صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / بصره /

فهرست مطالب

بَصْره‌، استان‌ و بندری‌ تاریخی‌ در جنوب‌ شرقی‌ عراق‌. 

I. جغرافیا

استان‌ بصره‌

این‌ استان‌ حدود 702‘20 كمـ2 مساحت‌ دارد (درویش‌، 57) و مركز آن‌ شهر تاریخی‌ بصره‌ است‌. استان‌ بصره‌ از غرب‌ به‌ استان‌ المثنى‌ (سماوه‌)، از شرق‌ به‌ ایران‌ (استان‌ خوزستان‌)، از شمال‌ شرقی‌ به‌ استان‌ میسان‌ (عماره‌)، از شمال‌ غربی‌ به‌ استان‌ ذی‌قار (ناصریه‌)،از جنوب‌ شرقی‌ به‌ خلیج‌فارس‌ (دهانۀ فاو) و از جنوب‌ و جنوب‌ غربی‌ به‌ كشور كویت‌ محدود می‌شود (نقشه‌...). 
آب‌ و هوای‌ این‌ استان گرم و بیابانی است (كربل‌، 73؛ درویش‌، 63) و حداقل‌ دما در زمستان‌°2 / 19 سانتی‌گراد و حداكثر آن‌ در تابستان‌°1 / 34 است‌ (محمد، 55). در استان‌ بصره‌ بادهای‌ موسمی‌ متعددی‌ می‌وزد كه‌ از نظر مبدأ، شدت‌ وزش‌ و دیگر ویژگیها با هم‌ اختلاف‌ دارند (همو، 60-61). منابع‌ آب‌ استان‌ را رودهای‌ دجله‌، فرات‌، اروند رود، آبراهه‌های‌ منشعب‌ از آنها و هورها تشكیل‌ می‌دهد (كربل‌، 73-74؛ درویش‌، 82 -84). 
اقتصاد استان‌ بصره‌ بر پایۀ استخراج‌ نفت‌ در حوزه‌های‌ گوناگون‌ مشتمل‌ بر رمیله‌، زبیر، نهر عمر، حقل‌ مجنون‌ و جز آنها استوار است‌ (نقشبندی‌، «صناعة...»، 324). دو خط لولۀ اصلی‌ انتقال‌ نفت‌ رمیله‌ ــ زبیر و زبیر ــ فاو در این‌ استان‌ كشیده‌ شده‌ است‌ (همان‌، 329-330). افزون‌ بر نفت‌، می‌توان‌ از صنایع‌ غذایی‌ و نوشابه‌سازی‌، پارچه‌بافی و تولید پوشاك‌، چوب و كاغذ، شیمیایی‌ و پتروشیمی‌، معدنی غیرفلزی‌ و ماشین‌سازی نام‌ برد (سریح‌، 220). 
بیش‌ از نصف تمام‌ محصول خرمای‌ عراق‌ از نخلستانهای‌ بصره‌ به‌دست‌ می‌آید (سوسه‌، 68). حبوبات‌، ذرت‌، برنج‌ و ارزن‌ و انواع‌ میوه‌ها مانند سیب‌، انجیر، زردآلو، شفتالو، به‌ و انار كه‌ در میان‌ نخلستانها كاشته‌ می‌شود، از محصولات‌ كشاورزی‌ استان‌ است‌. بجز خرما، برخی‌ محصولات‌ دامی‌ نیز چون‌ پشم‌ از این‌ استان‌ صادر می‌شود («بصره‌»، انكارتا؛ «بصره‌»،«دائرةالمعارف‌...»؛ بریتانیكا، I / 945؛ بدیع‌، 92). 
استان‌ بصره‌ با راههای‌ زمینی‌، هوایی‌ و ریلی‌، شمال‌ و جنوب‌ عراق‌ را به‌ هم‌ مرتبط می‌سازد. بندر فاو، پایانه‌های‌ نفتی‌ و شبكۀ راههای‌ آبی‌ از دو مسیر دجله‌ و فرات‌ با مركز كشور (بغداد) مرتبط می‌شود. واردات‌ و صادرات كشور از طریق راههای دریایی‌، و از جنوب‌ این‌ استان‌ صورت‌ می‌گیرد (نك‍ : درویش‌، 87، 92؛ عانی‌، 3 / 1417 بب‍‌ ). 

شهر بصره

این‌ شهر تاریخی‌ در ساحل‌ اروند رود و در جنوب‌ شرقی‌ عراق‌ واقع‌ شده‌ است‌ و مهم‌ترین‌ بندر رودخانه‌ای‌ و دومین‌ شهر بزرگ‌ عراق‌ (از نظر وسعت‌) پس‌ از بغداد به‌شمار می‌آید و به‌ سبب‌ مجاورت‌ با خلیج‌ فارس‌ از اهمیت‌ اقتصادی‌، سیاسی‌ و نظامی‌ برخوردار است‌. این‌ شهر در°30 و´31 عرض‌ شمالی‌ و°47 و´51 طول‌ شرقی‌ واقع‌ است‌ ( بریتانیكا، I / 944؛ مدرس‌، 293؛ «بصره‌»، «فرهنگ‌»). فاصله بصره‌ تا بغداد 483 كم است («شهرها...»،.(IV / 241
بصره‌ بر زمینی‌ جلگه‌ای‌ با خاكهای‌ رسوبی‌ بنا شده‌ است‌ و ارتفاع‌ آن‌ از سطح‌ دریا 1 تا 80 / 1 متر است‌ (سریح‌، 197). این‌ شهر با نخلستانهای‌ گسترده‌ای‌ (حدود 18میلیون‌ درخت‌) احاطه‌ شده‌ است‌ («دائرة المعارف‌...»، .(II / 424 جمعیت‌ بصره‌ از 5 / 1 میلیون‌ تن‌ در 1356ش‌ / 1977م‌، به‌ كمتر از 900 هزار تن‌ در سالهای‌ پس‌ از جنگ‌ در دهۀ 1980م‌ كاهش‌ یافت‌. این‌ شهر در جنگ خلیج‌فارس (1370ش‌ / 1991م‌) زیر بمباران‌ شدید قرار داشت‌ و از جمعیت‌ آن‌ باز هم‌ كاسته‌ شد («بصره‌»، انكارتا).در 1382ش‌ / 2004م‌، جمعیت‌ بصره‌ 200‘477‘1 تن‌ برآورد شده‌ است‌ («بصره‌»، «فرهنگ‌»). 
ایستگاه‌ راه‌آهن‌ بصره‌ از بزرگ‌ترین‌ و مهم‌ترین‌ ایستگاههای‌ عراق‌ است‌. در شبكۀ راههای‌ شوسۀ عراق‌ نیز بصره‌ جنوب‌ عراق‌ را به‌ بغداد و شهرهای‌ شمالی‌ متصل‌ می‌كند و خود نقطۀ اتصال‌ شماری‌ از راههای‌ فرعی‌ در جنوب‌ عراق‌ است‌ كه‌ شهر بصره‌ را به‌ نقاط مرزی‌ شرق‌ و جنوب و به‌ مناطق‌ بیابانی‌ غرب‌ آن‌ متصل‌ می‌كند (درویش‌، 87، 92؛ عانی‌، همانجا). شهر بصره‌ نقطۀ تلاقی‌ مهمی در راههای زمینی و دریایی است و نیز یك فرودگاه بین‌المللی‌ دارد («شهرها»، همانجا). مركز فرماندهی‌ نیروی‌ دریایی‌ عراق‌ در شهر بصره‌ است («پایگاه‌...»). 
بصره‌ به‌ عنوان‌ بندر رودخانه‌ای‌ عراق‌، از طریق‌ راه‌آهن‌ و جادۀ اصلی‌ به‌ بغداد، و از دیگر راههای‌ زمینی‌ به‌ كشورهای‌ كویت‌ و ایران‌ مرتبط می‌شود. این‌ شهر در پایانۀ خطوط لولۀ نفت‌ است‌ و پالایشگاه‌ آن‌ از مراكز صنایع‌ مهم‌ عراق‌ به‌شمار می‌رود. تانكرهای‌ اقیانوس‌ پیمای‌ حمل‌ نفت‌ از طریق‌ آبراهۀ روكا به‌ بصره‌ رفت‌ و آمد می‌كنند. نفت‌ خام‌، خرما و پشم‌ از عمده‌ترین‌ اقلام‌ صادراتی‌ این‌ شهر به‌شمار می‌رود («بصره‌»، انكارتا؛ «شهرها»،.(IV / 241
توسعۀ صنعت‌ نفت‌ عراق‌ در دهه‌های‌ پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ اول‌، بصره‌ را به‌ یكی‌ از مراكز تصفیه‌ و صدور نفت‌ تبدیل‌ كرد. پیش‌ از جنگ‌ ایران‌ ـ عراق‌ (1980- 1988م‌)، نفت‌ از بصره‌ توسط تلمبه‌خانه‌هایی‌ به‌ شهر فاو در ساحل‌ خلیج‌فارس‌ منتقل‌، و از آنجا برای‌ صدور، به‌ نفتكشها بار می‌شد. در نخستین‌ ماههای‌ آغاز جنگ ایران‌ ـ عراق‌ پالایشگاه‌ نفت‌ بصره‌ آسیب‌ فراوان‌ دید («بصره‌»، انكارتا).
شهر جدید بصره‌ از به‌ هم‌ پیوستن‌ 3 شهر كوچك‌ بصره‌، عشار، و معقل‌، و بسیاری‌ از روستاهای‌ به‌هم‌ پیوستۀ پیرامون‌ نهر عشار، تشكیل شده است‌. گرداگرد این‌ روستاها را نخلستانهای‌ انبوهی‌ پوشانده‌ كه‌ با آبراهها و خلیجهای‌ كوچك‌ منشعب‌ از اروندرود احاطه‌ شده‌ است‌. زمینهای‌ بصره‌ بجز بخشهای‌ باتلاقی‌ آن‌، بسیار حاصل‌خیز است‌ و در میان‌ نخلستانهای‌ آن‌، محصولاتی‌ چون‌ ذرت‌، برنج‌ و ارزن‌ كشت‌ می‌شود ( بریتانیكا،.(I / 945 
از مؤسسات‌ آموزش‌ عالی‌ شهر می‌توان‌ از دانشگاه‌ بصره‌ نام‌ برد كه‌ در 1343ش‌ / 1964م‌ تأسیس‌ شده‌ است‌. این‌ دانشگاه‌ به‌ تدریج‌ توسعه یافت و امروزه‌ به‌ یكی‌ از مهم‌ترین‌ مراكز آموزشی‌ عراق‌ و مشتمل‌ بر 15 دانشكده‌، 11 مركز مشاوره‌ای‌ و 16 مركز پژوهشی‌ و علمی‌ است («تاریخچه‌...»؛ عانی‌، 3 / 1251- 1255). 
در بخش‌ قدیم‌ بصره آثار باارزشی از سده‌های‌ نخستین‌ اسلامی‌ بر جای‌ مانده‌ است‌ كه‌ یكی‌ از كهن‌ترین‌ آنها بقایای‌ مسجد جامع‌ بصره‌ است‌. این‌ مسجد كه‌ آغاز بنای‌ آن‌ را 45ق‌ / 665م‌ می‌دانند، از مشهورترین بناهای‌ كهن‌ اسلامی‌ است‌ ( بریتانیكا، .(I / 944 همچنین‌ آرامگاه‌ شماری‌ از رجال‌ مذهبی‌ صدر اسلام‌ و بزرگانی‌ از صحابه‌ و تابعین‌ چون‌ حسن‌ بصری‌ در این‌ شهر واقع‌ شده‌ است‌. از دیگر آثار تاریخی‌ شهر بصره‌، مسجد جامع‌ كوّاز و كتابخانۀ عباسیه‌ است‌ (عبدالمحسن‌، 392- 395). از جاذبه‌های‌ گردشگری‌ بصره‌، باغهای‌ عمومی‌ و تفرجگاههای‌ اطراف‌ شهر از جمله‌ باغ‌ اندلس‌ و باغ‌ جزیرۀ سندباد را می‌توان‌ یاد كرد (همو، 396-397). هورها و رودهای‌ پیرامون‌ بصره‌ نیز از جاذبه‌های‌ دیگر جهانگردی‌ این‌ شهر محسوب‌ می‌شوند (نقشبندی‌، «الامكانات‌...»، 414-416). 

مآخذ

بدیع‌، حسن‌، تاریخ‌ بصره‌، كلكته‌، 1914م‌؛ درویش‌، محمود فهمی‌ و دیگران‌، دلیل‌ الجمهوریة العراقیة، بغداد، 1960م‌؛ سریح‌، عبدالحسین‌ جواد، «التركیب‌ الداخلی‌ لمدینـة البصره»، موسوعه البصرة الحضاریة، بصره‌، 1988م‌؛ سوسه‌، احمد، الدلیل‌ الجغرافی العراقی‌، بغداد، 1960م‌؛ عانی‌، خالد عبدالمنعم‌، موسوعة العراق‌ الحدیث‌، بغداد، 1977م‌؛ عبدالمحسن‌، سعود عبدالعزیز، «السیاحـة فی‌ البصرة»، موسوعة البصرة الحضاریة، بصره‌، 1988م‌؛ كربل‌، عبدالاله‌ رزوقی‌، «الانهار فی‌ محافظـة البصرة»، همان‌؛ محمد، ماجد سیدولی‌، «الخصائص‌ المناخیـة لمحافظه البصرة»، همان‌؛ مدرس‌، سری‌ محمود، «تطور الملاحـة فی‌ شط العرب‌»، همان‌؛ نقشبندی‌، آزادمحمدامین‌، «الامكانات‌ السیاحیة الطبیعیة فی‌ محافظه البصرة»، «صناعة النفط فی‌ محافظة البصرة»، همان‌؛ نقشه راهنمای‌ عراق‌، گیتاشناسی‌، تهران‌، 1986م‌، شم‍ 184؛ نیز:

«Al Basra» , Encarta, 2003; «Basra» , Encyclopaedia of the Orient, i-cias.com/e.o/basra.htm; «al-Basrah» , -The World Gazetteer, www.gazetteer.de/d/d_iq-bs.htm; «al-Basrah University History»,GeoCities, www. geocities. com/basrahuniv/basrah U H.html; Britannica, 1989; Cities of the World, ed. M.W. Young and S.L. Stetler, Michigan; Encyclopedia of World Travel, ed. N.Doubleday and C. E. Coley, New York; «Navy Bases» , GlobalSecurity, www. globalsecurity. org/military/ world/iraq/navy-base.htm.

بهرام‌ امیراحمدیان‌ 


II. تاریخ‌

بصره‌ از جمله‌ شهرهایی‌ است‌ که‌ در آغاز دورۀ اسلامی‌ و جنگهای‌ فتوح‌ در زمان‌ خلافت‌ عمر بن‌ خطاب‌ بنا شده‌ است‌ (نک‍ : دنبالۀ مقاله‌). برخی‌ موقعیت‌ آن‌ را با وَهِشتاباذ اردشیر (در منابع‌ عربی‌: خُرَیبه‌) از شهرهای‌ ایران‌ باستان‌ و یا شهر تِرِدُن‌ یا تِرِدُم‌ از شهرهای‌ بابل‌ که‌ در برخی‌ منابع‌ عربی‌ به‌ تَدمُر تصحیف‌ شده‌ است‌ (نک‍ : تاج‌...، ذیل‌ بصر)، منطبق‌ دانسته‌اند («اسماء...»، 610-611). گردیزی‌ بصره‌ را همان‌ شهر رام‌ اردشیر دانسته‌ است‌ (ص‌ 21). 
به‌هرحال‌، منطقۀ بصره‌ در دورۀ ساسانی‌ جزو طسوج‌ بهمن‌ اردشیر از استان‌ شاذبهمن‌ به‌ شمار می‌رفت‌ (ماسینیون‌، 25؛ نیز نک‍ : مارکوارت‌، .(40-41 در این‌دوره‌، پادشاهان‌ ساسانی‌ برای‌ تقویت‌ مرزهای‌ غربی‌ ایران‌ در برابر تهاجم‌ قبایل‌ عرب‌ (طبری‌، 2 / 193-212؛ نولدکه‌، 334-338, 340-341؛ علی‌، التنظیمات‌...، 22-23)، پادگانها و استحکاماتی‌ بنا کرده‌ بودند؛ چنان‌که‌ شاپور دوم‌ خندقی‌ حفر کرده‌ بود که به دریا می‌پیوست‌ و در کنار آن‌ دیدبانها و پادگانهایی‌ استوار بنا نهاده‌ بود (نک‍ : بلاذری‌، فتوح‌...، 306). احتمالاً این‌ همان‌ خندقی‌ است‌ که‌ خسرو انوشیروان‌ (سل‍ 531-579م‌) آن‌ را بازسازی‌ کرده‌ بود، و به‌ گفتۀ ابن‌رسته‌ (ص‌ 107- 108) از هیت‌ تا کاظمه‌ نزدیک‌ بصره‌ ادامه‌ داشته‌ است‌ (نیز نک‍ : آیلرس‌، 485؛ محمدی‌، 1 / 259). بنابراین‌، چنان‌که‌ منابع‌ کهن‌ تأکید دارند، به‌ نظر می‌رسد بصره‌ قبل‌ از تأسیس‌، پایگاه‌ یا اردوگاه‌ سربازان‌ ایرانی‌ برای‌ حفاظت‌ از مرزهای‌ ایران‌ بوده‌ است‌ (نک‍ : دینوری‌، 117؛ ابن‌فقیه‌، 173؛ یاقوت‌، 1 / 431؛ شرقی‌، 199). 
تأسیس‌ بصره‌ با حادثۀ فتح اسلامی ایران‌ پیوندی‌ مستقیم‌ دارد. در 12ق‌ / 633م‌ مسلمانان‌ با اجازه‌ و تأیید ابوبکر به‌ قلمرو ایران‌ حمله‌ کردند و خریبه‌ در نزدیکی‌ اُبله‌ را که‌ پایگاه‌ قدیم‌ ایرانیان‌ بود و بعدها اساس‌ شهر بصره شد، موردتهاجم قرار دادند و ایرانیان‌ را از آن‌ نواحی‌ براندند. این‌ نخستین‌ حملۀ مسلمانان‌ به‌ ناحیۀ بصره بود (یاقوت، 1 / 430-431؛ حسنی، العراق‌... ، 173؛ قس: یعقوبی‌، تاریخ‌، 2 / 138، که‌ سُوَید بن‌ قُطبه‌ فرمانده‌ عرب‌ را عامل‌ ابوبکر در بصره‌ دانسته‌ است‌). از آن‌ پس‌ تا 14ق‌ این‌ نواحی‌ چندین‌بار موردتهاجم‌ قرار گرفت‌. پس‌ از فتح‌ حیره‌، عمر بن‌ خطاب‌درصدد برآمد تا پایگاهی‌نظامی‌ نزدیک‌ مرزهای‌ایران‌ در نواحی‌ ابله‌ و ارض‌الهند بنا کند (ابن‌ سعد، 7 / 6؛ ابن‌ فقیه‌، 174؛ علی‌، خطط ...، 42-43؛ یاقوت‌، 1 / 431، 432؛ حسنی‌، همان‌، 173-174). بنابراین‌، به‌ دستور او عُتبة بن‌ غَزوان‌ خریبه‌ را در 15 کیلومتری‌ اروند رود در محل‌ دهکدۀ زبیرکنونی‌، برای‌ این‌ منظور برگزید و بصره‌ را پایه‌ریزی‌ کرد (یعقوبی‌، همان‌، 2 / 143؛ طبری‌، 3 / 590-591، 593؛ خلیفه‌، 1 / 115؛ اصطخری‌، 80؛ علی‌، همان‌، 45). 
محل‌ بصره‌ در طول‌ تاریخ‌ به‌ تدریج‌ تغییر کرده‌ است‌. بصرۀ قدیم‌ دست‌ کم‌ تا اوایل‌ سدۀ 8ق‌ / 14م‌ آبادان‌ بوده‌، و از آن‌ پس‌ ویران‌، و خالی‌ از سکنه‌ شده‌ است‌. برخی‌ از آثار و ویرانه‌های آن‌ در اطراف‌ شهر زبیر در فاصلۀ 14 کیلومتری بصرۀ جدید هنوز پا برجاست‌ (عزام‌، 1330؛ نقشبندی‌، 280؛ حسنی‌، «لواء...»، 252؛ شرقی‌، همانجا). 
دربارۀ تاریخ‌ تأسیس‌ بصره‌ میان‌ سالهای‌ 14-17ق‌ روایتهای‌ مختلف‌ در دست‌ است‌ (نک‍ : یعقوبی‌، «البلدان‌»، 235، 323؛ طبری‌، 3 / 590؛ بلاذری‌، فتوح‌، 354؛ ابن‌ فقیه‌، همانجا؛ یاقوت‌، 1 / 432؛ ابن‌ اثیر، 2 / 527- 528؛ حمدالله‌، 37). همچنان‌ که‌ دربارۀ واژه‌ یا تسمیۀ آن‌ نیز منابع‌ کهن‌ اختلاف‌ دارند. برخی‌ بصره‌ را در لغت‌ به‌ معنی‌ زمین‌ سخت‌ یا سنگ‌ سیاه‌ یا سست‌ دانسته‌اند که‌ به‌ سفیدی‌ می‌زند (ابن‌ فقیه‌، 173؛ مقدسی‌، 106؛ یاقوت‌، 1 / 430). برخی‌ نیز آن‌ را مأخوذ از فارسی‌ و معرب‌ «بس‌راه‌» دانسته‌اند، زیرا از بصره‌ راههای‌ متعددی‌ منشعب‌ می‌شده‌ است‌ (همانجا). 
گفته‌اند: جنگجویان‌ مسلمان‌ نخست‌ در بصره‌ منازلی‌ از نی برای‌ خود ساختند و چون عازم جنگ‌ می‌شدند، آنها را برمی‌چیدند و چون باز می‌آمدند، دوباره‌ برپا می‌کردند (ابن‌سعد، 7 / 5؛ بلاذری‌، همان‌، 355؛ یاقوت‌، 1 / 431، 432؛ طبری‌، 3 / 591). در 17ق‌ / 638م‌ منازل‌ اینان‌ طعمۀ حریق‌ شد و به‌ دستور عمر خانه‌هایی‌ از گل‌ و خشت‌ خام‌ برای‌ خود ساختند (ابن‌اثیر، 2 / 528-529). چون‌ زیاد بن‌ ابیه‌ از سوی‌ معاویه‌ ولایت‌ بصره‌ یافت‌، بناهای‌ آنجا را از آجر و گچ‌ بساخت‌ و بصره‌ شکل‌ نهایی‌ به‌ خود گرفت‌ (بلاذری‌، همانجا؛ پلا، 7-8؛ ابن‌ فقیه‌، 174؛ یاقوت‌، 1 / 433). شمار ساکنان‌ بصره‌ در آغاز، اندک‌، و منحصر به‌ جنگجویان‌ بود، اما پس‌ از فتح‌ نواحی‌ مجاور آن‌ از جمله ابلّه‌، قبایل مختلف از سراسر عراق‌ و شبه‌جزیرۀ عربستان‌ بدانجا سرازیر شدند و به‌تدریج‌ بر وسعت‌ و جمعیت‌ آن‌ افزوده‌ شد (همو، 1 / 431؛ پلا، 5)؛ چنان‌که‌ در حدود سال‌ 35ق‌ / 655م‌ جمعیت آن به 60 هزار، و به روایتی‌ در 50ق‌ / 670م‌ به‌حدود 300 هزار نفر رسید (علی‌، التنظیمات‌، 31؛ EI1, II / 673). از سوی دیگر، چون‌ بصره‌ در مسیر راه‌ تجاری‌ ایران‌ و شام‌ قرار داشت‌ و دارای‌ موقعیت‌ بازرگانی‌ ویژه‌ای‌ بود، به‌ زودی‌ رو به‌ آبادانی‌ نهاد، تا جایی‌ که‌ حاکم‌نشین‌ عراق‌ شد (زیدان‌، 568). 
عتبة بن‌ غزوان‌ نخستین‌ والی‌ بصره‌ 6 ماه‌ برآنجا حکومت‌ کرد و آن‌گاه‌ مُغیرة بن‌ شُعبه‌ از سوی‌ عمر ولایت‌ یافت‌ و دو سال‌ بر این‌ منصب‌ بود (ابن‌ سعد، 7 / 7- 8؛ طبری‌، 3 / 597؛ یاقوت‌، 1 / 433). در زمان‌ وی‌ شورشهایی‌ از سوی‌ دهقانان‌ تازه‌ مسلمان‌ ایرانی‌ از جمله‌ دهقانان‌ میسان‌ (میشان‌) که‌ از اسلام‌ روی‌ گردانده‌ بودند و قصد حمله‌ به‌ بصره‌ را داشتند، صورت‌ گرفت‌ (طبری‌، 3 / 595؛ یاقوت‌، همانجا). ابوموسى‌ اشعری‌ که‌ در 16 یا 17ق‌ والی‌ بصره‌ شد، مسجد و دارالاماره‌ را که‌ از نی‌ بود، با گل‌ و خشت‌ بساخت‌ (طبری‌، 3 / 597؛ یاقوت‌، همانجا). در این‌ زمان‌، بصره‌ به‌ صورت‌ پایگاه‌ و مرکز تجمع‌ و سازمان‌دهی سپاهیان درآمده بود و حملات‌ مسلمانان‌ به‌ شهرهای‌ غربی‌ و مرکزی‌ ایران‌ بیشتر از این‌ شهر فرماندهی‌ می‌شد. از این‌رو، بصره‌ در تصرف‌ نواحی‌ شرق‌ دجله‌ و فرات‌ و شهرهای‌ نهاوند، دشت‌ میشان‌، اَبَرقباذ، استخر، فارس‌، اصفهان‌، قم‌، کاشان‌، خراسان‌ و سیستان‌ نقشی‌ بسیار مؤثر داشت‌ (خلیفه‌، 1 / 113-114؛ دینوری‌، 117- 118؛ EI2؛ علی‌، همان‌، 27- 28). 
در 36ق‌ / 656م‌ چون‌ امام‌ علی‌(ع‌) به‌ خلافت‌ رسید، عثمان‌ بن‌ حُنَیف‌ را بر بصره‌ گمارد (یعقوبی‌، تاریخ‌، 2 / 179؛ دینوری‌، 141)، اما طولی‌ نکشید که‌ بصره‌ به‌ صحنۀ نخستین‌ جنگ‌ داخلی‌، یعنی‌ جنگ‌ جمل‌ مبدل‌ شد و به‌ روایتی‌ در این‌ جنگ‌ هزاران‌ تن‌ از اصحاب‌ علی‌(ع‌) و از اهالی‌ بصره‌ کشته‌ شدند (یعقوبی‌، همان‌، 2 / 180-182؛ ابن‌ فقیه‌، 158؛ طبری‌، 4 / 539؛ ابن‌ اعثم‌، 1 / 495؛ مسعودی‌، 295؛ پلا، همانجا). 
در 41ق‌ / 661م‌ به‌ روزگار معاویه‌، حُمران‌ بن‌ اَبان‌ بر بصره‌ دست‌ یافت‌، اما معاویه‌ بُسر بن‌ ابی‌ ارطاة را با سپاهی‌ بدانجا روانه‌ کرد و بصره‌ را به‌ تصرف‌ درآورد. بسر 6 ماه‌ بر بصره‌ حکومت‌ کرد (ابن‌ سعد، 5 / 49؛ طبری‌، 5 / 167- 168). آن‌گاه‌ نوبت‌ به‌ عبدالله‌ بن‌ عامر (ه‍ م‌)، و سرانجام‌ به‌ زیاد بن‌ ابیه‌ رسید (یعقوبی‌، همان‌، 2 / 217؛ زامباور، 62). در این‌ دوره‌ با گسترش‌ دامنۀ فتوحات‌، بسیاری‌ از سپاهیان‌ بصره‌ به‌ همراه‌ خانواده‌های‌ خود به‌ دیگر شهرها مهاجرت‌ کردند و تا حد زیادی‌ از جمعیت‌ بصره‌ کاسته‌ شد. گفته‌اند: در آغاز خلافت‌ معاویه‌، زیاد 40 هزار تن‌ از قبایل‌ مختلف‌ ساکن‌ در بصره‌ را با خانواده‌هایشان‌ به‌ خراسان‌ کوچاند و شماری‌ از اَزدیان‌ آنجا را نیز روانۀ مصر کرد (نک‍ : طبری‌، 5 / 226؛ علی‌، خطط، 47). بعدها در زمان‌ عبدالملک‌ نیز شمار زیادی‌ از افراد قبیلۀ عبدقیس‌ از بصره‌ به‌ جزیره‌ (در شمال بین‌النهرین‌) کوچیدند (همانجا). با این حال‌، از روایت‌ بلاذری‌ ( فتوح‌، 358) برمی‌آید که‌ بصره‌ در اوایل‌ سدۀ 2ق‌ شهری‌ بزرگ‌ بوده‌ است‌ (نیز نک‍ : پلا، .(6
در زمان حکومت حارث بن عبدالله‌ ازدی‌ (44ق‌ / 664م‌)، بصره‌ را هرج‌ و مرج‌ فرا گرفت‌ و میان‌ قبایل‌ آنجا اختلاف‌ افتاد (ابن‌ غملاس، 6). در فاصلۀ سالهای 37-65ق‌ / 657-685م یکی از مشکلات‌ حکومت‌ اموی‌، حضور خوارج‌ در کوفه‌ و بصره‌ بود که‌ گاه‌ و بی‌ گاه‌ برضد دستگاه‌ خلافت‌ خروج‌ می‌کردند. در اوایل‌ حکومت‌ زیاد، گروهی‌ از این‌ خوارج‌ در بصره‌ سر به‌ شورش‌ نهادند و دست‌ به‌ قتل‌ عام‌ زدند، اما به‌ دست‌ زیادبن‌ابیه‌ سرکوب‌ شدند (یعقوبی‌، همان‌، 2 / 232؛ طبری‌، 5 / 237- 238؛ نیز نک‍ : ه‍ د، ازارقه‌). وی‌ در آبادانی‌ بصره‌ بسیار کوشید و چند مسجد در آنجا بساخت‌ و نهر ابلّه‌ و نهر معقل‌ را حفر کرد (ابن‌ فقیه‌، 176). 
در زمان‌ حکومت‌ عبیدالله‌ بن‌ زیاد (58ق‌ / 678م‌) خوارج‌ باز در بصره‌ آشوب‌ به‌ راه‌ انداختند. عبیدالله‌ هم‌ سیاست‌ پدر را دنبال‌ کرد و هرکس‌ را که‌ بر مذهب‌ خوارج‌ یافت‌، به‌ قتل‌ رساند و یا زندانی‌ کرد. اوج‌ این شورشها در 61ق‌ / 681م‌ بود که‌ عبیدالله‌ بسیاری‌ از خوارج‌، از جمله‌ ابوبلال‌ مرداس‌ بن‌ ادیه‌ را دستگیر کرد و به‌ قتل‌ رساند (نک‍ : مبرد، 3 / 248-249؛ طبری‌، 5 / 312-314، 564). با تسلط عبدالله‌ بن‌ زبیر بر حجاز (64ق‌ / 684م‌)، شهرهای‌ عراق‌، از جمله‌ بصره‌ نیز به‌ تصرف‌ ابن‌ زبیر درآمد و او حارث‌ ابن‌ عبدالله‌ را بر بصره‌ گماشت‌ (یعقوبی‌، همان‌، 2 / 256) و تا 72ق‌ / 691م‌ بصره‌ در دست‌ زبیریان‌ بود. با قیام‌ ابن‌ زبیر، خوارج‌ بصره‌ به‌ سرکردگی‌ نافع‌ بن‌ ازرق‌ به‌ او پیوستند و در جنگ‌ با سپاهیان‌ شام‌، ابن‌ زبیر را یاری‌ کردند. اما بصریان‌ به‌ سبب‌ اختلافات‌ اصولی‌ با ابن‌ زبیر به‌ زودی‌ او را ترک‌ کردند و به‌ بصره‌ بازگشتند و بسیاری‌ از آنان‌ توسط ابن‌ زیاد دستگیر و زندانی شدند (طبری‌، 5 / 564؛ مبرد، 3 / 333-334؛ بلاذری‌، انساب‌... ، 4(1) / 317، 345، 401، 4(2) / 52، 101-102). پس‌ از مرگ‌ یزید ابن معاویه میان قبایل پرنفوذ بصره‌، یعنی ازد، تمیم‌ و ربیعه‌ اختلاف‌ افتاد و با قتل‌ مسعود بن‌ عمرو شهر پرآشوب‌ شد و ابن‌ زیاد ناچار به‌ شام‌ گریخت‌ و بصره‌ به‌ دست‌ یاران‌ نافع‌ افتاد (ابن‌ حبیب‌، 254؛ طبری‌، 5 / 564-565؛ ابن‌ اثیر، 4 / 134-141). پس‌ از بیعت‌ مردم‌ بصره‌ با عبدالله بن‌ زبیر، امارت‌ بصره‌ تا 67ق‌ برعهدۀ حارث‌ بن‌ ابی‌ ربیعه‌ بود و در همین‌ سال‌ مصعب‌ بن‌ زبیر از سوی‌ برادرش‌ عبدالله‌ به‌ امارت‌ بصره‌ گمارده‌ شد (طبری‌، 6 / 118، 119، 127؛ مبرد، همانجا). 
از مهم‌ترین‌ حوادث‌ بصره‌ در نیمۀ دوم‌ سدۀ 1ق‌، شورش‌ عبدالرحمان‌ ابن‌ اشعث‌ حاکم‌ سیستان‌ برضد حجاج‌ بود. وی‌ با سپاهی‌ از طریق‌ کرمان‌ و فارس‌ عازم‌ بصره‌ شد و در 81ق‌ / 700م‌ سپاهیان‌ حجاج‌ را درهم‌ شکست‌ و پس‌ از درگیریهای‌ بسیار بصره‌ را تصرف‌ کرد؛ اما کشمکش‌ بر سر بصره‌ خاتمه‌ نیافت‌، تا اینکه‌ در 82ق‌ حجاج‌ به‌ یاری‌ سپاهیان‌ شام‌ ابن‌ اشعث‌ را سرکوب‌ کرد و بصره‌ را دوباره‌ به‌ تصرف‌ درآورد (طبری‌، 6 / 334 بب‍ ؛ سید، 199-204؛ عبد دیکسون‌، .(158
پس‌ از سقوط امویان‌ شام‌ (132ق‌ / 750م‌)، بصره‌ نیز چون‌ دیگر شهرهای‌ عراق‌ تحت‌ سلطۀ عباسیان‌ درآمد. در این‌ زمان‌ بصره‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ مراکز بازرگانی‌ جهان‌ اسلام‌ شناخته‌ می‌شد. کشتیها و کاروانهای‌ تجارتی‌ با انواع‌ کالاها میان‌ بصره‌ و هند و چین‌ و شام‌ و مغرب‌ و حبشه‌ در رفت‌ و آمد بودند (سرکیس‌، مباحث‌... ، 2 / 273؛ زیدان‌، 568)؛ بصره‌ از لحاظ فرهنگی‌ و ادبی نیز جایگاه‌ ویژه‌ای‌ داشت‌. ظهوردانشمندان‌ بزرگی‌ چون‌ ابوعمرو بن‌ علاء، اصمعی‌، ابراهیم‌ بن‌ سیار نظّام‌ معتزلی‌، خلیل‌ بن‌ احمد فراهیدی‌، سیبویه‌ و اخفش‌، و شاعران‌ برجسته‌ای‌ چون‌ بشار بن‌ برد و ابونواس‌ در بصره‌، نام‌ این‌ شهر را به‌ عنوان‌ یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ کانونهای‌ علمی‌ و فرهنگی‌ روزگار خود بر سر زبانها انداخت و دانش‌پژوهان‌ را از سراسر جهان‌ اسلام‌ بدانجا کشید و تا قرنها این‌ موقعیت‌ را به‌ خوبی‌ حفظ کرد (نک‍ : همین‌ مقاله‌، بخش‌ ادبیات‌). 
از مهم‌ترین‌ وقایع‌ سیاسی‌ که‌ در آغاز خلافت‌ عباسیان‌ در بصره‌ روی‌ داد، قیام‌ ابراهیم‌ بن‌ عبدالله‌، معروف‌ به‌ قتیل‌ باخمرا بود. وی‌ در 145ق‌ / 762م‌ با یارانش‌ وارد بصره‌ شد و قیام‌ و دعوت‌ خویش‌ را به‌ نام‌ برادرش‌ محمد نفس‌زکیه‌ و برضد منصور عباسی‌ آشکار کرد (قاضی‌ عبدالجبار، «فضل‌...»، 228؛ طبری‌، 7 / 634؛ ذهبی‌، 1 / 153). سفیان‌ ابن‌ معاویة بن‌ مهلّب‌، امیربصره‌ که‌ ظاهراً طرفدار او بود، بدون‌ پایداری‌، دارالاماره‌ و در نهایت‌ شهر را به‌ او واگذار کرد (خلیفه‌، 2 / 649؛ ابن‌ اثیر، 5 / 563؛ بلاذری‌، انساب‌، 3 / 124). ابراهیم‌ پس از بصره‌ بر فارس‌، اهواز و واسط نیز تسلط یافت‌ و چون تا اندازه‌ای استقرار یافت‌، خود را امیرالمؤمنین‌ خواند (یعقوبی‌، تاریخ‌، 2 / 377؛ صفدی‌، 6 / 31)؛ سپس‌ فرزندش‌ حسن‌ را به‌ همراه‌ نُمیلۀ عَبشَمی‌ بر بصره‌ گمارد و روانۀ جنگ‌ با سپاهیان‌ منصور شد. دو سپاه‌ در نزدیکی‌ کوفه‌ در محلی‌ به‌ نام‌ باخمرا وارد نبرد شدند و گرچه‌ در آغاز پیروزی‌ با سپاه‌ بصره‌ بود، اما با قتل‌ ابراهیم‌، سپاهیان‌ وی‌ از هم‌ گسستند و شکست‌ خوردند و بصره‌ دوباره‌ به‌دست‌ عباسیان‌ افتاد (یعقوبی‌، همان‌، 2 / 377- 378؛ طبری‌، 7 / 640-647؛ ابن‌ اثیر، 5 / 567-568). 
بصره‌ از آشوبها و فتنه‌هایی‌ که‌ در دورۀ خلافت‌ عباسیان‌ رخ‌ داد، آسیب‌ فراوان‌ دید.در رمضان‌ 255 / اوت‌ 869 علی‌ بن‌ محمد، معروف‌ به‌ صاحب‌ الزنج‌ در بصره‌ خروج‌ کرد و بردگان‌ بصره‌ را با خود همراه‌ ساخت‌ و به یاری‌ آنان بر شهر تسلط یافت‌؛ سرانجام‌، موفق‌ برادر معتمد خلیفۀ عباسی‌ او را نزدیک‌ اهواز شکستی‌ سخت‌ داد و با قتل‌ صاحب‌ الزنج‌، قیام‌ زنگیان‌ در بصره‌ پس‌ از 15 سال‌ فروکش کرد (گردیزی‌، 217؛ ابن‌ خلدون‌، 4 / 24-28؛ علبی‌، 26). گفته‌اند: بصره‌ در قیام‌ زنگیان‌ کاملاً ویران‌ شد و مردم‌ شهر به‌ جایی‌ نزدیک‌ آنجا به‌ نام‌ موفقیه‌ ــ که‌ الموفق‌ بالله‌ بنا کرده‌ بود ــ کوچ‌ کردند و آن‌ را بصیره‌ (بصرۀ کوچک‌) نامیدند، تا آنکه‌ بعدها بر وسعت‌ و جمعیت‌ آن‌ افزوده‌ شد و بصره‌ نام‌ گرفت‌ (لسترنج‌، 45؛ حسنی‌، العراق‌، 177؛ بدیع‌، 26). 
از اواخر سدۀ 3ق‌ / 9م‌ بصره‌ به‌ خصوص‌ از لحاظ سیاسی‌ و اقتصادی‌ رو به‌ انحطاط نهاد و جای‌ خود را به‌ شهرهای‌ دیگر از جمله‌ بغداد داد؛ با این‌ حال‌، از لحاظ علمی‌ و فرهنگی‌ موقعیت‌ خود را حفظ کرد (نک‍ : همین‌ مقاله‌، بخش‌ ادبیات‌). 
در اوایل‌ سدۀ 4ق‌ سرزمینهای‌ مرکزی‌ جهان‌ اسلام‌، به‌ویژه‌ عراق‌ در معرض‌ تهدید و هجوم‌ قرمطیان‌ بود و خلفای‌ عباسی‌ که‌ از اقتدار روزافزون‌ این‌ فرقه‌ بیمناک‌ بودند، به‌ ناچار امتیازاتی‌ به‌ آنان‌ می‌دادند (نک‍ : قاضی‌ عبدالجبار، تثبیت‌...، 2 / 380)؛ با این‌ حال‌، از حملۀ آنان در امان نبودند، چنان‌که در 311ق‌ / 923م‌ ابوطاهر جَنّابی‌ از رهبران‌ قرامطه‌، به‌ بصره‌ تاخت‌ و پس‌ از تصرف‌ شهر به‌ قتل‌ و غارت‌ پرداخت‌؛ اما علی ابن‌ فرات‌، وزیر المقتدر عباسی‌ لشکری‌ به‌ مقابله‌ با او فرستاد و ابوطاهر اندکی‌ بعد از بصره‌ عقب‌ نشست‌ (مسعودی‌، 380؛ قرطبی‌، 97- 98؛ ابوعلی‌ مسکویه‌، 1 / 105؛ دخویه‌، .(74
در 326ق‌ / 938م‌ ابوعبدالله بریدی حاکم‌ اهواز، بصره‌ را تصرف‌ کرد و آن‌ را نزدیک‌ 10 سال‌ نگاه‌ داشت‌، تا آنکه‌ معزالدولۀ بویهی‌ در 335ق‌ آنجا را بازپس‌ گرفت‌ (نک‍ : ه‍ د، آل‌ بریدی‌، نیز آل‌ بویه‌). 
بصره‌ تا 447ق‌ / 1055م‌ در دست‌ سلاطین‌ آل‌ بویۀ عراق‌ بود و از آن‌ پس‌، در قلمرو سلاجقه‌ قرار گرفت‌ و در هر دو دوره‌ چندین‌ بار مورد تهاجم‌ و چپاول‌ واقع‌ شد و هر بار خرابی‌ و خسارت‌ فراوانی‌ به‌ شهر وارد آمد. به‌ گونه‌ای‌ که‌ در روزگار مقدسی‌ (سدۀ 4ق‌) بخشی‌ از شهر ویران‌ بوده‌ است‌ (ص‌ 106). ناصرخسرو نیز که‌ در 443ق‌ از این‌ شهر دیدن‌ کرده‌، بیشتر آن‌ را ویران‌ وصف کرده است (ص‌ 154). در اواسط قرن‌ 6ق‌ (537ق‌ / 1142م‌) نیز گویا بجز چند محله‌ و یک‌ مسجد بقیۀ شهر خراب‌ و متروک‌ بود (نک‍ : ابن‌ حوقل‌، 237). 
در 656ق‌ / 1258م‌ در پی‌ سقوط خلافت‌، بصره‌ نیز همچون‌ دیگر شهرهای‌ عراق‌ تحت‌ سیطرۀ هولاکوخان درآمد و از آن‌ پس‌، شکوه‌ و عظمت‌ گذشتۀ خود را به‌ کلی‌ از دست‌ داد و بیش‌ از پیش‌ رو به‌ ویرانی‌ و اضمحلال‌ نهاد. با این‌ حال‌، نویسندگان‌ سدۀ 8ق‌ از جمله‌ حمدالله‌ مستوفی‌ (نک‍ : ص‌ 38) و ابن‌ بطوطه‌ (نک‍ : ص‌ 185-189) که‌ خود از بصره‌ دیدار کرده‌اند، هیچ‌ کدام‌ از ویرانی‌ آن‌ سخنی‌ به‌ میان‌ نیاورده‌اند (قس‌: EI2). 
در دوره‌های‌ ایلخانیان‌، جلایریان‌، تیموریان‌ و ترکمانان‌ (قراقویونلوها و آق‌ قویونلوها) به‌ سبب‌ کشمکشها و جنگهای‌ طولانی‌، عراق‌ و به‌ تبع‌ آن‌ بصره‌ از لحاظ فرهنگی‌، سیاسی‌ و اقتصادی‌ رو به‌ انحطاط گذاشت‌ (حسنی‌، العراق‌، 24-26). 
شاه‌ اسماعیل‌ اول‌ صفوی‌ (سل‍ 907-930ق‌ / 1501-1524م‌) در 914ق‌ / 1508م‌ بر شهرهای‌ عراق‌ و از جمله‌ بصره‌ دست‌ یافت‌. این‌ شهر حدود 25 سال‌ تحت‌ سیطرۀ صفویان‌ بود، تا آنکه‌ در 941ق‌ / 1534م‌ سلیمان‌ قانونی‌، سلطان‌ عثمانی‌ بخش‌ اعظم‌ عراق‌ را گرفت‌ و راشد بن‌ مغامس‌، شیخ‌ عشایر بنی‌ منتفق‌ و حاکم‌ بصره‌ شهر را تقدیم‌ عثمانیها کرد و از آن‌ پس‌، با اینکه‌ بصره‌ تحت‌ نفوذ دولت‌ عثمانی‌ بود، اما تا 954ق‌ / 1547م‌ به‌ دست‌ عشایر بدوی‌ عرب‌ اداره‌ می‌شد (شاو، 194؛ بدیع‌، 32؛ نورس‌، 21-24). 
در آغاز سدۀ 11ق‌ / 17م‌ با اینکه بیشتر شهرهای عراق‌ در قلمرو دولت‌ ایران‌ بود، بصره همچنان زیرسلطۀ دولت‌ عثمانی‌ اداره‌ می‌شد. در این‌ زمان‌، علی‌ پاشا حاکم‌ بصره‌ که‌ به‌ سبب‌ آشوبها و اغتشاشات‌ پی‌درپی‌ از سوی‌ برخی‌ قبایل‌، از ادارۀ امور بازمانده‌ بود، حکومت‌ شهر را به‌ فردی‌ به‌ نام‌ افراسیاب‌ واگذاشت‌، به‌ شرطی‌ که‌ خطبه‌ به‌ نام‌ پادشاه‌ عثمانی‌ خوانده‌ شود و از این‌ تاریخ‌ تا حدود 45 سال‌ بعد بصره‌ به‌ طور نیمه‌ مستقل‌ توسط خاندان‌ افراسیاب‌ اداره‌ می‌شد؛ از آن پس نیز گاه‌ زیرنفوذ عثمانیها و گاه‌ در دست‌ طوایف‌ بنی‌ منتفق‌ بود. در 1034ق‌ / 1625م‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ صفوی‌ سپاهی‌ به‌ فرماندهی‌ امام‌قلی‌خان‌ حاکم‌ شیراز روانۀ فتح‌ بصره‌ کرد، اما افراسیاب‌ به‌ یاری‌ ناوگان‌ پرتغالیها که‌ در این‌ زمان‌ در بصره‌ نفوذ فراوان‌ داشتند، به‌ مقابله‌ برخاست‌ و حملات‌ متعدد ایرانیان‌ هم‌ سودی‌ نبخشید و بصره‌ همچنان‌ در دست‌ خاندان‌ افراسیاب‌ باقی‌ ماند، تا اینکه‌ در 1078ق‌ / 1667م‌ با حملۀ قره‌ مصطفی‌ پاشا به‌ بصره‌ و تصرف‌ آن‌، بصره‌ به‌ طور کامل‌ به‌ تصرف‌ عثمانیها درآمد (نورس‌، 38-39). 
نادرشاه‌ افشار نیز هنگام‌ لشکرکشی‌ به‌ عراق‌ در تصرف‌ بصره‌ ناکام‌ ماند. وی‌ با حملات‌ متعدد چندین‌بار بصره‌ را به‌ محاصره‌ درآورد، اما هربار حاکم‌ (متسلَّم‌) شهر با کمک‌ نیروهای‌ انگلیسی‌ حملات‌ قوای‌ ایران‌ را دفع‌ کرد و آنان‌ را عقب‌ راند (همو، 175-176، 194-196). 
در اواسط سدۀ 12ق‌ / 18م‌ با گسترش شرکتهای تجاری انگلیسی‌ به‌ ویژه‌ کمپانی‌ هند شرقی‌ در بصره‌، و انتقال‌ مرکز بازرگانی‌ انگلیس‌ از بوشهر به‌ آنجا، این‌ شهر به‌ تدریج‌ رو به‌ آبادانی‌ نهاد و اهمیت‌ بازرگانی‌ سابق‌ خود را بازیافت‌ (همو، 250). 
با ظهور سلسلۀ زندیه در ایران (1171ق‌ / 1758م‌) مرحلۀ جدیدی‌ از کشمکش‌ با عثمانیها بر سر عراق‌ آغاز شد. کریم‌خان‌ زند پس‌ از فرونشاندن‌ آشوبهای‌ داخلی‌، به‌ نواحی‌ آناتولی‌ شرقی‌ حمله‌ کرد و سپس‌ با یاری‌ برادرش‌ صادق‌خان‌ در 1190ق‌ / 1776م‌ بصره‌ را به‌ تصرف‌ درآورد (شاو، 439؛ نورس‌، 241- 245، 275). با مرگ‌ کریم‌خان‌ در 1193ق‌ / 1779م‌ نیروهای‌ ایرانی‌ به‌ اشغال‌ بصره‌ پایان‌ دادند و بصره‌ دوباره‌ به‌ دست‌ عثمانیها افتاد (همو، 284- 285). 
در 1194ق‌ / 1780م‌ در بصره‌ امنیت‌ و آرامشی‌ نسبی‌ برقرار شد و این‌ امر در رونق‌ اقتصادی‌ شهر، تأثیر بسزایی‌ داشت‌. بازرگانانی‌ که‌ به‌ سبب‌ ناامنی‌ از سالها قبل‌ آنجا را ترک‌ کرده‌ بودند، به‌ بصره‌ بازگشتند و فعالیتهای‌ تجاری‌ را از سرگرفتند. رفت‌ و آمد کشتیهای‌ بازرگانی‌ در بندر بصره‌ دوباره‌ آغاز شد و تاجران‌ خارجی‌ از کشورهای‌ مختلف‌ بدانجا سرازیر شدند (همو، 288). در 1202ق‌ / 1788م‌ شیخ‌ ثوینی‌ رئیس‌ قبایل‌ منتفق‌ بصره‌ را تصرف‌ کرد، ولی‌ 3 ماه‌ بعد آن‌ را باز به‌ سلیمان‌ پاشا واگذاشت‌. با اینهمه‌، چندی‌ بعد سلیمان‌ پاشا وی‌ را حکومت‌ بصره‌ داد، تا به‌ یاری‌ او وهابیان‌ را سرکوب‌ کند؛ اما طولی‌ نکشید که‌ ثوینی‌ به‌ دست‌ وهابیان‌ به‌ قتل‌ رسید (سرکیس‌، «صفحة...»، 511 -513). 
بصره‌ در 1333ق‌ / 1915م‌ به‌ اشغال‌ نیروهای‌ انگلیسی‌ درآمد و با تأسیس‌ خط آهن‌ بصره‌ ـ بغداد، و رونق‌ کشتیرانی‌ در اروند رود، این‌ شهر به‌ یکی‌ از مهم‌ترین‌ و مجهزترین‌ بنادر خاورمیانه‌ مبدل شد و پس از جنگ جهانی دوم (1939-1945م‌) رو به شکوفایی‌ نهاد و روز‌به‌روز بر توسعه‌ و آبادانی‌ آن‌ افزوده‌ شد («راهنما...»، 508؛ حسنی‌، العراق‌، 181-182، «لواء»، 252). 
 

مآخذ

ابن‌ اثیر، الکامل‌؛ ابن‌ اعثم‌ کوفی‌، احمد، الفتوح‌، بیروت‌، 1406ق‌/1986م‌؛ ابن‌ بطوطه‌، رحلة، بیروت‌، 1384ق‌/1964م‌؛ ابن‌ حبیب‌، محمد، المحبر، به‌ کوشش‌ ایلزه‌ لیشتن‌ اشتتر، حیدرآباد دکن‌، 1361ق‌/1942م‌؛ ابن‌ حوقل‌، محمد، صورة الارض‌، به‌ کوشش‌ کرامرس‌، لیدن‌، 1938م‌؛ ابن‌ خلدون‌، عبدالرحمان‌، العبر، به‌ کوشش‌ خلیل‌ شحاده‌، بیروت‌، 1417ق‌/1996م‌؛ ابن‌ رسته‌، احمد، الاعلاق‌ النفیسة، به‌ کوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1309ق‌/1891م‌؛ ابن‌ سعد، محمد، الطبقات‌ الکبرى‌، بیروت‌، دارصادر؛ ابن‌ غملاس‌، ولاة البصرة، بغداد، 1381ق‌/1962م‌؛ ابن‌ فقیه‌، احمد، مختصر کتاب‌ البلدان‌، بیروت‌، 1408ق‌/1988م‌؛ ابوعلی‌ مسکویه‌، احمد، تجارب‌ الامم‌، به‌ کوشش‌ آمدرز، قاهره‌، 1332ق‌/1914م‌؛ «اسماء البصرة»، لغة العرب‌، بغداد، 1927م‌، س‌ 5، شم‍ 10؛ اصطخری‌، ابراهیم‌، مسالک‌ الممالک‌، به‌ کوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1927م‌؛ بدیع‌، حسن‌، تاریخ‌ بصره‌، کلکته‌، 1914م‌؛ بلاذری‌، احمد، انساب‌ الاشراف‌، ج‌ 3، به‌ کوشش‌ محمدباقر محمودی‌، بیروت‌، 1397ق‌/1977م‌، ج‌ 4، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، 1400ق‌/1979م‌؛ همو، فتوح‌ البلدان‌، قاهره‌، 1319ق‌/1901م‌؛ تاج‌ العروس‌؛ حسنی‌، عبدالرزاق‌، العراق‌ قدیماً و حدیثاً، صیدا، 1377ق‌/1958م‌؛ همو، «لواء البصرة»، لغة العرب‌، بغداد، 1930م‌، س‌ 8، شم‍ 4؛ حمدالله‌ مستوفی‌، نزهة القلوب‌، به‌ کوشش‌ لسترنج‌، لیدن‌، 1333ق‌/1915م‌؛ خلیفة بن‌ خیاط، تاریخ‌، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، 1968م‌؛ دینوری‌، احمد، الاخبار الطوال‌، به‌ کوشش‌ عبدالمنعم‌ عامر، قاهره‌، 1960م‌؛ ذهبی‌، محمد، العبر، به‌ کوشش‌ محمد سعید بن‌ بسیونی‌ زغلول‌، بیروت‌، 1405ق‌/1985م‌؛ زامباور، معجم‌ الانساب‌ و الاسرات‌ الحاکمة، ترجمۀ زکی‌محمد حسن‌ و حسن‌ احمد محمود، بیروت‌، 1400ق‌/1980م‌؛ زیدان‌، جرجی‌، «تاریخ‌ التمدن‌ الاسلامی‌»، المؤلفات‌ الکاملة، بیروت‌، 1415ق‌/1994م‌، ج‌ 11؛ سرکیس‌، یعقوب‌ نعوم‌، «صفحة من‌ تاریخ‌ البصرة و المنتفق‌»، لغة العرب‌، بغداد، 1927م‌، س‌ 4، شم‍ 9؛ همو، مباحث‌ عراقیة، بغداد، 1374ق‌/1955م‌؛ شاو، ا.ج‌. و ا.ک‌. شاو، تاریخ‌ امپراتوری‌ عثمانی‌ و ترکیۀ جدید، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده‌، مشهد، 1370ش‌؛ شرقی‌، علی‌، «البصرة»، لغة العرب‌، بغداد، 1928م‌، س‌ 6، شم‍ 3؛ صفدی‌، خلیل‌، الوافی‌ بالوفیات‌، به‌ کوشش‌ ددرینگ‌، بیروت‌، 1392ق‌/1972م‌؛ طبری‌، تاریخ‌؛ عزام‌، عبدالوهاب‌، «البصرة»، الرسالة، قاهره‌، 1357ق‌/1938م‌، س‌ 6، شم‍ 267؛ علبی‌، احمد، ثورة الزنج‌، بیروت‌، 1961م‌؛ علی‌، صالح‌ احمد، التنظیمات‌ الاجتماعیة و الاقتصادیة فی‌ البصرة، بغداد، 1953م‌؛ همو، خطط البصرة و منطقتها، بغداد، 1406ق‌/1986م‌؛ قاضی‌ عبدالجبار، تثبیت‌ دلائل‌ النبوة، به‌ کوشش‌ عبدالکریم‌ عثمان‌، بیروت‌، 1386ق‌/1966م‌؛ همو، «فضل‌ الاعتزال‌»، فضل‌ الاعتزال‌ و طبقات‌ المعتزلة، به‌ کوشش‌ فؤاد سید، تونس‌، 1393ق‌/1974م‌؛ قرطبی‌، عریب‌، «صلة تاریخ‌ الطبری‌»، همراه‌ ج‌ 11 تاریخ‌ طبری‌؛ گردیزی‌، عبدالحی‌، زین‌الاخبار، به‌ کوشش‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، تهران‌، 1347ش‌؛ ماسینیون‌، لوئی‌، خطط البصرة و بغداد، ترجمۀ ابراهیم‌ سامرایی‌، بیروت‌، 1400ق‌؛ مبرد، محمد، الکامل‌، به‌ کوشش‌ محمدابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، 1376ق‌/1956م‌؛ محمدی‌، محمد، تاریخ‌ و فرهنگ‌ ایران‌، تهران‌، 1372ش‌؛ مسعودی‌، علی‌، التنبیه‌ و الاشراف‌، به‌ کوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1893م‌؛ مقدسی‌، محمد، احسن‌ التقاسیم‌، به‌ کوشش‌ محمدمخزوم‌، بیروت‌، 1408ق‌؛ ناصرخسرو، سفرنامه‌، به‌ کوشش‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌، 1356ش‌؛ نقشبندی‌، ناصر، «البصرة القدیمة»، سومر، بغداد، 1980م‌؛ نورس‌، علاء موسى‌ کاظم‌، العراق‌ فی‌ العهد العثمانی‌، بغداد، 1979م‌؛ یاقوت‌، معجم‌ البلدان‌، بیروت‌، 1399ق‌/1979م‌؛ یعقوبی‌، احمد، «البلدان‌»، همراه‌ الاعلاق‌ النفیسة (نک‍ : هم‍ ، ابن‌ رسته‌)؛ همو، تاریخ‌، بیروت‌، 1379ق‌/1960م‌؛ نیز:

ʿAbd Dixon, ʿAbd al-Ameer, The Umayyad Caliphate, London, 1971; De Goeje, M.H., Mémoire sur les Carmathes du Bahraīn et les Fatimides, Leiden, 1886; EI1; EI2; Eilers,W., «Iran and Mesopotamia», The Cambridge History of Iran, vol.III(1), ed. E. Yarshater, Cambridge, 1983; Le Strange, The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Marquart, J., Ērānšahr, Berlin, 1901; The Middle East Intelligence Handbooks 1943-1946 (Iraq and the Persian Gulf), London, 1987; Nöldeke, Th., Geschichte der Perser und Araber, Leiden, 1973; Pellat, Ch., Le Milieu Baṣrien et la formation de Gāḥiẓ, Paris, 1953; Sayed, R., Die Revolte des Ibn al-Ašʿaṭ und die Koranleser, Freiburg, 1977.
عنایت‌الله‌ فاتحی‌نژاد

 

صفحه 1 از11

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: