صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / خبر /

فهرست مطالب

خبر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 18 آبان 1398 تاریخچه مقاله

خَبَـر،  اصطلاحی مشترک میان دانش کلام، اصول فقه و حدیث، با همان معنای واژه. کلمۀ خبر در طول دست‌کم 3 سدۀ نخست هجری مراحل مختلفی را از معنای واژه به سمت اصطلاح‌شدگی طی نموده، و به‌ویژه نزد محدثان، به عنوان یکی از اصلی‌ترین مصطلحات، در کنار دو اصطلاح حدیث و اثر، جای یافته است.
واژۀ سامی خبر با پیشینه‌ای کهن و نمونۀ کاربردهای آن در آرامی و عبری، در بر دارندۀ مفاهیم بستن، به هم پیوستن و اتحاد است و در اندیشۀ مربوط به طلسمات، به گرهی جادویی هم معنا شده است (گزنیوس، 287-288)، اما در زبان عربی معنای آگاهی، اطلاع داشتن، و حکایت دارد. به‌کارگیری این واژه با همین معنا در قرآن کریم آمده، و به صورتهای مختلف اسمی و فعلی از آن استفاده شده است. خبر از باب فَعَلَ یَفعُلُ، با اندک اختلافاتی در گونه و نوع، عملاً در عرض واژگانی مانند نبأ (برای نمونه، بقره / 2 / 33؛ اعراف / 7 / 175؛ ابراهیم / 14 / 9)، علم (یوسف / 12 / 22؛ کهف / 18 / 65)، قصه (نسا / 4 / 164؛ انعام / 6 / 57، 130)، و حدیث (طه / 20 / 9؛ ذاریات / 51 / 24) در قرآن مشاهده می‌شود (نیز نک‍ : ابوهلال، 430؛ ابن‌منظور، ذیل قصص).
موضوع خبر و سابقۀ آن به سدۀ نخست هجری بازمی‌گردد. با دور گشتن از عهد پیامبر (ص) و پشت سر نهادن عصر صحابه و تابعان، سنت نبوی صرفاً مبتنی بر نقل بود و اختلاف میان احادیث منقول و ترجیح یکی بر دیگری برای موارد مختلف، ازجمله برای یافتن حکم شرعی در مباحث گوناگون اجتماعی، امری ثقیل می‌نمود (مثلاً نک‍ : ابن‌حزم، الاحکام، 1 / 87؛ سرخسی، 1 / 364). از سوی دیگر انبوهی از اخبار مربوط به مسائل مختلف دینی و تاریخی و جز آنها نیز در قالب خبر انتقال می‌یافت. در همین میدان، آنچه هم از اخبار در مبحث اثبات پیامبران و معجزات ایشان نزد متکلمان پرسش‌آفرین گشته، روی هم‌رفته عملاً تشخیص سره از ناسره در اخبار را به موضوعی بحث‌برانگیز مبدل ساخته بود. این مسئله که کدامین میزان و ترازو برای دریافت صحت و سقم هرآنچه به عنوان سنت رسول (ص) مضبوط است و در احادیث از آن اِخبار می‌شود، مبنا قرار گیرد، اساس مباحث حجیت خبر را مورد توجه دانشیان قرار داد. بررسی کیفیت این حجیتْ برسازندۀ نگاه کلی به مفهوم کیفیتِ خودِ خبر نیز شد. بدین‌ترتیب است که در کنار نقل خبر، نشانه‌هایی از این اندیشۀ منتقدانه را در محافل عالمان عصرِ گذار از سدۀ 2 ق می‌توان مشاهده کرد. در هموار ساختن مسیر آگاهی به صدق یا کذب خبر، فراوانیِ گزارش از یک خبر، به عنوان نخستین و پراهمیت‌ترین نشانۀ صدق تثبیت شد. این انبوهیِ گزارش لاجرم به موضوع راوی و بیشترین اتفاق رأی ایشان مربوط می‌شود؛ لذا بیشترین هماوایی گروهی پر شمار در انتقال خبر، که از آن به «تواتر»یاد می‌شود، قدیم‌ترین گونه از شرط صحت خبر دانسته شده است (ابواسحاق، 208- 209؛ غزالی، 104 بب‍ ‍؛ شهید ثانی، 62 بب‍‌ ).
به‌رغم کارکرد بالای مفهوم خبر نزد محدثان تا حد قرارگیری آن در عرض دو اصطلاح حدیث و اثر، متکلمان و اصولیان با درک نیاز عصری و تصریح به امکان دخول کذب و صدق، پیش‌تر از محدثان به مطالعۀ خبر پرداخته بودند. مبتنی بر وظیفۀ اصلی خبر یعنی علم‌آفرین‌بودن، متکلمان و اصولیان آن را به 3 دسته تقسیم نمودند: خبری که مفهوم آن در شمار ضروریات عقلانی است؛ خبری که دارای امتناع عقلی است؛ و خبری که از وقوع رخدادی اطلاع می‌دهد که با اصول عقلانی هم‌خوانی دارد (مثلاً نک‍ : باقلانـی، 433 بب‍ ؛ جصاص، 3 / 35 ؛ طوسی، 1 / 63-64). این تقسیمات بعدها با قدری تغییر در کاربرد اصطلاحات، به آثار مصطلحات حدیث نیز وارد گشت (نک‍ : خطیب، 32-33). 
به هر روی، آنچه در اوایل سدۀ 2 ق تحت عنوان متواتر در صحت خبر شاخصه‌ای اساسی قلمداد گشته بود، در نیمه‌های آن سده مورد نقد جدی قرار گرفت و پایه‌های اولیۀ مفهوم خبر واحد را بنا نهاد. ابراهیم نظام به عنوان نخستین منتقد، بر آن بود که خبر متواتر از آن رو که هریک یا همۀ هماوایانِ روایت خبر امکان خطا و دروغ دارند، لزوماً علم‌آفرین نیست و تحقق خبر، در هر دو حالت سلبی یا ایجابی به متکلم وابسته است (نک‍ : ابن‌حزم، الفصل، 1 / 121، 5 / 75؛ جصاص، 3 / 32؛ طوسی، 1 / 64-65). بدین‌ترتیب، در اواخر سدۀ 2 ق رسماً اصطلاح خبر واحد در شمار انواع خبر و قسیم متواتر به عنوان دلیل نزد اصولیان مورد استفاده واقع شد (نک‍ : ه‍ د، خبر واحد). در همین راستا، دیگر نه لزوماً شمار راویان، بلکه صرف حجت‌آوری خبر و قاطع عذر‌بودن موضوعیت یافت (قاضی عبد‌الجبار، 234)، رویکردی که در اواخر سدۀ 3 ق / 9 م و اوایل سدۀ 4 ق / 10 م نیز در آثار محدثان و مفسران به چشم می‌خورد (نک‍ : ه‍ د، حدیث). در سده‌های بعد این امر عملاً به رسمیت شناخته شد و دیگر عدد در شروطِ صحت خبر به شمار نمی‌رفت و در طرق اسانید حصر عددی تعیین‌کننده نبود (منذری، 39؛ ابن‌حجر، «نخبة ... »، 1)، اگرچه خبر متواتر هم هرگز جایگاه ارزشمند خود را از دست نداد.
اما خبر در محافل عالمان حدیث، مسیری دیگر را ذیل مبحث اهمیت اِسناد پیمود. بدین ترتیب، ضمن انقسام خبر به متواتر و واحد، عملاً برای سطح‌بندی آنها از آن منظر که نوع رابطه‌شان با طرف حدیث در چه حد از اعتبار است، به 3 بخش مرفوع، موقوف و مقطوع طبقه‌بندی شدند (نک‍ : شهید‌ثانی، 97، 132، 135). البته تلاش برای صیقل دادن این‌گونه سطح‌بندیها در دوره‌های مختلف صورتهای گوناگونی به خود گرفت و بسیاری از مصطلحات دیگر چون مستفیض، به‌عنوان مرتبه‌ای بین خبر واحد و خبر متواتر را نیز می‌توان در آثار مصطلح‌الحدیث جست.
در راستای اصطلاح‌شدگی خبر، در اشاره به کیفیت تحملِ آن، در عرض تعابیر حدثنی و حدثنا، تعبیرات اخبرنی و اخبرنا موضوعیت کاربردی یافت و به عنوان اصطلاح مورد استفاده قرار‌گرفت. واقعیت این است که در طول تاریخ حدیث، امکان آن حاصل نشد که جایگاه اصطلاح خبر و اصطلاحات هم‌عرض آن، حدیث، اثر و روایت به تفکیکی دقیق، نسبت به یکدیگر معین می‌گردد؛ چنان‌که مثلاً در سدۀ 7‌ ق / 13‌ م ابن‌صلاح در معرفی مرفوع و موقوف و مقطع، از واژۀ حدیث، خبر، و روایت به شکلی آزاد‌گونه استفاده می‌کند (ص 42-45)؛ همچنین در آثار متقدم نیز تقریباً چنین استفادۀ آزادی مشاهده می‌شود (مثلاً حاکم، 2-3، جم‍ ؛ قرطـبی، 13 / 23، جم‍ ‍، قس: 15 / 102، جم‍ ؛ بیـهقی، 1 / 247، جم‍ ، قس: 8 / 275، جم‍ ؛ خطیب، 290؛ ابن‌حجر، فتح ... ، 9 / 83؛ ابن‌عدی، 2 / 448)؛ اگرچه برخی از محدثان نیز هرگز اصطلاح خبر را در حوزۀ حدیث عملاً به رسمیت نشناختند (حاکم، سراسر اثر).
البته برخی از عالمان کوشیدند تا نظم و نسقی به این کاربردها داده شود؛ چنان‌که در برخی تقسیم‌بندیها سخن منقول از رسول اکرم (ص) را حدیث، مرفوع را خبر، و موقوف را اثر خواندند (مثلاً سیوطی، 1 / 184؛ شهید‌ثانی، 49). فقها هم از سدۀ 2 ق به بعد، هرگاه در زمینۀ مباحث کلامی و اصولی از حدیث سخن گفته‌اند، غالباً از اصطلاح خبر استفاده کرده‌اند. اما بر پایۀ همان کاربردهای دیگر‌گون در طول اعصار، برای نمونه کاربرد اصطلاح اخباری، که علی‌القاعده گروندگان به خبر را به ذهن متبادر می‌کند، کاربردی هم‌طراز با گروندگان به حدیث و اثر و روایت، و هم‌‌معنای اهل حدیث و محدث را داشته است (مثلاً طبرانی، 75، جم‍ ؛ دارقطنی، 103؛ ابن‌شاهین، 19؛ حر‌عاملی، 30 / 460؛ صدر، 83). در محافل شیعه مخصوصاً از سدۀ 11 ق / 17 م به بعد هم اصطلاح اخباری عملاً قسیم اصولیه شمرده شده است (بحرانی، 1 / 170؛ طهرانی، 3 / 687؛ صدر، همانجا؛ نیز نک‍ : ه‍ د، اخباریان).


مآخذ 

ابن‌حجر عسقلانی، احمد، فتح الباری، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محب‌الدین خطیب، بیروت، 1379 ق؛ همو، «نخبة الفکر»، ضمن سبل السلام، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ ابن‌حزم، علی، الاحکام، به کوشش احمد شاکر، قاهره، مکتبة زکریا علی یوسف؛ همو، الفصل، قاهره، مکتبة الخانجی؛ ابن شاهین، عمر، ناسخ الحدیث و منسوخه، به کوشش سمیر زهری، زرقاء، 1408 ق / 1988 م؛ ابن‌صلاح، عثمان، ]مقدمة[ علوم الحدیث، به کوشش صلاح بن محمد بن عویضه، بیروت، 1416 ق؛ ابن‌عدی، عبدالله، الکامل، به کوشش یحییٰ مختار غزاوی، بیروت، 1409 ق / 1988 م؛ ابن‌منظور، لسان؛ ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، اللمع، بیروت، 1406 ق؛ ابوهلال عسکری، حسن، الفروق اللغویة، قم، 1412 ق؛ باقلانی، محمد، تمهید الاوائل، به کوشش عماد‌الدین احمد حیدر، بیروت، 1414 ق؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، قم، 1363 ش؛ بیهقی، احمد، السنن الکبرى به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، 1414 ق / 1994 م؛ جصاص، احمد، الفصول فی الاصول، به کوشش عجیل جاسم نمشی، کویت، 1405 ق؛ حاکم نیشابوری، محمد، معرفة علوم الحدیث، به کوشش سید معظم حسین، مدینه، 1397 ق / 1977 م؛ حر عاملی، محمد، وسائل الشیعة، به کوشش محمد‌رضا جمالی و دیگران، قم، 1414 ق؛ خطیب بغدادی، احمد، الکفایة فی علم الروایة، به کوشش احمد عمر هاشم، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ دارقطنی، علی، سؤالات حمزة بن یوسف السهمی، به کوشش موفق بن عبدالله بن عبدالقادر، ریاض، 1404 ق؛ سرخسی، محمد، الاصول، به کوشش ابوالوفا افغانی، بیروت، 1372 ق؛ سیوطی، تدریب الراوی، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره، 1385 ق / 1966 م؛ شهید‌ثانی، زین‌الدین، الرعایة فی علم الدرایة، به کـوشش عبـدالحسین محمد علـی، قـم، 1408 ق؛ صدر، حسن، نهایـة الدرایـة، به کوشش ماجد غرباوی، قم، نشر المشعر؛ طبرانی، سلیمان، الاوائل، به کوشش محمد شکور بن محمود امریر، بیروت، 1403 ق؛ طوسی، محمد، عدة الاصول، به کوشش محمد مهدی نجف، قم، 1405 ق؛ طهرانی اصفهانی، محمدتقی، هدایة المسترشدین، چ سنگی، تهران، 1269 ق؛ غزالی، محمد، المستصفیٰ، به کوشش محمد عبدالسلام عبد‌الشافی، بیروت، 1413 ق؛ قاضی عبد‌الجبار، «فضل الاعتزال»، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، به کوشش فؤاد سید، تونس، 1393 ق / 1974 م؛ قرآن کریم؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبد‌العلیم بردونی، قاهره، 1372 ق؛ منذری، عبدالعظیم، رسالة فی الجرح و التعدیل، به کوشش عبد‌الرحمان عبد‌الجبار فریوایی، کویت، 1406 ق؛ نیز:

Gesenius, W., A Hebrew and English Lexicon, tr. E. Robinson, ed. F. Brown, Oxford, 1939.
فرامرز حاج‌منوچهری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: