آرایش و پوشش
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 8 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/231866/آرایش-و-پوشش
سه شنبه 23 اردیبهشت 1404
چاپ شده
2
در سدۀ ۱۷م/11ق شمار قطعههای جواهراتی که به کار میرفت و همچنین استفادۀ مردان از زیورآلات روبهکاهش گذاشت. آخرین پادشاهی که در آیینهای رسمی جواهرات سنگین وزن با خود همراه میکرد، لوئی چهاردهم بود. سنگینی وزن زیورآلات او عمدتاً ناشی از سنگهای گرانبهای فراوان به کار رفته در آنها بود. این پادشاه جواهرساز مخصوصی به نام ژیل لِگاره داشت که به عنوان میهمان در کاخ لوور زندگی میکرد. البته لوئی چهاردهم تنها پادشاهی نبود که از نمایش جواهرات خود لذت میبرد و کاخ ورسای نیز تنها دربار اروپا نبود که از وی تبعیت میکرد. دربارهای لندن، مادرید و مونیخ نیز در این زمینه چندان از ورسای عقب نبودند. زیورآلات گرانبهای زنان از کلاه شروع میشد که دست کم یک جقۀ (سنجاق کلاه) چشمگیر به کنار آن نصب میکردند. بعد از جواهر مخصوص کلاه، دو یا سه رشته گردنبند بود که هر یک از آنها احتمالاً آویزی نیز داشت و سپس کمربندی که همانند قسمت پایینی بالاتنۀ لباس، به شکل عدد 7 بود.
در حدود سال ۱۷۲۵م/1137ق صدور الماسهای برزیلی به مقدار زیاد به اروپا آغاز شد و طی سدۀ 18م/12ق این سنگ آنچنان موردتوجه قرار گرفت که ساختن نوع بدلی آن آغاز گردید. به نظر میرسد که جواهرات این دوره برای هرچه بیشتر جلوه بخشیدن به زیبایی تراش الماس و دیگر سنگهای قیمتیِ بهکار رفته در آنها ساخته شده است. در این سده، اشکال درهم و متراکم جواهرات باروک جای خود را به ایدۀ هنری کاملاً متفاوتی داد. در این سبک جدید، طرح زیورآلات تنها در سنگهای قیمتی نمود مییافت و زمینۀ فلزی آن تا حد ممکن پوشیده میماند. پی آمد این شیوه سَبُکتر شدن وزن اینگونه جواهرات بود و این سَبُکی با افزایش فضاهای خالی در ترکیب آنها و در بسیاری از موارد، نامتقارن ساختنشان افزایش مییافت.در سدۀ ۱۹م/13ق انقلاب صنعتی نقش باستانی جواهرات را که نمایاندن پایگاه اجتماعی افراد بود، نابود ساخت. جواهرات به مقادیر زیاد تولید شد و قیمتهایی در استطاعت افراد طبقۀ متوسط یافت و بدینترتیب، مغلوب ماشین شد. صدها جزء تشکیل دهندۀ زیورآلات توسط ماشین ساخته شد، فن آب طلا دادن اشیاء به شیوۀ الکتریکی ابداع گشت و تولید سنگهای بدل از لحاظ کمی و کیفی بهبود یافت. اما به رغم سلطۀ روزافزون ماشین، توانایی فنی طلاسازان همچنان در سطحی بالا باقی ماند.ویژگی جواهراتی که در سدۀ ۱۹م/13ق ساخته شدهاند، التقاطی بودن سبک آنها ست که از تمامی سبکهای گذشته، همچون گوتیک، رنسانس، یونانی، اتروسکی و رومی، روکوکو، ناتورالیسم، مغربی(مراکشی) و هندی الهام گرفته، و همگی آنها از رُمانتیسم سر والتر اسکات و لرد بایرِن تأثیر پذیرفتهاند. بیحاصل بودن انتقال اشکال بیان هنری از عصری که این شیوههای بیانْ خود نتیجۀ تحول زیباییشناختی ذاتی آن عصر بودهاند، به عصری دیگر از نقاشی ژاک لوئی داوید که در آن، مراسم تاجگذاری ناپلئون در ۱۸۰۴م/1219ق نمایان گردیده، بهخوبی مشهود است.پیدایش جنبش موسوم به هنر نوین در پایان سدۀ ۱۹م واکنشی بود در برابر تقلید سبکهای باستانی و تأکیدی که در ساختن جواهرات بر سنگهای قیمتی میشد. در این زمان جواهرسازان برای امکان شکلپذیری مواد در خلق طرحهای گوناگون و جلوههای رنگی آنها ارزش بسیاری قائل بودند.جنبش هنر نوین با آغاز جنگ جهانی اول پایان یافت. سالهای بعد از جنگ شور و هیجانات دیگری را به همراه داشت. در این مرحلـۀ جدید، گرایشهای جـدید ــ به ویژه گرایشهای غیرتصویری ــ که در پیشروترین جواهرات تجلی کرده بود، با سبکهایی که در نقاشی و مجسمهسازی رایج بود، پیوند نزدیک داشت. کوبیسم، فوتوریسم، انتزاعگری پیت مونْدْریان و دیگر هنرمندان گروه دِ استِیل (جنبش شیوه)، نقاشیهای پاول کله و از همه مهمتر هنرستان باوهاوس (که هدف آن درآمیختن اصول هنری با یکدیگر و با تکنیکهای صنعتی بود) زمینهساز اصلی اشکال جدیدی بودند که در جواهرسازی پیشرو به کار گرفته شد. ترکیببندیها عمدتاً بر تأثیر متقابل شکلهای هندسی مبتنی بود. در آثار خلق شده در جنبشِ آر دِکو (نام این جنبش از آثاری که در نمایشگاه ۱۹۲۵م/1304ش پاریس به نمایش گذاشته شد، اخذ شده است)، همانند جواهرات به سبک هنر جدید، از موادی استفاده میشد که برای بیان جلوههای جدید هنری متناسب بودند.
اکثر جواهرات چینی، چه جواهرات متأخر و چه جواهرات باستانی، نشاندهندۀ مهارت فوقالعادۀ صنعتگران این کشور است؛ با وجود این، هنری که طلاساز یا گوهرتراش برای خلق زیورآلات شخصی به کار میبرد، برعکس روش معمول در غرب، رشتۀ کاملاً متمایزی در صنایع هنری تلقی نمیشود و هنرشناسان بومی و کسانی که در زمینۀ هنر مطلب مینویسند، توجه چندانی به آن نشان ندادهاند. جواهرات بسیار چشمگیر چینی بیشتر برای آراستن لباسها ساخته شدهاند. گردنبند، دستبند و گوشواره کمتر از زیورآلات و سنجاقهای ظریف سر به کار میروند. در لباسهای سنتی متأخر قلابها و سگکهای تزیینی برای بستن کمربند به کار میرفت. زنان رشته گردنبندهایی متشکل از انواع دانهها که با فواصل مختلف در کنار هم قرار میگرفتند و میان آنها با لوحهای تزیینی یا زیورآلات بزرگ دیگر تزیین میشد، به گردن میآویختند. دانههای جواهر در برخی از موارد به گردن، سر یا کمر متصل میشد و هدف از کاربرد آنها ایجاد ظاهری پر وقار بود، نهنمایش کیفیت عالی جواهر. در اصل، شکوه و زیبایی پارچۀ لباسها با تزیینات بافته شده یا گلدوزی شدهشان نشان دهندۀ رتبۀ اجتماعی و ثروت افراد بود و اغلب از جواهرات صرفنظر میشد. آستینها و یقههای بلند لباسهای چینی جایی برای نمایش زیورآلات روی پوست بدن، به گونهای که در غرب رایج بود، باقی نمیگذاشت.در زمان سلسلۀ شانگ در سدههای پایانیِ هزارۀ 2قم سنجاقهای سر از جنس استخوان و عاج که سر آنها به شکل پرندگان یا اشکال انتزاعی کندهکاری شده بود، بسیار رواج داشت. لوحهای تزیینی کوچک و حکاکی شده از جنس سنگ یشم که تصویر حیوانات به صورت نیمرخ بر آنها نقش میشد، در بیشتر موارد برای دوختن به لباس ساخته میشدند. کهنترین نمونههای زیورآلات طلا به حدود سال ۴۰۰ قم مربوط میشود، گرچه اینها بیشتر تکههایی از زین و یراق یا جنگافزارند تا جواهرات به معنی متعارف آنها.
در اواخر دوران پیش از تاریخ و اوایل دوران تاریخی ژاپن (ح سدۀ ۲ قم - سدۀ ۶ م) اشیاء کوچکی به شکل حرف «و» در این سرزمین ساخته میشد که در اصل از یشم سبز بود، ولی بعدها نوع شیشهای آن نیز ساخته شد. این اشیاء گاه سوراخ شده، به صورت گردنبند به رشته کشیده میشدند. در دوران تاریخی، لباسهای سنتی مردان و زنان ژاپنی به گونهای بوده که استفاده از زیورآلات ساخته شده از فلزات یا سنگهای قیمتی همراه با آنها ممکن نبوده است؛ درنتیجه، در تاریخ صنایع هنری ژاپن به چیزی که مشابه جواهرسازی غربی باشد، برنمیخوریم. در دوران تُکوگاوا یا ادو (۱603- 1868م/ 1012-1285ق) زنان گِیشا (روسپیان) و زنان درباری به طور فزایندهای از سنجاقهای سر، با سر سنجاقهای ظریف استفاده میکردند، ولی زنان طبقات دیگر آنها را به کار نمیبردند.
در مجسمههای بودایی و نقاشیهای دیواری در غارهای اَجَنْته (سدههای ۴- ۵ م) شواهد زیادی از جواهرات باستانی هند برجای مانده است. تنوع زیاد و رنگارنگ بودن این جواهرات نشاندهندۀ پیشرفت فراوان هنر جواهرسازی در تمدن سند است که یکی از با شکوهترین تمدنهای باستانی به شمار میرود. استفادۀ فراوان از جواهرات رنگارنگ در هند به سبب رواج صید مروارید از دوران باستان و نیز غنا و تنوع معادن سنگهای قیمتی و نیمهقیمتی در این کشور و کشورهای همسایۀ آن، یعنی سیلان، تایلند و برمه امکانپذیر بوده است. بدینترتیب، زنان هندی نخستین کسانی بودند که خود را با جواهرات فراوان میآراستند و مقدار این جواهرات به قدری زیاد بود که بدن زنان، بدون پوشیدن لباس به معنی متعارف آن، تقریباً به طور کامل با جواهر پوشیده میشد. پوشش دختران هندی شامل نیمتاج، گردنبند، گوشواره، بازوبند، دستبند، کمربند، عورتبند (که نقش لنگ را ایفا میکرد) و حلقههایی بود که به انگشتان پا میکردند. زنان بدن برهنۀ خود را با این زیورآلات میپوشاندند و روبندهها و روسریهای قیمتی پوشش آنها را کامل میکرد.اهمیت رنگارنگ بودن، حتى در جواهراتی چنین کهن که مقدار اندکی طلا و فلزات دیگر در آنها به کار رفته، بهخوبی از یککمربند زنانه از هزارۀ3قمکهدر هَرَپّا ــ یکی از باستانیترین مراکز تمدن سند ــ یافت شده، قابل تشخیص است. این کمربند روی بدن برهنه بسته میشد و تا روی کشالۀ ران را میپوشاند. دانههایی که این کمربند از آنها تشکیل شده است، عمدتاً عبارتاند از عقیق، عقیق سرخ، سنگ صابون سبز، یشب (ژاسپ)، آمازُنیت از گجرات، یشم از آسیای مرکزی، سنگ لاجورد از افغانستان و نوعی بدل چینی.
در مراکزِ تمدن سند و مناطق زیر نفوذ این تمدن، نشاندن، صیقل دادن و سُفتن سنگهای قیمتی و نیمهقیمتی تحولی محتاطانه داشت و تراش این سنگها نیز در مشرق زمین بسیار دیر رایج شد، زیرا مردم آنجا تا اواسط سدۀ 20م ترجیح میدادند از اندازۀ طبیعی سنگ نکاهند. در طول سدهها و هزارهها، تأثیر فرهنگهای خارجی، از جمله فرهنگهای ایرانی، یونانی، بودایی و اسلامی نتوانست ویژگیهای سنتی و اساسی جواهرات آسیای شرقی را که توجه زیاد به رنگارنگی جواهرات بود، تغییر دهد. هدف از این تنوع رنگها بیشتر نمایش زرق و برق جواهرات برای برانگیختن اعجاب بیننده بود تا بهکار گرفتن شکلی از بیان هنری.
سکاها مردمی نیمهبیابانگرد از استِپهای اوراسیا بودند که از جنوب روسیه به سرزمینهای واقع بین رودخانههای دُن و دانوب، و سپس بینالنهرین مهاجرت کردند و آن نوع زیورآلات طلا که به سبب موضوعهای به کار رفته در آن، امروزه تحت عنوان سبک جانوری طبقهبندی شده، از ابداعات این قوم است.در دورۀ نخستین (سدههای ۵-۴ قم) نقشهای تصویر شده به این سبک روی لوحهای تزیینی طلایی و نقرهایِ شکیل و سوراخداری ظاهر شد که حیوانات (گوزن شمالی، شیر، ببر و اسب) در حال دویدن به صورت منفرد، یا در حال جنگیدن به صورت جفتهایی رو در روی یکدیگر، و به طور برجسته و بسیار زیبا، با طرحهای آزاد، روی آنها تصویر شده است. سبک جانوری در سدۀ ۷ قم بر زیورآلات غرب آسیا سخت تأثیر گذاشت. زیورآلاتی همچون گردنبندها، دستبندها، سینهریزها، دیهیمها و گوشوارههایی که گنجینۀ زیویه (کشف شده در ایران در نزدیکی مرز کردستان و آذربایجان) را تشکیل میدهند، نشاندهندۀ مرحلۀ آسیایی در هنر طلاسازی سکاها هستند.
زیورآلات شخصی در فرهنگهای افریقایی اغلب از مواد ساده، ولی پر زرق و برق تشکیل یافته است. زیورآلاتی که با مهارت نسبتاً بالایی ساخته شده، متعلق به مناطقی است که نفوذ فرهنگهای پیشرفتهتر مدیترانهای و شرقی موجب فعالیتهای مهمتری در زمینۀ جواهرسازی گردیده است. نقره فلزی بود که به خصوص در مناطق ساحلی شمال افریقا بیش از فلزات دیگر برای ساختن زیورآلات به کار میرفت و اشکالی که برای ساختن زیورآلات به کار گرفته میشد، عمدتاً از هنر اسلامی الهام میگرفت. تزییناتی که به ندرت از سطح صنعتگریِ صرف فراتر رفتهاند، روی اشیائی چون گردنبند، دستبند، انگشتری، سنجاقسینه، گوشواره و سگک کمربند مشاهده میشوند و فنونی که در ساخت آنها به کار گرفته شده، معمولاً به برجستهکاری، ملیلهکاری و نشاندن سکه یا سنگهای نیمهقیمتی که به طور ساده صیقل میخوردند، محدود میشود.
گرچه در برخی از این مناطق در دوران پیش از میلاد، فلزات گرانبها به کار گرفته میشد، ولی ساختن زیورآلات در نیمۀ دوم هزارۀ 1م به بالاترین حدتکامل خود رسید. این اقوام باستانی که هیچ نشانهای از تماس آنها با فرهنگهای قارههای دیگر در دست نیست و در این بخش از جهان، به بالاترین درجۀ تکامل هنری رسیده بودند، در منطقۀ مجاور رشته کوههای آند شمالی (پرو، کلمبیا و اکوادر) و در آمریکای مرکزی (مکزیک، گواتمالا، السالوادر و بخشی از هُندوراس) ساکن بودند، در حالی که پاناما، کوستاریکا و نیکاراگوا مناطق مبادلات فرهنگی میان آمریکای جنوبی و مرکزی به شمار میرفت.در پرو، فرهنگ چاوین (ح ۰۰۰،1-400قم) کهنترین زیورآلات را که شامل ورقهای برجستهکاری شدۀ طلا ست، به یادگار گذاشته است. در پایان این دوره، فنون ساختن زیورآلات پیشرفت چشمگیری کرد. فرهنگ مُچیکا (ح ۴۰۰ قم- ۵۰۰م) پس از این دوره آغاز شد. از منطقۀ متعلق به این فرهنگ زیورآلاتی کشف شده که با ملیلهکاری و مرصعکاری با سنگهای گرانبها تزیین گردیده است. فرهنگ مچیکا خالق زیورآلات فراوانی بوده است که در آنها غالباً حیوانات تصویر شدهاند. یکی از نمونههای اینگونه زیورآلات گوشوارهای حلقهمانند است که آویزی به شکلتوکان (نوعی پرنده) دارد.همزمان با فرهنگ مچیکا، فرهنگ ناسْکا (نازکا) در امتداد سواحل جنوبی پرو نضج گرفت و زیورآلات زرینی با تکنیک بسیار پیشرفته عرضه کرد که در آنها، نقشهای تمامبرجسته با ترکیبی از اشکال انسانها و حیوانات بیش از طرحهای دیگر به کار رفته است. پس از گذشت سدههایی که به دلیل وقوع یک رشته جنگها و ناآرامیهای سیاسی در آنها، هنر جواهرسازی کموبیش دچار رکود بود، با شکلگیری امپراتوری اینکا (ح 1300م/ 699ق)، سبکهای محلی (چیمو، چانْکای و ایکا) رونق گرفت.علاوه بر منطقۀ آند، برجستهترین تحول هنری در دوران پیش از کریستف کلمب در قسمتی از آمریکای مرکزی صورت گرفت که تقریباً از شمال با ایالت سینالوا در مکزیک، و از جنوب با هندوراس و نیکاراگوا هممرز است. احتمالاً به دلیل کمیاب بودن طلا در این منطقه اشیاء ساخته شده از این فلز گرانبها از نظر زمانی حدود هزار سال از اشیاء ساخته شده در منطقۀ آند (ح سدۀ ۱۴قم) متأخرتر است. از گورهای قوم میستِک اشیاء بسیار نفیسی از جمله آویزهای زرین، زیورآلات معرقکاری شده بـا قطعههای ریز فیروزه و گوشوارههـای قرقره ـ مانند کوارتزی به دست آمده است. نمونههای اندکی که از دورۀ آزتِک بر جای مانده، نشاندهندۀ تأثیر سبک آند بر جواهرات این منطقه است. در میان نقشهای تزیینی جانوری، نقش مار از همه متداولتر است و رایجترین نگارههای تزیینی هم عبارتاند از شبهکره، صفحۀ مدور و کره.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید