مجمع عقلا / اکبر منتجبی

1393/3/26 ۱۱:۱۴

مجمع عقلا / اکبر منتجبی

سیدکاظم موسوی بجنوردی تجربه خوبی است. شب را با اسلحه سر کرد و روز را با قلم آغاز کرد. او تجربه خوبی است برای تمام کسانی که قرار است «اعدام» شوند. که اگر فرصتی برای زندگی یابند، آغاز دیگری می‌توانند داشته باشند. دهه 40، دهه آرمان‌ها و چریک‌ها بود. جوان 22 ساله‌ای که سری پر از شور و هیجان داشت، نگاهش به حکومت وقت «براندازی» به معنای تام کلمه بود تا «سحرگاه انقلاب» سر زند. او در خاطرات خود گفته است: «تلاش برای تهیه اسلحه دل‌مشغولی اصلی من بود... یک بار به ذهنم رسید که برای تهیه اسلحه می‌توان پاسبان‌ها را خلع‌سلاح کرد... با توسعه حزب ملل اسلامی و مسافرت من به عراق و مسلح شدن سازمان حزب، حس اعتماد به نفس عجیبی روز به روز در من تقویت شد.»

 

سیدکاظم موسوی بجنوردی تجربه خوبی است. شب را با اسلحه سر کرد و روز را با قلم آغاز کرد. او تجربه خوبی است برای تمام کسانی که قرار است «اعدام» شوند. که اگر فرصتی برای زندگی یابند، آغاز دیگری می‌توانند داشته باشند. دهه 40، دهه آرمان‌ها و چریک‌ها بود. جوان 22 ساله‌ای که سری پر از شور و هیجان داشت، نگاهش به حکومت وقت «براندازی» به معنای تام کلمه بود تا «سحرگاه انقلاب» سر زند. او در خاطرات خود گفته است: «تلاش برای تهیه اسلحه دل‌مشغولی اصلی من بود... یک بار به ذهنم رسید که برای تهیه اسلحه می‌توان پاسبان‌ها را خلع‌سلاح کرد... با توسعه حزب ملل اسلامی و مسافرت من به عراق و مسلح شدن سازمان حزب، حس اعتماد به نفس عجیبی روز به روز در من تقویت شد.»

او تصمیم خودش را گرفته بود که با مشی مسلحانه به مبارزه با حکومت شاه برخیزد تا رویایش که «سحرگاه انقلاب» بود به بار بنشیند. اما آنطور که او می‌خواست و تصور داشت، حوادث رخ ندادند. یکی از اعضای حزب ملل اسلامی، بازداشت می‌شود و به مانند دومینو، اعضای دیگر گروه یک به یک بازداشت می‌شوند. آخرین نفر، سیدکاظم موسوی بجنوردی بود. برای آن که دستگیر نشود، به تپه‌های شمال تهران گریخت. ارتفاعات را بالا آمد و در دره شاه‌آباد [دارآباد کنونی] در مکانی به همراه چند دوست دیگر خود سکنی گزید. تصمیم گرفتند به کلانتری ازگل حمله کنند اما مقر آنها لو رفته بود. هر یک از طرفی ‌رفتند. او به ارتفاعات رفت و در دل صخره‌ای پناه گرفت. تهران را از آن بالا کامل می‌دید. مردم در تلاش و کوشش برای گذران زندگی روزانه خود بودند و او در پناه سنگی قرار گرفته بود. گهگاه تیری شلیک می‌شد و منوری فضای نیمه‌تاریک را روشن می‌کرد. نهایتا مقاومت به سر رسید و او از فکر خودش بیرون آمد و خود را تسلیم کرد.

به اعدام محکوم شد. به حکم اعتراض کرد. چند روزی گذشت تا اینکه در روز اعدام، دو افسر به دیدن او آمدند و یکی از آنها با خوشحالی می‌گفت: «اعلیحضرت همایونی شما را بخشیده‌اند.» و حکم «ابدشاهی» گرفت تا اینکه در آستانه پیروزی انقلاب و هنگامی که شاهپور بختیار، حکومت را به دست گرفت، از زندان آزاد شد. بعد از آزادی، انقلاب به پیروزی رسید. او چند سالی را در مسندهای حکومتی گذراند تا اینکه در اسفندماه 62، مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی را پایه‌گذاری کرد: «در زندان این مساله خیلی مرا رنج می‌داد که می‌دیدم با ذخایر عظیم فرهنگی اسلامی و ملی در برابر اندیشه‌های بیگانه تقریبا خلع‌سلاح هستیم... به این صرافت افتادم که لازم است کار فرهنگی گسترده‌ای برای تدوین فرهنگ و معارف اسلامی انجام گیرد. فکر می‌کردم نوشتن یک دایره‌المعارف می‌تواند پاسخگوی چنین نیازی باشد... روزی در زندان برای شروع کار، کتاب ملل و نحل شهرستانی را برداشتم و شروع به فیش‌برداری کردم...»

سیدکاظم موسوی بجنوردی، تجربه گران‌قیمتی است، برای آزادی، برای تغییر روش زندگی، برای رهایی از مرگ و اعدام و رسیدن به زندگی فرهنگی.

مجله مهرنامه

 

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: