امبرتو اکو در ساحت «نقد» و «خلق» / دکتر بهمن نامور مطلق

1395/2/4 ۰۷:۳۲

 امبرتو اکو در ساحت «نقد» و «خلق» / دکتر بهمن نامور مطلق

امبرتو اکو «نشانه‌شناسی مؤلف»، «زیبایی‌شناس» و «نویسنده»ای است که در رشته‌های دیگری چون ترجمه‌شناسی، روایت‌شناسی، نقد ادبی و اسطوره‌شناسی نیز صاحب‌نظر و صاحب تألیفاتی است. اما این بدان معنا نیست که این چندگانگی دانش‌ها، موجب چندپارگی شخصیت علمی وی نیز شده است.



 



امبرتو اکو «نشانه‌شناسی مؤلف»، «زیبایی‌شناس» و «نویسنده»ای است که در رشته‌های دیگری چون ترجمه‌شناسی، روایت‌شناسی، نقد ادبی و اسطوره‌شناسی نیز صاحب‌نظر و صاحب تألیفاتی است. اما این بدان معنا نیست که این چندگانگی دانش‌ها، موجب چندپارگی شخصیت علمی وی نیز شده است. برعکس، در نشانه‌شناسی او، رد پای فلسفه‌اش را می‌توان یافت در ترجمه‌شناسی‌اش، زبانشناسی را می‌توان دید، در اسطوره‌شناسی‌اش، نقد ادبی را می‌توان عمیقاً حس کرد و در مباحث زیبایی‌شناسی، ظرافت‌‌های نگاه تاریخی‌اش بارز است. جهان‌های گوناگون نزد شخصی مانند امبرتو اکو با هم پیوند می‌خورند و به یک «معرفت کلان» تبدیل می‌شوند که جلوه‌های متفاوتی دارد.  بنابراین نمی‌توان در مورد اکو حتی به اشاره، تمام وجوه‌اش را معرفی کرد. حتی پرداختن به یکی از جنبه‌های تفکر او در قالب کتاب‌های مفصلی می‌گنجد. با این حال، بی‌فایده نیست به یکی از آنها اشاره‌ای بسیار گذرا صورت گیرد تا بخشی از وظیفه خود را نسبت به چنین متفکری که به تازگی از میان ما رفته است، ادا کرده باشیم. لازم به ذکر است که امبرتو اکو، نشانه‌شناس و روشنفکر ایتالیایی، 30 بهمن ماه 94 (19 فوریه) در 83 سالگی درگذشت.
٭ ٭ ٭
اصلی‌ترین حوزه‌ای که اکو با آن شناخته می‌شود بویژه در محافل دانشگاهی همانا «نشانه‌شناسی» است. در این خصوص، لازم است گفته شود که هم نشانه‌شناسی موجب رشد و ارتقای شخصیت وی شد و هم وی موجب شد تا نشانه‌شناسی شکوفایی تازه‌ای در خود ببیند. اکو در حوزه زبانشناسی و نشانه‌شناسی جریان تازه‌ای بنیان نهاد که از آن با عنوان «مکتب ایتالیایی- امریکایی» یاد می‌کنند. او در این حوزه تألیفات تأثیرگذاری داشته است که برخی از مهم‌ترین آنها عبارتند از: اثر باز (1965)، ساختار غیاب؛ درآمدی بر تحقیقات نشانه‌شناختی (1972)، تولید نشانه (1975)، نشانه‌شناسی و فلسفه زبان (1984) و یاداشتی بر نشانه‌شناسی دریافت (1987).
«اثر باز» اکو نخستین ورود جدی وی به عرصه نشانه‌شناسی بود. اکو این اثر را هنگامی می‌نویسد که «ساختارگرایی کلاسیک» هنوز بر قاره اروپا حاکمیت دارد. «اثر باز» با زیرپارادایم «ساختارگرایی باز» همراهی دارد. به دنبال ساختارگرایی باز بود که در قاره نیز مباحث زیادی با عناوین «متن باز» مطرح شد.
تعریف ماهیت تازه‌ای برای نشانه‌شناسی
«ساختار غیاب» از آثار کلیدی اکو است و به نوعی نشانه‌شناسی عمومی وی به حساب می‌آید. البته این، بدین معنا نیست که خواندن آن برای عموم راحت باشد. اکو در این کتاب حجیم 450 صفحه‌ای به طرح مبانی نشانه‌شناسی خود می‌پردازد و می‌کوشد تا ماهیت تازه‌ای برای این دانش نوین تعریف کند. از همین رو، به طور پیوسته به نظریه‌ها و نظریه‌پردازان نشانه‌شناسی ارجاع می‌دهد. «زبان» در این کتاب یک واحد انتزاعی برای مطالعه فلسفی یا نشانه‌شناسی نظری نیست؛ بلکه به مثابه «وسیله ارتباطی» مورد توجه قرار می‌گیرد. بنابراین در این کتاب علاوه بر بنیانگذاران نشانه‌شناسی، به اندیشه شخصیت‌هایی مانند رومن یاکوبسن و لوی استروس نیز اشاره می‌شود. این کتاب شرایطی فراهم می‌آورد تا اکو در مورد مسائلی مانند «رمز رمزها»، «ساختار ساختارهای ممکن» یا «ساختار غیاب»، «تقابل رمز و پیام»، «روابط میان سپهر نشانه‌ها و سپهر ایدئولوژی‌ها» سخن بگوید.
نشانه‌شناسی پیوندی
نشانه‌شناسی امبرتو اکو یک «نشانه‌شناسی پیوندی» است زیرا وی از یک سو میراث‌دار نشانه‌شناسی قاره‌ای بویژه سوسور، یلمسلف و مکتب فرانسه-پاریس است و از سوی دیگر میراث‌دار نشانه‌شناسی انگلوساکسون بویژه امریکایی و بخصوص پیرس و سپس موریس است. همین وضعیت پیوندی در دیگر تخصص‌های اکو بویژه در «زیبایی‌شناسی» و «فلسفه» او نیز موجب شد وی طرحی تازه‌ در خصوص نشانه‌شناسی ارائه کند و در این طرح، نه فقط در تعریف نشانه بلکه در «نقش-کنش‌ها» و دسته‌بندی آن نیز بازنگری کند.
نزدیکی مسائل فلسفی و نشانه‌شناختی
بی‌فایده نخواهد بود اگر در اینجا اشاره‌ای گذرا به یکی از مباحث نه چندان کانونی این نشانه‌شناس داشته ‌باشیم. اکو بخوبی نسبت به اهمیت «بینامتنیت» آگاهی داشت. حضور این اهمیت و آگاهی را می‌توان در آثار نقد و آثار خلق وی مشاهده کرد. او در اثر خویش با عنوان «کانت و منقار اردکی» توجهی ویژه به «دریافت بینامتنیت» دارد و در حکایتی نقل می‌کند: هنگامی که مارکوپولو به سوتمارا رسید به یک کرگدن برخورد کرد. وی که تا آن لحظه کرگدن ندیده بود و فقط در کتاب‌های افسانه‌ای از تک شاخ شنیده بود فکر کرد که این همان تک شاخ است. همه می‌دانند میان تک شاخ افسانه‌ای و کرگدن چه تفاوت کهکشانی وجود دارد. اکو در این «تمثیل» می‌خواهد به مسأله و «دشواری‌های شناخت» بپردازد. در اینجا است که اکو نزدیکی مسائل «فلسفی» و «نشانه‌شناختی» را طرح می‌کند و تلاش بی‌وقفه این دو رشته برای «شناخت» و «دریافت» را همچنان ناکافی می‌پندارد.   
دانش عمومی ‌نشانه‌ها
 نظراتی که او نسبت به «نقش و کنش نشانه» ارائه می‌دهد مهم‌تر از خود «نشانه» است. نظرات این نشانه‌شناس فیلسوف، او را در مقابل جریان زبان محور سوسوری قرار می‌دهد. وی به نشانه به صورت ناب آن کمتر توجه دارد و نظریه‌اش بر پایه «نشانه-کنش» استوار شده است. ترکیب «نشانه» و «کنش» موجب می‌شود تا نشانه‌ها از یک معنای منجمد و ایستا رهایی یابند و با کنش‌های فرهنگی معناهای گوناگونی به خود ‌گیرند.به دنبال نظرات نشانه‌شناسی امریکایی، اکو نشانه‌ها را به دو دسته بزرگ «طبیعی» و «قراردادی» تقسیم می‌کند. سپس هر کدام به نوبه خود به دو زیرگونه تقسیم می‌شوند. وی یکی از گسترده‌ترین تعاریف در مورد نشانه را ارائه می‌دهد. برای اکو «نشانه برای انتقال یک خبر و برای گفتن یا اعلان کردن چیزی است که کسی می‌شناسد و می‌خواهد دیگران نیز آن را بشناسند.» وی در اینجا به یکی از فراگیرترین تعاریف نشانه‌شناسی نزدیک می‌شود که عبارت است از: «دانش عمومی نشانه‌ها».
خوانش متن و زایش معنا
همچنین اکو با تأثیرپذیری از دریدا و همراه با بسیاری دیگر از نشانه‌شناسان به «مدلول استعلایی» بی‌توجهی می‌کند و به جای دوگانه سوسوری در خصوص دال و مدلول رابطه‌ای تثبیت شده به لغزش از یک دال به دال دیگر تا بی‌نهایت اشاره می‌کند. وجود امکان معناهای گوناگون و حرکت سیال بر روی دال‌ها موجب می‌شود تا اکو به سوی «نحوه‌های تولید نشانه‌شناختی» و «خوانش» سوق پیدا ‌کند.  گرچه اکو کتابی مستقل درباره «بینامتنیت» ننوشته است اما به عنوان یکی از صاحب‌نظران این حوزه مطالعاتی، مورد توجه قرار می‌گیرد. بی‌شک موضوعاتی که درخصوص بینامتنیت ارائه می‌دهد به اندازه کسانی مانند «کریستوا» یا «بارت» متمرکز و هدفمند نیست؛ اما در میان انواع گرایش‌های بینامتنی، اکو بیش از همه در تداوم «بینامتنیت خوانشی» حرکت می‌کند. بینامتنیتی که بارت آن را بنیان گذاشت و ریفاتر آن را پی گرفت. در مورد «زیبایی‌شناسی دریافت» که به طور تنگاتنگ با «بینامتنیت خوانشی» مرتبط است وی بیشتر گرایش به سوی نظرات ایزر دارد. این نکته را کارین مارتل نیز مورد توجه قرار داده است، چنانکه می‌نویسد: «امبرتو اکو خود را در خط سیر ریفاتر و ایزر قرار می‌دهد. پیش از هر چیز خواننده‌ای که وی مورد نظرش است یک خواننده تجربی نیست بلکه کسی است که در ساخت متن و حتی مؤلف مشارکت می‌کند.» (Martel2005 p.96)
در پایان اینکه هنوز برای ارائه یک بیان جامع از فعالیت‌های علمی اکو بسیار زود است. باید پژوهش‌های اولیه در این خصوص صورت بپذیرند و زمینه را برای پژوهش‌های جامع و عمیق فراهم آورند. اما چیزی که به یقین می‌توان گفت این است که امبرتو اکو، اندیشمندی که به تازگی از دنیا رفت، نامی به یادگار گذاشت که در کتاب‌های نشانه‌شناسی، تاریخ ادبیات و زیبایی‌شناسی برای همیشه ثبت شد

منبع: ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: