صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / خلف احمر /

فهرست مطالب

خلف احمر


آخرین بروز رسانی : یکشنبه 22 دی 1398 تاریخچه مقاله

خَلَفِ اَحْمَر، ابومُحْرِز خلف بن حیان الاحمر، لغت‌شناس و راوی معروف ایرانی‌تبار (د ح 180 ق / 796 م). 
اصل وی از فرغانه در خراسان بزرگ است، و به گفتۀ منابع کهن پدر و مادرش در گیرودار حملات قتیبة بن مسلم به ماوراءالنهر (ح 90 ق / 709 م) به اسارت درآمدند، و مدتی در خدمت سَلْم بن قتیبة بن مُسلم بودند تا سرانجام سلم، آن دو را به بلال بن ابوموسى اشعری، امیر بصره، بخشید (یغموری، 72؛ قس: قفطی، 1 / 348؛ یمانی، 113) و بلال آنان را آزاد کرد (یاقوت، 11 / 67؛ ابن‌انباری، 37). اصمعی در روایتی دیگر، خلف را نیز در کنار پدر و مادرش، از موالی بلال می‌داند و می‌گوید که به همراه آن دو آزاد شده است (ابن‌معتز، 148). 
در منابع کهن، به سال ولادت وی اشاره‌ای نشده است؛ اما با توجه به سال وفاتش و دیگر قراین، باید حدود سال 110 ق / 728 م در بصره به دنیا آمده باشد. در مراتب النحویین، نام پدرش به تصحیف حسان آمده، و علاوه بر ابومحرز کنیۀ دیگر او ابومحمد ذکر شده است (ابوطیب، 46). لقب احمر شاید با «احامرة» که از القاب موالی ایرانی بوده است (ابوالفرج، 17 / 313)، بی‌ارتباط نباشد. 
وی نحو و لغت را نزد یونس بن حبیب و عیسی بن عمر ثقفی و ابوعمرو بن علاء فرا گرفت (ابوطیب، 47؛ یغموری، همانجا؛ زبیدی، 38) و از راویان برجسته‌ای همچون حماد راویه و ابوزید انصاری روایت شنید (ابن‌انباری، همانجا، نیز 85؛ سیرافی، 68). به روایت ابوزید انصاری، وی 20 سال در مجالس درس یونس بن حبیب نحوی شرکت کرد (ابن‌عبدربه، 6 / 156-157؛ نیز نک‍ : ثعالبی، 260) و سرانجام به چنان جایگاه علمی والایی رسید که یونس او را بر همگان مقدم می‌داشت. به گفته‌ای، مجلس درس یونس در جامع بصره از پررونق‌ترین حلقات علمی آن روزگار بود، و گاه شاعران قصاید خود را در آنجا عرضه می‌کردند تا مورد ارزیابی قرار گیرد، و یونس، بدون حضور خلف احمر، به اشعار شاعران گوش نمی‌سپرد؛ چنان‌که یک‌بار مروان بن ابی حفصه خواست مدیحه‌اش را بر اهل نظر ارائه کند، و یونس آن را منوط به حضور خلف احمر کرد (ابن عبدربه، همانجا؛ ابن خلکان، 7 / 244). در میان شاگردان وی، نام دانشمندان و شاعران بزرگی چون ابونواس، ابن‌سلام جمحی و اصمعی به چشم می‌خورد (نک‍ : ابن‌معتز، 149؛ زبیدی، 178؛ صفدی، 13 / 354؛ یغموری، 73؛ زیدان، 2 / 122؛ نیکلسن، 293). منابع کهن در شکوفایی ذوق شعری و پختگی اشعار ابونواس نقش بسیاری برای خلف قائل شده‌اند (نک‍ : ابن‌منظور، 40-41؛ نیز نک‍ : ه‍ د، ابونواس). برخی کسایی ــ پیشوای مکتب نحوی کوفه ــ را از شاگردان وی دانسته‌اند (فروخ، 2 / 122) که با توجه به گرایش خلف احمر به مکتب بصره و اختلافات و کشمکشهایی که میان دو مکتب کوفه و بصره وجود داشته است، این امر بعید می‌نماید. 
وی با گروهی از شاعران همچون بشار بن برد، دعبل خزاعی، ابن مناذر و مروان بن ابی حفصه همنشینی داشته است (ابن‌معتز، 147- 148؛ ابوالفرج، 3 / 189-190، 10 / 81-82؛ یاقوت، 11 / 68). به روایتی، وی در نخستین دیدار با بشار بن برد، از زبان گزنده و حاضرجوابی او در شگفت ماند و از خداوند خواست تا او را از شر هجوهای وی در امان نگه دارد (یغموری، 75). وی همچنین با نحویانی چون عیسی بن عمر و یحیی بن مبارک یزیدی روابط دوستانه داشته، و به همراه آن دو، در مجالس درس ابوعمرو بن علاء شرکت می‌کرده است (زبیدی، 38؛ نیز نک‍ : ابوالفرج، 20 / 230- 231، 235). 
آگاهی عمیق وی دربارۀ اشعار کهن عرب، و برخی اظهارنظرها یا داوریها دربارۀ شاعران، و به‌ویژه اشعار جاهلی که بیشتر از نوع موازنه و مقایسۀ اشعار دو شاعر است (مثلاً نک‍ : ابن‌سلام، 44-45؛ ابن‌قتیبه، الشعر ... ، 58؛ یغموری، 73-74)، باعث شده است تا او را از نخستین ناقدان شعر به شمار آورند و از آراء نقدی وی به عنوان اصول اولیۀ نقد یاد کنند (قفطی، فروخ، همانجاها). وی نسبت به شاعران جاهلی تعصبی خاص داشت و شعر شاعران معاصر خود را قابل قیاس با شعر جاهلی نمی‌دید؛ از همین رو، در روایتی آمده است که چون ابن‌مناذر در مجلسی با حضور اصمعی، از خلف خواست تا اشعار او را با اشعار امرؤ القیس، نابغه و زهیر مقایسه کند، برآشفت و سروده‌های وی را پاره کرد (نک‍ : یاقوت، همانجا). 
خلف شعر نیز می‌سرود و برخی نام او را در زمرۀ شاعران بسیارگو (= مُکثرین) آورده‌اند (ابن‌معتز، 147؛ فروخ، همانجا) و ابن‌قتیبه که خود ناقد و سخن‌سنج است، شعر او را از نوع سروده‌های پرتکلف دانشمندانی چون ابن‌مقفع و اصمعی می‌داند و در عین حال، او را از آنان خوش‌ذوق‌تر، و حجم اشعارش را بیشتر شمرده است (همو، 10-11؛ نیز نک‍ : قفطی، همانجا). 
بی‌تردید خلف احمر از دانشمندان و راویان برجستۀ روزگار خود است، و منابع کهن نیز مقام علمی و دانش گستردۀ وی را در شعر، لغت، انساب و اخبار و ایام‌العرب ــ که به‌راستی در آن شهرت داشتـه است ــ بسیار ستوده‌اند (قالی، 1 / 156؛ قفطی، همانجا)؛ اما این ستایشها در روایات بصریان پررنگ‌تر و اغراق‌آمیزتر است و به‌خوبی روشن است که گروهی از شاگردان وی و به طور کلی هواداران مکتب بصره همچون اخفش، ابوحاتم سجستانی و ابن‌سلام در رقابت با مکتب کوفه و برای نشان‌دادن برتری بصریان بر کوفیان به تمجید مبالغه‌آمیز وی پرداخته، و نویسندگان در سده‌های بعد، بدون توجه به منشأ این روایات، آنها را نقل کرده‌اند. جالب است که در اغلب این روایتهای ستایش‌آمیز، نام اصمعی لغت‌شناس و راوی مشهور بصری نیز در کنار خلف احمر دیده می‌شود. به عنوان مثال، اخفش می‌گوید: در شعر عربی کسی را داناتر از خلف و اصمعی نیافتم (نک‍ : یاقوت، 11 / 67؛ سیوطی، 242). به گفتۀ ابوحاتم، ابوعمرو بن علاء، خلف احمر و اصمعی عالم به شعرند و بقیه راوی شعر (نک‍ : زبیدی، 179). خلف و اصمعی از پیشوایان علم لغت بودند که معانی را شکافتند و راه را برای دیگران هموار و روشن ساختند (صفدی، سیوطی، همانجاها؛ برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : زبیدی، 180؛ ابن‌خلکان، 2 / 100). 
به همان میزان که بصریان در نشان‌دادن مقام علمی و دانش شعری خلف مبالغه کرده‌اند، هواداران مکتب کوفه در متهم‌کردن وی به جعل روایت راه افراط پیموده‌اند. شکی نیست که خلف از بزرگ‌ترین راویان روزگار خود، و از پیشگامان نهضت گرد‌آوری روایتهای شفاهی عربی و تدوین آنها به شمار می‌رود و از همین رو، به راویه (= صیغۀ مبالغۀ راوی) شهرت یافته است (ابن‌قتیبه، المعارف، 237؛ صفدی، سیوطی، همانجاها؛ ابن عبدربه، 6 / 156). 
وی با گردآوری روایات شعری و لغوی و انساب و اخبار و تدوین دواوین برخی شاعران جاهلی و اسلامی، نقش بزرگی در حفظ ذخایر ادبی و فرهنگی عربها داشته است (نک‍ : بلاشر، 177-191). با این حال، از اتهام جعل روایت که در آن روزگار رواج فراوان داشت، در امان نماند؛ از این رو نویسندگان از سدۀ 3 ق / 9 م تا به امروز، همواره از او و استادش، حماد راویه، به عنوان بزرگ‌ترین جاعلان روایات شعری در سدۀ 2 ق یاد کرده‌اند. به گفتۀ منابع کهن، وی با تکیه بر استعداد و نبوغ شاعرانۀ خود و آگاهی فراوانی که از شاعران و سروده‌های کهن عربی داشت، با توانمندی، اشعاری به سبک و سیاق آنها می‌سرود و به شاعران جاهلی و اسلامی نسبت می‌داد و در این کار چندان مهارت داشت که تشخیص آنها حتى برای ناقدان و شعرشناسان برجسته ناممکن بود. از آن جمله گفته‌اند که «لامیة العرب»، قصیدۀ مشهور و منسوب به شنفرى، شاعر عصر جاهلی، و نیز برخی اشعار منسوب به تأبَّطَ شرّا از ساخته‌های او ست (ابن‌معتز، 147- 148؛ ابن‌عبدربه، 6 / 157؛ ابوطیب، 47؛ ابن‌انباری، 37؛ زبیدی، 178- 179؛ قفطی، 1 / 348). به گفتۀ ابوطیب لغوی وی اشعار ساختگی بسیاری به شاعران کهن عرب نسبت داده، و ابیات فراوانی به سروده‌های شاعران عبد قیس افزوده است (همانجا؛ نیز نک‍ : ابوالعلاء، 154-155). دیگر منابع نیز نمونه‌هایی از ابیات جعلی را که او به اشعار جاهلی و اسلامی افزوده، نقل کرده‌اند (نک‍ : زبیدی، 180؛ قالی، 1 / 157؛ صفدی، 13 / 354-355). 
با این حجم انبوه از گزارشهایی که دربارۀ دست داشتن خلف احمر در جعل روایات در منابع گرد آمده است، تردیدی باقی نمی‌ماند که در تدوین روایات شفاهی، آفت جعل دامن او را نیز مانند بسیاری از راویان آن روزگار گرفته است؛ اما آنچه شایستۀ توجه است اینکه بسیاری از اخبار و گزارشهایی که در آنها خلف احمر و حماد راویه به جعل روایت متهم شده‌اند، خود جعلی و ساختگی است (نک‍ : ه‍ د، حماد راویه)؛ به عنوان مثال، در برخی منابع از قول ابوعبیده معمر بن مثنى آمده است که خلف احمر اشعار صحیح را از حماد راویه می‌گرفت و اشعار جعلی را برایش نقل می‌کرد و حماد با نادانی و از سر جهل آنها را به دواوین شاعران عرب می‌افزود (ابوالفرج، 6 / 101-102). 
پس از درگذشت حماد، راویان کوفه همچنان نزد خلف می‌آمدند و او اشعار جعلی فراوانی برایشان روایت می‌کرد، و چون زهد پیشه کرد و دست از جعل روایات برداشت، نزد اهل کوفه اعتراف کرد و خواست آن اشعار جعلی را به ایشان معرفی کند، اما آنان سخنانش را باور نکردند و آن روایات ساختگی همچنان در میان ایشان باقی ماند (ابوطیب، همانجا؛ صفدی، 13 / 355؛ سیوطی، همانجا). حال با توجه به اینکه حماد راویه خود از بزرگ‌ترین راویان و آگاه‌ترین ایشان به اشعار کهن به شمار می‌رود (نک‍ : ه‍ د، حماد راویه)، و از طرفی خلف احمر سالها نزد وی شاگردی کرده، و روایات شعری بسیاری از او آموخته است، این روایت تا چه اندازه می‌تواند پذیرفتنی باشد؟ بنابراین، باید توجه داشت که بسیاری از این اخبار و گزارشها از اختلافات میان دو مکتب بصره و کوفه ناشی شده است و پیدا ست که هواداران هر دو مکتب برای بدنام کردن یکدیگر و ناموثق جلوه‌دادن روایات طرف مقابل، آنها را برساخته‌اند. 
نمونۀ دیگری از این اختلافات و تأثیر آن بر داوریهای افراد را می‌توان در دیدگاه ابن‌سلام (د 232 ق / 847 م)نسبت به حماد راویه و خلف احمر دید. ابن‌سلام که گرایش بصری دارد، از نخستین کسانی است که حماد راویۀ کوفی را به جعل روایت و دروغ‌پردازی متهم کرده است (ص 16)؛ اما دربارۀ استاد خود، خلف احمر، معتقد است که وی آگاه‌ترین و موثق‌ترین راویان است و همگان به برتری وی در شناخت اشعار عربی اذعان دارند و چون شعری یا روایتی را نقل کند، تردیدی در صحت آن باقی نمی‌‌ماند (ص 33؛ یاقوت، همانجا؛ بهبیتی، 206؛ ابن‌انباری، همانجا؛ زیدان، 2 / 122). 
علاوه بر اختلاف میان دو مکتب بصره و کوفه، گاه تعصبات نژادی و اختلافات میان ایرانیان و عربها نیز در داوریها نسبت به صحت یا عدم صحت روایات کهن مؤثر بوده است (در این باره، نک‍ : ه‍ د، حماد راویه)، و این تعصبات در آثار برخی از محققان معاصر عرب نیز دیده می‌شود، چنان‌که برخی بر آن‌اند که تمامی روایات شعری را که امثال اصمعی و مفضل ضَبّی (عربهای اصیل) نقل کرده‌اند، صحیح و موثق، و آنچه امثال حماد راویه و خلف احمر (موالی ایرانی) روایت کرده‌اند، نادرست و بی‌اعتبار است و باید همه را نادیده انگاشت (ضیف، 156-157، 162). 
منابع دربارۀ تاریخ وفات خلف احمر اختلاف دارند، و بیشتر آنان حدود 180 ق را ذکر کرده‌اند (یاقوت، 11 / 68؛ صفدی، 13 / 353؛ سیوطی، 242؛ زیدان، 2 / 121؛ کحاله، 4 / 104)، اما به روایتی از مبرد، وی پس از درگذشت هارون الرشید (193 ق / 809 م)، هنوز زنده بوده است (نک‍ : یغموری، 80). مرزبانی ضمن نقل این روایت، گفتۀ مبرد را بعید دانسته، و 175 ق / 789 م را ترجیح داده است (نک‍ : یغموری، همانجا). برخی نیز بر آن‌اند که وی اندکی پس از 200 ق وفات یافته است (یمانی، 113)، اما این روایت پذیرفتنی نیست، چون ابونواس که در رثای وی ابیاتی سروده است (ابن‌منظور، 25)، خود در 198 ق وفات یافته است (نک‍ : ه‍ د، ابونواس). البته به گفتۀ برخی منابع، خلف احمر از وی خواسته بود تا زنده است، برایش مرثیه‌ای بسراید (یغموری، 73-74؛ صفدی، 13 / 355) و ابونواس نخست در ابیاتی رثایش گفت که مورد پسند وی قرار نگرفت و او مجدداً مرثیه‌ای در بحر رجز سرود که 6 بیت از آن باقی مانده است (نک‍ : ابونواس، 577؛ ابن‌معتز، 148؛ جاحظ، 150). 
تنها اثری که از خلف احمر به دست ما رسیده، مقدمة فی النحو است که عزالدین تنوخی آن را در دمشق (1381 ق / 1961 م) به چاپ رسانده است. 
خلف احمر دیوان شعری نیز داشته که به گفتۀ ابن‌ندیم در 50 برگ بوده است (ص 184)، و به روایتی، ابونواس آن را نزد خلف خوانده است (یاقوت، همانجا؛ صفدی، 13 / 353؛ سیوطی، همانجا). از دیوان وی جز ابیاتی پراکنده که در منابع کهن آمده (نک‍ : جاحظ، 151-152؛ ابن‌معتز، همانجا؛ یغموری، 74-80)، چیزی برجای نمانده است. وی کتابی نیز به نام حیات العرب (ابن‌ندیم، 55) یا جبال العرب و ما قیل فیها من الشعر داشته است (یاقوت، سیوطی، کحاله، همانجاها)، که در برخی منابع به تصحیف خیال العرب (حاجی خلیفه، 1 / 727) و جنات العرب (صفدی، 13 / 355) آمده است. 
علاوه بر خلف احمر، شخصیت دیگری نیز با لقب احمر و نام علی بن مبارک در آن روزگار می‌زیسته که از شاگردان کسایی و از هواداران مکتب کوفه بوده است، و گاه منابع کهن میان آن دو خلط کرده‌اند و ابوطیب لغوی در مراتب النحویین به این موضوع اشاره دارد (ص 1). عزالدین تنوخی محقق مقدمة فی النحو در مقدمۀ کتاب، نمونه‌هایی از این خلط را ازجمله در شرح ابن هشام بر الفیۀ ابن‌مالک ارائه کرده است (ص 11-12). 

مآخذ

ابن‌انباری، عبدالرحمان، نزهة الالباء، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، 1959 م؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن سلام جمحی، محمد، طبقات الشعراء، به کوشش یوزف هل، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش عبدالمجید ترحینی، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ ابن‌قتیبه، عبدالله، الشعر و الشعراء، لیدن، 1902 م؛ همو، المعارف، به کوشش محمد اسماعیل عبدالله صاوی، قاهره، 1353 ق / 1934 م؛ ابن‌معتز، عبدالله، طبقات الشعراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1375 ق / 1956 م؛ ابن‌منظور، «اخبار ابی نواس»، همراه الاغانی ابوالفرج اصفهانی، به کوشش عبدالله علی مهنا، بیروت، 1415 ق / 1995 م؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ ابوالعلاء معری، احمد، رسالة الغفران، به کوشش عایشه عبدالرحمان بنت شاطی، قاهره، دارالمعارف؛ ابوطیب لغوی، عبدالواحد، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1375 ق / 1955 م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش سمیر جابر، بیروت، 1407 ق / 1986 م؛ ابونواس، حسن، دیوان، به کوشش احمد عبدالمجید غزالی، قاهره، 1953 م؛ بلاشر، رژیس، تاریخ ادبیات عرب، ترجمۀ آذرتاش آذرنوش، تهران، 1363 ش؛ بهبیتی، نجیب محمد، تاریخ الشعر العربی، قاهره، 1387 ق / 1967 م؛ تنوخی، عزالدین، مقدمه بر مقدمة فی النحو خلف احمر، به کوشش همو، دمشق، 1381 ق / 1961 م؛ ثعالبی، عبدالملک، ثمار القلوب، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1384 ق / 1965 م؛ جاحظ، عمرو، البرصان و العرجان، به کوشش محمد مرسی خولی، قاهره، 1392 ق / 1972 م؛ حاجی خلیفه، کشف؛ زبیدی، محمد، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابـراهیم، قاهره، 1373 ق / 1954 م؛ زیـدان، جرجـی، تـاریخ آداب اللغـة العربیـة، به کوشش به کوشش شوقی ضیف، قاهره، دارالهلال؛ سیرافی، حسن، اخبار النحویین البصریین، به کوشش محمد ابراهیم بنا، قاهره، 1405 ق / 1985 م؛ سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمد امین خانجی، قاهره، 1369 ق / 1950 م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش محمد حجیری، ویسبادن، 1404 ق / 1984 م؛ ضیف، شوقی، العصر الجاهلی، قاهره، 1960 م؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، 1985 م؛ قالی، اسماعیل، الامالی، بیروت، دار الکتاب العلمیه؛ قفطی، علی، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1369 ق / 1950 م؛ کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت، دار احیاء و التراث العربی؛ یاقوت، ادبا؛ یغموری، یوسف، نور القبس المختصر من المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، 1384 ق / 1984 م؛ یمانی، عبدالباقی، اشارة التعیین، به کوشش عبدالمجید دیاب، حجاز، 1406 ق / 1986 م؛ نیز: 

Nicholson, R. A., A Literary History of the Arabs, Cambridge, 1969. 
عنایت‌الله فاتحی‌نژاد

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: