اقلیم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 27 آذر 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/240388/اقلیم
شنبه 20 اردیبهشت 1404
چاپ شده
9
گرم، سرد، ملایم یا مرطوب، خشك، نیمه خشك، یا سردسیر و گرمسیر و امثال آن تعریف میكردند، ولی از زمانی كه علم هواشناسی به عنوان شاخهای از دانش وسیع فیزیك شناخته شد و اندازهگیری عناصر هوا مانند گرما، رطوبت، باران، باد و امثال آن مقدور و متداول گردید، آب و هوا را كه از حالات دراز مدت همان عناصر به وجود میآید، متوسط وضع هوای منطقه كه نتیجۀ مطالعات آماری درازمدت بود، تعریف كردند. امروزه كه توسعۀ چشمگیری در مطالعات جوی حاصل شده، دانشمندان و متخصصان فن این تعریف را كه هنوز هم كاملاً از تداول خارج نشده است، كافی نمیدانند و هر یك به زعم خود تعریفی از اقلیم پیشنهاد میكنند كه از مجموع آنها میتوان آب و هوا را مجموعهای از تغییرات هوای یك منطقه در دراز مدت دانست كه در چنین مجموعهای باید در وهلۀ اول عوامل جغرافیایی كه عناصر جو را به وجود میآورند، مانند نیروی خورشید، عرض جغرافیایی، ارتفاع از سطح دریا، پراكندگی خشكیها و اقیانوسها، جریانات بحری و سپس مقادیر متوسط عناصر جو مانند تشعشع (نیروی آفتاب)، دما، رطوبت (نم نسبی و مطلق)، باران، فشار و باد در ساعات مختلف روز و ماه و سالو همچنین حداكثر و اقل و متوسط آن كمیتها و سرانجام فراوانی بروز و تغییرپذیری آنها تا جایی كه مقدور باشد، مورد نظر قرار گیرد. همچنانكه وضع هوا از سالی به سال دیگر تفاوت میكند، مشاهدات ممتد نشان داده است كه این تفاوتها در دههها و سدهها هم وجود دارد، و از این گفته چنین استنباط میشود كه آب و هوا پدیدهای زمان مدار است و ارقام و اعداد و حتى تعاریف آب و هوا میباید همواره ناظر به زمان معین و همراه با ذكر آن زمان باشد ( بریتانیكا، ماكرو، IV / 714). از نظر علمی آب و هوای هر ناحیه از زمین در نتیجۀ تحلیل و تجزیۀ آمارهای به دست آمده در بستر جغرافیایی آن ناحیه فراهم میگردد و از تركیب اصول هواشناسی و واقعیتهای جغرافیایی است كه اقلیم وجود پیدا میكند.آنچه در بررسی آب و هوا واجد اهمیت بسیار است، اثر عمیقی است كه این پدیده در حیات نباتی و حیوانی و انسانی دارد. پوشش گیاهی طبیعی هر جای كرۀ زمین نتیجۀ شرایط اقلیمی همانجاست و این پیوستگی تا حدی است كه دانشمندان، نوع پوشش گیاهی را یكی از ضوابط تقسیمبندی اقلیمی دانستهاند. توفیق بشر در تولید فرآوردههای كشاورزی مورد نیاز تا حد بسیاری بستگی به شرایط اقلیمی دارد. زندگی حیوانات و مخصوصاً چهارپایان اهلی كه زندگی انسان بدانها بستگی دارد، تا حدی تابع شرایط آبوهوایی است و سرانجام تراكم جمعیتهای انسانی و توسعۀ شهرها و مراكز صنعتی با تمام پیامدهای اجتماعی تا میزان قابل توجهی به شرایط اقلیمی بستگی دارد («دائرةالمعارف ... »، IV / 590).اقالیم سبعه (هفت اقلیم، اقالیم هفتگانه): تقسیمبندی جهان معلوم بر بخشها، از مسائلی است كه با آغاز زندگی اجتماعی بشر در گوشه و كنار جهان شروع شده و هنوز ادامه دارد و در زمان ما مهمترین عامل ایجاد جنگها و منازعات بین اقوام و پیروان ادیان و دولتها به شمار میرود. قدیمترین تقسیمبندیها جنبۀ اسطورهای و افسانهای دارد كه از حدود اطلاعات جغرافیایی یا معتقدات مذهبی و قومی پیشینیان حكایت میكند. كهنترین این تقسیمبندیها را منسوب به حضرت نوح (ع) میدانند. گفتهاند كه آن حضرت زمین را از پهنا به 3 قسمت تقسیم كرده بود. قسمت جنوبی را به حام داد كه سرزمین سیاهان بود. قسمت شمالی را به یافث داد كه زمین سفیدرویان و سرخ چهرگان بود، و قسمت میانی را به سام داد كه زمین گندمگونان بود. فریدون نیز زمین را به 3 قسمت كرده بود. شرق را به تور، غرب را به سلم، و بخش میانی را به ایرج داد كه ایرانشهر باشد. از پارسیان تقسیمبندی دیگری نیز آمده است كه مبتكر آن را هرمس حكیم میدانند. آنها زمین را به 7 قسمت كرده بودند و هر یك را كشور مینامیدند كه به صورت دایرههایی به هم متصل بودند. هندیان نیز زمین را به 9 قسمت كرده بودند و هر یك را كَند یا نَوَكَند مینامیدند: 4 جهت اصلی و 4 جهت فرعی و یك بخش میانی كه هر یك را به نامی میخواندند (نك : پاپلی، 407- 408، به نقل از بیرونی و حمدالله مستوفی).گفتهاند ازجمله كسانی كه اقالیم را تقسیم كردهاند، پادشاهان بزرگی بودند كه سلطنت و حكمت و دانش را توأم داشتهاند، همچون سلیمان پسر داوود، آصف پسر برخیا، ذوالقرنین، تبع تبابعه، اردشیر، بطلمیوس و مأمون (انصاری، 27). بیشتر جغرافیدانان عرب به استثنای كسانی كه از علوم ریاضی و هیأت بهرهای داشتند و زمین را مانند یونانیان تقسیم میكردند، جهان را به شكل پرندهای در نظر میگرفتند كه چین و هند، سر، و سوریه و عراق و مصر، سینه، و مغرب، دم آن را تشكیل میداد. ابن فقیه و همدانی از جمله كسانی بودند كه بر این شیوه رفتند. این فكر كه نخستین روایت آن به عمروعاص میرسد، ظاهراً منشأ چینی داشته است، زیرا در كتابی چینی به نام سینگ لی پن كینگ چوشه آمده است كه جهان به شكل یك عنقاست كه جزیرة العرب جسم آن، قسطنطنیه سرآن، فارس یك بازو، و سوریه بازوی دیگر آن، چین یك بال و اروپا بال دیگر، هند یك پا و مصر پای دیگر آن است (عربی، 53).یونانیان چنانكه گذشت در علم جغرافیا و وصف زمین بسیار كوشیده، و پیشرفتهای فراوانی به دست آورده بودند. آنان در ابتدا زمین را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم كردند. بخش شرقی را ایسیا میخواندند كه خود شامل دو بخش ایسیای خرد و ایسیای بزرگ میشد. ایسیای خرد ایران، حجاز و خزر را در بر میگرفت و ایسیای بزرگ ختن، چین و ماچین و حدود آن را شامل میشد. قسمت غربی نیز شامل دو بخش شمالی و جنوبی بود. بخش شمالی را اورفی یا اورپی میگفتند كه زمین سپیدرویان بود، و بخش جنوبی را لوبیه مینامیدند كه زمین سیاهان بود (پاپلی، 409، به نقل از بیرونی و حمدالله مستوفی). اما بعدها در نتیجۀ پیشرفتهای علمی و فلسفی در زمان افلاطون و ارسطو، چنانكه اشاره شد، تقسیمبندی جدیدی براساس موازین هیأت و ریاضی و با فرض كرویت زمین به وجود آمد كه واحد آن اقلیم و شمار تقسیمات آن 7 بود و چنین بود كه در قرون 2 و 1 قم، مسألۀ وجود هفت اقلیم مجاور همدیگر را همگان پذیرفتند و این امر بیشتر از نیاز ستارهشناسان نشأت میگرفت (سارتن، 271). این تقسیمبندی اصولاً مربوط به ربع مسكون، یعنی جهان شناخته شدۀ آن زمان بود و اهمیت آن در این است كه بیشتر از 10 قرن بر تفكرات و تفحصات و نوشتههای جغرافیدانهای اسلامی سایه افكنده، و پایۀ مطالعات آنها بوده است. با توجه به همین اهمیتدر اینجا پس از كلیاتی چند دربارۀ هفت اقلیم یا اقالیم سبعه، دربارۀ برداشتِ برخی از جغرافیدانان معروف اسلامی از این موضوع، به طور جداگانه و با رعایت تقویم تاریخی، بحث میشود.بیشتر كسانی كه دربارۀ عدد 7 در مسألۀ اقالیم سبعه مطالعه كردهاند، با توجه به كاربردی كه عدد 7 در فرهنگ ایران زمین داشته است (نك : شریف محلاتی، سراسر كتاب؛ لغتنامه، برهان قاطع، ذیل هفت)، آن را الهامی از مشرق زمین دانستهاند. به احتمال قوی اندیشۀ تقسیم زمین به 7 بخش متمایز، در دورۀ حكومت هخامنشیان و سلطۀ اسكندر، از ایران به یونان راه یافته، و مبنای هفت اقلیم گشته است، مخصوصاً از شرحی كه پس از این میآید به خوبی استنباط میشود كه مسألۀ 7 كشور كه مبنای تقسیمبندی جهان در فرهنگ ایرانی بوده، ریشۀ اوستایی داشته، و از زمانهای بسیار قدیم در ایران متداول بوده است. در اوستـا بارهـا از 7 كشور یاد شده است (نك : پورداوود، 1 / 75). درگاتها (یسنای 32، بند 3) هفت بوم ذكر شده كه بعدها كلمۀ كشور جای آن را گرفته است. در دیگر قسمتهای اوستا غالباً به «هَپتوكَرِ شْوَر» برمیخوریم. در آیین برهمنان نیز روی زمین به 7 كشور، «سِپْتَ دْویپا» منقسم شده است. در مهریشت در دوجا به نامهای 7 كشور برمیخوریم: 1. اَرِزَهی، كشوری است كه در مغرب واقع است؛ 2. سَوَهی، كشوری است در مشرق؛ 3. فَرَدَذَفشو، كشور جنوب شرقی است؛ 4. وِیدَذَفْشو،نام كشور جنوب غرب است؛ 5. واوروبَرِشتی، كشور شمال غربی است؛ 6. واوروجَرِشتی، كشور شمال شرقی است؛ 7. خونیرَث، كه كشور مركزی است (نك : پورداوود، 1 / 431-433).در مقدمۀ شاهنامۀ ابومنصوری در این باره چنین آمده است: هر كجا آرامگاه مردمان بود، به 4 سوی جهان، از كران تا كران این زمین را ببخشیدند و به 7 بهر كردند و هر بهری را یكی كشور خواندند: نخستین را «ارزه» خواندند، دوم را «شبه» خواندند، سوم را «فردذفش» خواندند، چهارم را «ویدذفش» خواندند، پنجم را «ووربرست» خواندند، ششم را «وورجرست» خواندند، هفتم را كه میان جهان است «خنرس بامی» خواندند و خنرس بامی این است كه ما بدو اندریم و شاهان او را «ایرانشهر» خواندندی («مقدمه ... »، 2 / 42-44).جغرافیدانان اسلامی روش خاص تقسیم ربع مسكون زمین به 7 قسمت را از ایرانیها اقتباس كرده بودند (سوسه، 1 / الف الف). در این نظام، جهان به 7 دایرۀ هندسی مساوی تقسیم میشد كه هر كدام یك كشور را نشان میداد، به این ترتیب كه دایرۀ چهارم در مركز رسم میشد و 6 دایرۀ دیگر در اطراف آن قرار میگرفت، دایرۀ چهارم ایرانشهر بود كه مركزیترین نقطۀ آن «السواد» به شمار میرفت. جغرافیدانان مسلمان مدتهای مدید تحتتأثیر این نظام بودند (همانجا). اما پس از آنكه آثار جغرافیایی یونانی مانند «جغرافیا»ی مارینوس صوری (ح 70 تا 130 م)، تیمائوس افلاطون، «علم كیفیات جوی» ( الآثارالعلویة) و متافیزیك ( مابعدالطبیعة) ارسطو و آثار دیگر اخترشناسان و فلاسفۀ یونان به عربی ترجمه شد، این ترجمهها مبنای مفاهیم، نظریهها و نتایج مشاهدات نجومی قرار گرفت و سرانجام به جغرافیای مسلمانان كمك كرد تا برپایه علمی تحول یابد (تشنر، 9-10).فكر تقسیم جهان به هفت اقلیم از طریق ترجمۀ المجسطی و دیگر آثار بطلمیوس به جغرافیدانان اسلامی رسید و قرنهای متمادی همراه با اصول دیگر بطلمیوسی در كتابهای جغرافیایی اسلامی منعكس گردید. اطلاعات جغرافیایی بطلمیوس و دیگر دانشمندان یونانی در آن زمان از حدود ربع مسكون تجاوز نمیكرد و هفت اقلیمی كه بطلمیوس در المجسطی آورده بود، مربوط به ربع مسكون بود. بطلمیوس ربع مسكون را از پهنا (از شمال به جنوب) 7 قسمت كرده بود كه هریك از مشرق تا مغرب امتداد یافته، پهلو به پهلوی همدیگر قرار داشتند. تفاوت عمدۀ این تقسیمات، در طول مدت درازترین روز سال آنها بود كه در هر قسمت و در هر اقلیم نیم ساعت با اقلیم قبلی یا بعدی تفاوت میكرد. این اقلیمها از نظر طول و عرض و در نتیجه از لحاظ مساحت یكسان نبودند و ابعاد آنها از جنوب به شمال به تدریج كم میشد. آب و هوای این اقلیمها از گرم استوایی در جنوب تا سرد قطبی در شمال تغییر میكرد و در نتیجه معتدلترین آنها اقلیم چهارم بود كه در فاصلۀ نسبتاً مساوی از شمال و جنوب قرار داشت. بطلمیوس حد جنوبی ربع مسكون را °16 و ´25 عرض جنوبی میدانست و انتهای شمالی آن را از قول او از °63 تا ´5 / 66 نقل كردهاند (پاپلی، 431، 444). دربارۀ اطلاعات جغرافیایی بطلمیوس نظریات مختلفی ابراز شده، ولی تا جایی كه به مسألۀ هفت اقلیم مربوط میشود، رئوس ارقام منسوب به بطلمیوس كه از شرح تفصیلی حسن بن احمد همدانی در كتاب صفة جزیرة العرب اقتباس و تنظیم گردیده (ص 45- 49)، در اینجا ارائه میگردد (نك : جدول 1) تا زمینهای برای مقایسه با پیروان او و دیگر جغرافیدانان فراهم شده باشد.اولین جغرافیدان اسلامی كه از روش تقسیمبندی جهان به 7 كشور عدول كرد، ابوعبدالله محمد بن موسى خوارزمی (د 232ق) بود كه در كتاب صورة الارض خود ربع مسكون را براساس طول نسبی شب و روز یا میل خورشید نسبت به خط استوا به 7 قسمت مستطیل شكل و موازی با خط استوا تقسیم كرد كه یكی پس از دیگری بین خط استوا و شمالیترین عرض جغرافیایی كه در نظر او قابل سكونت به شمار میرفت، قرار داشتند (نك : سوسه، 1 / 233). خوارزمی آغاز اقلیم اول را كه جنوبیترین اقالیم بود، خط استوا، و پایان آن را عرض °16 و ´24 شمالی دانسته، و از آن پس پهنای اقالیم را به تدریج تقلیل داده بود تا اینكه در اقلیم هفتم به °3 عرض جغرافیایی محدود میگردید (نك : همو، 1 / 121-122). در پایان كار نیز اقالیم سبعه را به صورتی تدوین و تنظیم كرد كه در جدول 2 مشاهده میشود (نك : همو، 1 / 122).جدول 2: تقسیمبندی هفت اقلیم جهان بنا بر گفتۀ خوارزمیاقلیم عرض جغرافیایی آغاز و پایان اقلیم فاصلۀ عرض شمال و جنوب اقلیماول از خط استوا تا °16 و ´24 °16 و ´24دوم از °16 و ´24 تا °24 و ´5 °7 و ´41سوم از °24 و ´5 تا °30 و ´22 °6 و ´17چهارم از °30 و ´22 تا °36 و ´5 °5 و ´43پنجم از °36 و ´5 تا °41 و ´5 °5ششم از °41 و ´5 تا °45 °3 و ´55هفتم از °45 تا °48 °3خوارزمی جهان معمور و مسكون را بین °16 و ´25 عرض جنوبی و °63 عرض شمالی میدانست و مبدأ طول جغرافیایی را ساحل غربی افریقا در نظر گرفته بود. در حالی كه در تقسیمبندی یونانی كه پس از ترجمۀ بطلمیوس معلوم گردید، مبنای طول جغرافیایی جزایر خالدات بود كه °10 با تقسیمبندی خوارزمی تفاوت داشت. از این رو، جدول تقسیمبندی اقالیم سبعه را كه نزد جغرافیدانان و منجمان عرب به جدول محمد بن موسى شهرت یافته، و همچنین مختصات جغرافیایی او را كه از مبدأ ساحل غربی افریقا محاسبه شده بود، بایستی یك عمل ابتكاری و مستقل آن دانشمند مسلمان ایرانی دانست، نه تقلیدی از دیگران، چنانكه پارهای محققین پنداشتهاند (همو، 1 / 11، 116، 121-122). ابن رسته (د 300 ق) حدود جنوبی هر اقلیم را كه خود حد شمالی اقلیم جنوبیتر است، با دقتی بسیار و تفصیلی قابل تحسین آورده است، ولی به ماهیت اقالیم و جنبههای دیگر این تقسیمبندی اشارهای نكرده است. در اینجا به عنوان نمونه حد جنوبی اقلیم اول ــ كه از نظر جغرافیدانان آن زمان حد جنوبی ربع مسكون به شمار میرفته است ــ نقل میشود: «این اقلیم از طرف مشرق از دورترین نقاط سرزمین چین شروع میشود و پس از گذشتن از چین و قسمت ساحلی دریایی كه در جنوب سرزمین سند واقع است، از دریای هند عبور كرده، از جزیرۀ كول گذشته، و آن دریا را قطع نموده، و به سوی جزیرةالعرب و سرزمین یمن كه در آن شهرهای معروفی چون ظفار، عُمان، حضرموت، عدن، صنعا، ماوراء تباله، جُرش، مهره و سباست، عبور مینماید. این اقلیم بحر قلزم را قطع میكند و از سرزمین حبشه میگذرد. نیل را قطع كرده،و در جایی كه پایتخت پادشاهی حبشه در آن است، به نام جرمی و نیز از شهر دُنقله كه مركز ناحیت نوبه است، عبور كرده، سپس از سرزمین مغرب كه در جنوب سرزمین بربر است، گذشته، و به دریای مغربی ختم میگردد».ابن رسته پس از ذكر اجمالی اقلیم هفتم دربارۀ آنچه در خارج هفت اقلیم قرار دارد، چنین میگوید: «اما فراسوی این اقلیمها كه برشمردیم تا آخرین نقطۀ مسكون كه معروف ماست، از این قرار است: از سمت مشرق از سرزمین یأجوج شروع میگردد و از سرزمین تغزغز و سرزمین ترك و سرزمین اللان و اَبَر و بُرجان و صقالبه میگذرد و به دریای مغرب ختم میگردد» (نك : ص 110، 113-114).ابوعبدالله محمد بن جابر بن سنان بتّانی (د 317 ق) كه از فحول منجمان اسلامی به شمار میرود، مانند خوارزمی جهان معمور را از خط استوا تا جزیرۀ تولی (بریتانیا) در شمال دانسته، و در تقسیمبندی اقالیم سبعه، اقلیم اول را از خط استوا تا °16 و ´39 دانسته، و طویلترین روز آن را 13 ساعت در نظر گرفته است و پایان ربع مسكون را كمی كمتر از °49 عرض شمالی و در حالی دانسته كه طول روز آن به 20 ساعت میرسد (نك : عربی، 55-56). اهمّ اطلاعاتی كه او فراهم آورده است، در جدول 3 ارائه میگردد (نك : علوی، 165-166).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید