صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / اماکن / مسکونی / حمام /

فهرست مطالب

حمام


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 2 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

حمام در میان عشایر، روستاها، و برخی جاهای دیگر

حمام ده فشندک در طالقان خیلی قدیمی، و زیرزمینی و انباشته از بخار است. مالک ملک حمام همۀ فشندکیها هستند. آنها به پیشنهاد بزرگ‌ترهای ده، فردی را به نام حمامی به خدمت می‌گیرند که روزها از صحرا برای حمام گون جمع کند و شبها تون حمام را آتش کند. حمامی سالانه سر خرمن مزد می‌گیرد. خانوادۀ حمامی به او کمک می‌کنند. زائوها نیز هریک بشقابی حلوا با مقداری پول به زن حمامی می‌دهند (پورکریم، 25-27). در ابیانه سالها پیش، مزد حمامی غیرنقدی بود. او هر سال به خرمنگاه می‌رفت و از رئیس هر خرمن مقداری گندم بابت مزد حمام می‌گرفت و چون الاغ او برای حمام سوخت می‌آورد، برای الاغش نیز مقداری کاه می‌گرفت (نظری، 212).
در همین رابطه، در تات‌نشینهای بلوک زهرا، به‌ازای هر مرد، سالی 4 من سه‌کیلویی گندم می‌دهند. زنها هر دفعه دو قرص نان لواش با خود می‌برند (آل‌احمد، تات‌نشینها ... ، 46). در بیدگل کاشان، یکی از وظایف مرد حمامی بردن یخدانهای حاوی هدایای اسفندی و غالباً پوشاک (در ماه اسفند) داماد برای نامزد داماد، و از وظایف زن حمامی، بردن تحفه‌های ظریف و گران‌قیمت مثل گوشواره یا گردن‌بند طلا برای عروس است (انجوی، جشنها ... ، 1 / 94). در نظام بنه‌بندی دهات ایران، حمامی ده مزد خود را به‌صورت گندم و جو از اعضای بنه دریافت می‌کرد (صفی‌نژاد، 86). 
از بناهای عمومی ده اورازان، حمام آن است که با گون آن را گرم می‌کنند. ارتفاع گونی که بر بالای پشت‌بام حمام برای سوخت انبار می‌کنند، گاهی از گنبد امامزادۀ ده نیز فراتر می‌رود. در تمام ده، فقط روزنه‌های طاق حمام شیشه دارد (آل‌احمد، اورازان، 16، 57- 58). هریک از اهالی اورازان، از زن و مرد و بچه، در سال 3 چارک گندم به حمامی می‌دهند تا گونهایی را که هر خانواده موظف به آوردن آن است، انبار کند، حمام را آب بیندازد، کوره را بسوزاند، حمام را گرم نگه‌دارد و دیگر کارهای مربوط به حمام را انجام دهد (همان، 62).
اهالی احمدآباد جرقویه در حمام به یکدیگر می‌گویند: عافیت باشد، و جوابش «سلامت باشی» است (کریمی، زهرا، 87). در بروجرد، روز عاشورا حمامها باز است و حمامیها سطل بزرگی از خره را با خاک رس الک‌شده و آب و گلاب می‌آمیزند و جلوِ در حمام می‌گذارند و عزاداران را موقع ورود به حمام غرق در خره می‌کنند و خودشان هم وارد حمام می‌شوند و به جمع عزاداران می‌پیوندند. در این روز حمامها مجانی‌اند (کرزبر، 277، 282). در لرگان کجورِ مازندران، در آن موقع که صابون و شامپو مرسوم نبود، مردم برای شست‌وشوی خود، در آفتابه‌ای خاکستر و آب گرم را مخلوط می‌کردند و به حمام می‌بردند و خود را می‌شستند. در اینجا حمام عمومی از پیش از اذان صبح تا طلوع خورشید (حدود 8 صبح) در اختیار مردان، و پس از آن تا غروب آفتاب (حدود 5 بعدازظهر) در اختیار زنان بود (سلطانی، 39). 
در ابیانه، حمامی برای جشنها و عزاداریها اجاقی از خشت و گِل می‌ساخت و خدماتی نیز انجام می‌داد و بابت آنها مقداری برنج می‌گرفت. حمامی موقع عید زیر تون حمام را می‌رُفت و تمیز می‌کرد و زن حمامی از هر خانه‌ای زیرتونی می‌گرفت که بیشتر گردو و خشکبار محلی بود (نظری، همانجا). مردم ابیانه به حمام گرم‌آوه می‌گویند و هر محله‌ای حمام خود را دارد (خوانساری، 65). در کوهپایه‌های ساوه حمام متعلق به همۀ مردم است و همه می‌توانند به‌طور یکسان از آن استفاده کنند. نوبت زنان از طلوع آفتاب تا عصر، و نوبت مردان از غروب خورشید تا سپیده‌دم است. مزد حمامی را حق می‌گویند که برای هر فرد روستایی مقداری گندم در نظر گرفته شده بود که در سر خرمن پرداخت می‌شد (سالاری، 63). 
در سوادکوه، در روز عرفه، کوچک و بزرگ حمام می‌کنند تا درد و غمشان از آنها دور شود (یوسفی، 47). عشایر بختیاری كمتر حمام می‌كنند و یک پیراهن را آن‌قدر می‌پوشند تا بپوسد، ولی چون بهداشت محیط وجود دارد، همیشه سالم‌اند (کریمی، اصغر، 75). در میان عشایر کهگیلویه و بویراحمد، شمار آنهایی که در تمام عمرشان حمام نکرده‌اند، کم نیست. زنها سرشان را با مخلوطی از آب گرم و دوغ یا آب گرم و بِن‌دووا می‌شویند؛ موقعی که روغن را آب می‌کنند، در ته ظرف ماده‌ای باقی می‌ماند که به آن بن‌دووا می‌گویند. آنها این مخلوط را بر سر می‌مالند و ماسیدۀ آن را با شانه پاک می‌کنند؛ ریختن آب معمول نیست. پس از شانه‌کردن، قدری روغن می‌مالند و آن‌قدر شانه می‌زنند تا موها صاف شود. مردها سرشان را با پودر رخت‌شویی، صابون، تخم‌مرغ، و چوبک می‌شویند و آب نیم‌گرم به کار می‌برند (لمعه، 23). 
در تاریخ مفصل کرمان، از محله‌ای بسیار قدیمی به نام محلۀ خاموشان یاد شده است که مردم آن عادات و مرام و مسلک خاصی داشته‌اند. روز جمعه حمام زنانۀ آنها برای همۀ زنها، اعم از زنها و دخترهای باکره و زنهای بیوه، عمومی، روز شنبه مختص زنهای شوهردار، و روز یکشنبه مختص دخترها بوده است. جوانان در بیرون حمام کشیک می‌کشیدند و با انجام عملیاتی، زن آیندۀ خود را انتخاب می‌کردند. روز دوشنبه مختص زنهای بیوه‌ای بود که می‌خواستند شوهر کنند؛ هر مردی که طالب زن بیوه‌ای بود، با انجام عمل خاصی، زن خود را برمی‌گزید. روزهای سه‌شنبه و چهارشنبه و پنجشنبه نیز حمامْ مردانه بود (همت، 482-483). 
در سیرجان، شمار اندكی از فامیلها حمام خانوادگی داشتند که با حمام منزل فرق می‌کرد. چند خانوادۀ فامیل از این حمام خانوادگی استفاده می‌کردند. بقیۀ اقشار متوسط جامعه هر دو هفته یا هر ماه یک‌بار، و افراد قشرهای فقیر سالی یک یا دوبار به حمام می‌رفتند (خیراندیش، سیرجان ... ، 36-37). حمام بدون خزینه و دلاک مقبول مردم نبود و حتى کسانی که حمام خانوادگی یا حمام سرخانه داشتند، دوهفته یک‌بار، برای کیسه‌کشیدن و چرک‌کردن به حمام عمومی می‌رفتند. در سیرجان، 5 حمام عمومی خزینه‌دار وجود داشت که قدیم‌ترین آنها حمام مندابراهیم بود و ساختمان آن طبق معمول همۀ شهرها و روستاهای ایران، در زیر زمین، و سقف آن همکف کوچه بود (همان، 167). 
در تمام محله‌های بزرگ شهر اقلید فارس، حمام خزینه‌ای با سنگ و ساروج در کنار آسیاب ساخته شده است. مردم اقلید در گذشته به‌سبب کم‌بودن کبریت، هر روز صبح به آتشدان حمام می‌رفتند تا کمی آتش ــ که به آن «چش‌گرونه» می‌گفتند ــ برای روشن‌کردن اجاق یا تنور خانه بیاورند (همو، بِل ... ، 288). 

مثلها و چیستانها دربارۀ حمام

لرهای لرستان مثلی دارند با این مضمون: «درِ حمامِ علی‌مراد»، و آن را یا برای چیزی و موردی به کار می‌برند که صحت ندارد، یا برای وعده‌ای که به مرحلۀ عمل نمی‌رسد؛ در یکی از محلات قدیمی خرم‌آباد، گویا حمامی بوده به نام حمام علی‌مراد که در طول سال به بهانه‌های مختلف بسته، و فقط یک ماه باز بوده است و مشتریان آن سرگردان بوده‌اند (عسکری‌عالم، 2 / 186). مثل «حمام جن» به معنی یکی از یکی درازتر کاربرد دارد ( لغت‌نامه ... ). شیرازیها دربارۀ کار کوچک و بی‌اهمیتی که چند نفر بخواهند انجامش دهند، می‌گویند: «یک حمام خرابه چند تا استاد و بینه‌دار می‌خواهد؟» (خدیش، 284). تاتها پس از ورود به خزینه، با دو دست مقداری آب تعارف می‌کردند و به یكدیگر «عافیت باشد» می‌گفتند و مطابق مثلی که در آنجا وجود داشت، با آب حمام دوست می‌گرفتند که مایه‌ای نداشت؛ مثل «با آب حمام دوست گرفت»، در مورد ضیافت‌کردن به چیزی بی‌ارزش و منت‌نهادن بر کسی، در همین رابطه است (دهخدا، 1 / 343). 
بزرگان و مشهدیها (مشتیها) برای شست‌وشو، بر روی پله‌های ورودی خزینه می‌نشستند. هرکس که برای بردن یک لگن آب گرم می‌آمد، یک لگن هم به نشانۀ احترام بر سر و تن آنها می‌ریخت. در حمام زنانه، زنهای بزرگان و دختران جوان در پله‌های بالاتر می‌نشستند. اگر کسی برخلاف شأن اجتماعی‌اش در پلۀ بالاتر بنشیند، می‌گویند: «خیلی خوش‌برورو ست، در پلۀ بالا نیز می‌نشیند»؛ این عبارت تبدیل به مثل شده است (زرندی، 88). «حمام جای خر بستن نیست» (شاردن، 5 / 498) و «حمام نرفتن بی‌بی از بی‌چادری است» (همانجا) از دیگر مثلها ست. 
معمولاً لنگهایی در حمامهای عمومی بودند و هركسی كه وارد حمام می‌شد، یكی از آنها را به او می‌دادند تا بر كمر خود ببندد و پایین‌تنه را بپوشاند؛ مَثلِ «لنگ حمام (ه‍ م) است، هرکی بست بست» (دهخدا، 3 / 1370)، از همین‌جا نشئت گرفته است. مثلِ «حمام زنان» در جایی گفته می‌شود كه همگی با هم سخن می‌گویند ( لغت‌نامه). 
از دیگر مثلها ست: «حمام جنی» (شهری، شکر، 157): این سماور قد یک حمام جنی وقت می‌خواهد تا وزوزش در بیاد؛ به هر فرد بی‌خاصیت ولی پرمدعا، با استفاده از نقش بی‌حركت و ثابت رستم بر روی سردر حمامها، می‌گفتند: «رستمِ درِ حمام» ( لغت‌نامه)؛ «بوقْ روی حمام است»: هرکس حمام را می‌خرد، بوق حمام نیز مال او می‌شود (دهخدا، 1 / 473)؛ «تعارف آب حمام است»: تعارفی که سودی برای کسی ندارد، پشت‌بند ندارد (همو، 1 / 547). 
لارستانیها می‌گویند: «حمام بی عرق نمی‌شود»، و این در موقعی است که احتمال سود و زیان در کاری وجود دارد (اقتداری، 539). تهرانیها برای شخص زشتی که جلوه‌گری می‌کند یا نادانی که داخل بحث فضلا می‌شود، می‌گویند: «خیلی خوش‌پروپاس، لب خزینه هم می‌شینه» (شهری، قند ... ، 297). بیرجندیها می‌گویند: «گلخن‌تاب که حمامی شود، خود را پادشاه می‌داند» (ذوالفقاری، 2 / 1523)؛ و از قول كاشمریها: «گلخن‌تاب که حمامی شود، صلوات می‌فرستد» (همانجا). كردها مثلی دارند با این مضمون: «یا به حمام نمی‌رود، یا می‌ریند به خزینه‌اش» (همو، 2 / 1962). شیرازیها می‌گویند: «یک ریال بگیر گُند خر بکش، سه ریال بده برو حمام» (همو، 2 / 1984). 
این چیستانها نیز دربارۀ حمام ساخته شده است: دم دارد و نم دارد، دیگی به شکم دارد / تو میل به او داری، او میل به پول دارد (میرنیا، 492)؛ عجایب صنعتی دیدم در این دشت / سرش در آب و دنبالش در آتش / / به یک دم می‌خورد صد آدمی را / که بیرون آورد ماه منقش (همو، 497). 
حمام در برخی افسانه‌ها نیز کارکرد دارد. براساس افسانه‌ای، زن بسیار زیبای مردی مدتها از بی‌پولی به حمام نرفته بود؛ سرانجام از شوهرش پول حمام می‌گیرد و وقتی به در حمام می‌رسد، می‌بیند که آن را به‌سبب آمدن زن زشت و نخراشیده و نتراشیدۀ رمال‌باشی قرق کرده‌اند. زن از شوهرش می‌خواهد که او هم رمال شود و شوهر پس از بحث زیاد، با اكراه می‌پذیرد و خود را رمال اعلام می‌كند. داستانهای گوناگون از خوش‌شانسی او در این قصه رخ می‌دهد (کوهی، 111-120). بعضی از نویسندگان نیز حمام را موضوع داستان خود قرار داده‌اند، مثل داستان «تجهیز ملت»، نوشتۀ جلال آل‌احمد، در مجموعه داستان دید و بازدید (نک‍ : ص 111 بب‍‌ ). 
رفتن به حمامهایی که چاله‌حوض داشتند، از تفریحات جوانان بود (شهری، شکر، 238). پشت‌بام حمامها جای مناسبی برای قماربازها به‌خصوص قاپ‌بازها بود (همان، 186)؛ می‌گویند جای همیشگی لیلاج قمارباز داستانی، همیشه در پشت‌بام حمام بوده است تا از گرمای آن بهره‌مند شود. هنوز هم بسیاری از مردم فقیر در زمستان به حمام پناه می‌برند تا جای گرمی داشته باشند (نجمی، ایران، 201).
گاهی حمام موضوع بازی بچه‌ها قرار می‌گیرد؛ مثلاً در شیراز بچه‌ها یک نوع بازی به نام «حمام شاه» دارند که یکی از آنها در نقش پیرزنی، با لیف و کیسه و سنگ‌پا به حلقۀ بچه‌ها نزدیک می‌شود و مکالمه‌ای بین آنها سرمی‌گیرد و بقیۀ بازی ادامه می‌یابد (همایونی، گوشه‌ها ... ، 50-53). همچنین در اشعار و ترانه‌های مردمی خرده‌فرهنگهای ایرانی نیز گاهی اشاراتی به حمام شده است (نك‍ : لاریمر، 28، 82). 
حداقل وسایلی كه زنهای سمنانی یا خدمتگزاران آنها یا زن حمامی (زن‌اوستا) به‌طور سنتی به حمامهای عمومی می‌برده‌اند، به این شرح است (بردن همین اقلام با اندكی اختلاف، در بیشتر جاهای ایران متداول بوده است): 1. زیرانداز: از فرش ابریشمی برای اعیان و بزرگان تا فوطۀ ساده برای مردم عادی؛ 2. قطیفه یا حوله؛ 3. فوطه یا لنگ؛ 4. احرامی: بغچه‌ای برای گذاشتن حوله و لنگ؛ 5. دولچۀ مسی برای برداشتن آب گرم؛ 6. طاس مسی برای برداشتن آب گرم؛ 7. پیه‌دان: ظرف کوچک برای گذاشتن روشور (از مرمر برای اعیان و از مس برای مردم عادی)؛ 8. روشور یا روشوی؛ 9. تختۀ حنا: مرمری برای اعیان و تخته‌ای برای مردم عادی، برای حنا گذاشتن به کف پا؛ 10. مجمعه: سینی بزرگ مسی برای نشستن زنان اعیان؛ 11. صابون: از پیه گوسفند و اشخار (قلیاب)، که در خانه می‌پختند (احمدپناهی، 266-267). 
خضاب‌کردن و حنابستن (نک‍ : ه‍ د، حنا) در حمام صورت می‌گرفت و هر شخص وسایل آن را با خود به همراه می‌برد. سرتراشی، تیغ‌زدن و حجامت‌کردن (نک‍ : ه‍ د، حجامت) نیز از اعمالی بود كه كارگران یا متخصصان در حمام انجام می‌دادند و وسایل كار را نیز خود آنها داشتند (نجمی، طهران ... ، 442). 
از اواخر سدۀ 14 ق / اوایل سدۀ 14 ش، به‌منظور رعایت بهداشت عمومی، حمامهای خزینه‌ای ایران به‌تدریج تبدیل به حمام دوش شدند و خزینه از مدار پاکیزه‌کردن تن خارج شد. از نظر فقهی نیز غسلهای ترتیبی و ارتماسی مشکل مؤمنان را حل کردند. ساختمان حمامهای عمومیِ فاقد خزینه، برخلاف حمامهای قدیمی، از کف زمین شروع می‌شود. آب گرم و حرارت فضای گرم‌خانه از طریق لوله‌کشی تأمین می‌گردد و پدیده‌ای مثل تون حمام نیز از آن حذف، و وسایل گرم‌كردن آنها تبدیل به سوختهای فسیلی از نوع مازوت، نفت سیاه، گازوئیل و اخیراً گاز شده است. دوشهای حمامهای عمومی در درون اتاقكهای كوچكی در اطراف گرم‌خانه تعبیه شده است. حمامهای عمومی افزون بر بخش عمومی، یک بخش خصوصی نیز به نام حمام نمره دارند. در این قسمت نیز دوشها را در اتاقكهای كوچكی كار گذاشته‌اند. هریك از این نمره‌ها، که شماری از آنها در دو سوی راهرو طویلی ساخته شده و روی هریك از آنها نمره‌ای چسبانده‌اند، از دو بخش کوچک رخت‌كن و گرم‌خانه تشكیل شده است. هر مشتری كه وارد می‌شود، اگر با جمع منتظران روبه‌رو شود، باید نمره‌ای بگیرد و در جمع آنها به انتظار نوبت خود باشد تا کارگر حمامی او را به درون یکی از این نمره‌ها هدایت کند. آوردن لنگ و حوله و دیگر وسایل حمام به عهدۀ مشتری است. حمام فقط می‌تواند کارگر كیسه‌كش در اختیار مشتری بگذارد. 

مآخذ

آل‌احمد، جلال، اورازان، تهران، 1357 ش؛ همو، تات‌نشینهای بلوک زهرا، تهران، 1352 ش؛ همو، دید و بازدید، تهران، 1357 ش؛ ابن‌اخوه، محمد، آیین شهرداری، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1367 ش؛ ابودلف، مسعر، سفرنامه، به کوشش ولادیمیر مینورسکی، ترجمۀ ابوالفضل طباطبایی، تهران، 1342 ش؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، 1369 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1372 ش؛ ادیب‌الملک، عبدالعلی، دافع الغرور، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1349 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اسکندری، اکبر و نرگس اسکندری، ارسنجان‌نامه، شیراز، 1385 ش؛ افشار، ایرج، یادگارهای یزد، تهران، 1348 ش؛ اقتداری، احمد، لارستان کهن و فرهنگ لارستانی، تهران، 1371 ش؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، 1382 ش؛ امین‌الدوله، علی، سفرنامه، به کوشش اسلام کاظمیه، تهران، 1390 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، 1351 ش؛ همو، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1352 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1382 ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، گنجعلی‌خان، تهران، 1362 ش؛ برهان قاطع؛ بلعمی، تاریخ؛ بلوکباشی، علی، در فرهنگ خود زیستن و به فرهنگهای دیگر نگریستن، تهران، 1388 ش؛ بن‌تان، اگوست، سفرنامه، ترجمۀ منصوره اتحادیه، تهران، 1354 ش؛ پوپ، آرثر اُپهام (ض: آرتور اپهام)، معماری ایران (پیروزی شکل و رنگ)، ترجمۀ کرامت‌الله افسر، تهران، 1365 ش؛ پورکریم، هوشنگ، فشندک، تهران، 1341 ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه (ایران و ایرانیان)، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ پیرزاده، محمدعلی، سفرنامه، به کوشش حافظ فرمانفرماییان، تهـران، 1342 ش؛ پیرنیـا، محمدکریم، آشنـایی بـا معماری اسلامی ایران، به کوشش غلامحسین معماریان، تهران، 1371 ش؛ پیگولوسکایا، ن. و.، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمۀ عنایت‌الله رضا، تهران، 1367 ش؛ تاج‌بخش، احمد، تاریخ تمدن و فرهنگ ایران از اسلام تا صفویه، شیراز، 1381 ش؛ تجویدی، اکبر، دانستنیهای نوین دربارۀ هنر و باستان‌شناسی عصر هخامنشی بر بنیاد کاوشهای پنج‌سالۀ تخت‌جمشید، تهران، 1355 ش؛ ترابی طباطبایی، جمال، آثار باستانی آذربایجان، تهران، 1355 ش؛ ترز، ماری، شهسواران کوهسار، ترجمۀ محمد شهبا، تهران، 1376 ش؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ترجمۀ محمد فضائلی، تهران، 1368 ش؛ جابری انصاری، حسن، تاریخ اصفهان و ری، اصفهان، 1322 ش؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، 1336 ش؛ جعفری، جعفر، تاریخ یزد، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1343 ش؛ جملی کارری، ج. ف.، سفرنامه، ترجمۀ عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تبریز، 1348 ش؛ چریکف، سیاحت‌نامه، ترجمۀ آبکار مسیحی، به کوشش علی‌اصغر عمران، تهران، 1358 ش؛ حافظ، دیوان، تهران، 1367 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331 ق / 1913 م؛ خدیش، حسین، فرهنگ مردم شیراز، شیراز، 1385 ش؛ خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، 1368 ش؛ خوانساری ابیانه، زین‌العابدین، ابیانه و فرهنگ مردم آن، تهران، 1378 ش؛ خیراندیش، مهدی، بِل بر بلندای فارس، شیراز، 1389 ش؛ همو، سیرجان در خشت خام، کرمان، 1384 ش؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، ج 1، 1352 ش، ج 3، 1338 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رایس، کلارا کولیور، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ترجمۀ اسدالله آزاد، مشهد، 1366 ش؛ رستم‌الحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1353 ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، تاریخ مبارک غازانی، به کوشش کارل یان، هارتفرد، 1358 ق / 1940 م؛ همو، وقف‌نامۀ ربع رشیدی، به کوشش مجتبى مینوی و ایرج افشار، تهران، 1356 ش؛ رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم، آثار ملی اصفهان، تهران، 1352 ش؛ زرتشت بهرام پژدو، ارداویراف‌نامۀ منظوم، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1342 ش؛ زرندی، محمود، فرهنگ‌نامۀ تات، تهران، 1389 ش؛ زین‌العابدین مراغه‌ای، سیاحت‌نامۀ ابراهیم بیک، تهران، 1321 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سعدی، بوستان، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1384 ش؛ همو، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، علمی؛ همو، گلستان، به کوشش خلیل خطیب‌رهبر، تهران، ]1344 ش[؛ سلطانی لرگانی، محمود، فرهنگ عامۀ لرگان کجور، تهران، 1385 ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1338 ش؛ شکوهی، فرهنگ، حِرَف و مشاغل قدیم مردم سمنان و کشور، سمنان، 1391 ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، شکر تلخ، تهران، بی‌تا؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ همو، قند و نمک، تهران، 1384 ش؛ همو، گوشه‌ای از تاریخ اجتماعی تهران قدیم، تهران، 1357 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، بنه، تهران، 1353 ش؛ عزیزی، منصور، تاریخ و فرهنگ شهربابک، کرمان، 1382 ش؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، 1386 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، الٰهی‌نامه، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، 1940 م؛ همو، مصیبت‌نامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1386 ش؛ همو، منطق الطیر، به کوشش کاظم دزفولیان، تهران، 1378 ش؛ علامه، صمصام‌الدین، یادگار فرهنگ آمل، تهران، 1338 ش؛ عنصرالمعالی کیکاووس، قابوس‌نامه، به کوشش سعید نفیسی و حسین آهی، تهران، 1366 ش؛ غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ترجمۀ مؤیدالدین خوارزمی، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، ج 1، 1351 ش، ج 4، 1359 ش؛ غفاری جاهد، مریم، «اسطورۀ شیخ بهایی»، مجموعه مقالات کنگرۀ بزرگداشت شیخ بهاءالدین عاملی، تهران، 1387 ش، ج 2؛ فاروقی، عمر، فرهنگ مردم سقز، سقز، ادارۀ فرهنگ و هنر؛ فخرایی، ابراهیم، گیلان در گذرگاه زمان، تهران، 1354 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی‌مطلق، تهران، 1386 ش؛ فرزان، محمد، مقالات، به کوشش احمد اداره‌چی گیلانی، تهران، 1356 ش؛ فـرصت، محمدنصیر، آثـار عجم، تهـران، 1362 ش؛ فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجو شیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1351 ش؛ فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، 1345 ش؛ فووریه، ژان باتیست، سه سال در دربار ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی، به کوشش همایون شهیدی، تهران، دنیای کتاب؛ کارنامۀ اردشیر بابکان، به کوشش صادق هدایت، تهران، 1318 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، تهران، 1388 ش؛ کریمی، اصغر، سفر به دیار بختیاری، تهران، 1368 ش؛ کریمی، زهرا و محمد اکبری، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ احمدآباد جرقویه، تهران، 1388 ش؛ کریمیان سردشتی، نادر، کتاب‌شناسی حمام، تهران، 1382 ش؛ کوهی کرمانی، حسین، پانزده افسانه از افسانه‌های روستایی ایران، تهران، 1348 ش؛ گلریز، محمدعلی، مینودر یا باب‌الجنة قزوین، تهران، 1337 ش؛ گیرشمن، رمان، چغازنبیل، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1375 ش؛ لاریمر (ض: لریمر)، د. ل. ر.، فرهنگ مردم کرمان، به کوشش فریدون وهمن، تهران، 1353 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، تهران، 1353 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، 1357 ش؛ متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری،‌‌ ترجمۀ علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، 1364 ش؛ مجتهدزاده، پیروز، شهرستان نور، تهران، 1351 ش؛ مجلسی، محمدباقر، حلیة المتقین، تهران، 1362 ش؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، اراک، چاپخانۀ هما؛ محجوب، محمدجعفر، مقدمه بر فتوت‌نامۀ سلطانی کاشفی، به کوشش همو، تهران، 1350 ش؛ محمد بن منور، اسرار التوحید، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1366 ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مرادی، صحبت‌الله، فرهنگ عامۀ خطۀ تویسرکان، کرمانشاه، 1375 ش؛ مریت، اونرا آملیا، ایران: افسانه و واقعیت، ترجمۀ محمدحسین نظری‌نژاد و دیگران، مشهد، 1368 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1324 ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، 1374 ش؛ مشایخی، محمدجواد، فرهنگ مردم تایباد و باخرز، مشهد، 1388 ش؛ معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسی، تهران، 1338 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ترجمۀ علینقی منزوی، تهران، 1361 ش؛ ملک‌الاطباء رشتی، محمدکاظم، حفظ الصحۀ ناصری، به کوشش رسول چوپانی، تهران، 1390 ش؛ موریه، جیمز، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، 1386 ش؛ موسوی زنجانی، ابراهیم، تاریخ زنجان، تهران، 1352 ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1382 ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم (فولکلور ایران)، تهران، 1369 ش؛ نادری، علی‌اصغر، میغان‌نامه، سمنان، 1389 ش؛ نجفی آشتیانی، ابوالقاسم، نیم‌نگاهی به آشتیان، تهران، 1385 ش؛ نجمی، ناصر، ایران قدیم و تهران قدیم، تهران، 1362 ش؛ همو، طهران عصر ناصری، تهران، 1364 ش؛ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، به کوشش حسن وحیددستگردی، تهران، 1361 ش؛ نظامی عروضی، احمد، چهارمقاله، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1327 ق / 1909 م؛ نظامی گنجوی، هفت‌پیکر، به کوشش حسن وحیددستگری، تهران، 1315 ش؛ نظری داشلی‌برون، زلیخا و دیگران، مردم‌شناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ نفیسی، سعید، مقدمه بر دیوان شیخ بهایی، تهران، 1372 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، پزشکی‌نامه، تهران، 1383 ش؛ نوردِن، هرمن، زیر آسمان ایران، ترجمۀ سیمین سمیعی، تهران، 1356 ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، به کوشش علی حصوری، تهران، 1388 ش؛ نیرنوری، حمید، سهم ایران در تمدن جهان، تهران، 1345 ش؛ هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش محمود عابدی، تهران، 1383 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1334 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1349 ش؛ همو، گوشه‌هایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1352 ش؛ همت کرمانی، محمود، تاریخ مفصل کرمان، کرمان، 1350 ش؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، ترجمۀ محمدابراهیم آیتی، تهران، 1347 ش؛ یوسفی، فریده، فرهنگ و آداب و رسوم سوادکوه، ساری، 1380 ش؛ نیز: 

Aubin, E., La Perse d’aujourd’ hui, Paris, 1908; Curzon, G. N., Persia and the Persian Question, London, 1892; Drouville, G., Voyage en Perse, Paris, 1828; Orsolle, E., Le Caucase et la Perse, Paris, 1885; Serena, C., Hommes et choses en Perse, Paris, 1883; Sheil, M., Glimpses of Life and Manners in Persia, London, 1856; Sykes, P. M., Ten Thousand Miles in Persia, New York, 1902. 
اصغر كریمی

صفحه 1 از4

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: