فرهنگ مردم (فولکلور)

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • امیری | اَمیری، از بومی‌سروده‌های رایج طبری، در قالب دوبیتی و رباعی و نام یکی از مقامهای آوازی موسیقی مازندران.
  • انا فتحناک لک فتحا مبینا | اِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً، آیۀ اول سورۀ فتح (48)، دارای مفهوم رمزیِ گشایش و باطل السحر. «اِنّا فَتَحْنا ... » و چند آیۀ دیگر در قرآن کریم به آیات فتح شهرت دارند و مردم این آیات را نمادی از گشایش، پیروزی و نصرت الٰهی می‌دانند.
  • انار | اَنـار، میوۀ درختی از تیرۀ موردیها یا پونیكاسه، و از جنس پونیكا و گونۀ گراناتوم (گل گلاب، 232؛ ثابتی، 50).
  • انغوزه | اَنْغوزه، یا آنقوزه، گیاهی با صمغ بدبو، دارای مصارف خوراکی، درمانی و آیینی در ایران.
  • انوشیروان | اَنوشیرْوان، یا انوشروان، نوشین‌روان، تلفظ فارسی اَنوشک‌روان (به زبان پهلوی) به معنی دارای روان بی‌مرگ یا روان جاویدان
  • اهل هوا | ‌اَ‌هْلِ هَوا، یکی از تک‌نگاریهای مردم‌نگارانۀ غلامحسین ساعدی (1314-1364ش / 1936-1985م)، دربارۀ مراسم بادزدایی و زار در نواحی جنوب ایران.
  • اهل حق | اَهْلِ حَقّ، گروه مذهبی ایرانی با گرایشهای عرفانی، با آداب و متون مذهبی خاص خود و دارای بعضی اعتقادات که در مواردی با برداشتهای رسمی و متشرعانۀ اسلامی مطابقت ندارند.
  • باباکرم | باباکَرَم، از انواع رقصهای نمایشی که در آن ویژگیها و رفتارهای گروههای لوطی یا داش‌مشدی، با حرکات و اطوار خاص اجرا می‌شود. این رقص از 1320 ش ابتدا در تهران رواج یافت و با تحولاتی در نوع اجرای حرکات و پوشش رقصنده‌ها، تا امروز در همه جای ایران اجرا می‌شود.
  • بادبادک | بادْبادَک، از اسباب‌بازیهای سنتی کودکان ایران. بادبادک ـ بازی هنوز هم در بسیاری از مناطق ایران رواج دارد. در فرهنگ و ادب فارسی بادبادک به صورتهای «کاغذباد»، «بادپرک»، «بادبرک»، «بادپر»، «بابر» و «کاغذ هوایی» آمده است
  • بابونه | بابونه، گیاهی معطر با مصارف درمانی. بابونه یا بابونج در تـاریخ اسلام و ایران بـا نامهای بسیار متنوعی شناخته شده ـ است
  • باجناق | باجِناق، یا باجناغ، نسبت میان مردانی که همسرانشان با هم خواهرند. باجاناق یا باجیناق واژه‌ای ترکی است
  • باچوخه، کشتی | باچوخه، کُشْتی، یا کشتی چوخه (چوخا، چوخه‌ای)، از کشتیهای محلی و بسیار رایج منطقۀ خراسان.
  • بادام | بادام، میوه‌ای با مصارف خوراکی، طبی و آیینی. درخت بادام درختی به ارتفاع 5- 8 متر با برگهایی ساده، منفرد و گلهایی زیبا و صورتی‌رنگ است.
  • باد | بـاد، یکی از عنـاصر طبیعت، همچنین نـام یکی از ایـزدان ایران باستان و از مهم‌ترین پدیده‌های باورساز در اساطیر، ادبیات، فرهنگ و اندیشۀ ایرانی.
  • بالنگ | یا بادرنگ، بادرنج، درختی از دستۀ مرکبات با میوه‌ای معطر و ترش و پوست ضخیم که به آن تُرنج هم می‌گویند.
  • باروت | گردی سیاه رنگ و آتش‌گیر و ماده‌ای منفجره مرکب از شوره (نیترات پتاسیم) و گوگرد و زغال چوب (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ تاریخچۀ کشف، ترکیبات و گسترش باروت در جهان، نک‍ : دبا، ه‍ م).
  • بارهنگ | گیاهی علفی با مصارف طبی متعدد نزد مردم که به صورت خودرو در کنار جویبارها و نقاط مرطوب می‌روید. بارهنگ1 یا بارتنگ گیاهی از تیرۀ بارهنگیان2 و نزدیک به زیتونیان است.
  • بازار | مکانی برای مبادلۀ کالا. بازار در ایران از لحاظ شکل‌گیری و کارکرد، دارای فرهنگ خاصی است که پیوندهای عمیقی با مذهب، ادبیات، سلسله‌مراتب اجتماعی، اخلاق و سیاست، نیز با گروههای اجتماعی و کانونهای ارتباطات آنها دارد.
  • بازداری | فن شکار با باز و دیگر پرندگان شکاری مانند شاهین، چرغ، باشه و قوش و جز آنها و نیز ضوابط گزینش و شیوۀ پرورش و آموزش، نگهداشت، بهداشت و شناخت بیماریهای این پرندگان و چگونگی درمان آنها (کشاجم، 48، 56، 115-116؛ حسن، 49-50، 62-65، 79-94).
  • باران خواهی | آیینهایی که در دوره‌های خشک‌سالی اجرا می‌شود و عمدتاً حالت نمایشی دارند و به آن تمنای باران، طلب باران، و یا استسقا نیز می‌گویند.
  • بازی | هرگونه فعالیت آزاد و خودانگیخته‌ای که بدون هیچ جبر و فشاری برای تفریح و خوشی صورت می‌گیرد.
  • باقلا پلو | یا باقلی (در تلفظ کنونی تهران: باقالی) پلو، از معروف‌ترین پلوهای ایرانی که جایگاه ویژه‌ای در نظام آشپزی دارد.
  • باطل سحر | یا باطل‌السّحر، هر آنچه در بی اثر کردن سحر و جادو و رماندن دیوان زیانکار به کار می‌رود.
  • باقلا | از گیاهان کهن و آیینی نزد ایرانیان با مصارف متعدد خوراکی و درمانی.
  • باغ | محوطه‌ای غالباً محصور، ساختۀ انسان با بهره‌گیری از گل و گیاه، درخت، آب و بناهای ویژه که بر قواعد هندسی و باورها مبتنی است.
  • باقلا قاتوق | از خورشهای بومی و سنتی گیلان که از باقلا، سبزی و تخم‌مرغ تهیه می‌شود و به آن خورش باقالی یا باقالا خورشت، باقلاواویج، پَرابیج، خشکاویج، گل‌درچمن و گلدارچمن نیز می‌گویند.
  • بالابان |
  • باقلوا | یکی از گونه‌های شیرینی که در اکثر مناطق ایران از اجزاء اصلی سفرۀ هفت‌سین محسوب می‌شود.
  • بامد، زیارتگاه | مکانی زیارتی در تنگه‌ای به همین نام، میان شهرستانهای لالی و اندیکا واقع در حوزۀ گرمسیر بختیاری در خوزستان.
  • بالوره | آواز و چامه‌ای مشهور در کردستان. این آواز را زنان و دختران عمدتاً در مراسم سوگ به طور گروهی می‌خوانند و اجرا می‌کنند.
  • بجار | سنتی رایج در میان طوایف بلوچ، به منظور کمک و همیاری مادی به جوان در حال ازدواج.
  • بایاتی | یکی از گونه‌های شعری رایج در ادبیات شفاهی آذربایجان.
  • بخت | سرنوشت، اقبال، قسمت، و آن چیزی که به اعتقاد عامه در زندگی آدمی یکباره و دور از انتظار پیش می‌آید، بی‌آنکه خود او در پدیدآمدن آن نقشی داشته باشد.
  • بحر طویل | اصطلاحی در حوزۀ شعر و ادب با دو مفهوم: نخست، یکی از اوزان عروضی در شعر عربی؛ و دوم، عنوانی برای یکی از قالبهای شعر فارسی که بحر طویل عامیانه نامیده می‌شود.
  • بختک | موجودی‌ وهمی و شب‌رو كه‌ صورت‌ جسمانی ندارد و همچون‌ سایه‌ یا شبح‌ شبها به‌ بستر آدمیزادگان‌ می‌آید و خود را روی‌ خفتگان‌ می‌افكند.
  • بخت گشایی | مجموعۀ اعمال و رفتارهایی که همراه با برخی آداب خاص برای گشایش بخت بستۀ دختران «دم بخت» و شوهرنرفتۀ در خانه مانده صورت می‌گرفت که برخی از آنها هنوز هم رواج دارد.
  • بخشی | هنرمندان نوازنده، سراینده، خواننده و روایتگر آگاه و عارف‌مسلک اقوام کرد و ترکمن.
  • بخور | بخار یا دود حاصل از سوزاندن مواد معطر و گیاهان طبی، یا جوشاندن آنها در آب، به منظورهای مختلف، ازجمله: خوشبوکردن فضا، گندزدایی، درمان پاره‌ای از بیماریها، جلب ایزدان، دفع شر و راندن ارواح شریر و همچنین تبرک و تیمن.
  • بربری | از نانهای سنتی متداول در تمام مناطق ایران. این نان از جمله نانهای اصلی سنتی در ایران به شمار می‌آید که با آرد گندم طبخ می‌شود و امروزه در سراسر ایران رواج دارد.
  • برساق | نوعی نان، و در پاره‌ای مواقع غذای اصلی عشایر و چوپانان لر.
  • برشنوم | یا نُشْوَه، برشنوم نُه‌شبه، از مراسم مذهبی زردشتیان، شامل اعمال غسل زردشتی، تطهیر نوموبدان در مراسم نوزود، تطهیر حمل‌کنندگان جسد، و پاک‌نمودن زهدان زنان.
  • برف | یخ متبلور حاصل از انجماد مستقیم بخار آب، پیش از تبدیل شدن به باران. دربارۀ برف با توجه به شکل، خصوصیات ظاهری، فصل و زمان بارش، باورها و اعتقادات فراوانی پدید آمده است.
  • برف چال | به گویش محلی ورفِ چال، عنوان جشن و آیینی کهن که همه‌ساله در اواسط بهار در آب‌‌اسک، هم‌زمان با ذوب‌شدن آخرین برفهای زمستانیِ نواحی کوهپایه‌ای دماوند، در منطقه‌‌ای به نام اَسکه‌وش (گویش محلی: اَسکِ بَشَم) برگزار می‌شود.
  • برفی کردن | یـا جشن برفی، از کهن‌آیینهای زمستانی در بسیاری از نقاط سردسیر ایران و برخی کشورهای همسایه مانند افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان.
  • برک | نوعی پارچۀ ضخیم بافته‌شده از پشم شتر و گوسفند یا کرک بز. در گذشته درویشان از برک ــ بافته‌ای از پشم شتر ــ برای تهیۀ کلاه و قبا استفاده می‌کردند (برهان ... ).
  • برقع | یا بُرقُع، چهره‌بند و از جمله ارکان پوشاک زنان برخی مناطق ایران، افغانستان و برخی از کشورهای عربی و افریقایی.
  • برکت | نیرویی رمزی و قدسی که موجب فراوانی نعمت می‌شود. مردم خاصیت برکت‌زایی را به برخی از افراد، حیوانات، اشیاء، و مکانها منتسب می‌کنند.
  • بشین و پاشو | یـا حمـومک مـورچـه داره، از بـازیهـای سرگرم‌کنندۀ کودکان خردسال که اغلب توسط بزرگ‌سالان اداره می‌شود.
  • بریانی | یا بریونی، بریان، از خوراکهای گوشتی سنتی مردم ایران. واژۀ بریان در فرهنگهای فارسی برشته معنا شده است (نک‍ : آنندراج، نیز لغت‌نامه ... ، ذیل بریان).
  • برنج | از دانه‌های مهم خوراکی و خوراک عمدۀ ایرانیان. این گیاه به‌واسطۀ کثرت کاربرد، ارزشهای نمادین بسیاری یافته است.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: