چند نکته دربارۀ عروض نجفی / امید طبیب‌زاده

1394/11/26 ۰۹:۴۶

 چند نکته دربارۀ عروض نجفی / امید طبیب‌زاده

استاد ابوالحسن نجفی تا آخرین روزهای عمرش به عروض می‌اندیشید و بیش از آنکه در فکر ثبت آراء و نظراتش باشد، می‌کوشید تا گرهِ نکات جدیدی را بگشاید که در این حوزه با آنها مواجه شده بود. در اینجا به‌اختصار به چند نکته در عروض نجفی اشاره می‌کنم که تصور می‌کنم توجه به آنها برای درک هرچه بیشتر آراءِ جدید او لازم باشد. ابتدا بحث می‌کنم که چرا قاعدۀ قلب را نباید از زُمرۀ اختیارات شاعری دانست، سپس دو راه تازه‌ یافتۀ نجفی را در گسترش‌بخشیدن به تعداد اوزان فارسی شرح می‌دهم، و در پایان دربارۀ دو شیوۀ طبقه‌بندی اوزان، و مخصوصاً دایرۀ نجفی که این روزها بسیار دربارۀ آن سخن می‌گویند، بحث خواهم کرد.


مقدمه
 استاد ابوالحسن نجفی تا آخرین روزهای عمرش به عروض می‌اندیشید و بیش از آنکه در فکر ثبت آراء و نظراتش باشد، می‌کوشید تا گرهِ نکات جدیدی را بگشاید که در این حوزه با آنها مواجه شده بود. در اینجا به‌اختصار به چند نکته در عروض نجفی اشاره می‌کنم که تصور می‌کنم توجه به آنها برای درک هرچه بیشتر آراءِ جدید او لازم باشد. ابتدا بحث می‌کنم که چرا قاعدۀ قلب را نباید از زُمرۀ اختیارات شاعری دانست، سپس دو راه تازه‌ یافتۀ نجفی را در گسترش‌بخشیدن به تعداد اوزان فارسی شرح می‌دهم، و در پایان دربارۀ دو شیوۀ طبقه‌بندی اوزان، و مخصوصاً دایرۀ نجفی که این روزها بسیار دربارۀ آن سخن می‌گویند، بحث خواهم کرد.


١. قاعدۀ قلب
رباعی در زبان فارسی دارای دو وزن گوناگون زیر است:
١.مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ فع(یا به تقطیع سنتی: مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعل=بحر هَزَجِ مُثَمَّنِ اَخرَبِ مَکفُوفِ مَجبُوب).
٢. مستفعلُ فاعلاتُ مستفعلُ فع(یا به تقطیع سنتی: مفعولُ مفاعلن مفاعیلُ فعل= بحر هَزَجِ مُثَمَّنِ اَخرَبِ مَقبوضِ مَکفُوفِ مَجبُوب)
از هرکدام از این دو وزن براساس اختیارِ شاعریِ «تسکین» (اختیارِ «یک کمّیتِ بلند به جای دو کوتاه»)، ١٠ وزن فرعی دیگر منشعب می‌شود که با همین دو وزن اصلی کلا می‌شود ١٢ وزن. اما در مورد وزن رباعی قاعدۀ دیگری نیز وجود دارد که به شاعر اجازه می‌دهد تا این دو گونۀ متفاوت را نیز با هم در درون یک رباعیِ واحد به کار ببرد؛ به این قاعده، قاعدۀ قلب می‌گوییم. این قاعده را از آن‌رو قلب می‌نامیم که تفاوت دو وزن اصلی فوق تنها در ترتیب یک کمیت کوتاه و بلند در رکن دوم آنهاست که یکی معکوس دیگری است:
...- - ه ه...
...- ه - ه...
مثلاً در رباعی زیر  مصراع‌های ١ و ٢ و ٤ به وزن اصلیِ (٢) و مصراع‌ ٣ به وزنِ اصلی (١) است:
١. هنگام  سپیده‌دم خروس سحری
٢. دانی که همی چرا کند نوحه‌گری
٣. یعنی که نمودند در آیینۀ صبح
٤. کز عمر شبی گذشت و تو بی‌خبری
 (ابوسعید ابی‌الخیر)
خانلری قاعدۀ قلب را از زُمرۀ اختیارات شاعری می‌دانست (خانلری ١٣٢٧: ١٤١-١٤٠)، نجفی نیز در مقالۀ «اختیارات شاعری» (١٣٥٢) به پیروی از خانلری این قاعده را ذیل اختیارات شاعری گنجاند، اما به‌تدریج به این نتیجه رسید که قاعدۀ قلب ربطی به اختیارات ندارد زیرا «مطرَّد» نیست، یعنی«شمول ندارد و کاربرد آن... تابع شرایط بسیار محدود است» (نجفی، ١٣٩٤: ١٠٤). استدلالِ نجفی در ردِّ قاعدۀ قلب در مقام نوعی اختیار، برای برخی چندان قانع‌کننده نبود، اما با استدلال دیگری نیز می‌توان صحت نظر او را ثابت کرد: می‌دانیم که استفاده از اختیارات باعث پدیدآمدنِ گونه یا گونه‌هایِ مختلف برای یک وزن اصلی و واحد می‌شود، به عبارت دیگر، شاعر با استفاده از اختیارات، دو وزن گوناگون را کنار یکدیگر نمی‌آورد، بلکه یک وزن واحد را به دو یا چند شکل گوناگون به‌کار می‌برد. درحالی‌که در مورد قاعدۀ قلب در رُباعی، چنان‌که دیدیم دو وزن گوناگون از دو خانوادۀ کاملاً متفاوت در کنار یکدیگر ظاهر می‌شوند: یکی وزن متفق‌الارکان «مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ فع»، و دیگری وزن متناوب‌الارکانِ «مستفعلُ فاعلاتُ مستفعلُ فع».

٢. راه‌هایِ گسترش تعدادِ وزن‌ها
نجفی در آخرین سال‌های حیاتش به دو امکان گوناگون برای گسترش‌بخشیدن به تعداد وزن‌های شعر فارسی پی برد. در اینجا به این دو امکان که ظاهرا بیشتر به اشعار معاصر مربوط می‌شود، می‌پردازیم.
٢. ١. نجفی مجموعۀ اوزان فارسی را به دو گروه اوزانِ متفق‌الارکان و متناوب‌الارکان تقسیم می‌کند و آنچه را در این مجموعه بگنجد موزون و مطبوع، و آنچه را در این مجموعه نگنجد، ناموزون و نامطبوع می‌نامد. وی تنها یک استثناء بر قاعدۀ فوق برمی‌شمارد و آن اینکه «وزنی که با U-U شروع شده باشد اگر به جای هجای کوتاه آغازی آن هجای بلند قرار دهیم، وزنی به دست خواهد آمد که اولاً موزون و مطبوع است بی‌آنکه با آن هم‌وزن باشد (یعنی نشستن --U بر جای U-U از زُمرۀ اختیارات شاعری نیست)، و ثانیاً درون مجموعۀ اوزان او نمی‌گنجد (نجفی ١٣٩٤: ١٧٣). مثلاً:
الف) زمین به ناخن باران‌ها  تن پرآبله می‌خارید (نادر نادرپور)
مفاعلن فعلاتن فع
ب) آهویِ پرده نگاهم کرد  با سرمۀ سودۀ جادویی (سیمین بهبهانی)
مستفعلن فعلاتن فع
یا:
الف) زمین فصاحت برگ چنار را   به باد خستۀ پاییز می‌سپرد (یدالله رؤیایی)
مفاعلن فعلاتن مفاعلن
ب) ای همچو خون به رگم ای طپش مرا  بشنو حدیث چنین جوشش  مرا (پروین جزایری)
مستفعلن فعلاتن مفاعلن
وی سپس تصریح می‌کند که با توجه به این امکان مجموع وزن‌های شعر فارسی از حد ٤٠٠ وزن متفق‌الارکان و متناوب‌الارکان می‌گذرد و به طور بالقوه تا دو برابر این مقدار امکان گسترش دارد. البته تمام شواهدی که نجفی از این امکان جدید گسترش وزن به دست می‌دهد از آثار شاعران متأخر است؛ انجام تحقیقی در این زمینه ضروری است که آیا از میان شاعران متقدم نیز کسی از این گونه اوزان استفاده کرده است یا خیر.
٢. ٢. رکن آخر هر پاره در اوزان دوری در قریب به اتفاق موارد رکنی ناقص است، اما نجفی به امکان دیگری برای دوری‌کردن مصراع‌های منتهی به رکن کامل با استفاده از اختیارات شاعری نیز اشاره کرده است: «فی‌المثل در خانوادۀ مفتعلن، که... از دو رکن کامل تشکیل شده است... اگر در رکن اول آن با استفاده از اختیار شاعری معروف به «تسکین» مفتعلن را تبدیل به مفعولن کنیم و طول مصراع را به دو برابر افزایش دهیم وزنی که به دست می‌آید خودبه‌خود دوری خواهد بود» (١٣٩٤ب، ١٤٣):
بانو این هدیه به تو آن را از من بپذیر
گفت وَ بُردش سرِ دست افکند از پله به زیر
قربانی بر سر خاک تابی خورد از سر درد
جویی خون بعدِ سقوط خاموشی بعد نفیر (سیمین بهبهانی)
یعنی با استفاده از اختیارات شاعری می‌توان بسیاری از وزن‌های عادی را به صورت وزن‌های دوری درآورد. در اینجا نیز شاهدی که نجفی از این امکان جدید گسترش وزن به دست می‌دهد از آثار شاعران متأخر است؛ باز انجام تحقیقی ضروری است که مشخص شود آیا از میان شاعران قدیم نیز کسی از این گونه اوزان دوری استفاده کرده است یا خیر.

٣. طبقه‌بندی وزن‌ها
نجفی دو شیوۀ متفاوت برای طبقه‌بندی وزن‌های فارسی پیشنهاد کرده است؛ یکی طبقه‌بندی ساده‌ای که من آن را طبقه‌بندی الفبایی می‌نامم، و دیگری طبقه‌بندی پیچیده‌تری که طبقه‌بندی اصلی وی برای وزن‌های شعر فارسی محسوب می‌شود. با استفاده از طبقه‌بندی الفبایی به‌راحتی می‌توان محل هر وزن مطلوب را یافت، اما طبقه‌بندی پیچیده علاوه بر آن، اطلاعات دیگری را نیز در اختیار مُراجع قرار می‌دهد. در این بخش به‌اختصار دربارۀ این دو طبقه‌بندی سخن می‌گوییم:
٣. ١. طبقه‌بندی الفبایی: همان‌طور که زبان از جمله‌ها، و جمله‌ها از کلمات و کلمات از حروف ساخته شده است، وزن نیز مشتمل بر مصراع‌ها و مصراع‌ها متشکل از ارکان و ارکان نیز متشکل از کلمات است. اگر در فرهنگ‌های لغات و عبارات، مدخل‌های فرهنگ را براساس ترتیب قراردادیِ حروف الفبایی تبویب می‌کنند، در طبقه‌بندی وزن‌ها نیز می‌توان وزن‌ها را براساس ترتیب قراردادیِ کمّیت‌ها تبویب کرد. نجفی برای این مهم ترتیب مختصر و سادۀ زیر را پیشنهاد کرده است:
ه ه
ه -
- ه
- -
در این معنا مثلاً وزن «مفاعلن فعلاتن ٢ بار»، پس از وزن «فعلاتُ فاعلاتن ٢ بار» و پیش از وزن «فاعلاتن ٤ بار»، و وزن اخیر نیز پیش از وزن «مستفعلن ٤ بار» قرار می‌گیرد. این شیوۀ قراردادی به‌سرعت ما را به وزن مورد نظرمان می‌رساند، اما اولا رابطۀ سلسله‌مراتبی میان اوزان را نشان نمی‌دهد و ثانیا محل خالی اوزان ناموجود اما محتمل را پیش‌بینی نمی‌کند و متذکر نمی‌شود.
  ٣. ٢. طبقه‌بندی اصلی: استفاده از این طبقه‌بندی شاید به سهولتِ استفاده از طبقه‌بندیِ الفبایی نباشد، زیرا یادگیری مفردات و مبانیِ آن اندکی زمان می‌برد. اما در صورت یادگیری اصول حاکم بر ساختِ طبقه‌بندیِ اصلی، کم‌وبیش به همان سادگی و سرعت طبقه‌بندی الفبایی به وزن مورد نظرمان می‌رسیم، و علاوه بر آن، به‌روشنی از روابط سلسله‌مراتبی میان اوزان هم سردرمی‌آوریم، و جایِ خالی اوزان ناموجود اما محتمل را نیز مشاهده می‌کنیم. نجفی در این طبقه‌بندی ابتدا انواع پایه‌هایی را که از تکرار آنها وزن به وجود می‌آید به سه دسته پایه‌های سه، چهار، و پنج هجایی تقسیم می‌کند و سپس اوزان فارسی را به دو دستۀ بزرگ اوزان متفق‌الارکان و متناوب‌الارکان تقسیم می‌کند. در اوزان متفق‌الارکان بلندترین مصراعِ ممکن، مصراعی مرکب از چهار پایۀ یکسان است که سرسلسلۀ یک طبقه یا خانوادۀ وزنی است. با کاستن هجاهایی از پایانِ آن مصراع، می‌توان دیگر وزن‌هایِ متفاوتِ موجود در آن خانوادۀ وزنی را مشتق ساخت. با این شیوه به بیش از ٢٠٠ وزن متفق‌الارکان می‌رسیم. اما اوزان متناوب‌الارکان به گروه متفاوت دیگری تعلق دارد که درون دایره‌ای که امروزه به «دایرۀ نجفی» معروف شده است، می‌گنجند. اگر در این دایره خلاف جهت حرکت عقربه‌های ساعت حرکت کنیم (مفاعلن فعلاتن) به بیش از صد وزن، و اگر در جهت حرکت عقربه‌های ساعت حرکت کنیم (مفاعلن مفتعلن) به بیش از ٨٠ وزن دیگر می‌رسیم. در اینجا نیز باید سرسلسلۀ هر خانوادۀ وزنی را مصراعی چهار هجایی درنظر بگیریم که مرکب از چهار پایه‌ای است که یک در میان متشابه هستند. حال باز با کاستن هجاهایی از پایانِ آن مصراع، دیگر وزن‌هایِ موجود در آن خانوادۀ وزنی نیز مشتق می‌شود.

مآخذ
نجفی، ابوالحسن، «اختیارات شاعری»،جُنگ اصفهان؛ ویژۀ شعر، دفتر دهم، ١٣٥٢.
«دربارۀ طبقه‌بندی وزن‌های شعر فارسی (بحث روش)»، آشنایی با دانش، فروردین ١٣٥٩.
«مصاحبه با ابوالحسن نجفی»، جشن‌نامۀ ابوالحسن نجفی، به همت امید طبیب‌زاده، انتشارات نیلوفر، تهران، ١٣٩٠.
وزن شعر فارسی از دیروز تا امروز (مجموعه مقالات دومین هم‌اندیشی شعر فارسی و زبان‌شناسی)، انتشارات هرمس، ١٣٩٤.
دربارۀ طبقه‌بندی وزن‌های شعر فارسی، تهران، نیلوفر، ١٣٩٤الف.
اختیارات شاعری و مقاله‌های دیگر در عروض فارسی؛ تهران، نیلوفر، ١٣٩٤ب.
منبع: روزنامه شرق

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: