نوروز و جشن نوروزی در مزداکدۀ امپراتوری هخامنشیان/ علی بلوکباشی

1393/1/2 ۱۲:۱۹

نوروز و جشن نوروزی در مزداکدۀ امپراتوری هخامنشیان/ علی بلوکباشی

در کف زمین میان چهار ستون کاخ شورا یا سه دروازه که به تالار تخت جمشید معروف است، سنگ مربع شکلی کار گذاشته شده است که آن را نخستین بار هرتسفلد E. Herzfeld، ایران شناس آلمانی یافت و پس از بررسی روی آن، آن را سنگی زمان یاب تشخیص داد و « سنگ اندازه گیری» اش دانست. این سنگ که اندکی به طور اُریب در زمین کار گذاشته شده است، موقعیت کل صفۀ تخت جمشید را نسبت به کوهی بلند که در پای تخت جمشید قرار گرفته ، نشان می دهد. خورشید هر بامداد به هنگام طلوع از پشت این کوه سر برمی آورد و بر کاخ می تابد.

 

 

 در کف زمین میان چهار ستون کاخ شورا یا سه دروازه که  به تالار تخت جمشید معروف است، سنگ مربع شکلی کار گذاشته شده است که آن را نخستین بار هرتسفلد  E. Herzfeld، ایران شناس آلمانی یافت و پس از بررسی روی آن، آن را سنگی زمان یاب تشخیص داد و « سنگ اندازه گیری» اش دانست. این سنگ که اندکی به طور اُریب در زمین کار گذاشته شده است، موقعیت کل صفۀ تخت جمشید را نسبت به کوهی بلند که در پای تخت جمشید قرار گرفته ، نشان می دهد. خورشید هر بامداد به هنگام طلوع از پشت این کوه سر برمی آورد و بر کاخ می تابد.

 این سنگ یک ساعت آفتابی گاه نما بوده که به نظر شادروان یحیی ذکاء راز و رمز و کارکرد آن نشان دادن روز اول نوروز در آغاز فروردین با برآمدن و طلوع خورشید از ستیغ کوه و افتادن سایه اش برآن بوده است. بنابر تحقیق ذکاء، در آغازِ نوروز سایۀ آفتاب بامدادی سر ساعتی معین از ستیغ کوه بر روی این سنگ می افتاده و خط شعاع خورشید از گوشه ای از سنگ که دارای علامت کوچکی است تا مرکز دایره ای که بر روی سنگ حک شده، نمایان می شده است. در این هنگام، بنابر یافته های موجود، شاه هخامنشی و بزرگان و همراهان او که همگان در صُفّه گرد آمده بودند با طلوع خورشید و درخشش پرتو آن، نخستین روز از سال نو را جشن می گرفته اند.

این سنگِ گاه نما که بر آمدن خورشید و نخستین پرتو آن را در بامداد اول فروردین می نمود، ظاهراً باید در اواخر دورۀ پادشاهی داریوش(521- 486 پ م) کار گذاشته شده باشد، چون به سبب کاربرد گاه شماری های چندگانۀ معمول در ایران باستان، زمان برپایی جشن نوروز در طول دورۀ پادشاهی هخامنشی میان دانشمندان ایرانی و ایران شناسان خارجی مورد اختلاف بوده است.

در دوران کهن، ایرانیان نوروز هایی چند داشتند. زمانی که دو فصل تابستانی هفت ماهه و زمستانی پنج ماهه در ایران شناخته شده بود، آغاز هریک از دو فصل را با شروع گرما و سرما نوروز می گرفته اند و جشن برپا می کرده اند. در اوایل دورۀ شاهنشاهی هخامنشی (559-330 پ م) و پیش از زمان وام گیری گاه شماری خورشیدی از مصر قدیم در 485 پ م.، از میان فصول چهارگانه، نوروز را بنابر نظری در آغاز پائیز و بنا بر نظری دیگر در آغاز تابستان جشن می گرفته اند. در اواخر پادشاهی داریوش بود که  اعتدال بهاری در اول فروردین را نوروز و آغاز سال نو گرفتند.

این کوهی را که کاخ تخت جمشید در دامنۀ آن ساخته شده و در برابر آن سربرآورده است، در قدیم « وامداد » یا « بامداد » می نامیده اند، و چون نیایشگاهی از میترا ( ایزد مهر ) در این کوه قرار داشته است، آن را « کُمِهر » ( کوهِ مهر ) نیز می خوانده اند. این کوه در آن زمان برای مردم مقدس به شمار می آمد و به سبب همین تقدس نیز در دورۀ اسلامی این کوه به « کوه رحمت » شهرت یافت. آرامگاه های برخی از پادشاهان هخامنشی نیز در درون کوه مقدس مهر یا رحمت قرار گرفته اند.

تخت جمشید به سبب هم جواری با این کوهِ مقدس و نیز به سبب مرکز برگزاری مراسم دینی- آئینی در آن، در دورۀ هخامنشیان جایگاهی روحانی و مقدس به شمار می آمد. تاریخ نویسان اسلامی به تقدس آن تلویحاً اشاره کرده اند. مسعودی در قرن سوم هجری در مروج الذهب و معادن الجواهر از تخت جمشید به نام « معبد بزرگ » یاد می کند و صورت و پیکرۀ انسان ها بر سنگ نگاره های آن را  نقش هایی روحانی و مقدس می پندارد و از این سنگ نگاره ها با عنوان « تصویر پیامبران » یا « نقش پیامبران » نام می برد. مؤلف حدود العالم، نوشته ای از قرن چهارم هجری نیز تخت جمشید را مکانی مقدس به شمار می آورده است و از آن با نام « مَزگِت سلیمان » که زبانگرد مردم آن زمان بود، یعنی مزداکدۀ متعلق به سلیمان پیامبر، و« خانۀ خدا » یاد می کند. مسعودی هم در جایی دیگر از کتابش به ارتباط سلیمان پیامبر با تخت جمشید اشاره می کند و می نویسد: سلیمان باد را در این معبد زندانی کرد و هر شب خود غذای شب را در این معبد می خورد. این روایت ها و روایت های بسیاری دیگر در تاریخ مکتوب ایران، همگی نشان از تقدس این مکان در میان مردم در دوره های تاریخی پیش و پس از ظهور اسلام در ایران زمین دارند.

تخت جمشید مرکز برپایی آئین ها و جشن ها، به ویژه جشن نوروزی در دورۀ هخامنشی بوده است. مجموعۀ بناهای تخت جمشید، بر خلاف نظر برخی، هیچگاه کاخ سلطنتی و مقر و مرکز حکمرانی شاهان هخامنشی نبوده است. کاخ های شوش، هَگمَتانه و بابِل پایتخت های هخامنشیان و محل زندگی و فرمانروایی آنها در فصول مختلف بوده اند.

 بنا بر سنگ نگاره ها و کتیبه های بازمانده از دورۀ هخمنشیان، مردم آن زمان با نوروز و جشن نوروزی که بازمانده از آئین های مردم دوران پیش از تاریخِ ساکن در بین النهرین و ایران بود، به خوبی آشنایی داشتند و آن را به هنگام گردش یک دور کیهانی و نوگشتن سال جشن می گرفتند.

داریوش بزرگ در دورۀ پادشاهی خود، هر سال پیش از فرا رسیدن سال نو، برای یادآوری روان مردگان و زیارت نیاکان درگذشتۀ خود در آرامگاه های کوه مهر، همچنین به قصد برگزاری آئین ویژۀ نوروزی و استقبال از نمایندگان قوم ها و ملت های ایرانی و خارجی سرزمین های امپراتوری هخامنشی که برای تبریک سال نو در تخت جمشید گرد می آمدند، به فارس می آمد و در محل مقدس کاخ تخت جمشید استقرار می یافت. در روز نخست سال نو، شاه در کاخ آپادانا بر تخت می نشست و به بزرگان و نمایندگان ملل و اقوام مختلف از هر رنگ و فرهنگ و دین و آئین و زبان، از ایلامی، بابلی، آشوری، خوزی گرفته تا  هندی، تونسی، افریقایی و مانند آنها بار می داد تا برای گفتن شادباش های نوروزی به حضورش بیایند و هدایای خود را تقدیم کنند. شاه نیز، به گفتۀ مهرداد بهار، همچون مظهر ایزدی بر روی زمین، این هدایا و کالاها را تبرّک می کرد و برکت می بخشید.

سنگ نگاره های دروازۀ ورودی به تالار های تخت جمشید که خشایارشا (486-465پ م)، فرزند و جانشین داریوش آن را « دروازۀ مردم ملل» خوانده است، پیکره های هریک از نمایندگان ملل جهان را نشان می دهند که با شکل و شمایل خاص مردم هر سرزمین و با لباس های ملی و قومی خود در حال گذر از دروازه و ورود به تالار و حضور در آئین نوروزی هستند. در فاصلۀ هر پیکره از نمایندگانِ سرزمین های دنیا یک درخت آزاد و سربلند سرو نیز که مظهر جاودانگی، آزادگی و قداست به شمار می رود، برآمده است. هر نماینده نیز هدیه یا هدایایی نمادین در دست دارد که هم نمایانگر ویژگی های سرزمین و فرهنگ مردم اوست و هم شکوه مندی و جلال آئین بزرگ و مقدس جشن نوروزی را در فضای روحانی مزداکدۀ تخت جمشید و در دربار داریوش بزرگ، شاهنشاه  هخامنشی  نشان می دهد.

اکنون پس از گذشت حدود دو هزار و پانصد سال که از برپایی مراسم آئین های نوروزی دورۀ هخامنشی در تخت جمشید می گذرد، هنوز هم پژواک پیام پیامبرگونۀ داریوش بزرگ در فضای معنوی این مزداکده طنین انداز است که می گوید:

« به یاری اهورامزدا من دوست و خواهان راستی هستم و از دروغ روی گردانم. دوستِ نادرستی نیستم. من خوش ندارم که ناتوانی از حق کُشیِ زورمندی در رنج باشد. من خوش ندارم که حقوق توانایی به سبب کارهای ناتوان آسیب ببیند. آنچه راست است که آرزوی من است. من دوست مرد دروغگو نیستم. من تند خو نیستم ... من بر نفس خود مسلط هستم ...!!!».

این سخن  نشانگر یک فرهنگ والای انسانی و اخلاقیِ برخاسته از فرهنگ و اندیشۀ ایرانیان در دوره ای است که جهان هنوز در تاریکی و نادانی به سر می برده و شیوۀ خودکامگی، ستمگری، ناراستی، دروغ، ریا و حق کشی امپراتوران و پادشاهان و فرمانروایان و رهبران جهان بر مردم سرزمین های آن روزگار بیداد می کرده است. در آن سپیده دم تاریخ حیات اجتماعی- فرهنگی ملل جهان، این لحن سخن گفتن در بیانیۀ داریوش را هاید ماری کُخ، ایران شناس برجستۀ آلمانی بیشتر به اندیشه و زبان و « معجزۀ » یک پیامبر شبیه می داند تا سخنی از دهان یک شاه یا انسان عادی. از این رو درفضای معنوی مزداکدۀ تخت جمشید هنوز می توان پرتوی از نور الهی را به چشم دل مشاهده کرد و هم سخن با لسان الغیب حافظ خراباتی گفت:

درخــرابـات مغـان نــور خــدا مـی بینــم

وین عجب بین که چه نوری، زکجا می بینم

نوروز بر همه ایرانیان خجسته بادا

علی بلوکباشی

نوروز 1393                                                               

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: