صفحه اصلی / مقالات / عیدی /

فهرست مطالب

عیدی


آخرین بروز رسانی : شنبه 13 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

عیدی بزرگ ‌ترها به کوچک‌ترها (یا عیدی در خانواده‌ها)

یکی دیگر از انواع عیدی که در فرهنگ ایرانی و در میان خانواده‌ها رایج است، عیدی‌دادن بزرگ‌ترها به کوچک‌ترها و نیز عیدی‌دادن افراد خانواده و خویشان به یکدیگر است. این رسم از زمان باستان در نوروز و جشن مهرگان رایج بوده است و مردم به یکدیگر مشک و عنبر و عود هندی هدیه می‌دادند (صفا، «جشن»، 794؛ نیز نک‍ : عبدی، 12؛ میرنیا، 28). در دوره‌های اسلامی نیز این رسم تداوم داشته (متز، 465) و تا امروز در فرهنگ ایرانی جاری است. 
در دوره‌های اخیر بزرگ خانواده، عیدیهای نقدی را که معمولاً اسکناسهای تانخورده و گاهی نیز سکه است، به‌منظور تبرک و تیمن، پیش از تحویل سال، لای قرآن می‌گذارد و در شروع سال نو، آنها را به اعضای خانواده می‌دهد (نک‍ : بلوکباشی، 114؛ بهروزی، 246؛ جهانی، 101؛ هوشیار، 14). این سکه‌ها در گذشته گاهی سکه‌های کوچک طلایی بود که دولت به مناسبت نوروز ضرب کرده بود؛ یا سکه‌ای که به مناسبت عید و برای تبرک، تمثال حضرت رضا (ع) روی آن نقش بسته بود (ماسه، 1 / 277؛ نیز نک‍ : نُردن، 119).
در برخی مناطق، بعد از تحویل سال، مردم سکه یا اسکناسهایی را که قبل از تحویل سال لای قرآن گذاشته‌اند، برمی‌دارند و صلوات می‌فرستند، سورۀ قدر را 3 دفعه می‌خوانند و به آن فوت می‌کنند و آن را به‌عنوان عیدی اول سال در کیف می‌گذارند و تا پایان سال، تازه نگه می‌دارند و آن را خرج نمی‌کنند، حتى اگر از گرسنگی بمیرند؛ چون خرج‌کردن عیدی را بدیمن می‌دانند و عقیده دارند اگر آن را خرج کنند، تمام ثروت و سرمایه را از دست می‌دهند (فره‌وشی، آداب ... ، 126). 
در خراسان، روز اول عید، بزرگ خانواده یا بزرگ محل در خانه می‌نشیند و به دیدارکنندگان، متناسب با مقام و موقعیت و استطاعت خود، یک سکۀ نقره یا طلا عیدی می‌دهد (شکورزاده، 85)؛ در بیشتر مواقع نیز عیدی سکه‌های طلایی‌رنگ بود که در کاسه‌ای می‌ریختند و تعارف می‌کردند. این سکه‌ها را بیشتر مهمانان نگه می‌داشتند و با خود به سفرهای زیارتی مثل حج و سفر کربلا می‌بردند و متبرک می‌کردند (هوشیار، 13). 
در همدان، عیدی کودکان شامل یک سکۀ یک‌قرانی یا دوقرانی نقره، و به‌ندرت یک سکۀ پنج‌ریالی نقره‌ای درشت بود که آن را نعل اسبی می‌گفتند و اغلب مخصوص عیدی‌دادن بزرگ‌ترها به کوچک‌ترها بود (قراگزلو، 445). در سروستان، به فرزندان از یک تا 10 قران به نام «دشت» (همایونی، فرهنگ ... ، 407) و در دژکرد، مبلغی پول عیدی می‌دادند، با این باور که سال نو پر از رزق و روزی باشد (رئیسیان، 571، 574). در سیرجان، پیش از عید به بچه‌ها یادآوری می‌کردند که با نظافت خود و خانه منتظر آمدن عمونوروز باشند، تا به آنها عیدی بدهد. هنگام نوروز بچه‌ها دست پدر و مادر را می‌بوسیدند و عیدی می‌گرفتند. عیدی فرزندان سکه بود و شامل بچه‌های 3-4ساله به بالا تا پیش از ازدواج یا تا پیش از اشتغال آنها بود (خیراندیش، 194-196). 
در میان زردشتیان یزد، پس از چیدن سفره، پدر خانواده بشقابی از سکه‌های یک‌قرانی، پنج‌قرانی، پنابادی (ده‌شاهی)، صددیناری (دوشاهی) و یک‌شاهی در سفره می‌گذاشت که ویژۀ عیدی‌دادن بود (رمضان‌خانی، 136). پس از تحویل سال، مادر و پدر خانواده یک شاخۀ سرو و مقداری آویشن و سنجد به دست یکدیگر می‌دادند؛ سپس مرد به همسرش مقداری سکۀ پنج‌قرانی و گاهی هم یک سکۀ طلا می‌داد و آنگاه نوبت عیدی‌دادن به بچه‌ها می‌رسید (همو، 137). در رونیز فارس رسم است که هنگام تحویل سال سرپرست خانواده به هریک از افراد اسکناسی عیدی بدهد. اما این اسکناسها امانتی است و دقایقی بعد از تحویل سال برگردانده می‌شود. عیدی را امروزه پدر خانواده می‌دهد (فقیری، 96).
در بسیاری از شهرها عیدی بچه‌ها تخم‌مرغ رنگی است (برای نمونه، نک‍ : سبزعلیپور، 48؛ فره‌وشی، غربتیها ... ، 82؛ بختیاری، 304؛ رسولی، 45). در برخی شهرها در کنار تخم‌مرغ رنگی، عیدیهای دیگری چون پول (پناهی، 118؛ کشاورز، 242؛ امیری خوانساری، 17؛ شهری، طهران ... ، 4 / 107؛ نجفی آشتیانی، 46؛ مشایخی، 210؛ شریعت‌زاده، 465)، آجیل و خشکبار محلی (همانند گردو، نخودچی و کشمش، سنجد) و شیرینی و جوراب یا دستمال به کودکان عیدی می‌دهند (مقیمی، 295). در شفت به‌جز موارد یادشده تخم اردک یا لاکو (افشاریان، 255)، و در ایزدخواست یک روسری نیز به دختران عیدی می‌دهند (رنجبر، 331). 
در برخی مناطق، نخستین دیدار نوروزی پس از تحویل سال مختص کودکان بود که لباسهای نو و رنگارنگ می‌پوشیدند و گروهی برای دیدار نوروزی به خانه‌های روستا می‌رفتند و با تبریک عید از اقوام و اهل محل عیدی می‌گرفتند. سبب این کار این بود که کودکانْ معصوم و بی‌گناه قلمداد می‌شدند و به‌گونه‌ای این دیدار خوش‌یمن بود (بشرا، 106؛ نیز نک‍ : فرض‌پور، 24). این رسم در برخی شهرها با تمهیدات بیشتری انجام می‌شد؛ برای نمونه در روستاهای شرق گیلان کودکان از چند روز قبل برای خود چوب‌دستی می‌تراشیدند و از مادر و خواهرانشان می‌خواستند که برایشان کیسۀ پول بدوزند. صبح عید کیسه را در گردن انداخته و چوب‌دستی را در دست می‌گرفتند و دسته‌جمعی برای مبارکباد به در خانه‌ها می‌رفتند و با تبریک عید، عیدی می‌گرفتند (میرشکرایی، همان، 459؛ نیز نک‍ : شهاب، 36؛ خلعتبری، 130؛ برای شیوۀ اجرا در مناطق دیگر، نک‍ : مشایخی، همانجا؛ قنبری، 57؛ رستگار، کنگان ... ، 271، عسلویه ... ، 228).
عیدی‌گرفتن تخم‌مرغ مختص کوچک‌ترها نبود و در برخی مناطق از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود. در تنکابن روز اول عید، بزرگ آبادی با چند تن از مردان گرد هم می‌آمدند و به‌ترتیب از اولین تا آخرین خانۀ آبادی را سر می‌زدند. در هر دیدار میزبان نیز به جمع اضافه می‌شد. رسم بود به هر خانه که می‌رسیدند، به تعداد افراد تخم‌مرغ عیدی می‌گرفتند. اگر تعداد افراد بیشتر از تعداد تخم‌مرغهای میزبان بود، تخم‌مرغ به کسی می‌رسید که یا هنوز عیدی نگرفته و یا کمتر از دیگران تخم‌مرغ داشت (پاینده، «آیین ... »، 736-737). در گذشته در روستاهای تنکابن رسم بود که هر خانواده که به عیددیدنی می‌رفت، حتماً تخم‌مرغ عیدی می‌گرفت و اگر خانواده‌ای تخم‌مرغ عیدی نمی‌داد، سال بعد به منزل او نمی‌رفتند (خلعتبری، 131). در کومله نیز در کنار عیدی تخم‌مرغ به کودکان، به اقوام و بستگان تخم ‌اردک رنگ‌شده می‌دادند (شهاب، 34). 
زردشتیان شریف‌آباد یزد هنگام نوروز به بزرگان و رؤسای اداره‌ها یک دستمال پر از تخم‌مرغهای رنگی عیدی می‌دادند (طباطبایی، 413). در برخی مناطق تعداد تخم‌مرغهای عیدی معین بود؛ مثلاً در شاهرود هنگام نوروز برای شگون، 4 تخم‌مرغ رنگ‌شده به اضافۀ دو عدد نان کاک به یکدیگر هدیه می‌دهند (شریعت‌زاده، 462).
در بسیاری از شهرها کوچک‌ترها دست و گاه صورت بزرگان را می‌بوسند و بزرگ‌ترها نیز با بوسیدن روی کوچک‌ترها به آنها عیدی می‌دهند. برای نمونه در تنکابن نخست دست و صورت پدر و بعد دست و روی مادر را می‌بوسند و سپس به ترتیب سن و سال روبوسی می‌کنند و در این روبوسیها، به کوچک‌ترها نیز نسبت به توانایی و دارایی عیدی می‌دهند (خلعتبری، 129-130؛ نیز نک‍ : سعیدی، 363؛ لهسایی‌زاده، 116؛ عسگری، 61). در فندرسک پدر و پدربزرگ به فرزندان و نوه‌ها و عروسها و دامادها عیدی می‌دهند و خواهران و برادران بزرگ‌تر به خواهر و برادران کوچک‌تر عیدی می‌دهند (فروتن، فندرسک ... ، 322). در بیرجند همۀ افراد خاندان به دیدن مسن‌ترین شخص می‌روند و به‌ترتیب دست بزرگ خانواده را می‌بوسند و عید را تبریک می‌گویند. او نیز روی آنان را می‌بوسد و به هرکدام عیدی می‌دهد. سپس کوچک‌ترها دست بزرگ‌ترها، و بزرگ‌ترها روی کوچک‌ترها را می‌بوسند و به آنان عیدی می‌دهند (رضایی، 454). 
در برخی شهرها عیدی‌دادن با رسومی خاص همراه است؛ برای مثال در مشکین‌شهر تا به یکدیگر عیدی ندهند، مبارکباد نمی‌گویند. این عیدی ممکن است یک انار، یک سکۀ کوچک یا حتى یک تخم‌مرغ باشد. در این شهر نه‌تنها به کوچک‌ترها، که به بزرگ‌ترها نیز عیدی می‌دهند (ساعدی، 151). در کردستان مردم در صبح نوروز و گاهی در روزهای آخر اسفند به خانۀ یکدیگر نوروزانه می‌فرستند که بیشتر خوانچۀ شیرینی است (انصاری، 242). 

عیدانۀ عروس و داماد

یکی دیگر از انواع عیدی در فرهنگ ایرانی، عیدی‌دادن به تازه‌عروسان و گاهی تازه‌دامادان است. معمولاً خانواده‌ای که دخترشان به‌تازگی به خانۀ بخت رفته باشد، هنگام عید برای او عیدانه و نوروزی می‌فرستند. در برخی شهرها در سال اول ازدواج، و در برخی مناطق در سالهای متمادی این کار را می‌کنند. سابقۀ این رسم را در دورۀ قاجار نیز می‌توان دید. در دربار ناصرالدین ‌شاه، 3 روز مانده به نوروز، فراشان سرخ‌پوش برای هریک از دختران شاه که به خانۀ شوهر رفته ‌بودند، از جانب دیوان عیدی می‌بردند. این عیدی عبارت بود از خوانچه‌ای محتوی شیرینی و نقل و کله‌قند و آجیل و جز آنها، 50 تومان شاهی سپید در کیسه‌ای از تافتۀ سرخ، و دو خوانچه که گلباغچه نامیده می‌شد؛ دورتادور گلباغچه به ارتفاع نیم ذرع با دیواره‌ای مشبک از موم رنگین تزیین شده بود و در آن انواع میوه و گل و گیاه از موم و سقز الوان، در گلدانهای بلوری زرورق‌زده قرار می‌دادند. یک خوانچه نیز با اسپند الوان و عنابهای زراندود تزیین می‌شد (معیرالممالک، 69-70).
در اردبیل به این رسم «بایرام‌پایی» یعنی سهم و حصۀ عید می‌گفتند. از 20 روز پیش از عید تا یک شب قبل از چهارشنبۀ آخر سال، خانوادۀ دختری که به خانۀ شوهر رفته بود، هرسال برای خانوادۀ داماد شام عیدی می‌فرستادند. این شام از سوی پدر و آن عده از برادران و عموها و داییها که خانه و زندگی مستقل داشتند، تهیه می‌شد و عبارت بود از پلو، مرغ آب‌پز یا سرخ‌شده، کوکو، قیمۀ گوشت و ماهی دودی آب‌پز که در مجموعه‌های مسی چیده می‌شد. روی مجموعه با مخمل یا ترمه یا زری زیبایی پوشیده می‌شد که ریشه‌های زرین و سیمین داشت. مقدار شام با توجه به تعداد افراد خانواده‌ای که شام را دریافت می‌کرد، کم و زیاد می‌شد. در کنار این شام تحفه‌ای نیز ارسال می‌شد که خلعت می‌نامیدند و معمولاً یک طاقه پارچه بود. فرستادن عیدانه برای هرکدام از دخترهای خانواده به‌صورت مستقل انجام می‌شد و گاه پیش می‌آمد که از یک خانه چندین طبق شام برای چند دختر یا خواهر یا دختر خواهر و برادر که در خانۀ شوهر بودند، فرستاده می‌شد. این رسم تا وقتی که پدر و مادر دختر در قید حیات بودند و استطاعت مالی داشتند، حفظ می‌شد و قطع آن را بدیمن و بدشگون می‌دانستند (صفری، 2 / 101-103). 
در آذربایجان به هدیه‌ای که در روز نخست نوروز فرستاده می‌شود، پای (تحفه و هدیه) می‌گویند (عناصری، 564). پای به همراه شیرینی و آجیل، و به شکل کاروانی از خوانچه‌های رنگین و زیبا در 5 یا 6 مجمعه پشت سر هم فرستاده می‌شود (احمدی، 6). در تکاب به این هدیه بایراملِق یعنی عیدانه می‌گویند. در این منطقه عیدی دختر عبارت است از چند متر پارچه، سیب و انار و پرتقال، انواع شیرینیجات و تخم‌مرغ رنگی که معمولاً چند روز پیش از عید فرستاده می‌شود (محمدی، 341).
در بروجرد رسم عیدانه‌دادن به دختران شوهرکرده اهمیت بسیاری دارد. اگر کسی خواهر، دختر، دخترعمه یا دخترعمویی در خانۀ بخت داشته باشد، هنگام نوروز حتماً باید برای او عیدی بفرستد. حتى اگر کسی برای اشخاص و اقوام عیدی می‌فرستاده، اما فوت کرده باشد، یکی از فرزندان جای او را می‌گیرد و عیدی می‌فرستد، وگرنه به‌قول زنان لرستان، «چشم عیدی‌گیرنده را بریده و روح پدر را از خود ناراضی کرده است». درصورتی‌که شخص فوت‌شده پسر نداشته باشد، این وظیفه بر عهدۀ دیگر مردان بستگان می‌افتد. بروجردیها این عیدی را برای یمن و شگون از پنجم اسفند تا چند ساعت پیش از تحویل سال می‌فرستند. کسانی که عزادار هستند، عیدی را پس از تحویل سال می‌فرستند. متداول‌ترین عیدانه در بروجرد روسریهای بزرگ و رنگارنگی است که به روسری هراتی معروف است. همچنین عیدی ممکن است مبلغی پول نقد یا پاکتی شیرینی، کیسه‌ای حنا یا پیراهنی زنانه باشد. برای پیچیدن عیدانه هرگز از پارچۀ سیاه یا تیره‌رنگ استفاده نمی‌کنند و معمولاً آن را در پارچه‌ای سبز یا قرمز می‌پیچند (کرزبر، 263-264). اگر دختر شوهرکرده در همسایگی و نزدیک باشد، یک دیس پلو و مقداری شیرینی در شب عید به همراه عیدی برای او می‌فرستند. اما اگر راه دور باشد، عیدی‌برنده ناهار یا شامی را در خانۀ دختر می‌ماند. ظرف عیدانه نیز خالی نمی‌ماند و عیدی‌‌گیرنده بشقابی، کله‌قندی، مبلغ ناچیزی پول یا ظرفی سبزه در جای عیدی می‌گذارد. اگر کسی ظرف عیدی‌برنده را خالی می‌فرستاد و در همان سال پیشامدی برای عیدی‌برنده رخ می‌داد، آن را نتیجۀ خالی‌فرستادن ظرف عیدی می‌دانستند (همانجا). 
در خرقان غذا و عیدانه در شب عید نوروز فرستاده می‌شود و اگر پدر دختر در قید حیات نباشد، این وظیفه را برادر بزرگ بر عهده می‌گیرد (امیرحسینی، 269). در ایزدخواست مقداری شیرینی، قند و چای، برنج، عدس، روغن حیوانی و لباس برای عروس و داماد می‌فرستند (رنجبر، 330). در شیراز فقط در نخستین عید برای دختران عیدانه می‌فرستند (فقیری، 53، 59).
افزون‌بر رسم یادشده، در برخی مناطق ایران وقتی دختری نامزد می‌کند، داماد و یا خانواده‌اش هنگام عید برای تازه‌عروسشان عیدی می‌فرستند. در برخی شهرها خانوادۀ عروس نیز به داماد (نامزد دخترشان) به عوض عیدی فرستاده‌شده، عیدی می‌دهند. در تهران به این عیدانه «هل و گل» می‌گفتند. پس از عقد، در هر عیدی خانوادۀ داماد برای عروس «هل و گل» می‌فرستادند. هل و گل به‌طور معمول عبارت بود از یک دوری شیرینی، یک جعبه گز اصفهان، یک جعبه باقلوای یزد، یک قاب بزرگ میوه، و یک قواره پارچۀ زری یا مخمل یا اطلس طبری که در بقچه پیچیده و در طبق برای عروس می‌فرستادند (کتیرایی، 160). عیدانۀ عروس گاهی نیز پارچه و طلا بود؛ حتى اگر عروسی سالها به تأخیر می‌افتاد، این عیدانه همچنان برقرار بود (شهری، طهران، 3 / 112).
در ابیانه عیدانۀ عروس را روز سوم عید می‌فرستند. این عیدانه شامل النگو و انگشتر نقره، یک قواره پارچه، یک جفت جوراب و مقداری آجیل است که مادر داماد آن را در سینی برای عروس می‌برد. خانوادۀ عروس نیز به داماد یک جفت گیوه، یک کت، پارچه و یا کفش و گاهی دستمالی پر از آجیل محلی عیدی می‌دهند. این دادوستد در ابیانه بیشتر در خانواده‌های متمول انجام می‌شود (نظری، 605؛ خوانساری، 151). 
پسران زردشتی یزد روز اول نوروز برای نامزد خود از یک تا 3 سکۀ طلا یا نقره، گلوبند با نقش زردشت، یک قواره پارچه، دستمال سبز ابریشمی بافت یزد، آویشن، سنجد، شیرینی و مقداری سرو و گل عیدانه می‌فرستادند. روز ششم فروردین دختر برای پسر عیدی می‌فرستاد و این عیدی یک گلوبند با نقش فروهر، یک قواره پارچۀ کت و شلواری، آویشن، سنجد، شیرینی و مقداری سرو و گل بود (رمضان‌خانی، 139).
در درگز، خوانچۀ عیدی را یکی ـ دو روز پیش از عید می‌فرستند و شامل دو قواره پارچۀ لباسی برای دختر و مادر او، دو جفت کفش و مقداری برنج، روغن، گوشت، انار، سیب و شیرینی به مقدار مصرفی افراد خانوادۀ عروس است. خانوادۀ دختر نیز در طبق، یک قواره پارچۀ لباسی و چند قواره پارچۀ پیراهنی برای داماد و بستگان او می‌فرستند (عناصری، همانجا). در تاکستان قزوین، عیدانۀ عروس را در مجموعۀ مسی بزرگی می‌فرستند که به اصطلاح تَفت نامیده می‌شود؛ محتویات این طبق عبارت‌اند از: یک بشقاب پلو، میوه‌جات، کشمش، شیرینی، بادام، لباس، حنا، صابون، تخم‌مرغ، نقل، چارقد، چادر، کفش، جوراب، شانه، آینه، طلا و زیور و جز اینها (طاهرخانی، 72).
در الموت هدایایی که از طرف خانوادۀ داماد برای عروس فرستاده می‌شود، شامل مبلغی پول، برنج خشک، مرغ نپخته، شکلات، کله‌قند، پارچه و جز اینها ست که به آن خشک‌بار می‌گویند. تره‌بار شامل مواد غذایی طبخ‌شده مثل برنج، خورشت، مرغ، ماهی دودی، روغن محلی و جز اینها ست (عسگری، 62). در کازرون، مجمعۀ عیدی عروس شامل برگ سبز، سبزی خوردنی، نقل و شیرینی، رنگینک، کله‌قند تزیین‌شده، حنا، یک قواره پارچۀ زنانه و یک قطعه طلا مثل النگو یا گردن‌بند، و مجمعه‌ای دیگر پر از سبزیهای گوناگون خوردنی از قبیل اسفناج، کاهو، ریحان، سیر و شوید است (حاتمی، 172).
در شیراز، همراه خوانچه‌های عیدانۀ عروس، سبزۀ عید و مرغی سفید است که معمولاً آن را رنگ می‌کنند و آنها را همراه با شعرخوانی به خانۀ عروس می‌برند. فقیری نمونه‌ای از این اشعار را ثبت کرده است: شب عید است و عیدی می‌برند یار / صدو‌پنجاه شتر فیروزه در بار / / نویسم نامه‌ای از گوشۀ بار / که دستم خالیه ای نازنین یار (ص 53). در فسا این رسم برای نوزادانی که در شیرخوارگی ناف‌بر و نامزد یکدیگر می‌شدند، نیز اجرا می‌شد. خانوادۀ نوزاد پسر در عید نوروز برای خانوادۀ نوزاد دختر عیدانه می‌بردند. این عیدانه شامل صابون، لباس، ادویه، گوشت، سبزی، تخمه و تخم‌مرغ آب‌پز رنگی بود (رضایی، 507).
در گیلان به‌ویژه در مناطق شرقی (پاشاکی لاهیجان و روستاهای هم‌جوار آن) این عیدانه نوعی مقدمۀ برپایی جشن عروسی بود؛ زیرا فاصلۀ عقد و عروسی در این مناطق بین یک تا 7 سال طول می‌کشید. خویشان داماد با فرستادن عیدانه آمادگی خود را برای عروسی اعلام می‌کردند. عیدانۀ آن سال عروس مفصل و پرسرو‌صدا بود و عبارت بود از یک دست لباس محلی کامل برای عروس، نانهای محلی، حلوا، آجیل، میوه، شیرینی بازاری، قند و چای و جز اینها که در مجمعه‌های مسین متعدد می‌گذاشتند و روی آن را می‌کشیدند. نوعروسان جوان و دختران دم‌بخت به دعوت مادر داماد، عیدانه را می‌بردند. این رسم در سراسر گیلان مرسوم بود و میزان هدایا بستگی به تمکن خانواده‌ها داشت (بشرا، 107- 108). داماد نیز شب عید با عده‌ای از تازه‌دامادان و پسران دم‌بخت به عیددیدنی عروس می‌رفت. شام که صرف می‌شد، خانوادۀ عروس عیدی داماد را در بشقابی برایش می‌بردند (همو، 109). 
در تنکابن مادر داماد برای فرستادن عیدانه همۀ بستگان و اهالی محل را دعوت می‌کند. عیدانۀ عروس یک جفت کفش، یک جفت جوراب، یک عدد چادرشب، دو عدد صابون عطری، دو قواره پیراهن، دو عدد روسری و مقداری شیرینی است. مراسم عیدی‌بردن در روز انجام می‌شود و هریک از خویشان نیز درصورت تمایل مبلغی عیدی به عروس می‌دهند (خلعتبری، 154-155). 
در سوادکوه مازندران، عیدانۀ عروس لباس، حلوا، نان و شیرینی خانگی و میوه و جز اینها ست؛ در گذشته این هدیه متناسب با دامداری و کشاورزی بود، یعنی یک گوسفند و 3 من شیر. به این هدیه جوله (ظرف بزرگ چوبی مخصوص شیر و ماست) و بره می‌گفتند؛ عیدانۀ داماد نیز در مقابل و به فراخور وضعیت مالی جوراب، پیراهن یا دستمال و یک ظرف تخم‌مرغ رنگ‌شده بود (یوسفی، 46). در جنت رودبار داماد به همراه خویشان به خانۀ نامزد خود می‌رفت و یک بره و درصورت تمکن مالی، یک قوچ، یک کیسه ماست و روغن حیوانی عیدی می‌برد (پناهی، 119).
در کوهپایۀ ساوه عیدانۀ مفصلی از سوی خانوادۀ داماد برای عروس فرستاده می‌شود و از سوی خانوادۀ عروس نیز عیدی مختصری برای داماد می‌فرستند. این تبادل که به‌منظور تحکیم روابط است، «گوروم‌جَلیک» نامیده می‌شود. همچنین در مراسمی که «پاجا» نامیده می‌شود، تازه‌دامادانی که در دورۀ نامزدی هستند، به همراه بستگان خود در خانۀ پدر عروس جمع می‌شوند و مهمانان به تناسب قرابت خویشاوندی، هریک مبلغی به عروس و داماد عیدی می‌دهند که به داماد تعلق می‌گیرد. در این مراسم خانوادۀ عروس نیز به مهمانان یک جفت جوراب یا دستکش پشمی پیشکش می‌کنند. هنگام شام نیز داماد از خوردن شام خودداری می‌کند تا هنگامی‌که پدر عروس به او عیدی و انعامی هدیه دهد (سالاری، 247). 
در ایزدخواست 2-3 روز پیش از نوروز، مقداری قند، چای، برنج، روغن، آجیل، گوشت، مرغ و جز اینها به‌عنوان عیدی برای تازه‌دامادها می‌فرستند. همچنین به تازه‌دامادهایی که نخستین نوروز را به خانۀ پدرزن خود می‌روند، یک سینی شیرینی، یک عدد پیراهن، یک جفت جوراب و یک دستمال عیدی می‌دهند (رنجبر، 330). در تاکستان در سال اول ازدواج و گاهی تا چندین سال خانوادۀ عروس برای داماد در شب عید، عیدی می‌فرستند؛ اما این هدیه‌ها عوض ندارد، یعنی خانوادۀ داماد در عوض آن به خانوادۀ عروس هدیه‌ای نمی‌دهند (طاهرخانی، همانجا). 
زردشتیان نیز در جشن مهرگان برای تازه‌دامادان و نامزدان پارچه، شیرینی و جز اینها عیدی می‌برند (فره‌وشی، «جشن»، 21). در روستای افتر در استان سمنان، هرکس نامزدی دارد، هنگام عید برای او پول و کفش و لباس و جز آن عیدی می‌فرستد. مادرزن نیز باید به داماد خود 20 تخم‌مرغ عیدی بدهد (همایون، 7). در طالقان نیز عیدی داماد به عروس پارچه و جواهرات، و عیدی عروس به داماد پیراهن، کت و یا پارچه است (فلاحی، 633؛ نیز نک‍ : وکیلیان، «پنجه‌‌پیتک ... »، 276).
در میان ایلات استان مرکزی و ایل بویراحمدی، داماد در ایام نوروز به خانۀ نامزد خود می‌رود و لباس و مقداری قند و چای و شیرینی به خانوادۀ دختر عیدی می‌دهد (نوذری، 95). در رابر کرمان عیدانۀ عروس هدایا و مبالغی به‌منظور کمک برای تهیۀ جهیزیه است (آئینه‌نگینی، 227). در قوچان، خوانچۀ عیدی و نوروزی عروس، شامل شیرینی و میوه و قواره‌ای پارچه (شاکری، 267)؛ در دوان فارس، شیرینی، تنقلات، کله‌قند، قواره‌ای پارچه، قطعه‌ای طلا و جز اینها (لهسایی‌زاده، 136)؛ در کاشان، شیرینی و میوه (فره‌وشی، آداب، 108)؛ در برزک کاشان، پارچه، کفش و آجیل محلی (جهانی، 72)؛ و در روستای گرگنای کازرون، پیراهن، چادر، کفش، جوراب، قطعه‌ای طلا، یک کله‌قند، جعبه‌ای شیرینی و میوه است (فقیری، 81).
در برخی شهرها نیز نوعروسان با آداب‌ورسوم خاصی از خانوادۀ داماد عیدی می‌گیرند. برای نمونه در گیلان، نوعروسان صبح نوروز برای «گلاب‌زنی» به همراه دختران هم‌سن خود به دیدن پدر و مادر نامزدشان می‌روند، به اهل خانه گلاب می‌پاشند، عید مبارکی می‌گویند و عیدی می‌گیرند (میرشکرایی، «فرهنگ»، 459، نیز نک‍ : «زمان ... »، 66). 
در روستای گرمک خراسان در صبح تحویل سال، جوانان برای نامزدهای خود کوزه‌ای آب و دسته‌ای سبزه عیدی می‌برند (فره‌وشی، همان، 53). در برخی شهرها نیز جوانانی که تازه نامزد کرده بودند، با اجرای رسم شال‌اندازون در شب عید نوروز از خانوادۀ نامزد خویش عیدی می‌گرفتند (برای نمونه، نک‍ : طاهرخانی، 73). 

عیدی صاحبان مشاغل

در فرهنگ ایران عیدی‌دادن فقط ویژۀ افراد خانواده و بستگان نیست؛ عیدی‌دادن به افراد کم‌درآمد و زحمت‌کش جامعه و کسانی که به گونه‌ای خدماتی به مردم ارائه می‌دادند، نیز از رسومی است که دارای تبرک و شگون محسوب می‌شد و بر ذمّۀ خانواده‌ها بود. برای نمونه در گرگنای کازرون همۀ اهالی به دعوت جارچی کدخدایان و ریش‌سفیدان جمع می‌شدند و برای چوپانان، دشتبانان و حمامیان به‌منظور دلگرمی آنها و انجام خدمات بهتر، عیدی می‌آوردند (فقیری، 81-82). در اردبیل به خدمتکاران خانه (صفری، 2 / 113) و در سیرجان به سلمانی، حمامی، آبکش، نان‌پز و عمله‌واکره‌ای که به‌طور دائم یـا متناوب خدمتی می‌کردند، عیدی می‌دادند (خیراندیش، 194-195)؛ در کرمان حمامیها هنگام عید، به خانۀ مشتریان سبزه می‌بردند و عیدی بیشتری می‌گرفتند (پورحسینی، 275). در ابیانه رسم بود که زن حمامی به‌تنهایی برای تبریک عید نزد اهالی می‌رفت و مقداری پول و آجیل عیدی می‌گرفت. افزون‌براین زن حمامی و زن دشتبان در روز سوم عید در کوچه‌های ده به راه می‌افتادند و بر سر هر کوچه‌ای می‌نشستند، و اهالی آن محله 7 یا 8 عدد نان تَنوکا به آنها عیدی می‌دادند. مؤذن نیز هرساله 7 یا 8 عدد نان عیدی می‌گرفت (نظری، 605). 
امروزه نیز مردم هنگام نوروز به صاحبان مشاغل کم‌درآمد و زحمت‌کشی چـون پارکبانـان و یـا در آرایشگاهها، فروشگا‌هها و رستورانها به کارکنان یا کارگران عیدی می‌دهند. در برخی مکانها صاحب کسب، جعبه‌ای تزیین‌شده برای عیدی کارکنان خود می‌گذارد و روی آن جملاتی چون «عیدی ما یادت نره» و «عیدی کارگران یادت نره» می‌نویسند. مراجعان نیز به میل خود مبلغی را به عنوان عیدی در جعبه‌ها می‌اندازند.
افزون‌بر موارد ذکرشده، یکی از صاحبان مشاغلی که هرساله به او از جانب خانواده‌ها عیدی پرداخت می‌شد، ملای مکتب بود. در گذشته افزون‌بر حقوق ماهیانه یا سالیانه‌ای که به مکتب‌داران پرداخته می‌شد، خانواده‌ها به مناسبتهای مختلف، ازجمله عید نوروز، باتوجه‌به توان مالی خود هدایایی برای آنها می‌فرستادند؛ در برخی شهرها پیش از فرارسیدن نوروز، ملاهای مکتب‌خانه روی ورقهای کاغذ یا لوح هریک از بچه‌ها با 7 قلم رنگ و با خط خوش، اشعاری می‌نوشتند و حاشیۀ کاغذ یا لوح را با رنگ و گل‌وبوته می‌آراستند. نمونه‌ای از این اشعار نقل می‌شود: نوروز شد نوروز شد / عید جهان امروز شد / بابا بده نوروزی‌ام / / بابا سلامت می‌کنم / وصف کلامت می‌کنم / خود را غلامت می‌کنم / بابا بده نوروزی‌ام / / مادر تو بودی مهربان / چیزی بیاور بهرمان / یا پنج هزار یا یک تومان / مادر بده نوروزی‌ام. این اشعار به‌ترتیب به نام اعضای خانواده یا اقوامی که می‌خواهند از آنها عیدی بگیرند، خوانده می‌شد (جعفری <قنواتی>، «نوروز ... »، 11؛ برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : وکیلیان، «پیکها ... »، 37؛ همایونی، ترانه‌ها ... ، 363-365؛ سایبانی، 191؛ خلعتبری، 128- 129؛ سعیدی، 362؛ مشایخی، 210؛ قنبری، 57).
بچه‌ها در ایام نوروز، شعرها را برای پدر، مادر، دایی، عمو و جز اینها می‌خواندند و عیدی می‌گرفتند. هدایا معمولاً نقل، گردو، کشمش و گاهی چند قران پول بود (جعفری <قنواتی>، نیز وکیلیان، همانجاها). گاهی نیز به کودکان تخم‌مرغ، خروس یا حتى گوسفند عیدی می‌دادند تا بعد از تعطیلات برای معلم مکتب خود ببرند. ملای مکتب مقداری از عیدیها را میان کودکان تقسیم می‌کرد و باقی را برای خود برمی‌داشت. بچه‌ها به‌طور معمول دو روز بعد از عید در یک زمان بخصوص جمع می‌شدند و عیدی را به ملای مکتب می‌دادند (حنیف، 128- 129). 
گذشته از اشعار نوروزی، معلمان مکتب در برخی مناطق هنگام نوروز به کودکان تصاویری به نام «عیدی‌سازی» عیدی می‌دادند. عیدی‌سازی نوعی باسمه‌کاری در قالب چوبی با موضوع جنگ، زندگی روزمره و دین بود (انوری، ذیل ترکیب). این هنر، گونه‌ای از هنر مردمی و عامیانه است که در دورۀ قاجار به وجود آمد و رواج یافت و اکنون منسوخ شده است. نمونه‌های عیدی‌سازی در نیشابور و از هنرمندی به نام سید علی علمدار به دست آمده است و شاید بتوان وی را خالق این هنر دانست. این تصاویر هنگام عید نوروز در مغازه‌های صحافی و کتاب‌فروشی به فروش می‌رسید. ملاها و ملاباجیهای مکتب‌خانه تصاویر را خریداری می‌کردند و به شاگردان عیدی می‌دادند (بوذری، 48-49).

 

صفحه 1 از4

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: