صفحه اصلی / مقالات / ابواسحاق غزی /

فهرست مطالب

ابواسحاق غزی

ابواسحاق غزی

نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 17 بهمن 1400 تاریخچه مقاله

اَبو‌اِسْحاقِ غَزّی، ابراهیم بن عثمان بن کلبی اَشْهَبی (441-525‌ ق/ 1049-1131 م)، شاعر مدیحه‌سرای عرب در عصر سلجوقیان. منـابع نـام پدر او را یحیى و محمد نیز آورده‌اند (نک‍ : ابن‌انباری، 269؛ ابن‌خلکان، 1/ 57) و کنیۀ او به‌اختلاف ابو‌القاسم، ابو‌مدین و ابو‌فرقد ذکر شده است (ابن‌عساکر، 2/ 469؛ سبط ابن‌جوزی، 8(1)/ 133؛ صفدی، 6/ 51).

وی در غزه، زمانی که شهر هنوز در دست فاطمیان بود، به دنیا آمد؛ با‌این‌همه، به‌عنوان یک سنی شافعی‌مذهب زمانی نسبتاً طولانی را در آنجا سپری کرد و ادب آموخت (عماد‌الدین، قسم شعراء ‌الشام، 1/ 3؛ ابن‌جوزی، 10/ 15؛ یاقوت، 3/ 800؛ ابن‌اثیر، 10/ 666؛ ابن‌فضل‌الله، 15/ 460؛ EI2, S)، اما هیچ‌گونه اطلاعی از زندگی او در این دوران در دست نیست. وی از غزه به حلب و از آنجا در 481 ق/ 1088 م به دمشق رفت و از نصر بن ابراهیم مقدسی (د 490 ق) حدیث شنید (ابن‌عساکر، همانجا؛ ذهبی، سیر ... ، 19/ 554؛ ابن‌شاکر، 12/ 208؛ طاهر، 1/ 180).

غزی در زمان حکومت المستظهر راهی بغداد شد و در مدرسۀ نظامیۀ بغداد اقامت گزید و به مدح و رثای بزرگان و استادان آن دیار، ازجمله ابو‌الحسن علی بن محمد، معروف به کیا‌هراسی (د 504 ق) و سدید‌الدولـه ابن‌انبـاری (د 558 ق) پـرداخت (نک‍ : ابن‌عساکر، 2/ 470؛ عماد‌الدین، همان، 1/ 23-27؛ ابن‌خلکان، ذهبی، ابن‌شاکر، همانجا‌ها؛ صفدی، 3/ 279؛ یافعی، 3/ 230؛ ابن‌عماد، 4/ 67). در اثنای اقامتش در بغداد به حلّه نیز سفر کرد و امیر آن دیار، سیف‌الدوله صدقة بن منصور (حک‍ 479-501 ق) را مدح نمود، اما از جانب وی به او اعتنایی نشد (نک‍ : طاهر، همانجا؛ EI2, S). غزی سر‌انجام بغداد را ترک کرد و راهی ایران شد، جایی که نیمۀ دوم عمر طولانی خود را در آن سپری کرد؛ او از‌آنجا‌که همواره به امید کسب پاداش در جست‌و‌جوی یافتن ممدوح بود، به شهر‌های بسیاری سفر کرد و به ستایش امیران و بزرگان آن شهر‌ها پرداخت (نک‍ : ابن‌عسـاکر، 2/ 469؛ عماد‌الدین، همان، 1/ 3؛ سبط ابن‌جوزی، ابن‌خلکان، ابن‌شاکر، همانجا‌ها؛ EI2, S).

غزی در اصفهان ابو‌نصر احمد بن حامد، عموی عماد‌الدین کاتب، صاحب خریدة ‌القصر، همچنین یکی از اعضای شبانکاریان (بنو‌فضلویه) و در شیراز قاضی عماد‌الدین طاهر را مدح کرد (نک‍ : عماد‌الدین، همان، 1/ 5؛ طاهر، 181؛ EI2, S). وی در شروان ظاهراً از سوی شروانشاه فریبرز بن سالار (آغاز حک‍ 455 ق) مورد توجه قرار نگرفت و به همین سبب زبان به هجو او گشود (نک‍ : عماد‌الدین، همان، 1/ 18-20؛ EI2, S). در کرمان از سوی مکرم بن علا، وزیر ادب‌پرور تورانشاه که به بخشندگی شهره بود، نواخته شد و در شمار مداحان خاص او در‌آمد، تاآنجاکه غالب مدیحه‌های وی در ستـایش مکرم و فتوحات او ست (نک‍ : عماد‌الدین، همان، 1/ 5، 11-16، 38، نیز قسم شعراء ایران، ذیل ‌الصاحب مکرم بن علا؛ ذهبی، همانجا؛ ابن‌عماد، 4/ 68؛ اقبال، 87، 89-90؛ محمد بن ابراهیم، 24-25).

غزی در سمرقند به دربار قرا‌خانیان راه یافت (EI2, S) و سر‌انجام در اواخر عمر به مرو رفت و ظاهراً نزد سلطان سنجر از موقعیت خوبی بر‌خوردار شد و چند تن از وزرای او از‌جمله ابو‌المحاسن عبد‌الرزاق، برادر‌زادۀ خواجه نظام‌الملک، و نصیر‌الدین مروزی را مدح کرد (نک‍ : اقبال، 244، 263؛ EI2, S).

سمعانی می‌گوید که غزی را در مرو ملاقات کرده و توانسته‌ است بخشی از مسوّده‌های اشعارش را که خود وی هنگام سفر به بلخ فروخته بود، به دست آورد و بیش از 5هزار بیت از آنها را نسخه‌برداری کند (نک‍ : عمـاد‌الدین، قسم شعراء الشام، 1/ 32)، امـا باقی‌ماندۀ سروده‌های او در یک حادثۀ آتش‌سوزی در بلخ از میان رفته است (همانجا). غزی پیش از آنکه به بلخ برسد، در‌گذشت؛ جسدش را به بلخ بردند و در آنجا به خاک سپردند (ابن‌انباری، 270؛ عماد‌الدین، همان، 1/ 33؛ ابن‌جوزی، 10/ 16). برخی گفته‌اند وی به قصد زیـارت خـانۀ خدا، مرو را ترک کرده بود (نک‍ : سبط ابن‌جوزی، همانجا). ابو‌علی بن طباطبا در رثای او ابیاتی سروده است (نک‍ : صفدی، 6/ 54). غزی با شاعران بزرگی چون ابو‌المظفر محمد ابیوردی (د 507 ق) و ابو‌بکر احمد ارّجانی (د 544 ق) هم‌عصر بوده، و با طغرایی، صاحب لامیة ‌العجم دوستی و مکاتبه داشته است (عماد‌الدین، همان، 1/ 27، 28).

 

شعر

همۀ منابع قریحۀ شاعری و زیبایی و استواری شعر او را ستوده‌اند و وی را شاعری توانمند خوانده‌اند که میل به نو‌آوری داشته است و گفته‌اند سروده‌های او به‌عنوان ضرب‌المثل به کار می‌رفته است و برخی نیز او را به متنبی، شاعر بزرگ عصر عباسی تشبیه کرده‌اند (نک‍ : ابن‌انباری، همانجا؛ عماد‌الدین، همـان، 1/ 3، 6؛ ابن‌جوزی، 10/ 15؛ ابن‌اثیر، همانجا؛ ذهبی، العبر، 2/ 419؛ ابن‌شاکر، همانجا؛ عباس، 7؛ مصطفى، 501؛ یاغی، 17). به‌کار‌گیری صنایع بدیع و به‌ویژه جناس که در آن دوران معمول بوده است و نیز تشبیه در حد قابل‌توجهی در اشعار او دیده می‌شود و رشید‌الدین وطواط به اشعـار او استشهاد کرده است (جم‍ ؛ عماد‌الدین، همـان، 1/ 11، 30، 59؛ نیز نک‍ : ابن‌خلکان، 1/ 59؛ بستانی، 2/ 144).

غزی به گفتۀ خودش در مقدمۀ دیوان (نک‍ : عماد‌الدین، همـان، 1/ 5) در عنفوان جوانی تنها از روی ذوق شعر می‌سروده، اما تنگی معیشت او را وا‌داشته تا شعر را وسیلۀ کسب روزی قرار دهد و آنگاه که مدیحه خواستاری نداشته، از آن دست کشیده است. وی چون بسیاری دیگر از شاعران، از زمانه و آنان که به فرهیختگان وقعی نمی‌نهند، شکوه کرده، و اظهار داشته است که بهره و نصیب در دنیا از آنِ نا‌راستان است (نک‍ : همان، 1/ 16، 17، 20).

یکی از قصاید مشهور غزی قصیده‌ای است در وصف ترکان که تقریباً همۀ منابع بدان اشاره، و ابیاتی از آن نقل کرده‌اند (نک‍ : همان، 1/ 9؛ ابن‌جوزی، 10/ 15، 16؛ ابو‌الفدا، 5/ 10؛ ابن‌وردی، 2/ 57؛ ابن‌کثیر، 11/ 215؛ نیز سلام، 235). به گفتۀ برخی منابع، وی در سرودن نوعی شعر به نام «موالیا» به شیوۀ بغدادیان که آن را به آهنگ می‌خوانده‌اند، تبحر داشته است (ابن‌خلکان، 1/ 59؛ بستانی، همانجا). بارودی شاعر معاصر عرب نیز بدو توجه داشته، و در مختارات خود از شاعران بزرگ، بیش از 000‘1 بیت از او را آورده است ( الموسوعة ... ، 1/ 41).

غزی به فرمان مکرم بن علا بخشی از اشعار خود را شامل 000‘1 بیت گرد ‌آورده بوده است (عماد‌الدین، همان، 1/ 3؛ ابن‌فضل‌الله، 15/ 485-486؛ ابن‌خلکان، 1/ 58؛ طاهر، 181، 182) که البته با توجه به عمر طولانی وی به‌عنوان یک شاعر مدیحه‌سرا، باید بسیار بیش از این شعر سروده باشد، اما به گفتۀ سمعانی او در ضبط و حفظ اشعارش بخل می‌ورزیده است (نک‍ : عمـاد‌الدین، 1/ 32) و برخی نیز گفته‌اند شمار بسیاری از آنها را خود او از میان برده است. به‌هر‌حال، دیوانی که اکنون از غزی در دست است، شامل 5هزار بیت است (طاهر، 182). این نکته نیز در‌خور ذکر است که با‌آنکه غزی مدتی طولانی را در ایران به سر برده و وزیران، امیران و بزرگان خراسان و کرمان را مدح گفته است، اما سروده‌های او که در آن سامـان بسیـار مشهور نیز گشته بوده (نک‍ : نظـامی، 101)، همچون بسیاری از شاعران تازی‌گوی سده‌های 4 و 5 و 6 ق که در ایران می‌زیسته‌اند، همه به زبان تازی است و ادبیات و فرهنگ عرب بر آنهـا حـاکم است (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : دبـا، ابن‌بابک؛ ابن‌حجاج؛ نیز اصفهان، بخش ادبیات عرب در اصفهان).

دیوان غزی تا‌کنون به چاپ نرسیده، و نسخه‌های خطی آن که احتمالاً از نسخۀ سمعانی اخذ شده است، در کتابخانه‌های برلیـن ( آلوارت، شم‍ 7680)، پـاریس (دوسلان، شم‍ 3126)، ویـن (فلوگل، شم‍ 495)، گـارت (حتی، شم‍ 38)، لیدن (هوتسمـا، شم‍ 9)، توپکـاپی‌سرای (نک‍ : رشر، 713)، قـاهره (خدیویه، 4/ 250)، اسعـد افندی و عاطف افندی (نک‍ : GAL, S, I/ 448) موجود است. بخش مهمی از این دیوان مدایحی است خطاب به 58 ممدوح مختلف، اما انواع دیگر شعر چون هجو، عتاب و وصف نیز در آن دیده می‌شود (عماد‌الدین، 1/ 6-75). ابن‌فضل‌الله (15/ 460-485) و نیز ابن‌دقمـاق (جم‍‌ ) میزان در‌خور‌توجهی از اشعار او را نقل کرده‌اند. شایان ذکر است که بخشی از سروده‌های غزی به‌خطا ضمن دیوان ابیوردی به چاپ رسیده است (نک‍ : اسعد، 33-37؛ اقبال، 90).

 

مآخذ

ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌انباری، عبد‌الرحمان، نزهة ‌الالباء، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، 1959 م؛ ابن‌جوزی، عبد‌الرحمان، المنتظم، حیدر‌آباد دکن، 1358 ق/ 1939 م؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن‌دقماق، محمد، الدر ‌الفرید و بیت القصید، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1408 ق/ 1988 م؛ ابن‌شاکر کتبی، محمد، عیون ‌التواریخ، به کوشش فیصل سامر و عبد‌المنعم داوود، بغداد، 1397 ق/ 1977 م؛ ابن‌عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ ابن‌عماد، عبد‌الحی، شذرات ‌الذهب، قاهره، 1350 ق؛ ابن‌فضل‌الله عمری، احمد، مسالک ‌الابصار، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1408 ق/ 1988 م؛ ابن‌کثیر، البدایة؛ ابن‌وردی، زین‌الدین، تتمة ‌المختصر، به کوشش رفعت بدراوی، بیروت، 1389 ق/ 1970 م؛ ابو‌الفدا، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، 1380 ق/ 1960 م؛ اسعد، عمر، مقدمه بر دیوان ابیوردی، بیروت، 1407 ق/ 1987 م؛ اقبال آشتیانی، عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، تهران، 1338 ش؛ بستانی؛ خدیویه، فهرست؛ دبـا؛ ذهبی، محمد، سیر ‌اعلام ‌النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1405 ق/ 1984 م؛ همو، العبر، بیروت، 1405 ق/ 1985 م؛ رشید وطواط، حدایق السحر فی دقایق الشعر، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1308 ش؛ سبط ابن‌جوزی، یوسف، مرآة ‌الزمان، حیدر‌آباد دکن، 1951 م؛ سلّام، محمد زغلول، الادب فی العصر الایوبی، قاهره، 1368 م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش س. ددرینگ، ویسبادن، 1394 ق/ 1974 م؛ طاهر، علی جواد، الشعر العربی فی العراق و بلاد العجم، بغداد، 1958 م؛ عباس، احسان، «الشعر فی فلسطین حتی العام 1967»، الموسوعة ‌الفلسطینیة (بخش دوم، دراسات خاص)، بیروت، 1990 م، ج 4؛ عماد‌الدین کاتب، محمد، خریدة ‌القصر، قسم شعرای ایران، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ همو، همان، قسم شعراء الشام، به کوشش شکری فیصل، دمشق، 1375 ق/ 1955 م؛ محمد بن ابراهیم، سلجوقیان و غز در کرمان، به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1343 ش؛ مصطفى، شاکر، «فلسطین ما بین العهدین الفاطمی و الایوبی»، الموسوعة ‌الفلسطینیة (بخش دوم، دراسات خاص)، بیروت، 1990 م، ج 2؛ الموسوعة ‌الفلسطینیة (بخش عام)، دمشق، 1984 م؛ نظامی عروضی، احمد، چهارمقاله، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1327 ق/ 1909 م؛ یاغی، عبد‌الرحمان، حیاة ‌الادب الفلسطینی الحدیث، بیروت، 1981 م؛ یافعی، عبد‌الله، مرآة ‌الجنان، بیروت، 1390 ق/ 1970 م؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:

Ahlwardt ; De Slane ; EI2, S; Flügel, G., Die Arabischen, persischen und türkischen Handschriften, der Kaiserlich-Königlichen Hofbibliothek zu Wien, Vienna, 1860; GAL, S; Hitti, Ph. K. et al., Descriptive Catalog of the Garrett Collection of Arabic Manuscripts, Princeton, 1938; Houtsma, M. Th., Catalogue d’une collection de manuscrits arabes et turcs, Leiden, 1886; Rescher, O., «Arabische handschriften des Top Kapú Seraj», Revista degli Studi Orientali, 1911, vol. IV.

بابک فرزانه

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: