صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / مردم شناسی / زناشویی /

فهرست مطالب

زناشویی


آخرین بروز رسانی : شنبه 10 خرداد 1404 تاریخچه مقاله

زَناشویی، نوعی روابط نهادینه‌شدۀ اجتماعی میان زن و مرد، همراه با مجموعه‌ای از قراردادها و میثاقهای حقوقی، عرفی و شرعی که زن و مرد برحسب فرهنگ جامعه و منطقۀ محل زندگی، باید رعایت کنند و به کار گیرند.

معناشناسی واژه، ترکیبها و مترادفها

زناشویی یا زناشوهری اصطلاحی بومی در فرهنگ و زبان فارسی، و هم‌معنای اصطلاح عربی پربسامد «ازدواج» است که در ایرانِ امروز و جوامع اسلامی کاربردی رسمی و همگانی یافته است. زناشویی ترکیبی از دو واژۀ «زن»، «شو» و یای نسبت است. زن که دراصل به معنی جنس مادینۀ انسان است، در این ترکیب به معنی همسر و نمایانگر پیوند سببی با مردی است که در نظام خویشاوندی شو/ شوهر (مردی که با زنی ازدواج کرده، و او را به همسری گرفته است) خوانده می‌شود. واژۀ زن به معنی همسر در گاثا و در اوستای متأخر به‌صورت «nāiri» (زن)، یعنی زنی که ازدواج کرده، آمده است و در متن پهلوی از همین کلمه، واژه‌های «nāirīk» به معنی بانو و همسر و «nāirīkīh» به معنای زناشویی را داریم (میراحمدی، 1202؛ فره‌وشی، 284). 
در زبانها و گویشهای ایرانی، ازجمله کُردی و لُری، زن را «ژِن» و «زینه» می‌گویند که به معنی همسر، و «پیاو» به معنی مرد و «مِر» به معنی شوهر به کار می‌روند (مردوخ، 2/ 655؛ کلباسی، 173، 208؛ بلوکباشی، گویش ... ، 19، 31؛ سرلک، 78، 158، 259). در زبان پهلوی به‌جز واژه‌های «زن» و «شوی»، واژه‌های «زیانگ/ زیانک» و «میرَگ/ میرَک» (قس: ژن و مِر در کردی و لری) را مترادف زن (همسر) و شو و شوهر گرفته‌اند (کریستن‌سن، 239؛ فره‌وشی، 286، 501). 
در شماری از زبانهای رایج در جهان برای زن و مردی که ازدواج می‌کنند، اصطلاح جداگانه و خاص به کار می‌برند؛ مثلاً در جوامع انگلیسی‌زبان از اصطلاح «husband» برای مرد «man»، و «wife» برای زن «woman» استفاده می‌کنند، درحالی‌که در فرهنگ و زبان فارسی چنان‌که گفته شد، واژۀ زن، هم به معنی جنس مادینه، و هم به معنی زنِ شوهرکرده (همسر مرد)، و واژۀ شو یا شوهر اصطلاحی خاص برای مردی است که با زنی ازدواج کرده است و همسر دارد. 
اصطلاح زناشویی را به‌درستی می‌توان در برابر واژۀ «marriage» انگلیسی و «mariage» فرانسوی که از واژۀ لاتین marītus (mari به معنی شوهر) گرفته شده است، به کار برد. اصل این واژه به -mer و -mor بازمی‌گردد که از زبانهای هندواروپایی گرفته شده‌اند و در کلمات متعددی در زبان لاتین به معنی «مرد جوان، زن جوان» بازنمود می‌یابند (نیدم، 6). 
زن به معنای همسر مرد در متون ادبی و ضرب‌المثلهای فارسی بسیار به کار رفته است که به نمونه‌ای چند اشاره می‌شود: «یکی مرد بُد نام او شهرگیر / به دستش زن و شوی گشته اسیر» (فردوسی، 6/ 55؛ نیز نک‍ : حائری، 116)؛ «چو مستور بـاشد زن خـوب‌روی / به دیدار او در بهشت است شوی» (سعدی، 171)؛ یا این ضرب‌المثل در فرهنگ عامۀ مردم: «زن و شوهر جنگ کنند، ابلهان باورکنند!» (دهخدا، 2/ 927). 
ترکیبهایی بی‌شمار از واژۀ زن به مفهوم همسر یا زن شوکرده در زبانگرد عامۀ فارسی‌زبانان و نظام اصطلاحهای خویشاوندی به کار می‌روند، مانند «زن‌بابا»: همسر پدر (مادَندَر: مترادف نامادری)؛ «پدرزن»: پدر همسر؛ «زن‌عمو»؛ «زن‌دایی»؛ «زن‌به‌مُزد»: مردی که همسرش را برای دیگری می‌برد؛ «زن‌جَلَب»: مردی که همسر نانجیب و فاسد دارد؛ و «زن‌وبچه‌دار»: عیالوار (برای این ترکیبات، نک‍ : معین، 1/ 707، 2/ 1449-1750، 1757؛ انوری، 5/ 3877- 3880، 3882، 3884، 3888، 3892).

پیشینه

کاربرد اصطلاح زناشویی یا زناشوهری در فرهنگ و زبان مردم فارسی‌زبان ایران، به‌ویژه در زبان تودۀ مردم پیشینۀ بسیار دراز دارد و به‌ظاهر از زمانی‌که رسم زن به شوهر دادن در فرهنگ جوامع ایرانی آیین شده بود، تداول داشته، و در متون شعر و ادب فارسی به کار می‌رفته است. برای نمونه، می‌توان به این شاهد مثالها اشاره کرد. نظامی در «خسرو و شیرین» (ص 302) گوید: «فرستاد از سرای خویش خواندش/ به آیین زناشویی نشاندش»؛ یا به‌استعاره گوید: «زناشویی به هم خورشید و مه را / رحم بسته به زادن صبحگه را» (ص 305). وی همچنین در «مخزن الاسرار» (ص 55) گوید: «این دو نوا، نز پی رامشگری است / خطبه‌ای از بهر زناشوهری است».
در مرزبان‌نامه آمده است: «امروز می‌شنوم که او دلاز زناشوهری تو برگرفته ... » (نک‍ : مرزبان بن رستم، 56). ناصر خسرو در کتاب وجه دین در بازگرداندن خبری از پیامبر (ص)، «زناشوهری‌کردن» یعنی ازدواج‌کردن را به کار می‌برد و می‌گوید: «زناشوهری کنید تا بسیار شوید که من به فخر کنم در روز قیامت بر دیگر امتان» (ص 287).
در زبان عامۀ مردم «زن‌کردن» و «زن‌گرفتن» مترادف و به معنای همسرگرفتن و زناشویی و ازدواج‌کردن، و «زن‌دادن» به معنی برای مرد همسر گرفتن است.

تعریف مردم‌شناختی

تعریفی جامع و فراگیر از مفهوم پیمان زناشویی در مردم‌شناسی، با درنظر‌گرفتن تنوع صوری و محتوایی و مفاهیم متفاوتی که در فرهنگهای گوناگون اقوام در سرزمینهای جهانی دارد، جدا از رابطۀ جنسی مشروع شناخته‌شده میان زن و مرد، اگر ناممکن نباشد، بسیار دشوار است. ادیان به زناشویی نگاهی معنوی و روحانی دارند، به‌طوری‌که بسیاری از مذاهبْ زناشویی را کنشی مقدس از جانب خدا یا همچون پیوندی از انفاس یا ارواح با قلمروی قدسیانه می‌انگارند (ER, IX/ 218). ادمند لیچ، انسان‌شناس بریتانیایی، زناشویی را «بسته‌ای از حقوق» تعریف می‌کند و تعریفهای کلی دیگر را جملگی بیهوده و بی‌معنا می‌انگارد. همو هم‌بستگیهایی نیز میان «ماهیت نهاد زناشویی» با «بنیانهای تباری و قواعد سکونتگاهی» مشاهده می‌کند؛ هرچند با درنظرگرفتن تعریفهای ارائه‌شده از «نهادهای دیگر» موجود در جامعه، این هم‌بستگی ممکن است چندان هم چشمگیر نباشد (نک‍ : نیدم، همانجا). 
به‌هر‌روی، زناشویی کهن‌ترین و بنیانی‌ترین پدیدۀ اجتماعی از پیوند عرفی و قانونی میان یک زن و مرد یا بنابر تعریف کلود ریویر (ص 100)، پیوندی است «میان اعضای دو گروه برون‌همسر که از طریق آن، دو نفر از دو جنس مخالف در شبکه‌ای از حقوق و الزامات مشترک که در هر فرهنگی نسبت به فرهنگ دیگر متفاوت است، به یکدیگر وابسته می‌شوند» و به گفتۀ لوی ـ استروس پایۀ اصلی ساختهای خویشاوندی را شکل می‌دهند. زن و مرد با ازدواج از سویی به روابط جنسی میان خود در جامعه مشروعیت می‌بخشند، و از سوی دیگر با زادوولد و آوردن فرزندان و وابستگی و نیاز فرزندان به والدین در مراقبت و آموزش از آنها که زمان‌بَر است و به دورۀ درازی نیاز دارد، زمینه را برای دوام زندگی زن و شوهر فراهم و نهاد خانواده را در جامعه پایه‌گذاری می‌کنند (بلوکباشی، یادداشـتها ... ). با توجه به این واقعیت مارگارت هیوئیت این بیان ادوارد وسترمارک از زناشویی را که می‌گوید «بنیان زناشویی بیشتر بر خانواده نهاده شده تا بر خود زناشویی»، چشمگیرتر می‌نماید («فرهنگ جامعه‌شناسی»، 113). 
پیوند زناشویی همچنان‌که رابطه‌ای میان زن و مرد برای پرورش کامل فرزندان مشروع پدید می‌آورد، به‌مثابۀ قراردادی اجتماعی نیز پیوندهایی حقوقی، اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی میان افراد دو گروه خویشاوند زن و مرد (همسران) فراهم می‌آورد که ممکن است برای یکی از دو گروه امتیازآور باشد. ازاین‌رو، سنت تجویز زناشویی از سوی گروه خویشاوند برای هریک از اعضای گروه اهمیت سنتی می‌یابد (همانجا، نیز 114). 

چگونه‌بودگی نمونه‌های زناشویی در ایران

ایجاد نگاره‌ای فراگیر و روشن از شکل و شیوه و چگونگی نمونه‌های زناشویی در تاریخ حیات اجتماعی مردم در ایرانِ دورۀ اسلامی با توجه به تنوع ساختارهای معیشتی جوامع ایلی ـ روستایی و شهری و نبود اطلاعات دقیق دربارۀ زندگی مردم عامۀ پراکنده در نقاط مختلف ایران بسیار دشوار می‌نماید. تاریخ ما دربارۀ زنان و پدیدۀ مهم زناشویی و رسم و آیینهای مردم عامه سکوت کرده، و این بخش مهم از تاریخ اجتماعی جامعۀ ایران برای ما کم‌وبیش تاریک مانده است. برای مثال، بیهقی از باریک‌بین‌ترین تاریخ‌نگاران ایران در قرن 5 ق/ 11 م که در بازگوکردن ازدواج مسعود غزنوی در تاریخ خود قلم را در شرح جزئیات مراسم عروسی شاهانه چنان باریک و دقیق می‌گرداند، حتى «پنج کلام راجع به زنان و بانوان طبقۀ عامه و مردم عادی سخن به میان» نمی‌آورد و به ما نمی‌گوید که نیمی از «جمعیت مردم نیشابور، یعنی زنان عادی آن روزگار چطور» ازدواج می‌کردند و چطور به خانۀ شوهر می‌رفتند و زندگی آنهـا چگونه بود (نک‍ : باستانی، 140).
در این مقاله تاآنجاکه ممکن است، تصویری گذرا و کوتاه از زناشویی و اشکال و صورتهای گوناگون آن در سرزمین ایرانِ دورۀ اسلامی برپایۀ پاره‌ای از داده‌های نوشتاری موجود در منابع تاریخی و پژوهشهای مردم‌نگارانۀ دهه‌های اخیر خواهیم داد. همچنین، ازآنجاکه برخی اشکال زناشویی در فرهنگ جوامع عرب دورۀ جاهلی و دورۀ اسلامی بر نظام زناشویی در فرهنگ اقوام ساکن در سرزمین ایران در این دورۀ تاریخی تأثیرگذار بوده است، برای روشن‌شدن این پیوستگی اشاره‌هایی جسته‌گریخته به آنها خواهد شد. 
ناگفته نماند که در چند دهۀ گذشته شماری از صورتهای کهن زناشویی منسوخ شده و به تاریخ پیوسته‌اند و در فرهنگ و خرده‌فرهنگهای ایران دیگر دیده نمی‌شوند؛ شماری از آنها هم به‌صورت محدود در پـاره‌ای از جماعات پراکنده در نقـاط ایلی ـ روستایی ایران به کار می‌روند. همچنین به‌رغم همۀ تحولات اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی سدۀ اخیر در ایران، و ورود زمینه‌هایی از تجدد و نوگرایی در عرصۀ زندگی ایرانیان و نهاد زناشویی و روابط زن و شوهری، هنوز صورتهایی از رفتارها و آداب فرهنگ سنتی کهن در ماهیت زناشویی در جامعۀ کنونی بازمانده، و در ژرفای فرهنگ ایرانی جلوه‌ای نمایان دارند؛ هرچند امروزه در شهرها، به‌ویژه شهرهای بزرگ و پیشرفته شاهد نوعی تقابل میان سنت و نوگرایی در امر زناشویی و دگرگونی کم‌وبیش چشمگیر در روابط نابرابری جنسیتی میان زن و مرد و تضعیف اقتدار والدین و شوهران و کم‌رنگ‌شدن نظارت سلطه‌گرانۀ آنها بر فرزندان و همسران هستیم. به‌هرروی، در این گفتار سخن دربارۀ نمونه‌ها و اشکال گوناگون زناشویی و چگونگی روابط زناشوهرگی در فرهنگ سنتی اقوام و جوامع ایلی ـ عشیره‌ای و روستـایی در دورۀ درازی از تاریخ حیات اجتماعی مردم ایران تا تحولات نوین در دورۀ کنونی است (بلوکباشی، یادداشتها). 

چرخۀ زناشویی

زن و مرد با رابطۀ زناشوهرگی پایۀ خانوادۀ زن و شوهری یا خانوادۀ هسته‌ای را بنیان می‌نهند که در چرخۀ گذار زندگی 3 مرحلۀ توسعه، انشقاق یا تجزیه و جایگزینی را می‌گذرانند. زن و شوهر در مرحلۀ نخست چرخۀ زناشویی یا خانواده، با آوردن فرزند و ایجاد روابط والدین ـ فرزندی به‌صورت خانوادۀ فرزندآوری یا زادوولدی درمی‌آیند و با پرورش و آموزش و مراقبت فرزندان راه را برای رشد و رسیدن آنها به کمال می‌پیمایند. سپس با ازدواج نخستین فرزند زن و مرد، خانواده خط انشقاق یا گسستگی را آغاز می‌کند. انشقاق خانواده تا ازدواج همۀ فرزندان و جداشدن آنها از والدین ادامه می‌یابد. پس از ترک همۀ فرزندان، خانوادۀ پدر ـ مادری دوباره به‌شکل خانوادۀ زن و شوهری اولیه بازمی‌گردد. آنگاه با مرگ والدین و ازمیان‌رفتن خانوادۀ اولیۀ هسته‌ای، مرحلۀ جایگزینی آغاز می‌شود و هریک از فرزندان که با ازدواج خانواده‌ای مستقل تشکیل داده‌اند، جای خانوادۀ اولیۀ پدر ـ مادری خود را در جامعه می‌گیرند (نک‍ : ه‍ د، خانواده؛ نیز نک‍ : «دائرةالمعارف انسان‌شناسی»، I/ 166؛ فاکس، 36).

تعلقات دوگانه

زن و مرد پس از زناشویی به دو خانوادۀ اصلی تعلق پیدا می‌کنند. یکی خانوادۀ والدین یا خانوادۀ زادگاهی یا خاستگاهی که در آن زاده و بزرگ شده‌اند؛ و دیگری خانوادۀ زن و شوهری یا فرزندآوری که خود موجد آن هستند. زن و شوهر در سراسر زندگی عضو خانوادۀ زادگاهی خود باقی می‌مانند و پس از جدایی یا طلاق هم به خانوادۀ زادگاهی خود بازمی‌گردند («نظامهای افریقایی ... »، 5-6؛ نیز نک‍ : بهنام، ساختها ... ،27، 57) و در‌همه‌حال زنان، به‌ویژه در ایلات و روستاها، تعلق خاطر و پیوستگی خود را با اعضای خانواده (و در آن میان، پدر و برادران که آنها را تکیه‌گاه خود می‌دانند) و خویشاوندان حفظ می‌کنند و تمایلاتشان را به جایگاه و منزلت تیره و طایفۀ پدری نشان می‌دهند. برای نمونه، افراد ایل بهمئی که همه، اعم از رعیت (عشایر)، کدخدا و خان خود را از یک نیای مشترک، و خوانین را عموزاده‌های دور به شمار می‌آورند، به زناشویی با خویشاوندان مادر اشتیاق بیشتری نشان می‌دادند، ازاین‌رو برادر مادر (دایی) نزد آنان از امتیاز ویژه‌ای برخوردار بود و ازدواج با دختردایی ارزش و اعتبار چشمگیری داشت. در ضرب‌المثلی می‌گویند: «خویشِ زینه تویِ حونه، خویشِ میرِه پَسِ حونه (پُشت بُهونه)» (خویشان زن درون خانه و خویشان مرد در بیرون یا پشت خانه جا دارند) (افشارنادری، 44، 60، 64؛ نیز نک‍ : رسترپو، زنان ... ، 177). این ضرب‌المثل چگونگی روابط و نزدیکی زن ایلیاتی با اعضای خانواده خود و شوهر را به‌خوبی می‌نمایاند. 

زناشویی برون و درون گروهی

در فرهنگهای جوامع جهانی به‌طور کلی دو صورت متفاوت در گزینش زن برای همسری وجود داشته است: یکی همسرگزینی در درون گروه و میان افراد خویشاوند و هم‌تبار، و دیگری در بیرون گروه با افرادی از قبیله و تباری دیگر. بر این دو صورت از زناشویی که هریک بر اصل و قاعده‌ای نهاده شده بود، نخستین بار مک لِنان (1827-1881 م)، حقوق‌دان اسکاتلندی و از پیشگامان مکتب تطورگرایی، در کتاب «ازدواج ابتدایی» (1865 م) دو اصطلاح «برون‌همسری» و «درون‌همسری» را به کار برد. بنابر قاعدۀ برون‌همسری، مواصلت میان افراد هم‌گروه در تیره و طایفه ممنوع بود و زنا و «تابو» به شمار می‌آمد و اعضای گروه از ازدواج با یکدیگر بازداشته می‌شدند و موظف به همسرگزینی در بیرون از گروه خود بودند. در شیوۀ درون‌همسری، اعضای یک گروه ناگزیر از گزینش همسر در درون تیره و طایفۀ گروه خود بودند و از ازدواج با افراد گروه خارج از آن بازداشته می‌شدند (بلوکباشی، «دیدگاهها ... »، 87، نیز در فرهنگ ... ، 45-47؛ برای توضیح بیشتر دربارۀ این موضوع، نک‍ : لوی ـ استروس، 65-66).
در ایران از دیرباز دو شیوۀ زناشویی درون و برون همسری معمول بوده، و در هر دو شیوه، دایرۀ همسرگزینی در زناشویی با درنظرگرفتن ممنوعیتهای قانونی، مذهبی و عرفی ازدواج با محارم، تعیین و حد و مرز آن مشخص شده است (برای آگاهی کلی از این ممنوعیتها، نک‍ : بهنام و راسخ، «نظری ... »، 443-445، نیز 444، نمودار ممنوعیتهای زناشویی). در همسرگزینی عموماً دختران حق انتخاب همسر دلخواه خود را نداشتند و این والدین، به‌ویژه پدران بودند که تعیین می‌کردند دخترانشان با چه کسانی و در چه زمانی ازدواج کنند. ناصر خسرو به اقتدار و سلطۀ پدر بر دختر و اختیار در شوهردادن او اشاره دارد و می‌گوید: «پس شوی دختران آن کس باشد که پدر خواهد، نه آن کس که دختران اختیار کنند، و چون دختران بی‌فرمان پدر شوی کنند، بی دو گواه و ولی، نابکار باشند و فرزندان ایشان حرام‌زاده باشند» (ص 285). از این دو شیوۀ همسرگزینی، شیوۀ همسرگزینی درون‌گروهی معمولاً در ایران به‌ویژه در ایلها و روستاها بیش از شیوۀ همسرگزینی برون‌گروهی رواج داشته است. برای نمونه، مقدسی (د 380 ق/ 990 م) به پایبندی سخت دیلمیان به رسم زناشویی درون‌گروهی در سرزمین دیلم اشاره می‌کند و «زن‌دادن به بیگانگان» غیر دیلمی را از «رسمهای شگفت» می‌انگارد و می‌گوید اگر زنی از دیلمیان همسر بیگانه می‌شد، کشتن او واجب بود (2/ 545).

صفحه 1 از7

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: