محمود دولت آبادی: کار من مقابله نیست

1393/2/6 ۱۱:۳۰

محمود دولت آبادی: کار من مقابله نیست

لری روتر، نیویورکر/ برگردان ریحانه منظوری: محمود دولت آبادی، نویسنده ی ایرانی، پس از دستگیری توسط پلیس مخفی شاه، «ساواک» در مورد جرمش از بازجویان سوال کرد و با این پاسخ روبه رو شد: «شما جرمی مرتکب نشده اید، اما تمام افرادی که دستگیر میکنیم ظاهراً نسخه هایی از نوشته های شما را داشته اند، پس میشود گفت شما به نوعی در تحریک انقلابیون دست داشته اید!»

 

لری روتر، نیویورکر/ برگردان ریحانه منظوری: محمود دولت آبادی، نویسنده ی ایرانی، پس از دستگیری توسط پلیس مخفی شاه، «ساواک» در مورد جرمش از بازجویان سوال کرد و با این پاسخ روبه رو شد: «شما جرمی مرتکب نشده اید، اما تمام افرادی که دستگیر میکنیم ظاهراً نسخه هایی از نوشته های شما را داشته اند، پس میشود گفت شما به نوعی در تحریک انقلابیون دست داشته اید!»

البته از آن پس، ایران انقلاب اسلامی و سه دهه حاکمیت دینی را تجربه کرده است و آقای دولت آبادی که اکنون 71 ساله است، چندین کتاب دیگر نوشته از جمله کتاب «کلنل» که به تازگی در ایالات متحده منتشر شده است.

محمود دولت آبادی در مصاحبه ای که طی سفرش به نیویورک برای شرکت در جشنواره ی ادبیات بین المللی PEN با او انجام شد، در حالی که واژهها را به دقت سبک و سنگین میکرد گفت: «من به عنوان نویسنده، مسیری را در پیش گرفتم که در آن روایتهای حماسی از کشورم خلق کنم، روایتهایی که ناگزیر بخش زیادی از تاریخ نانوشته را در بر میگیرند. اما برای انجام این کار باید صبر و پشتکار زیاد و انتظارات بسیار کمی از زندگی داشته باشم.»

رمان «کلنل» در مورد انقلاب سال 57 شمسی (1979 میلادی) است، هر یک از پنج فرزند شخصیت اصلی رمان که افسر ارتش شاه است، مسیر سیاسی متفاوتی را در پیش گرفته و بهایی سنگین را بابت راهی که انتخاب کرده اند میپردازند. این داستان به شرح شبی بارانی میپردازد که کلنل به دنبال تحویل گرفتن جسد کوچکترین دختر خود و دفن وی است. دخترش به خاطر پخش اعلامیههایی علیه رژیم شاه شکنجه شده و بر اثر شدت جراحات وارده کشته میشود.

ایندیپندنت چاپ لندن در نقد و بررسی این رمان که پاییز گذشته در بریتانیا منتشر شد مینویسد: «اکنون زمان آن فرا رسیده است که همه، حتی افرادی که علاقه ی چندانی به ایران ندارند نیز این رمان را بخوانند.»

این رمان در اوایل دهه ی 80 میلادی  نوشته شده و دولتآبادی در موردآن گفته: «وقتی تمام شد، آن را در کشویی پنهان کردم.» چون میترسید برایش  باعث دردسر شود و این کار مانع کارهای بعدی میشد که او در ذهن داشت، یکی از این کارها نوشتن کتاب تحسین شده و سه جلدی «روزگار سپری شدهی مردم سالخورده» بود.

او با اشاره به رمان «کلنل» گفت:«پس از نوشتن این رمان " اگر چه آنها نمیدانستند که آن را نوشته ام " به من هشدار دادند که باید در خانه بمانم و ساکت باشم. این کار برای من خوب بود. چون میتوانستم نوشتن کتاب دیگرم که سه جلدی بود را شروع کنم.»

«اما در نهایت سه سال قبل دستنویس این رمان را به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که مرجع تایید تمام کتابها پیش از انتشار در ایران است، ارائه کردم، اما پاسخی نگرفتم. اما ...»

«بالاخره نایب رئیس ادارهی کتاب ارشاد این رمان را خواند و گفت: «بله، کتاب خوبی است. اما شرحی متفاوت از انقلاب اسلامی است. از نظر ما انقلاب این گونه رخ نداده است.» به او گفتم: «اما از نظر من این گونه رخ داده است.» در این میان آنها نه گفتند مجوز میدهیم و نه گفتند مجوز نمیدهیم و این قضیه همچنان مبهم است.»

بسیاری از ایرانیان احتمالا دولت آبادی را با «کلیدر» میشناسند، داستان بلند 10 جلدی و 3000 صفحهای در مورد یک خانواده ی ایلیاتی کرد. دانشنامه ی ایرانیکا، کلیدر را به خاطر «زبان قهرمانانه و شاعرانه اش» میستاید و «محبوبیت زیاد» آن را ناشی از توصیف پرجزئیات دولتآبادی از شورش اجتماعی و سیاسی میداند. این نوع توصیف، ویژگی متمایز کننده ی دولت آبادی در مقام یک رمان نویس است.

کامران رستگار، استاد زبان و فرهنگهای خاورمیانه در دانشگاه تافتیس که برخی از آثار دولتآبادی را ترجمه کرده است، گفت: «محمود همیشه خود را نسبت به مسائل اجتماعی مسئول میدانست، اما نمیتوانست چارچوب اخلاقی ساده انگارانهی حاکم بر واقعگرایی سوسیالیستی را بپذیرد. او در مقابل تلاش کرد تا با آمیختن ددمنشی جهان با سبک غنایی زبان فارسی به بررسی این پیچیدگیها و ابهامات زندگی فقرا و فراموش شدگان بپردازد.»

علی رغم شهرت دولت آبادی در کشور خود، «کلنل»  دومین رمان اوست که در ایالات متحده منتشر میشود. رمان اول با نام «جای خالی سلوچ» که فکر نوشتن آن در هنگام سه سال حبس او در زندان شاه به ذهن او رسیده و در غلیان تبآلود 70 روزه پس از آزادی اودر سال 1976 نوشته شده، در سال 2007 در آمریکا منتشر شد. این کتاب نیز مانند اغلب آثاراو پیش از «کلنل»، در مورد زندگی زن کشاورز فقیری در روستایی دورافتاده است که پس از ناپدید شدن مرموز همسرش، با چنگ و دندان خانوادهاش را در کنار هم نگه میدارد.

محمود دولت آبادی با نگاهی قاطع و پولادین، صدای رگه دار ناشی از کشیدن سیگار و سبیل سفید مشهورش، روستا را خیلی خوب میشناسد. او در خانوادهای کشاورز در خراسان - استان خشک شمال شرقی ایران هم مرز با افغانستان، متولد شد و در نوجوانی دوشادوش پدر در مزرعه کار کرد، در این میان چوب نیز میشکست و بار خربزه به بازار میبرد.

اما حتی در آن زمان هم حریص مطالعه بود و در مورد جهان بیرون بسیار کنجکاو: «با یک چراغ روی پشت بام کتاب میخواندم. «جنگ و صلح» را به این شکل خواندم.»در 14 سالگی به تشویق پدرش راهی مرکز استان و در نهایت تهران شد. پیش از برخورد با یک گروه تئاتری و بازیگر شدن مدتی به مشاغلی نظیر کفاشی، سلمانی، تعمیر دوچرخه و دستفروشی، پنبه چینی و بلیط جمع کنی سینما اشتغال داشت.

وقتی از او پرسیده شد که آیا این مشاغل را برای جمعآوری مطلب برای کتابهایی که امیدوار بود بنویسد، انتخاب کرده است، پاسخ داد: «نه، من فقط تلاش میکردم امرار معاش کنم.» در نهایت کار تئاتر و نقبهایی به روزنامه نگاری بود که او را به نوشتن رمان و نمایشنامه ترغیب کرد. این تجربه باعث معطوف شدن توجه پلیس مخفی شاه نسبت به او شد، چون این گروه آثاری از برشت و آرتور میلر را نیز اجرا میکردند.

ناهید مظفری، ویراستار «روزگار غریبی است نازنین» «گلچین PEN از ادبیات معاصر ایران» و مدرس دانشگاه نیویورک درباره  یدولتآبادی میگوید: «حافظهی فولکور او باور نکردنی است. این مسیری غیر عادی برای یک نویسنده ایرانی است. در آنجا اغلب نویسندگان، افراد تحصیل کرده ی شهرنشین و از طبقهی متوسط هستند. او واقعاً متفاوت است».

دولت آبادی برای انتشار «کلنل» به زبان فارسی میتوانست به لحاظ نظری به یکی از بنگاههای انتشاراتی مهاجران ایرانی در اروپا و کالیفرنیا متوسل شود یا حتی در صورت تمایل نسخه ی زیراکس آن را برای انتشار در ایران تهیه کند. اما او میگوید که خواهان انجام چنین کاری نیست و ترجیح میدهد، هر چه قدر در هم که ناامید کننده باشد، کار را از مسیر قانونی دنبال کند.

دولت آبادی به صراحت میگوید: «مقابله، فلسفه و روشکاری من نیست. من میخواهم به نوشتن ادامه بدهم و در ایران رمان بنویسم. به همین خاطر مقابله نمیکنم.»

او میگوید: «من چیزهایی مینویسم که وقتی آنها را میخوانید، پرسشهایی در ذهنتان شکل میگیرد» و اضافه میکند «این کار را با مقابله با دولت انجام نمیدهم. در واقع این برای نظام  خوب است که با نویسندگانی که داخل این سیستم مینویسند، کار کند. این باید هنجار یا راهکار تثبیت شدهی کشور ما باشد. این که افراد با عقاید متفاوت بتوانند به شکلی منطقی مخالفت کنند.  نباید چنین تفکری حاکم باشد که من یا خواهان کشتن شما، یا مقابله یا ترک کشور هستم.»

منبع: انسان شناسی و فرهنگ

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: