صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / باورهای عامه / آسوریان /

فهرست مطالب

آسوریان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 9 مرداد 1400 تاریخچه مقاله

مراسم سوگواری برای متوفا معمولاً یا در عصر روز اول یا عصر روز سوم به همراه ادای نماز جماعت برگزار می‌شود. مراسم روز هفتم و مراسم چهلم و نیز سالگرد به همین ترتیب برگزار می‌شود با این تفاوت که در مراسم سالگرد، سنگ قبر جدید که شامل بنای کوچکی با فرم صلیب یا نقش کنده‌کاری شدۀ صلیب بر روی آن به همراه حکاکی تاریخ فوت و تولد نام متوفا و آیه‌ای از انجیل به زبان سریانی و زبان فارسی است، در محل سنگ قبر قبلی نصب می‌شود. امروزه عکسی هم از متوفا در دیوار کوچکی ایستاده بر سنگ قبر جاسازی می‌شود. خانوادۀ متوفا تا مدتها به دیدن قبر می‌روند، و با گذاشتن گل بر روی قبر متوفا و دود کردن کندر پیام تقاضای آمرزش خود را به روح مرده می‌رسانند. در پایان مراسم پذیرایی از کشیش و حضار با قهوۀ بسیار جوشیدۀ کم‌شیرین، حلوا (پخته‌شده با کره، آرد نیمه‌سرخ به همراه شیرۀ انگور) و چای صورت می‌گیرد. آسوریان در مراسم عزا جوراب، لباس و روسری مشکی می‌پوشند و بنابر سنت فرهنگی و خانوادگی پوشیدن لباس سیاه را بسته به جوان یا پیر بودن، پدر یا مادر بودن متوفا تا روز چهلم یا تا سالگرد او ادامه می‌دهند (صلیبی). 

خویشاوندی

 نظام خویشاوندی آسوریان تا نیم قرن گذشته بر مبنای روابط قبیله‌ای و عشیره‌ای استوار بود. زندگی در روستاهای اورمیه و دیگر مناطق مانند خسروآباد و تپه‌ور در سلماس، برپایۀ بافت خانوادۀ گسترده حاکم بود که در رأس آن بزرگ خاندان قرار داشت و فرزندان، عروسها و دامادها در سطوح بعدی قرار می‌گرفتند. همگی این افراد در خانه‌ای بزرگ در کنار هم زندگی می‌کردند و بدین‌ترتیب ارتباط متقابل و بسیار درهم تنیده‌ای میانشان شکل می‌گرفت. بزرگ خاندان، حافظ کلیۀ منافع مالی و حیثیتی خانوادۀ گستردۀ خود بود و در کلیۀ تصمیم‌گیریها حرف، حرف او بود. در بسیاری از خانواده‌های چنین گسترده عروسها با خانوادۀ شوهری خود تا پایان عمر زندگی می‌کردند. این الگوی خویشاوندی به نحو ضعیف‌تری در مناطق شهری اورمیه، سلماس، تبریز و سنندج و حتى کرمانشاه نیز دیده می‌شد. در میان آسوریان کلدانی ـ کاتولیک شهر سنندج که بیشتر زمین‌دار بودند، کلیۀ عروسها با فرزندانشان در یک حیاط بزرگی که در اطراف آن ساختمانهای مسکونی متعددی قرار داشت، با یکدیگر زندگی می‌کردند. در میان این گروه از آسوریان ازدواجهای خویشاوندی به شدت رواج داشت. با این هدف که ثروت خانواده در میان خانواده باقی بماند و بیرون نرود. این پدیده در میان آسوریان ساکن آذربایجان و دیگر مناطق به‌ویژه طرف‌داران کلیسای شرق آسوری کمتر دیده می‌شود. زیرا قوانین این کلیسا ازدواج دختـرخاله ـ پسرخاله، یا پسردایی ـ دخترعمه و دخترعمو ـ پسرعمو را شایسته نمی‌داند و زوجین را به عقد و ازدواج یکدیگر درنمی‌آورد. در میان خانواده‌های گستردۀ روستایی در 100 سال گذشته، اگر حفظ ثروت خاندان نیز مورد نظر بوده است، غالباً عروسهایشان را از خانواده‌های گستردۀ هم‌تراز خود از دیگر روستاها برمی‌گزیدند. 
از 50 سال پیش تاکنون بافت خانوادۀ گسترده جای خود را به‌تدریج به خانوادۀ هسته‌ای داده است و فقط در میان ساکنان روستاهای اورمیه، خسروآباد یا تپه‌ور می‌توان ساختار قدرت خانوادۀ گسترده را مشاهده کرد. در خانوادۀ هسته‌ای امروز در میان آسوریان الگوی پدرسالاری دیده می‌شود که البته روی آن به سوی توزیع مناسب قدرت میان زن و مرد در پرداختن به امور خانواده و تصمیم‌گیریهای مهم است. اگرچه خانواده‌های آسوری درگذشته بیشتر پرفرزند بوده‌اند، اما امروزه بنابر شرایط اجتماعی و اقتصادی شمار فرزندان به دو یا 3 نفر کاهش یافته است، زیرا زن و مرد در کنار یکدیگر بنا بر اصل محبت و تفاهم و از خودگذشتگی که دین مسیح(ع) آن را پیام داده است، می‌بایست برای رفع نیازهای خانواده کار کنند. اعتقاد به اصل حفظ وحدت قومی و دینی، والدین را موظف می‌سازد تا حد امکان فرزندان خود را برای تحصیل به مدارس آسوری که وابسته به کلیساها و انجمنهای آسوری است، بفرستند. در فرهنگ حاکم بر فضای خانواده بر ارزشهای قومی و دینی تأکید می‌شود. اقتدار پدر در خانواده، احترام به اعضای نسل پیش (پدربزرگها و مادربزرگها که با فرزندانشان زندگی می‌کنند)، احترام متقابل میان زن و شوهر و فرزندان همه ویژگیهایی است، برخاسته از فرهنگ دینی و قومی آسوریان که بی‌تردید از فرهنگ ایرانی نیز تأثیر پذیرفته است (صلیبی). 

رقص و موسیقی

مبحث موسیقی آسوری را می‌توان به انواع مختلفی همچون موسیقی فولکلوریک، پاپ، کلاسیک، کلیسایی (مذهبی) و موسیقی حماسه‌ای تقسیم کرد. از بزرگ‌ترین موسیقی‌دانان آسوری «ویلیام دانیل» آهنگساز، شاعر و ویلن‌نواز سرشناس است که قطعات حماسی و مضامین ملی و عاشقانۀ وی بسیار مورد توجه آسوریان است. «نبو عیسى بی» آهنگساز برجستۀ موسیقی کلاسیک، فولکلور، موسیقی ملی و حماسه‌ای آثار برجسته‌ای را تدوین نموده است؛ «اپرای شامیرام» از سروده‌های او ست که مضمونی حماسی و ملی دارد. «پولوس خفری» استاد موسیقی کلاسیک و موسیقی فولکلور آسوری بود. وانیا داوید، آسور حدون خفری، شورا میخائیلیان، یولیوس عیسایی نیز در حیطۀ موسیقی فولکلور و کلیسایی قطعاتی را سروده و اجرا کرده‌اند. در مجموع موسیقی فولکلوریک آسوری سرشار از مضامین ملی، حماسی، نغمه‌های عاشقانه و وصف طبیعت است. همچنین محتوای موسیقی فولکلوریک بازتاب‌دهندۀ ارزش و آرمانهای ملی آسوری، محبت‌جویی و عشق‌ورزی، برانگیختن احساسات ملی، تحسین طبیعت و رنج و دشواریهای زندگی است. 
رقصهای ملی براساس موسیقی فولکلور و حماسی به دو صورت اجرای تک نفره و اجرای گروهی متجلی می‌گردند. رقصهای تک نفره مانند لَزدِنْقَه، از رقصهای معروف آسوری است. انواع رقصهای گروهی اینها ست: شیخانی، جانی مان (چوپی)، تولاما، اکمل، شاپ شاپا، زینگرته، هوبربه، تَنزَرَه و ... . تمامی این رقصهای گروهی (خیکه)، با هدایت یک رقصندۀ ماهر که دستمالی را نیز بالای سر خود تکان می‌دهد (رش خیکه) همراه است. زنان و مردان دستهای یکدیگر را می‌گیرند و بنابر الگوی خاص رقص، گام برمی‌دارند و پا بر زمین می‌کوبند و با نظم خاصی، شانه به شانۀ یکدیگر، به بدن حرکات موزون می‌دهند. پیام رقصهای دسته‌جمعی عبارت است از یگانگی و اتحاد برای دستیابی به آرمانهای قومی که با گرفتن دستهای یکدیگر به هنگام رقص القا می‌شود؛ پای کوفتن منظم و محکم نیز نشانه‌ای از قدرت معنوی آسوریان و مصمم بودن و ثابت‌قدم بودن آنها در راه تحقق اهداف اجتماعی، فرهنگی و ملی است (صلیبی). 

حماسه

فرهنگ و فولکلور آسوریان از انواع حماسه آکنده است. حماسه‌های آسوری در جنبه‌های دیگر فرهنگ آنها همچون رقص و موسیقی، ترانه‌ها و سرودها نیز متجلی است. ازجملۀ مهم‌ترین حماسه‌های آسوری، حماسۀ قاطنیا، حماسۀ گیلگمش (ه‍ م) و حماسۀ سارگون اکدی است. در اینجا به اختصار به حماسۀ قاطنیا اشاره می‌شود: 
در سرزمین آشوریان امیری آشوری به نام توما حکومت می‌کرد که در محضرش کوه‌نشین و دشت‌نشین دوست و همدل بودند. سفرۀ زربافت توما و برادرش از بام تا شام گسترده بود و چون مثلی ورد زبانها بود: «مگر سفره‌تان سفرۀ امیر توما ست که 9 شب آن را برمی‌چینند و 9 روز». در چنین محفلی که هرکس به گرد سفره بود، «توما» برمی‌خاست، جام در دست می‌غرید و جوانان را به رشادت فرا می‌خواند تا در پایکوبی و زورآزمایی با جوانان دیگر توانشان را بیازمایند. تا اینکه هیولایی سدها را بست و مانع ورود آب به سرزمین امیرتوما شد. جویباران خشکیدند و همه جا خشک و همه چیز خاموش شد، اما توما می‌غرید کیست آن دلاور؟ آن دلاور دلاوران. آن که از دشت و صحرا گذر کند، کوهها و تپه‌ها را درنوردد، از صخره‌های سهمگین بگذرد، همچون تیری سرکش به گذرگاه هیولای خونخوار سرزند، به سبزترین باغ راه یابد و چون هیولای خون‌آشام در خواب شیرین 40 روزه است، با او مبارزه کند و او را از میان بردارد و از باغش دامنی سبزۀ زندگی به یغما برد؛ سبزه‌ای که نابینایی را روشنایی می‌بخشد، سبزه‌ای که عطر آن خفتگان در مرگ را زندگی می‌بخشد. 
قاطینا که فرزند خواهر امیر توما، و آسیابان تهی‌دستی بود، حاضر می‌شود به سبزترین باغ برود. پدر قاطینا یوسف نام داشت که از تبار امیران بود، اما چون کورکمو، مادر قاطینا بی‌رضایت برادران به جای انتخاب همسری از امیران و نجبا، با یوسف ازدواج کرد، خشم امیرتوما را برانگیخت. برخی از یاران امیرتوما به کورکمو خواهر وی تهمت بی‌حرمتی زده بودند، از این رو، امیرتوما با 100 تن از دلاوران و ریش‌سفیدان به خانۀ یوسف هجوم برد و یوسف به آسیا خزید. سنگ بزرگ آسیا را از جا کند و به بازو گرفت و به کناری در آسیا نهاد. جماعت مبهوت و حیران شدند. توما خاموش ایستاد و گفت «دریغ است او را از پا درآوریم و دستور می‌دهد که از بامداد فردا آن زوج سرزمین امیر را ترک کنند». 
آسیابان همسر باردارش را به روستایی نزدیک آن سرزمین می‌برد و دل از همسر بر می‌کند. کورکمو خواهر امیرتوما، در تنهایی نوزادی زیبا و درشت‌اندام به دنیا می‌آورد و نام او را قاطینا می‌نهد و اندوه‌زده به طفل می‌گوید: «پرتوان‌تر از پدر باش، راهی سرشار از دلاوری در انتظارت باشد، آنها را که دل پدر و مادرت را شکستند، شرمسار کن. از خداوند می‌خواهم که چون تو را سرازیر به سویشان ببینند در برابرت، در پایت، سر در خاک بسایند». 
قاطینا در کودکی نیز بسیار نیرومند بود و تا مدتها به شبانی مشغول بود. داستانهای فراوانی از درگیری او با حیوانات وحشی یا غارتگران بر سر زبانها بود. اما وقتی قاطینا در 15 سالگی از داستان زندگی مادر باخبر شد، طی ماجراهای طولانی تصمیم گرفت تا به سرزمین امیرتوما بازگردد و پس از طی مراحل مختلف جنگ و رزم‌آوری با دایی‌ خود، امیرتوما روبه‌رو می‌شود و با جلب اعتماد وی به مادرش، میان آنها آشتی برقرار می‌کند. امیرتوما قاطینا را به رزم با هیولا می‌فرستد. قاطینا سر راه خود با موانع و مشکلات فراوانی روبه‌رو می‌شود که آنها را از پیش پای خود برمی‌دارد. قاطینا در سفر خود از 7 خان می‌گذرد تا سرانجام به سرزمین هیولا می‌رسد و در جدالی سخت هیولا را می‌کشد (نک‍ : دانیال، سراسر اثر). 

باورهای عامه

آب ازجملۀ مهم‌ترین عناصر طبیعی است که دربارۀ آن در فرهنگ و فولکلور آسوریان باورهایی موجود است. چون مسیح در آب رود اردن تعمید داده شد، مراسم تعمید از مهم‌ترین آیینهای مذهبی آسوریان به شمار می‌رود. به سبب استقرار زیستگاه آسوریان در حاشیۀ دریاچۀ اورمیه نیز باورهایی دربارۀ حرمت و قداست آب نزد آنها پدید آمده است. 
همچنین شَمَش، الٰهۀ آفتاب در ادبیات کهن سومری، آتش شعله‌ور که زمین را گرم و طبیعت را پربرکت می‌کند و جهان را نور می‌بخشد، مظهر آفتاب بزرگ‌ترین، عنصر خلقت نزد آسوریان از احترام ویژه برخوردار است (فرنو، 1 / 384؛ نیز نک‍ : کانتنوآ، 248-249). نزد آسوریان ایرانی مرسوم است که هرگاه «ماه» را در بدر کامل در آسمان رؤیت کنند، دعای «ای پدر ما که در آسمانی» یا دعای «حضرت مریم» را بخوانند. بنابر اعتقاد آسوریان «درخت زندگی» تجلی‌گاه حیات انسانی است. ازاین‌رو، درخت به‌ویژه درخت نخل و کاج از اهمیت و ارزش نمادین برخوردارند. همچنین درخت زندگی که به صورت درخت سدر در منظومۀ گیلگمش به آن اشاره شده است، نیز نمادی از بزرگی و نجابت، شرافت، قدرت و جاودانگی پنداشته می‌شود که به سبب خواص طبیعی‌اش نشانه و نماد جاودانگی نیز به‌شمار می‌آید (شوالیه، 3 / 560). درخت کاج نیز به‌عنوان نمادی از «نامیرایی»، در روزهای عید میلاد مسیح توسط مسیحیان جهان و آسوریان در ایران تزیین می‌شود و نشانۀ حیات روحانی جاوید کسانی است که به عیسى(ع) ایمان می‌آورند (اشعیاء نبی، 1:41-20). درخت نخل نیز بنابر باورهای آیینی مقدس است، زیرا براساس کتاب مقدس هنگامی که عیسى(ع) با حواریون خویش در یکشنبۀ پیش از جمعۀ «غم بزرگ» یعنی «عید اوشعنا» (هوشیعانا) وارد اورشلیم شد، مردم آن سرزمین با شاخه‌های «درخت نخل» پای‌کوبان به استقبال آن حضرت شتافتند (نک‍ : یوحنا، 13:12). مسیحیان آسوری این شاخه‌های نخل را «اوشعنا» می‌نامند. به درخت انجیر نیز در کتاب مقدس در کلام مسیح(ع) اشاره شده است (متى، 21: 18-22)؛ از این‌رو، درخت انجیر و میوۀ آن نزد آسوریان از حرمت و محبوبیت فراوان برخوردار است. 
درخت تاک و محصول آن، انگور (کشمش و سرکه) به عنوان مهم‌ترین محصول باغداری باغات پربرکت انگور در اورمیه محل سکنای آسوریان نیز از 3 هزار سال پیش عامل کسب درآمد و مبادلات اقتصادی آنان بوده است. اشارات کتاب مقدس به حرمت انگور و شراب، سبب شده است که هم از آن در مراسم آیینی بهره گیرند و هم به‌عنوان محصولی مقدس و پاک که برکت‌زا و متبرک است، به آن بنگرند. میوۀ انگور نزد آسوریان تا به آن حد محترم است که خوردن اولین محصول آن، مستلزم تبرک آن در «عید کشاورزان» است که در اواخر مرداد ماه هر سال برگزار می‌شود و توسط کشیش طی مراسم دعا و نماز انگور متبرک می‌شود. 
در داستان آفرینش در کتاب مقدس از سیب به‌عنوان میوه‌ای دخیل در آفرینش یاد شده است. از این‌رو، نزد آسوریان سیب از حرمت بسیار برخوردار است. غلاتی مانند گندم و جو نیز از حرمت و قداست برخوردارند. از این دو نوع غله نان تهیه می‌شود و نان به عنوان یکی از محترم‌ترین خوراکها پنداشته می‌شود (سفرداوران، 13:7). از سوی دیگر نان در کلام مسیح(ع) در آخرین شام پیش از دستگیری با حواریون، نشانۀ بدن ایشان معرفی می‌گردد که هرکه از آن بخورد، گرسنه نخواهد شد و سنت خوردن نان در مراسم عشای ربانی به همراه شراب در نماز جماعت روز یکشنبه و اعیاد مذهبی بدین مضمون اشاره دارد. 
باورها و نمادپردازیهای فراوانی دربارۀ حیوانات در فولکلور آسوریان موجود است. در کهن‌ترین حماسۀ بشری، گیلگمش، ورزا گاو آسمانی ابرحیوانی است که الٰهۀ ایشتار آن را برای درهم کوفتن گیلگمش از انو، پدر خویش طلب می‌کند و از زمرۀ پیروزیهای گیلگمش دفع حملات این گاو و کشتن او به کمک انکیدو ست (کانتنوآ، 201-206). در جای دیگری از این حماسه به مار خزنده که به سوی گیاه‌ خارمانند که درواقع گیاهی است که خوردن آن جوانی و زندگی جاودانی را حاصل می‌کند، حکایت دارد. «مار بوی گیاه را شنید، پیش آمد و گیاه را خورد، پوست خود را دور انداخت و جوان شد». درواقع این خزنده گیاه حیات‌بخش جاودان‌ساز را از انسان می‌رباید تا انسان میرا و حیات جاودانی از آن خدایان حفظ گردد (ساندارز، 165-167؛ «گیل‌گمش»، 2). 
تندیس «گاو بالدار» با سر انسان که از قصر سارگون پادشاه آشوری در شهر خرساباد (ح 720ق‌م) به دست آمده، ازجمله تندیسهایی است که تفسیرهای فراوانی دربارۀ نمادپردازیهای آن صورت گرفته است. ازجمله اینکه آن را سمبل جاوید آسوریان می‌دانند. سر انسان مانند آن را نشانۀ خردمندی، بالهای عقاب‌مانند آن را نشانۀ قدرت و شکست‌ناپذیری، 5 پای آن را علامت ثبات‌قدم، سخت‌کوشی و ایستادگی آسوریان قلمداد کرده‌اند. در عصر حاضر آسوریان علاقۀ وافری به این نمادهای حیوانی دارند، چنان‌که لوحهای نقش‌برجستۀ «شیر بالدار» و یا مجسمه‌های آن از زمرۀ سمبلهای قومی است که در خانه‌های آسوری به‌عنوان تزیین حفظ می‌شوند (گاردنر، 60-61؛ حاتم، 1 / 67-69). از میان پرندگان عقاب در تصویر «خدای آشور» به عنوان مهم‌ترین نماد قوم آشور در عصر باستان و هم‌اکنون تصریح شده است (شوالیه، 4 / 290). کبوتر نیز بر حسب اعتقاد دینی آنها نشانۀ روح‌القدس است (همو، 4 / 526). 

نظام آشپزی

نظام آشپزی آسوریان در ایران و ذائقۀ غذایی آنها ضمن برخورداری از سبک و ویژگیهای خاص، از شیوۀ آشپزی و تغذیۀ دیگر ایرانیان تأثیر پذیرفته است. آنچه در نظام غذایی آسوریان ایرانی به چشم می‌خورد، مصرف غلات و سبزیجات فراوان و گوشت است. به طور مثال از گندم و محصولات آن همچون بلغور (پِرده)، بلغور ریز (نِسْره)، گندم پوست کنده، با انواع گوشت، شورباهای متنوعی پخته می‌شود؛ شوربای گندم، کوفتۀ آسوری، و یا دلمۀ برگ مو از مهم‌ترین خوراکهای آسوریان است. همچنین شیربرنج از پیش‌غذاهای معروف آسوریان است. از ماست به صورت دوغ غلیظ به همراه تخم مرغ، دو نوع غذا تهیه می‌شود: نخست آش ماست که در تهیۀ آن ماست را ابتدا با یک تخم‌مرغ به هم می‌زنند و آن را به دوغ تبدیل می‌کنند و سپس می‌جوشانند و در آن برنج (یا بلغور گندم) و سبزیجات معطر خردشده شامل جعفری، گشنیز، و نیز تره و برگ چغندر می‌ریزند؛ در ناحیۀ آسوری‌نشین سنندج، پیاز یا شلغم نیز به آن اضافه می‌کنند. چنانچه به دوغ جوشیده فقط برنج و کرۀ آب شده اضافه شود، شوربای غلیظی به عمل می‌آید که به «آش گُردُو» معروف است و ازجملۀ رایج‌ترین شورباهای آشوری به‌شمار می‌رود. 
«پنیر مدفون» نیز ازجمله خوراکهای رایج و محبوب آسوریان به‌شمار می‌رود که در گذشته بسیار پرمصرف بوده است. روش تهیۀ این پنیر که خوردن آن نزد آسوریان به‌عنوان صبحانه و عصرانه سابقه دارد، چنین است: پنیر را با زیره و سبزیجات خاص (یا بدون آنها) در داخل کوزه‌ای می‌فشرند. آن‌گاه در کوزه را با پارچه می‌پوشانند و گل می‌گیرند. سپس آن را وارونه زیر خاک در هوای معتدل مدفون می‌کنند. پس از گذشت چند ماه کوزه را از زیر خاک درمی‌آورند و سرش را می‌گشایند و پنیری که تغییر‌شکل یافته و به رنگ زرد درآمده است و طعم و عطر مطبوعی دارد، به دست می‌آید. از لبنیات، «جاجیک» نیز تهیه می‌شود. جاجیک آمیزۀ مطبوعی از پنیر سفید، کره، ماست و سبزیجات معطر است که آنها را با یکدیگر به خوبی مخلوط می‌کنند و می‌فشرند و پس از یکی دو روز نگهداری در جای خنک مصرف می‌کنند. 
خوراک محبوب بسیاری از آسوریان هلیم است که تفاوت آن با هلیم مرسوم در ایران آن است که بلغور آن خیلی کوبیده نمی‌شود و برای خوردن آن از تخم گشنیز کوبیده به صورت پودر درکنار بقیۀ چاشنیها استفاده می‌شود. هلیم معمولاً یکی از اقلام غذایی است که در اعیاد بزرگ بر سفرۀ ناهار، صبحانه و شام گذاشته می‌شود. خوراک کله‌پاچۀ مورد علاقۀ آسوریان، عموماً کله پاچه و سیرابی است که با سیر خورده می‌شود. 
آسوریان اورمیه از انگور تاکستانها در بستر پشت بامها کشمش تهیه می‌کنند که به این «بسترها» «وَرزَنه» می‌گویند. از انگور، شیره تهیه می‌شود و به آن «نی پوخْته» می‌گویند. شیرۀ انگور را با کره و نان در صبحانه یا عصرانه، مصرف می‌کنند و از آن در تهیۀ حلوای مخصوص و نیز به جای شکر بر روی نیمرو استفاده می‌کنند. شیرۀ انگور اورمیه و سلماس بر اثر خاک ویژه‌ای که در مخلوط آن به کار می‌رود، روشن‌ترین و مرغوب‌ترین شیرۀ انگور ایران است. 
گاتا یاکَره ازجمله نان شیرینیهای معروف آسوریان است که در واقع نوعی کلوچۀ مغزدار بزرگ است که در لای آن مخلوطی از آرد سرخ شده، روغن و در مواردی نمک می‌ریزند. طعم این شیرینی محبوب بستگی به ترکیبات خمیری دارد که از آن تهیه می‌شود و احتیاج به مهارت و مصرف مواد مرغوب شامل آرد، شکر، کره، خامه و خمیرترش به مقیاسهای وزنی معین دارد. شیرینیهای دیگر «نازک»، «طبق» و «پیروک» (پای مخصوص زردآلو) نام دارند. کلیۀ شیرینیها توسط زنان آسوری در منزل تهیه می‌شود. 
حلوای آسوریان سنندج با دیگر آسوریان متفاوت است، زیرا آرد آن را زیاد سرخ می‌کنند و شیرینی آن شکر است و گلاب و زعفران در آن به کار نمی‌رود. شیرینی سنتی آنها «کلوچه» نام دارد که از آرد، روغن، ماست، خمیرترش، تخم‌مرغ، شکر و نمک تهیه می‌شود و اندکی آرد سرخ‌شده با خلال بادام و زعفران یا خرمای له‌شده در وسط آن می‌گذارند. این کلوچه را در روزهای «عید رستاخیز مسیح» و «عید عروج مسیح به آسمان» می‌پزند.
پخت انواع آبگوشتها در میان آسوریان سنندج نیز متداول است. آبگوشت «حالامه» از معروف‌ترین آنها ست که در آن سبزیجات (برگ چغندر و نعناع) و غوره می‌ریزند. آبگوشت «آش بادمجان سیاه» نیز ازجملۀ آبگوشتهای آسوریان است که در آن گوشت، پیاز، نخود و لوبیا و بادمجانهای پوست نگرفته، و به‌جای زردچوبه آب ترش دانه‌های سماق نکوبیدۀ محلی را که از شب قبل در آب خیسانده‌اند، اضافه می‌کنند و رنگ این آبگوشت قهوه‌ای تیره است. آب ترش سماق به‌عنوان چاشنی برای نوعی دلمۀ کلم نیز به‌کار می‌رود که بیشتر آن غذا را با نان و تُرب می‌خورند. 
در تهیۀ خوراک کله‌پاچه نیز شیوۀ خاصی وجود دارد؛ تا آنجا که کله و پاچه را به تنهایی می‌پزند مشابه شیوۀ طبخ دیگر ایرانیان است، اما تکه‌های سیرابی را نیز به آن می‌افزایند. قسمتهای کلفت سیرابی را در آب کله‌پاچه می‌ریزند و مابقی سیرابیها را به شکل مثلثهای بریده شده، تا کرده و از یک طرف با نخ سفید و سوزن می‌دوزند و داخل آنها را با ترکیبی از لپۀ از پیش پخته‌شده، تکه‌ای گوشت، برنج، زیره و کمی روغن و فلفل سیاه پر می‌کنند. پس از آنکه کله‌پاچه خوب پخته شد، این کیسه‌ها را در داخل آب کله‌پاچه می‌ریزند و به مدت دو ساعت می‌پزند. این کیسه‌های کوچک سیرابی یا شکنبۀ گوسفند را که به شکل کوفته درآمده‌اند، در زبان محلی «کِپَیِه» (= گیپا) می‌گویند که بسیار لذیذ است. از سیرابی در تهیۀ نوعی کالباس خانگی نیز استفاده می‌شود که برای توشۀ فصل زمستان تهیه می‌گردد. به این ترتیب که گوشت چرخ‌کرده را با انواع ادویۀ فراوان و نمک، ورز می‌دهند و سپس گوشت را پهن کرده و به صورت «نان شیرمال» درمی‌آورند و در داخل سیرابی به صورت روکش قرار می‌دهند و آن را در جای بسیار سرد می‌گذارند تا چند ماه بماند. پس از آن معمولاً در صبح روز عید میلاد مسیح(ع) آن را برش می‌دهند و پوستۀ سیرابی را جدا می‌کنند و گوشت را در روغن و کره سرخ می‌کنند و با نان می‌خورند. به این گوشت «باستورما» می‌گویند. 
ازجمله آجیلهای آسوریان سنندج که به‌عنوان «شب چَره» به‌کار می‌رود، یکی «گردوی شور» است. پوستۀ چوبی گردوها را شکافی می‌دهند و سپس آنها را در آب نمک می‌جوشانند و می‌گذارند در همان آب سرد شوند و بعد در کوزه‌های بزرگ می‌ریزند و می‌گذارند چند ماه بماند تا شوری کامل شود. پس از آن در شبهای زمستان چند تایی از گردوهای شور خنک را از کوزه خارج کرده و پوست نرم‌شدۀ آن را کنده و مغز آن را که طعم لذیذی دارد، می‌خورند. 
از خوراکیهای دیگر می‌توان به «آونگ» اشاره کرد که شامل انگورهای نگهداری شده در آب انگور است که در جای خنک برای مدت چند ماه نگهداری شده و سپس مصرف می‌شوند. گیاهان محلی نظیر «اُورزَگه»، و «شمِخَه»، «گیلاخا» و «شِنگ» در تهیۀ انواع بورانی و آشها به کار می‌رود و نزد آسوریان طرف‌داران بسیار دارد (صلیبی). 

زیارتگاهها

بزرگ‌ترین زیارتگاه آسوریان مسیحی از هر مذهب و فرقه‌ای که باشند، مزار عیسى(ع) واقع در اورشلیم بیـت‌المقـدس است. نـزد آسوریـان طـرف‌دار کلیسای کلـدانی ـ کاتولیک، واتیکان مقر رهبر کلیسای کاتولیک، پاپ، زیارتگاه مهمی محسوب می‌شود. نزد همۀ آسوریان ایرانی تمامی کلیساها به‌ویژه کلیساهای کهن اورمیه و سلماس زیارتگاه دانسته می‌شوند. مقبرۀ قدیسین که عموماً از شهدای مسیحی هستند، نیز ازجمله زیارتگاههای مهم آسوریان است. مقبرۀ مار سرگیس (سرگیس مقدس) واقع در کوهستانهای اورمیه مهم‌ترین زیارتگاه نزد آسوریان ایران است که در تابستانها جمعیت بسیاری از آسوریان ایران را به سوی خود جذب می‌کند تا با قربانی گوسفند نذر خود را ادا کنند. زیارتگاه دیگر، کلیسای بسیار کوچکی است که در جادۀ مار سرگیس در اورمیه واقع شده است و در مسیر کوهستانی آن و در دامنۀ جنگل، کلیسای «حضرت مریم غریب» (مات مریم غریبته) قرار دارد که فقط به اندازۀ یک نفر گنجایش دارد (صلیبی). 

مآخذ

اوبن، اوژن، ایران امروز، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران، 1362ش؛ بهبو، ابالیت، «لباس آشوری»، ندای حقیقت، تهران، 1389ش، شم‍ 69-70؛ حاتم، غلامعلی، آشنایی با هند در تاریخ، تهران، 1385ش؛ دانیال، ویلیام، قاطینای پهلوان، ترجمۀ آلبرت کوچویی، تهران، 1385ش؛ دانیل نیا، نوئلا، «تاریخچۀ سال نو آشوری»، ندای حقیقت، تهران، 1389ش، شم‍ 60 و 61؛ ساندارز، ن. ک.، حماسۀ گیلگمش، ترجمۀ محمد اسماعیل فلزی، تهران، 1383ش؛ شوالیه، ژان و آلن گربران، فرهنگ نمادها، ترجمه و تحقیق سودابه فضایلی، تهران، 1382ش؛ صلیبی، ژاسنت، تحقیقات میدانی؛ عهد جدید؛ عهد عتیق؛ فرنو، بهروز، منشأ فرهنگ، تمدن و هنر در بین‌النهرین کهن، تهران، 1384ش؛ «فلسفۀ نیسان»، اشتار، تهران، 1361ش، شم‍ 12-13؛ کاکاویج، ایوان، کوه سِمِل، ترجمۀ ویلسان بت منصور، تهران، 1383ش؛ گاردنر، هلن، هنر در گذر زمان، به کوشش هورست دلاکرو و ریچارد ج. تنسی، ترجمۀ محمدتقی فرامرزی، تهران، 1365ش؛ «گیلگمش»، ندای حقیقت، 1389ش، شم‍ 69؛ لغت نامۀ دهخدا؛ منشی امیر، رابی، تاریخ آشور، تهران، 1360ش؛ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، 1383ش؛ نیز:

Contenau, G., Everyday Life in Babylon and Assyria, London, 1955. 
ژاسنت صلیبی

 

 

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: