ابومسلم خراسانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 14 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/225043/ابومسلم-خراسانی
دوشنبه 22 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
به هرحال ابراهیم كار خراسان را به ابومسلم سپرد و هواداران خویش را به طاعت از او دستور داد (همو، 7 / 344). این كار به تقاضای خود داعیان صورت گرفت كه زمان را برای آشكارشدن امر دعوت، بهسبب نزاعهای گسترده میان عربها مناسب میدیدند. گفتهاند كه ابراهیم پیش از آنكه ابومسلم را گسیل كند، به او گفت: ای عبدالرحمان، تو از ما اهل بیت هستی (= «اِنّكَ رجُلٌ مِنّا اهل البیت») و سپس سفارش كرد كه با یمانیان نیكو رفتار كند و با ایشان باشد، چه قیام جز به یاری آنان به جایی نرسد، اما به ربیعه بدگمان باشد و در كار مضریان نیكو بنگرد كه ایشان دشمنان خانگی هستند و هر كه را از آنان كه دربارۀ او بدگمان است، بكشد و اگر توانست در خراسان یك تن عرب زبان برجای نگذارد و حتی از كشتن بچهای كه دربارۀ او بدگمان است، درنگذرد و دیگر آنكه با سلیمان بن كثیر مخالفتی نكند (همانجا؛ العیون، 184؛ مقریزی، المقفی، 4 / 136، النزاع، 95-96).چند تن از محققان در صحت انتساب این وصیت ــ كه در چند مأخذ كهن با اندك تفاوتی یاد شده ــ خاصه در این نكته كه «یك تن عرب زبان در خراسان برجای نماند»، تردید كردهاند (فاروق عمر، 169به بعد؛ فرای، 36-35؛ دانیل، 46-47). باتوجه به حضور گروهی از عربها در شبكۀ دعوت و نیز اینكه ابراهیم خود عرب بود، اظهار این مطلب توسط او اندكی بعید به نظر میرسد. اینكه ابومسلم این وصیت را كاملاً اجرا كرد یا نه، چندان به اصل موضوع ارتباطی ندارد، اما باید توجه كنیم كه عباسیان در دعوت خود اساساً به موالی ــ یعنی ایرانیان ــ تكیه داشتند و برای دست یافتن به هدف خود بسیار كارهای دیگر كرده بودند كه بیسابقه بود و هیچ بعید نیست كه تا اینجا نیز پیش رفته باشند. وانگهی، در اینجا حساب بنیهاشم از دیگر عربها جدا بود و گرنه ایرانیان گرد آنان فراهم نمیآمدند. این ویژگی ایشان بیگمان مربوط بود به شگردِ كار آنان مبنی بر تأكید اصل تساوی میان مسلمانان كه اعراب دیگر، عملاً به آن توجه نمیكردند. افزون بر اینها، دو نكتۀ دیگر قابل تأمل است: نخست آنكه یكی از علل دستگیری ابراهیم امام و سپس قتل او را دستیابی امویان به نامهای شامل همین گونه سفارشها به ابومسلم دانستهاند ( اخبارالدولة، 392؛ طبری، 7 / 422)؛ دیگر آنكه، مضامین همین سفارش بعدها خصوصاً توسط ابومسلم در خراسان تكرار شد ( اخبارالدولة، 284-285) و از فحوای روایت برمیآید كه خبر این سفارش در منطقه شایع بوده است.رفت و آمد ابومسلم به خراسان و نخستین دیدار او با داعیان در مآخذ به گونۀ آشفتهای نقل شده است. در واقع ابومسلم در 129 ق / 747 م به خراسان رفت و در خانۀ یكی از داعیان به نام ابوالنجم ــ كه ابراهیم دختر او را به عقد ابومسلم درآورده بود (طبری، 7 / 360) ــ فرود آمد. نقیبان و داعیان همگی در خانۀ سلیمان بن کثیر، ظاهراً در روستای سفیدنج از توابع مرو كه جایگاه خزاعیان بود (همو، 7 / 355)، گرد آمدند. ابومسلم، نامۀ ابراهیم را به ایشان نشان داد. ابومنصور نامی از داعیان كه مأمور گشودن و خواندن نامههای ابراهیم و پاسخ به او بود، نامۀ ابراهیم را بر یاران خواند. سلیمان بن كثیر چنان خشمناك شد كه ابومسلم را دشنام گفت و به ابومنصور دستور داد تا آنچه را كه گفته برای ابراهیم بنویسد. گرچه دیگر داعیان لب به سرزنش سلیمان گشودند، اما او دواتی به سوی ابومسلم پرتاب كرد، چنانكه از گونۀ ابومسلم خود روان شد و سپس داعیان متفرق شدند ( اخبـارالدولة، 270-272؛ نیز نك : طبری، 7 / 360). پس از این ماجرا ظاهراً ابومسلم خواست كه به سوی ابراهیم بازگردد، اما یكی از داعیان به نام ابوداوود خالد بن ابراهیم، نقبا را گردآورد و ایشان را به سبب مخالفت با ابراهیم و بدرفتاری با ابومسلم سخت سرزنش كرد. پس داعیان كسانی را گسیل كردند و ابومسلم را از میانۀ راه (قومس) بازگرداندند (همو، 7 / 360-361؛ ابن اثیر، 5 / 362). موضوع دیگری نیز موجب موفقیت ابومسلم در این مرحله شـد و آن اینكه داعیـان چنـدان از سلیمان بن كثیر ــ كه ظاهراً بسیار مستبدانه عمل میكرد ــ ناخشنود بودند كه اینك، با ریاست ابومسلم، از كاسته شدن ابهت سلیمان، استقبال میكردند ( اخبارالدولة، 272). طبری (7 / 353) به نقل از مداینی سبب بازگشتن ابومسلم از خراسان را وصول نامهای از ابراهیم دانسته است كه دستور داده بود به سوی او حركت كند (جمادیالآخر 129)، اما درستی این روایت با توجه به آنچه دربارۀ فرستادن ابومسلم به خراسان گفتهاند، محل تردید تواند بود. افزون بر آن آوردهاند كه ابومسلم در هیأت بازرگانان و به انگیزۀ حج راه میسپرد كه در حدود نسا نامهای از ابراهیم به او رسید، اما او به راه ادامه داد تا در قومس نامۀ دیگری از ابراهیم دریافت كرد كه در ضمن فرستادن درفشی معروف به «رایت نصر» به او دستور داده بود، از هر جا كه هست به خراسان بازگردد و قحطبه را به سوی او بفرستد تا در موسم حج با یكدیگر ملاقات كنند و نامهای به همین وسیله برای سلیمان بن كثیر فرستاده بود (همو، 7 / 354-355). رسیدن این نامهها و بازگشت ابومسلم به خراسان تا حدودی اسرارآمیز باقی مانده است. در واقع ابراهیم یك نامه بیشتر نفرستاده بود كه آن هم به سبب آنكه آورندگانش دستگیر شدند، دیر به دست ابومسلم رسید. نامه مشتمل بر هر دستوری كه بود، ابومسلم نمیتوانست با وضع پیش آمده به خراسان بازگردد، بنابر این به راه ادامه داد تا چنانكه دیدیم داعیان او را از میانۀ راه بازگرداندند و هیچ بعید نیست كه نامۀ دوم و نامه به سلیمان بن كثیر در همین هنگام به دست او رسیده باشد. طبری (7 / 344) در وقایع سال 128 ق، از اینكه داعیان، ابومسلم را نپذیرفتند، سخن رانده است و به گفتۀ همو ابراهیم در ملاقات سران دعوت در مكه با وی كه در 129 ق روی داد، در این باب چنین گفت كه ریاست دعوت را پیشتر به سلیمان ابن كثیر و ابراهیم بن سلمه نیز پیشنهاد كرده بود، ولی آنان نپذیرفته بودند، او نیز ابومسلم را گسیل كرد. سرانجام دوباره بر اطاعت داعیان از او تأكید ورزید (همانجا).ابومسلم به خراسان بازگشت و براساس روایت ابوالخطاب (همو، 7 / 355-356) در سهشنبه 9 شعبان 129 به قریۀ فنین ــ در اطراف مرو كه قریۀ ابوداوود مذكور بود ــ وارد شد و آنجا منزل كرد و چند تن از داعیان را برای اعلام آمادگی هواداران، به طخارستان، مرورود و خوارزم گسیل كرد. خود او هم در اوایل رمضان همان سال با نامهای كه ابراهیم برای سلیمان نوشته بود، وارد قریۀ سفیدنج شد و نامۀ خود را نیز برای او خواند كه در آن آمده بود اگر سلیمان مسئولیت اظهار دعوت را میپذیرد، از او اطاعت كند و اگر نه در هیچ كاری با سلیمان مخالفت نكند. اینبار سلیمان نرمخویی كرد و ابومسلم نیز به او قول اطاعت و همكاری داد. آنگاه ابومسلم كسانی به اطراف فرستاد تا همه را به آمادگی برای آشكار شدن دعوت در محرم 130 آگاه سازند، و سلیمان نیز تصمیمات او را تأیید كرد ( اخبارالدولة، 272-273)، اما یك موضوع موجب شد كه ابومسلم به فعالیتهای خود سرعت بخشد: نصر بن سیار كه سرگرم جنگ با علی بن جدیع كرمانی بود، از تحركات هواداران دعوت اطلاع یافته و درصدد حمله به منطقۀ مرو بود و اگر از یمانیان نمیهراسید ــ چون ممكن بود، بلافاصله با ابومسلم بر ضد نصر متحد شوند ــ تصمیم خود را عملی میكرد. خبر تصمیم نصر بن سیار به ابومسلم رسید و وی پس از مشورت با سلیمان بن كثیر بر آن شد تا از رجال جنبش بخواهد كه در عید فطر سال 129 گرد آیند (همان، 275-276).داعیان در این ایام، پیش از فطر، دو لوایی را كه ابراهیم فرستاده بود و به یكی ظل (= سایه) و به دیگری سحاب (= ابر) میگفتند ــ و برای این نامگذاری، عقایدی نیز بدیشان نسبت داده شده بود ــ برپاداشتند و همگی جامهها را سیاه كردند و شب هنگام به نشانۀ آشكاری دعوت، آتش افروختند. تا آنكه روز عید فطر 129، در اواخر بهار، همۀ هواداران نماز را به امامت سلیمان بن كثیر برپاداشتند و گفتهاند كه سلیمان به امر ابومسلم، نماز و خطبه را برخلاف ترتیب امویان به جای آورد. سپس نیز همگی شادمانه به طعامی نشستند كه ابومسلم فراهم كرده بود (طبری، 7 / 356-357، قس: 7 / 363، كه روایتی كاملاً متفاوت از ماجرای اقامۀ نماز و آشكاری دعوت آورده است). به روایتی از همین زمان بود كه ابومسلم را مردی از «اهل بیت» یا «بنیهاشم» خواندند (همو، 7 / 355) و آشكار است كه چنین نسبتی تنها برای پیشرفت جنبش بود و نمیتوان آن را به اصل و منشأ ابومسلم ارتباط داد. ابومسلم همچنان در سفیدنج مقام داشت و دستههای گوناگون ــ از عرب و ایرانی ــ گروه گروه در همینجا به او میپیوستند؛ گرچه او در جاهای دیگر نیز به پیروزیهایی دست یافته بود. شمار هواداران جنبش چندان بود كه گفتهاند كسان بسیاری در یك شب از 60 روستای اطراف مرو به او پیوستند (همانجا). بنابراین نخستین گروندگان از همان منطقۀ مرو و روستاهای اطراف بودند كه اكنون بیشتر این روستاها و نام درست آنها ناشناختهاند. گفتهاند نخستین كسان از روستایی به نام سقادم بودند (نك : همو، 7 / 357- 358؛ قس: اخبارالدولة، 274: قصور یقاذم، نیز نك : حاشیۀ 3) كه برخی آن را تصحیف شدۀ «تقادم» دانسته و معتقد شدهاند كه گروندگان به ابومسلم، «اهل التقادم» یعنی عربهای مقیم مرو بودند (شعبان، 158)، اما بیتردید، چنانكه محققان به درستی گفتهاند، سقادم ــ اعم از اینكه تصحیف شده باشد، یا نه ــ اشاره به محلی است از توابع مرو كه طبری كه یكبار پیشتر نیز از آن نام برده (7 / 290) و در یكجا صریحاً تركیب «ربع السقادم» را آورده كه بیشك اشاره به جایی است (همو، 7 / 358؛ بلعمی، 2 / 998؛ نیز نك : دانیل، 49, 69، حاشیۀ شم 127، كه ضمن رد نظر شعبان، نام سقادم را تصحیفِ سقادنج یا سفیدنج دانسته است كه در این مورد سفیدنج درست به نظر نمیرسد؛ قس: طبری، همانجا).نخستین جنگ ابومسلم با نصر بن سیار به روایت طبری 18 روز بعد (در متن اشتباهاً: ماه) رخ داد كه به پیروزی لشكر ابومسلم و اسارت یزید مولای نصر انجامید. ابومسلم هوشمندانه به یزید گفت كه اگر میخواهد، به آنان بپیوندد و اگر نه نزد مولای خود بازگردد، به شرط آنكه تهمتهایی را كه به جنبش بسته میشد، تكذیب كند. یزید نزد نصر رفت و گفت كه آنان مسلمانند و آیین نماز را چون دیگر مسلمانان بر پای میدارند (همو، 7 / 358- 359؛ نیز نك : دنبالۀ مقاله).نصر بن سیار كه اساساً به این جنبش بیاعتماد بود، نخست درصدد برآمد تا آگاهیهایی اجمالی از آن و شخص ابومسلم كسب كند. پس كسانی را نزد ابومسلم فرستاد. واكنش ابومسلم در برابر این موضوع نشان از هوشمندی او دارد: نخست پیش از آنكه با فرستادگان نصر گفتوگو كند، از رجال دعوت چون سلیمان بن كثیر و دیگران خواست كه در مجلس حاضر شوند؛ سپس عمداً مسألۀ اقامۀ نماز را پیش انداخت و فرستادگان نصر از این معنی در شگفت شدند، زیرا به آنها گفته بودند كه ایشان گربه پرستند و اهل نماز نیستند و این حاكی از تبلیغات گسترده بر ضد جنبش در خراسان بود. سپس از ابومسلم دربارۀ پیامبر (ص) و «الرضا من آل رسول الله» است و از دادن پاسخ صریح در مورد نام پیشوایی كه برای او تبلیغ میشد، خودداری كرد و سپس گفت كه مردی مسلمان است و به هیچ قبیلهای بستگی ندارد و نسبش اسلام است و یاری آل محمد (ص). فرستادگان بازگشتند و نصر را از ماجرا آگاه كردند ( اخبارالدولة، 281-283).از سوی دیگر، جدیع كرمانی و شیبان بن سلمۀ حروری كه یكی با نصر در جنگ بود و دیگری دل خوشی از او نداشت، هیچیك چندان نگرانی از جنبش ابومسلم و هواداران او نداشتند و مخصوصاً هردو مینگریستند تا كفۀ قدرت به سوی كدام یك سنگینتر میشود. در این میان چون آتش نزاع میان نصر و كرمانی بالا گرفت، ابومسلم كس نزد كرمانی فرستاد و او را با خود همراه كرد. نصر به مدافعه برخاست و كرمانی را به انعقاد معاهدۀ صلح در مرو دعوت كرد. چون كرمانی به مرو رفت، نصر، پسر حارث بن سریج را با سپاهی به سوی او فرستاد و كرمانی كشته و بردار شد (طبری، 7 / 370-371)، اما این اقدام عجولانۀ نصر بن سیار كاملاً به سود ابومسلم پایان یافت و به همین سبب برخی محققان به گونهای دست ابومسلم را در كشته شدن كرمانی در كار میدانند (دانیل، 55-56). پس از آن ابومسلم و سلیمان بن كثیر و دیگران، روستای ماخوان را برای اقامت برگزیدند و دور همان منطقه را خندقی كندند و ابومسلم در 8 ذیحجۀ 129 به آنجا نقل مكان كرد ( اخبارالدولة، 278)، به روایت طبری، ابومسلم از بیم آنكه نصر آب را بر ماخوان ببندد، دوباره به روستای دیگری به نام آلین در همان حوالی رفت و در عید قربان همان سال مراسم نماز عید در آلین برگزار شد (طبری، 7 / 367). علت تأمل ابومسلم در آغاز جنگ، نامهای از ابوسلمه بود كه به ابومسلم از جانب ابراهیم دستور میداد تا در آغاز جنگ با نصر پیشدستی نكند و تا میتواند آن را تا محرم 130 / سپتامبر 747 به تأخیر افكند ( اخبارالدولة، 277).درك اقدامات بعدی ابومسلم، بیارائۀ تصویری از اوضاع منطقه ممكن نیست: خراسان اینك دستخوش آشوبهای فراوان و كشمكش میان اعراب نزاری و یمانی بود. آغاز این درگیریها به سالها پیش و در حقیقت به زمان اقامت عربها در مناطق گوناگون خراسان بازمیگشت و راستی كه بسیاری جنگ و گریزها و نزاعهای این سالها یادآورِ «ایام العرب» است. به هنگام ورود ابومسلم به خراسان، حكمرانی آنجا با نصر بن سیار بود كه خود از نزاریها بهشمار میرفت و با یمانیها و ربیعه سازش نداشت. گرچه نصر در 128 ق حارث بن سُریج، از بنیتمیم را كه یكی از شورشیان بزرگ و قدیمی ماوراءالنهر و خراسان بود، سركوب كرد، اما بلافاصله با یمانی دیگری به نام جدیع بن علی كرمانی روبهرو شد كه در فرونشاندن فتنۀ حارث به نصر یاری رسانده بود و اینك خود داعیۀ حكومت داشت. این درگیریها و جنگ و گریزهای پیدرپی، سالها بود كه خراسانیان را به زحمت افكنده بود. دربارۀ میزان مشاركت ایرانیان و خاصۀ خاندانهای كهن ایران در این كشاكشها به تصریح، اطلاعی در دست نیست؛ اما همكاری آنان با مسلم بر ضد عربان، تا حدود بسیاری محتمل به نظر میرسد.در واقع عباسیان نیز به اشارۀ خود ایرانیان ــ همچون بكیر بن ماهان و چند تن دیگر ــ به اهمیت خراسان پی برده (نك : همان، 197- 198) و دانسته بودند كه خراسان، هم به سبب دور بودن از چشم امویان و هم بروز آشوبهای فراوان میان قبایل عرب رقیب در آن منطقه و هم اساساً ناخشنودی ایرانیان كه عربها آنان را «علوج» (جمع علج = غیرِعرب كافر) یا گربهپرست (همان، 287) مینامیدند و پیوسته به عرب بودن خویش میبالیدند، جای بسیار مناسبی برای رشد دعوت است و بعدها درستی این نظر تأیید شد. شاید ایشان با سپردن همۀ امور دعوت به ایرانیان، میخواستند چنین وانمود كنند كه به تساوی حقوق میان مسلمانان معتقدند و رهبران ایرانی دعوت هم به خوبی دانسته بودند كه رهایی از وضع موجود، جز از طریق عباسیان ممكن نیست و به همین سبب صادقانه برای پیشبرد دعوت كوشش میكردند، در این میان، دیگر گروههای عرب كه به جنبش میپیوستند، نفع خود را میجستند. ابراهیم نیز به این سبب به ابومسلم گفته بود كه با یمانیها همكاری كند، زیرا می دانست كه با آنان آسانتر میتوان كنار آمد و دیگر آنكه از قدرت نصر بن سیار كاسته میشد، و چنانكه خواهیم دید، ابومسلم از وضع موجود به خوبی سود برد. وی دو نكته را به خوبی میدانست: نخست آنكه نمییابد به قبیله و گروه نژاد خاصی تمایل بیشتری اظهار كند، زیرا این كار آتش فتنه را میان خود هواداران جنبش برمیافروخت. بنابراین همواره بر این نكته تأكید میكرد كه مسلمان است و به هیچ قبیلهای پیوستگی ندارد؛ چنانكه همین معانی را به فرستادگان نصر گفت (همان، 282-283) و موضع او در این زمینه، یكی از موجبات پیشرفت او گردید و دیگر آنكه برای جلوگیری از اختلاف در صفوف جنبش و همچنین حفظ امنیت، به اشارت خود عیاسیان از بردن نام كسی كه دعوت برای او صورت میگرفت، خودداری میكرد و جز از «گزیدهای از خاندان پیامبر» (= الرضا من آل رسولالله) سخنی نمیگفت (مثلاً نك : همانجا؛ طبری، 7 / 358، 380). دربارۀ این شعار پژوهش عالمانهای انجام شده است: این شعار افزون بر آنكه به كسی اشاره نمیكند، از آنجا كه در سالیان پیش بسیار تكرار می شده، معنای بازگشت به اصل «شورا» میان خود مسلمانان برای گزینش خلیفه را، به شنوندگان آشنا القا میكرده است (كرونه، 95 به بعد، كه مثالهای متعددی از موارد استفادۀ این شعار را ارائه داده است). بنابراین طبیعی بود كه كسانی چون سلیمان بن كثیر و برخی داعیان دیگر كه بعدها معلوم شد به علویان بیش از عباسیان تمایل دارند، به این وعده دل خوش داشته باشند و اگر هم امیدی به تحقق آن نداشتند، ترجیح میدادند تا حصول پیروزی كامل بر امویان، با دیگر مخالفان همكاری كنند. البته نباید فراموش كرد كه پنهان نگهداشتن نام عباسیان یكی از اصولی بود كه آنان خود همیشه بر آن تأكید میكردند و به داعیان اصرار میورزیدند كه از بردن نـام آنان پرهیز كنند (نك : اخبارالدولة، 204)؛ اما اینك كه دعوت آشكار شده بود، این شعار اهمیت بیشتری مییافت.ابومسلم كه اینك سخت نیرو یافته بود، اوضاع را به دقت زیرنظر داشت و لشكر به شهرهای دیگر میفرستاد. قوای مضری نصر بن سیار، با نیروهای یمانی كرمانی در نزاع بودند و هر یك با آنكه از فعالیتهای ابومسلم كمابیش آگاهی داشتند، به سبب درگیری و نزاع میان خود كمتر به او توجه میكردند. دشمن دیگر شیبان بن سلمه از خوارج و از طایفۀ ربیعه بود و مدعی مستقلی به شمار میرفت. ابومسلم میبایست برای پیشبرد اهداف خود، هر سه دشمن را از میدان به در كند و در عین حال از همگی به عنوان وسیلۀ پیشرفت كار خود استفاده كند. وقتی نزاع میان نصر و علی بن جدیع كرمانی بالا میگرفت، ابومسلم نامههایی به شیبان نوشت و ترتیبی داد كه مضریان بر این نامهها دست یابند. ابومسلم به شیبان نوشته بود كه از دوستی با یمانیها مأیوس شده و خواهان همراهی با اوست؛ در نامهای دیگر، به مضریان ناسزا گفته و از دوستی با یمانیها دم زده بود، بدین تدبیر هر دو گروه به دوستی او امیدوار شدند. هم به نصر بن سیار نامه مینوشت و هم به كرمانی، و آن دو را به دوستی با خود میفریفت و در عین حال به نقاط گوناگون خراسان مانند نسا و ابیورد و مرورودو دگر دیههای مرو داعی میفرستاد و همگان را به پیوستن به جنبش فرامیخواند (طبری، 7 / 369). از آن سوی، واقعهای موجب اتحاد نصر با شیبان شد، زیرا دوباره كسانی از سوی نصر بن سیار نزد ابومسلم آمدند و از او دربارۀ نسبش پرسیدند؛ ابومسلم باز از دادن پاسخ صریح طفره رفت و چون گفتند این دو ــ یعنی نصر و شیبان ــ تو را می كشند، ابومسلم عجولانه پاسخ داد كه به خواست خدا من آنان را میكشم. آن كسان به شتاب نزد نصر بازگشتند و ماجرا بگفتند و سپس شیبان را نیز خیر دادند و این امر موجب اتحاد آن دو شد (همو، 7 / 364). تلاش نصر بن سیار برای صلح با دشمنان دیرین خود علت دیگری نیز داشت: وی كه از نیرومندتر شدن ابومسلم هم در شگفت بود و هم سخت بیمناك، كوشید تا از راه تماس با مروان خلیفۀ اموی و ابنهبیره عامل عراق و درخواست كمك، تا حدی سیطرۀ خود را حفظ كند. بهخصوص در نامهای كه به مروان نوشت، طی ابیاتی كوشید تا نشان دهد كه جنبش سیاهجامگان ــ و در رأس آن ابومسلم ــ مانند دیگر دستهبندیهای رایج میان اعراب نیست و هدف آن از میان برداشتن عرب است؛ اما مروان و هم ابن هبیره ــ كه خود با ناآرامیهای دیگری در عراق و كانون خلافت در شام روبهرو بودند ــ به نصر فهماندند كه باید خود از عهدۀ مقابله با آشوبها در خراسان برآید (همو، 7 / 369-370؛ اخبارالدولة، 311-314؛ ابن اثیر، 5 / 368).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید