صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / زکی پاشا /

فهرست مطالب

زکی پاشا


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 24 مهر 1404 تاریخچه مقاله

زَکی‌ پاشا، احمد (1283-1353 ق/ 1867-1934 م)، مترجم و محقق مصری.
کامل‌ترین منبع دربارۀ زندگی، آثار و فعالیتهای وی کتاب احمد زکی الملقب بشیخ العروبة حیاته، آراؤه، آثاره، از انور جندی است.
خاندان مراکشیِ زکی به یافا در فلسطین مهاجرت کردند (حماده، 1/ 131) و پدرش ابراهیم، فرزند عبدالله نجار، در این شهر به دنیـا آمد (کردعلی، 48). ابراهیمْ نخست به رشید، و بعدها برای تجارت به اسکندریه رفت و احمد در آنجا از مادری مصری متولد شد (جندی، احمد ... ، 26؛ قس: گلدشمیت، 236، که مادر زکی را کُرد معرفی کرده است). زکی به‌علت نامعلومی، از آشکارشدن نسبتش به فلسطین در زمان حیات خود ابا داشت (زرکلی، 1/ 127؛ کردعلی، جندی، همانجاها). احمد در کودکی پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی برادرش، محمود رشاد، که 13 سال از او بزرگ‌تر بود، قرار گرفت (جندی، همان، 26-27؛ کردعلی، همانجا). 
زکی دوران دانش‌آموزی خود را در مدارس دولتی گذراند و از مدرسۀ حقـوق خدیوی در 1887 م، لیسانس گرفت (همـان، 26؛ «الخزانة ... »، 594). در 1889 م، مترجم هیئت ‌وزیران (مجلس‌النظار) مصر شد و در 1890 م، به عضویت مجمع علمی مصر درآمد که بعدها «انجمن جغرافیایی مصر» نامیده شد (جندی، همان، 23).
مهم‌ترین دل‌‌مشغولی احمدْ احیای میراث مکتوب فکری و ادبی سده‌های نخست اسلامی بود؛ ازاین‌رو، از هنگام تصدی شغل دولتی، دست‌کم نیمی از حقوق ماهیانۀ خود را به خرید کتابهای نفیس و کمیاب، و گاه نایاب عربی و غیر عربی ــ بیشتر فرانسوی و برخی لاتینی، آلمانی، انگلیسی و ایتالیایی ــ اختصاص می‌داد («الخزانة»، 595-597). او افزون‌براین، ثروت همسر و میراث برادرش را نیز برای جمع‌آوری کتاب و غنی‌سازی کتابخانه‌اش به کار برد (جندی، همان، 38). وی موفق شد برای اجرای پروژۀ احیای ادبیات عربی، و تصحیح و چاپ 54 کتاب از میراث مخطوط عربی، مبلغ 392‘9 جنیـه از دولـت بگیـرد (بـرای فهرست کـامل کتابهـا، نک‍‌ : «احیاء ... »، 70-73؛ قس: کردعلـی، 53، که این تعداد را 27 کتاب ذکر کرده است) که بودجۀ چشمگیری بود؛ ولی چون در اجرای آن به کسی اعتماد نداشت و می‌خواست کار تحقیق و تصحیح متون را به‌تنهایی پیش ببرد، پروژه به درازا کشید و پول به دولت بازگردانده شد (همانجا). زکی یک‌ بار در پاسخ به انتقادات دربارۀ چگونگی هزینه‌کردِ بودجۀ دولتی گفت که از 1892 تا 1909 م، با هزینۀ شخصی برای یافتن کتابهای نادر عربی 6 بار به آستانه در ترکیه سفر کرده، و از 1909 تا 1911 م، یکی از دوستانش را با همین مأموریت به پاریس، برلین و لندن فرستاده است (جندی، همان، 297). ره‌آورد او فقط از یک سفر به آستانه، حدود 100 میکروفیلم از کتابهای نفیس و نایابی بود که همگان آنهـا را مفقود می‌پنداشتند؛ از سفرهای اروپایی نیز کتابهایی کمیاب از تمدن عربی و اسلامی، و همچنین زندگی‌نامه‌هایی که خاورشناسان غربی به چاپ رسانده بودند، به ارمغان آورد («الخزانة»، 596-597). افزون‌براینها، او هر صبح با مراجعه به آگهیهای ترحیم روزنامۀ الاهرام، به سراغ کتابخانه‌های متوفیان ثروتمند می‌رفت و با مشارکت یک کتاب‌فروش، کتابهایشان را می‌خرید و بعضی از آنها را برای کتابخانۀ خود انتخاب می‌کرد (جندی، همان، 37). زکی حتى در سفر به یمن، که اهداف سیاسی داشت (نک‍ : دنبالۀ مقـاله)، به کتابهایی دست یافت و دربارۀ نام شهرهای این کشور و ریشه‌های قدیمی این نامها فیشهایی نوشت و از برخی کتابها میکروفیلم تهیه کرد (کردعلی، 50). کردعلی که نسخۀ خطی چهارمین جلد از تاریخ جبرتی را در کتابخانۀ زکی دیده بود، به کم‌حجم‌بودن متن چاپی نسبت به نسخۀ خطی، و نیز حذف انتقادات جبرتی از سیاستهای محمدعلی (حک‍ 1848-1805 م) از کتاب، اشاره می‌کند و می‌گوید که زکی نسخۀ خطی کامل این کتاب مهم را در کتابخانه‌اش حفظ کرده بود (ص 56).
زکی با این اهتمام، چنان مجموعۀ ارزشمندی از کتاب فراهم آورد که هیئت ترجمۀ «دائرةالمعارف اسلام» به عربی، در کار خود از آن بهره می‌بردند (جوادی، 80)، و هم دولت مصر در موارد مربوط به حق استقلال مصر، به اسناد، مدارک و پرونده‌های موجود در این کتابخانه مراجعه می‌کرد (کردعلی، 55).
دربارۀ شمار کتابهای کتابخانۀ زکی ارقامی ذکر شده است (برای نمونه، نک‍ : زرکلی، 1/ 127؛ جندی، همانجـا)؛ ولی بـه نظر می‌رسد دقیق‌ترین آمـار 622‘ 18 کتـاب چاپ اروپا، و 482‘1 نسخۀ خطی باشد که پس از مرگ وی، به کتابخانۀ ملی مصر منتقل شد (علاونه، 29). زکی در زمان حیات، کتابخانه‌اش را وقف عام کرد و دربرابر، بخشـی مستقل از کتابخانۀ ملـی مصر به دستور خدیـو مصر، عباس حلمـی دوم (حک‍ 1892-1914 م)، به‌عنوان دفتر کـار و مطالعـۀ او اختصاص یافت («الخزانة»، 597). تقریباً همۀ گزارش‌نویسانْ کتابخانۀ شخصی زکی را با کتابخانۀ شخصی ادیب هم‌وطنش، احمد تیمور (1288- 1349 ق/ 1871-1930 م) مقایسه کرده‌اند (جندی، احمد، 119)؛ چه، این دو، سنگ بنای مهم کتابخانۀ ملی مصر، و از عوامل معروف‌شدن آن به داشتن کتابهای نفیس و مهم خطی شدند (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : همان، 109-111؛ نیـز تمّام، بش‍ ). بدون شک، از عوامل موفقیت زکی در جمع‌آوری این مجموعۀ ارزشمند، جسارت سفر و جست‌وجو، شناخت روشهای دستیابی به کتابها و نسخه‌های خطی، شرایط زندگی شخصی (نداشتن فرزند)، اشتغـال در شورای وزیران که امکان سفر می‌داد، و نیز ارتباطات گستردۀ وی با بخشهای پژوهش و خاورشناسی در انجمن جغرافیایی مصر بوده است.
از مهم‌ترین اقدامات زکی، محدودکردن نویسه‌های چاپی الفبای عربی بود؛ برای نمونه، در چاپخانۀ بولاق (تأسیس: 1820 م)، که نخستین و پیشرفته‌ترین چاپخانۀ مصر بود («حروف ... »، 283- 284)، شمار این نویسه‌ها، با توجه به نوع ترکیبشان، به 900 نویسه می‌رسید؛ ولی زکی این شمار را به 132 حرف و 46 علامت کاهش داد و باعث صرفه‌جویی قابل توجهی در هزینه و زمان چاپ، و بالارفتن تیراژ کتاب شد (همان‌، 285-286). او همچنین، علائم نگارشی را به کتابت عربی وارد کرد و بر آنها نامهایی مناسبِ نقش و کارکردشان نهاد (نک‍ : دنبالۀ مقاله). زکی نخستیـن فرد در جهان عرب بود که از کتابها میکروفیلم گرفت (جندی، همان، 60)، و در تحقیقاتش از روش «فیش‌برداری» استفاده کرد. او فیشها را با تقسیم‌بندی موضوعی و براساس حروف الفبا (همو، اعلام ... ، 32، 34؛ کردعلی، 52؛ نیز برای برخورد زکی با نقولا حداد، نک‍ : جندی، المساجلات ... ، 175)، در برگه‌دانهای مخصوص نگاه داشت و همیشه بر آنها مطلبی می‌افزود، و از نکات کاملاً منحصربه‌فرد مکتوب در آنها در موارد مختلف، ازجمله برای پاسخ‌گویی به سؤالات و شرکت در مناقشات مکتوب استفاده می‌کرد (همو، احمد، 36- 38)؛ از آن جمله است مقاله‌ای که در 1929 م، در پاسخ به سؤالی دربارۀ فینیقیه نوشت و این اسم را صرفاً برساختۀ یونانیان «در دوران نخستین جاهلیتشان» دانست و اظهار داشت که هرگز هیچ‌یک از قدیم‌ترین نیاکانش لفظ «فینیقیه» یا «فینیقی» را به کار نبرده‌اند (همو، المساجلات، 176-183)؛ اما خود او نه‌تنها در ترجمۀ تاریخ المشرق مسپرو (چ 1897 م، نک‍ : بخش آثار)، در فصل مربوط به فینیقیه، هیچ حاشیه‌ای در اعتراض به این نام ثبت نکرده‌ است، بلکه یک سال پیش از همین استفتای یادشده، یعنی در 1928 م، در متنی به‌منظور تأکید بر وحدت عربی، از اهالی شبه‌جزیرۀ مالت در جنوب اروپا به‌عنوان برادرانی نام برد که خون فینیقی و عربی در رگ دارند (جندی، احمد، 291). این مجموعۀ بزرگ فیشها در طول زمان به قدری ارزشمند شد که بعدها برخی دولتهای عربی، مانند عراق و مصر، خواستار خریداری آن از وارثان زکی شدند (شیخه، 82).
جندی ضمن اشاره به ناشنواشدن زکی در حدود 33سالگی (همان، 268- 269، 272؛ قس: زرکلی، همانجا، که فقط از ضعف شنوایی او در اواخر عمر خبر داده است)، این مسئله را از عوامل اثرگذار بر شخصیت وی، و گرایش به ایجاد هیاهوهای علمی و مناقشات فاضلانه و البته تحقیرآمیز می‌داند.
در نگارش زکی، آنجاکه قصد تصحیح خطایی را نداشت، طنز و برخی محسنات ادبی، مانند سجع و جناس، جلب نظر می‌کند که در آثار متأخر، پخته‌تر شده است. گزارش وی از سفری دشوار به کشـور فقیر یمن (نک‍ : «الیمن ... »، 1046-1050)، و نامه‌هایش به امین ریحانی (ریحانی، 226-227، 234-235)، از نمونه‌های خوب نثر و طنز فاضلانه است؛ البته گاهی به نوشته‌های متأخر او هم تصنعی راه می‌یافت که حتى باعث خطاهایی بود و انتقاداتی را در پی داشت؛ مثلاً دربارۀ محراب مسجد خاصّکی در بغداد در روزنامۀ حلب الشهباء، متن کوتاهی نوشت که نویسنده‌ای آن را عیناً در مجلۀ لغة العرب («محراب ... »، 587) نقل کرد و چند مورد خطای جغرافیایی و حتى ورود واژه‌ای نادرست برای حفظ سجع را نشان داد و این اصرار بر مسجع‌نویسی را کودکانه دانست. بااین‌حال، اشراف و تسلط و حمیت وی بر زبان عربی چنان بود که در دوران کار در شورای وزیران، زبان اداری را از عبارات سست، اصطلاحات قدیمی و متکلف و ترکی پیراست و به زبانی فصیح و مفهوم ارتقا داد (بـرای این واژه‌ها، نک‍ : جندی، همان، 293؛ شیخه، 81؛ جوادی، 81). همچنین، ‌نخستین بار زکی بود که اصطلاح «تحقیق» (تصحیح کتابهای خطی) را روی جلد نسخه‌های خطی‌ای که بـه چـاپ رساند، آورد (تمّام، بش‍ ‌). او پس از سفر بـه اسپانیـا (نک‍ : دنبالۀ مقاله)، بر این کشور لقب «بهشت گم‌شدۀ اسلامی» نهاد که پس از آن، در جهان عرب معمول و رایج شد (دباغ، 7(2)/ 311؛ برای کاربرد این نام در کلام خود زکی، نک‍ : جندی، المساجلات، 181). ویراستاران هیئت ترجمۀ «دائرةالمعارف اسلام» (در این ‌باره، نک‍ : کردعلی، 53) برای اطمینان و تدقیـق در اصطلاحات و متون به او مراجعه می‌کردند (جوادی، 80).
زکی دربارۀ نگارش نامهای عربی ــ اعم از شخصیتها و جاهای گوناگون ــ نیز دقت و وسواس بسیار به خرج می‌داد و از نویسندگان و مترجمان عرب و اتکای ایشان در نقل اَعلام عربی بر منابع غربی انتقاد می‌کرد؛ از آن جمله است اسم لبنان، که برخی عربها آن را انگلیسی‌مآبانه «لیبانون»، و برخی دیگر، مانند فرانسویان «لیبان» تلفظ می‌کردند (جندی، همان، 177)؛ همچنین عربها کلمۀ آرسِنال را، که تحریف‌شدۀ «دارّ الصِّناعَة» (محل ساخت کشتی) است، بدون التفات به ریشۀ عربی آن، به «تَرساخانَه»، و سرانجام به «تَرسانَه» به معنی زرادخانه، تبدیلش کرده‌اند (زکی، السفر ... ، 26).
تسلط زکی بر زبان فرانسوی هم چندان بود که می‌توانست یکی را به دیگری در لحظه ترجمه کند. او بر ایتالیایی، انگلیسی و اسپانیایی هم در حد استفاده از منابعْ اشراف داشت («الخزانة»، 596). زبان اسپانیایی را در سفری که پس از کنگرۀ 1892 م به این کشور داشت، در اندازه‌ای یاد گرفت که توانست به این زبان بنویسد و سخنرانی کند (زکی، همان، 263). زکی در 4 دوره از کنگره‌های خاورشناسان (1892 م در لندن، 1894 م در ژنو، 1902 در هامبورگ و 1912 م در آتن) به نمایندگی از مصر شرکت کرد (جندی، احمد، 104). او پس از کنگرۀ لندن تا فوریۀ 1893، در اروپا ماند و 6 پایتخت اروپایی و بیش از 40 شهر این قاره را دید و با مسلمانان لیورپول در انگلستان، و پادشاه پرتغال و ملکۀ اسپانیا دیدار کرد (زکی، همانجا). او پس از شرکت در کنگرۀ لندن، ارتباطات گسترده‌ای را با خاورشناسان غربی آغاز کرد (جندی، همان، 35).

زکی در 1908 م، تدریس در دانشگاه الازهر را آغاز کرد (همان، 24). طٰه حسین که در آن زمان دانشجو بود، به شیوۀ تدریس وی در کلاس تمدن اسلامی و تمدن مصری اشاره کرده است که بدون اتکا به کتاب بود و زبانی روشن و مفهوم داشت و او را از سایر استادان متمایز می‌کرد (ص 220). زکی در جایگاه منشی و مترجم کابینه، عضو شورای عالی الازهر شد و از جریانی که در صدد جداسازی این دانشگاه از دولت، و دورکردن آن از کشمکشهای سیاست و قدرت بود، حمایت کرد و می‌خواست در خفا برای همراهی رسمی علمای الازهر با جنبش ملی زمینه‌سازی کند؛ ولی با برملاشدن فعالیتهایش از این دانشگاه اخراج شد (جندی، اعلام، 33). شاید علت اختلاف میان زکی و دولت در 1921 م (همو، احمد، 89؛ تمّام، بش‍ )، و کناره‌گیری او از شغل دولتی در 1922 م (جندی، اعلام، 32)، و معنای اشارات گذرای زیات (1/ 152) و آل‌جندی (ص 456) به ناسپاسی جمعی جامعۀ مصر نسبت به زکی همین بوده باشد.
زکی به‌رغم شباهتی که در اخلاق و رفتار با معاشران غربی‌اش یافته بود (کردعلی، 52)، نسبت به شرق و جهان اسلام، به‌خصوص جهان عرب و به‌ویژه مصر تعصب داشت؛ برای نمونه، در زمان جنگهای بالکان (1912-1913 م)، فینۀ اتریشی را تحریم کرد و فینۀ مراکشی بر سر گذاشت (جندی، همان، 37). همچنین، ایدۀ ایجاد یک سازمان یا اتحادیۀ شرقی دربرگیرندۀ همۀ ملتهای مسلمان و کشورهای شرق به ریاست مصر، و با هدف استقلال کامل از غرب را مطرح کرد (همان، 33).
زکی به آثار باستانی، به‌خصوص آنچه به جهان عرب و اسلام مربوط بود، توجهی ویژه داشت؛ چنان‌که در همۀ کنگره‌های جهانی مربوط به آثار باستانی در رم، لندن، وین و بیروت شرکت کرد (همو، احمد، 220)؛ دربارۀ سرقت قرآنی نفیس از مسجدالاقصى توسط بریتانیاییها و سرقت محرابهایی از آثار بدیع معماری مساجد در بغداد، قدس، حلب و منبری مرمرین از مسجدی در قاهره توسط همانان و فرانسویها مطالبی چاپ کرد (همان، 221-222). او در 1923 م، به فلسطین رفت تا جزئیاتی را که ابن‌فضل‌الله دربارۀ هنر معماری مسجدالاقصى با اصطلاحات مهندسی بیان کرده بود با آنچه در آن زمان از این مسجد باقی مانده بود، مقایسه کند (زکی، مقدمه بر مسالک ... ، 2).
او همواره در صدد بود که فضل تقدم مسلمانان و عربها را در پیشرفتها، اکتشافات، اختراعات و فضایل گوناگون ملتها اثبات کند؛ از آن جمله، دربارۀ کریستف کلمب و کشف آمریکا، زکی به وجود آمریکا در تخیل علمای اسلام اشاره کرد و گفت عربها نخستین کسانی بودند که متوجه وجود این بخش از جهان شدند و برای کشف آن تلاش کردند (نک‍ : حاشیه ‌بر مسالک، 31، حاشیۀ 1). او در مقدمۀ نکت‌ الهمیان (ص «ج»)، با استناد به زندگی‌نامۀ زین‌الدین آمِدی، نشان داد که خط برجسته برای نابینایان را هم قرنها پیش از لونی بریلِ فرانسوی (1809-1852 م)، عربی مسلمان ابداع کرده بوده است. این همان است که طٰه حسین (ص 350) بـا اشاره به سخنرانی احمد زکی در همایشی برای نابینایان در مصر گفت که وی یک کتاب عربی قدیمی را به‌عنوان سند ابداع خط برجسته برای نابینایان معرفی کرده است (برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : جندی، همان، 128-132؛ زیات، 1/ 153). در 1931 م، که اسماعیل صدقی، نخست‌وزیر، دوران پیش از تحت‌الحمایگی مصر را عصر انحطاط نامید، زکی در پاسخی تند، با برشمردن برخی مظاهر هنر معماری در دوران ایوبیان و ممالیک، این ساختمانها را بزرگ‌ترین افتخار اسلام، و قاهرۀ عصر ممالیک را زیباترین موزۀ دنیا دانست و گفت که بزرگ‌ترین دانشنامۀ عربی، یعنی نهایة الارب، زادۀ روزگار ناصر محمد بن قلاوون است (جندی، همان، 290).

ایفای نقش در مسائل مربوط به کشورهای اسلامی

1. یمن

در سال 1926 م، زکی همراه با نبیه العظمه (بعدها: وزیر دفاع سوریه) برای میانجیگری و حل اختلاف میان امام یمن، یحیى حمیدالدین، و پادشاه حجاز، عبدالعزیز آل‌سعود، بر سر منطقۀ عسیر به آنجا سفر کردند و موفق شدند از هر دو طرفْ پیمان مکتوبی مبنی‌بر عدم تعرض بر دیگری اخذ کنند (همان، 243). بااینکه این اقدام مانع از ورود طرفین به جنگ در سالهای بعدی نشد، اما در زمان خود موفقیت چشمگیری بود.

2. قضیۀ بُراق

به‌سبب اختلاف مسلمانان و یهودیان بر سر دیوار براق/ ندبه، کمیته‌ای بین‌المللی تشکیل شد که از مصر، احمد زکی به آنجا رفت و در ژوئیۀ 1930، سخنرانی‌ای طولانی به زبان فرانسوی ایراد کرد (زعیتر، 1/ 1870)؛ این دفاع بیشترین تأثیر را بر تصمیم‌گیری کمیته به نفع مسلمانان داشت و دیوار ندبه، به‌عنوان بخشی از حرم مقدس، متعلق به مسلمانان اعلام شد (دباغ، 7 (2)/ 311). پس از آن، زکی به قاهره برگشت تا با رهبران عرب و مسلمان برای دفاع از فلسطین ارتباط برقرار کند (همانجا).

آثـار

تألیفات زکی نه کتابهایی جامع و مفصل، که مجموعه‌ای از تحقیقات محدود با موضوعاتی متنوع‌اند که به گفتۀ جندی (نک‍ : احمد، 47)، می‌توان با مسامحه آنها را تألیف نامید. او بعضی از این آثار را به زبان فرانسوی نوشت تا جوانب پیچیده‌ای از تاریخ را، به‌خصوص برای غربیان، روشن کند و بعضی دیگر از این رساله‌ها هم مجموعۀ سخنرانیهای وی در مراکز علمی گوناگون است (همانجا).

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: