صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / اساطیر ایرانی /

فهرست مطالب

اساطیر ایرانی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 29 آذر 1398 تاریخچه مقاله

كیانیان

پس از مرگ گرشاسپ، ایرانیان مردی از تبار شاهان پیشین، فرزند زاب (ابن بلخی، 14؛ ابوعلی مسکویه، 1/ 69)، یا از نوادگان فریدون و منوچهر (فردوسی، 2/ 59)، را بر تخت می‌نشانند که سلسله‌ای نو را بنیاد می‌نهد. از این پس، پادشاهانی بر ایران حکومت می‌کنند که همگی پیش از نامشان عنوان کی، به معنی پادشاه، فرمانروا، سردار یا بزرگ (بارتولمه، 442؛ نیبرگ،II/ 109؛ نیز نك‍ : یوستی، 160) را دارند و از این‌رو، با عنوان كیانیان شناخته شده‌اند.
تا پایان دورۀ پیشدادیان، تقریباً همۀ پدیده‌های تمدنی شکل می‌گیرند و حکومت و نهادهای حکومتی ایران تشکیل و تثبیت می‌شوند؛ پس از این، تلاش کشور و حکومت صرف دفاع از مرزها و پایدار ساختن آنها می‌شود. بدین‌سان در دورۀ کیانیان، مفهوم دفاع از مرزها که از مدتی پیش آغاز شده بود، صورت جدی‌تری به خود می‌گیرد و به تشکیل و گسترش نهادهای نظامی، و بالاتر از همه ظهور برجسته‌ترین مبارزان در سیمای پهلوانان می‌انجامد. از این دوران که شرح آن با تفصیل بیشتر در شاهنامه و دیگر تاریخهای روایی آمده است، با عنوان عصر پهلوانی تاریخ اساطیری ایران یاد می‌شود و چه بسا مهم‌ترین رویداد آن که سرتاسر این دوران طولانی دوام می‌آورد و آن را تحت تأثیر قرار می‌دهد، ظهور و حضور رستم جهان‌پهلوان است.

رستم

چنان‌كه اشاره شد، در روزگار منوچهر، زال پس از عاشق شدن به رودابه، با وجود مخالفتهای نخستین منوچهر و سام، سرانجام با رودابه زناشویی می‌كند. رودابۀ باردار به هنگام زادن دچار مشكل می‌شود. زال با آتش زدن پر سیمرغ او را به یاری می‌خواند. به توصیۀ سیمرغ، رودابه را بیهوش می‌كنند و با شكافتن پهلویش نوزاد را بیرون می‌كشند و با دارویی برساخته از گیاه و شیر و مشك زخمش را درمان می‌کنند (فردوسی، 1/ 235- 238).
نوزاد که رستم نام می‌یابد، از همان آغاز به گونه‌ای دیگر است و چنان شگفت می‌بالد که در 9 ‌سالگی نیروی جوانی ‌20‌ساله را دارد (همو، 1/ 239-242؛ ثعالبی، 104-105). پس از درگذشت آخرین پادشاه پیشدادی و تصمیم بزرگان مبنی بر سپردن شاهی به کیقباد، رستم مأمور آوردن او از کاخش در البرزکوه می‌شود. رستم از پی جست‌و‌جوی بسیار، اسبی درخور می‌یابد که رخش نام می‌گیرد و رهسپار این مأموریت می‌شود (همو، 140-142). برپایۀ روایتهای دینی، قباد را در صندوقی به آب سپرده بودند و زاب او را یافته، و پرورده بود (بندهش، 150). 
در روزگار پادشاهی کیقباد، افراسیاب بار دیگر پیمان می‌شکند و با بهره ‌جستن از آشفتگی ایران، به خاک این کشور می‌تازد. از این زمان، زال که به دوران پیری رسیده است، وظایف خویش را به رستم می‌سپارد (مجمل التواریخ، 45).
ایرانیان پس از رویارویی با تورانیان، آنان را شکست سختی می‌دهند و افراسیاب نیز به دست رستم می‌افتد، اما به نیرنگ و جادو می‌گریزد؛ آن‌گاه پیمان می‌كند كه دیگر به مرزهای ایران بازنگردد و از این پس، میان دو كشور دوستی برقرار باشد (فردوسی، 2/ 64 بب‍‌ ).
كیقباد را پادشاهی نیک‌رای دانسته‌اند که با وجود گرفتاریهای برخاسته از یورشهای تورانیان، در آبادانی ایران بسیار كوشید و شیوه‌هایی نو در ادارۀ کشور پیش گرفت. از جمله گرفتن مالیات را از كشاورزان برای تأمین سپاه به او نسبت می‌دهند ( ابن اثیر، 1/ 236؛ گردیزی، 43). کیقباد سرانجام، پس از100 یا 120 سال (نك‍ : ابن بلخی، 14) پادشاهی در‌می‌گذرد و پسر، نوه یا نبیره‌‌اش، كیكاووس به جای او می‌نشیند (نک‍ : بندهش، همانجا؛ ابن بلخی، 40؛گردیزی، 44؛ ابوعلی مسکویه، 1/ 70).
در تاریخ روایی ایران و حتى نوشته‌های دینی، کیکاووس پادشاهی شگفت‌ است که شخصیتی بسیار متلون دارد: گاه برجسته و خجسته‌رای و خویشتن‌دار و خردمند می‌نماید و گاه پست و گمراه و خودرأی و هوسباز و کم‌خرد (ثعالبی، 154 بب‍ ) که موجب بروز گرفتاریهای بسیار برای ایران و خود می‌شود (دربارۀ شخصیت او در روایتهای دینی، نک‍ : کریستن‌سن، کیانیان، 111بب‍ ‍‌). نخست با شنیدن وصف زیبایی مازندران، فریفتۀ این سرزمین می‌گردد و بدانجا لشکر می‌کشد؛ اما خود و یارانش، به افسون دیو سپید، نابینا و در بند می‌شوند. آن‌گاه زال رستم را برای نجات ایرانیان می‌فرستد؛ رستم نیز به شتاب، راهی کوتاه و پرخطر را برمی‌گزیند و با گذراندن هفت خان (یا خوان)، بر شیر و اژدها و زن جادو و تشنگی غلبه می‌کند، اولاد دیو را به بند می‌کشد و راهنمای خود می‌سازد، آن‌گاه ارژنگ دیو را از پای درمی‌آورد و سرانجام هم، پس از نبردی سخت، دیو سپید را می‌کشد و با چکاندن خون جگرش در چشمان کیکاووس و همراهانش، بینایی ایشان را بازمی‌گرداند (فردوسی، 2/ 76 بب‍ ؛ نیز نک‍ : مجمل التواریخ، 45-46؛ گردیزی، 44-45). 
اندک‌زمانی پس از این رویداد، کیکاووس با شنیدن آوازی دربارۀ زیبایی شهرهای هاماوران ــ كه آن را یمن دانسته‌اند (نك‍ : ابن‌بلخی، 41) ــ در اندیشۀ گرفتن این سرزمین، بدان لشکر می‌کشد. او در پی جنگی سخت، بر شاه هاماوران پیروز می‌شود. شاه شكست‌خورده نخست دختر خویش، سودابه را به کیکاووس می‌دهد، اما در ضیافتی کیکاووس و یارانش را می‌گیرد و در بند می‌كند. این بار نیز رستم كه در لشكر شاه نبوده است، رهسپار هاماوران می‌شود و ایرانیان را از بند می‌رهاند و بی‌درنگ به ایران بازمی‌گردد، زیرا افراسیاب با آشفته‌دیدن ایران پیمان شکسته، و از مرزها گذشته است (ثعالبی، 156-165؛ نیز نک‍ : مقدسی، 3/ 147- 148). رستم باری دیگر ایرانیان را پیروز می‌گرداند و از این‌رو، کیکاووس او را به پاس دلاوریهایش، سپهبد ایران‌زمین می‌خواند. با این همه، روزی دیگر کیکاووس فریب اهریمن را می‌خورد و به سودای تسخیر آسمان در سرزمینی دور می‌افتد که این بار نیز رستم او را باز می‌گرداند (ثعالبی، 164-167؛ نیز نك‍ : ابن بلخی، همانجا).

رستم و سهراب

یکی از غم‌بارترین رویدادهای تاریخ روایی ایران که در همین روزگار رخ می‌دهد، داستان کشته‌شدن سهراب به دست رستم است. این داستان تنها در شاهنامه، و چنین آمده است: رستم روزی به هنگام شکار در نزدیکی مرز توران‌زمین، رخش را رها می‌سازد و در خواب می‌رود. آن‌گاه تنی چند از سواران تورانی رخش را به كمند می‌گیرند و با خود می‌برند و رستم پس از آگاه‌شدن، در جست‌و‌جوی رخش تا شهر سمنگان می‌رود. شاه این شهر رخش را بازمی‌گرداند و رستم را میهمان خود می‌سازد. رستم پس از زناشویی با تهمینه، دختر شاه سمنگان، رهسپار ایران می‌شود و بازوبند خود را به تهمینه می‌دهد تا نشانی باشد برای شناختن فرزندی كه از این پیوند زاده می‌شود (نک‍ : فردوسی، 2/ 169بب‍ ‌).
پس از گذشتن 9 ماه تهمینه پسری به دنیا می‌آورد كه به سبب چهرۀ شادابش، او را سهراب می‌نامند. او نیز چون پدر از همان آغاز با نوزادان دیگر تفاوت دارد: چون یك‌ماهه است، یك‌ساله می‌نماید؛ در 3 سالگی می‌جنگد و در 10 ‌سالگی هماوردی نمی‌یابد (فردوسی، 2/ 177- 178).
تهمینه که از كینه‌توزی افراسیاب نگران است، نام و نشان پدر را از سهراب پنهان می‌دارد؛ ولی سرانجام، روزی ناچار این راز را بر او می‌گشاید و بازوبند رستم را به او می‌دهد. سهراب تهدید می‌کند که با سپاهی از تورانیان به ایران می‌تازد، پس از برانداختن کیکاووس از تخت و نشاندن رستم بر جای او به توران بازمی‌گردد و آن‌گاه افراسیاب را هم از میان می‌برد.
افراسیاب با شنیدن سخنان سهراب، بر آن می‌شود تا با رویارو کردن پدر و پسر، هر دو را نابود سازد. پس دو تن از سردارانش را با سپاهی گران همراه سهراب می‌كند. سهراب وارد خاك ایران می‌شود و سپاه ایران نیز در برابرش صف می‌آراید. تلاشهای بسیار سهراب برای شناختن پدر بی‌حاصل می‌ماند و رستم نیز که او را نمی‌شناسد، از شناساندن خود سر باز می‌زند. در نبرد تن‌به‌تن دو پهلوان، نخست سهراب رستم را بر خاک می‌افکند، ولی رستم به ترفندی خود را می‌رهاند. در نبردی دیگر چون رستم سهراب را بر زمین می‌افکند، بی‌درنگ پهلویش را می‌شکافد، و زمانی از نام و نشان سهراب آگاه می‌شود که دیگر دیر شده است (نک‍ : فردوسی، 2/ 177-247). 

سیاوش و کیخسرو

در تاریخ روایی ایران، از پی فاجعۀ کشته‌شدن سهراب، یکی دیگر از غم‌بارترین رویدادها می‌آید که مسبب آن نیز کیکاووس است: کیکاووس صاحب پسری چون ستاره‌ای درخشان و ماه تابان می‌شود که او را سیاوش نام می‌نهند، ولی مادر کودک درمی‌گذرد و کیکاووس سیاوش را به رستم می‌سپارد تا برای او دایه‌ای مهربان بیابد و او را بپـرورد. در سیستـان، زال و رودابه و رستم ــ كه به تازگی داغ مرگ سهراب را دیده‌اند ــ در پـرورش او چنـان می‌كـوشند که جوانی برومند و نیك‌‌رفتار می‌شود. هنگامی که سیاوش به دربار بازمی‌گردد، همه شیفتۀ او می‌شوند؛ از جمله نامادری وی، سودابه، دختر شاه هاماوران. اما چون سیاوشِ پاک‌دامن از خیانت‌كردن به پدر می‌گریزد و سودابه را ناکام رها می‌سازد، سودابه وانمود می‌کند که سیاوش سودای دست‌درازی داشته است (ثعالبی، 168 بب‍ ؛ مقدسی، 3/ 149؛ ابن بلخی، 41). سیاوش از آزمون آتش سرافراز بیرون می‌آید و بی‌گناهی‌اش آشکار می‌شود؛ وی که دل‌آزرده است، پس از گذشتن از خون سودابه، به همراه رستم و سپاه ایران به رویارویی افراسیاب می‌رود که بار دیگر به سوی مرزهای ایران آمده است. با این همه، افراسیاب از پی دیدن خوابی ترسناك دربارۀ سرنوشت خود، پیشنهاد آشتی می‌دهد و سیاوش و رستم آن را می‌پذیرند (مجمل التواریخ، 46؛ گردیزی، 46).
کیکاووس خشمگین از این پیمان آشتی، پهلوان دیگر خود، طوس را می‌فرستد تا به جای رستم فرماندهی سپاه را بر عهده گیرد و با افراسیاب بجنگد. سیاوش كه شكستن پیمان آشتی را به دور از مردانگی ‌می‌داند، دل‌شكسته از كردار پدر، سپاه را به یكی از سرداران می‌سپارد و خود به دعوت افراسیاب به سرزمین او می‌رود. افراسیاب دختر خود، فرنگیس را به همسری او در می‌آورد و حکومت بخشی از سرزمین خود را به او می‌سپارد. با این همه، گرسیوز، برادر افراسیاب سبب بدگمانی افراسیاب و کشته‌شدن سیاوش می‌شود. فرنگیس از سیاوش پسری می‌یابد که کیخسرو نام می‌گیرد. او را دور از چشم افراسیاب بزرگ می‌کنند (گردیزی، 47؛ مجمل التواریخ، 46؛ ثعالبی، 197-213؛ ابن بلخی، همانجا).
با کشته‌شدن سیاوش، رشته‌جنگهای دیگری میان ایرانیان و تورانیان آغاز می‌گردد و چون کیخسرو بزرگ می‌شود، كیكاووس او را به ایران بازمی‌گرداند و به جای خود بر تخت می‌نشاند؛ بدین سان، حكومت 150 ‌سالۀ او به پایان می‌رسد. آن‌گاه كیخسرو به جنگ افراسیاب می‌رود و کین پدر را می‌ستاند. با كشته‌شدن افراسیاب و شكست تورانیان، عصر طولانی پهلوانان نیز به پایان می‌رسد (ثعالبی، 226 بب‍ ؛ گردیزی، 48؛ مجمل التواریخ، 49-50). 
در نوشته‌های زردشتی، كیخسرو جایگاه ویژه‌ای دارد: یکی از مهم‌ترین کارهای او از میان بردن بتکدۀ واقع در کنارۀ دریاچۀ چیچست (ارومیه) و نشاندن آتشکدۀ آذرگشنسپ است (مینوی خرد، 10، 45؛ بندهش، 91). او یاریگر سوشیانس، نجات‌بخش پایان جهان، و نیز پادشاه واپسین سالهای جهان است (مینوی خرد، 45، 72؛ نیز نک‍ : دنبالۀ مقاله).
کیخسرو چون کارها را به سامان می‌رساند و جهان را از آشوب می‌رهاند و فرمان‌بَری جهان را در دسترس می‌بیند، هراسان می‌شود که مبادا خودبینی و سرکشی، او را چون جمشید و کیکاووس فراگیرد؛ از این‌رو، پس از 60 سال پادشاهی، تخت را به لهراسب، از تبار كیقباد، و به روایتی عموزادۀ خویش، می‌سپارد و به نیایش یزدان می‌پردازد (ابن بلخی، 47)؛ سرانجام هم روزی به همراه شماری از نزدیك‌ترین یارانش ناپدید می‌شود و هرگز نشانی از ایشان به دست نمی‌آید (ابن اثیر، 1/ 286-287؛ ثعالبی، 237- 238؛ گردیزی، 49؛ نیز نک‍ : مجمل التواریخ، همانجا).
كی‌لهراسب آن‌گونه پادشاهی می‌كند كه کیخسرو پیش‌بینی كرده بود. او پادشاهی بیداردل، هوشیار و بادانش است (ثعالبی، 243) که به آبادانی کشور می‌پردازد، دیوانهای حکومتی را برپا می‌کند، لشکر را سامان می‌بخشد، بیت‌المقدس را بدون آزردن مردمان آن می‌گیرد و فرمانروایان بسیاری از کشورها فرمان او را گردن می‌نهند (گردیزی، 50؛ نیز نک‍ : ابن بلخی، 47- 48؛ حمزۀ اصفهانی، 27؛ مقدسی، 3/ 149). 

پایان عصر پهلوانی

لهراسب دو فرزند به نامهای گشتاسپ و زریر دارد که هر دو سرآمد روزگار خود هستند؛ با این همه، به سبب توجه بیش از اندازۀ لهراسب به فرزندان کیکاووس و سپردن کارها به ایشان، گشتاسب که خواهان تاج و تخت است، از پدر می‌رنجد و راهی سرزمین روم می‌شود و در آنجا در پی از سرگذراندن ماجراهایی، با کتایون، دختر قیصر روم زناشویی می‌کند (ثعالبی، 245 بب‍ ). سرانجام، لهراسب زریر را از پی گشتاسپ می‌فرستد و شاهی را به او می‌سپارد و خود پس از 120 سال شاهی در آتشکدۀ بلخ نیایش خداوند را پیش می‌گیرد (همو، 255؛ مجمل التواریخ، 55؛ نیز نک‍ : بندهش، 156؛ ابن اثیر، 1/ 299). 
در روایتهای تاریخی و شاهنامه، از گشتاسپ (اوستایی: ویشتاسپه) چهرۀ چندان خوشایندی ترسیم نشده است (نک‍ : کریستن‌سن، کیانیان، 180): هنگامی كه پسرش، اسفندیار رویین‌تن نیز چون خود او، خواهان تاج و تخت می‌شود، گشتاسپ نخست او را در بند می‌كند. اما هنگامی كه خیونان، از قبایل ترك به بلخ می‌تازند و لهراسب را می‌كشند و دختران گشتاسپ را به بند می‌كشند، گشتاسپ پوزش‌خواهانه اسفندیار را آزاد می‌كند و او را برای نجات دختران می‌فرستد. اسفندیار پس از گذراندن هفت خان دشوار، خواهران را می‌رهاند و بازمی‌آورد؛ اما گشتاسپ باز از دادن تخت شاهی خودداری می‌ورزد و به قول خود وفا نمی‌كند. این بار او را به گرفتن رستم می‌فرستد و اسفندیار نیز ناچار می‌پذیرد. رستم که از شومی ریختن خون اسفندیار آگاه است، به رهنمونیِ سیمرغ و به تیر گزی او را از پای در می‌آورد و خود نیز چندی پس از آن، به حیلۀ نابرادری‌اش، شغاد در چاهی پر از تیغ و نیزه می‌افتد و به همراه رخش كشته می‌شود. بدین سان، با مرگ رستم عصر پهلوانی تاریخ روایی ایران به پایان می‌رسد (فردوسی، 6/ 65-341).
با این همه، گشتاسپ در روایتهای دینی جایگاه ویژه‌ای دارد (نک‍ : کریستن‌سن، همان، 137): از یک‌سو، بنیاد یکی از مهم‌ترین آتشهای دینی به نام آذر برزین‌مهر را به او نسبت می‌دهند (بندهش، 91) و از سوی دیگر، مهم‌ترین رویداد دینی ایران باستان هم در دورۀ حکومت او رخ می‌دهد. بر پایۀ متنهای دینی، چون 30 سال از پادشاهی گشتاسپ می‌گذرد و هزارۀ سوم به سر می‌رسد، زردشت پیامبر ظهور می‌کند (همان، 140) و دین خود را بر گشتاسپ عرضه می‌دارد. گشتاسپ با پذیرش این دین، درگیر جنگی بزرگ با خیونان می‌شود که در آن، برادرش، زریر و بسیار کسان دیگر، از جمله پسرانش کشته می‌شوند، اما سرانجام، پسرش، اسفندیار دشمن را در هم می‌شکند و با این پیروزی نخستین گام در راه تثبیت دین جدید برداشته می‌شود (نک‍ : یادگار زریران، جم‍ )؛ هم از این‌رو در متنهای دینی گشتاسپ به عنوان حامی دین زردشتی شناخته و ستوده می‌شود (نک‍ : بندهش، همانجا؛ مینوی خرد، 27، 46). 
پس از پادشاهی 120 ‌سالۀ گشتاسپ، پسر اسفندیار، به نام بهمن بر تخت می‌نشیند كه او نیز 112 سال پادشاهی می‌كند. وی را پادشاهی سخت نیك سیرت خوانده‌اند (ابن بلخی، 15، 52) و از پی او دخترش، همای چهرآزاد 30 سال بر تخت می‌نشیند. از بهمن پسری به دنیا می‌آید كه دارا یا داراب نام می‌گیرد كه 12 سال پادشاه است و پسر او، به نام دارای دارایان (دارا پسر دارا) به عنوان واپسین پادشاه كیانی، 14 سال برتخت شاهی ایران می‌نشیند (ابن بلخی، 15). به نوشتۀ ابن بلخی دارای دارایان در حملۀ اسكندر به ایران كشته شد (ص 15-16). می‌توان دید كه این شخص همان داریوش سوم هخامنشی در تاریخ واقعی است. بدین سان، تاریخ روایی در اواخر دورۀ كیانیان با تاریخ واقعی پیوند می‌خورد و انطباق می‌یابد. 
بنا به روایتهای دینـی، اسکندر کتابهای دینی زردشتیان را كه بر 12 هزار پوست گاو به آب زر نوشته شده بود، می‌سوزاند ــ و هم از ایـن‌رو، پیـوستـه «گُجَستـه» خـوانده مـی‌شـود (نک‍ : نیبرگ، II/ 82) ــ و ایرانشهر را به‌ حکومتهـای پـراکنـدۀ بسیـار بخش می‌کند (بندهش،140؛ نیز نك‍ : گردیزی، 58) . در پی یک دورۀ نسبتاً طولانی استیلای یونانیان بر ایران، و سپس حکومت اشکانیان که نوشته‌های دینی ساسانی و شاهنامه از آنها چندان یاد نمی‌کنند، اردشیر بابکان، به تعبیر بندهش شاهی را از نو می‌آراید و دین زردشتی را رواج دوباره می‌بخشد (همانجا). این تاریخ با رویدادهای دیگری ادامه می‌یابد؛ از جمله پیروزیهای شاپور بر تازیان، پیدایی مزدک و یورشهای خیونان، ترکان و تازیان به ایران (همان، 140- 141) و بدین سان، آشوبهای بسیار در ایران زمین رخ می‌دهد تا در آستانۀ پایان جهان در دوره‌هایی چند، بی‌مرگان و نجات‌بخشان می‌آیند و زمینه را برای رویدادهای پایانی و بازسازی جهان فراهم می‌سازند (نک‍ : دنبالۀ مقاله).
 

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: