کدبانو
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 6 تیر 1403
https://cgie.org.ir/Fa/article/273228/کدبانو
پنج شنبه 18 اردیبهشت 1404
چاپ شده
7
کَدْبانو، بانوی خانه، که نقشی اساسی در خانواده دارد و باورها و رفتارهایی حول این نقش شکل گرفته است.
در پهلوی و فارسی نو، کد، کده، کَدَگ یا کَتَک در معنای خانه، اتاق و منزل و کدگبانو در معنای بانوی خانه و در فارسی میانه، بانوک آمده است (مکنزی، 48؛ نیبرگ، 116؛ هرن، 188؛ بهار، 232؛ ایرانیکا، III/ 714). بانو نیز از ریشۀ بان به معنای خانه است (هرن، 40-41)؛ اما هوبشمان این دیدگاه را نمیپذیرد (ص 24-25؛ نیز نک : مظاهری، 86).در فرهنگها و لغتنامهها، کدبانو را بیبی، خاتون و بزرگ خانه آوردهاند و در اصطلاح، زنی را گویند که معتبر و موقر باشد که سامان خانه به دست او ست (برهان ... )؛ همچنین بانوی خانه خدیش و زنی است که خانه را خوب اداره کند و گرداند؛ زن نیک که تعهد خانه و اهل خانه کند ( لغتنامه ... ). کدبانوگری هم انجامدادن کارهای خانه و صرفهجویی معنا شده است (همانجا؛ انوری، ذیل کدبانویی).در مناطق مختلف، این واژه با تلفظهایی چون کَتبانو، کَیبانو، کِدبانو، کِیوانو، کیهدار، کیوانو (بختیاری)، کِیْبنو (خوزستان)، خانم (ترکزبانان) و شاهبانو رایج است (کیا، 632؛ لاریمر، 106؛ نیرومند، 40؛ ایرانیکا، III/ 714-715).
برخلاف آیینها و اعتقادات دیگر مذاهب، که زن از مرد و برای مرد آفریده میشود، در خانوادۀ ایران باستان و در اعتقادات زردشتی، زن و مرد یکسان آفریده میشوند و این تساوی را میتوان به نحوی بارز در خانوادۀ زردشتی نیز مشاهده کرد (آموزگار، 279). چنانکه در متون پهلوی، در نحوۀ بستن پیمان زناشویی آمده است که مرد باید تعهد بدهد که کدبانویی زن را استوار گرداند (ص 173-174). این نوع ازدواج پادشازنی و نوعی است که تا به امروز نیز استوار مانده است (مزداپور، «زن ... »، 82-83). در این ازدواج، کدبانو همانند کدخدا، با فره خاندان و پایندگی آن پیوستگی دارد و فرزندان نیز موظف به اطاعت و «ترسآگاهی» در برابر اویاند (همان، 85). در دوران اشکانیان (ح 250 قم ـ ح 226 م)، ملکه، همچون شاه، تاج بر سر میگذاشت و امتیازات سلطنتی داشت و به تبع آن، در خانوادۀ معمولی هر ایرانی نیز حق زن تحتتأثیر این سازمان اجتماعی محفوظ میماند (آموزگار، 281).در دوران ساسانیان (ح 226-652 م) و با تشدید اختلافات طبقاتی، گروههای مرفه در شرایطی خاص، اجازۀ چندزنی داشتند (امری که پیش از این، میان زردشتیان رایج نبود) و اینچنین در حقوق ساسانی، قوانینی برای چندزنی وضع شد و پیمان ازدواج در 5 نوع شکل گرفت: 1. پادشاهزن؛ 2. ایوکینزن؛ 3. سترزن؛ 4. چکرزن؛ و 5. خودسرزن. از میان این 5 نوع ازدواج، تنها پادشاهزن است که لقب کدبانوی صاحباختیار خانه را دارد و عالیرتبهترین همسر است (داراب، 1/ 180- 188). پادشاهزن دختری بود که با رضایت خود برای بار اول به همسری مردی درمیآمد. به وی مهر و کابین میدادند و در هنگام عقد، براساس شروط عقد میتوانست به انبازی شوهر درآید؛ یعنی در همۀ اموال شوهر سهمی برابر داشته باشد. واژۀ پادشاهی به معنای قدرت و اختیار بود و پادشاهزن حق تصرف اموال خاندان را داشت؛ همچنین، کدبانو میتوانست بعد از مرگ شوهرش، فرد دیگری را به سالاری دودمان بگمارد و با ازدواج با فردی دیگر، این اختیار را به او بدهد (مزداپور، چند ... ، 402، «زن»، 74-75). پادشاهزن اگر فرزندی نداشت، بعد از مرگ شوهر، وارث اموال او میشد و اگر فرزند داشت، میتوانست قیم فرزندانش باشد (داراب، 1/ 180- 188؛ برای آگـاهی بیشتر دربـارۀ انواع ازدواج در ایـن دوره، نک : آموزگـار، 281-286)؛ همچنین، در این نوع ازدواج، مرد بدون اجازۀ پادشاهزن نمیتوانست او را طلاق دهد (ماتیکان ... ، 69-70). در جامعۀ چندهمسری این دوره، گاه مردان ردهبالا بیش از یک زن ممتاز خانه یا گذگبانوگ داشتند. در این شرایط، هر کدبانو خانهای جداگانه داشت و شوهر مکلف بود مادامالعمر هزینههای کدبانوهای خود را بپردازد و از آنها نگهداری کند. فرزندان پسر کدبانو تا سن بلوغ و فرزندان دختر تا زمان ازدواج نیز از حقوقی نزد پدر برخوردار بودند (کریستنسن، 346-347). در مقابل، زنانی هم بودند که از حقوق کدبانو محروم بودند و آنها را چکرزن مینامیدند و به نوعی خدمتکار خانه محسوب میشدند و حتى فرزندان دختر این زنان از جانب پدر از حقوقی برخوردار نبودند (همو، 347). اما چکرزن هم میتوانست مقام کدکبانوک یا پادشازن را احراز کند (درصورت مرگ پادشازن یا نازابودن او یا بهدلخواه کتکختای)؛ در این صورت، او منافع کدبانو را داشت و فرزندان او هم فرزند پادشاهزن محسوب میشدند و بههنگام تقسیم ارث، سهمی هموزن فرزندان پادشاهزن دریافت میکردند (بارتلمه، 54-55).در متون باستـانی، لفظ کدبانو و کدخدا (کدگخدای؛ ه م) در کنار هم میآید و نیکی و بدی که بر خانهای فرود آید، هر دو، آنها را همزمان در بر میگیرد (صد ... ، 28- 29). اگر کدخدا و کدبانو در خانه بمیرند، نباید آنها را از در خانه بیرون برد، زیرا فره خانه با آنها میرود (روایت ... ، 32). در اوستا آمده است که باید شکافی در دیوار پدید آورد و آنها را از این شکاف بیرون برد (2/ 747)؛ این یعنی کدبانو با شوهر خویش در فره خانه سهیم بود و نشان از ارجمندی و قدرت زن در آن دوران دارد (مزداپور، همان، 74). در نیایشهای زردشتی نیز کدبانوی خانه ستایش میشود: «کدبانوی خانه که اشو و سردار اشویی باشد، میستاییم، زن پارسایی را میستاییم که بسیار نیکاندیش، بسیار نیکگفتار، بسیار نیکرفتار، بهخوبی تعلیمیافته و فرمانبردار شوهر خود و اشو باشد» (خرده ... ، 39).
در دورۀ اسلامی و با تغییر احکام شرعی دربارۀ زنان، کارکرد حقوقی زنان جامعۀ زردشتی از میان رفت و رنگوبوی اسلامی به خود گرفت. بااینحال، براساس عرف اجتماعی ایرانیان، زنان اگرچه ملزم به اطاعت از شوهر بودند، هیچگاه به مقام کنیزی و بردگی نرسیدند و در ادارۀ امور خانه، مستقل و چون کدبانوی خانه عمل میکردند (کریمی، 20). در موارد متعددی نیز زنان چهرهای سیاسی داشتند و در به تخت نشاندن شاهان و تحکیم قدرت دربار، نقشی مؤثر ایفا میکردند (نک : حجازی، تاریخ هیچکس، 173-211، تاریخ خانمها، 273-304). در متون تاریخی، شاهد کاربرد واژۀ خانم و خاتون بهجای کدبانو هستیم؛ چنانکه اولینبار بلعمی تنها زن عقدی و ملکۀ انوشیروان را خاتون مینامد که از تبار بزرگان بوده است (2/ 758)؛ اما بهصورت رسمی و در دوران تغییر حکومت مغول در ایران در اوایل دورۀ ایلخانی (654- ح 750 ق/ 1256- 1349 م)، و همزمان با به قدرت رسیدن خان و نشستن او بر تخت سلطنت، واژۀ خاتون و خانم جایگزین عنوان همسر اول در نظام چندهمسری شد. خاتون همچنین، جایگاه ملکه را داشت و این خاتونها همواره از سوی شوهران، اهمیت و احترام فراوانی داشتند (بیانی، 81-82).اشاره به واژۀ کدبانو و زن خانه و نقش او در نقطۀ کانونی خانواده در متون تاریخی و در دورههای مختلف نشان از اهمیت زن و جایگاه او دارد (برای نمونه، نک : نصیرالدین، 167، 177- 178؛ کاشفی، 27). در دورۀ صفویه (10-12 ق/ 16- 18 م) و قاجاریه (13-14 ق/ 19-20 م)، موقعیت زنان، در بیشتر مواقع، براساس موقعیت اجتماعی مردان تعیین میشد و ازآنجاکه زن ناموس مرد (پدر، برادر و شوهر) به شمـار میآمـد، حرمسرا (ه م)هـای دربـار و اندرونـی خانههـا مکانهایی دسترسناپذیر برای افراد غریبه بودند که فقط زنان در آن حضور داشتند و تنها محارم اجازۀ ورود به این اماکن را مییافتند. از این دوران به بعد، لفظ کدبانو دیگر کارکرد سیاسی و حقوقی نداشت و تنها به زنانی اطلاق میشد که در امور خانه و همسرداری توانمند بودند (نک : حجازی، همان، 60-71، 203- 208). در این دوران، واژۀ کدبانو دچار تغییراتی شد و در دورههای مختلف، کدبانو (بانوی اول خانه یا دربار و یا زن محترم) را با پیشوند بیبی (بیبی شاهجهان) و پسوندهای سلطان (خدیجه سلطان)، بیگم (گوهرشاد بیگم)، خانم (بدرجهان خانم، اولین همسر فتحعلی شاه)، سلطنه (اخترالسلطنه)، دوله (انیسالدوله) و جز اینها خطاب میکردند (برای آگاهی بیشتر با این القاب، نک : همـان، 370-376، تاریخ هیچکس، 230-233).
همانگونه که ذکر آن رفت، پس از دورۀ باستان و با تغییر حکومت مذهبی، افزونبر کاربرد القاب ملکه و خاتون به جای واژۀ کدبانو، این واژه کارکردهای دیگری یافت. عنصرالمعالی در قابوسنامه (سدۀ 5 ق/ 11 م) «در آیین زنخواستن»، ازجمله صفات نیکو برای زن را کدبانویی او میداند (ص 129) و توصیه میکند که «از دست زن ... ناکدبانو بگریز که ... کدخدای رود باید و کدبانو بند» (همو، 130).از این دوران به بعد، واژۀ کدبانو به بانوانی اطلاق شد که در شوهرداری، خانهداری، انواع هنرهای دستی و جز اینها تواناییهای فراوانی داشته باشند. عینالسلطنه در دورۀ قاجار، کدبانویی زنان (الموتی) را مشروط میکند به دانستن هنرهایی که زنان شهری آن را نمیدانند؛ هنرهایی چون گلیمبافی، جاجیمبافی، خیاطی و آشپزی (سالور، 5/ 3302-3303). در نقطۀ مقابل، زنانی را که چنین هنرهایی نداشته باشند نفی میکردهاند: آن زن که خالیگری نداند درختی بیبار و گلی است بیرنگ و بوی (نادرمیرزا، 17) و یکی از توصیههایی که به مردان در انتخاب همسر میکردند این بوده است که: «از زن باددستِ ناکدبانو دور باش» (شجاع، 219).در جوامع شهری، از گذشته تاکنون، از معیارهای مهم در انتخاب دختران برای ازدواج، کدبانوگری او بود. دختران از کودکی در خانه و زیر نظر مادر کدبانوشان، به یادگیری اصول خانهداری میپرداختند؛ حتى برای آموزش آشپزی، به خانۀ یکی از بستگان یا همسایگان میرفتند تا در سنین بلوغ به همسری خوب، شایسته و کدبانو مبدل شوند (مظاهری، 202-203). در تهران قدیم، رسم بود که در مراسم خواستگاری، مقداری سبزی پاکنکرده جلو دختر میگذاشتند و از او میخواستند سبزیها را پاک کند. دختر هم میبایست سبزیها را با سرعت و صرفهجویی پاک میکرد؛ برگهای زرد و پوسیده را جدا میکرد؛ با تربچه و پیازچه، سر عروسک درست میکرد و وسط بشقاب سبزی میگذاشت. سبزیهای آش را هم میبایست طوری خرد میکرد که تکههای سبزی داخل قاشق پیدا باشد و برعکس، سبزی قرمه را ریزتر خرد میکرد (کتیرایی، 140). در خراسان، کدبانوبودن دختر یکی از معیارهای انتخاب او برای ازدواج بود. مادر داماد یا یکی از بستگان داماد در روز خواستگاری، برای سنجش کدبانوگری دختر، سؤالاتی از او میپرسد و گاه مقداری سبزی همراه خود به خانۀ دختر میبرد و ضمن دقت در سبزی پاککردن دختر، نام تکتک سبزیها را از او میپرسد (شکورزاده، 171، نیز حاشیۀ 1). در استهبان فارس نیز، دلاله (ه م) دختر موردنظر را مجبور به پاککردن سبزی یا سیبزمینی و جز اینها میکند تا کدبانوگری او را بسنجد (آلابراهیم، 13).همچنین، در خانوادۀ ایرانی، زمانی که صحبت از آشپزی زنان به میان میآید، نقش کدبانو پررنگتر میشود: کدبانوی هر خانه بیشتر اوقات خود را در روز، برای آشپزی و تولید غذا در کنار اجاق آشپزخانه میگذراند (بلوکباشی، 22). این کدبانوی خانه است که از آلودهنشدن اجاق بهسبب حضور زنان ناپاک جلوگیری میکند و وظیفۀ حراست از فضای آشپزخانه را دارد (همو، 23). او با پخت غذا از یکسو، رشتههای مهر و محبت را میان اعضای خانواده نگه میدارد و از سوی دیگر، به بقای نسل و بالندگی خانواده استمرار میبخشد. در خانوادههای اشراف هم، که مسئولیت پخت غذا برعهدۀ خدمه است، این کدبانوی خانه است که بر آشپزخانه نظارت دارد (همو، 24). امروزه نیز اگر دختری هنر خود در آشپزی را نشان دهد، به او میگویند که برای خود کدبانویی شده است و دیگر وقت آن است که ازدواج کند (سامعی؛ بلوکباشی، 58).در نظام کوچنده و عشایری ایران، شوهر سرپرست خانواده و همسر او کدبانوی خانه است و در مواردی، اگر زن خیلی جوان باشد، مادرشوهر نقش کدبانویی را بر عهده دارد و بهمرور، عروس جای او را میگیرد. در خانوادههای چندهمسری، اولویت کدبانویی خانه به زنی میرسد که از نظر اجتماعی، موقعیت بالاتری دارد و درصورتیکه هر دو در یک ردۀ اجتماعی باشند، زن مسنتر کدبانوی خانه است. در صورت فوت شوهر، اگر فرزند پسر بالغ شده باشد (بیشتر از 14 سال)، او سرپرست خانه و مادرش کدبانوی خانه است (اماناللٰهی، 148-150).در جوامع ایلی و عشیرهای، کدبانوی خانه علاوهبر نگهداری از کودکان، وظایف متعددی بر دوش دارد: پختن نان، دوشیدن شیر، تهیۀ مواد لبنی، بافتن قالی و گلیم و جز اینها. زن ایلاتی درآنواحد با پا گهواره را تکان میدهد و با زبان لالایی میخواند و با دستانش نخ میریسد و با نگاهش مواظب گله و رمهها ست؛ چنانکه در مثلی میگویند: اَویار و هیوهیار؛ حِیشکن و دروکن (زن آبآور و هیزمجمعکن، شخمزن و دروگر است؛ داودی، 230، 232؛ فرزین، 66). در این جوامع، حتى نشانههای کدبانوگری بر سنگ قبرهای زنان خانواده نقش میبندد، نشانههایی چون دار قالی و ابزار آن (شانه، قیچی و جز اینها)؛ شانۀ مو؛ مهر؛ پرنده؛ کَل و بز کوهی؛ گل و درخت؛ و زن اسبسوار (همانجـا، نیز نک : ص 68-72، تصاویر). زن را کلیددار دارایی خانواده میدانستند؛ ازاینرو، کلید و قفل هم از جملۀ تصاویر روی سنگ قبر زنان است (داودی، 227). در ایل سنگسری، اگر زنی میتوانست خوب کرهگیری کند و مشک بزند، او را کدبانو میدانستند و کسب این عنوان برای زنان بسیار باارزش بود (شاهحسینی، 97). در خوزستان، هم کدبانو زنی شوهردار، خانهدار و آدابدان است (نیرومند، 40).در این جوامع، کدبانوان، که گاه لقب بیبی را میگیرند، پیش از برخاستن خان از خواب، به آشپزخانه میروند تا مدیریت مستمر خانه و آشپزخانه را از سر گیرند (طاهری، 214). علاوهبر وظایف خانه، بیبی و زنان کدبانوی ایل در تصمیمگیریهای مهم قومی و ایلی نیز سهم بسزایی دارند و گاه از بروز جنگ یا کشتار جلوگیری میکنند. کارها و مسائل مهم جامعۀ ایلی از گذشته تاکنون، به نام خانها، اما با مشورت بیبیها، حلوفصل میشده است و زنان و مادران کدبانو در بافت فرهنگ شورای ایل، نقش کارسازی ایفا میکنند (همو، 114). در یکی از ایلات کهگیلویه نقل شده است: زمانی که خان ایل تصمیم داشت چند تن از متخطیان ایل را مجازات کند، یکی از بیبیهای باسواد و کاردان به میدان میآید و در برابر حکم خان میایستد و در مناظرهای با خان، حکم مجازات را لغو میکند (همو، 110-111)؛ همچنین، اگر اردویی نظامی از راهی میگذشت و زنان برای جلوگیری از جنگ و خونریزی جلو میآمدند، تفنگچیان به احترام این زنان، از راه دیگری میرفتند (همو، 118، برای آگاهی بیشتر دربارۀ نقش بیبیها در ایلات کهگیلویه، نک : ص 197، 296).بختیاریها هم القابی چون شاهزن را به زنان شایسته و بالیاقت اعطا میکردند. شاهزنان در میان بختیاریها امتیازاتی داشتند: حق مالکیت اموال، فرزند و خانه، حق شکایت از شوهر و محرومکردن او از زندگی با خودشان. بیبی (بیوی) هم لقب دیگر زنان بختیاری است. رفتار احترامآمیز نسبت به بیبی بیشتر برگرفته از موقعیت و شأن خانواده، اصل و نسب و مقبولیت او در ایل است. او تجربههای خود را به عروس منتقل میکند و کسی روی حرفش حرفی نمیزند. در نبود و پس از مرگ شوهرش، ادارۀ اموال و املاک برعهدۀ او ست. به حرمت سخنش، جنگهای قومی و قبیلهای پایان مییابد و او را گاه با لفظ «آ» میخوانند (داودی، 215-216؛ رایس، 61-62). آیینی نیز با عنوان «مینااندازی» در بختیاری اجرا میشود که براساس آن، به هنگام جنگ و خونریزی، هرگاه زنی سرش را برهنه میکرد، یعنی مینای خود را در میدان جنگ میانداخت، دو طرف به احترام و حرمت او دست از جنگ میکشیدند (داودی، 227).زن اصلی خان هم بیبی خوانده میشود و حتماً باید از دختران خوانین دیگر باشد. در گذشته، خانها اسناد و نامههای خود را مهر میکردند و درصورت حضورنداشتن خان در ایل، تنها بیبی اجازۀ استفاده از این مهر را داشت. البته خود بیبیها هم مهرهایی مخصوص به خود داشتند که در معاملات شخصی از آن استفاده میکردند (رایس، 63).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید