افشار
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 14 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240260/افشار
شنبه 20 اردیبهشت 1404
چاپ شده
9
افشار مدت 250 سال در كازرون حكمرانی كردند. نخستین حاكم از خوانین افشار خواجه پیر بداق بود كه شاه عباس اول او را پس از 1000ق به حكومت كازرون برگماشت و آخرین حاكم عباسقلی خان بود كه تا چند سال پس از 1260 ق فرمانروایی داشت (فسایی، 2 / 1440، 1442).فسایی در فهرست اسامی تیرههای ایل اینالو (ه م) و نیز در فهرست تیرههای ایل قشقایی به تیرۀ «افشار اوشاغی» (فرزندان افشار)، و در فهرست تیرههای ایل قشقایی به تیرۀ «افشار كرمانی» اشاره میكند (2 / 1576، 1582). افشار كرمانی طایفهای از ایل كشكولی كوچك را در اتحادیۀ ایل قشقایی شكل میداد. این طایفه احتمالاً به هنگام كوچ گروههایی از «لك» و ترك به سیرجان كرمان، در پی منازعه با حكومت فارس در اواخر نیمۀ قرن 13 ق / اوایل دهۀ 1830 م به قشقاییها پیوستهاند ( ایرانیكا، I / 585). خانم شیل این گروه را با نام «قاجار افشار» و مركب از ترك و لك معرفی میكند. وی جمعیت آنها را 350 خانوار ذكر میكند كه 250 خانوار از آنها ترك بودند (ص 398). شمار آنها در 1337 ش / 1958 م حدود 129 خانوار بوده است ( ایرانیكا، همانجا).
طایفههایی از ایل افشار در دورۀ صفوی در منطقۀ كهگیلویه استقرار یافته بودند. در گروه سوارانی كه در 936 ق به سپاه شاه طهماسب اول، برای جنگ با عبیدالله خان ازبك، پیوسته بودند، 3 هزار سوار دلاور از ایل افشار كهگیلویه و شولستان فارس به سركردگی الوند سلطان، حاكم آن ناحیه شركت داشتند (قاضی احمد، 1 / 200؛ نیز نك : فسایی، 1 / 390). در 940 ق نیز الوند سلطان افشار همراه با هزار سوار از افشارهای كهگیلویه به اردوی شاه طهماسب در دزفول پیوستند و به سوی تبریز رفتند (همو، 1 / 393).اسكندربیك شمار افشارهای كهگیلویه را در زمان شاه طهماسب10 هزار خانوار، و از خلیل بیك افشار به عنوان حاكم وقت كهگیلویه یاد میكند (ص 140). قاضی احمد قمی در وقایع سال 994ق به ارتباط میان سران طایفههای افشار كهگیلویه و فارس اشاره میكند (2 / 857- 858).افشارهای كهگیلویه عمدتاً از دو طایفۀ گندوزلو و ارشلو بودهاند. سران این دو طایفه در دهمین سال جلوس شاه عباس اول (1005 ق) شورش كردند و با گروهی سوار جنگجوی افشار در ناحیۀ رامهرمز گرد آمدند. شاه عباس، الله وردیخان حاكم فارس را با سپاهی به رامهرمز فرستاد. وی افشارهای شورشی را سركوب كرد و بسیاری از آنها را كشت (اسكندربیك، 524-525). پس از این شكست، دورۀ حكمرانی ایل افشار در كهگیلویه پایان یافت و طایفههای افشار آنجا را ترك كردند و به مناطق دیگر، از جمله حدود شوشتر و دره خزینه و منصوریه و حومۀ بهبهان مهاجرت كردند. شماری از افشارها نیز به ایل آقاجری كهگیلویه پیوستند (باور، 24، حاشیۀ 119؛ مینورسكی، «اینالو»، 4). گروه كوچكی از افشارها نیز در كهگیلویه بازماندند كه تا اوایل قرن 13 ق / 19 م در آن سرزمین میزیستند (EI2، همانجا).
منابع تاریخی زمان مهاجرت نخستین گروههای ایل افشار به خراسان را در آغاز دورۀ صفوی گزارش میدهند. استرابادی در جهانگشای نادری به مهاجرت ایل قرقلو از آذربایجان به خراسان در زمان شاه اسماعیل اول، و سكنى گزیدن آن ایل در شمال خراسان اشاره میكند و مینویسد: نواحی سرچشمۀ میاب كوبكان در كوهستانهای جنوبی محال ابیورد ییلاق، و اتك، شمالیترین ناحیۀ كوبكان یا كوپكان، و دستجرد و درّه جَز (دره گز) قشلاق طایفههای ایل افشار بود (ص 26-27؛ نیز نك : لاكهارت، نادرشاه، 17؛ مینورسكی، 9؛ قدوسی، 15). گزارشهای تاریخی دیگر نیز استقرار گروههای افشار را در این دوره در خراسان تأیید میكنند. مثلاً خواندمیر به فرستادن سپاهی به فرماندهی شاهرخ بیك افشار در 919ق به قندهار برای سركوب شجاع بیك یاغی و فتح آن ولایت اشاره میكند (نك : 4 / 541). در وقایع سال 936 ق، به هنگام گرد آمدن جنگجویان عشایر ترك در سپاه شاه طهماسب از طایفۀ احمد سلطانِ ایل افشار نام میبرند كه مدت 20 سال در خراسان، مرو، سرخس، مشهد مقدس و طوس با ازبكان میجنگیدهاند (قاضی احمد، 1 / 200). اسكندربیك نیز به خسرو سلطان كوراوغلی، رهبر افشارها در خراسان اشاره دارد و از مبارزات او پس از مرگ عبیدالله خان ازبك (946ق) یاد میكند (ص 93، 140).در دورۀ شاه عباس اول، جمعی دیگر از ایلات و احشامات (= طایفهها) افشار آذربایجان را برای مقابله با حملات و تجاوزات ازبكان به نواحی خراسان كوچاندند. در میان این كوچندگان، 500‘4 خانوار نیز از ایل افشار اورمیه بودند. اینان نیز در نواحی ابیورد و درهگز اقامت گزیدند (محمدكاظم، 1 / 4-5). احتمالاً اشارۀ كسروی به كوچ طایفۀ قرقلوی افشار در زمان شاه عباس اول به نواحی ابیورد و نسا، همراه با دستههایی از كردهای چَمِشْكَزَكِ خوار و ورامین تهران، به این مرحله از كوچ افشارها بوده است (ص 51).بنابر قولی، در دورۀ صفوی ناحیۀ كوپكان را به پاس وطن خواهی و مبارزات ایل افشار و جنگ دلیرانۀ آنها با قوای ازبك و شكست دادن آنان، به رسم سیورغال (تیول، اقطاع) به ایل افشار بخشیده بودند (نك : قدوسی، همانجا، به نقل از ژوستن).نادرشاه در حدود 56 هزار خانوار از ایلات فارس، عراق و آذربایجان را در 1143 ق به خراسان كوچانید. از این عشایر، 12 هزار خانوار افشار بودند كه 2 هزار تن از آنها به طایفۀ قرقلو تعلق داشتند. گروهی از قرقلوها را در میاب كوپكان، یورت قدیم نادر و جایگاه اولیۀ طایفۀ قرقلو، جا دادند و بقیۀ افشارها را در كلات نشاندند و برای آنها ییلاق و قشلاق تعیین كردند (استرابادی، 179-180). بنابر اطلاعاتی كه استرابادی دربارۀ طایفههای افشار خراسان و سركردگان آنان میدهد، طایفههای پاپالو (ص 43، 504)، اَمِرلو یا امیرلو (ص 43، 541)، قرقلو (ص 249، 371، 377، 411)، كوسه احمدلو (ص 38، 237)، كندرلو یا كوندرزلو (ظاهراً همان گندوزلو) (ص 51، 541) از جمله طایفههای عمدۀ افشار در دورۀ نادری در نواحی مختلف خراسان بودهاند.برخی طایفههای كنونی افشار ساكن در خراسان را (در 1369ش) اِمبِرْلو یا ایمرلو، ارشلو، اوتانلو، اَیدلو، ایمانلو (معروف به عبدالملكی)، پاپالو، تكللو یا تَكه لو، زَنگانلو، سَروَرلو، قِرقلو یا قِرخِلو یاد كردهاند كه در نواحی درهگز خراسان پراكندهانـد (نك : میرنیا، 25 به بعد). اوبرلینگ به نقل از بروگ به اقامت برخی طایفههای افشار در جنوب بجنورد، قوچان، و نواحی میان سبزوار و نیشابور اشاره میكند (نك : ایرانیكا، I / 584).
تاریخ دقیق مهاجرت طایفههای افشار به كرمان و مبدأ یا مبادی مهاجرت آنها روشن نیست. قدیمترین خبر از كوچ افشارها به كرمان از زمان به قدرت رسیدن شاه اسماعیل اول به بعد بوده است. نخستین گروه افشار ظاهراً طایفۀ قاسملو بود كه در حدود سال 916 ق به سركردگی بیرامبیك به كرمان مهاجرت كردند (باستانی، 1503-1505). شاه طهماسب در 933 ق، شاه قلی سلطان افشار، پسر مصطفى قلی سلطان را كه با طایفۀ خود در كرمان میزیستند، به حكمرانی آنجا گماشت (وزیری، تاریخ ... ، 2 / 600). شاهقلی سلطان در 943 ق با گروهی از دلاور مردان طایفههای افشار كرمان به اردوی شاه پیوست و در چهارمین لشكركشی او به خراسان برای سركوب عبیدخان ازبك شركت كرد (همانجا؛ روملو، 357).افشارهای كرمان تا زمان كریمخان زند قدرت داشتند و تنی چند از سركردگان طوایف این ایل پس از شاه قلی سلطان در كرمان حكومت كردند. آخرین حكمران از این ایل، شاهرخ خان افشار بود كه در 1172 ق به دست خدا مرادخان، سردار سپاه كریمخان زند كشته شد (سایكس، 67-68).احمدعلی وزیری در جغرافیای كرمان ایل افشار را عمدهترین ایلات كرمان و شمار آنها را حدود هزار خانوار، و شامل 300‘9 تن دانسته است. وی علی قرلو، اشرفلو، قاسملو، پیر مرادلو، ره درازلو، حیدرمحمد شاهلو، آمویی (یا عمویی)، میرجانی، جانقلی اشاغی، فارسیمدان، صفیقلی اولادی و ساربان را از طایفههای این ایل برمیشمارد و نام چند تن از سرپرستان طایفهها را كه با لقب «سلطان» شهرت داشتند، یاد میكند (ص 145).وزیری در شرح اشتغال و ییلاق و قشلاق مردم طایفههای افشار مینویسد: این گروه بیشتر با گوسفندداری زندگی میگذراندند. قشلاقشان بلوك اُرزویه، و ییلاقشان بلوك اَقطاع بود. عشایر وقتی كه در اقطاع به سر میبردند، به زراعت نیز میپرداختند. در آن زمان در ایل افشار 300 سوار و 700 تفنگچی خوب و پر دل بودند كه در جنگ با چماق و شش پَرْ شركت میكردند و بیش از تفنگچیان ایلات دیگر مهارت نشان میدادند (همانجا).همو در جای دیگر، شمارۀ تیرههای افشار را 52 میآورد، در صورتی كه در فهرستی كه از نام تیرهها میدهد، از حدود 80 تیره یاد میكند (همان، 198- 199). در این فهرست نام برخی از طایفهها و تیرههای ایلات و عشایر دیگر كرمان كه ظاهراً به ایل افشار پیوسته بودند، از ابواب جمعی ایل افشار و در زمرۀ طایفهها و تیرههای افشار به شمار آمدهاند. شماری از این تیره و طایفهها نیز به خطا جزو ایل افشار قلمداد شدهاند (نك : باستانی، 1500).افشارهای كرمان از 3 گروه عمدۀ جهانشاهی، عمویی و میرحبیبی تشكیل یافته بودند. افشار جهانشاهی احتمالاً به طایفۀ جهانشاهلو از افشارهای دویرانی خمسۀ زنجان (فیلد، 203) و افشار اوشاغیِ فسا وابسته بودند. بنابر ادعای بزرگان طایفه جهانشاهلوها قبلاً در شمال غربی ایران میزیستند و پیش از آمدن به سیرجان كرمان و استقرار در آنجا، زمانی دراز در همسایگی فسا و جهرم فارس سكنى داشتند ( ایرانیكا، I / 585). فیلد شمار این دسته از افشارها را با عنوان افشارهای سیرجان در 1313 ش / 1934 م حدود هزار خانوار (ص 279)، و اوبرلینگ در 1336 ش / 1957 م حدود 200‘1 خانوار گزارش میدهند. این گروه تا زمان تحقیق اوبرلینگ كوچ میكردند ( ایرانیكا، همانجا).افشار عمویی را میگویند نادرشاه از اورمیه به كرمان كوچاند (همانجا). شمار آنها را سایكس (ص 73) و فیلد (ص 280) 250 خانوار و اوبرلینگ ( ایرانیكا، همانجا) حدود 400 خانوار تخمین زدهاند. این دسته از ایل افشار كوچنده بودند.افشارهای میرحبیبی از كوچندگان ساكن نواحی اطراف بردسیر بودند. شمار آنها را سایكس 25 خانوار ذكر كرده است (همانجا).اوبرلینگ بچاقچیهای كرمان را هم وابسته به ایل افشار آورده است و به نقل از سالخوردگان این طایفه مینویسد: بچاقچیها از افشارهای زنجان و ری بودهاند كه نادرشاه آنها را به كرمان كوچاند. این گروه تا 1336 ش / 1957 م كوچ میكردند. شمار آنها حدود 500 خانوار بوده است ( ایرانیكا، همانجا).خانم شیل شمار افشارهای كرمان را به طور كلی 500‘1 خانوار تخمین زده است (ص 398). مسعود كیهان شمار افشارهای كرمان را 5 هزار خانوار كوچنده یاد كرده كه بافت، هشون، چهار گنبد، گوغر، بردسیر و سیرجان ییلاقشان، و ازرویه و دشت جیرفت قشلاقشان بوده است (2 / 94).بنابر آمار ( سرشماری ... ، 13-15)، در تیرماه 1366 عشایر كوچندۀ ایل افشار كرمان دارای 26 طایفه بوده است. طایفهها عبارت بودند از اشرفلو، آقاجانلو، ال كستو، بارچی، برآوردی، پیرمرادلو، جامعه بزرگی، جلاللو، حمزه خانلو، حمزهلو، حیدر ممشالو، خلج، زرگر، شول، صادقی، صفی قلی اولادی، عمویی، فارسیمدان، قاسم اولادی، قره قویونلو، قره گزلو، قوجه بیگلو، گیل، مهنی، میرجانی و میرحبیبی. ییلاقات ایل در شهرستانهای بافت، سیرجان و مشیز، و قشلاقات آن در شهرستانهای بافت و سیرجان و بندرعباس قرار داشت. بنابر آمار سال 1366ش، جمعیت ایل 074‘2 خانوار (شامل 121‘12 تن) بود (همانجا).
گروهی از ایل افشار نیز احتمالاً از دورۀ صفوی در منطقۀ خمسۀ زنجان سكنى داشتهاند. هنری فیلد مینویسد كه ایل افشار همراه ایل ترك زبان دَویران از آذربایجان به خمسه آمدند و با قبایل قزلباش خمسه اتحادیۀ شاهسون (ه م) را تشكیل دادند. افشارهای خمسه را «افشار دَویرانی» مینامیدند و با این عنوان آنها را از «افشار صاین قلعه» در آذربایجان، و «افشار خرقان» در قزوین متمایز میكردند (ص 203).4 طایفۀ بدیرلو، جهانشاهلو، جمعهلو و قَرَاُسانلو (= قراصانلو) را از طوایف افشار خمسه نام بردهاند كه در ناحیۀ میان ابهر رود و گروس پراكنده بودند. این طایفههای افشار تا زمانی كه كوچ میكردند، ییلاقشان بالای سلطانیه و در شمال خاوری كوهستان طارم و نیز در بخش باختری رودخانۀ قزل اوزن بود و پس از مالكیت بر زمینهای ییلاقی، در آنجا دهنشین شدند و به كشاورزی پرداختند (همانجا). دهستان قشلاقات افشار، در دو سوی رودخانۀ قزل اوزن، در جنوب غربی زنجان را محل استقرار قشلاقی بیشتر طایفههای افشار خمسه نوشتهاند ( فرهنگ ... ، 2 / 212).ژوبر كه در 1221 ق / 1806 م، در زمان سلطنت فتحعلی شاه، به ایران آمده بود، افشارهای خمسه را از ایلهای چادرنشین زنجان معرفی میكند و مینویسد: بازار زنجان مركز داد و ستد افشارها بوده است كه قالیها، نمدها و بافتههای پشمین خود را در آن میفروختند و به جای آنها ماهوت و اسلحه و باروت و ساچمه از بازار میخریدند (ص 154).هوتوم شیندلر در 1880 م به دستهای از افشارها در جلگۀ اُجارود، میان زنجان و رود قزل اوزن، و در دهكدۀ چراغ تپه در 32 كیلومتری شمـال خاوری تكاب اشاره میكند (نك : ایرانیكا، I / 584).شمار افشارهای خمسه سابقاً 5 هزار خانوار بود كه در 1339 ش / 1960 م به حدود هزار خانوار تقلیل یافت (فیلد، همانجا). شیل شمار آنها را 200 خانوار نوشته است (ص 397).
گروهی از ایل افشار در آبادیهای جلگهای در اسدآباد همدان كه به «جلگۀ افشار» شهرت دارد، زندگی میكنند ( فرهنگ، 5 / 107؛ جمالی، 245). زمان مهاجرت این گروه از افشارها به اسدآباد روشن نیست. اگر فرار شومله، یكی از امیران ایل افشار را از همدان به خوزستان قرینهای بر حضور احتمالی شماری از افشارها در همدان بگیریم، نشانی از ورود افشارها در دورۀ سلجوقی به این ناحیه به دست میآید. اوبرلینگ حضور افشارها در كرمانشاه را در اوایل دورۀ صفوی میداند و شمار آنها را در دهۀ نخست سدۀ 19م (1216-1225ق) حدود 7 هزار تن یاد میكند ( ایرانیكا، همانجا). گفته شده است كه نادرشاه پس از آنكه سپاه متجاوز عثمانی را كه تا همدان رخنه كرده بودند، از ایران بیرون راند، گروهی از افشارهای منتسب به قاسملو، به سرپرستی 4 برادر: زهرمارخان، نصرالله خان، صالح خان و خان جان خان را به همدان كوچاند و در جلگۀ اسدآباد سكنى داد (جمالی، 245-246).پس از مرگ نادرشاه نیز گروه دیگری از طایفههای افشار از دورق خوزستان به اسدآباد و كنگاور مهاجرت كردند (دوبد، 319). نام «افشاریان»، روستایی از روستـاهای كنگاور (نك : فرهنگ، 5 / 16)، ظاهراً به سكنى گزیدن این دسته از افشارهای مهاجر خوزستانی در این روستا اشاره دارد.افشارهای تهران: گروهی از ایل افشار در مجاورت تهران استقرار یافته بودند و تا اوایل قرن 14 ش به ییلاق و قشلاق كوچ میكردند. دامنۀ كوههای البرز ییلاق آنها، و اطراف شهریار و غار، در چند كیلومتری جنوب غربی ری، قشلاق آنها بود (كیهان، 2 / 112). شیل شمار افشارهای تهران را 900 خانه و چادر ذكر میكند و قلمرو زندگی آنها را در نواحی میان تهران و قزوین میداند (همانجا). احتمالاً گروهی از این دسته افشارها در دهستان افشاریه در جلگۀ ساوجبلاغ كرج (نك : فرهنگ، 1 / 117) سكنى داشتهاند كه آن دهستان به نام آنها نامیده شده است.
گروهی از افشارها نیز در دورۀ صفوی به حوالی قزوین مهاجرت كرده، و در آبادیهای پیرامون آن استقرار یافته بودند. اسكندربیك (1 / 334) به ایلهای اوسالو (= اُصالو = اُصانلو) و اَمرلوی افشار ساكن در حوالی قزوین، در زمان سلطنت سلطان محمد خدابنده (حك 985 تا 996 ق)، فیلد به دستهای از افشارهای آذربایجان كه به خرقان قزوین كوچ كرده بودند (ص 203)، و گلریز به افشارهای ساكن در ناحیهای از قزوین به نام «افشاریه» (1 / 892) اشاره میكند. بنابر نظر گلریز افشارهای قزوین نزد مردم منطقه به نام شاهسون معروف شده بودند.پراكندگی ایل افشار تنها به مناطق یاد شده محدود نمیشود. گروههایی از این ایل در چند سدۀ گذشته به جاهای دیگری از ایران مانند اصفهان، یزد و مازندران نیز كوچیده بودند كه اشاراتی به حضور آنهـا در آن منـاطق جستـه گریختـه در منـابع تاریخی ـ جغرافیایی آمده است (مثلاً نك : ساروی، 100-101؛ شیروانی، 106؛ كسروی، 50؛ ایوری، 4).
مآخذ: ابناثیر، الكامل؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابوالحسن مستوفی، گلشن مراد، به كوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1369ش؛ ابوالغازی، بهادرخان، شجرۀ ترك، به كوشش دمزن، 1287 ق / 1871 م؛ اروج بیك بن سلطان علی بیك، دون ژوان ایرانی، به كوشش لسترنج، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1338ش؛ استرابادی، محمدمهدی، جهانگشای نادری، تهران، 1368 ش؛ اسكندربیك منشی، عالم آرای عباسی، تهران، 1350 ش؛ افشار محمودلو، عبدالرشید، تاریخ افشار، به كوشش محمود رامیان و پرویز شهریار افشار، تبریز، 1342 ش؛ بابن و هوسه، سفرنامۀ جنوب ایران، ترجمۀ محمد حسن اعتمادالسلطنه، به كوشش هاشم محدث، تهران، 1363 ش؛ باور، محمود، كوهگیلویه و ایلات آن، تهران، 1324ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، «افشارها در تاریخ و سیاست كرمان»، ناموارۀ دكتر محمود افشار، به كوشش ایرج افشار و كریم اصفهانیان، تهران، 1366 ش، ج 4؛ بدرالدین عینی، السیف المهند، به كوشش فهیم محمد شلتوت، قاهره، 1966-1967 م؛ بدلیسی، شرفالدین، شرفنامه، به كوشش محمد عباسی، تهران، 1343 ش؛ بنداری اصفهانی، فتح، زبدة النصرة، مختصر تاریخ آل سلجوق عمادالدین كاتب، قاهره، 1974 م؛ پوركریم، هوشنگ، «تركمنهای ایران»، هنر و مردم، تهران، 1346 ش، شم 61-62؛ جمالی اسدآبادی، ابوالحسن، «چند سند از طایفۀ افشار اسدآباد»، بررسیهای تاریخی، تهران، 1354 ش، س 10، شم 2؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1333 ش؛ دوبد، س.، سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، 1371 ش؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به كوشش محمد اقبال، تهران، 1333 ش؛ رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، به كوشش بهمن كریمی، تهران، 1338ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1357ش؛ ژوبر، پ. ا.، مسافرت در ارمنستان و ایران، ترجمۀ علیقلی اعتماد مقدم، تهران، 1347 ش؛ ساروی، محمد فتحالله، تاریخ محمدی، به كوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1371 ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر كوچنده، (1366 ش)، نتایج تفصیلی، ایل افشار، مركز آمار ایران، تهران، 1368 ش؛ شیروانی، زینالعابدین، بستان السیاحة، تهران، 1315ق؛ فرهنگ جغرافیایی ایران (آبادیها)، تهران، 1328-1331 ش؛ فسایی، حسن، فارسنامۀ ناصری، به كوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1367 ش؛ فیلد، هنری، مردمشناسی ایران، ترجمۀ عبدالله فریار، تهران، 1343ش؛ قاضی احمدقمی، خلاصة التواریخ، به كوشش احسان اشراقی، تهران، 1359ش؛ قدوسی، محمدحسین، نادرنامه، مشهد، 1339 ش؛ قزوینی، یحیى، لب التواریخ، تهران، 1363ش؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383ق / 1963 م؛ كاشغری، محمود، دیوان لغات الترك، استانبول، 1333 ق؛ كسروی، احمد، كاروند، به كوشش یحیى ذكاء، تهران، 1356ش؛ كیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش؛ گلریز، محمدعلی، مینودر، قزوین، 1368 ش؛ لایارد، هنری و دیگران، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، 1371 ش؛ محمدكاظم، عالم آرای نادری، به كوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1364ش؛ مظلومزاده، محمدمهدی، «طایفۀ افشار كازرون»، ناموارۀ دكتر محمود افشار، به كوشش ایرج افشار و كریم اصفهانیان، تهران، 1367 ش، ج 4؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، لیدن، 1906 م؛ مقریزی، احمد، السلوك، به كوشش سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره، 1972م؛ میرنیا، علی، ایلها و طایفههای عشایری خراسان، تهران، 1369 ش؛ مینورسكی، ولادیمیر، تاریخچۀ نادرشاه، ترجمۀ رشید یاسمی، تهران، 1313 ش؛ وزیری كرمانی، احمدعلی، تاریخ كرمان، به كوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1364 ش؛ همو، جغرافیای كرمان، به كوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1353 ش؛ وصاف، تاریخ، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، 1346 ش؛ نیز:
Avery, P., «Nadir Shah and the Afsharid Legacy», The Cambridge History of Iran, 1991, vol. VII; Chardin, J., Voyages, Paris, 1811; EI2; Iranica; Lockhart, L., Nadir Shah, Lahore, 1976; id, «The Persian Army in the Ṣafavī Period», Der Islam, Berlin, 1959, vol. XXXIV; Minorsky, V.,«Äinallu / Inallu», Rocznik Orientalistyczny, Kraków, 1953, vol. XVII; id, «A Civil and Military Review in Fārs in 881 / 1476», Bulletin of the School of Oriental and African Studies, London, 1975, vol. X; Nikitine, B.,«Les Afšārs d’Urumiyeh», JA, Paris, 1929, vol. CCXIV; Shiel, M., Glimpses of Life and Manners in Persia, New York, 1973; Sykes, P. M., Ten Thousand Miles in Persia, New York, 1902.علی بلوكباشی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید