1393/3/21 ۱۱:۴۵
شهریار زرشناس در نشست نقد و بررسی کتاب درباره آزادی گفت: آزادی لیبرالی وجود دارد اما ما آنرا قبول نداریم همچنانکه عقلشان عقل نیست پس آزادیشان هم آزادی نیست. اینها یک تصویر وهم آلود از آزادی ارائه میدهند و این عین بندگی است.
مراسم رونمایی و نقد كتاب «درباره آزادی» اثر شهریار زرشناس عصر روز گذشته 20 خردادماه با حضور دکتر بیژن عبدالكریمی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و دکتر حسین هوشنگی عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشكده الهیات دانشگاه امام صادق(ع) در دانشگاه امام صادق برگزار شد.
زرشناس در این مراسم طی سخنانی گفت: آزادی یکی از مباحثی است که از زمان آشنایی ما با غرب مدرن و استعمار آن آغاز شده است. آنچه تلقی مدرن یا لیبرالیستی از آزادی بود این را به یک مسئله کانونی و محوری برای ما مطرح کرد. ما آزادی را معادل معنای آزادی لیبرالیستی میگرفتیم و اگر کسی به دنبال آزادی می رفت باید به دنبال آزادی لیبرالیستی بود و این تلقی یک نیاز اساسی است که با دین و عدالت سر ستیز دارد.
وی ادامه داد: این مساله آنقدر فراگیر شد که روشنفکران مشروطه را آزادی خواه نامیدند و آزادی خواه در آن زمان یک ارزش و ستایش شد. آزادی لیبرالی را به یک نیاز تبدیل کردند و من نیاز دیدم که به آن بپردازم چرا که این مسئله مهم است و باید روی آن کار کرد و کار من یک شروع است.
زرشناس با بیان اینکه افتخار میکنم شاگرد دکتر فردید و مرحوم مددپور باشم افزود: در صورتی که افتخار شاگردی آنها را نداشتم و فقط در فاصله کوتاهی در خدمت مددپور بودم با این وجود باید بگویم اندیشه من متاثر از شهید آوینی است.
وی اضافه کرد: عبدالکریمی در این نشست درباره کتاب «درباره آزادی» چیزی نگفتند و گمان میکنم آن چیزی که مبنای سخنان وی است یک تفکر نئولیبرالی است و این مرز بین دین و تئولوژی در عینیت از هم فرو میپاشد و من آنرا قبول ندارم.
وی گفت: دین سیستم است و احکام دارد که من به آن ایدئولوژی نمیگویم بلکه ایدئولوژی سیستمی است که باید و نباید دارد و ریشهاش اومانیستی است در صورتی که دین ریشهاش ناظر به عمل بوده و اومانیستی نیست. هویت دینی همین است. باید در برخی از جاها جذمیت داشته باشد.
این پژوهشگر فلسفه با تأکید بر اینکه باید در برخورد با غرب ایدئولوژیک باشیم، گفت: نه مانند داریوش شایگان که از یک طرف برخورد کاملا ایدئولوژیک دارد و از سوی دیگر به دین که میرسد برخورد غیر ایدئولوژیک میکند و میگوید مسئله دین را نباید ایدئولوژیک کرد! تفکر باید تئولوژیک بوده و تکیهگاه و عهدی دینی داشته باشد. تمام قرآن میگوید یا ظلمات است یا طاغوت، یا مومن و نور و یا تاریکی. این مفاهیم را باید بسط داده و بفهمیم چه میگوید.
وی با بیان اینکه تمام زندگی بشر ولایت است گفت: تلقی که عبدالکریمی از تفکر تئولوژیک دارد به عقیده من اصلاً تفکر نیست. اگر ما این گونه بخواهیم پیش برویم خودمان رو جلوی سکولاریسم خلع سلاح کردیم و این یک فاجعه است. پوپر و امثال آن به خاطر اینکه احساس کردند آرمان گرایی برایشان مشکل ایجاد می کند گفتند آرمانگرا یعنی ایدئولوژی و جزمگرایی! در صورتی که ما واقعیت را نگاه کنیم خود نئولیبرالیسم یک ایدئولوژی است و مقدساتی دارد. حقوق بشر آن قدر جزم است که نمی توان در باره آن سخن گفت، این موضوع یعنی مقدسات داشتن و همین ایدئولوژی است.
مولف «درباره آزادی» در پاسخ به انتقاد دیگر عبدالکریمی اظهار کرد: آزادی لیبرالی وجود دارد اما ما آن را قبول نداریم همچنانکه عقلشان عقل نیست پس آزادیشان هم آزادی نیست. این ها یک تصویر وهم آلود از آزادی ارائه میدهند و این عین بندگی است.
وی با اشاره به اینکه نظام دانشگاهی ما نگاه سکولاری را پرورش میدهد گفت: ما در این زمینه چون تئولوژیک برخورد نکردیم باختیم. عبدالکریمی نگران تقلیل دادن تفکر به ایدئولوژی است در حالی که تمام تاریخ غرب عصیان به خدا و دین است. بحث من تقلیل دادن نیست و من آمده ام درباره تاریخ یک چکیده گفتهام و سعی کردم آن را توضیح بدهم.
وی با بیان اینکه تاریخ غرب حاصل یک وقت است، افزود: این وقت نیز حاصل نسیان است. تاریخ غرب را میبینیم که دین در آن حضوری ندارد. ما با عالمی روبهرو هستیم که از نقطه آغازش دین ندارد. آیا این گونه حرف زدن ایدئولوژیک است؟به نظر من این حرفهای نئولیبرالهاست. من «مغرب زمینی» را از کسی که تفکر غربی دارد جدا میکنم. جوهره تفکر غرب مدرن این است که انسان را حیوان ابزار ساز میداند. آنها لذت بخشی را به عنوان یک پارادایم مطرح میکنند و من تلقی نظری اینها را میگویم.
زرشناس در پاسخ به انتقاد دیگر عبدالکریمی مبنی بر علاقه جوانان به غرب گفت: انقلاب اسلامی در جهانی که رخ داد که دنیا در سیطره غرب بود ما در این تقابل در یک موضع انفعال افتادیم و چون کشورهای غربی کشورهای متروپل هستند یک هسته مرکزی تشکیل دادند و طبیعی است که انسان در عالم، متروپل را میپسندد چون آمالش آنجاست و برای خودشان جنوب شهر و بالای شهر ساختند.
بیژن عبدالکریمی در مراسم رونمایی و نقد كتاب «درباره آزادی» اثر شهریار زرشناس گفت: اگر کسی بگوید اسلام دین شمشیر است چه حالی به شما دست میدهد؟ عقل مدرن سنت تاریخی ما را نمیشناسد و تصویر انسان مدرن تصویری کج و معوج از سنت تاریخی ماست. تصویر زرشناس هم از غرب و آزادی تصویری کج و معوج است.
دکتر بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی در مراسم رونمایی و نقد كتاب «درباره آزادی» اثر شهریار زرشناس با بیان اینکه متاسفانه در کشور ما همه چیز از جمله نقد کتاب صوری است سخن خود را آغاز کرد و گفت: در ابتدا میخواستم درباره تفکر و ناتفکر سخن بگویم که مجالی نیست. اما اکنون این سؤال مطرح میشود که آیا آنچه که در آثار شهریار زرشناس میبینیم از سنخ تفکر است یا نیست؟
وی با اشاره به اینکه نوشته کوچک و موجز زرشناس از چند جهت قابل تامل است، اظهار کرد: نوشتههای ایشان متاثر از فردید و مددپور است هر چند بر ما واجب است که حافظ سرمایههای خودمان باشیم اما با فردید در این کشور هیچ اتفاقی نمیافتد. تفکر پدیدارشناسانه کربن و نقادان آن با فردید شکل تئولوژی و ایدئولوژی پیدا میکنند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه در اندیشههای فردید صبغههای ایدئولوژیک و تئولوژیک جای پدیدارشناسی را میگیرند، گفت: در زرشناس این غفلت بیشتر میشود. این اندیشههای تئولوژیک و ایدئولوژیک خود به یک نظام ایدئولوژیک تبدیل شده و یک موضع سیاسی است. همچنین یک نوع یهودی اندیشی! یعنی یک نوع نژادپرستی و قوم پرستی است. سخن من این نیست که بین آزادی لیبرالی و اندیشه اسلامی و ایرانی تمایز قائل نیستم بلکه این تمایزها باید به صورت تفکری و بر پایه پدیدارشناسی باشد و نه ایدئولوژی.
این استاد فلسفه با بیان اینکه در جامعه ما تناقضات بسیاری دیده میشود، افزود: گاهی ایدئولوژی زیر نقاب حکمت و فلسفه پنهان شده و یکی از رسالتهای اهل تفکر این است که میراث جامعه تبدیل به ایدئولوژی و تئولوژی نشود و این گونه مواجهه ایدئولوژیک با غرب و مسائل دیگر پاشنه آشیل جامعه ماست. چیزی که راه من را جدا میکند این است که آزادی یکی از مهمترین مقومات عالم کنونی است و اگر عقیدهای، ایدهای، فکری و ... نتواند نسبت خودشان را با این مقوم(آزادی) مشخص کند محکوم به شکست است.
وی با اشاره به اینکه امروز جوانان ما به سنت تاریخی خود پشت کردند و ما هنوز نتوانستیم زبان دیالوگی با دیگران داشته باشیم گفت: تئولوژی مجموعهای از گزارهها و جملاتی است که به منزله حقیقت تصور میشود و دغدغه حفظ سیستم دارد در صورتی که متفکر تنها و تنها به پدیدار وفادار است.
عبدالکریمی در بخش دیگری از سخنانش گفت: حقیقت این است که هر مفهوم در گرو مفهوم دیگری و مفهوم دیگر نیز در گرو یک مفهوم دیگر معنا پیدا میکند و این موضوع یک دلیل هرمنتیکی دارد. فهمم را از ایدئولوژی گفتم. ایدئولوگ دغدغه عمل دارد در صورتی که تفکر و متفکر این گونه نیست. آنچه که محل حمله من است ایدئولوژیک اندیشه است؛ به این معنی که شما یک موضعی داشته باشید و بخواهید تمام جهان را به آن متقاعد کنید.
وی در ادامه برخی از ویژگیهای ایدئولوژی را برشمرد و گفت: یکی از ویژگیهای ایدئولوژی ساده کردن و تقلیل پدیدارهاست در صورتی که هیچ مفهومی وجود ندارد که بتواند پدیدارها را تبیین کند. آیا تمام تاریخ غرب یعنی مخالفت با خدا و تایید نفس اماره؟ آیا این همه قصه است؟ اگر تصور کنیم تاریخ غرب یعنی فراموشی خدا اگوستین را باید چه کار کرد؟
وی در بخش دیگری از سخنانش مدرنیته را بخشی از تاریخ بشر عنوان کرد و گفت: متفکر خودش را به اندازه جهان بزرگ میکند و نامتفکر خودش را به ایدئولوژی تقلیل میدهد. در تفکر مدرن انسان نوعی حیوان است که تفاوتاش با حیوانات کیفی است. هگل هم میگوید تفاوت انسان با حیوان یک تفاوت کیفی است. این گرایش ایدئولوژیک است که ما یک پدیدار بزرگ بشری را این گونه ساده انگاریم. علم جدید را شوخی گرفتید! آیا این با لذت بخشی یکی است. آیا آزادی لیبرالی در نهایت آزادی برای سرمایهداری است؟ من هم میپذیرم بین آن دو رابطه است اما با یکدیگر برابر نیستند.
وی گفت: اگر تمام غرب بد است چرا همه جوانان ما جلوی سفارتها صف میکشند. خطایی که دوستان ما می کنند مسئله را ساده میکنند در حالی که مسئله پیچیده تر آن است.
وی با اشاره به بخش دیگری از کتاب «درباره آزادی» گفت: در کتاب آمده است که کل لیبرالیسم هدفش مبارزه با دین بوده و آیا این طور است؟ لوتر با شعار دین کشته شد. فردیت با پروتستانیسم شکل گرفت و انسان عصر روشنگری حق نداشت به کلیسا طغیان کند. روشنفکر ما درست است که در مشروطه چشم به غرب دوخت اما این اندیشه غلط بود. متفکر دغدغه این را دارد که نکند مقداری از پدیدهها را از دست بدهد.
این استاد فلسفه اضافه کرد: اگر کسی بگوید اسلام دین شمشیر است چه حالی به شما دست میدهد؟ عقل مدرن سنت تاریخی ما را نمیشناسد و تصویر انسان مدرن یک تصویر کج و معوج از سنت تاریخی ماست. تصویر زرشناس هم از غرب و آزادی یک تصویر کج و معوج است.
وی با تاکید بر اینکه من از موضع حکمت با ایدئولوژی مخالفت میکنم، گفت: تمام دعوا این است که یک پرسش نانوشته باقی مانده و آن است که دائما میگویند دین! دین چیست؟ یک پرسش را کانت در غرب مطرح کرد و محور تمام فلسفه غرب شد و گفت آیا اساساً چیزی به نام فلسفه میتواند وجود داشته باشد؟ این تجلی امکان پذیر است؟ معنای این متن مقدس چیست؟ اگر این سوالات را جدی بگیریم آن موقع شاید به جایی برسیم و تا زمانی که این سؤالات پاسخ داد نشود در سطح عمل میکنیم.
دکتر حسین هوشنگی استاد فلسفه دانشگاه امام صادق(ع) در مراسم رونمایی و نقد كتاب «درباره آزادی» اثر شهریار زرشناس با بیان اینکه در کتاب ادعای مهمی شده در حالی که دلیلی برای آن نیامده است، گفت: به طور مثال گفته شده که حقیقت انسان ولایت حق داشتن است که هیچ دلیلی برای آن اقامه نشده است.
وی افزود: در این کتاب درباره آزادی نتیجه گیری شده که اگر ولایت حق داشتن را تاریخی بگیریم اکثر انسانها این مسیر را طی نکردهاند. همچنین در این اثر آمده است که بشر یا ذاتاً اهل بندگی است و یا نیست و گفته شده که اساساً اهل بندگی در تقابل با اندیشه آزادی است و این نکته کلیدی است چرا که بشر یا بنده خداست یا بنده شیطان. این نیز یک ادعای کلیدی است که دلیلی برایش نیامده است.
این مدرس فلسفه همچنین گفت: در این کتاب بیان شده که موجودی که تکویناً بنده است باید تشریعاً نیز احکام را به اجرا در آورد. اساساً مساوی کردن آزادی با بندگی تا حدی ما را از موضوع خارج کرده و داریم به اشتراک لفظ نزدیک میشویم.
وی بیان کرد: آزادی معنوی یک نوع آزادی است که با آزادی لیبرالی یکی نیست. همه ما بنده خدا هستیم. آنچه مهم است این است که انسانها نباید بنده هم باشند. آنجا که تلقیمان از خدا یک خدای اشعری باشد و یک انسانی که ملک طلق خداوند است در آن ساحت دین همه چیز را باید فدای خدایش کند.
این محقق و نویسنده کشورمان اذعان کرد: اما نگاهی دیگر که نگاهی شیعی است میگوید خدا حکیم است و این انسان ولو بنده باید از روی اختیار و انتخاب تن به بندگی خدا بدهد. پس در این فضا این تقابل کاملا کمرنگ میشود در حالی که بندگی که در اسلام شیعی مطرح میشود این تقابل را چندان ندارد. با این وجود اسلام شیعی مرز بندی با آزادی لیبرالی دارد.
هوشنگی با بیان اینکه در تفکر اومانیستی غرب نفس اماره جهت آزادی است و حد آن را مشخص میکند گفت: تفکر اومانیستی انسان و نیازهایش را جدی گرفته است. به هر حال آنها اخلاق، عقل و عمل را به عنوان حدود آزادی در کنار نفس اماره تعریف میکنند و فقط سود و لذت نیست هرچند که سود و لذت یک اصل اساسی در فرهنگ غرب است.
وی با اشاره به اینکه ما مشکل الهیاتی با این نوع تفکر داریم بیان کرد: در این تفکر نفس اماره به صورت یک سوژه ظهور پیدا کرده است؛ غرب با پشت کردن به آسمان و دین و 2500 سال استمرار این موضوع، حاکمیتی در جهان پیدا کرده است. حال اگر ما بیایم بگوییم این تمدن شیطانی است و هیچ از سنت الهی برخوردار نیست حق مطلب را ادا نکردیم.
وی افزود: بحث آزادی معنوی یک موضع حقی است. اگر آزادی های اجتماعی باشد و آزادی های معنوی نباشد شاید سخنان زرشناس در این کتاب درست باشد اما نکتهای وجود دارد و آن این است که آزادی معنوی و آزادی اجتماعی توام با هم محقق میشوند.
هوشنگی گفت: کسی که کتاب «درباره آزادی» را بخواند به صورت جدی با نقدهایی به آزادی لیبرالی مواجه میشود که بسیاری از آنها دلیل منطقی ندارد. آزادی معنوی یک آزادی اساسی بوده اما غیر از آزادی اجتماعی و بلکه زمینهساز آن است. باید اینجا پرسید آیا آزادیهای اجتماعی زمینهساز آزادی معنوی است یا خیر؟!
این پژوهشگر فلسفه در بخش دیگری از سخنانش به مسیر تاریخی که غرب پیموده اشاره کرد و گفت: آنها در این مسیر به لیبرالیسم رسیدند و به عمد آنرا انتخاب نکردند. نباید همه را به یک چوب برانیم و آزادی را با لذت انگاری یکی کنیم چرا که درست نیست.
خبرگزاری مهر
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید