ادبیات داستانی عامیانه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 13 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/238327/ادبیات-داستانی-عامه
جمعه 12 اردیبهشت 1404
چاپ شده
1
افشاری میکوشد ارتباط این بنمایه را با این اندیشۀ بسیار کهن جوامع کشاورزی و مادر سالاری انطباق دهد که خون و مرگ ایزد نباتی یا انسانی تأثیر و قدرت آن را داشت که گیاهان را برویاند (ص 69). در باورهای مردم سیرجان گیاه «زلف عروس» و «گل عروسو» اولینبار از خون عروس جوان ــ که به ناحق به قتل رسید ــ روییده است (مؤید، 442). در قصۀ سه خواهر و نیلبک، به دسیسۀ دو خواهرْ شیر خواهر سوم را میدرد و از خون او نی میروید و چون پسری نی را بر لب مینهد تا بنوازد، دختر داستان خود را بیان میکند (وکیلیان، 264- 269). ــ زادهشدن در خاندان شاهی: بنابر تیپ 611 آرنه ـ تامپسون، قهرمان نسبی شاهانه دارد. تاجالملوک از خاندان شاهی، و بکاولی هم دختر شاه پریان است. عشاق یا یکی از آنها بیشتر نسبی شاهانه دارند و یا منتسب به دربارند. ــ زنده کردن مرده: در برخی از قصهها قهرمان پس از مرگ دوباره به دم پیر یا پیغمبر یا امام زنده میشود؛ مثل ورقه و گلشاه که هردو به دست پیامبر(ص) زنده میشوند (عیوقی، 121). در قصههای عامیانه قهرمان نه یکبار، بلکه چند بار قادر است تا افراد را زنده کند. گاه به جای قهرمان، دیو و جادوگر این کار را میکند. در داستان ملک جمشید، دیو، سر بریدۀ پریزاد را به تن او میچسباند و پریزاد زنده میشود (محجوب، 822). شاهزادۀ کابلی در یکی از قصههای سندبادنامه با دسیسۀ وزیران با خوردن آب چشمه، تغییر جنسیت میدهد که البته با دعای پدر و کمک فرشتۀ نگهبان چشمه و مالیدن شهپر خود بر شاهزاده، به حال نخستین بازمیگردد (ظهیری، 250 بب ). ــ سرزمین معشوق: سرزمین معشوق همواره کشوری دوردست چون روم، چین، و یا نامعلوم چون جابلقا ست. این خود آزمایشی است برای عاشق تا معلوم شود تا چه اندازه یارای ایستادگی در برابر موانع، حوادث و مشکلات را دارد و این درازی راه ضمناً دستمایۀ شاعر برای خلق صحنههای حادثهجویانه نیز هست. ــ سفر: سفر پر خطر قهرمان به سرزمین معشوق، از بنمایههای کهن قصههای ایرانی است؛ چنانکه در سمکعیار خورشید شاه (شاهزادۀ حَلَب) عاشق مه پری (دختر خاقان چین) میشود و به جستوجوی او به سفر میرود. در دارابنامۀ بیغمی هم، فیروزشاه (پسر داراب) به عینالحیات (دختر پادشاه یمن) دل میبازد و به جستوجوی او راه سفر در پیش میگیرد. این سفر گاه با خطرهایی همراه است، خاصه اگر سفر دریایی باشد که قطعاً طوفان و غرق شدن کشتی قهرمان حتمی است و البته تنها قهرمان زنده میماند و با تخته پارهای خود را به جزیره یا مکانی امن میرساند. در سفرهای غیردریایی نیز مواجهه با اژدها، جنگ با دیو، گم شدن در صحرا یا درون غار و گذر از مهالک و موانع صعب و سخت امری طبیعی است. در این سفرها راهها نیز در زمانی کوتاه پیموده میشود. حوادث سفر چون عشقهای حاشیهای که در هنگام سفر پیش میآید، زندان و اسارت، همدم شدن با پیر، بازرگان و یا اشخاص دیگری که به عاشق کمک و مسیر وی را عوض میکنند ازجملۀ بخشهای هیجانی این داستانها ست. قهرمان در بیشتر این سفرها همراه یا همراهانی دارد. ــ شبگردیهای شاهان: شاهعباس به شبگردی علاقۀ فراوان دارد و بیشتر داستانهای شاهعباس هنگام شبگردی اتفاق میافتد. تیپ c951 آرنه ـ تامپسون با عنوان شاه با جامههای مبدل به قصههایی به این بنمایه پرداخته است. در داستانهای عامیانه چندین روایت از قصههایی که شاه با لباس مبدل به جمع دزدان میپیوندد، وجود دارد؛ مثل شاهعباس و 3 درویش (نک : وکیلیان، 311 بب ). ــ شکار: شکار ازجملۀ تفریحات شاهان و فرمانروایان و جزئی از بزم آنان به شمار میرفته است. پادشاهان داستانی شیفتۀ شکارند؛ مثل بهرامگور که جانش را نیز بر اثر شکار از دست داد. رستم در شکارگاه به دست نابرادریاش شغاد در چاه گرفتار و کشته شد. در داستانهای فارسی گاه حوادث دقیقاً از شکارگاه و گم شدن در آن آغاز میشود؛ چنانکه بهرام در این افسانه در شکارگاه دو حادثه برایش اتفاق میافتد: جنگ با شیر و گم شدن. بسیاری از حوادث مهم در شکارگاه شکل میگیرد. قهرمان در شکارگاه به دنبال شکار گم میشود و یا شکار او را به تصویر یا خود معشوق رهنمون میشود یا اساساً شکار بهانهای است برای رفتن به کشور معشوق. گاه در شکارگاه عاشق با واسطهای مواجه میشود که جرقۀ عشق را در وجودش شعلهور میسازد. ــ شوهر دادن معشوق: در برخی از داستانهای عاشقانه، والدین معشوق برای چارۀ کار و رهایی از دست عاشق و پایان دادن به ماجرای عشقی، وی را شوهر میدهند. گاه نیز والدین بیآنکه از عشق نهانی عشاق باخبر باشند، دختر را در برابر انبوه خواستگاران که بیشتر شاهزادگان و بزرگان کشورهای دیگر هستند، شوهر میدهند. این موضوع خود یک مانع مهم بر سر راه عاشق است که جنون وی را بیشتر میکند. ــ شیرکشی، اژدهاکشی و دیوکشی: قهرمان طی چندین نبرد سرانجام بر اژدها پیروز میشود. در قصههای عامیانه، قهرمان برای وصال معشوق و ازدواج با وی باید اژدها، دیو و یا شیری را از سر راه بردارد (آرنه ـ تامپسون، 250، کد 467). تنها خطری که قهرمان را هنگام مبارزه با اژدها تهدید میکند، خطر خواب است. در داستان چهلگیسو، شاهزاده جهانتیغ که دلباختۀ چهل گیسو ست، پس از رهانیدن وی از دست دیو سفید، با اژدهایی که آب را بر مردم بسته است، میجنگد و او را میکشد و با چهلگیس ازدواج میکند (انجوی، قصهها، 1/ 198). در قصۀ گل بکاولی (بنگالی، 669)، تاجالملوک با مشقت بسیار از دریای محیط نجات مییابد و پس از کشتن اژدها و برداشتن مهرۀ مار در حوضی شنا میکند. اژدهاکشی در اساطیر یونان، روم و ایران باستان نیز همین کارکردها را دارد که ادامۀ حضور این اساطیر را در قصههای عامیانه میتوان مشاهده کرد (افشاری، 43). جنگ با شیر نیز جلوهای از قدرتنمایی قهرمان است. بهرامگور در شکارگاه شیری را میبیند که بر پشت گور جسته، و به یک تیر شیر را نقش دیوار خورنق میسازد (نظامی، 563-564). ماجرای شیرکشی در آثار جدیدتر چنان مضحک میشود که مثلاً در بوستان خیال میخوانیم: «بچه سید 12 ساله برای بول کردن بر زمین نشسته است؛ همانطور نشسته در میان جست زدن شیر کاردی میکشد و چنان در شکم آن اجل برگشته فرو میبرد که تا بند دست در شکم او غایب میشود!» (محجوب، 655). ــ طلسم شکنی: بخش عمدهای از قصههای عامیانه را شرح طلسمشکنی قهرمان تشکیل میدهد. طلسمات، نقوش مخصوص یا شیء نقش یافته است که برای دفع چشمزخم یا آفت تهیه میشده است. یکی از وظایف قهرمان داستانهای عامیانه، طلسمشکنی است. این طلسمها را دیو، جادوگر بدنهاد یا شریر، در جایی دفن کرده است که باعث مسخ یا نحوست میگردد و قهرمان با کشتن دیو، موانع دشوار طلسم را باطل میکند. محمدتقی جعفری در کتاب بوستان خیال در پرداختن طلسمهای عجیب و غریب مهارتی شگرف دارد (نک : محجوب، 620 بب )؛ تا آنجا که دو جلد از 15 جلد کتاب به طلسمات اختصاص یافته است و اگر این مجموعۀ بزرگ داستانی را کتاب طلسمات بنامیم، بیراه نخواهد بود. در قصۀ امیرالمؤمنین حمزه (ص 533 بب ( طلسمات جمشید و زردهشت جادو شکسته میشود. در هر دو مورد با شکستن طلسم به گنج دست مییابند. ــ عاشق شدن با شنیدن صدای معشوق: چنان که فرهاد با شنیدن صدای شیرین از هوش میرود. رابعۀ پلاسپوش دختر پادشاه خرسنه با شنیدن آواز امیرحمزه عاشق او میشود، صورت امیر را برای خود نقش میکند و میگوید اگر کسی با این صورت پیدا شود، من او را به شوهری میپذیرم (همان، 402). ــ عاشق شدن با تصویر: در قصههای عاشقانه آغاز حادثۀ عشقی با دیدن رودررو در مکتب، شکارگاه یا ایوان قصر است یا در خواب، اما در بیشتر موارد با دیدن تصویر است؛ مثل داستان خسرو و شیرین که هر دو با دیدن تصویر یکدیگر، عاشق هم میشوند. سام نیز در سامنامه، ناگاه چشمش به تصویر پریدخت، دختر فغفور چین میافتد و دلباختۀ او میگردد. عاشق شدن با تصویر در ادبیات دوران پیش از اسلام نیز وجود داشته است و «قدیمترین کس ... دختر شاه زابل است که در دوران ضحاک میزیسته و تصویر جمشید را دیده و عاشق وی شده است، این داستان در گرشاسبنامۀ اسدی یاد شده است» (محجوب، 154). امیرارسلان نیز با دیدن تصویر فرخ لقای فرنگی در کلیسا عاشق او میشود. ــ عشق پیری: مثل عشق شیخ صنعان به دختر ترسا یا عشق پیر 80 ساله به گلاندام و عشق بازرگانی پیر به دختری صاحب جمال که حمزه با دیدن تصویر این دختر در دست بازرگان خواستار وی میشود و سرانجام او را به همسری برمیگزیند ( قصۀ امیرالمؤمنین، 493-503). ــ عشقهای حاشیهای: در قصهها، عشقهای حاشیهای در کنار جریان اصلی داستان شکل میگیرد. برخی از این عشقها مثل عشق فرهاد به شیرین در جریان اصلی داستان خسرو و شیرین پدید میآید که ارتباط مستقیم با داستان اصلی دارد. گاه نیز این عشقهای حاشیهای اگرچه منجر به ازدواج عاشق با شخص سوم میشود، مثل ازدواج رامین با گل در جریان اصلی داستان ویس و رامین، ولی ارتباط چندانی با داستان ندارد. گاه جریان عاشقانهای به موازات داستان اصلی پیش میرود که قهرمان جریان حاشیهای، یاور عاشق یا معشوق نیز هست؛ مثل 4 داستان «مهر و مهربان»، «بهزاد و پریزاد»، «محمد و علی» و «کمال و جمال» در داستان اصلی گل و نوروز خواجوی کرمانی که این 4 داستان ضمن داستان اصلی و همراه با آن، خود داستانی مستقل نیز به شمار میآیند. در مواردی که معشوق ناخواسته به عقد کسی دیگر جز عاشق درمیآید، از مقولۀ عشق حاشیهای نیست، مثل لیلی که ناخواسته به عقد ابنسلام درمیآید. در عشقهای حاشیهای دو جریان عاشقانه به موازات هم پیش میرود. این اصل در داستانها به قرینهسازی معروف است. بر این اساس عاشق و معشوق قرینۀ هم هستند، یعنی هر دو شاهزاده هستند و حوادث بر سر راه هر دو قرار میگیرد؛ در این حالت قرینهای، داستان نهایت شکل دایرهای دارد که از یک سو آغاز میشود و به همان نقطه ختم میگردد. ــ عشق نامادری به فرزندخوانده: عشق نامادری به فرزند ـ خوانده (فرزند ناتنی) در داستانهای عاشقانۀ حماسی و عامیانۀ ملل مختلف، سابقهای دیرینه دارد. در شاهنامه، سودابه عاشق فرزند همسرش، سیاوش، میشود. در ادبیات یونانی نیز فدر همسر تزه، به ناپسری خود هیپولیت عشق میورزد (اسلامی، 78-94). در داستان سلامان و ابسال (که در اصل، داستانی یونانی است) نیز ابسال، دایه و نامادری سلامان، پس از آنکه وی را بزرگ میکند، عاشق او میشود (نک : جامی، 156-165). زلیخا نیز گرفتار عشق یوسف میشود. ــ کمند افکنی: عیاران و قهرمانان قصهها برای ورود به قصر یا قلعه، کمند میانداختند. کمند انداختن دو گونه است: یکی انداختن کمند در کنگرۀ قصر و بارگاه و بالارفتن با کمند، و گونۀ دیگر کمند در حلق یکدیگر انداختن در نبردها ست. کمندافکنیها در قصۀ امیرالمؤمنین حمزه از نوع اخیر است بهعنوان نمونه: کمند انداختن بر مقبل (ص 374)؛ لندهور بن سعدان کمند در حلق شداد انداخت (ص 380)؛ انداختن کمند یکدیگر را حمزه و قیماز خاوری (ص 427)؛ بهمن کمند در حلق امیر انداخت و امیر هم در حلق او انداخت (ص 333)؛ کمند عمر معدی در گلوی قیصر روم (ص 215)؛ در مبارزه کمند در همدیگر انداختند (ص 365، 423، 489). ــ گنج یافتن: پیدا کردن گنج توسط بخت جمال (همان، 52)؛ گنج باغ مهتر سلیمان (همان، 78-90)؛ گنج جمشید در طلسمات جمشیدیه (همان، 534)؛ گنج مقام حضرت آدم(ع) در سرندیب (ص 163-164). مورد اول با موارد دیگر متفاوت است، از این جهت که بخت جمال در باغی با کندن یک خشت گنج پیدا میکند، در حالی که در موارد دیگر از ابتدا گنج وجود داشته است، اما اجازۀ استفاده از آن را نداشتهاند و پس از شکستن طلسم و یا در خواب از طرف اولیای حق اجازۀ بهرهبرداری از گنج داده میشود. ــ لباس مبدل پوشیدن: عیاران و قهرمانان قصهها برای اجرای مقاصد خود تغییر شکل میدهند. آنان برای اینکه بتوانند به آسانی و هرگاه که بخواهند تغییر شکل و هیئت دهند، قبلاً از طرف یکی از پیغمبران نظرکرده میشوند و این قدرت به آنان عطا میشود (محجوب، 296). در شاهنامه رستم برای رهایی دادن بیژن لباس بازرگانان میپوشد، یا در داستان «کرم هفتواد»، اردشیر خود را بازرگان خراسانی معرفی میکند. در اسکندرنامۀ عوامانه، عیاری به نام مهتر برق فرنگی پوست سگی میپوشد و آزادانه در بازار رفتوآمد میکند. در رموزحمزه نیز چنین عیاری وجود دارد (نک : همو، 322). در ابومسلمنامه در بعضی از موارد عیاران ابومسلم چادر سر میکنند و از معرکه بیرون میآیند. در «داستان اسکندر»، ارسطو برای گرفتن «شهر» یونان، لباس درویشان میپوشد (همو، 357). سمک نیز در داستان سمکعیار با آن همه دلیری و پهلوانی گاه جامۀ زنان میپوشد و خود را به صورت شاهدی نکو روی میآراید و وسمه و عطر و جز آنها بهکار میبرد و «غنج کنان» در بازار میخرامد تا دل عیاران را به خود متمایل سازد و آنها را در بند کشد. او گاه کلاهی بر سر و طبقی بر دست مینهد و خود را مست لایعقل میسازد و افتان و خیزان عیاری دیگر را به سودای میگساری به خانۀ خویش میکشد و در دام میافکند. سمک عیاری است که هیزمکشی و سقایی و شرابداری میکند. زنان نیز چون سرخورد، دختر چالاک عیارپیشه به شوق خدمت جوانمردان لباس مردانه بر تن میکنند و به عیاری میپردازند (همو، 607- 608). در قصۀ امیرالمؤمنین حمزه، حمزه هیچگاه لباس مبدل نمیپوشد، اما عمرامیه به شکل درویشان (ص 76)، شبان (ص 184)، بازیگر (ص 190)، دایه (ص 194)، زابلیان (ص 243)، بختک (ص 253)، چاوش (ص 329)، پیری عاقد (ص 407)، و خوالیگران (ص 519، 574، 575) درمیآید. ــ مکر زنان: عنوان گروهی از قصههای عامیانه که نویسنده همۀ ماجراهای داستانی را بر مبنای خیانتپیشگی، بیوفایی و چارهاندیشی زنان در مسائل عاطفی و عشقی با زمینههای عیاری، طراری و دزدی پیش میبرد. مشهورترین آنان «دلیلۀ محتاله» در هزارویک شب است (4/344 بب ). اساس داستانهای بختیارنامه، طوطینامه، نه منظر و طرح اصلی هزارویک شب و سندبادنامه بر همین اساس است. زنان مکار الزاماً منفی و شرور نیستند، بلکه وجه مشترک آنان هوشمندی، تدبیر و شناسایی نقطۀ ضعف دیگران و بهرهگیری مناسب از آنها ست. بیش از همه در هزارویک شب، مکر زنان در 50 داستان و 115 نیرنگ دیده میشود. ــ ناشناس ماندن: از کردارهای رایج عیاران ناشناخته ماندن آنان بوده است. یک راه ناشناس ماندن پوشیدن لباس مبدل برای نفوذ در اردوی دشمن، جاسوسی یا ورود به قصر معشوق است. از روشهای عیاری سفر کردن به طور ناشناس بود؛ مثل سفر امیرارسلان در فرنگ که خود را «الیاس قهوهچی» معرفی میکند (نقیبالممالک، 66). از روشهای عیاران ناشناس سفر کردن به کشوری دوردست و پنهان داشتن نام و نسب و پرداختن به کارهای شگفتانگیز برای نشان دادن گوهر ذاتی خویش است. آنان فقط برگهای با خود برمیدارند تا در موقع اثبات دعوی آن را در دست داشته باشند (محجوب، 1014). ــ نامهنگاری: نامه مهمترین وسیلۀ ارتباطی عشاق است؛ به خصوص وقتی که بُعد مسافت در میان باشد و یا بر اثر موانع، دیدار ممکن نباشد. شمار این نامهها در برخی از منظومهها به 10 یا 30 میرسد. نامه بهترین وسیله برای ارتباط عشاق است. محتوای این نامهها شکوه و شکایت و بیان بیمهریها ست. در این نامهها، غزلهایی نیز به رسم معمول از زبان عاشق و یا معشوق دیده میشود. «ده نامه» گویی در خلال منظومههای عاشقانه اولینبار در ویس و رامین دیده میشود؛ البته بعدها به پیروی از این سنت، «ده نامه» یا «سینامه»هایی مستقل نیز پدید آمد. این ویژگی در داستانهای عاشقانه معمول است و به «ده نامه» یا «سی نامه» شهرت دارد. ــ نَسَب شاهانۀ قهرمان: قهرمانان و عشاق یا یکی از آنها معمولاً نسبی شاهانه دارند یا چون وزیران، امیران و حکام محلی منتسب به دربارند. در کمتر داستانی پیش میآید که عاشق یا معشوق از طبقات فرودین اجتماع باشند. عاشق و معشوق هر دو از خاندان شاهی و بزرگزاده هستند (بنابر تیپ 611 فهرست آرنه ـ تامپسون، قهرمان نسبتی شاهانه دارد) (ص 320). ــ نیرنگ: حیله، نیرنگ و چارهسازی، عامل ایجاد گرههای داستانی است. این بنمایه بهطور مشترک در تمام داستانها به شکلهای گوناگون ظهور مییابد.
ابوطاهر طرسوسی، دارابنامه، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، 1356ش؛ اخوت، احمد، دستور زبان داستان، اصفهان، 1371ش؛ ارجانی، فرامرز، سمکعیار، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1338ش؛ اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، به کوشش محمد اسماعیل رضوانی، تهران، 1377ش؛ اسکندرنامه (روایت فارسی کالیستنس دروغین)، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1343ش؛ اسکندر و عیاران (تلخیص از کلیات هفت جلدی اسکندرنامۀ نقالی)، به کوشش علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، 1383ش؛ اسلامی ندوشن، محمدعلی، جام جهانبین، تهران، 1355ش؛ اسماعیلی، حسین، «ابومسلمنامه»، دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، به کوشش اسماعیل سعادت، تهران، 1384ش، ج 1؛ افشاری، مهران، تازه به تازه، نو به نو، تهران، 1385ش؛ الول ساتن، ل. پ.، قصههای مشدی گلین خانم، به کوشش ا. مارتسلف و دیگران، تهران، 1374ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، 1352ش؛ همو، قصههای ایرانی، تهران، 1352ش؛ همو، گل به صنوبر چه کرد؟، تهران، 1382ش؛ بالایی، ک.، پیدایش رمان فارسی، ترجمۀ مهوش قدیمی و نسرین خطاط، تهران، 1377ش؛ براهنی، رضا، قصهنویسی، تهران، 1362ش؛ برخوردار فراهی، داستانهای محبوبالقلوب، به کوشش علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، 1373ش؛ بنگالی، عزتالله، گل بکاولی، اسلامآباد، مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، به کوشش کتایون مزداپور، تهران، 1387ش؛ بهاردانش، بمبئی، چ سنگی، 1277ق؛ بیغمی، محمد، دارابنامه، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، 1339ش؛ پارسا نسب، محمد، «بنمایه»، فصلنامۀ نقد ادبی، تهران، 1388ش، س 2، شم 5؛ پورنامداریان، تقی، رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی، تهران، 1364ش؛ جامی، عبدالرحمان، سلامان و ابسال، به کوشش محمد روشن، تهران، 1373ش؛ چناری، «اسطوره»، فرهنگنامۀ ادبی فارسی (دانشنامۀ ادب فارسی)، به کوشش حسن انوشه، تهران، 1376ش، ج2؛ چهار درویش، چ سنگی، تهران، 1357ق؛ حکایت اشرف خان و سرگذشت سه درویش، به کوشش محمد دامادی، تهران، 1370ش؛ خدیش، پگاه، ریختشناسی افسانههای جادویی، تهران، 1387ش؛ خرمشاهی، بهاءالدین، حافظنامه، تهران، 1367ش؛ خواجوی کرمانی، محمود، سامنامه، به کوشش اردشیر بنشاهی، بمبئی، 1319ش؛ داد، سیما، فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران، 1375ش؛ دادور، ایلمیرا، «عناصر ساختاری قصه و افسانه»، پژوهش زبانهای خارجی، تهران، 1383ش، شم 18؛ دریای اسمار، ترجمۀ مصطفى خالقداد عباسی، به کوشش تارا چند و امیر حسین عابدی، علیگره، 1375ش؛ دو روایت از سلیم جواهری، بـه کوشش محمد جعفری (قنواتی)،تهران، 1387ش؛ ذوالفقاری، حسن، «حسن و دل»، مجلۀ مطالعات و تحقیقات ادبی، تهران، 1384ش، س 2، شم 5-6؛ همو، منظومههای عاشقانۀ ادب فارسی، تهران، 1374ش؛ رحمانی، روشن، تاریخ گردآوری، نشر و پژوهش افسانههای مردم فارسیزبان (تاجیکستان، افغانستان، ایران)، شیراز، 1380ش؛ رستگارفسایی، منصور، فرهنگ نامهای شاهنامه، تهران، 1369-1370ش؛ رستمنامه، کلیات، تهران، مطبوعاتی حسینی؛ زرینکوب، عبدالحسین، یادداشتها و اندیشهها، تهران، 1355ش؛ سرخسی، حامد، اعجوبه و محجوبه، به کوشش رضا سمیعزاده، تهران، 1381ش؛ سورآبادی، ابوبکر، تفسیر، تهران، 1381ش؛ شفیعیکدکنی، محمدرضا، «نگاهی به طراز الاخبار»، نامۀ بهارستان، تهران، 1381ش، س 3، شم 1، دفتر پنجم؛ شیرویۀ نامدار، به کوشش علیرضا سیفالدینی، تهران، 1384ش؛ شیمل، آ.، افسانه خوان عرفان، به کوشش حسین خندقآبادی، تهران، 1381ش؛ صافی سبزواری، امینالدین، بهرام و گلندام، به کوشش حسن ذوالفقاری و پرویز ارسطو، تهران، 1387ش؛ صدیقی، طاهره، داستانسرایی فارسی در شبهقاره در دورۀ تیموری، اسلامآباد، 1337ش؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1370ش؛ همو، «ماجرای تحریم ابومسلمنامه»، ایراننامه، نیویورک، 1365ش، س 5، شم 2؛ ظهیری سمرقندی، محمد، سندبادنامه، به کوشش احمد آتش، تهران، 1362ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، 1366ش؛ عیوقی، ورقه و گلشاه، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، 1343ش؛ فخرالزمانی قزوینی، عبدالنبی، تذکرۀ میخانه، به کوشش احمد گلچینمعانی، تهران، 1340ش؛ همو، طرازالاخبار، نسخۀ خطی کتابخانۀ مجلس سنا، شم 358؛ فرخی سیستانی، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363ش؛ فردوسی، داستان سیاوش، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1363ش؛ همو، شاهنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335ش؛ همو، همان، به کوشش ی. ا. برتلس و دیگران، تهران، 1374ش؛ قرآنکریم؛ قزوینی، زکریا، عجایبالمخلوقات، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1361ش؛ قصۀ امیرالمؤمنین حمزه (حمزه نامه)، به کوشش جعفر شعار، تهران، 1362ش؛ قصۀ حسین کرد شبستری، به کوشش ایرج افشار و مهران افشاری، تهران، 1385ش؛ کوهی کرمانی، حسین، پانزده افسانه از افسانههای روستایی ایران، تهران، 1348ش؛ کهنموییپور، ژاله و دیگران، فرهنگ توصیفی نقد ادبی، تهران، 1381ش؛ گلچین معانی، احمد، تاریختذکرههای فارسی، تهران، 1350ش؛ لوی استروس، ک.، «تأملاتی دربارۀ اثری از ولادیمیر پراپ»، ریشههای تاریخ قصههای پریانِ و. پراپ، به کوشش فریدون بدرهای، تهران، 1371ش؛ مارتسلف، ا.، «ادبیات عامیانۀ فارسی در دورۀ قاجار»، ترجمۀ عباس امام، فرهنگ مردم، تهران، 1387ش، س 7، شم 27، 28؛ همو، طبقهبندی قصههای ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371ش؛ همو، «گنجینهای از گزارههای قالبی در داستان عامیانۀ حسین کرد»، قصۀ حسین کرد شبستری (هم )؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1382ش؛ مزداپور، کتایون، «روایتهای داستانی از اسطورههای کهن»، فرهنگ، تهران، 1377ش، س 1، شم 1 و 2؛ معین، محمد، تحلیل هفت پیکر، تهران، 1338ش؛ مقدادی، بهرام، فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی، تهران، 1378ش؛ منزوی، فهرستواره؛ مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381ش؛ میرصادقی، جمال، ادبیات داستانی، تهران، 1366ش؛ همو، عناصر داستانی، تهران، 1376ش؛ نزلآباد، محمد، مثنوی جمال و جلال، به کوشش شکوفه قبادی، تهران، 1382ش؛ نظامی گنجوی، خمسه، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران، 1383ش؛ نقیبالممالک، امیرارسلان، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1340ش؛ نوعی خبوشانی، محمدرضا، سوزوگداز، به کوشش امیرحسین عابدی، تهران، 1348ش؛ واصفی، محمود، بدایعالوقایع، به کوشش الکساندر بُلدرف، تهران، 1349ش؛ وکیلیان، احمد، قصههای مردم، تهران، 1379ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1311ش؛ هزار و یک شب، ج 4، ترجمۀ عبداللطیف طسوجی، تهران، 1337ش؛ همان، ج 2، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1315ش؛ هفت کشور و سفرهای ابن تراب، به کوشش ایرج افشـار و مهـران افشـاری، تهـران، 1386ش؛ هفت لشکر (طومـار جـامع نقـالان)، به کوشش مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، 1377ش؛ همدانی، محمد، عجایبنامه، به کوشش جعفر مدرس صادقی، تهران، 1375ش؛ یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، تهران، 1369ش؛ یوسفی، غلامحسین، دیداری با اهل قلم، مشهد، 1355-1357ش؛ نیز:
Aarne, A. and S.Thompson, The Types of International Folktales, ed. H. J. Uther, Helsinki , 2004; Tomashevsky, B., «Thematics», Russian Formalist Criticism, tr. L. L. T. Lemon and M. J. Reis, Nebraska , 1965. حسن ذوالفقاری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید