1392/12/18 ۱۱:۳۶
در عوالم پس از مرگ، از اعتقاد انسان سؤال ميشود و اگر کسي اعتقادات خود را به پدرش يا جامعه نسبت بدهد، از او نميپذيرند. حتي اگر کسي بگويد: مرجع تقليدم چنين گفته است، باز از او قبول نميکنند، بلکه از او براي اعتقادش دليل ميخواهند، البته استدلال هرکس به فراخور حال خود او کافي است و بيش از آن انتظار ندارند. نقل شده است که پيامبر اکرم(ص) به همراه برخي اصحاب، از کنار پيرزني که در حال نخريسي با چرخ بود، گذشتند.
ضرورت تفکر و استدلال
در عوالم پس از مرگ، از اعتقاد انسان سؤال ميشود و اگر کسي اعتقادات خود را به پدرش يا جامعه نسبت بدهد، از او نميپذيرند. حتي اگر کسي بگويد: مرجع تقليدم چنين گفته است، باز از او قبول نميکنند، بلکه از او براي اعتقادش دليل ميخواهند، البته استدلال هرکس به فراخور حال خود او کافي است و بيش از آن انتظار ندارند. نقل شده است که پيامبر اکرم(ص) به همراه برخي اصحاب، از کنار پيرزني که در حال نخريسي با چرخ بود، گذشتند. حضرت که ميخواستند به او تلطف کنند، فرمودند: «به چه دليل خدا هست؟» پيرزن بيسواد دستش را از چرخ برداشت؛ چرخ از حرکت بازماند. گفت: «چرخ به اين کوچکي براي حرکت به من احتياج دارد، پس چطور ميشود بر اين عالم پهناور مدبر حکيمي حکمفرما نباشد؟» پيامبر اکرم(ص) رو کردند به اصحاب و فرمودند: «عليکم بدين العجائز».
از آن چرخى كه گرداند زن پير قياس چرخ گردنده همى گير
البته نبايد از اين حکايت و از جمله منسوب به پيامبر(ص)، در جهت ترويج تقليد کورکورانه و سرکوب پرسش و تفکر و تدبر، سوء استفاده شود، بلکه همانطور که از ظاهر اين حکايت نيز آشکار است، مقصود از جمله «عليکم بدين العجائز» اين است که همه بايد بتوانند مثل آن پيرزن، در فراخور عقل خود، تفکر و استدلال کنند و از تقليد بدون تفکر در شناخت و پذيرش اصول دين بپرهيزند. اگر پيرزن يا پيرمرد بيسواد است، با خود فکر کند که چطور ميشود اين عالم پهناور بدون خالق مدبري پديد آمده باشد و چطور ميشود اين خالق حکيم، بندگان را بيافريند و بدون پيامبر و امام، آنان را به حال خود رها کند؟ همچنين با خود بينديشد که چگونه ممکن است بندگان در اين دنيا زندگي کنند، گروهي نيکوکار و گروهي بدکار باشند، اما معاد و بهشت و جهنمي در کار نباشد؟
هر آدمي هرچند از تحصيلات ابتدايي هم برخوردار نباشد، ميتواند اينگونه تفکر کند و عقل و فکر خود را به کار بيندازد و براي يافتن اين پرسشها از کلام علماي رباني که برگرفته از آيات و روايات است، کمک بگيرد و سپس خودش مانند آن پيرزن استدلال کند و پاسخ پرسشهاي عقلش را بدهد. تعقل، تفهم و استدلال افراد باسواد و دانشمندان نيز در فراخور حال خود آنهاست؛ چنانکه مثلاً مرحوم صدرالمتألهين با تفکر پيرامون همين موضوع، «برهان حرکت» را بيان کرده است که يکي از مهمترين براهين خداشناسي به شمار ميرود.
روش قرآن در به کارگيري عقل
قرآن کريم حاوي بيش از هزار آيه راجع به اصول دين است؛ اما يکي از معجزات قرآن اين است که مباحث عقلي را گرفتار پيچ و خم استدلالهاي علمي و براهين فلسفي نکرده، بلکه با بيان ساده و قابل فهم، پيامبر درون انسان را بيدار ميکند تا خود او با بهرهمندي از هدايت پيامبران درون و نيز ارشاد پيامبران برون، به حقيقت پي ببرد. «عقل»، «وجدان اخلاقي» و «فطرت»، سه پيامبر درون انسان هستند که ميتوان آنها را يک پيامبر در سه مرتبه دانست. معجزه قرآن کريم اين است که همين پيامبر دروني را که بُعد ملکوتي يا بعد روحي وجود انسان است، براي شناخت و درک اصول و حقايق دين، به کار مياندازد و به عبارت ديگر، بعد انساني او را بيدار ميکند.در ادامه، چند نمونه از روش قرآن کريم در به کارگيري بعد روحي انسان، به خصوص عقل، براي درک اصول دين توسط انسان، ذکر ميشود:
درک توحيد، با تکيه بر تفکر و تدبر
قرآن کريم در آياتي نظير «أفي الله شك فاطر السماوات و الأرض»،1 بعد روحي انسان را مورد خطاب قرار ميدهد و از او ميپرسد: آيا در اينکه خداوند پديد آورنده آسمانها و زمين است، ترديدي وجود دارد؟ آيا خدا عالم وجود را خلق نکرده است؟ آيا اين همه ظرافت که در خلق بدن انسان هست، پديدآورنده مدبر و حکيمي ندارد؟ با اين سؤالات که نظيرش در قرآن کريم فراوان است، عقل و فکر انسان به کار ميافتد و با قدري تدبر در عالم خلقت، عقل فوراً پاسخ پرسشهاي اعتقادي او را ميدهد و اگر صاحب عقل سماجت کند، عقلش به او ميگويد: آيا ميشود در بيابان يک خانه و يک باغ منظم و مرتب به طور خود به خود پيدا شده باشد؟ معلوم است که پاسخ آن منفي است، مگر اينکه آن شخص باز هم لجاجت ورزد.
هرچند با نگرش علمي و دقت در براهين فلسفي و کلامي، ميتوان پاسخ اينگونه سؤالات را يافت، اما عقل عادي انسان بدون نياز به اين وسائط و پيچيدگيهاي علمي، با قدري تفکر و تدبر ساده، به خوبي، حقايق را ميفهمد؛ بنابراين دقت و تدبر در آيات قرآن، به انسان کمک ميکند که خداوند را بيابد، آن هم با علم حضوري، نه صرفاً علم حصولي؛ زيرا حس خدايابي و خداجويي را در فطرت او بيدار ميسازد. همچنين از اين طريق، صفات پروردگار عالم را مييابد و درک ميکند که او عادل، عالم، قادر و حکيم است.
تفکر، ضرورت نبوت را يادآوري ميکند
پي بردن به ضرورت نبوت پيامبر اکرم(ص) و فهم قلبي اينکه قرآن کريم، معجزه آن نبي مکرم تا روز قيامت است نيز با تفکر و استدلال ساده و عوامانه ميسر ميشود. قرآن کريم در اين رابطه نيز در آياتي، عقل انسان يا فطرت او يا وجدان اخلاقي او را بيدار ميسازد و ضرورت نبوت را به وي يادآوري ميفرمايد. روش قرآن کريم در به کارگيري بعد روحي انسان براي درک ضرورت نبوت و امامت اين است که فوائد فرستادن پيامبران و نزول كتابهاى آسمانى را بيان ميکند. مثلاً در آياتي تحقق عدالت اجتماعى،2 برقراري حكومت اجتماعى،3 گسترش اخلاق و تزكيه نفوس آدميان،4 هدايت بشريت به سوى كمال5 و تعليم دين و حکمت6 به آنان را از برکات ارسال انبياي الهى برميشمرد و بدين وسيله به بندگان ميآموزد که با تفکر و تأمل، ضرورت ارسال رسل و انزال کتب الهي و ضرورت وجود اوصياي انبيا را دريابند.
قرآن، معجزه جاويد
قرآن شريف از جهات متعددى معجزه جاويد است و بيش از بيست معجزه دارد. يکي از معجزههاي اين کتاب نوراني، فصاحت و بلاغت است. در زمان نزول قرآن، فن فصاحت و بلاغت و استفاده از آن، رونق بسيارى داشت. در حجاز، براي شعر گفتن و مشاعره، مسابقات پر هياهويي برگزار ميکردند. مردم و به خصوص جوانان براي آن مسابقات اهميت خاصي قائل بودند و نظير توجهي که در زمان حاضر، به مسابقات فوتبال ميشود، به آن توجه داشتند. هر سال در «بازار عکاظ» جمع ميشدند و اشعار خود را ارائه ميکردند و سپس، برترين اشعار را بر ديوار کعبه ميآويختند و به آن افتخار ميکردند.
با بعثت پيامبر(ص) و نزول قرآن شريف، بازار عكاظ تعطيل شد و آن معلقات به زير آمد و طوايفى كه صاحب اين اشعار بودند، با كمال شرمندگى اشعار خود را بردند؛ زيرا نور شمع در مقابل نور خورشيد نابود شدنى است. افزون بر اين، قرآن با «تحدي» آمد و همه کساني که ادعاي فصاحت و بلاغت داشتند، بلکه همه آدميان را در همه زمانها و با هر تجهيزات و امکاناتي که ميخواهند، به مسابقه و مبارزه فراخواند. گاهي ميفرمايد: اگر بتوانيد مثل قرآن7 و گاهي ميفرمايد: اگر بتوانيد ده سوره از قرآن8 و گاهي ميفرمايد: اگر بتوانيد يک سوره9از قرآن بياوريد، من دست از ادعاي خود بر ميدارم. سپس آنها را ترغيب و تحريص ميکند و ميفرمايد: حتماً نميتوانيد و چنين امري ممکن نيست. چه سر و صداهايي شد براي اينکه بتوانند مثل قرآن را بياورند؛ اما همه تاريخنويسان نوشتهاند که آنها نتوانستند و سبعه معلقه آنها نيز خيلي بيرنگ، بلکه نابود شد.
با توجه به آنچه بيان شد، اگر کسي عقل و فکر خود را به کار اندازند و بينديشد که چگونه ممکن است در بين آن همه افراد فصيح و بليغ از طوايف گوناگون عرب، برنده و پيروز مسابقه فصاحت و بلاغت، کسي باشد که در آن چهل سالي که بين آنان زندگي کرده است، اُمّي بوده و کسي خواندن و نوشتن او را نديده است؟ کسي که اساساً آن مسابقه را خرافت ميدانسته و هيچگاه در آن شرکت نکرده است؟آيا چنين کسي با چنين کتابي، ميشود پيامبر نباشد؟! عقل عادي و عوامانه هر انساني فوراً در پاسخ به اين سؤالات ميگويد: پيامبر(ص) رسالت دارد و معجزه او نيز قرآن کريم است.
نکتهاي که در اين قسمت از بحث، به خصوص براي جوانان عزيز شايان توجه است، اينکه «تحدى» مربوط به زمان و مكان خاص نيست. در زمان ائمه طاهرين(ع) بوده، امروز هم اگر كسى يا گروهى بتواند يك آيه مثل قرآن شريف بياورد (كه نمىتواند)، مراجع تقليد و مسلمانها مىپذيرند كه قرآن شريف از طرف حق تعالى نيست. دشمنان اسلام نيز گرچه از هيچ ضربهاى به اسلام فرو گذار نكرده و نمىكنند، ولى تاكنون به فكر تحدى با قرآن كريم نبودهاند؛ زيرا مىدانند چنين كارى تحقق پذير نيست. البته بعضى مغروران لجوج، به طور فردى يا جمعى به فكر چنين كارى افتادهاند، ولى غير از رسوايى، حاصلى براى آنها نداشته است.
پينوشتها:
1. ابراهيم، 10 2. حديد، 25
3. بقره، 213 4. آلعمران، 164
5. مائده، 16ـ 15 6. آلعمران، 164
7. اسراء، 88 8. هود، 14ـ 13
9. بقره، 24ـ 23
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید