صفحه اصلی / مقالات / شالی کاری /

فهرست مطالب

شالی کاری


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 1 آذر 1400 تاریخچه مقاله

شالی‌کاری، برنج‌کاری و عمل کاشت، داشت و برداشت آن. شالی، برنج پوست‌نکنده و نامقشّر است که به آن شلتوک نیز ‌می‌گویند. در خراسان، به برنج و ذرت بو‌داده، و در مازندران، به زراعت برنج، شالی می‌گویند ( لغت‌نامه ... ؛ معین، محمد، داعی‌الاسلام، انوری، حسن، ذیل واژه). از‌آنجا‌که کشت در شالیزار بر شالی استوار است، شالیزار را شالی‌پایه، و در کشمیر به باغی که در میانۀ شالیزارها باشد، شالی‌مار ‌گویند (برهان ... ، ذیل واژه؛ یاحقی، 199). 
در گیلکیِ کهن، شالیزار را برنجار و امروزه بیجار و بِجار؛ در اسالم تالش، املاک؛ و در سنندج و کرمانشاه، مَرَزَ می‌گویند (ستوده، 21، 29؛ شمیسا، 1 / 127؛ افشاریان، 112؛ آزموده، 41؛ کیا، 512). شالی‌کاری را در اصطلاح مازندرانی، بینجِ ‌کَری، بینجِ کَرون، بِج دَکِردن و زمین‌کاری (نصری، 1 / 368)؛ در گیلکی، بیجارکاری، بُجارکاری و بُج‌کَری؛ در تاتی، کِشتَ‌کَری؛ در تالشی، برزَکَشی؛ و در استان فارس، چَلتیک‌کاری می‌نامند. 
ایران سرزمین گندم است (پورداود، 51)، اما نخستین اسنادِ بازگو‌کنندۀ شالی‌کاری در ایران، به زمان هخامنشیان (559- 330 ق‌م) برمی‌گردد که در اقلیمهای سازگار، از رود سند تا فرات، رواج داشت (لاوفر، 373). استرابن (د 24 م)، به نقل از آریستُبولوس (سدۀ 3 ق‌م) می‌گوید: برنج در بلخ، بابِل، خوزستان و سوریۀ سُفلا می‌روید؛ آنگاه کیفیت کشتزارها، زمان درو و نحوۀ خرمن‌کوبی آن را بـازگو می‌کند. دیـودُروسِ سیسیلی و معـاصر استرابن نیز از فراوانی برنج، کنجد و خرما در خوزستان یاد می‌کند (نک‍ : پورداود، 47- 48). شالی‌کاری تا پایان حکومت هخامنشیان و سلوکیان، در خوزستان متمرکز بود و به گزارش چانگ کی‌ین، سردار چینی، در روزگار اشکانیان، با انتقال مرکزیت قدرت سیاسی کشور به شمال شرقی ایران، در فرغانه، گرگان و بلخ هم رواج یافت. سیاحان چینی از فراوانی شالیزارهای ساسانی در نواحی شرقی ایران نیز گزارش داده‌اند (نک‍ : همو، 51-54؛ عظیمی، کشت ... ، 60-62). در متونِ پهلویِ درخت آسوریک (ص 45) و بندهش (ص 78، 87) از برنج به‌عنوان خوراک روزانۀ مردم یاد شده است. نویسندگان دورۀ اسلامی نیز وجود شالی و شالیزار را در این دوره تأیید می‌کنند (پورداود، 57- 58).
مهم‌ترین و پذیرفتنی‌‌ترین اسناد برای ردیابی شالی‌کاری در گسترۀ شمال ایران، مربوط به دورۀ اسلامی است. مؤلف فردوس الحکمة (سدۀ 3 ق / 9 م) به برنج 40‌سالۀ طبرستان اشاره می‌کند و می‌گوید: برنج از گذشته‌های دور خوراک مردم مازندران بوده است (ابن‌ربن، 375؛ نیز نک‍ : پورداود، همانجا). ابن‌اثیر در بیان حوادث سال 320 ق / 932 م، به کشت برنج در گیلان اشاره می‌کند (8 / 246). مقدسی شالی‌کاری در دیلم را فراوان می‌شمارد و به وفور آرد برنج در آمل اشاره دارد (ص 353، 355، 395). در نوروزنامه از یک باور عامیانه در پرحاصلی شالیزارهای آمل سخن رفته است (ص 24). 
ظاهراً در دورۀ مغول، شالی‌کاری در مناطق شمالی ایران، به‌ویژه در گیلان، توسعه و اهمیت یافت، زیرا در فهرست کالاهایی که رشیدالدین فضل‌الله به مباشران خود در گیلان حواله داده است، 200 خروار «الارز البیاض» (برنج سفید) دیده می‌شود (نک‍ : کتابی، «پژوهشی درباره ... »، 26). حمدالله مستوفی در نزهة‌ القلوب (ص 202-204)، از کشت برنج و تبدیل اماکن مسکونی به برنجار و بالعکس در گیلان و مازندران یاد می‌کند. بخشی از کتاب آثار و احیاء نیز دربارۀ معرفت احوال برنج، کیفیت زراعت و عمارت، آبیاری، ساختن خرمن و نگهداری خوشه و دانۀ برنج در گیلان و مازندران، و برتری برنج گیلان و سپس مازندران از دیگر ولایات است (رشیدالدین، 146- 149). 
سفرنامه‌نویسان سده‌های اخیر نیز به فراوانی شالی‌کاری در مناطق شمالی ایران اشاره کرده‌اند (نک‍ : اُلئاریوس، 233-234؛ بروگش، 54؛ برای آگاهی از رواج این رشته از زراعت در شهرها و روستاهای شمالی، نک‍ : سفرنامه ... ، 189- 199؛ نوشین، 112-113؛ اعتمادالسلطنه، مرآة ... ، 1 / 810؛ زین‌العابدین، 192؛ معصوم‌علیشاه، 84؛ کیایی، 22؛ قورخانچی، 22، 27). 
فراوانی کشت برنج در سواحل دریای خزر سبب شده است تا سقف ‌خانه‌ها و انبارها با ساقۀ شالی پوشیده شود، چنان‌که ساکنان این مناطق معتقدند که ساقۀ شالی بهتر از حلبی است (نیکیتین، 135؛ سادات، «گذری ... »، 43). در شمال، علوفۀ چهارپایان نیز از «ساقۀ شالی» است که بیهقی (2 / 691) و افضل‌الملک (ص 57) آن را یادآور شده‌اند. 
شالی‌کاری، به‌جز در میان ساکنان سواحل دریای خزر، کاری مردانه است، چنان‌که حتى زنان ترکمنهای شالی‌کار، که در جوار استرابادیها و مازندرانیها زندگی می‌کنند، تنها مرحلۀ سفید‌کردن برنج را، آن هم در خانه‌هایشان، بر عهده دارند (پورکریم، «ترکمنها ... »، 62). اما در گیلان، مازندران و گلستان، عکس این قضیه حاکم است. لمتن یادآور می‌شود: «در مازندران برنج‌کاری در شالیزارها بیشتر به دست زنان صورت می‌گیرد، اما این نکته دربارۀ شالیزارهای کردستان صادق نیست» (ص 627). اهمیت حضور زنان در شالیزار سبب شده است تا یکی از روشهای مساحت‌سنجی شالیزار، شمار زنان حاضر در آن باشد که به آن «زن نِشاست» می‌گویند؛ برای نمونه «ده تا زنای کار»، یعنی مساحتی از شالیزار که 10 زن کارگر در آن کار می‌کنند و معادل 6 جریب است (سادات، همان، 44؛ محب‌حسینی، «بررسی ... »، 131). برومبرژه نیز فعالیت روزانۀ زنان در یک هکتار شالیزار را 160 روز در برابر 105 روز کار مردان می‌داند (ص 18). 
حضور زنان در شالیزارها از مظاهر فرهنگی شالی‌کاری در شمال ایران است (مؤمنی، 164). رابینو می‌نویسد: «زنان خیلی بیش از مردان کار می‌کنند. در فصل برنج‌کاری اگر کسی به گیلان سفر کند و به هر سو نظر افکند، زنها را در برنج‌زارها خواهد دید» (ولایات ... ، 18). زنان کارگر غالباً کودکان خود را نیز همراه دارند (لمتن، همانجا؛ نیز نک‍ : حدود ... ، 149؛ مینورسکی، 404؛ قزوینی، 416؛ خوجکو، 86؛ بنجامین، 30-31؛ نیکیتین، 134-135؛ پورکریم، الاشت ... ، 10). این حضور، برخی مواقع، منجر به بدفهمی سیاحان هم شده است. آلمانی می‌نویسد: در ایالات گیلان و مازندران، به هنگام برداشت شالی، توتون، زیتون و ابریشم، دهقانان با چندین زن ازدواج موقت می‌کنند و آنها را به کارهای کشاورزی وامی‌دارند و همین‌که مدت قرارداد به پایان رسید، اینان را رها می‌سازند (I / 214). رابینو ( کشت ... ، 50) و برخی از پژوهشگران معاصر (رازی، 165) نیز مضمونی از همین سخن را تکرار کرده‌اند. البته باید توجه داشت که در گیلان و مازندران به هنگام شالی‌کاری، افزون‌بر اینکه زنان و دخترانِ دهقانان به شالیزارها می‌روند، زنانِ آشنا به نشا و وجین نیز برای مدت تقریباً یک ماه و ‌نیم، به کار دعوت می‌شوند و در ازای آن، مسکن، غذا و مقدار مشخصی برنج و پول نقد یا مقداری پارچه دریافت می‌کنند. این کارگران را در گیلان کَراچی، در تالش کِرِچی، و در مازندران اَکّاره می‌گویند. حتى تا چند دهۀ پیش در مازندران، برخی از کارگران در برابر کار، به جای مزد، فقط با تأمین غذا و مسکن قرارداد می‌بستند که به آنها کارگران «پِلا مِز» می‌گفتند. اینان روابط عاطفی و کاری نزدیکی با کارفرمایان خویش داشتند ( ایرانیکا 1، npn.؛ دهقان، 24؛ دانشنامه ... ، 3 / 223؛ چراغی، 61؛ شایان، 36). 

شالی‌کاری در دیگر نقاط ایران

جغرافیانگاران و مورخان، به‌ویژه از سدۀ 4 ق / 10 م، اشاراتی به شالی‌کاری در استانهای غیرشمالی ایران داشته‌اند؛ ابن‌حوقل (2 / 254، 324، 337)، مقدسی (ص 402) و ابن‌بلخی (ص 142) از مناطقی مانند کرج، خوزستان، بیشاپور و مکران نام برده‌اند. منابع دورۀ ایلخانی (سدۀ 7- 8 ق / 13-14 م)، نیز مؤید شالی‌کاری در خوزستان، کهگیلویه، زنجان (درۀ زنجان‌رود)، عراق ‌عجم (عروج)، جنوب آذربایجان (خیاو، گیلان فصلون، نوذر، گرمرود و میانج)، شمال آذربایجان (بلوکات بیلقان و گشتاسفی)، فارس (شاور، داذبن و دوان) و قومس است. در برخی متون نیز از کشت برنج در بلوک آستارا (سرزمین تالشان)، و فیروزآباد در استان فارس سخن رفته است (همو، 128؛ حمدالله، 67، 78، 96، 99، 148؛ پتروشفسکی، 315-316، 321-322). اعتمادالسلطنه در المآثر و الآثار (سدۀ 13 ق / 19 م) از شالی‌کاری در بیشتر نقاط ایران همچون فارس، رشت، قزوین، رودبار قزوین، و انواع برنجهای مازندران و خراسان و آذربایجان و لرستان یاد کرده است (1 / 157). امروزه نیز در مناطقی از فارس (مبصری، 48)، منطقۀ بختیاری (فرجی، 1 / 100)، خوزستان (نگهبان، 29؛ فرجی، 1 / 697، 699)، ایلام، کرمانشاه (همو، 1 / 375-376، 413)، آذربایجان (همو، 1 / 209، 274)، کردستان، بلوچستان (همو، 2 / 827، 911) و لرستان (همو، 2 / 997) کم‌و‌بیش زراعت برنج رایج است. تنوع ارقام کشت برنج در همۀ استانها مشابه نیست و در برخی از مناطق، فعالیتی حاشیه‌ای به شمار می‌آید؛ مثلاً در ناحیۀ سفلای دره‌های ارس و قزل‌اوزن، چند واحه در خراسان و سیستان و بلوچستان، بخشهای مختلف دشت آبرفتی خوزستان و به‌خصوص نواحی باتلاقی دشت میشان که از آب کرخه آبیاری می‌شود ( ایرانیکا 1، npn.). 

مراحل کاشت شالی

تا پیش از تنسیق نظام آبیاری در شالیزارهای شمال ایران، شالی‌کاران برای احتراز از خطر خشک‌سالی، به کشت برنجهای زودرس می‌پرداختند و در مناطقی که بروز خشک‌سالی ضعیف و زمان درو با آغاز فصل بارندگی برابر نمی‌شد، کشت ارقام مرغوب و دیررس معمول بود. اما به‌تدریج با احداث سد، حفر چاههای عمیق، نیمه‌عمیق و معمولی، و گرایشی تدریجی به کاهش کاشت برنجهای زودرس، سطح زیر کشت برنجهای مرغوب و دیررس افزایش یافت و حتى زراعت گندم و جو کنار زده شد (عظیمی، جغرافیا ... ، 53، 63؛ رهنمایی، 128- 129؛ ملک‌شاهی، 410؛ پتروشفسکی، 314). از سویی گرایش به افزایش مساحت شالیزارها، منجر به نابودی جنگلها شد. بر‌اساس آمار ارائه‌شده در سالهای 1341- 1369 ش نیز سطح کل جنگلهای شمال از 6 / 3 به 9 / 1 میلیون هکتار کاهش یافت که این موضوع تا حدی متأثر از تبدیل زمینهای جنگلی به شالیزار است (اخوت، 13-14). 
شالی‌کاری مطابق معمول در 3 مرحلۀ کاشت، داشت و برداشت صورت می‌گیرد و به دما (°۲۰ تا °۳۷ سانتی‌گراد)، نور (پس از نشا تا درو)، رطوبت (۷۰ تا ۸۰٪)، آب (از شخم تا پیش از درو، °19 تا °30 سانتی‌گراد) و خاک (رس با مواد آلی) وابسته است. مرحلۀ کاشت با فعالیتهای مرزبندی، شخم‌زدن، هموار و تسطیح‌کردن، خزانه‌گیری، بذرپاشی و نشا‌کردن همراه است که موسم آن به جنس خاک، وضعیت آب‌و‌هوا، تنوع محصول و تناوب یا گردش زراعی به‌عنوان کشت پس از شالی بستگی دارد که البته فعالیتهای اخیر تحت تأثیر مستقیم شالی‌کاری قرار دارند (ملک‌شاهی، 397، 409؛ انوری، بهرام، 444؛ اخوت، 47- 49). 
در گذشته معمولاً، همۀ زمینهای روستا را کشت نمی‌کردند. بخش شالی‌کاری را دایر و بخش دیگر را بایر می‌گفتند. زمینهای بایر قُرق می‌شد و در اختیار گاو و گوسفند قرار می‌گرفت، یا زیر کشت جو و گندم می‌رفت (کشاورز، 33)؛ با‌این‌حال برخی از زمینهای مازندران و گرگان را اگر «هرساله برنج بکارند، از قوت آن زمین چیزی کم نشود» («علم ... »، 87). 
طرز تقسیم زراعت شالی میان مالک و کشاورز در آمل و بابل چنین است که مالک یک سهم بابت اجارۀ ملک و آب، و کشاورز دو سهم بابت گاوبندی و هزینه‌های کشاورزی برمی‌دارد، اما رعایای بی‌اعتبار به‌طور «نصفه‌کار» عمل می‌کنند که در حوزۀ قائم‌شهر، ساری و بهشهر نیز رایج است. در نقاطی هم که رعایا در محل اقامت خود کشاورزی نکنند و برای خود کسب‌و‌کار داشته باشند، به‌صورت «کلّه‌خرواری» عمل می‌کنند، یعنی هر خانوار، سالی یک خروار جنس یا بهای آن را به صاحب ملک می‌پردازد (شایان، 36- 37). 

مرزبندی

 در شمال ایران پیش از نوروز، و در لنجان اصفهان و کامفیروز فارس، 45 روز پس از نوروز مرزبندی آغاز می‌شود. شالی‌کاران شمال در این مرحله علفهای هرز را از ریشه درمی‌آورند و به بیرون از شالیزار منتقل می‌کنند (برای آگاهی از ابزارها، تصاویر، روشها و ساختمانها، نک‍ : ایرانیکا 2، npn.؛ بازن و دیگران، 42). سپس دیوارۀ مرزهای چندگانۀ شالیزار را می‌تراشند و سوراخهایی را که «آب‌دزدک» به وجود آورده است، بازسازی و آب‌بندی می‌کنند. مرحلۀ اخیر در گیلان، دو بار و به هنگام شخم دوم و سوم (نک‍ : دنبالۀ مقاله) صورت می‌گیرد که کل کار را «دیمه گودَن» می‌نامند (افشاریان، 112؛ عباسی ‌لاهیجی، 105).

شخم‌‌زدن

 این فعالیت 3 مرحله دارد که بیشتر در زمستان و آغاز فصل بهار، صورت می‌گیرد؛ اما در بعضی از مناطق، همچون حیدرآلاتِ فومن در فصل پاییز آغاز می‌شود تا در بهار زودتر بذر بپاشند و نشا کنند (رابینو، کشت، 83؛ عسگری، 67؛ سادات‌، پژوهش ... ، 28، «روستا ... »، 81).
عمل شخم‌زدن معمولاً با گاوآهن و یک جفت گاو نر (= وَرزا) صورت می‌گیرد. این نوع گاوها موسوم به ورزای کاری یا کارآموج‌اند و معمولاً آنها را از گالشان (گاوداران) منطقه اجاره می‌کنند. ممکن است چند شالی‌کار به‌شراکت، گاوهایی را اجاره کنند. در برخی از مناطق که خاک زمینهای زراعی، عمق بیش از حد معمول داشت، به‌جای گاو، از اسب برای شخم‌زدن استفاده می‌کردند (بازن و دیگران، 38؛ سادات‌، پژوهش، 94؛ ایرانیکا 2، npn.‍‌). در این صورت جنس یوغی که بر گردن اسب می‌انداختند، به‌جای چوب هلالی‌شکل، از پارچه‌ای مدور به نام «گرکه» ‌بود (طاهری، 22). در شخم نخست یا شخم سنگین، خاک مزرعه در اندازه‌های بزرگ، زیر‌و‌رو می‌شود. در این مرحله، ته‌ماندۀ ساقه‌های شالی از سال پیش را می‌کنند و شالیزار را در طول، شخم می‌زنند. اما گاهی شخم به‌صورت مارپیچ و به طرف مرکز شالیزار نیز صورت می‌گیرد (بازن، 1 / 194). 
شخم دوم یا شخم سبک تقریباً یک ماه پس از شخم نخست و در جهت مخالف آن است که باعث از‌میان‌رفتن علفهای هرز شالیزار می‌شود. این مرحله در تالش به‌صورت خطوط موازی، و در گیلان، با شخم سوم اتفاق می‌افتد (همانجا؛ طاهری، 24). در زمینهایی که خاک آن نامناسب باشد و با شخم‌زدن معمولی نرم نشود، ابزاری به نام «لوش» را که دارای چنگکهای متعددی است، به کار می‌برند تا خاک شالیزار نرم شود. پس از شخم دوم، زمین را آب می‌بندند، اما اگر سطح شالیزار برجسته و سنگلاخی باشد که نتواند آب را نگه‌ دارد، خاک آن را لگدکوب می‌کنند و لَت می‌زنند تا نرم و قابل استفاده شود (خمامی‌زاده، 152؛ کشاورز، 30).
شخم سوم برای تسطیح شالیزار، و موقعی است که بذر شالی آمادۀ نشاکردن باشد. هنگام تسطیح نیز خاک شالیزار باید کاملاً به‌صورت گلِ روان درآید. شخمهای متعدد باعث می‌شود تا خاک به‌اصطلاح «پُخت» بیاید. تسطیح شالیزار امروزه با تخته الوار و در گذشته با تخته یا آهنی کمانی‌شکل با نام «پیش‌کاپِل»، «پیش‌کاوِل»، «لَت» یا «ماله» صورت می‌گرفت. این عمل باعث می‌شود کل سطوح شالیزار هموار و آب‌تخت گردد. پیش از ماله‌کشیدن شالیزار، علفهای هرز را از کنار مرزها می‌تراشند و شالیزار را دوباره ماله می‌کشند یا لت می‌زنند. بار نخست «بُنه‌لَت» و دومی «سَره‌لَت» نامیده می‌شود (سادات‌، «گذری ... »، 41؛ عسگری‌، 54-55). در زمینهای باتلاقی، پس از لت‌زنی، به‌سبب خروج آب و گل اضافه، از تخته‌ای به نام «دِمِرده» استفاده می‌کنند که آن را به گاو نر می‌بندند یا با نیروی انسانی آن را حرکت می‌دهند (طاهری، 26). در مرحلۀ لت‌زدن، شالی‌کار افزون‌بر پرداخت دستمزد کارگر لت‌زن، چند کیلوگرم برنج به‌عنوان حق‌السعیِ گاو نر نیز می‌پردازد که «وَرزِه غَلّه» نامیده می‌شود (عباسی‌ لاهیجی، 110). 
در لنجان اصفهان، به آماده‌کردن شالیزار برای شخم‌زدن شُلّه‌زدن می‌گویند. اما ممکن است شالیزار در مراحل آبیاری، به‌سبب بلند‌بودن یا خوب شلّه نخوردن، آب خود را از دست بدهد؛ پس آن‌قدر آن را آب می‌بندند تا خاک کاملاً اشباع یا به‌اصطلاح لَجَن شود. در کامفیروز فارس، برداشت گندم در تلاقی با زمان شالی‌کاری است؛ ازاین‌رو، شالی‌کاران در آغاز، قطعه‌ای از زمین را برای پرورش بذر نشا آماده می‌کنند و چون در تیرماه، محصول گندم را برداشتند، زمين را شخم می‌زنند و تسطیح یا تخته‌بندی می‌كنند. هر هكتار زمين به 10 يا 12 تخته، و هر تخته به 10 يا 12 «كُرزه» تقسيم می‌شود. سپس زمين را پس می‌اندازند؛ يعنی كنارۀ کرتها را برجسته می‌کنند، تا آب در زمین بایستد. به اين عمل كُروبندی، حَدبندی يا حدگيری می‌گويند.

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: