صفحه اصلی / مقالات / فرهنگ واژه های عامیانه /

فهرست مطالب

فرهنگ واژه های عامیانه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 1 آذر 1400 تاریخچه مقاله

فَرْهَنْگِ واژه‌هایِ عامیانه، واژه‌نامه‌ای کوچک از مصطلحات زبان گفتاری دورۀ قاجار، نوشتۀ رضا حکیم خراسانی، که جزو نخستین آثار مدون در این زمینه است. 
مؤلفْ این واژه‌نامه را در 1307 ق / 1890 م، یعنی در سالهای پایانی پادشاهی ناصرالدین شاه فراهم آورد. به عقیدۀ مصحح، چه‌بسا نام یادشده مستعار، و وی از رجال و دانشمندان مشهور آن زمان باشد که نخواسته نام حقیقی خود را افشا کند (آل‌داود، 10). حدس دیگر اینکه مؤلف از دیوانیان متوسط‌الحال و ناشناس این عهد بوده که ذوقی داشته و در حین سفر، به تدوین یادداشتهای خود نیز پرداخته است. چنان‌که از یادداشتهای او در حواشی صفحات آخر نسخۀ خطی برمی‌آید، پاره‌ای از اوراق کتاب را در سفر تهران به مناطق جنوب غربی ایران به نگارش درآورده است (همانجا). 
مصححْ این کتاب را براساس تنها نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ مجلس (شم‍ 156‘5)، ضمیمۀ نامۀ فرهنگستان چاپ کرده است. این واژه‌نامه اگرچه هم‌زمان با مرآت البلهاء تألیف شده است و هر دو از قدیم‌ترین فرهنگهای زبان فارسی گفتاری به شمار می‌روند، اما شباهت اندک بدان دارد. واژه‌نامۀ حاضر حاوی 158 مدخل از برخی مصطلحات، کنایات و تعابیر عامه است که به ترتیب الفبایی تنظیم شده است (همانجا). 
واژگانی از این واژه‌نامه در کتب لغت و یا در آثار شاعران و نویسندگان وارد نشده‌اند، مانند آلت معطله، بزگیر، بی‌بی‌بنفشه، سگ پاسوخته، مشنگی، تاطوله، گاگول و جز اینها (نک‍ : حکیم، سراسر اثر). به نظر می‌رسد برخی از واژگان نیز برساختۀ مؤلف باشد؛ مثل «دقرنُوش: شاهزادگان و بزرگ‌زادگانی که در مجالس ابداً گوش به حرف کسی ندهند، اگرچه دولت‌خواهی خودشان بوده باشد و عاشقِ حرفهای خود باشند و معلوماتِ ذهنی خود» (ص 14). 
امروزه برخی از آن واژه‌ها در زبان عامه و مخفی به کار می‌رود؛ مثل «گاگول: با کاف فارسی، اشخاص جسیم بلغمی‌مزاج را گویند که در عمرهای دراز معاشرت با مردمان خوب و تربیتهای دوری، به حالت طفولیت و رضاع باقی باشد و جز طرز و روشهای خود در عالمْ عیب و دیوانگی شمارد» (همانجا)، و یا «گداگشنه» (ص 15). همچنین برخی واژگان را امروزه به‌شکل واژه‌آمیزی به کار می‌بریم؛ برای نمونه: «جلنبر»، که در کتاب «جُل‌انبار» (همانجا) ضبط شده است. بنابر قراینی، برخی واژه‌ها در تداول مردم اصفهان رایج بوده است و گاه مؤلف بدانها اشاره دارد؛ مثل «شلخته‌پلخته: عموماً اهل اصفهان را می‌گویند» (همانجا)، «قاپ هفت‌رو ساییده: قاپ قمارخانه» (ص 14)، «لُختی» (ص 15)، «شپش لحاف کهنه» (ص 18)، و «علی‌واویلایی» (ص 27). 
تعریف واژگان در این واژنامه به روش عبید زاکانی (ه‍ م) در رسالۀ تعریفات، ساختگی و طنزگونه است؛ برای نمونه: «لازم‌النفقه: ملّاهای بی‌سوادِ عِمامه‌بزرگ که به سلامِ فقط و بالانشستن از مردم و بزرگان شاد و راضی باشند» (نک‍ : حکیم، 15). 
6 واژه از این فرهنگ، در مرآت البلهاء (ه‍ م)، منسوب به شریعتمدار تبریزی نیز آمده، اما با تفاوت تعریف؛ مانند «گوشت‌تلخ: عموم قاپوچیان و خواجه‌سرایان و نایبان فرّاش‌خانه و نسق‌چیان و بعضی از قورچانچیان خر را گویند» (نک‍ : حکیم، 38)، که در مرآت البلهاء این‌چنین توضیح داده شده است: «تحویلدار وجوهات را گویند، درصورتی‌که بـرات‌دار از او عاجز و مستأصل باشد. ایـن صفت مرکب از طمع و ظلم است» (ص 94-95). 

مآخذ

آل‌داود، علی، مقدمه بر فرهنگ واژه‌های عامیانه (نک‍ : هم‍‌ ، حکیم خراسانی)؛ حکیم خراسانی، رضا، فرهنگ واژه‌های عامیانه (در دورۀ قاجار)، به کوشش علی آل‌داود، ضمیمۀ نامۀ فرهنگستان، تهران، 1384 ش، شم‍ 19؛ «مرآت البلهاء»، منسوب به شریعتمدار تبریزی، عقائد النساء و مرآت البلهاء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، 1350 ش.  

حسن ذوالفقاری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: