ز نیرو بود مرد را راستی / سیدمسعود رضوی

1395/3/18 ۱۳:۴۹

ز نیرو بود مرد را راستی / سیدمسعود رضوی

گفتاری در تاریخ و آداب و اصطلاحات ورزش باستانی و زورخانه زورخانه، اسم مكان است و به ورزشگاه محدودی می‌گویند كه جمعی از مردان در آن به ورزش و تمرین هنرهای ورزشی می‌پردازند. در منابع و تواریخ موجود، سابقه‌ای از ورزش یا حضور زنان در زورخانه نمی‌شناسیم اما در سنوات اخیر كه تربیت بدنی جمهوری اسلامی، حمایت‌های ویژه‌ای از ورزش باستانی به عمل آورده، بحث درباره‌ حضور زنان در این ورزش و اختصاص برخی زورخانه‌ها به بانوان نیز مطرح و چند سالی هم در یك یاد و مكان ورزشی مورد توجه و امتحان قرار گرفت.

 

گفتاری در تاریخ و آداب و اصطلاحات ورزش باستانی و زورخانه

زورخانه، اسم مكان است و به ورزشگاه محدودی می‌گویند كه جمعی از مردان در آن به ورزش و تمرین هنرهای ورزشی می‌پردازند. در منابع و تواریخ موجود، سابقه‌ای از ورزش یا حضور زنان در زورخانه نمی‌شناسیم اما در سنوات اخیر كه تربیت بدنی جمهوری اسلامی، حمایت‌های ویژه‌ای از ورزش باستانی به عمل آورده، بحث درباره‌ حضور زنان در این ورزش و اختصاص برخی زورخانه‌ها به بانوان نیز مطرح و چند سالی هم در یك یاد و مكان ورزشی مورد توجه و امتحان قرار گرفت. زورخانه‌ها عموماً در محلات سنتی و در كوچه پس كوچه‌های شهرها قرار گرفته است. شكل سنتی خاصی دارد و بام آن به شكل گنبد و كف آن پایین‌تر از سطح معمولی زمین است. درب كوتاه و نسبتاً كوچكی دارد كه غالباً یك لختی است و این درب به یك دالان باریك با سقف كوتاه باز می‌شود و آن دالان به «سردم زورخانه» منتهی می‌شود.

برای این مكان، با این خصوصیات، توجیهات اخلاقی و فلسفه‌ای خاص ذكر شده و آن اینكه به احترام در هنگام ورود سر خم كنند و هر كه برای ورزش به این مكان می‌رود، سر فرو آورده و فروتنی را سرلوحه كار خود قرار دهد. اما ساختار زورخانه، خود با ما سخن می‌گوید و نشان می‌دهد كه علاوه بر این دیدگاه‌های اخلاقی كه نشانه‌های پهلوانی و فتوّت را در خود دارد، ریشه در روزگاران كهن داشته و در مكان‌های دور از چشم، نظیر برخی انبارها و سرداب‌ها و آب انبارهای متروك، برخی گروه‌های اجتماعی و مبارز خود را آماده كرده و به تمرین‌های رزمی می‌پرداخته‌اند. این نوع ساختار معماری در هوای خشك و غالباً گرم ایران بسیار مفید بوده و گروه‌های محدود ـ ده پانزده نفره ـ به خوبی می‌توانسته‌اند مجموعه‌ای از تمرینات جسمانی و فنون رزمی را در این فضا بیاموزند. كیفیت ورزش‌ها، نظیر میل گرفتن، كباده و سنگ نیز دقیقاً معادل شمشیر و گرز گرفتن، كمان‌گیری و حمل سپر است و سلحشوران كهن را در این راه یاری می‌داده است. كیفیت نرمش‌ها و سنت‌های ورزشی در چنین مكانی، به تدریج و طی قرون متمادی شكل گرفته و پرورده شده است.

در وسط زورخانه، گودالی هشت ضلعی و گاهی شش ضلعی هست كه به اقتضای جا و مكان، حدود یك متر گود شده و چهار پنج متر عرض دارد. به این قسمت، گود می‌گویند. برخی محققان نوشته‌اند كه در كف گود، چند لایه بوته و خاشاك گذاشته و روی آن را خاك رس ریخته و هموار كرده‌اند. بوته و خاشاك را برای نرمی كف گود می‌ریزند و هر روز روی این كف را پیش از آن كه ورزش آغاز شود، با اندكی آب نم می‌زدند تا گرد و خاك برنخیزد. سراسر دیواره گود، ساروج اندود شده است و لبه آن به جای هزاره آجری با چوب پوشانده شده است تا اگر ورزشكاران هنگام ورزش به لب گود بخورند، تنشان زخمی نشود. در بالا و دور گود غرفه‌هایی ساخته شده كه جای نشستن تماشاچیان و گذاشتن جامه ورزشكاران و لُنگ بستن تُنُكه پوشیدن آنان است. یكی دو غرفه از این غرفه‌ها نیز جایگاه افزارهای ورزشی است و ما درباره آنها توضیح كوتاهی خواهیم داد.

بنابراین ساختار فیزیكی و معماری زورخانه، قطعاً نشان از ادوار بسیار قدیم دارد كه جنگ‌های تن‌به‌تن رواج داشت و فنون جنگی و رزمی ورزشی، عمدتاً عبارت بوده از اسب‌سواری و چوگان بازی و تیراندازی و كشتی كه سربازان می‌باید با تمرین آن‌ها برای رزم آماده می‌شدند. بعدها زورخانه‌، با فتوت و تصوف رابطه‌ای نزدیك یافت و جوانمردان و پهلوانان و پیران تصوف رابطه نزدیك‌تری یافتند. خانقاه و زورخانه به هم پیوستند و نیروی معنوی، اجتماعی و اخلاقی قدرتمندی به وجود آوردند.

برخی بر این باور اند كه سابقه ورزش باستانی به قبل از اسلام و باورهای كهن ایرانیان باز می‌گردد. كاوش‌های باستان‌شناسی بین‌النهرین و منطقه لرستان، مربوط به 2500 تا 2700 سال قبل از میلاد مسیح، افرادی را در حال كشتی گرفتن نشان می‌دهد. بنابه تحقیقات شادروان استاد مهرداد بهار، اگرچه در دوران پیش از اسلام، اثر روشنی از زورخانه در ایران وجود ندارد، ولی براساس پاره‌ای شباهت‌‌های موجود میان معابد و آیین مهرپرستی یا میترائیسم با بناهای زورخانه و آیین‌های آن و همچنین با استناد به پاره‌ای از نوشته‌های مؤلفان قرون اولیه اسلامی كه نزدیك‌تر به آن زمان بوده‌اند، می‌توان گفت كه احتمالاً در دوران قبل از اسلام نیز جایگاهی برای پرورش تن و روان وجود داشته است.

آن‌گونه كه از شاهنامه فردوسی برمی‌آید، در آغاز دوره ساسانیان، جوانان در مكان‌های مخصوصی زیر نظر پهلوانان آموزش پهلوانی می‌دیدند و علاوه بر آن، در باب 44 مینو خرد پهلوی، به همگان سفارش شده است تا خود را به جامه اطمینان و اعتماد به نفس(یعنی پوشیدن شلوار كشتی) و دانش بیارایند و سپر راستی در دست گیرند و با گرزِ شكرگزاری و كمان آمادگی، با آنچه كه مظهر اهریمنی است بجنگند. تحلیل افسانه‌های كهن پهلوانی در اوستا، شاهنامه فردوسی یا متونی چون گرشاسب‌نامه و داستان سمك عیار، وجود مشترك بسیاری را با سنن و آداب پهلوانی نشان می‌دهد.

آنچه پس از ورود اسلام به ایران رخ داده، پیوند ورزش پهلوانی ـ یا به اصطلاح باستانی ـ با نهضت‌های عیاری و شاطری، و نیز آیین‌های فتوتی و صوفیانه است. طریق فتوت كه همواره از شاخه‌های تصوف محسوب می‌شده و یكی از شعب پنج گانه آن بوده است، از قرن دوم هجری قمری در مناطق شرقی ایران(خراسان بزرگ) و برخی مناطق مركزی رونق و اعتبار تام داشته است. بنای زورخانه‌ هم شباهتی تام به خانقاه‌های متصوفه دارد و برخی گفته‌اند كه در مواردی برای هر دو گروه استفاده می‌شده است. امّا البته دلیل قاطعی جز برخی كاوش‌های باستان‌شناسی و تحلیل بناهای بازمانده از قرون اول تا پنجم ارائه نشده و منابع مكتوب كهن آن را تأیید نكرده‌اند.

آنچه از تواریخ مكتوب به صورت دقیق‌تر می‌دانیم، مربوط به قرن هفتم است و مورخ نامدار، عطا ملك جوینی(658 هـ .ق) در تاریخ جهانگشای، درباره ورزش پهلوانی و شیوه‌هایی كه امروزه به ورزش باستانی تعبیر می‌شود، توضیح داده است. براساس نوشته‌های جوینی، یكی از كسانی كه شاید به عبارتی باعث رواج و ترغیب این ورزش شده است، اوكتای‌قا‌آن، پسر و جانشین چنگیزخان بوده است. جوینی از دو نفر كشتی‌گیر اهل همدان كه مورد توجه و عنایت اوكتای بوده‌اند نام می‌برد و نام یكی از آنها پهلوان فیله همدانی بوده است. امّا اوج تاریخی و اسطوره‌ای پهلوانی و ورزش سنتی را باید در قرن هشتم جستجو كرد. زمانی كه پهلوانی برجسته، ادیب و اهل معنویت و تصوف به نام پهلوان محمود و معروف به پوریای ولی ظهور كرد. این پهلوان محمود، اهل خوارزم و در شعر متخلص به قتالی است. لقب او در آثار مختلف: پوریا، پوربا و پوریار آمده و وفات او را در سال 722 هـ .ق ذكر كرده‌اند.

در قرن هشتم، سربداران خراسان كه گرایشات عیاری و پهلوانی قوی در میان ایشان بود، سر به شورش برداشتند. كشتی و ورزش زورخانه‌ای در میان اینان رواج بسیار داشت و گویا در زمان مغولان كه داشتن و حمل سلاح برای ایرانیان ممنوع و از جنگ نهی شده بودند، زورخانه‌ها كه در سرداب‌ها و مكان‌های پرت افتاده و زیرزمینی شكل گرفته بود، فرصت مناسبی برای مردان ناراضی بوده تا ارتباطات و آمادگی‌های جسمی خود را تقویت كنند. در قرن هشتم، مسابقات كشتی و زورآزمایی میان مردم رواج فراوان داشته و مسابقه كمان‌كشی نیز رایج بوده است.

ورزش پهلوانی ایران در قرن نهم هجری به هند رفت و در این زمان، پهلوان یوسف ساوی، براساس نوشته‌های تاریخ بیجارپور، آیین پهلوانی و ورزش باستانی را از ایران به هند برد. او مدتی سردار سلطان محمدشاه بهمنی، پادشاه دكن ـ بوده، اما در سال 897 هـ .ق، به سلطنت می‌رسد و لقب عادلشاه می‌گیرد و به ترویج مذهب تشیع در بخش مهمی از هند اهتمام می‌ورزد. منابع مختلف و تذكره‌های متعدد، از ورزش پهلوانی و زورخانه‌ای در قرن دهم یاد كرده‌اند و بیانگر رواج كامل آن در دوران صفویه و پس از آن است. هم در این دوران، ورزش باستانی به اوج رونق رسید و آداب و ادوات و آیین‌های آن به كمالی رسید كه تا امروز شاهد آن هستیم.

در روزگار صفویان، مقام پهلوان باشی، در كنار پادشاه از مقامات برجسته و متنفّذ بود. پهلوان باشی، با قلندران و پهلوانان محله‌ها در اصفهان و شهرهای بزرگ رابطه داشت و به یك معنا، همان‌ها مسئول امنیت و حفظ برخی شئون اجتماعی و حتی اقتصادی بودند. البته سقوط و انحطاط صفویان در دوران پایانی این سلسله، خاصه در روزگار سلطنت شاه سلطان حسین، سبب شد تا پهلوانان به عنوان قداره‌بندان به مال و ناموس و جان مردم هم‌ دست درازی كنند و خود نیز عامل ناامنی و فروپاشی سلسله باشند. در اغلب سفرنامه‌ها و گزارشات این دوران، به قصص و حكایاتی در این باره برمی‌خوریم، امّا شرح میرزا هاشم آصف در «رستم التواریخ» بسیار گویا و دارای جزئیات تكان‌دهنده‌ای است.

متون تاریخی و تذكره‌ها، در دوره‌های افشاریه و زندیه نیز حكایت‌های پهلوانی نقل كرده‌اند. این فنون و ورزش‌ها همچنان رواج داشته و پهلوانان معروف این دوره، یكی پهلوان كبیر اصفهانی و دیگری پهلوان لندره دوز اصفهانی بوده‌اند.

با روی كارآمدن آقامحمدخان قاجار و تشكیل سلسله قاجاریه، ثبات و آرامشی به كشور راه یافت. از زمان فتحعلیشاه قاجار، نه فقط گزارش‌هایی از زورخانه و كشتی‌گیری و پهلوانی در دست داریم، بلكه تصاویری هم از این ورزش‌ها و مكان‌ها برجای مانده است. امری كه در دوران ناصرالدین شاه به اوج رسید.

در این دوران، در میدان ارگ تهران، در حضور شاه و رجال برجسته و جمع كثیری از مردم و حتی سفرای خارجی، كشتی‌گیران و پهلوانان و باستانی‌كاران به زورآزمایی و ارائه هنرهای ورزشی می‌پرداختند. شاه به این موضوع علاقه داشت و از ورزشكاران پشتیبانی می‌كرد. دربار زورخانه و پهلوانانی داشت كه خود را برای اجرای مراسم مهم كشتی پهلوانی و تعیین پهلوان آماده می‌كردند.

به تدریج، رجال و اشراف عصر نیز در كنار منازل و دستگاه خود، به تأسی از شاه، زورخانه‌هایی هم تأسیس كرده و چند كشتی‌گیر و ورزشكار را گرد خود جمع كرده و حقوق ایشان را می‌پرداختند. بزرگ‌ترین پهلوانان این دوره، یكی پهلوان ابراهیم یزدی، معروف به یزدی بزرگ است و دیگری پهلوان اكبر خراسانی، كه آخرین پهلوان رسمی تهران در دوران قجرها بوده است. در همین دوران، عكاسی پیدا شد و عكس‌های متعددی از پهلوانان و زورخانه‌ها و مراسم ورزشی و كشتی‌گیری ثبت و ضبط شد. این تصاویر نشان می‌دهد كه تقریباً به همان صورت كه در دوران ناصری می‌شناسیم، ورزش زورخانه‌‌ای و پهلوانی ادامه یافته است. تنها تفاوت این بود كه دیگر اشراف و درباریان به طور مستقل زورخانه‌ای تأسیس نكردند و حمایتی هم جز در هنگام استفاده از برخی زورآوران، انجام نمی‌دادند. در دهه 1330 شمسی، ورود برخی ورزشكاران زورخانه‌ای نظیر شعبان جعفری به عرصه سیاست و غائله كودتا علیه دولت ملّی دكتر مصدق، جان تازه‌ای به چند ورزشگاه و زورخانه در تهران داد و دربار و برخی مقامات كشوری و لشكری به حمایت از آن پرداختند. در این دوران ورزش كشتی با قواعد بین‌المللی جدید نیز رواج یافت كه بسیاری از آنان از كشتی سنّتی و زورخانه‌ها بیرون می‌آمدند. پیداشدن زورخانه‌های كوچك و مستقل، در كنار چند زورخانه‌ معروف در تهران و شهرهای بزرگ، پشتوانه‌ای برای كشتی بود. به زودی كشتی به ورزش اوّل و ملّی ایران بدل شد و قهرمانان بسیار بزرگی را به جامعه معرفی كرد. از طریق كشتی، «مفهوم قهرمانی» هم در كنار «پهلوانی» پیدا شد و قهرمانان، مدال‌آورانی بودند كه در عرصه ملّی و بین‌المللی پیروز می‌شدند و افتخار می‌آفریدند. بزرگترین و محبوب‌ترین قهرمانان، البته كسانی بودند كه خصائل پهلوانی هم داشتند. در همین دوران، ورزشكار برجسته‌ای در دو حوزه زورخانه و تشك كشتی پدید آمد كه هم در ورزش قهرمانی و هم خصائل پهلوانی، تالی پوریای ولی شد و نام او مظهر و نماد پهلوانی و فتوت در عصر جدید شد. او غلامرضا تختی بود كه مطلقاً از مردم به لقب «جهان پهلوان» مفتخر گردیده است. تختی برخلاف شعبان، در حمایت از مردم وافتادگان و محرومان از هیچ كوششی فروگذار نمی‌كرد و در عین حال یك مخالف سیاسی برعلیه حكومت سلطنتی پس از كودتا بود و با اعضای نهضت مقاومت ملّی و جبهه ملّی رابطه نزدیك و دوستانه داشت.

 

ادبیات و هنر زورخانه

در زورخانه، شعر و موسیقی به كار می‌آید و اساساً از اركان تأثیرگذار ورزش پهلوانی و باستانی است. یك بیت شعر حكیم فردوسی و نام پهلوانان شاهنامه، همواره در بیان مرشدها و ورزشكاران و زینت‌های در و دیوار زورخانه تكرار می‌شود:

زنیرو بود مرد را راستی                    ز سستی كژی زاید و كاستی

سراسر شاهنامه، عرصه هنرها و اخلاقیات پهلوانی است. رستم و سهراب و اسفندیار و سیاوش و آرش و گیو و گودرز، برترین پهلوانان بوده و در كشتی و تیراندازی و رزم و سواركاری، نماد و ضرب‌المثل هستند.

خاصه رستم كه اسطوره و مثل اعلای قدرت و همّت و یزدان‌پرستی و ایران‌دوستی است. اینان به فرموده حكیم فردوسی، پروردگان دلاور ورزش و رزم بوده‌اند:

چو پرورده باشد بشر در شكار          نترسد چو پیش آیدش كارزار

به كُشتی و نخجیر و آماج و گوی      دلاور شود مرد پرخاش جوی

مترس از جوانان شمشیرزن                   حذركن ز پیران بسیار فن

اشعار موردتوجه پهلوانان، البته به سیاق زورآزمایی و رزم، عمدتاً صبغه حماسی و ارجوزه‌خوانی داشته، امّا رواج روح فتوت و تصوف، سبب شده تا نوعی ادب و شعر تعلیمی هم در میان ایشان رایج شود كه بخشی از آن، همچون امثال سائره در میان مردم رایج است. مرشد زورخانه همواره با خواندن اشعار حماسی، كه با صوتی دلكش و همراه با موسیقی ضرب و زنگ خوانده می‌شد، اثری تربیتی و ژرف بر ورزشكاران و فضای زورخانه داشته‌اند. این نوع اشعار، عمدتاً ضرباهنگ و وزن خاصی دارند و اغلب در بحر متقارب، یعنی همان وزن شاهنامه سروده شده است.

این اشعار، با اصطلاحات خاص موسیقایی و زورخانه‌ای، به آهنگ ضربی، «گل گشتی» و «گل چرخ» نامیده می‌شود و شامل انواعی است كه «حق‌خوانی»، «رخصت‌طلبی» و «دعای ختم ورزش» هم هست و به اقتضای وقت و موقعیت خوانده می‌شود. بجز اشعار شاهنامه، برخی اشعار منسوب به پوریای ولی نیز توسط مرشدها خوانده می‌شود. در تذكره‌ها، علاوه بر صفت پهلوانی، از شاعری پوریای ولی نیز یادشده و این سه رباعی به این مرد وارسته منصوب است:

-آنم كه دل از كون و مكان بركندم    وز خوان جهان به لقمه‌ای خرسندم

كندم زسرِ كوی قناعت سنگی              آوردم و بر رخنه آز افكندم  

-آنیم كه پیل بر نتابد لَتِ ما               بر چرخ زنند نوبت دولتِ ما

گر در صفِ ما مورچه گیرد جای       آن مورچه شیر گردد از صولتِ ما

و رباعی آخر این است كه از امثال فرهنگ عمومی و از مشهورات فرهنگ پهلوانی و ادب فتوّت است:

ـ گر بر سر نفس خود امیری مردی  گر بر دگری خرده‌نگیری مردی

مردی نبود فتاده را پای زدن             گردستِ فتاده‌ای بگیری مردی

اصطلاحات زورخانه و كشتی و پهلوانی، همیشه در میان شاعران اعصار مختلف اثر داشته و تنها منحصر به شاهنامه و حماسه‌ها نبوده‌ است. گاهی اشعار عاشقانه و غزل و قصیده نیز متأثر از این فرهنگ بوده است. خاصه در دوره صفویه كه مكتب وقوع و سبك هندی رواج پیدا كرد. مثلاً میرنجات اصفهانی، از شاعران عصر صفوی اصطلاحات و فنون كشتی را در مثنوی‌ای سروده كه برای خوانش مرشدان مناسب است. گاهی نیز به شكل دیگری، از جمله در این شعر كه اصطلاح «دست فروكوفتن» به كار رفته و به معنای رسمی در میان پهلوانان داخل گود بوده است و چون می‌خواستند با حریف مبارزه كنند به نشانه او دست می‌زدند:

ـ گردون به زیردستی برخیزد اگر با من

تا دست فروكوبد، پشتش به زمین باشد

و نیز این بیت كه اصطلاح «روی دست» از فنون كشتی به كار رفته!

ـ می‌توان پیش زیردستان نهادن پشت دست

روی دست از زیردستِ خویش خوردن مشكل است

در میان اشعار زورخانه‌ای، شعرهایی در ستایش امیرالمؤمنین علی(ع) كه خود پهلوان و جوانمردی یگانه و سرسلسله پهلوانی و فتوت در فرهنگ اسلامی است، جایگاه ویژه‌ای دارد. گاهی اشعار خاصی نیز مخصوص پهلوانی سروده می‌شد و گاه آثاری حماسی مانند «خاوران نامه» اثر باذل مشهدی، به دلیل تناسب، ورد زبان مرشدان بود.

موسیقی زورخانه نیز، تكامل درخوری داشته و در طول قرون به شیوه و سنتی ریشه‌دار بدل شده است. مسئله مهم در این زمینه ماندگاری و تداوم موسیقی مذكور است. موسیقی زورخانه‌ای چهار عنصر اساسی دارد. 1ـ مرشد 2ـ ضرب زورخانه 3ـ زنگ زورخانه و 4ـ اشعاری كه خوانده می‌شود. استاد محمدرضا درویشی در جلد دوم «دائرهالمعارف سازهای» ایران، ص376(انتشارات ماهور 1384) می‌نویسد: «تنبك زورخانه ركن مهم مراسم ورزش زورخانه یا ورزش باستانی و بزرگترین پوست صدای یك طرفه(یك طرف باز) از لحاظ اندازه در ایران است كه با دست نواخته می‌شود.»

زنگ زورخانه نیز نیم كره‌ای فلزی است كه در بالای سر مرشد آویزان است و هنگام نواختن، مرشد گوی فلزی داخل نیم كره را گرفته و به بدنه می‌زند. زنگ، كاركردهای چندگانه‌ای دارد؛ از جمله سلام زورخانه و شروع حركات، تغییر ریتم و حركت از تمرینی به تمرینی جدید. و بالاخره جهت احترام بزرگان حاضر یا وارد یا بردن نام بزرگی از میان پهلوانان. ضرب و زنگ، توسط مرشد كه رهبر معنوی زورخانه است نواخته می‌شود و او خود سابقه فتوت و پهلوانی داشته و به نیكی شهره است. او با شناخت كامل افراد و حركات و فضا و اشعار و موسیقی زورخانه، به رهبری حركات موزون و ورزشی، و آموزشی تازه كاران و مسائل دیگر اهتمام می‌ورزد. یكی از محققان معاصر نوشته است: «از اواخر عهد صفوی كه اصول تصوف و عرفان در زورخانه‌ها نیز رواج یافت، كهنه سوارهای زورخانه به تدریج به عنوان مرشد شناخته شدند و سپس در طول زمان عمل نواختن تنبك زورخانه را نیز عهده‌دار شدند. به عبارت دیگر، مرشد یا كهنه‌سوارِ زورخانه و نوازنده تنبك، مبدل به شخص واحدی شدند.»(تنبك و نگرش به ریتم از زوایای مختلف، بهمن رجبی، كتاب اول، تهران 1356، ص48)

در موسیقی زورخانه، «همگرایی و همگونی عناصر به ظاهر متضاد با محتوای كلام‌ها، در اجرای مرشد شكل می‌گیرد. حمد و ثنای ذات احدیت و اذكار مدح محمد مصطفی(ص) و حضرت علی(ع) كه غالباً آغازگر كلام و آواز مرشد است تا اشعاری از شاهنامه كه مبین رزم‌آوری و دلاوری‌های قهرمانان اسطوره‌ای ایرانی است و نیز اجرای اشعاری از عارفان و شاعران متصوف همچون مولانا جلال‌الدین و حافظ و اشعار حكمی و پندآموز سعدی علیه‌الرحمه، همه و همه همپای موسیقی زورخانه نقل و نقالی می‌شود. گو اینكه این مجموعه به ظاهر متفرق، گویای زوایای پنهان و آشكار آیین فتوت و عیاری و پهلوانی ایرانیان است؛ خصایصی كه در طول سده‌ها در گذار از فراز و فرود تاریخی ایران شكل یافته و در هر عصری از فرهنگ غالب عصر متمایز شده و در عین حال بیانگر بخشی از جوهره فرهنگی آن عصر در طول تاریخ شده است. كافی است سیر پر نشیب و فراز تدوین فتوت را از سده‌های اول هجری تا دوران خلیفه الناصرلدین الله در قرن هفتم و پس از آن تا دوران صفوی و سپس تا عصر حاضر دنبال كنیم تا نقش شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هر عصر را در این سیر تكاملی دریابیم.

مرشد در زورخانه، علاوه بر مهارت در نواختن ضرب(به اصطلاح چابك دست و شیرین دست بودن)، باید گوشه‌های آوازی و دستگاه‌های موسیقی سنتی را نیز تا حدی بداند. به خصوص گوشه‌هایی از دستگاه همایون و شور و شوشتری و دشتی و بیات ترك امّا البته تفاوت خوانش مرشد با آوازه خوانان سنّتی نیز باید در نظر گرفته شود. آواز مرشد، اغلب فاقد تحریرهای رایج و بخصوص امروزی در نحوه اجرای موسیقی دستگاهی است. این تفاوت در لحن و تكنیك، آواز مرشد را اصیل‌تر جلوه می‌دهد. تسلط بر مناسب‌خوانی و مناسب نوازی، بهره‌مندی از محفوظات وسیع شعر و كلام و مهارت در اجرای تكنیك‌های آوازی زورخانه، ضمن برخورداری از توانایی برای رهبری حركات ورزشكاران، مرشدان شاخص را از دیگران متمایز می‌كند.(در این قسمت، از مقاله آقای محسن شهرنازدار، با عنوان موسیقی زورخانه، مندرج در نشریه ارزش و ورزش، بهار و تابستان 1388، استفاده شده است.)

 

ادوات و اصطلاحات ورزش باستانی

اصطلاحات و واژگان خاص زورخانه و ورزش سنتی، به راستی یك فرهنگ و دانشنامه مجزّا و مستقل است. برخی اصطلاحات و لغات آن، البته امروزه كمتر استفاده می‌شود و حتی منسوخ شده است. مثلاً مصطلحاتی كه در دوران انحطاط پهلوانی و جوانمردی در اواخر دوره قاجار و دوران پهلوی، تحت عنوان خرده فرهنگ داش منشانه و جاهلی شكل گرفته و به زورخانه‌ها هم راه یافته بود. معهذا هنوز كثیری از واژگان خاص زورخانه و پهلوانی در ایران را می‌توان احصا و جمع‌آوری كرد و این امر نشان از غنای فرهنگی و اجتماعی این پدیده در تاریخ ما دارد. در اینجا برخی از اصطلاحات مهم را توضیح و تعدادی از اصطلاحات خاص را بیان می‌كنیم.

مجموعه این واژه‌ها شامل افراد، ادوات، آداب و مسائل مرتبط با این مكان و تاریخ و مناسبات ویژه آن است:

ـ مرشد: همان طور كه گفته شد، امروزه مرشد به كسی می‌گویند كه در زورخانه به آوازی خاص، هنگام ورزش، روی «سردم» می‌نشیند و با آهنگ ضرب و زنگ، حركات ورزشی و آداب آن را هدایت می‌كند. در قدیم، «مرشد» یا «كهنه سوار» كسی بود كه كار آموزش ورزشكاران و پهلوانان با او بود. كهنه سوار در هنگام ورزش لنگی به دوش می‌انداخت و چوبی هم كه به آن «تعلیمی» می‌گفتند در دست می‌گرفت و در كنار گود می‌نشست و باستانی‌كاران یا كشتی‌گیران را در كارهای ورزشی و كشتی‌گیری راهنمایی می‌كرد. كهنه سواران یا مرشدان از چابك‌ترین و آزموده‌ترین پهلوانان و ورزشكاران بودند. گویا امروزه، مرشد را «ضرب‌گیر» نیز می‌نامند.

ـ پیش‌كسوت: ‌در زورخانه به كسی می‌گویند كه سالمندتر و آزموده‌تر از سایر ورزشكاران باشد. پیش‌كسوت از همه گونه ورزش‌های باستانی و ریزه‌كاری‌های آن آگاه است و می‌تواند بهتر و سنگین‌تر از دیگران، ورزش‌های باستانی را انجام دهد.

ـ میاندار: ورزشكاری است در گود، روبروی مرشد و در وسط ورزشكاران دیگر می‌ایستد و گرداندن ورزش و پیش و پس انداختن كارهای ورزشی را به عهده می‌گیرد. ورزشكاران هنگام ورزش به او نگاه كرده و از حركات و روش‌های او پیروی می‌كنند. میاندار باید مانند پیش كسوت، آزموده و آگاه از همه گونه نرمش و ریزه‌كاری‌های ورزش باستانی باشد. معمولاً پیش‌كسوت هر زورخانه، میاندار همانجا هم هست، اما گاه به علّت كهولت سن یا غیبت، دیگر پیش‌كسوتان یا برخی جوانان مستعد و چابك هم میاندار می‌شوند.

ـ پهلوان: به قهرمانان كشتی كه ضمناً آزموده فنون باستانی‌كاری و ورزش زورخانه‌ای هم هستند گفته می‌شود. معمولاً پهلوان باید بسیار آزموده و چابك و با تجربه باشد و هماوردی در زورآزمایی و تمرین‌های ورزشی نداشته باشد. در برخی محلّه‌ها، گاه دو یا چند پهلوان هماورد یا نزدیك به یكدیگر پیدا می‌شود و این بدان علّت است كه گاه این و گاه آن غلبه كرده و بازوبند پهلوانی را دریافت می‌كند، اما لقب پهلوانی از آنها ساقط نمی‌شود.

ـ نوخاسته: جوان نوچه‌ای است كه آزمودگی یافته و پهنه كارهای ورزشی خود را گسترش داده و برای كشتی گرفتن و ورزش‌های «نوگودی» به زورخانه‌های دیگر می‌رود.

ـ نوچه: به جوان ورزشكاری گفته می‌شود كه زیر نظر پهلوانی، فنون كشتی و ورزش باستانی را می‌آموزد و شاگرد او به شمار می‌رود. او از نظر تردستی و چابكی، برگزیده‌ترین شاگردان آن پهلوان، و معمولاً همراه و ملازم او ـ در پشت سر پهلوان ـ است.

ـ سردم: در عرف پهلوانان جای مقدسی به شمار می‌رود و روشن نگه داشتن آن همانند روشن نگاه داشتن سقاخانه‌ها، كاری لازم‌الاجرا بوده است و لذا «چراغ سردم» همیشه باید روشن باشد. این مكان، یعنی سردم، در یكی از غرفه‌ها كه مدخل زورخانه است، سكویی تعبیه شده و مرشد زورخانه آنجا می‌نشیند. سكویی مدور یا مربع به ارتفاع یك متر و گاه قدری بلندتر، در جلوی سردم و به طرف گود، چوب بستی می‌سازند برای‌ آویختن زنگ و نصب پرهای قو(معروف به ابلق) كه در ارتش قدیم به جای درجه به كلاه خود نصب می‌شده، و همچنین سایر مظاهر پهلوانی و شجاعت از قبیل پوست پلنگ، زره، شمشیر و سپر. در جلوی سردم، اجاقی است كه برای گرم كردن ضرب و نیز  قهوه‌جوش مخصوص طبخ زنجبیل و دارچین كه بعد از ورزش، به ورزشكاران خورانده می‌شود، پهلوی آتش اجاق قرار می‌گیرد. خوردن زنجبیل و دارچین دم كرده یا پخته، پس از ورزش در زورخانه، علاوه بر تغییر ذائقه ، گویا برای رفع رطوبت گود بوده است. معمولاً برای روشن نگاه داشتن چراغ سردم، پولی از حاضران و مردم می‌طلبیده‌اند كه تدریجاً به طور مطلق به آن، پول چراغ می‌گفته‌اند و پهلوانان دوره گرد هم هنگام طلب پول، كاسه یا كلاهی را چرخانده و می‌گویند چراغ اول را یا چراغ امشب ما را روشن كنید.

ـ مشت و مالچی: كسی است كه پیش از ورزش، به پهلوانان لنگ و تنكه می‌دهد و پس از ورزش آنها را مشت و مال(یا ماساژ) می‌دهد تا كوفتگی و خستگی از بدنشان دور شود. امور نظافت و خدمات زورخانه نیز با مشت و مالچی بوده است.

ـ میل زورخانه: میل نوعی چوب سنگین است  برای گونه‌ای ورزش باستانی و مختص این ورزش طراحی شده و شكل گرفته است. میل انواع و اقسامی دارد. از جمله:

1ـ میل بازی، كه از نوعی چوب سفید رنگ و كوچك ساخته می‌شود برای بازی و شیرین‌كاری به كار می‌رود. دسته آن را تا حد امكان بلند می‌ساخته‌اند تا در موقع بازی، چرخاندن، پرتاب كردن و رها كردن آن به راحتی انجام شود. بازی‌هایی كه به سیله میل انجام می‌شود، نظم و قانون معینی ندارد. هر ورزشكار باذوق و سلیقه خود انواع بازی‌ها را انجام می‌دهد و آنچه مشاهده گردیده، میل بازها، متجاوز از سی نوع بازی می‌كنند و این كار، یكی از شیرین‌ترین اعمال ورزش باستانی است.

2ـ میل‌های بزرگ، میل‌هایی است كه برای ورزش باستانی به كار گرفته می‌شود و وزن معینی ندارد. وزن اكثر ‌آنها، جفتی 12 تا 30 كیلو می‌باشد و برخی ورزیدگان و كهنه‌كاران می‌توانند از آنها استفاده كنند.

3ـ میل معمولی، میل‌های اصلی در ورزش پهلوانی است و وزن آنها از پنج تا شش كیلو بیشتر نیست.

در گذشته معمول بود كه ابتدا، كسی كه نسب سیادت داشت، ابتدا میل خود را به آهنگ ضرب مرشد بلند می‌كرد و پس از چند حركت مختصر، میل‌ها را روی شانه خود می‌گذاشت و بعد از این عمل، از پیشكسوت‌ترین فرد شروع و به اشخاص مبتدی ختم می‌گردید تا همه میل‌ها را بلند كرده و روی شانه می‌گذاشتند. امروزه برای جلوگیری از دفع وقت، دفعتاً و یك باره همه ورزشكاران میل‌ها را بلند می‌كنند و بر شانه‌ها می‌نهند. برای میل گرفتن یا میل زدن، شمارشی خاص معلوم نیست. بلكه مرشد زورخانه با ‌آهنگ ضرب و خواندن اشعار، ورزشكاران را مشغول می‌دارد و همین كه میان‌دار میل‌ها را از روی شانه به روی زمین آورد، سایرین هم از او تبعیت كرده و میل‌ها را در جای مخصوص خود قرار می‌دهند.

4ـ گورگه، این اصطلاح در سال‌های اخیر، خاصه در زورخانه‌های تهران مصطلح شده است، در صورتی كه گورگه گرفتن، نوعی از میل گرفتن است كه ورزشكار، حركات خود را به نهایت سرعت رسانیده و میل‌ها را به اصطلاح سر مچ گرفته و مرشد هم آهنگ مخصوصی برای این حركت می‌نوازد و آن آهنگ را از قدیم گورگه گفته‌اند و كلمه گورگه از لغات مغولی است كه در فارسی باقی مانده است و در اصل نام نوعی طبل یا نقاره بوده است كه در گذشته، در جنگ‌ها می‌نواخته‌اند.

ـ تخته شنا: چوبی است هموار، به درازای هفتاد سانتی‌متر و پهنای هفت و قطر دو یا سه سانتیمتر كه گاهی كمی كوچكتر یا بزرگتر از این ابعاد هم ساخته می‌شود. به زیر تخته شنا، نزدیك دو سر آن، دو پایه ذوزنقه‌ای به بلندی چهار سانتیمتر، به نحوی كه هنگام استفاده، استوار بر زمین بماند، نصب شده است. شنا بر روی تخته انواع متعددی دارد كه از شنای معمولی تا پرس سینه و شنای پیچ را دربر می‌گیرد.

ـ سنگ: دو قطعه سنگ دوپاره و راست گوشه است كه از درازا با بست‌های فلزی به یكدیگر نصب شده و یك طرف آن هلالی است. درازای سنگ‌ها یك متر و پهنای هر یك هفتاد سانتی‌متر است. در میان سنگ، سوراخی است كه در آن دستگیره‌ای گذاشته‌اند و روی آن را با نمد یا كهنه پوشانده‌اند تا دست ورزشكار، هنگام سنگ گرفتن آسیب نبیند. وزن هر دو سنگ از بیست كیلو تا صدوبیست كیلو متفاوت است و بستگی به قدرت سنگ‌زن دارد. سنگ را در گذشته «سنگ زور» و «سنگ نعلی» هم می‌نامیدند، زیرا شباهتی به نعل دارد.

ـ كباده: افزاری آهنی است همچون كمان كه تنه آن از آهن است و در میانش «جادستی» تعبیه شده. درازای آن نزدیك به صدوبیست و صدوسی سانتیمتر است. چله كباده، زنجیری است شانزده حلقه‌ای و گاهی كمتر یا بیشتر و درهر حلقه شش پولك آهنی هم دارد و میان آن جادستی گذاشته شده است. وزن كباده از ده تا چهل كیلو متفاوت است، اما گاهی برای افراد زورمند، كباده‌های سنگین‌تر هم به كار می‌رود.

ـ تنكه یا تنبان نطعی: شلوار كوتاهی است كه ران تا زیر زانو را می‌پوشاند و آن را هنگام ورزش كردن و كشتی گرفتن می‌پوشند. این تنبان از یك رویه چرمی با پارچه ماهوتی ستبر و چند لایه آستر كرباسی دوخته شده است. رویه آن بیشتر به رنگ آبی مایل به سبز است. كمر و نشیمن‌گاه و سر دوزانوی تنكه از چرم است. روی ران‌های تنكه، گل و بوته‌های بزرگی به سبك طرح‌های اسلیمی در قالی‌ها طراحی شده است. بالای تنكه را «برج»، پیش روی تنكه را كه زیر شكم می‌افتد «پیش قبض»، روی زانو را «پیش كاسه» یا «سركاسه» و پشت زانو را «پس‌كاسه» می‌نامند.

ـ لنگ: همان پارچه‌ای است كه در حمام‌ها، مردان می‌بندند. گاهی برخی به جای تنكه(كه در دوران ما بسیار گران و نایاب است) لنگ می‌بندند و به گود می‌روند. طریقه بستن لنگ این گونه است كه دو سر از پهنای لنگ را در كمرگاه بر روی ناف گره می‌زنند و پایین لنگ را كه آویزان است، از پشت پا می‌گیرند و از میان دوپا بالا می‌برند و در «پیش‌قبض» كه همان گره است، فرو می‌كنند و محكم می‌سازند.

ـ جای‌گاه: در گود، هر یك از ورزشكاران به فراخور مقام خود جایی دارد. كاركشته‌ترین و سالمندترین ورزشكار كه حكم پیشكسوت دارد، میاندار می‌شود و میان‌ گود، روبه‌روی مرشد می‌ایستد. ورزشكاری كه پس از او از ورزشكاران دیگر سالمندتر و آزموده‌تر است، پای سردم می‌ایستد و اگر در میان ورزشكاران، سیدی حضور داشته باشد ـ چه كهنه‌كار و چه تازه‌كار ـ او هم پای سردم می‌ایستد و اگر شایستگی میانداری داشت، در میان گود رفته و میانداری می‌كند. در این صورت پیشكسوت اصلی، رو به روی او ـ پای سردم ـ یا پشت او می‌ایستد. ورزشكاری كه از دیگران ناآزموده و ناپخته‌تر است، تازه‌كار نام دارد و جایش در پشت گود، پشت سر میاندار است. دیگران به ترتیب آزمودگی و سابقه و سن و سال، دور تا دور میاندار می‌ایستند. مابقی اصطلاحات را بدون توضیح می‌آوریم و اینها شاید كمتر از ثلثی از این مصطلحات هم نیست: گلریزان، شیرین‌كار، پیر، پهلوان صاحب تاج، تازه‌كار، نوخاسته، ساخته، واردی، بانگ، بانگ خلیل‌اللهی، ‌استخوان تركاندن،‌ ای‌والله گفتن،‌ این سر و آن سر زدن، بازوبند پهلوانی، بالای گود انداختن، بالش سنگ، بدلغت، بند فتوت، وابوسیدن،‌ به هم پیچیدن، پوست تخت، زورگیری، پهلوان كنفت كن، پیش قبض، ‌تاج فقر، ترنابازی،‌ جاهل، جرگه،‌ جست كلاغ، جفت كردن، چتر زدن، داش، داو، دخل،‌دست مریزاد، دم گرفتن، دور، دوست، رخصت طلبیدن، رشمه، رو آمدن، رودست، زاویه، زنگ حیدری، زنگ كر شدن، سروته مهر، صفای قدم، شلنگ تخته، صفه، طره كردن لنگ، قدارهك، كستی، كش زدن، لوطی،‌ نالوطی، لنگ انداختن، مناسب‌خوانی، نطع، حرامی گرفتن، بدافت و... والسلام علیكم و رحمت‌الله و بركاته.

 

منابع:

1ـ تاریخ و فرهنگ زورخانه و گروه‌های اجتماعی زورخانه‌رو، غلامرضا انصاف‌پور، نشر اختران 1386.  //  2ـ میراث پهلوانی، ابراهیم مختاری و هدی صابر، معاونت پژوهشی پژوهشكده مردم‌شناسی ـ سازمان میراث فرهنگی 1381.  //  3ـ احیا و نوسازی زورخانه، روابط عمومی سازمان زیباسازی شهر تهران.  //  4ـ از اسطوره تا تاریخ، مهرداد بهار، گردآورنده و ویراستار: ابوالقاسم اسماعیل‌پور، نشر چشمه 1377.  //  5ـ نمادها در پوشاك زورخانه‌ای، فریده مجیدی خامنه، مقاله مندرج در مجله: نامه پژوهشگاه میراث فرهنگی، شماره 7، تابستان 1383.  //  6ـ زورخانه ـ میراث معنوی، خبرگزاری میراث فرهنگی، اینترنت www.chn.ir، به تاریخ 13/11/1389.  //  7ـ زورخانه، آفتاب، اینترنت aftab.ir، 9/11/1389.  //  8ـ فرهنگ اصطلاحات پهلوانی و ورزش باستانی، مجله فرهنگ مردم، شماره 17 و 18 و 19، مهر و آبان، آذر و بهمن 1349.  //  9ـ زورخانه و ورزش باستانی، مجله اینترنتی فریا، www.farya.com، به تاریخ 2 بهمن 1389.  //  10ـ فتوت نامه سلطانی، ملاحسین واعظ كاشفی سبزواری، تصحیح و مقدمه شادروان دكتر محمدجعفر محجوب، بنیاد فرهنگ ایران 1350.  //  11ـ دایرهالمعارف سازهای ایران، محمدرضا درویشی، ماهور 1384.  //  12ـ تنبك و نگرش به ریتم از زوایای مختلف، بهمن رجبی، تهران 1356.  //  13ـ انواع شعر فارسی، دكتر منصور رستگار فسایی، انتشارات نوید شیراز 1372.  //  14ـ كاروان هند، استاد احمد گلچین معانی،‌ انتشارات آستان قدس رضوی، 1378.

منبع: اطلاعات حکمت و معرفت، سال پنجم، شماره 12

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: