صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / بصره /

فهرست مطالب

IV. علوم‌ قرآنی‌

در اوایل‌ سدۀ نخست‌ هجری‌، بصره‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از مراكز اسكان‌ مهاجران‌ عرب‌ در عراق‌، به‌ تدریج‌ از اردویی‌ جنگی‌ به‌ پایگاهی‌ فرهنگی مبدل شد و حضور شخصیتهای مؤثری‌ از صحابه‌ و تابعین‌ در آن‌ دیار، زمینۀ شكل‌گیری‌ یكی‌ از معدود مراكز كلیدی‌ در حوزۀ معارف‌ دینی‌ را پدید آورد. در پی‌جویی‌ از روند شكل‌گیری‌ نهادهای‌ فرهنگی‌ بصره‌، باید گفت‌: با توجه‌ به‌ ویژگیهای‌ عمومی‌ منطقۀ عراق‌، در بصره‌ نیز فرهنگی‌ عربی‌ در كنار فرهنگ‌ ایرانی‌ قرار گرفته‌ بود، اما شواهد به‌ روشنی‌ نشان‌ از آن‌ دارند كه‌ فضای‌ بصره‌ در مقایسه‌ با شهر رقیب‌ آن‌ كوفه‌، به‌ مراتب‌ عرب‌ گرایانه‌تر بوده‌ است‌. هم‌ از این‌ روست‌ كه‌ در حوزۀ معارف‌ دینی‌، بصره‌ در مقایسه‌ با كوفه‌، مقاومت‌ بیشتری‌ نسبت‌ به‌ برداشتهای‌ نخستین‌ از معارف‌ دینی‌ داشته‌، و تحمل‌ كمتری‌ نسبت‌ به‌ تحول‌ و بازاندیشی‌ در این‌ حوزه‌ از خود نشان‌ داده‌ است‌. 
هستۀ نخستین‌ تعلیم‌ در بصره‌ از سوی‌ صحابیان‌ مهاجر به‌ آن‌ دیار شكل‌ گرفت‌ كه‌ در میان‌ آنان‌ كسانی‌ چون‌ ابوموسێ اشعری‌ از مهتران‌ صحابه‌، و شخصیتهایی‌ چون‌ عمران‌ بن‌ حصین‌ و انس‌ بن‌ مالك‌ از كهتران‌نقشی‌مؤثرتر داشته‌اند (نک‍ : ابن‌سعد، 7 / جم‍ ؛ذهبی‌، الامصار... ، 177- 178). نقش‌ تاریخی‌ ابوموسى‌ در جریان‌ حكمیت‌، اعتزال‌ عمران‌ از همراهی‌ با حضرت‌ علی‌(ع‌) در جنگ‌ صفین‌ و رابطۀ تردیدآمیز انس‌ با آن‌ حضرت‌ (نک‍ : ه‍ د، 10 / 381)، همه‌ نشان‌ از آن‌ دارد كه‌ پیوند فرهنگی‌ این‌ شخصیتها با بصریانی‌ كه‌ مواضع‌ تاریخی‌ شناخته‌ شده‌ای‌ چون‌ همراهی‌ اصحاب‌ جمل‌ داشته‌اند، پیوندی‌ تصادفی‌ نبوده‌ است‌. ابن‌ سعد در سخن‌ از نخستین‌ نسل‌ تابعان‌ بصره‌، به‌ گونه‌ای‌ سخن‌ گفته‌ است‌ كه‌ گویی‌ آنان‌ بیشتر متأثر از خلیفۀ دوم‌ عمر بن‌ خطاب‌ و كمتر از آن‌ صحابیانی‌ چون‌ حضرت‌ علی‌(ع‌) و ابوموسی‌ بوده‌اند، اما در نسل‌ دوم‌، افزون‌ بر تأثیر عمران‌ و انس‌، تأثیر گسترده‌ای‌ از ابن‌ عمر، ابن عباس و ابوهریره نیز نمود یافته است (نک‍ : ابن‌ سعد، همانجاها). 
به‌ عنوان‌ یك‌ داوری‌ كلی‌ دربارۀ بصره‌ در سدۀ 1ق‌، باید گفت‌ برخلاف‌ نقش‌ مهمی‌ كه‌ ابن‌ مسعود در محیط رقیب‌ - كوفه‌ - ایفا كرده‌ است‌، هیچ‌گاه‌ ابوموسى‌ عملاً نتوانسته‌ در بصره‌ از نقشی‌ همانند آن‌ برخوردار باشد و هم‌ از این‌ روست‌ كه‌ بصره‌ در طول‌ سدۀ اول‌، همواره‌ نگاه‌ به‌ آموزه‌های‌ صحابه‌ در حجاز داشته‌ است‌. 
در اواخر سدۀ نخست‌ هجری‌، دو گرایش‌ اصلی‌ در میان‌ تابعان‌ بصری‌ وجود داشت‌ كه‌ دو شخصیت‌ برجسته‌، حسن‌ بصری‌ و ابن‌ سیرین‌ نمایندگان‌ شاخص‌ آن‌ بوده‌اند. بر پایۀ دریافتی‌ كلی‌ از مجموعه‌ای‌ وسیع‌ از گزارشها، می‌توان‌ تقابل‌ مكتب‌ حسن‌ و ابن‌ سیرین‌ را با این‌ تعالیم‌ تصویر نمود: سخن‌ گفتن‌ در برابر سكوت‌، تفسیر در مقابل‌ پرهیز از تفسیر، تجویز كتابت‌ علم‌ در برابر عدم‌ تجویز، انزوا از مردم‌ در مقابل‌ اختلاط با مردم‌، خوف‌ در برابر رجا، و زهد و عبادت‌ورزی‌ بسیار در مقابل‌ قلت‌ عبادت‌ با ورع‌. از نظر ارتباط با مذاهب‌ آن‌ عصر، باید مختصری‌ از رابطۀ میان‌ مكتب‌ حسن‌ با محافل‌ محكمه‌ و قدریه‌ از یك‌ سو، و نیز از رابطۀ میان‌ مكتب‌ ابن‌ سیرین‌ با مرجئه‌ یاد كرد كه‌ بی‌تردید ریشه‌ در اندیشه‌های‌ این‌ دو مكتب‌ داشته‌ است‌. 
به‌ هر روی‌، موضوعیت‌ تاریخی مفاهیمی چون‌ «قرائت‌ بصره‌»، «آیه‌شماری‌ بصره‌»، «مصحف‌ بصره‌» و جز آن‌، نشان‌ می‌دهد كه‌ بصره‌ در مرحله نخستین از شكل‌گیری علوم قرآنی‌، نقشی‌ شایستۀ مطالعه‌ ایفا نموده‌ است‌. 

الف‌ ـ قرائت‌

شهرت‌ دارد كه‌ تابعان‌ بصره‌ آن‌ اندازه‌ نسبت‌ به‌ قرآن‌ دلبستگی‌ داشتند كه‌ به‌ ترك‌ حدیث‌ گراییده‌ بودند (نک‍ : ابن‌ سعد، 7 / 184، جم‍ ‌)، اما به‌ واقع‌، آنچه‌ در كانون‌ توجه‌ آنان‌ بود، قرائت‌ قرآن‌، و نه‌ فهم‌ و تفسیر آن‌ بود. بدین‌ترتیب‌، گروهی‌ پرجمعیت‌ با عنوان‌ «قُرّاء» در بصره‌ شكل‌ گرفتند (نک‍ : ابوعبیده‌، 1 / 412-413) كه‌ افزون بر ایفای‌ نقش علمی خود در انتقال‌ صورت‌ شفاهی‌ قرآن‌ كریم‌، به‌ یكی‌ از اصناف‌ مهم‌ اجتماعی‌ در بصره‌ نیز تبدیل‌ شدند (مسلم‌، 2 / 726؛ نصر بن‌ مزاحم‌، 208). با اینهمه‌، در اواسط سدۀ نخست‌ هجری‌، دنیاگرایی‌ و همراهی‌ با جور حكام‌ چنان‌ نقش‌ اجتماعی‌ قراء را تنزل‌ داده‌ بود كه‌ منزلت‌ آنان‌ نه‌تنها از زبان‌ منتقدان‌ اهل‌ زهد (ابونعیم‌، 2 / 93)، بلكه‌ از زبان‌ معاویه‌ نیز به‌ نقد گرفته‌ می‌شد (ابن‌ سعد، 7 / 111؛ طبری‌، تاریخ‌، 4 / 317). اما همین‌ صنف‌ در رخدادهای‌ تاریخی‌ بصره‌ در اواخر سده‌، چون‌ شورش‌ دیر الجماجم‌ نقشی‌ جور ستیز ایفا كرده‌اند (مثلاً نک‍ : ابن‌ اثیر، الكامل‌، 4 / 465؛ سید،.(348
در نسل‌ اول‌ تابعان‌ بصره‌، قرائت‌ بر پایۀ آموزشهای‌ صحابیان‌ گوناگون‌ رواج‌ داشته‌ است‌؛ افزون‌ بر شماری‌ از قراء تابعان‌ چون‌ عامربن‌عبدالله‌ بن‌ قیس‌ كه‌ سند آموزش‌ خود را به‌ خلیفه‌ عمر بن‌ خطاب‌ می‌رسانیده‌اند (مثلاً نک‍ : نصر بن‌ مزاحم‌، 188؛ طبری‌، همان‌، 4 / 327- 328، 333)، شواهدی‌ حاكی‌ از آن‌ است‌ كه‌ قرائت‌ ابوموسێ‌ اشعری‌ در عصر خلافت‌ عثمان‌ بر محیط بصره‌ غلبه‌ داشته‌ است‌ (نکـ: ابن‌ ابی‌ داوود، 12-14) و می‌دانیم‌ كه‌ قاری‌ برجسته‌ای‌ چون‌ حِطّان‌ بن‌ عبدالله‌ رقاشی‌ قرآن‌ را بر ابوموسێ‌ خوانده‌ بود. اما در كنار قرائت‌ آموختگان‌ از عمر و ابوموسێ‌، می‌توان‌ از قاریان‌ برجسته‌ای‌ چون‌ ابوالاسود دؤلی‌ یاد كرد كه‌ قرائت‌ را از حضرت‌ علی‌(ع‌) آموخته‌ بود و به‌ جوان‌ترانی‌ چون‌ ابوالعالیۀ ریاحی‌ و ابورجاء عطاردی‌ اشاره‌ كرد كه‌ قرآن‌ را نزد ابن‌ عباس‌ و برخی‌ دیگر از صحابه‌ فرا گرفته‌ بودند. 
نسل‌ دوم‌ تابعان‌ در قرائت‌ بصره‌ نسلی‌ تعیین‌ كننده‌ است‌ و در این‌ دوره‌ است‌ كه مكاتب تابعان بصره‌، صورت كامل‌تری‌ یافته‌اند. به‌ نظر می‌رسد دست‌ كم‌ 3 گروه‌ اصلی‌ را می‌توان‌ در نسل‌ دوم‌ تابعان‌ بصره‌ مورد توجه‌ قرار داد: نخست‌ كسانی‌ چون‌ ابن‌ سیرین‌ با گرایشی‌ آشكار به‌رعایت‌ حزم‌ و احتیاط، پرهیز از اعمال‌ رأی‌ و نظر تا حد امكان‌، و پاسداری‌ از سنت‌ بومی‌ بصره‌ كه‌ در حوزۀ قرائت‌ به‌ روایت‌ «حروف‌» بسنده‌ كرده‌، و گویا هیچ‌گاه‌ خود را در جایگاه‌ گزینش‌ و طرح‌ انداختن‌ قرائتی‌ مختار ندیده‌اند. درباره ابن‌ سیرین‌ می‌دانیم‌ كه‌ وی‌ از برخی‌ متأخران‌ صحابه‌ در بصره‌ چون‌ انس‌ بن‌ مالك‌ و عمران‌ بن‌ حصین‌، و برخی‌ از صحابیان‌ حجاز قرائت‌ آموخته‌ است‌، اما آموزش‌ او به‌ نسل‌ پسین‌ در حد روایت‌ حروف‌ بوده‌ است‌. گروه‌ دوم‌ در بردارنده شخصیتهایی‌ است‌ كه‌ نزد یكی از صحابیان‌ متأخر یا تابعان‌ متقدم‌ قرائت‌ آموخته‌، و به‌ حفظ و انتقال‌ همان‌ قرائت‌ اهتمام‌ ورزیده‌اند. از آن‌ میان‌ می‌توان‌ به‌ روایت‌ سلیمان‌ بن‌ قته تیمی‌ از ابن‌ عباس‌، یحیی‌ بن‌ یعمر و نصر بن‌ عاصم‌ از ابوالاسود دؤلی‌، و ابو اشهب‌ عطاردی‌ از ابورجاء عطاردی‌ اشاره‌ كرد. در گروه‌ سوم‌ سخن‌ از شخصیتهایی‌ است‌ كه‌ بدون‌ اصرار بر حفظ قرائت‌ بصره‌، یا شخصی‌ به‌ خصوص‌، به‌ دانش‌ اندوزی‌ نزد تابعان‌ بلاد مختلف‌ پرداخته‌، و گزینشی‌ مختار از میان‌ آموخته‌ها را وجهه همت‌ خود نهاده‌اند. شاخص‌ این‌ گروه‌ حسن‌ بصری‌ است‌ كه‌ افزون‌ بر تابعان‌ بصری‌ چون‌ حطان‌ بن‌ عبدالله‌ و ابوالعالیه‌، نزد شماری‌ از تابعان‌ مكه‌ و مدینه‌ قرائت‌ آموخته‌، و قرائت‌ او بعدها به‌ عنوان‌ یكی‌ از قرائات‌ چهارده‌گانه‌ شناخته‌ شده‌ است‌ (برای‌ آگاهی‌ بیشتر، نکـ: ذهبی‌، معرفة... ، نیز ابن‌ جرزی‌، غایة... ، ذیل‌ رجال‌ یاد شده‌؛ دربارۀ قرائت‌ حسن‌، نک‍ : برگشترسر،.(11-57
در نیمۀ نخست‌ سدۀ 2ق‌، مهم‌ترین‌ نمایندۀ قرائت‌ بصره‌، یعنی‌ قرائت ابوعمرو شكل‌ می‌گیرد. ابوعمرو بن علاء (د 154ق‌ / 771م‌) ــ كه‌ قرائت او تنها نمایندۀ بصره‌ در مجموعۀ قرائات‌ سبع‌ است‌ ــ افزون‌ بر قاریان‌ مهم‌ بصره‌ چون‌ حسن‌ بصری‌، ابوالعالیه‌، نصر بن‌ عاصم‌ و یحیی‌ بن‌ یعمر، از شماری‌ از قراء مكه‌ و مدینه‌ نیز قرائت‌ آموخته‌ است‌. وجود برخی‌ ویژگیها در قرائت‌ ابوعمرو چون‌ مطابقت‌ بسیار آن‌ با مصحف‌ رایج‌ در بصره‌، نظام‌مند بودن‌ قرائت‌، گرایش‌ وسیع‌ او به‌ تسهیل‌ در تلفظ، و دانش‌ ادبی‌ او كه‌ حاصل‌ حلقه‌های‌ تازه‌ تأسیس‌ ادبی‌ در بصره‌ بود و در گزینش‌ میان‌ «حروف‌» او را یاری‌ می‌رساند، از عوامل‌ موفقیت‌ قرائت‌ ابوعمرو بود؛ اما این‌ واقعیت‌ كه‌ قرائت‌ او كمترین‌ تكیه‌ بر قرائت‌ بومی‌ بصره‌ داشته‌، و بیش‌ از همه‌ متأثر از قرائت‌ مكیان‌ بوده‌ است‌، بزرگ‌ترین‌ نقطۀ ضعف‌ برای‌ دوام‌ قرائت‌ او در بصره‌ بود (نک‍ : ه‍ د، 6 / 64-67). 
اگر بپذیریم‌ كه‌ دوام‌ تعالیم‌ حسن‌ و ابن‌ سیرین‌ در قرائت‌ این‌ نسل‌ نیز قابل‌ پی‌جویی‌ است‌، با اطمینان‌ خاطر می‌توان‌ ابوعمرو را در راستای‌ افكار حسن‌ بصری‌ برشمرد و در این‌باره‌، اندیشه فرابومی‌ و برخورد نظری‌ و گزینشی‌ او با قرائت‌ را مهم‌ترین‌ پیوستگی‌ بین‌ آنان‌ تلقی‌ كرد. همچنین‌ ممكن‌ است‌ بتوان‌ قرائت‌ عیسی‌ بن‌ عمر ثقفی‌ را كه‌ قرائتی‌ گزینش‌ شده‌ بر مبنای‌ دانش‌ زبانی‌ و ادبی‌ وی‌ بود، در راستای‌ همین‌ مكتب‌ قرار داد. در همین‌ دوره‌، در عرض‌ قرائت‌ ابوعمرو، كسانی‌ چون‌ قتاده بن‌ دعامه‌ و مالك‌ بن‌ دینار را می‌توان‌ در گروه‌ ابن‌ سیرین‌، به‌ عنوان‌ راویان‌ «حروف‌»، به‌ شمار آورد. به‌ هر حال‌، در این‌ نسل‌ می‌توان‌ همچنین‌ از كسانی‌ چون‌ سلام‌ بن‌ سلیمان‌ طویل‌، عاصم‌ جَحدَری‌ و عبدالله‌ بن‌ ابی‌ اسحاق‌ حضرمی‌ یاد كرد كه‌ راهی‌ میانه‌ پیموده‌، در عین‌ پای‌بندی‌ به‌ سنت‌ قرائی‌ بصره‌، به‌ قرائت‌ جامع‌ قرآن‌ با تكیه‌ بر اسانید متنوع‌ اهتمام‌ داشته‌، و گاه‌ چون‌ عون‌ عقیلی‌، مشخصاً «اختیاری‌» از خود داشته‌اند (نک‍ : ذهبی‌، ابن‌ جزری‌، همانها، ذیل‌ رجال‌ یاد شده‌؛ برای‌ عیسی‌ بن‌ عمر، نک‍ : سالم‌، سراسر كتاب‌). 
قرائت‌ ابوعمرو به‌ روزگار او در محافل‌ بصره‌ غلبه‌ داشت‌ (ابن‌ مجاهد، 84 - 85)، اما در نیمۀ دوم‌ سدۀ 2ق‌، شاید با دوباره‌ شدت‌ گرفتن‌ تعصب‌ بومی‌ بصریان‌ و نیز واكنش‌ در برابر گرایش‌ حجازی‌ ابوعمرو، قرائت‌ یعقوب‌ حضرمی‌ بصری‌ (د 205ق‌ / 820م‌) بر آن‌ فائق‌ آمد و دست‌كم‌ تا پایان‌ سدۀ 4ق‌، این‌ تفوق‌ دوام‌ داشت‌ (نک‍ : ابن‌ جزری‌، النشر... ، 1 / 43، 186؛ مقدسی‌، 114). در توضیح‌ باید گفت‌ یعقوب‌ قرائت‌ را از استادان‌ بصری‌ چون‌ سلام‌ طویل‌، شهاب‌ بن‌ شرنفه‌، ابواشهب‌ عطاردی‌ و مهدی‌ بن‌ میمون‌ آموخته‌ بود و در گزینشهای خود كاملاً به سنت قرائی‌ بصره‌ پای‌بند بود، در عین‌ اینکـه‌ قرائت‌ او در هماهنگی‌ با مصحف‌ بصره‌ و نظام‌مند بودن‌، محاسن‌ قرائت‌ ابوعمرو را دارا بود. در نیمۀ سدۀ یاد شده‌، در كنار یعقوب‌ و قاریان‌ بوم‌گرایی‌ چون‌ ایوب‌ متوكل‌ (صاحب‌ اختیار) و معلی‌ بن‌ عیسى‌ بصری‌، برخی‌ از شاگردان‌ ابوعمرو چون‌ یحیی‌ بن‌ مبارك‌ یزیدی‌ و هارون‌ بن‌ موسى اعور همچنان‌ بر گزینش‌ فرابومی‌ در قرائت‌ اصرار ورزیده‌اند (نک‍ : ذهبی‌، ابن‌ جزری‌، همانها، ذیل‌ رجال‌ یاد شده‌؛ برای‌ «حروفی‌» از قرائت‌ عاصم‌ جحداری‌، سلام‌ طویل‌، عیسی‌بن‌عمر، قتاده‌، مالك‌ بن‌ دینار، نصر بن‌ عاصم‌، یحیی‌ بن‌ یعمر و یزیدی‌، نکـ: ابن‌ خالویه‌، فهرست‌ اعلام‌، ذیل‌ نامها). 
در سدۀ 3ق‌ / 9م‌ شخصیتهای‌ قرائی بصره‌ اغلب‌ شاگردان‌ و پیروان‌ یعقوبند و تنها فرد شاخص در میان آنان ابوحاتم‌ سجستانی‌، عالم‌ ایرانی‌ تبار است‌ كه‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از برجستگان‌ «اصحاب‌ اختیار» شناخته‌ می‌شود (نک‍ : ه‍ د، 5 / 312-313). در سدۀ 4ق‌، یعنی‌ آن‌ هنگام‌ كه‌ عصر ایجاد قرائات‌ جدید به‌ پایان‌ آمده‌، و عصر مطالعۀ مقایسه‌ای‌ قرائات آغاز شده بود، برخی از شخصیتهای‌ بصری‌ چون‌ علی‌ بن‌ محمد ابن‌ خشنام‌ مالكی‌، ابوبكر محمد بن‌ احمد باهلی و عبدالسلام‌ بن حسین بصری‌ در این‌ حوزه‌ درخشیدند (ابن‌ جزری‌، همان‌، ذیل‌ رجال‌ یاد شده‌) و در دوره‌های‌ پسین‌، این‌گونه‌ مطالعات‌ در محیط بصره‌ نیز همچون‌ دیگر سرزمینها دوام‌ یافت‌. 
برداشتن‌ گامهایی‌ در جهت‌ تدوین‌ و ضبط مكتوب‌ قرائات‌، از اواسط سدۀ 2ق‌ در بصره‌ آغاز شده‌ بود و از نمونه‌های‌ آن‌ كوشش‌ كسانی‌ چون‌ عصمه بن‌ عروۀ بصری‌ و یزیدی‌ در جهت‌ تدوین‌ قرائت‌ ابوعمرو بود (نکـ: ابن‌ ندیم‌، 31). در اواخر همان‌ سده‌، ابوبكر محمد بن‌ قصبی‌ نسخه‌ای‌ در قرائت‌ ابوعمرو به‌ روایت‌ عبدالوارث‌ از او فراهم‌ آورد (ابن‌ جزری‌، غایة، 2 / 216-217) و از همان‌ اوان‌، تألیف‌ در باب‌ وجوه‌ قرائات‌ با نظر به‌ قرائات‌ مختلف‌ توسط هارون‌ بن‌ موسی‌ عتكی‌ آغاز شد (همان‌، 2 / 348). تألیف‌ برجستۀ بصری‌ در حوزۀ مقایسه‌ای‌ قرائت‌، كتابی‌ از ابوحاتم‌ سجستانی‌ (د 255ق‌ / 869م‌) بود كه‌ بیش‌ از 20 قاری‌ را در بر می‌گرفت‌ و در آن‌ توجهی‌ به‌ قاریان‌ مهم‌ كوفه‌ و شام‌ چون‌ حمزه‌، كسایی‌ و ابن‌ عامر دیده‌ نمی‌شد (همو، النشر، 1 / 37). سرانجام‌، رشتۀ سخن‌ به‌ كتاب‌ احمد بن‌ نصر شذائی‌ (د 370ق‌ / 980م‌) می‌رسد كه‌ در آن‌ كاری‌ هم‌راستا با كتاب‌ السبعۀ ابن‌ مجاهد صورت‌ گرفته‌ است‌ (ابن‌ جزری‌، همان‌، 1 / 34). 

ب‌ ـ مصحف‌شناسی

برخی‌ روایات‌ حاكی‌ از آن‌ است‌ كه‌ در ابتدا، مصاحفی‌ در بصره‌ وجود داشته‌ كه‌ شاخص‌ترین‌ آنها مصحف‌ ابوموسى اشعری‌ بوده‌ است‌ (مثلاً نک‍ : ابن‌ ابی‌ داوود، 35؛ نیز نولدكه‌، ؛II / 45 بلاشر،59؛ قس‌: برگشترسر و پرتسل‌، 57 ببـ ، كه‌ از اهمیت‌ آن‌ در كنار مصحف‌ ابن‌ مسعود و اُبَی‌ صرف‌نظر كرده‌ است‌). در دورۀ خلافت‌ عثمان‌ یكی‌ از 7 مصحفی‌ كه‌ به‌ دستور خلیفه‌ فراهم‌ آمده‌، و به‌ مراكز اصلی‌ جهان‌ اسلام‌ در آن‌ روزگار ارسال‌ شده‌ بود، به‌ بصره‌ فرستاده‌ شد تا مبنای‌ آموزش‌ قرآن‌ باشد (ابن‌ ابی‌ داوود، 34؛ ابن‌ طاووس‌، 279). براساس‌ روایات‌، ابوموسی‌ پذیرفت‌ كه‌ مصحفش‌ با مصحف‌ رسیده‌ از مدینه‌ مقابله‌ گردد و با آن‌ هماهنگی‌ یابد (برای‌ توضیح‌، نکـ: ابن‌ ابی‌ داوود، 35؛ نیز نکـ: ابن‌ طاووس‌، همانجا؛ هیثمی‌، 5 / 302). از زمانی‌ كه‌ گفت‌ و گو در باب‌ مقایسۀ «مصاحف‌ امصار» آغاز گشت‌، به‌ خصوص‌ سخن‌ از 5 مصحف‌ مدینه‌، مكه‌، شام‌، كوفه‌ و بصره‌ در میان‌ بود كه‌ همواره‌ تصور می‌شد مقصود از مصحف‌ هر بلد، همان‌ نسخه‌ای‌ است‌ كه‌ به‌ روزگار عثمان‌ به‌ آن‌ بلد فرستاده‌ شده‌ است‌. سخن‌ از میزان‌ درستی‌ این‌ تصور، در گنجایش‌ مقالۀ حاضر نیست‌. بصریان‌ در راستای‌ پروراندن‌ حكایت‌ مربوط به‌ ارسال‌ مصاحف‌ از مدینه‌ به‌ شهرها، بر این‌ باور بودند كه‌ مصحف‌ بصره‌ در مقایسه‌ با مصحف‌ كوفه‌ فرصت‌ بیشتری‌ برای‌ مقابله‌ و تصحیح‌ در مدینه‌ داشته‌، و از همین‌رو، نسبت‌ به‌ آن‌ از ضبط دقیق‌تری‌ برخوردار بوده است‌ (نک‍ : ابن‌ ابی‌ داوود، همانجا)، اما این‌ نکـته‌ را باید پذیرفت‌ كه‌ آنچه‌ به‌ عنوان‌ «مصحف‌ بصره‌» در كتب‌ مصاحف‌ معرفی‌ شده‌، و سخن‌ از ویژگیهای‌ آن‌ آمده‌ است‌، قرابت‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ با مصحف‌ كوفه‌ دارد، به‌ طوری‌ كه‌ میان‌ مصحف‌ بصره‌ و كوفه‌ تنها در دو حرف‌ و در بدبینانه‌ترین‌ روایات‌، تنها در 11 حرف‌ اختلاف‌ دیده‌ می‌شود و به‌طور كلی‌، این‌ دو مصحف‌ به‌ اندازه‌ای‌ به‌ یكدیگر نزدیك‌ است‌ كه‌ در بسیاری‌ از مباحث‌ اختلاف‌ مصاحف‌، مصحف‌ عراق‌، بدون‌ تفكیك‌ بصره‌ و كوفه‌ موضوعیت‌ یافته‌ است‌ (نک‍ : همو، 39-49). 
دربارۀ نقطه‌گذاری‌ مصحف‌ (حركت‌گذاری‌ به‌ كمك‌ نقطه‌)، روایات‌ ناهمگونی‌ وارد شده‌ است‌، اما وجه‌ مشترك‌ این‌ روایات‌ آن‌ است‌ كه‌ همه‌ نخستین‌ بنیان‌گذار را در این‌باره‌ عالمی‌ بصری‌ دانسته‌اند. اینکـه‌ اولین‌ بانی‌ نقطه‌گذاری‌ ابوالاسود دؤلی‌ و در اواسط سدۀ نخست‌ دانسته‌ شود (نک‍ : مبرد، 5؛ ابوطیب‌، 10-11؛ سیرافی‌، 16؛ زبیدی‌، 21)، قدری‌ با تردید تاریخی‌ رو به‌ روست‌ (نک‍ : ه‍ د، 5 / 186 بب‍ ‌) و بیشتر چنین‌ می‌نماید كه‌ پدیدۀ نقطه‌گذاری‌ مصحف‌، به‌ روزگار حجاج‌ بن‌ یوسف‌ و اندكی‌ پیش‌ از 90ق‌، در بصره‌ آغاز شده‌ باشد و آغازگران‌ آن‌ سران‌ قرائت‌ بصره‌، یحیی‌ بن‌ یعمر و نصر بن‌ عاصم‌ لیثی‌ بوده‌ باشند (نکـ: ابوعمرو، 1 / 7- 8؛ نیز ابن‌ جزری‌، غایة، 2 / 381؛ زركشی‌، 1 / 251). 
در سالهای‌ پایانی‌ سدۀ نخست‌ هجری‌، تأیید نقطه‌گذاری‌ مصاحف‌ در محافل‌ مذهبی‌ بصره‌، مورد مناقشه‌ بود و در رأس‌ این‌ مناقشه‌، به‌ نحوی‌ قابل‌ انتظار دو شخصیت‌ تعیین‌ كنندۀ بصره‌، یعنی‌ حسن‌ و ابن‌ سیرین‌ قرار داشت‌. ابن‌ سیرین‌ با تمسك‌ به‌ اینکـه‌ در نقطه‌گذاری‌ امكان‌ آسیب‌ رسیدن‌ به‌ اصل‌ متن‌ وجود دارد، در این‌ كار به‌ دیدۀ تردید می‌نگریست‌، اما حسن‌ آن‌ را اجتهادی‌ مستحسن‌ می‌دانست‌ و بر آن‌ مهر تأیید می‌نهاد (نکـ: ابن‌ ابی‌ شیبه‌، 6 / 116؛ سعید بن‌ منصور، 2 / 310؛ قس‌: ابن‌ ابی‌ داوود، 141-143). در نیمۀ نخست‌ سدۀ 2ق‌، گامهای‌ پسین‌ در زمینۀ نقطه‌گذاری‌ از سوی‌ عبدالله‌ بن‌ ابی‌ اسحاق‌ حضرمی‌، استاد ابوعمرو بن‌ علاء برداشته‌ شد و شیوۀ او در آیندگان‌ بسیار تأثیرگذار بود (نک‍ : ابوعمرو، 1 / 7). در همین‌ دوره‌، همچنین‌ باید از خلیل‌ بن‌ احمد، نحوی‌ نامدار بصره‌ یاد كرد كه‌ كتابی‌ مدون‌ در باب‌ نقطه‌گذاری‌ قرآن‌ تألیف‌ كرد و این‌ حركت‌ پس‌ از او توسط بصریانی‌ چون‌ یزیدی‌ و ابوحاتم‌ سجستانی‌ دنبال‌ شد (نکـ: ابن‌ ندیم‌، 38). 
در زمینۀ شمارش‌ سور و آیات‌ قرآنی‌، تنها عاصم‌ جحدری‌ ــ شاید با افزودن‌ سورۀ توبه‌ به‌ انفال‌ (نک‍ : زركشی‌، همانجا) ــ شمار سور قرآن‌ را 113 دانسته‌ است‌ (ابن‌ ندیم‌، 30). در باب‌ آیه‌شماری‌ عاصم‌ جحدری‌ محور اصلی‌ شمارش‌ بصری‌ است‌ و سند روایات‌ مربوط به‌ «عدّالای‌» بصریان‌، از طریق‌ معلی‌ بن‌ عیسی‌ به‌ او منتهی‌ می‌شود (نک‍ : ابن‌ جزری‌، همان‌، 2 / 304؛ نیز نکـ: سیوطی‌، الاتقان‌، 1 / 233). گفتنی‌ است‌ آیه‌شماری‌ عاصم‌ جحدری‌ و نیز حسن‌ بصری‌ در نسخه‌هایی‌ ظاهراً مربوط به‌ سدۀ 2ق مضبوط شده بوده است (نک‍ : ابن‌ ندیم‌، 40). از جمله‌ اختلافات‌ شاخص‌ میان‌ آیه‌شماری‌ بصریان‌ و كوفیان‌، عدم‌ شمارش‌ بسمله‌ در شمار آیات‌ سورۀ فاتحه‌ از سوی‌ بصریان‌ است‌ (كاسانی‌، 1 / 204). 
روایتی‌ حاكی‌ است‌ كه‌ حجاج‌ بن‌ یوسف‌ از 5 تن‌ از قراء بصره‌: حسن‌ بصری‌، ابوالعالیه‌، نصر بن‌ عاصم‌، عاصم‌ حجدری‌ و مالك‌ بن‌ دینار دعوت‌ كرد تا كلمات‌ و حروف‌ قرآن‌ را شمارش‌ كنند و همگی‌ اتفاق‌ كردند كه‌ قرآن‌ شامل‌ 77 هزار و 439 كلمه‌، و 823 هزار و 15 حرف‌ است‌ (زركشی‌، 1 / 249). 
خلیفة بن‌ خیاط نویسندۀ بصری‌ در نیمۀ نخست‌ سدۀ 3ق‌، در كتابی با عنوان اجزاء القرآن و اعشاره و اسباعه و آیاته‌، به‌ موضوع‌ تقسیمات‌ قرآن‌ پرداخته‌ بوده‌ است‌ (نک‍ : ابن‌ ندیم‌، 288). 

ج‌ ـ تفسیر

بصره‌ در طول‌ سدۀ نخست‌ هجری‌، هرگز محیط مساعدی‌ برای‌ رشد محافل‌ تفسیری‌ نبوده‌ است‌ و تابعان‌ بصری‌ پرهیزی‌ آشكار نسبت‌ به‌ تفسیر از خود نشان‌ می‌داده‌اند. تنها استثنای‌ شاخص‌ در آن‌ میان‌، ابوالعالیۀ ریاحی‌ (د ح‌ 93ق‌ / 712م‌)، تابعی‌ ایرانی‌ تبار ساكن‌ بصره‌ است‌ كه‌ قرائت‌ را از اُبی‌ بن‌ كعب‌ و عمر فرا گرفته‌، و افزون‌ بر آن‌ از صحابیانی‌ چون‌ ابن‌ مسعود، ابن‌ عباس‌ و احتمالاً امام‌ علی‌(ع‌) بهره‌هایی‌ گرفته‌ بود (نک‍ : ه‍ د، 5 / 665). ابوالعالیه‌ تنها مفسر متقدم‌ بصری‌ است‌ كه‌ در سده‌های‌ پسین‌ سخنان‌ تفسیری‌ او در كانون‌ توجه‌ تفسیرنویسانی‌ چون‌ طبری‌ بوده‌ (مثلاً نک‍ : طبری‌، تفسیر، 1 / 63، 75، جمـ؛ سیوطی‌، الدر ...،1 / 13، 15،جم‍‌ )، و نسخه‌ای‌تفسیری‌ به‌روایت‌ ربیع‌بن‌ انس‌ عالم‌ بصری‌ هجرت كرده به‌ خراسان‌ در محافل‌ جهان‌ اسلام‌ تداول‌ داشته است (نک‍ : حاجی خلیفه‌، 1 / 4؛ هورست‌،300-299؛I / 34 GAS,؛ دربارۀ ربیع‌، نک‍ : بخاری‌، 3 / 271؛ ابن‌ ابی‌ حاتم‌، 3 / 454). 
در نسل‌ دوم‌ تابعان‌، با وجود اصرار مكتب‌ ابن‌ سیرین‌ بر پرهیز از تفسیر، حسن‌ بصری‌ (د 110ق‌ / 728م‌) تحت‌ تأثیر تعالیم‌ كسانی‌ چون‌ ابن‌ عباس‌، تفسیر را وجهۀ همت‌ خود قرار داد و به‌ عنوان‌ یكی‌ از مهم‌ترین‌ مفسران‌ تابعان‌ ایفای‌ نقش‌ كرد (برای‌ روایات‌ مختلف‌ تفسیر او، نک‍ : ابن‌ ندیم‌، 202). در نسل‌ پس‌ از حسن‌، كسانی‌ از همفكران او چون قتاده همچنان مفسران‌ برجسته‌ای‌ شمرده‌ می‌شده‌اند، اگرچه‌ میراث‌ تفسیری آنان‌ توسط غیر بصریان‌ در بیرون‌ از بصره‌ رواج‌ یافته‌ است‌ (برای‌ نسخه‌های‌ تفسیری‌ از قتاده‌، نک‍ : سیوطی‌، همان‌، 6 / 424؛ نیز الناسخ‌ و المنسوخ‌، منسوب‌ به ‌او، به‌كوشش‌ حاتم ‌صالح ‌ضامن‌، بیروت‌، 1404ق‌). همچنین‌ باید از داوود بن‌ ابی‌ هند (د 139ق‌ / 756م‌)، از شاگردان‌ ابوالعالیه‌ یاد كرد كه‌ روایات‌ تفسیری‌ او به‌ طور گسترده‌ در منابع‌ پسین‌، از جمله‌ در تفسیر طبری‌ (نک‍ : 1 / 433، 519، جم‍‌ ) بازتاب‌ یافته‌ است‌. 
به‌ هر روی‌، چنین‌ می‌نماید كه‌ تا اواسط سدۀ 2ق‌ هنوز فضای‌ تفسیرگریز بر بصره‌، غالب‌ بوده‌ است‌؛ از جمله‌ در گزارشی‌ آمده‌ است‌ كه‌ به‌ هنگام‌ امارت‌ سلیمان‌ بن‌ علی‌ عباسی‌ بر بصره‌ (چندی‌ پیش‌ از 142ق‌)، وی‌ كه‌ خود به‌ دانشهای‌ دینی‌ دلبستگی‌ داشته‌، و مایل‌ به‌ ترویج‌ تفسیر در بصره‌ بوده‌، ناچار شده‌ است‌ تا از محمدبن‌ سائب‌ كلبی‌ (د 146ق‌ / 763م‌)، مفسر و مورخ‌ كوفی‌ دعوت‌ كند و او را به‌ تعلیم‌ تفسیر در بصره‌ بگمارد (نک‍ : ابن‌ ندیم‌، 107- 108؛ برای‌ شرح‌ حال‌، نیز نکـ: خلیفه‌، 278). 
به‌ نظر می‌رسد كلبی‌ توفیقی‌ نیافته‌ است‌ تا در بصره‌ مكتبی‌ پایدار به‌ وجود آورد و مهم‌ترین‌ مفسران‌ نیمۀ اخیر سدۀ 2ق‌، نه‌ دنباله‌ روان‌ او و نه‌ پیروان‌ مكتب‌ حسن‌ و قتاده‌ بوده‌اند. مفسر برجستۀ بصره در میانۀ همان‌ سده‌ شعبه بن‌ حجاج‌ (د 160ق‌ / 777م‌) عالم‌ واسطی‌الاصل‌ مقیم‌ بصره‌ است‌ كه‌ نگاهی‌ فراتر از محافل‌ بصره‌ داشته‌، و با تأثیر پذیرفتن‌ از محافل‌ نخستین‌ اصحاب‌ حدیث‌ در كوفه‌ و حجاز، مكتبی‌ نو در بصره‌ پی‌ افكنده‌ است‌. شعبه‌ در شمار نخستین‌ كسانی‌ از اصحاب‌ حدیث‌ است‌ كه‌ به‌ تدوین‌ تفسیری‌ روایی‌ پرداخته‌ است‌ و نام‌ او در كنار كسانی‌ چون‌ سفیان‌ ابن‌ عیینه‌ و وكیع‌ بن‌ جراح‌ رقم‌ خورده‌ است‌ (نکـ: زرقانی‌، 1 / 23). آنچه‌ مكتب‌ تفسیری‌ او را به‌ كلی‌ از مكتب‌ حسن‌ بصری‌ جدا ساخته‌، رویۀ خاص او در برخورد با استناد به‌ روایات‌ تفسیری‌ است‌. آن‌گونه‌ كه‌ از شخصیتی‌ حدیث‌گرا انتظار می‌رود، شعبه‌ راه‌ تفسیر روایی‌ را در پیش‌ گرفته‌ است‌، اما برخلاف‌ گروهی‌ از مفسران‌ عصر خود، اقوال‌ تابعان‌ را در باب تفسیر حجت نمی‌شمرده‌، و روایات‌ معتبر را محدود به‌ احادیث‌ نبوی‌ و اقوال‌ صحابه‌ می‌دانسته‌ است‌ (نکـ: ابن‌ كثیر، 1 / 6). 
پس‌ از شعبه‌، سنت‌ تفسیر روایی او توسط كسانی‌ از شاگردان‌ و همفكران‌ وی‌ چون‌ اسماعیل‌ ابن‌ علیه‌، روح‌ بن‌ عبادۀ قیسی‌، ابوزكریا یحیی‌ بن‌ سلام‌ بصری‌ و عبدالوهاب‌ بن‌ عطاء خفاف‌ ادامه‌ یافته‌ (نک‍ : ابن‌ ندیم‌،283، 284؛ ابن‌ خیر،56؛ ذهبی‌، سیر... ، 9 / 396-397، 405؛ حاجی خلیفه‌،1 / 448؛I / 39-40 GAS,)، و تألیفات‌ آنان‌ در تفسیر به‌ عنوان‌ مرجعی‌ مهم‌ در آثار پسین‌ چون‌ تفسیر طبری‌ (جم‍‌ ) مورد توجه بوده است (برای نسخۀخطی تفسیر یحیی‌بن ‌سلام‌، نک‍ : GAL,I / 39؛GAS, S, I / 332؛ دربارۀ همین‌ تفسیر، نیز نک‍ : هرموسیلیا، .(271-272 در سده‌های 3 و 4ق‌ می‌توان‌ مفسرانی‌ چون‌ ابوحذیفه‌ موسی‌ بن‌ مسعود نهدی‌ (د 240ق‌ / 854م‌) با اثری‌ مشهور به‌ تفسیر النهدی‌ كه‌ از منابع‌ ثعلبی‌ در الكشف‌ بوده‌ است‌ (نک‍ : حاجی‌ خلیفه‌، 1 / 460؛ ادرنوی‌، 1 / 424) و ابوبكر عبدالسلام‌ ابن‌ احمد بصری‌ (د 368ق‌ / 979م‌) صاحب ثواب القرآن (برای نسخۀ خطی‌ بغداد، نک‍ : I / 45 GAS, را نام‌ برد. 
در عرض‌ مكتب‌ تفسیری‌ اصحاب‌ حدیث‌، از اواسط سدۀ 2ق‌ مكتب‌ پرتوان‌ تفسیری‌ دیگری‌ در بصره‌ پای‌ گرفت‌ كه‌ حاصل‌ كوششهای‌ معتزله‌ با رویكرد كلامی‌ بود. نخستین‌ شخصیت‌ این‌ مكتب‌، عمروبن‌عبید یار واصل‌ بن‌ عطاست‌ كه‌ گویا در شیوۀ تفسیری‌ خود تأثیری‌ بسیار از حسن‌ بصری‌ پذیرفته‌ است‌. در میان‌ معتزلۀ بصره‌، نسخه‌ای‌ از تفسیر عمرو بن‌ عبید بر جای‌ مانده‌ بود كه‌ توسط ابوحفص‌ عمر بن‌ ابی‌ عثمان‌ سمری‌ روایت‌ می‌شد (نک‍ : ابن‌ ندیم‌، 203؛ طبری‌، همان‌، 3 / 148، جمـ). 
گام‌ پسین‌ در حوزۀ تفسیری‌ معتزله‌، توسط ابوعلی‌ عمرو بن‌ فائد اسواری‌، از شاگردان‌ و منتقدان‌ عمرو بن‌ عبید (ابن‌ ندیم‌، 205) برداشته‌ شد كه‌ كتاب‌ او در تفسیر تا قرنها بعد در محافل‌ بیرون‌ از بصره‌ نیز رواج‌ داشت‌ (مثلاً نکـ: ابن‌ جعفر، 1 / 91). به‌ هر تقدیر، دوام‌ این‌ مكتب‌ را می‌توان‌ در آثاری‌ چون‌ المسائل‌ فی‌ القرآن‌ از جاحظ (ابن‌ ندیم‌، 210) و تفسیرالقرآن‌ از ابوعلی‌ جبایی‌ (شیخ‌ طوسی‌، 1 / 1) از معتزلیان‌ كلاسیك‌، و نوشته‌هایی‌ چون‌ تفسیرالقرآن‌ تألیف‌ ابوبكر اصم‌ (ابن‌ ندیم‌، 214) از معتزلیان‌ منشعب‌ بازجست‌ (برای‌ آثار معتزلیان‌ بصره‌ در نظم‌ و اعجاز قرآن‌، نک‍ : ه‍ د، 9 / 365). 
در پایان‌ سخن‌، باید افزود وجود حوزۀ نیرومند زبان‌شناسی‌ و ادب‌ در بصره‌، زمینه‌ساز آن‌ بود تا در كنار كوششهای‌ محدثانه‌ و متكلمانه‌ در تفسیر، از اواسط سدۀ 2ق‌، یك‌ حوزۀ تفسیر زبان‌شناختی‌ ـ ادبی‌ نیز پای‌گیرد كه‌ نام‌ نحویان‌ و لغت‌شناسان‌ نامی‌ بصره‌ در صدر آن‌ قرار داشت‌. به‌ عنوان‌ حاصل‌ كوششهای‌ این گروه می‌توان از آثاری با عنوان معانی‌القرآن‌ از ابوفیدمؤرج‌بن‌ عمرو سدوسی‌،سعیدبن‌ مسعدۀاخفش‌، یونس‌ بن‌ حبیب‌، ابوعبیده‌ معمر بن‌ مثنی‌، محمد بن مستنیر قطرب‌، ابوالعباس‌ مبرد و یزیدی‌، و آثاری‌ با عنوان‌ غریب‌القرآن‌ از مؤرج‌ سدوسی‌، ابوعبیده‌، مبرد و ابن‌ درید، مجازالقرآن‌ از ابوعبیده‌ و عنوان‌ توجه‌برانگیز الرد علی‌ الملحدین‌ فی‌ متشابه‌ القرآن‌ نوشتۀ قطرب‌ یاد كرد (نک‍ : ابن‌ ندیم‌، 37، جم‍ ؛ ادرنوی‌، 1 / 22). 

مآخذ

ابن‌ ابی‌ حاتم‌، عبدالرحمان‌، الجرح‌ و التعدیل‌، حیدرآباد دكن‌، 1371ق‌/ 1952م‌ ببـ ؛ ابن‌ ابی‌ داوود، عبدالله‌، المصاحف‌، قاهره‌، 1355ق‌/1936م‌؛ ابن‌ ابی‌ شیبه‌، عبدالله‌، المصنف‌، به‌ كوشش‌ كمال‌ یوسف‌ حوت‌، ریاض‌، 1409ق‌؛ ابن‌ اثیر، الكامل‌؛ ابن‌ جزری‌، محمد، غایة النهایة، به‌ كوشش‌ برگشترسر، قاهره‌، 1352ق‌/ 1933م‌؛ همو، النشر فی‌ القراءات‌ العشر، به‌ كوشش‌ علی‌ محمد ضباع‌، قاهره‌، كتابخانۀ مصطفی‌ محمد؛ ابن‌ جعفر، محمد، الجامع‌، به‌ كوشش‌ عبدالمنعم‌ عامر، قاهره‌، 1981م‌؛ ابن‌ خالویه‌، حسین‌، مختصر فی‌ شواذالقرآن‌، به‌ كوشش‌ برگشترسر، قاهره‌، 1934م‌؛ ابن‌ خیر، محمد، فهرسة، به‌ كوشش‌ كودرا، بغداد، 1963م‌؛ ابن‌ سعد، محمد، الطبقات‌ الكبری‌، بیروت‌، دارصادر؛ ابن‌ طاووس‌، علی‌، سعد السعود، نجف‌، 1369ق‌/1950م؛ ابن كثیر، اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم‌، بیروت، 1401ق؛ ابن‌ مجاهد، احمد، السبعة فی‌ القراءات‌، به‌ كوشش‌ شوقی‌ ضیف‌، قاهره‌، 1972م‌؛ ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌؛ ابوطیب‌ لغوی‌، عبدالواحد، مراتب‌ النحویین‌، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، 1375ق‌/ 1955م‌؛ ابوعبیده‌، معمر، النقائض‌ (نقائض‌ جریر و فرزدق‌)، به‌ كوشش‌ بون‌، لیدن‌، 1905م‌؛ ابوعمرو دانی‌، عثمان‌، المحكم‌ فی‌ نقط المصاحف‌، به‌ كوشش‌ عزت‌ حسن‌، دمشق‌، 1407ق‌؛ ابونعیم‌ اصفهانی‌، احمد، حلیة الاولیاء، قاهره‌، 1351ق‌/1932م‌؛ ادرنوی‌، احمد، طبقات‌ المفسرین‌، به‌ كوشش‌ سلیمان‌ بن‌ صالح‌ خزی‌، مدینه‌، 1997م‌؛ بخاری‌، محمد، التاریخ‌ الكبیر، حیدرآباد دكن‌، 1398ق‌/ 1978م‌؛ حاجی‌ خلیفه‌، كشف‌؛ خلیفـة بن‌ خیاط، تاریخ‌، به‌ كوشش‌ سهیل‌ زكار، دمشق‌، 1968م‌؛ ذهبی‌، محمد، الامصار ذوات‌ الا¸ثار، به‌ كوشش‌ قاسم‌ علی‌ سعد، بیروت‌، 1406ق‌/1986م‌؛ همو، سیراعلام‌ النبلاء، به‌ كوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، 1405ق‌/ 1985م‌؛ همو، معرفة القراء الكبار، به‌ كوشش‌ طیار آلتی‌ قولاچ‌، استانبول‌، 1416ق‌/ 1995م‌؛ زبیدی‌، محمد، طبقات‌ النحویین‌ و اللغویین‌، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، 1973م‌؛ زرقانی‌، محمد عبدالعظیم‌، مناهل‌ العرفان‌، بیروت‌، 1996م‌؛ زركشی‌، محمد، البرهان‌ فی‌ علوم‌ القرآن‌، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، بیروت‌، 1391ق‌؛ سالم‌، صباح‌ عباس‌، عیسی‌ بن‌ عمر الثقفی‌ نحوه‌ من‌ خلال‌ قرائته‌، بیروت‌ / بغداد، 1395ق‌/ 1975م‌؛ سعید بن‌ منصور، سنن‌، به‌ كوشش‌ حبیب‌ الرحمان‌ اعظمی‌، بمبئی‌، 1982م‌؛ سیرافی‌، حسن‌، اخبار النحویین‌ البصریین‌، به‌ كوشش‌ فریتس‌ كرنکـو، بیروت‌، 1936م‌؛ سیوطی‌، الاتقان‌، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، 1387ق‌/1967م‌؛ همو، الدر المنثور، قاهره‌، 1314ق‌؛ شیخ‌ طوسی‌، محمد، التبیان‌، به‌ كوشش‌ احمد حبیب‌ قصیر عاملی‌، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌؛ طبری‌، تاریخ‌؛ همو، تفسیر، بیروت‌، 1405ق‌؛ كاسانی‌، علاءالدین‌، بدائع‌ الصنائع‌، بیروت‌، 1982م‌؛ مبرد، محمد، الفاضل‌، به‌ كوشش‌ عبدالعزیز میمنی‌، قاهره‌، 1375ق‌/1956م‌؛ مسلم‌ بن‌ حجاج‌، صحیح‌، به‌ كوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، 1955م‌؛ مقدسی‌، محمد، احسن‌ التقاسیم‌، به‌ كوشش‌ محمد مخزوم‌، بیروت‌، 1408ق‌/1987م‌؛ نصر بن‌ مزاحم‌، وقعة صفین‌، به‌ كوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، 1382ق‌؛ هیثمی‌، علی‌، مجمع‌الزوائد، بیروت‌، 1402ق‌/1982م‌؛ نیز:

Berstrasser , G., «Die Koranlesung des Hasan von Basra» , Islamica, 1926, vol. II; id and O. Pretzl, «Die Geschichte des Korantexts» , Geschichte des Qorans (vide: Noldeke); Blachere, R., Introduction au Coran, Paris, 1959; GAL, S; GAS; Hermosilla, M. J., «Coran 22, 52 en el tafsir de Yahya b. Salam» , Al-Qantara: Revista de Estudios Arabes, 1991, vol. XII (1); Horst, H., «Zur Uberlieferung im Korankommentar at Tabaris» , ZDMG , 1953 , vol. CIII ; Noldeke , Th. , Geschichte des Qorans, ed. F. Schwally, Leipzig, 1909; Sayed, R., Die Revolte des Ibn al-As at und die Koranleser, Freiburg, 1977.
احمد پاكتچی‌

 

صفحه 1 از11

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: