صفحه اصلی / مقالات / اقلیم /

فهرست مطالب

اقلیم


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 27 آذر 1399 تاریخچه مقاله


قدامة بن جعفر (د 337 ق) در كتاب الخراج ضمن شرح قسمت‌آباد زمین، در وصف اقالیم چنین آورده است: «اقلیم اول مرایس نامیده می‌شود و آن شهر حبشه است. اقلیم دوم كه نامش اقلیم اسوان است، شهری است كه در كنار بیابان بُجه و سرزمین مصر قرار دارد و اقلیم سوم اقلیم مصر نامیده می‌شود و اقلیم چهارم اقلیم انطرسوس نامیده می‌شود و اقلیم پنجم اقلیم روذش نامیده می‌شود و اقلیم ششم به ناحیۀ بنطس مشهور است، زیرا امتداد آن از میان دریای بنطس می‌گذرد» (ص 109-110).
اصطخری (د پس از 340 ق) تقسیم‌بندی جهان معمور براساس هفت اقلیم را كافی ندانسته، و در مقدمۀ كتاب مسالك و ممالك هدف و روش كار خود را به این صورت بیان كرده است: «مراد ما از تصنیف این كتاب آن است كه اقلیمهای روی زمین یاد كنیم آنچه دایرۀ اسلام بدان محیط است و قسمت این چنین ساختیم كه هر موضعی معروف را اقلیمی نهادیم و هرچه به آن حدود پیوندد با آن یاد كنیم ... و سیاقت این كتاب نه بر وضع هفت اقلیم نهادیم تا معلوم باشد و اگر كسی خواهد كه كیفیت هفت اقلیم بداند در كتابهای دیگر به اخبار می‌آید معلوم توان كردن ... » (ص 3).
اصطخری بجز در همین مورد از اقالیم سبعه یاد نكرده، و هیچ توضیحی در این باب نداده، جز اینكه علاقه‌مندان را به كتابهایی كه براساس اقالیم سبعه تدوین شده، احاله نموده است. علاوه بر این، در بیان شهرها و قصبات و دهها كه همه را با تفصیل كافی آورده، طول و عرض جغرافیایی را به دست نداده است. در حالی كه بیشتر جغرافی‌دانان سده‌های 3 و 4 ق در اشاره به اماكنی كه وصف كرده‌اند، طول و عرض جغرافیایی آنها را به حروف ابجد ذكر كرده‌اند.
اصطخری سپس روشی را كه خود در تقسیم‌بندی بلاد اسلام وضع نموده، و پسندیده است، به این صورت ارائه كرده است: «و دایرۀ اسلام را بر 20 اقلیم بخش كردیم و نخست از دیار عرب در گرفتیم و آن را اقلیمی نهادیم. به حكم آنكه خانۀ خدای تعالى آنجاست و خانۀ كعبه ناف زمین است و خدای عز و جل آن را در قرآن ام القرى خوانده است و ام‌القرى قصبه‌ای باشد كه دیگر نواحی را به آن باز خوانند». پس از آن 19 اقلیم دیگر را چنین یاد كرده است: «دریای پارس، زمین مغرب، دیار مصر، شام، دریای روم، دیار جزیره، دیار عراق، دیار خوزستان، دیار پارس، دیار كرمان، منصوره و آنچه بدان پیوندد، ازجمله بلاد سند و هند و مسلمانی كه هست در آن حدود، آذربایگان و آنچه بدان پیوندد، كوهستان، دیلمان، ولایت خزر، بیابانی كه میان پارس و خراسان است، سیستان و هرچه به آن پیوندد، خراسان و ماوراءالنهر» (ص 4-5).
 
مسعودی (د 345 ق) در ذكر اقالیم سبعه از روش دانشمندان ایران پیروی كرده، و گفته است كه: «همۀ معمورۀ جهان به 7 قسم است كه هر قسمت را اقلیم گویند. حكیمان ملل كه به علم هندسه و مساحت زمین توجه داشته‌اند، دربارۀ این اقلیمها اختلاف كرده‌اند كه آیا در شمال و جنوب است یا فقط در شمال است و در جنوب نیست. بیشتر بر این رفته‌اند كه هفت اقلیم در شمال است و در جنوب نیست ... هفت اقلیم معمورۀ شمال را به صورت دایره‌ها تعیین كرده‌اند و اقلیم چهارم كه بابل است در میان آن جای دارد و 6 دایره اطراف آن است، هر اقلیم 700 فرسخ در 700 فرسخ است. اقلیم اول هند است. دوم حجاز و حبشه، سوم مصر و افریقیه، چهارم بابل و عراق، پنجم روم، ششم یأجوج و مأجوج، هفتم یوماریس و چین» ( التنبیه ... ، 31). سپس مسعودی حدود و فواصل هفت اقلیم دایره‌ای شكل را از همدیگر مشخص ساخته، و ستارگان منسوب به هر یك و نیز بروج هر یك را چنین بیان كرده است: «اقلیم اول از زحل است كه به فارسی كیوان است و برج آن جدی و دلو است. اقلیم دوم از مشتری است كه به فارسی اورمزد است و برج آن قوس و حوت است. اقلیم سوم از مریخ است كه به فارسی بهرام است و برج آن حمل و عقرب است. اقلیم چهارم از خورشید است كه به فارسی خرشاد است و ازجمله نامهای آن آفتاب است و برج آن اسد است. اقلیم پنجم از زهره است كه به فارسی آناهید است و برج آن ثور و میزان است. اقلیم ششم از عطارد است كه به فارسی تیر است و برج آن سرطان است. نام اقلیم به فارسی كشور است و نام فلك سپهر است» (همان، 34).
مسعودی آنگاه به وصف تفصیلی اقلیم چهارم كه آن را از دیگر اقالیم ممتاز و محل آن را شریف و معتبر می‌داند و خود تولد یافته و بزرگ شدۀ آنجاست، پرداخته، و مطالبی از آنچه در كتابهای موجود دربارۀ سوانح تاریخی و مفاخر ادبی و فضایل خلقی و آبادانی و اشتغال مردم سرزمینهای این اقلیم خوانده، در فصلی جداگانه از كتاب خود آورده است (همان، 36- 49). اما تعجب‌آور است كه وی در اثر معروف‌تر خود، یعنی مروج الذهب شرح متفاوتی از اقالیم هفتگانه داده است كه از بسیاری جهات با آنچه پیش‌تر گفته شد، مطابقت ندارد. در مروج الذهب چنین می‌گوید: «اقلیم اول سرزمین بابل است و خراسان و فارس و اهواز و موصل و سرزمین جبال، و برج آن حمل و قوس، و ستارۀ آن مشتری است؛ اقلیم دوم هند است و سند و سودان، و برج آن جدی، و ستارۀ آن زحل است؛ اقلیم سوم مكه است و مدینه و یمن و طایف و حجاز و مناطق مابین آن، و برج آن عقرب، و ستارۀ آن زهره است كه ستارۀ سعد فلك است؛ اقلیم چهارم مصر است و افریقا و بربر و اندلس و مناطق مابین آن، و برج آن جوزا، و ستارۀ آن عطارد است؛ اقلیم پنجم شام است و روم و جزیره، و برج آن دلو، و ستارۀ آن قمر است؛ و اقلیم ششم ترك است و خزر و دیلم و قلمرو سقلابیان، و برج آن سرطان است، و ستارۀ آن مریخ است؛ اقلیم هفتم دیبل است و چین، و برج آن میزان، و ستارۀ آن خورشید است» (1 / 84، قس: التنبیه، 31-32، 34؛ نیز برای مقایسه، نك‍ : جدول 4).
گفتنی است كه مساحت هر اقلیم در التنبیه و الاشراف (ص 31) 700 فرسخ در 700 فرسخ، و در مروج الذهب (1 / 85) 900 فرسخ در 900 فرسخ آمده است.
ابوالقاسم بن احمد جیهانی (سدۀ 4 ق) صاحب اشكال العالم اصطلاح اقلیم را صرفاً به معنای ناحیه به كار برده، و توجهی به معانی دیگر آن نكرده است. وی پس از وصف وضع عمومی نواحی جهان چنین گوید: «این بود صفت جملگی اشكال اقلیمهای زمین. بعد از این هر اقلیمی را علی الانفراد صورتی كرده شد و كیفیت آن از درازی و گردی و مربعی و مثلثی تقریر كرده آمد و جملگی بلاد اسلام را كه مقصود شناختن آن است، 20 اقلیم ترتیب افتاد: ... اول، دیار عرب؛ دوم، دریای فارس؛ سوم، مغرب؛ چهارم، مصر؛ پنجم، شام؛ ششم، دریای روم؛ هفتم، جزیره؛ هشتم، عراق؛ نهم، خوزستان؛ دهم، فارس؛ یازدهم، كرمان؛ دوازدهم، منصوره و بعضی از هند؛ سیزدهم، آذربایجان و ارّان؛ چهاردهم، كوهستان؛ پانزدهم، دیالمه؛ شانزدهم، دریای خزر؛ هفدهم، بیابان میان فارس و خراسان؛ هیجدهم، سیستان؛ نوزدهم، خراسان؛ بیستم، ماوراءالنهر» (ص 40-41).
مقدسی (د پس از 381 ق) در بحث اقالیم، مطلب را چنین آغاز كرده است: «هر كس در این دانش تألیف كرده است، اقلیمها را 14 تا برشمرده كه 7 تا آشكار و آباد و 7 تا ویرانه‌اند ... من آن را در اینجا از كتابهای ایشان و از منجمانی بزرگ كه ملاقات كرده‌ام، نقل می‌كنم، زیرا این علم در قبله‌شناسی و شناخت جای اقلیمها نسبت به آن موردنیاز می‌باشد» (ص 83). همو پس از ذكر كلیاتی دربارۀ كرۀ زمین به ذكر اقالیم سبعه پرداخته، و هر یك را به تفصیل شرح داده است. اینك برای نمونه در اینجا وصف او را از اقلیم نخست نقل می‌كنیم: «اقلیم نخست 500‘38 فرسنگ درازا و 995‘1 فرسنگ پهنا دارد. آغازش جایی است كه سایه ایستاده در میان روزی كه با شب برابر است، یك گام و نصف و عشر و سدس عشر گام باشد (  گام) و پایانش آنجاست كه در همان هنگام دو گام و سه پنجم گام باشد (  گام) و میان دو مرز آن در عرض (مرز جنوبی تا شمالی) پیرامون 390 میل است و میل 4 هزار ذراع است. میانۀ این اقلیم نزدیك صنعا و عدن و احقاف است و مرز شمالی آن از سمت شام در تهامه نزدیك مكه است. پس شهرهای بزرگ چون صنعا، عدن، حضرموت، نجران، جرش، جیشان، صعده، تباله، عمان، بحرین و پایین سودان تا مغرب و بخشی از هند، چین كه پس از ساحل دریاست و هرچه طرف مشرق و غرب این زمینهاست، در این اقلیم است» (ص 86-90).
 
مقدسی در وصف جغرافیایی مملكت اسلامی و تقسیم‌بندی اقالیم آن در جای دیگر چنین گفته است: «من جز كشور اسلام جایی را یاد نكردم و برای ثبت كشورهای كافران نكوشیدم، چونكه بدانها وارد نشده بودم و سودی در ذكر آنها ندیدم، آری جاهای مسلمان‌نشین آنها را یاد نمودم. من كشور را به 14 اقلیم بخش كردم و اقلیمهای عجم را از اقلیمهای عرب جدا ساختم ... اقلیمهای عرب: 1. جزیرة العرب، 2. عراق، 3. اقور، 4. شام، 5. مصر، 6. مغرب است. اقلیمهای عجم: 1. خاوران، 2. دیلم، 3. رحاب، 4. كوهستان، 5. خوزستان، 6. فارس، 7. كرمان، 8. سند است. در میان اقلیمهای عرب بادیه است و در میان اقلیمهای عجم كویر است كه ناچار از جدا كردن و وصف آنها هستیم» (ص 13-14).
یكی از منابع مهم اطلاعات علمی جهان اسلام در سدۀ 4 ق مجموعۀ دائرةالمعارف مانندی است كه با عنوان رسائل اخوان الصفا برجای مانده است. در جلد اول این رسائل كه مربوط به علوم ریاضی است، فصلی وجود دارد با عنوان «صفت اقالیم و آنچه در ربع مسكون زمین وجود دارد، با آنچه در آن است از كوهها و دریاها و خشكیها و رودها و شهرها و آنچه در دریاهاست از جزایر و شهرها» (1 / 160)؛ و این خود یكی از منابع تحقیق جغرافیایی به شمار می‌رود كه تاكنون آنگونه كه باید و شاید بررسی نشده است. در این رساله فصلی دربارۀ اقالیم آمده است كه می‌گوید: اقالیم 7 تاست كه در طول از مشرق تا مغرب، و در عرض از جنوب تا شمال یكی پس از دیگری كشیده شده‌اند، ولی در طول و عرض برابر نیستند. بزرگ‌ترین آنها اقلیم اول است كه طول شرقی ـ غربی آن در حدود 3 هزار فرسخ، و عرض شمالی ـ جنوبی آن 150 فرسخ است و كوچك‌ترین آنها اقلیم هفتم است كه طول شرقی ـ غربی آن 500‘1 فرسخ و عرض شمالی ـ جنوبی آن 70 فرسخ است (همان، 1 / 169) و دیگر اقالیم به اندازه‌های متفاوت بین این دو گسترده‌اند (نك‍ : شكل 1).
 
در رسائل اخوان الصفا شرح مبسوطی شامل حدود و وسعت و طول روز و وضع جغرافیایی عمومی و شهرهای عمده دربارۀ هریك از اقـالیم سبعـه تدویـن شده است (نك‍ : 1 / 170- 179) كه رئوس مطالب آن استخراج گردیده، و در جدول 5 برای مقایسه با سایر مآخذ تنظیم شده است.
ابوریحان بیرونی (د 440 ق) كه گویی از نابسامانیهایی كه در تنظیم هفت اقلیم بوده، آزرده خاطر شده، در باب «عرضهای اقلیمها» چنین می‌گوید: «كمتر می‌توانی دو نسخه را بیابی كه در چندی عرضهای اقلیمها یكسان باشد ... و این چیزی نیست كه با رصد به دست آمده باشد تا احتمال پیدا شدن اختلاف در آن برود ... بلكه بر اصلی كه همگان بر آن اتفاق دارند، بنا شده است. به گمان من، پیدا شدن اختلاف در چندی عرض اقالیم از اختلاف در چندی میل اعظم برخاسته است و دیگر به سبب نابسامانی در یافتن جیبهای درجات دایره كه از راه محاسبۀ این جیبها از یكی از دو روش رومی و هندی پیش آمده، و سپس از تباهیی كه به دست نویسندگان در نوشتن جداول جیب نسخه‌ها فراهم آمده، و هر چه را با آنها محاسبه شده، تباه كرده است» (ص 109).
ابوریحان بیرونی سپس به تقسیم‌بندی جهان براساس آنچه ریشۀ ایرانی داشته است، پرداخته، می‌گوید: «آبادانی زمین، از جهت سیاست و گسترش فرمانروایی، به 7 پارۀ گرد برابر تقسیم شده، بدانگونه كه 6 دایرۀ برابر، دایرۀ هفتم برابر با آنها را در میان می‌گیرد و سبب اینگونه بخش كردن آن است كه پادشاهان بزرگ در ایرانشهر جایگاه داشتند كه عراق و فارس و جبال و خراسان است ... و ناگزیر بایستی در میانه جای گیرند تا راه رسیدن به كامها برای ایشان هموار شود ... و چنین پادشاهان بیشتر نیازمند آن بودند كه از كشورهای دیگر یكسان دور باشند تا به آنچه از آنها می‌خواهند، برسند و همۀ كسانی كه گرد بر گرد آنان بودند، یكسان از ایشان بیم و به ایشان امید داشته باشند و هر یك از این قسمتهای [هفت گانه ] را كشور نامیده‌اند، و ... نخستین آنها میانین است كه ایرانشهر است، ولی آن را در شمارۀ چهارم نهاده‌اند تا از جهت شمار نیز میانین باشد و صورت آن و جدایی پاره‌های آن از یكدیگر چنین است» (همو، 109-110؛ نك‍ : شكل 2).
ابوریحان سپس با اظهار اینكه این نوع تقسیم‌بندی هیچ پیوندی با آهنگ احوال طبیعی یا قضایای علم هیأت ندارد، آن را تلویحاً مردود دانسته، اضافه می‌كند كه «مردم مغرب از یونانیان و جز ایشان ... چون به امتداد خاور و باختر نگریستند و در آن اختلافی جز از نهاد كوهها و دریاها و جای وزش بادها نیافتند، و چون در امتداد به سوی قطب شمال نگریستند و به اختلاف در گرمی و سردی هوا و تغییرات وضع خورشید و ستارگان و قطب و ستارگان گرداگرد آن نسبت به سمت الرأس پی

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: