نوچپ‌گرایان و نواندیشان دینی/ محسن آزموده

1397/9/25 ۰۸:۱۴

نوچپ‌گرایان و نواندیشان دینی/ محسن آزموده

ثبات و پایداری و رفاه نسبی فضای جامعه ایران بعد از جنگ هشت ساله و گسترش فزاینده و كمی دانشگاه‌ها، در كنار افزایش شمار جوانان، نیاز به خوراك فكری و معرفتی را افزایش بخشید. روند پرشتاب و روزافزون ترجمه و تالیف آثار گوناگون در حوزه علوم انسانی به نحو عام و در حیطه فلسفه به‌طور خاص، از سال‌های آغازین دهه 1370 شاهدی بر این مدعاست. واكنش روشنفكران و اندیشمندان به وقایع یك دهه پیش از سویی و اتفاقات سیاسی و اجتماعی روز در ایران و جهان از سوی دیگر، محتوای این كالاهای معرفتی را مشخص كرد.

 

نگاهی گذرا به جریان‌های فكری در ایران دهه‌های 70 و 80 خورشیدی

ثبات و پایداری و رفاه نسبی فضای جامعه ایران بعد از جنگ هشت ساله و گسترش فزاینده و كمی دانشگاه‌ها، در كنار افزایش شمار جوانان، نیاز به خوراك فكری و معرفتی را افزایش بخشید. روند پرشتاب و روزافزون ترجمه و تالیف آثار گوناگون در حوزه علوم انسانی به نحو عام و در حیطه فلسفه به‌طور خاص، از سال‌های آغازین دهه 1370 شاهدی بر این مدعاست. واكنش روشنفكران و اندیشمندان به وقایع یك دهه پیش از سویی و اتفاقات سیاسی و اجتماعی روز در ایران و جهان از سوی دیگر، محتوای این كالاهای معرفتی را مشخص كرد.

در شكل‌گیری محتوای این جریان‌های فكری، دو اتفاق یا دو رویداد اهمیت انكارناپذیر دارند كه یكی در مقیاسی جهانی تاثیرگذار بود و دیگری به تحولات داخلی ایران ربط پیدا می‌كرد. در سطح بین‌المللی با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اندیشه چپ با یك ضربه اساسی و مهلك مواجه شد و همین امر سبب شد كه بسیاری از روشنفكران چپ‌گرا، یا از این نحله فكری رویگردان شوند یا به بازنگری و بازاندیشی مبانی فكری خود بپردازند. تا آنجا كه به ایران مربوط می‌شود، از آنجا كه آبشخور اصلی چپ‌گرایان ترجمه بوده و هست، این واكنش به دو صورت نمایان شد. از یك‌سو بسیاری از روشنفكران و مترجمان و پژوهشگران به سمت ترجمه جریان‌های فكری جدیدی روی آوردند كه در اروپا و امریكا از دهه 1970 به این سو مطرح شدند. متفكران موسوم به پست‌مدرن یا اندیشمندانی كه درست یا غلط چنین نامیده می‌شدند، مورد توجه مترجمان قرار گرفتند. از آن میان می‌توان به نام‌هایی چون میشل فوكو، رولان بارت، ژاك دریدا، ژان فرانسوا لیوتار، ژان بودریار و... اشاره كرد جریان‌های فكری چون نقد ادبی جدید، زبانشناسی جدید، ساختارگرایی و پساساختارگرایی، هرمنوتیك و... در این دهه بسیار پرطرفدار شدند.

گروهی نیز اساسا از به اصطلاح چپ به راست غلتیدند و همسو با قدرت گرفتن نئولیبرالیسم جهانی، به لیبرالیسم و مبانی فكری آن روی آوردند. در جامعه خود ما بسیاری از نیروهای فكری و سیاسی مذهبی كه در دهه 1360 گرایشهای عدالتخواهانه و برابریجویانه داشتند، در دهه 1370 به سمت اندیشه‌های آزادیخواهانه سوق یافتند و به ویژه در حوزه اقتصاد، از اصولی چون استقلال بازار آزاد، گسترش بخش خصوصی و... دفاع كردند. توجه به متفكرانی چون كارل پوپر، فردریش هایك، آیزایا برلین و... را در این چارچوب می‌توان مورد مداقه قرار داد.

واكنش به این دو جریان فكری از سوی برخی چپ‌گرایان سابق كه هنوز جوان تلقی می‌شدند یا جوانانی كه حوصله‌شان از خوش‌باشی از میانه دهه 1370 و به‌خصوص از اواخر آن، صورت گرفت. نسل نوی چپ‌گرایان ایرانی، این بار به جای پرداختن به روایت‌های كلاسیك یا ارتودوكس از ماركس و ماركسیسم و توجه به لنین و پلخانف و مائو، به روایت‌های نظری‌ و فلسفی از اندیشه‌های ماركس روی آوردند. آنها حتی از گئورگ لوكاچ نیز عبور كردند و به ترجمه و بسط اندیشهها و آرای اصحاب مكتب فرانكفورت و متفكرانی چون تئودور آدورنو و ماكس هوركهایمر و والتر بنیامین و هربرت ماركوزه پرداختند. چهره‌های آكادمیك‌تر و میانه‌روتر در این جریان، به معرفی متفكر میانه‌روتر و جدیدتری مثل یورگن هابرماس پرداختند؛ اندیشمندی بر آمده از مكتب فرانكفورت كه نگاه منفی و شاید بتوان گفت مأیوسانه پیشینیانش را ندارد و می‌كوشد با جریان‌ها و متفكران جدیدتر مثل فوكو، چامسكی، گادامر، پوپر و حتی دانشجویان در مه ‌1968 گفت‌وگو كند.

سوی دیگر جریان‌های فكری در دهه‌های 1370 و 1380 خورشیدی بیشتر متاثر از تحولات داخلی ایران است و كمتر به آنچه در فراسوی مرزها رخ داده، ربط دارد. این جریان را به طور كلی می‌توان جریان نواندیشی دینی خواند كه برخی تبار آن را تا نخستین پویایی‌های علمای دینی در عصر مشروطه یا شماری از روشنفكران و متفكران مذهبی پیگیری می‌كنند. این جریان پیش از انقلاب نیز در برخی نیروهای سیاسی و اجتماعی پیگیری می‌شد و چهره‌هایی چون آیت‌الله طالقانی، مهندس بازرگان، دكتر سحابی و بعد دكتر علی شریعتی آن را نمایندگی می‌كردند، اما بعد از انقلاب با استقرار حكومت دینی، اهمیتی بیش از پیش یافت و به شكل جریانی بحث‌برانگیز تحت عنوان «روشنفكری دینی» مطرح شد. البته همه روشنفكران و پژوهشگرانی كه ذیل این عنوان دسته‌بندی می‌شدند، از اطلاق این عنوان بر خود راضی نبودند و حتی شماری از آنها با تعبیر «روشنفكری دینی» به لحاظ ماهوی مساله داشتند.

 

وجه مشترك این روشنفكران دینی اما توجه فراوان آنها به فلسفه جدید و مباحث كلامی نو بود و آثارشان كمتر سویه مستقیم سیاسی یا حتی اجتماعی داشت. اما همین نواندیشان یا روشنفكران دینی نیز از آن حیث كه به لحاظ نظری با كدام‌یك از سنت‌های فكری غربی ارتباط داشتند، از یكدیگر متمایز می‌شدند. برای نمونه عبدالكریم سروش به عنوان شاخص‌ترین چهره در این میان عمدتا به سنت فلسفه تحلیلی آنگلوساكسون تعلق خاطر دارد و مباحثش در حوزه نظری از سنخ مباحث فلسفه دین جدید است، حال آنكه محمد مجتهدشبستری به سنت قاره‌ای و الهیات جدید آلمانی و مباحث هرمنوتیكی در سنت پدیدارشناسی تعلق خاطر دارد.

از نیمه دهه 1380 و به خصوص از ابتدای دهه 1390، تنوع و تكثر جریان‌های فكری در ایران با افزایش بی‌سابقه فارغ‌التحصیلان علوم انسانی و باز شدن فضای ارتباطاتی به واسطه گسترش فضای مجازی، چشمگیر است و به سادگی نمی‌توان مثل دهه‌های پیشین، از دو یا چند جریان غالب فكری سخن راند. با این‌ همه پویش‌های نو را باید برمبنای جریان‌های پیشین و در تداوم یا گسست از آنها مورد ارزیابی قرار داد.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: