صفحه اصلی / مقالات / شالی کاری /

فهرست مطالب

شالی کاری


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 1 آذر 1400 تاریخچه مقاله

نخستین روز شخم‌زنی در گیلان برای شالی‌کار روز مقدسی است‌؛ شالی‌کار بر پیشانی گاو نر، حنا و آینه می‌بندد و چون پس از کار به خانه بر‌می‌گردد، زن شالی‌کار با مجمعه‌ای از گردو، فندق، برگ نارنج و شمشاد و با افزودن چند لیوان آب بر روی آنها، در خانه روبه‌روی گاو نر می‌ایستد و دعای عروسی، سلامتی و سفر زیارتی می‌خواند. سپس آخرین مشت از شالی درو‌شدۀ سال پیش را به گاو نر می‌دهد (عباسی، همان، 38، 44، «یاوری»، 27؛ شهاب، شالی، 38- 39). در تنکابن اگر به هنگام شخم‌زدن، بارش باران باعث وقفه در کار می‌شد، شالی‌کاران وقت خود را در قهوه‌خانه سپری می‌کردند که به آن «گاودار خوس» می‌گفتند (دانای ‌علمی، فرهنگ، 68). در گیلان، پس از آنکه زن شالی‌کار خزانۀ برنج را آماده کرد، همسایگان به او تبریک می‌گویند و آرزوی عروسی فرزندان و مسافرت به عتبات عالیات می‌کنند (عباسی، «آیینها»، 39). 
پایان نشا مرحلۀ مهمی در شالی‌کاری است، چنان‌که در مازندران به هر انسان فارغ‌‌بال، «بینج ‌بِنِشا مرد» (کسی که نشا کرده) می‌گویند (نصری، 1 / 367). در همین زمان، شالی‌کار لباسی سفید می‌پوشد و در روستا می‌گردد و برای چیدن میوۀ تمشک، به جنگل می‌رود. همچنین در مازندران، پس از نشا و درو محصول، کشتی سنتی «لوچو» (ه‍ م) و در گیلان، مراسم تعزیه‌خوانی (ه‍ ‌م) و «ورزا‌جنگ» (ه‍ م) برگزار می‌شود (ملک‌شاهی، 279؛ صالح، 176؛ یزدان‌نژاد، 50؛ فرج‌تبار، 28- 29؛ طالبی، 2 / 170، 240؛ نیکیتین، 128- 129؛ جلیل‌پور، 185-186؛ میرشکرایی، 438). در روستای گُمُل لاهیجان، پیش از برداشت شالی و در یک روز آدینه، آیین زنانۀ «آستنه‌تاشی» برگزار می‌گردد (عباسی ‌لاهیجی، 173-174). 
در آمل، نهال نشا را به‌رایگان در اختیار دیگر شالی‌کاران قرار می‌دهند و بر این باورند اگر اسب وارد زمین نشا شود یا داخل خزانۀ نشا برود، آن سال محصول خوبی خواهند داشت. آنها به هنگام جمع‌آوری علف در شالیزار، بریدن شالی را گناه می‌دانند (مهجوریان، 54-55؛ کشاورز، 86). در تنکابن پس از پایان نشا، ترکه‌ای که با آن گاو نر را هدایت می‌کردند، در گوشه‌ای از شالیزار می‌کاشتند تا شالی نیز به اندازۀ آن رشد کند (دانای ‌علمی، همان، 74). زنان روستایی پیش از شالی‌کاری به حمام (ه‍ م) می‌رفتند تا آب گرم بدنشان را برای کار طاقت‌فرسای «بیجارکاری» آماده کند. پس از اتمام نشا و وجین اول و دوم، چند بار به حمام می‌رفتند تا خستگی کار مزرعه از تنشان درآید (شهاب‌، فرهنگ ... ، 96). 
هنگام وجین شالیزار، زن صاحب مزرعه برای مقابله با چشم‌زخم (ه‍ م) شاخه‌های درخت توسکا را در کنار مرز شالیزار فرومی‌کند تا تلخی صمغ توسکا بر چشم شور بنشیند. همچنین وی به همراه زنان همسایه، 3 بار روی شالی آب می‌پاشد و 3 شاخۀ سبز برنج را به هم گره می‌زند و می‌گوید: این هم آب و دانه‌ات / من می‌خواهم بروم خانه / پس خوشه بزن به اندازۀ دانۀ باقلا. پس از وجین دوم، وقتی زنان به آخرین کرت شالیزار می‌‌رسند، سروده‌ای در مدح دوازده‌امام (ع) با ترجیع‌بند «گولِه محمد یا علی / صلوات محمد یا علی» می‌خوانند و سپس دسته‌جمعی از شالیزار خارج می‌شوند (عباسی، همانجا؛ شهاب، شالی، 51). 
غروب روز 28 تیرماه، که زمان برگزاری آیین «بیسّ شش نورزما» (ه‍‌ م) در مازندران است، در زیراب مازندران، چند مرد به نمایندگی از دیگر مردم قوم، خوشه‌بستن شالی را نوید می‌دهند. سپس دور هم جمع می‌شوند و پای‌کوبان، جشن شالی را برگزار می‌کنند (یوسفی، 153-154). در قائم‌شهر نیز پس از برداشت شالی، جشن خرمن (نک‍ : ه‍ د، خرمن، جشن) برگزار می‌شود که با خیرات و مبرات همراه است. در این روز خانواده‌ها، دور هم جمع می‌شوند و یک روز را در صحرا، کنار شالیزارها یا مزارها می‌گذرانند (جوادیان، 236). 
شالی‌کاران برای درمان زخمها و دردهای خود به هنگام کار در شالیزار، روشها و اعتقاداتی داشتند؛ برای نمونه، با مالیدن کوبیدۀ پوستۀ گردوی تازه (نک‍ : ه‍ د، گردو) یا گیاه موجی یا حنا (ه‍ م)، و یا با دود حاصل از آتش‌زدن بوته‌های شالیزار زخمهای دست و پا در هنگام نشا را التیام می‌بخشیدند. از شیرۀ پخته‌شدۀ گوجه‌سبز نیز برای درمان این زخمها استفاده می‌کردند (کشاورز، 31؛ پاینده، «برنج»، 34). در روستاهای اطراف رشت هرگاه فردی بیمار می‌شد، با دسته‌ای از شالی و ابزار خرمن‌کوبی، بر پشت‌بام منزلش سرگرم خرمن‌کوبی می‌شد. در صومعه‌سرا، 3 ساقۀ خشکیدۀ شالی را پشت تشتی می‌نهند و آتش می‌زنند. در سیاهکل، بیماری ورم مفصل شست پا را به 3 مرز از شالیزار که به هم می‌رسند، می‌نهند تا درد و رنج را به مرز، و تندرستی را از آن به دست آورند (بشرا، طب‌ ... ، 29، 62، 72). در جیرکول گیلان، برای درمان سُم‌درد گاو، ساقه‌های شلتوک را تاب می‌دهند تا به‌صورت طناب درآید؛ بعد آن را در لای سم گاو می‌کشند و آب سرد بر آن می‌ریزند (اسدیان، 474). 
همچنین مردم سرزمینهای برنج‌خیز باورهای بسیاری دربارۀ خواص درمانی برنج و دیگر محصولات شالی دارند؛ آنان از دم‌کردۀ پوستۀ ریز شلتوک برای رویش موی سر استفاده می‌کنند (کشاورز، همانجا)؛ درمان درد زائو با آخرین مُشتۀ شالی و ضدعفونی اتاق با کولوش (ساقه‌های خشک‌شدۀ برنج) از دیگر این کارها ست (برای تفصیل، نک‍ : صفری، 307-310). 
از بیماریهای شایع میان شالی‌کاران افزون‌بر تب‌ نوبه و تب شالیزار، بیماری پوستی خارش و سوزش به نام بیجاردانه است (جلیل‌پور، 93؛ برای آگاهی از روشهای جلوگیری و درمان سنتی بیماریها، نک‍ : تائب، 36؛ کشاورز، همانجا). 
در برخی از مناطق در شب چهارشنبه‌سوری (ه‍ م)، 7 کپه ساقۀ شالی یا برگ برنج، و در روستاهای لاهیجان، 5 کپه پوشال شالی به نیت پنج‌تن آل‌عبا را به سمت قبله آتش می‌زدند و آواز می‌خواندند و سپس خاکستر آتش را به نیت برکت محصول در خزانۀ نشای برنج می‌ریختند. در شفت، خاکستر ساقۀ شالی را در پای درخت بی‌میوه و در لانۀ مرغ تخم‌نگذار می‌ریزند تا بارور گردند (پورهادی، 90؛ پرتو، 32؛ بشرا و طاهری، جشنها ... ، 67، 73). 
پس از برچیده‌شدن سفرۀ نوروزی، آن را چند بخش می‌کردند و در انبار برنج و انبار خوشه‌های درو‌شدۀ شالی قرار می‌دادند. در غرب گیلان نیز سرشاخه‌های شمشاد را در خزانۀ شالی ‌می‌کاشتند یا روبان بسته‌شده بر سبزۀ نوروزی را پس از سبز‌شدن شالی، به خزانه می‌بردند و روی شلتوک روییده قرار می‌دادند تا سرسبزی به خزانه انتقال یابد (همان، 35، 98). صبح روز سیزده نوروز، زنان سبزۀ عید را در نزدیک‌ترین جوی آب، استخر یا رودخانه می‌اندازند و می‌گویند: «ای سبز محمد (ص)! محصول شالیزار ما را زیاد کن» (شهاب‌، فرهنگ، 36). 
در مراسم «عروس گُلی» (ه‍ م)، غولی که به دنبال عروس گُلی می‌آید، شلوار شالی‌کاری می‌پوشد و ساقۀ خشک‌شدۀ شالی بر پشت و شکم و سینه می‌بندد و کمربند و کلاهی از ساقۀ شالی بر سر می‌نهد که آن را «فُکو» می‌نامند (شهاب‌، همان، 47؛ بشرا و طاهری، همان، 50؛ پرتو، همانجا). 
در جلگۀ مرکزی گیلان، پیکر کودکان فوت‌شده را در گوشۀ باغها و شالیزارها دفن می‌کردند که به «فرشته کُل» (تپۀ فرشتگان) مشهور بود (غلامی، 53). در صومعه‌سرا، از افراد چپ‌دست می‌خواستند تا چند رشته‌طناب در ساقۀ خشکیدۀ شالی بتابند، آنگاه در سحرگاه چهارشنبه، این ریسمانها را به تنۀ درختان کم‌ثمر می‌بستند تا پُربار شوند (بشرا و طاهری، همان، 84). 
یاریگری در میان شالی‌کاران انواع گوناگونی دارد که از موسم شالی‌کاری آغاز می‌شود و تا پایان درو و انبار‌کردن محصول ادامه می‌یابد. در روستاهای علی‌آباد میر نوشهر و قاسم‌آباد گیلان، به همکاری گروهی زنان برای نشا و وجین برنج، «تَکَل» و «تَکیل» می‌گویند (محب‌حسینی، «زنان ... »، 211؛ حسینی، 81). در دو خانوادۀ نوخویشاوند، خانوادۀ داماد را، عروس در نشا و وجین، و خانوادۀ عروس را، داماد در شخم و درو شالی یاری می‌رساند؛ این یاوری را «گیشه‌یاوری»، «عروس یاور بئوری»، در اسالم تالش «قامَه کاریَری»، و در تنکابن «گیشا بِجار» می‌گویند (عباسی، «یاوری»، 26-27؛ صفری‌، 287-296؛ عباسی‌ لاهیجی، 195-196؛ شهاب‌، همان، 63؛ آزموده، 42؛ دانای‌ علمی، فرهنگ، 74، «آداب ... »، 28؛ پیروزی، 42؛ بشرا و طاهری، آیینها ... ، 70). 
در مراحل نشا و درو، شالی‌کاران مازندران به دو صورت به هم کمک می‌کردند: نخست، کاربه‌کار یا قرضی، که فرد الزام به جبران آن در زمین همان شالی‌کار داشت، و دوم، کایِری، که عموماً برای کسانی که در کار عقب می‌ماندند، اتفاق می‌افتاد و الزامی در پاسخ‌گویی به این کمک وجود نداشت. همۀ یاریگریها هم در روزهای غیر چهارشنبه و جمعه بودند (همان دو، باورها ... ، 88؛ نیز نک‍ : ‌ه‍ ‌د، تعاون). در فصل نشا، زنانی که کودکان شیرخوار دارند، از بستگانشان کمک می‌گیرند؛ آنها بچه‌ها را حوالی ساعت 10 صبح و پس از ناهار، که زمان «چاشتَ شیر» است، به شالیزار می‌آورند تا مادرانشان به آنها شیر دهند (رمضانعلی‌پور، 78). 
دربارۀ کاکل‌زدن (ه‍ م) شالی نیز باورهای مختلفی میان مردم رایـج است. در آمـل معتقدند اگـر شاليها خـوب و پربـار باشنـد، خضر (ه‍ ‌م) پیامبر از شالیزار عبور كرده است (مهجوریان، 49). در گیلان، هنگامی‌که گرما و هوای شرجی در مردادماه به اوج خود می‌رسد، اصطلاحاً به آن برنج‌پزان می‌گویند (رهنمایی، 125). در گُمل لاهیجان، مردم معتقدند هنگام شکوفه‌دادن انار، زمان برداشت شالی است (عباسی‌ لاهیجی، 269). پیش از درو شالی، ابتدا صاحب شالیزار ساعت سعد را مشخص می‌کند؛ اما هرگز کار درو در سیزدهم ماه و روزهای چهارشنبه آغاز نمی‌شود (رابینو، کشت ... ، 78- 79). صاحب زمین پیش از حضور کارگران، سطح کوچکی از شالیزار را درو می‌کند و شالی را به خانه می‌آورد. بعد ساقه‌های آن را به هم می‌بافد و تا سال آینده در خانه و ایوان منزل به‌عنوان دفع‌کنندۀ چشم‌زخم آویزان می‌کند. این عمل در تنکابن، «سَرمُشته» و در کوملۀ گیلان، «وَرزَه موشته» نام دارد که البته در آخرین روز درو صورت می‌گیرد. ورزه موشته را به نشانۀ برکت و تبرک در کندوج یا در یکی از اتاقها که مختص دودی‌کردن برنج است، تا سال بعد نگه می‌دارند و در نخستین روز کشت شالیزار، به گاو نر می‌دهند. ورزه موشته به «واوین موشته»، «صلوات موشته» و «سر موشته» نیز معروف است (دانای‌ علمی، فرهنگ، 76، «آداب»، 29؛ شهاب، شالی، 64). هنگام درو‌كردن شالی، اگر كسی دانه‌های شلتوك را بخورد، معتقدند اولين دانه كه وارد شكم شد، به دومی می‌گويد تو نيا، من كارم را بلدم. 
پس از پيمانه و كيسه‌كردن شلتوكها، در محل خرمن‌کوبی، چاله‌ای حفر می‌‌كنند و مشتی شلتوك داخل آن می‌ريزند تا پرندگان بخورند؛ زیرا باور دارند كه در سال بعد، خرمن پر‌بركت‌‌تر خواهد شد. اولين پيمانه مال خدا ست، پس آن را به فقير می‌دهند، سپس شلتوكها را پيمانه می‌کنند. در گذشته هنگام خرمن‌كوبی، درویشانی بر سر خرمن می‌آمدند كه صاحب خرمن به نيت پنج‌تن ‌آل‌‌عبا، 5 مشت شلتوك به آنها می‌داد (الٰهی، 559).
در میان مردم ایران، به‌ویژه در گیلان و مازندران، زبانزدهای بسیاری دربارۀ شالی رایج است؛ مانند نه فایده‌اش به باغ می‌رسد، نه به شالیزار؛ بمیر و نشا کن؛ لاک‌پشت اگر ماتحتش چوب نمی‌خواست، چرا به خزانۀ شالی می‌رفت. امثال، چیستان، اصطلاحات و کنایات چندی نیز دراین‌باره وجود دارد (نک‍ : کتابی، «برنج ... »، 65-84؛ صفری، 155-265؛ طاهری، 84-90؛ عباسی، «آیینها»، 44-45؛ ذوالفقاری، 1 / 266، 614، 931، جم‍‌ ). همچنین شعرهایی در این زمینه سروده شده است: «ای که در پاییز پلو می‌پزی، فکر بهار هم باش»، که نشان از فقر و تنگ‌دستی آغاز فصل شالی‌کاری است. این روزها در گاه‌شماری گیلانی، برابر 18 فروردین تا 6 اردیبهشت‌ماه است که آن را سیاه‌‌بهار یا گِدابهار یا وِشتابهار می‌نامند (عباسی، همان، 35). 
مردم گیلان سبب نام‌گذاری برخی از شهرها مانند «لَشتِ‌نِشا» را شالیزار می‌دانند (نک‍ : همان، 38). آنها برای مناسبات شالیزار افسانۀ «کله کچله» را نقل می‌کنند. این افسانه گونه‌های مشابهی نیز در اقوام شالی‌کار خاور دور، به نام «کویوی» دارد (نک‍ : چراغی، 53-74). در مازندران، اتفاق ناخواسته برای انسان را با شالی‌کاری مثل می‌زنند و می‌گویند: «بینجِ ‌کَرِسّه پیش اِنه»: برای شالی‌کار اتفاق می‌افتد؛ یا اگر خوشه‌های شالی به‌سبب وزیدن باد و باریدن باران کاملاً خم گردند، به آنها در مازندران «لِه بورده بینج» و در تالش «خِته بِرز» می‌گویند که کنایه از انسانهای سست و ناپایدار است. 
در بیجارپس گیلان، مردم دربارۀ شالیزار جلو بقعۀ سید ابراهیم و سید جعفر می‌گویند که آنان به یاری ملائکه در مدتی اندک، تمام شالیها را درو کردند. در دشتِ‌‌سر آمل مردم معتقدند که شخصی با جن و پری در ارتباط بود و آنان به او در کار شالی‌کاری کمک می‌کردند و او همیشه از دیگر اهالی محل پیشی می‌گرفت (برای این‌گونه داستانها، نک‍ : غلامی، 56، 89-90؛ کشاورز، 21). 
واژه‌های محلی بسیاری نیز دربارۀ شالی‌کاری در میان مردم رواج دارد (برای آگاهی از جزئیات، نک‍ : صفری، 45-151؛ سبزعلی‌پور، 173-204؛ ادیم، 11-110؛ رضایتی، 96-107؛ عباسی ‌لاهیجی، 104-110). 
هنگام بذرپاشی در خزانۀ برنج، مراسم «تیم‌سَری» یا «پِه‌نمازین» در دشت‌سر آمل برگزار می‌شد. تیم‌سری پختن آش با شیر و برنج از طرف خانوادۀ تازه‌عروس است که آن را میان همسایه‌ها تقسیم می‌کنند، یا دسته‌جمعی در کومه‌های داخل شالیزار می‌خورند (کشاورز، 30-31، نیز نک‍ : حاشیۀ 1). این رسم در تنکابن «توم‌سری» نام دارد و پس از پایان نشاکاری برپا می‌شود، چنان‌که مالک زمین پس از پرداخت انعام به نشاکاران، دستۀ آخر نشا را به طرف کندوج پرتاب می‌کند که اگر به آن بچسبد، خوش‌یمن است و اگر بر زمین بیفتد، شگون ندارد. در روستای علی‌آباد میر نوشهر، در خزانۀ شالی و در میان انبوه بوته‌های سبز، اگر بذر نشایی به رنگ سفید (در تنکابن و گیلان، توم سفید، شاه‌توم) بروید، نشاگران آن را از خزانه جدا نموده، به پای مالک زمین می‌زنند تا مژدگانی دریافت کنند که به این عمل «چرایی» می‌گویند. همچنین در نوشهر پس از اتمام نشا و جمع‌آوری شالیهای درو‌شده، مالک شالیزار ناهار مفصلی به کارگران می‌دهد که به آن نشا‌سَری و کِپا‌سَری، و در تنکابن کار‌سری می‌گویند (حسینی، 96؛ دانای ‌علمی، «آداب»، 27- 28، فرهنگ، 73-74). 
در گیلان، وقتی خوشه‌های شالی توک‌رَس می‌شدند، دختران روستا آنها را می‌چیدند و با تفت‌دادن آنها نوعی تنقل به نام جوکول یا جوکَل درست می‌کردند و در پادنگ‌سر از پوسته جدا می‌کردند؛ سپس بخشی از آن را خود می‌خوردند و بخشی را به خانۀ ارباب می‌فرستادند. جوکول را با مغز گردوی ساییده، شکر، گلاب، برگ ریحان و دارچین مخلوط می‌کردند و از آن «جوکول فیار» می‌ساختند (رابینو، کشت، 77- 78؛ طاهری، 43، 63؛ افشاریان، 118؛ جلیل‌پور، 66؛ عباسی، «یاوری»، 27، «آیینها»، 43- 44). 
شالی در بعضی از اشکال سنتیِ مجازات نیز وارد شده است؛ از جملۀ این مجازاتها «فِلِه‌رود» نام دارد که در آن شخصی را که مرتکب گناهی شده است، در اتاقی که پر از دود حاصل از آتش پوشال شالی است، حبس می‌کنند (دانشنامه ... ، 3 / 227). همین‌گونه است مجازات گاو نری که به شالیزار صدمه زده است.
شالی‌کاران بیشتر کارهای مهم زندگی خود را ازقبیل خانه‌سازی، تهیۀ جهیزیه، عروسی فرزندان، سفرهای زیارتی به مشهد و قم، و حتى پرداخت بدهکاری، به پس از موسم شالی‌کاری موکول می‌کنند. این امر در سرودۀ گیلکی آمده است: «این آبت، این دانه‌ات / خوشۀ طلاگونه‌ات / اندازۀ دانۀ باقلی شود / برای کربلا و خراسان (برای زیارت) خرج شود / برگردد به خانه / برای عروسی و مهمانی» (حسن‌زاده، 120). 

صنایع‌دستی

ساقه‌های سفت و نرم شالی را برای پوشش سربندیهای خانه‌ها و انبارها و خوراک دامها به‌ویژه در فصل زمستان استفاده می‌کنند (لطفی، 38؛ صارمی، 333-334). همچنین از ساقۀ شالی برای بافتن حصیر، سبد، کلاه، بادبزن، جارو، طناب، زیرقابلمه‌ای، چَپی، ریسمان (وِریس)، تور نگهدارندۀ صیفی‌جات و ابزارهای تزیینی بهره می‌جویند. از آمیزۀ کولش و گِل برای کارهای زیرسازی، گل‌کشی کف اتاقها و ساختن بدنۀ دیوارها استفاده می‌شود. آمیزۀ پوشینۀ شلتوک و گِل برای رویۀ دیوار اتاقها و نمای ساختمانی به کار می‌رود. پیش‌تر برای به‌هم‌بستن چوبهای بدنۀ دیوار و چوبهای نشسته بر بام خانه، از وِریس بهره می‌جستند. برای رشتن آن نیز از دیگران یاری می‌خواستند که «ویریس ریشتن» نام داشت. از کاه و کُلش برنج برای آماده‌کردن محل نگهداری کرم‌ ابریشم یا تَلَمبار نیز استفاده می‌کردند (عباسی ‌لاهیجی، 197؛ پرتو، 31؛ شهاب‌، فرهنگ، 28- 29؛ اخوت، 18). 
در صنایع نوین از قسمتهای مختلف شالی همچون کاه برنج، پوستۀ شلتوک، سبوس برنج و برنج خرده یا شکسته در تهیۀ مواد و فراورده‌های مفید استفاده می‌شود (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : زمانی، 200- 201). 

مآخذ

 آذرلی، غلامرضا، فرهنگ واژگان گویشهای ایرانی، تهران، 1387 ش؛ آزموده، شهرام، «واژه‌های تالشی در برنج‌کاری»، دوماهنامۀ گیله‌وا، رشت، 1373 ش، س 3، شم‍ ‍26؛ ابن‌‌اثیر، الکامل؛ ابن‌بلخی، فارس‌نامه، به کوشش گ. لسترنج و ر. نیکلسن، تهران، 1385 ش؛ ابن‌حوقل، محمد، صورة ‌الارض، بیروت، 1938 م؛ ابن‌ربن، علی، فردوس الحکمة، به کوشش محمد زبیر صدیقی، برلین، 1928 م؛ اخوت، محمود و دانش وکیلی، برنج: کاشت، داشت، برداشت، تهران، 1376 ش؛ ادیم، غلامرضا و فاطمه قاسمی، واژه‌های تبری شالیزار، به کوشش کریم‌الله قائمی، گرگان، 1385 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد، «باورهای مردم گیلان»، کتاب گیلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 3؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، المآثر و الآثار، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1363 ش؛ همو، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1367 ش؛ افشاریان، نادر، تاریخ شفت، رشت، 1388 ش؛ افضل‌الملک، غلامحسین، سفر مازندران و وقایع مشروطه (رکن‌‌الاسفار)، به کوشش حسین صمدی، قائم‌شهر، 1373 ش؛ الٰهی، یوسف و شهرام قلی‌پور گودرزی، بندپی: سرزمین، تاریخ، فرهنگ، تهران، 1392 ش؛ امیر پازواری، کنز الاسرار مازندرانی، به کوشش برنهارد دارن، سن‌پترزبورگ، 1277 ق؛ انصاری، مصطفى، ز مازندران شهر ما یاد باد، ساری، 1393 ش؛ انوری، بهرام، ساری، کهن‌شهر مازندران، تهران، 1393 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1386 ش؛ بازن، مارسل، طالش، منطقه‌ای قومی در شمال ایران، ترجمۀ مظفرامین فرشچیان، مشهد، 1367 ش؛ همو و دیگران، گیلان و آذربایجان شرقی، ترجمۀ مظفرامین فرشچیان، تهران، 1365 ش؛ بروگش، هاینریش، در سرزمین آفتاب، ترجمۀ مجید جلیل‌وند، تهران، 1374 ش؛ برومبرژه، کریستیان، مسکن و معماری در جامعۀ روستایی گیلان، ترجمۀ علاءالدین گوشه‌گیر، تهران، 1370 ش؛ برهان قاطع؛ بشرا، محمد، افسانه‌ها و باورداشتهای مردم‌شناختی جانوران و گیاهان در گیلان (1 ـ پرندگان)، رشت، 1380 ش؛ همو، «بجار و بجارکاری در ترانه‌های گیلکی»، صدای شالیزار، به کوشش رحیم چراغی، رشت، 1368 ش؛ همو، طب سنتی مردم گیلان (گیله‌تجروبه)، رشت، 1389 ش؛ همو و طاهر طاهری، آیینهای گذر در گیلان، رشت، 1389 ش؛ همان دو، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386 ش؛ همان دو، جشنها و آیینهای مردم گیلان (آیینهای نوروزی)، رشت، 1385 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش خلیل خطیب‌رهبر، تهران، 1383 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، «برنج از درو تا پلو»، صدای شالیزار، به کوشش رحیم چراغی، رشت، 1368 ش؛ همو، «برنج‌کاری و نقش زنان و مردان در کشت‌و‌کار برنج گیلان»، یادگار‌نامه، به کوشش رضا رضازادۀ لنگرودی، تهران، 1363 ش؛ پتروشفسکی، ا. پ.، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1344 ش؛ پرتو، افشین، «برنج و کاربرد آن پس از درو»، دوماهنامۀ گیله‌وا، رشت، 1373 ش، س 3، شم‍ ‍26؛ پرچمی، محب‌الله، هزار ترانۀ گیل، تهران، 1375 ش؛ پورداود، ابراهیم، هرمزدنامه، تهران، 1331 ش؛ پورکریم، هوشنگ، الاشت، تهران، 1350 ش؛ همو، «ترکمنهای ایران»، ماهنامۀ هنر و مردم، تهران، 1346 ش، شم‍ 64؛ پورهادی، مسعود، گاه‌شماری گیلانی، رشت، 1389 ش؛ پیروزی، شادی و هادی میرزانژاد موحد، زندگی زنان گیلان، رشت، 1389 ش؛ تائب، حسن، «بجاردانه (حساسیتی پوستی)»، دوماهنامۀ گیله‌وا، رشت، 1373 ش، س 3، ش 26؛ جلیل‌پور، ابوالقاسم، نگاهی به دیروز کوچصفهان، رشت، 1390 ش؛ جوادیان کوتنایی، محمود، «فرهنگ مردم شاهی‌شهر»، قائم‌شهر قطب صنعت مازندران، به کوشش طیار یزدان‌پناه لموکی، تهران، 1394 ش؛ چراغی، رحیم، «افسانۀ کل‌کچله و مناسبات شالیزار»، صدای شالیزار، به کوشش همو، رشت، 1368 ش؛ حاج سیاح، محمدعلی، خاطرات، به کوشش حمید سیاح و سیف‌الله گلکار، تهران، 1356 ش؛ حدود ‌العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1362 ش؛ حسن‌زاده، علیرضا، «آداب نمادین شالی‌کاری؛ نگاهی برپایۀ انسان‌شناسی فمنیستی به هستی آیینی زن در چند یک از رسمهای محلی مردم گیلان»، فصلنامۀ نمایۀ پژوهش، تهران، 1380 ش، شم‍ 19؛ حسینی علی‌آباد، ابراهیم، نگاهی به تاریخ، فرهنگ، آداب و رسوم علی‌آباد میر نوشهر، تهران، 1389 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش محمد دبیرسیاقی، قزوین، 1380 ش؛ خمامی‌زاده، جعفر، تعلیقات بر کشت‌ برنج در گیلان (نک‍ : هم‍ ، رابینو)؛ خوجکو، الکساندر، سرزمین گیلان، ترجمۀ سیروس سهامی، رشت، 1385 ش؛ خوشدل، نصرت‌الله، «اثر موسیقی در رشد بوتۀ برنج»، دوماهنامۀ گیله‌وا، رشت، 1373 ش، س 3، شم‍ 26؛ داعی‌الاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1363 ش؛ دانای ‌علمی، جهانگیر، «آداب کاشت، داشت و برداشت برنج در تنکابن»، مجموعه‌مقالات فرهنگ مازندران، به کوشش زین‌العابدین درگاهی، تهران، 1381 ش؛ همو، «ترانه‌های روستایی در بخشی از غرب مازندران»، فصلنامۀ مقام موسیقایی، تهران، 1386 ش، س 10، شم‍ ‍41؛ همو، «دستمزد خرمن‌شر در تنکابن»، دوماهنامۀ گیله‌وا، رشت، 1373 ش، س 3، شم‍ 26؛ همو، فرهنگ عامۀ مردم تنکابن، تهران، 1389 ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1378 ش؛ درخت آسوریک، ترجمۀ یحیى ماهیار نوابی، تهران، 1386 ش؛ دهقان، محمدجعفر، سفرنامۀ مازندران، به کوشش محمد گلبن و احمد شکیب‌آذر، تهران، 1389 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رابینو، ی. ل.، کشت برنج در گیلان و دیگر ولایات جنوب دریای کاسپین، ترجمۀ جعفر خمامی‌زاده، رشت، 1393 ش؛ همو، ولایات دارالمرز ایران ( گیلان)، ترجمۀ جعفر خمامی‌زاده، تهران، 1357 ش؛ رازی، اسفندیار، پژوهشی در زمینۀ تاریخ و جغرافیای شهرستان بابل، بابل، 1378 ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، آثار و احیاء، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1368 ش؛ رضایتی کیشه‌خاله، محرم و ابراهیم خادمی‌ارده، فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی، رشت، 1387 ش؛ رمضانعلی‌پور، زینب، «آداب‌و‌رسوم برنج‌کاری در گیلان»، فصلنامۀ نجوای فرهنگ، تهران، 1387 ش، س 3، شم‍ ‍8- 9؛ رهنمایی، محمدتقی، «کشاورزی گیلان»، کتاب گیلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 3؛ زمانی، قاسم و محمدرضا علیزاده، خصوصیات و فراوری ارقام مختلف برنج ایران، تهران، 1386 ش؛ زین‌العابدین شیروانی، بستان السیاحة، تهران، 1315 ق؛ سادات‌ اشکوری، کاظم، پژوهش مقدماتی در سه روستای شمال ایران، تهران، 1391 ش؛ همو، «روستای حیدرآلات (پژوهشی در یک روستا)»، ماهنامۀ هنر و مردم، تهران، 1356 ش، س 16، شم‍ 184-185؛ همو، «گذری در شالیزارهای گیلان»، همان، 1351 ش، شم‍ 117؛ سبزعلی‌پور، جهاندوست و دیگران، «واژه‌ها و اصطلاحات برنج و برنج‌کاری در گویش گیلکی»، زبانها و گویشهای ایرانی (ویژه‌نامۀ فرهنگستان)، تهران، 1394 ش، شم‍ 5؛ ستوده، منوچهر، فرهنگ گیلکی، تهران، 1332 ش؛ سجادی، محمدتقی، تاریخ و جغرافیای تاریخی رامسر، تهران، 1378 ش؛ سفرنامۀ استراباد و مازندران و گیلان ... ، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، 1355 ش؛ شایان، عباس، کتاب مازندران، تهران، 1316 ش؛ شپارد، ب. و.، دشمنان طبیعی آفات برنج، ترجمۀ ابراهیم مرعشی، تهران، 1370 ش؛ شرفشاه دولائی، دیوان، به کوشش عباس حاکی، رشت، 1372 ش؛ شمیسا، سیروس، «واژه‌های گیلکی»، گیلان‌نامه، به کوشش م. پوراحمد جکتاجی، رشت، 1366 ش؛ شناسی، حمید، «چشم‌اندازی از اوضاع کشاورزی و پرورش دام و طیور در گیلان»، همان؛ شهاب‌ کومله‌ای، حسین، شالی و شالی‌کاری در فرهنگ عامـۀ کومله (شرق گیلان)، تهران، 1382 ش؛ همو، فرهنگ عـامۀ کوملـه، رشـت، 1386 ش؛ صارمی، علی‌اکبر و شهرام گل‌امینی، «معماری گیلان»، کتاب‌ گیلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 2؛ صالح طبری، صمد، بابل، سرزمین طلای سبز، تهران، 1378 ش؛ صفری پاسکه، رویا، فرهنگ برنج در زبان گیلکی، رشت، 1393 ش؛ طالبی، فرامرز و عزت‌الله صمصام، تعزیه در گیلان، رشت، 1393 ش؛ طاهری، طاهر، شیوه‌های سنتی و فرهنگ عامیانۀ کشاورزی در گیلان (برنج و چای)، رشت، 1392 ش؛ عباسی، هوشنگ، «آیینها و باورداشتهای کشت برنج در گیلان»، فصلنامۀ کندوج، تهران، 1387 ش، شم‍ 7؛ همو، «یاوری (زندگی تعاونی در روستاهای گیلان)»، دوماهنامۀ گیله‌وا، رشت، 1373 ش، س 3، شم‍ 26؛ عباسی ‌لاهیجی، بیژن، فرهنگ عامۀ روستاهای کوهپایه‌ای شرق گیلان، رشت، 1393 ش؛ عبدلی، علی، «ترانه‌های شالیزار»، صدای شالیزار، به کوشش رحیم چراغی، رشت، 1368 ش؛ عسگری ‌خانقاه، اصغر، پژوهشی در مردم‌شناسی روستای قاسم‌آباد گیلان، شیراز، 1373 ش؛ عظیمی دوبخشری، ناصر، جغرافیای طبیعی گیلان، رشت، 1385 ش؛ همو، کشت برنج در گیلان، رشت، 1393 ش؛ «علم فلاحت و زراعت»، مجموعۀ علم ایرانی، به کوشش نجم‌الدوله، تهران، 1323 ق؛ غلامی، قاسم، زیارتگاههای گیلان، رشت، 1387 ش؛ فرج‌تبار، رضا و صبورا بهمنی، مطالعۀ مردم‌شناختی لوچو (کشتی سنتی مازندران)، تهران، 1393 ش؛ فرجی، عبدالرضا و دیگران، جغرافیای کامل ایران، تهران، 1366 ش؛ قزوینی، زکریا، آثار البلاد، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1373 ش؛ قورخانچی، محمدعلی، «نخبۀ سیفیه»، همراه استرابادنامه، به کوشش مسیح ذبیحی، تهران، 1348 ش؛ کتابی، احمد، «برنج ‌و برنج‌کاری در زبان مردم گیلان و مازندران و چند ناحیۀ دیگر»، نامۀ فرهنگستان، تهران، 1380 ش، شم‍ ‍17؛ همو، «پژوهشی در اسامی برنجهای ایران»، دوماهنامۀ گیله‌وا، رشت، 1373 ش، س 3، شم‍ 26؛ همو، «پژوهشی دربارۀ سابقۀ کشت برنج در ایران»، ماهنامۀ اطلاعات علمی، تهران، 1364 ش، س 1، شم‍ ‍11؛ کشاورز، عسگر، فرهنگ و جغرافیای روستای پاشاکلا، تهران، 1391 ش؛ کیا، صادق، واژنامۀ شصت‌و‌هفت گویش ایرانی، تهران، 1390 ش؛ کیایی، علیرضا، دودانگه (ساری) و آداب‌و‌رسوم مردم آن، ساری، 1391 ش؛ لطفی، مجید، «مراحل کشت برنج و اصطلاحات مربوط به آن در رضوانشهر و پره‌سر»، دوماهنامۀ گیله‌وا، رشت، 1388- 1389 ش، شم‍ ‍108؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لمتن، ا. ک. س.، مالک و زارع در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، 1362 ش؛ مبصری، مسعود، اثرات حذف یارانۀ سوخت بر قیمت تمام‌شدۀ برنج: مطالعۀ موردی برنج کامفیروز، پایان‌نامۀ دورۀ کارشناسی‌ ارشد اقتصاد، دانشگاه آزاد اسلامی مرودشت، 1390 ش؛ محب‌حسینی، محدثه، «بررسی انسان‌شناختی تحولات مربوط به مرزهای قومی در یکی از مناطق روستایی شمال ایران»، نامۀ انسان‌شناسی، تهران، 1383 ش، س 3، شم‍ ‍6؛ همو، «زنان روستایی منطقۀ قاسم‌آباد گیلان»، اقتصاد کشاورزی و توسعه، تهران، 1374 ش؛ معصوم‌علیشاه، محمدمعصوم، مسافرت به گیلان، به کوشش هومن یوسفدهی، رشت، 1392 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1386 ش؛ معین، محمدجواد و علی کریمی پورکاشانی، اصول مقدماتی زراعت برنج، تهران، 1362 ش؛ مقدسی، محمد، احسن ‌التقاسیم، ترجمۀ علینقی منزوی، تهران، 1361 ش؛ ملک‌شاهی، غلامرضا و دیگران، بابل، شهر بهارنارنج، تهران، 1379 ش؛ مؤمنی، خورشید، «آیین نمادین شالی‌کاری و نقش اجتماعی، طبیعی، آیینی، اسطوره‌ای زنان شالی‌کار گیلان در مبارزه با نظام مردم‌سالاری»، ماهنامۀ چیستا، تهران، 1383 ش، شم‍ 212-213؛ مهجوریان نماری، علی‌اکبر، باورها و بازیهای مردم آمل، ساری، 1374 ش؛ میرشکرایی، محمد، «مردم‌شناسی و فرهنگ عامه»، کتاب گیلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 3؛ مینورسکی، و.، تعلیقات بر حدود العالم، ترجمۀ میرحسین شاه، به کوشش مریم میراحمدی و غلامرضا ورهرام، تهران، 1372 ش؛ نصری‌ اشرفی، جهانگیر، فرهنگ واژگان تبری، تهران، 1381 ش؛ نگهبان، عزت‌الله، شوش یا کهن‌ترین مرکز شهرنشینی جهان، تهران، 1375 ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، کتابخانۀ کاوه؛ نوشین، جواد، چالوس، تهران، 1355 ش؛ نیکیتین، ب.، ایرانی که من ‌شناخته‌ام، ترجمۀ علی‌محمد فره‌وشی، تهران، [1329 ش]؛ یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و داستان‌واره‌ها در ادبیـات فارسی، تهـران، 1386 ش؛ یزدان‌نـژاد، مرادعلی، لوچـو، کشتـی سنتـی مازندران، تهران، 1367 ش؛ یوسفی، فریده، فرهنگ و آداب‌و‌رسوم سوادکوه، ساری، 1389 ش؛ نیز: 

Allemagne, H. René d’, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, 1911; Benjamin, S. G. W., Persia and the Persians, London, 1887; Iranica 1, www.iranicaonline.org / articles / berenj-rice (acc. Sep. 11, 2017); Iranica 2, www.iranicaonline.org / articles / gilan-index (acc. Sep.11, 2017); Laufer, B., Sino-Iranica, Chicago, 1919; Olearius, A., Moskowitische und Persische Reise, Darmstadt, Progress-Verlag. 

علی ذبیحی

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: