صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / فولکلور مراسمی / آیینهای گذر / عروسی / حجله عروس /

فهرست مطالب

حجله عروس


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 24 دی 1398 تاریخچه مقاله

حِجْلۀ‌ عَروس، اتاق، چادر یا خیمۀ ویژه‌ای که معمولاً در خانۀ داماد و در مواردی نیز در خانۀ عروس برپا و تزیین می‌کنند و عروس و داماد را برای زفاف به آنجا می‌برند. این اتاق را حجله‌خانه، حجله‌گاه ( لغت‌نامه ... ، ذیل واژه‌ها؛ انوری، 3 / 2474)، زفاف‌خانه (خیام‌پور، 32) و حجلۀ دامادی ( آنندراج، ذیل حجله) نیز می‌نامند. همچنین آن را «کِلّه»: تا گُل در کله چون عروس نهان شد / ابر مشاطه شده ست و باد دلاله (ناصرخسرو، 416)، «گَردک»: آن شب گردک نه یَنگا دست او / خوش امانت داد اندر دست تو (مولوی، 2 / 1069؛ برهان ... ، ذیل واژه؛ انوری، 6 / 6118) و حجلۀ زفاف (مرزبان، 185) نیز گفته‌اند. 
حجله برگرفته از واژۀ عربی حَجَلة ( المعجم ... ) است که در زبان فارسی با سکون «ج» به کار می‌رود (بهار ... ، 2 / 716-717؛ خیام‌پور، همانجا). در بسیاری از نقاط ایران، آراستن حجله و حضور عروس و داماد در آن، از بخشهای مهم عروسی به شمار می‌رود و با رسوم خاصی همراه است. آراستن حجله را «حجله‌بستن» می‌گویند، و نظامی نیز به آن اشاره دارد: حجله همان است که عذراش بست / بزم همان است که وامق نشست (ص 83). این کار بر عهدۀ کسانی بود که به آنها «حجله‌ساز» یا «حجله‌بند» می‌گفتند ( آنندراج، ذیل حجله‌ساز؛ همایونی، فرهنگ ... ، 545). 
شاردن در دورۀ صفویه، به رسم حجله بردن عروس همراه با ینگه‌ها اشاره می‌کند (2 / 347). در تهران و در دورۀ ناصر‌الدین شاه قاجار، حجله اتاقی صندوق‌خانه‌مانند و بدون پنجره بود که تنها یک در داشت. اگر مراسم عروسی در زمستان برگزار می‌شد، در حجله کرسی می‌گذاشتند، و در دیگر فصول سال، در کف آن رختخواب می‌انداختند. تشک رختخواب معمولاً از مخمل راه‌راه، لحاف آن از اطلس، و متکاها از زری بودند. رختخواب را زنی یک‌بخته می‌انداخت. یک قدح شربت قند و گلاب و زعفران با دو قاشق شربت‌خوری بالای سر عروس و داماد می‌گذاشتند و چند لاله نیز تا صبح در اتاق روشن بود. حجله‌خانه فاقد اسباب و اثاث بود، اما برای تزیین آن، دیوارها را نقاشی می‌کردند و تصاویری از شیرین و فرهاد بر آنها می‌کشیدند (مونس‌الدوله، 50). 
عروس هنگام ورود به خانۀ داماد می‌گفت: «یا عزیز الله، عزیزم کن»، تا عزیز‌کردۀ طایفۀ داماد شود، و پس از آن، تا هنگام ورود به حجله حرفی نمی‌زد، زیرا نشانۀ پررویی بود (کتیرایی، 188). پدر داماد، و در غیاب او مادر، عمه، خاله یا یکی از محارم داماد، در درون حجله، عروس و داماد را دست‌به‌دست می‌داد و از حجله خارج می‌شد و بقیۀ کار را به زنان حاضر در آنجا می‌سپرد. آنها عروس و داماد را کنار یکدیگر روی تشک می‌نشاندند و روبه‌روی آنها یک آینه، و در چپ و راست آینه دو لالۀ روشن قرار می‌دادند. یکی از زنان باتجربه که ینگۀ عروس بود، به دستور مادر داماد گلاب می‌آورد و شست پای عروس و داماد را می‌شست. او هنگام شست‌و‌شو، با تردستی خاصی سعی می‌کرد شست پای عروس را روی شست پای داماد بگذارد، به این امید که در آینده زبان عروس بر سر داماد دراز باشد. البته، پیش از این، در همین شب یک لنگه کفش عروس را بالای حجله یا روی در آن می‌گذاشتند که وقتی داماد وارد می‌شد، بالای سرش باشد و سبب تسلط عروس بر داماد شود. در مقابل، بدخواهانِ عروس پیه گرگ را به رخت عروس و داماد می‌مالیدند و یا 7 بار سورۀ زِلْزال (99) را می‌خواندند و به یک مشت تخم جارو فوت می‌کردند و آن را لای رخت عروس و داماد می‌پاشیدند تا عروس از چشم داماد بیفتد. هم‌زمان، خویشان نزدیک داماد سعی می‌کردند که مانع این اتفاق بشوند. پس از شست‌وشو، داماد برای ینگه سکۀ طلایی در کاسه یا لگن می‌انداخت. سپس، ینگه آب پاشویی را در 4 گوشۀ حیاط می‌ریخت تا برای اهل خانه شگون داشته باشد. در نهایت، نان و پنیر و سبزی‌ای را که هنگام عروس‌کشون به کمر عروس بسته بودند، میان عروس و داماد و دیگر حاضران پخش می‌کردند. پس از آن، غیر از عروس و داماد، بقیۀ افراد از حجله بیرون می‌رفتند. در خلوتِ حجله، داماد با دادن رونما تور را از روی صورت عروس کنار می‌زد. ینگه برای آنها شام می‌آورد و در این هنگام معمولاً خواهر بزرگ‌تر و متأهلِ داماد نیز برای همراهی‌نمودن آنها در صرف شام، در حجله حضور می‌یافت (کتیرایی، 190-197؛ مونس الدوله، 53).
در تهران، «حجله‌گیر» شدن عروس، یعنی آبستن‌شدن او در شب عروسی را بدشگون می‌دانستند، و اگر چنین اتفاقی می‌افتاد، برای رفع بدیمنی، مرغی سیاه جلو پای عروس سر می‌بریدند (شهری، 3 / 145). در تالش، چنین نوزادی را «پاله‌سری کودک» می‌نامیدند (بخشی‌زاده، 231).
در دماوند، حجله‌آرایی برعهدۀ نزدیکان عروس است. آنها در روز سوم عروسی و پیش از شب زفاف، این کار را انجام می‌دهند (علمداری، 41-42). در آینه‌ورزان، از دهات حومۀ دماوند، داماد هنگام ورود عروس به خانه، بر پشت‌بام و رو به قبله می‌ایستد و با نقل و سکۀ نقره عروس را شاباش می‌کند. پس از آنکه عروس وارد حجله شد، داماد همراه پدرش و گروه مشایعت‌کننده به حجله می‌رود و پدر داماد آن دو را دست‌به‌دست می‌دهد. در این هنگام، عروس سفره‌ای را که به کمر بسته، باز می‌کند و با داماد از کوکو یا نان و پنیر موجود در آن می‌خورند؛ سپس، سایر افراد حجله را ترک می‌کنند و تنها چند زن پشت در حجله می‌ایستند تا زمانی که داماد بیرون بیاید و شبانه و تنها به حمام برود (خلج، 11-12).
در اورازان، از دهات کوهپایۀ طالقان، پیش از آنکه عروس به خانۀ داماد برسد، داماد 3 عدد سیب، انار یا حبۀ قند به سوی عروس پرتاب می‌کند. اهالی آن منطقه معتقدند که اگر اینها به عروس برخورد بکند و یا از بالای سرش بگذرد، داماد در شب زفاف موفق خواهد بود و در غیر این صورت، آن را به فال بد می‌گیرند. در این ناحیه، مجلس عروسی بعد‌از‌ظهر به پایان می‌رسد و عروس و داماد 9 شب در حجله خلوت می‌کنند (آل‌احمد، اورازان، 54-55). 
سگزآبادیهای بلوک زهرای قزوین معتقدند از زمانی که عروس جلو خانۀ داماد از اسب پیاده می‌شود تا هنگامی که وارد حجله شود، نباید پایش به زمین بخورد و برای همین این فاصله را با ردیفی از مجمعه‌های مسی فرش می‌کردند تا عروس از روی آنها عبور کند (همو، تات‌نشینها ... ، 81). رسم عبور عروس از روی این مجمعه‌ها در میان اهالی خراسان (شکورزاده، 202)، قوچان و روستاییان آن منطقه نیز وجود دارد. روستاییان قوچان حجله را با جهیزیۀ عروس می‌آرایند و روز بعد از زفاف، پس از صرف ناهار گروهی از زنان دو خانواده مبارکباد‌گویان جا یا رختخواب عروس را جمع می‌کنند (شاکری، 267، 270). 
در خراسان، مادر عروس پیش از حرکت عروس از خانه، در خلوت، تعلیماتی به او می‌دهد تا در حجله به آنها عمل کند (شکورزاده، 198). دست‌به‌دست دادن عروس و داماد، برداشتن تور از روی صورت عروس و اهدای هدیه‌ای به عنوان رونما یا پا‌انداز بر عهدۀ پدر داماد است. او همچنین قرآنی در دست راست و آینه‌ای در دست چپ می‌گیرد و آنها را به صورت عروس نزدیک می‌کند؛ عروس قرآن را می‌بوسد و به آینه نگاه می‌کند و صلوات می‌فرستد. پس از آن، پدر داماد و مردهای دیگر از حجله خارج می‌شوند و زنی شست پای عروس و داماد را در لگن می‌شوید. سپس عروس و داماد وضو می‌گیرند و دو رکعت نماز می‌خوانند. پس از نماز، همۀ زنها ازجمله ینگه، حجله را ترک می‌کنند. عروس و داماد پیش از رفتن به رختخواب، مبلغی پول زیر تشک می‌گذارند تا روز بعد، هنگامی که مشاطه یا خدمتکار برای جمع کردن رختخواب به حجله می‌آید، آن را برای خودش بردارد (همو، 202-203).
در استان فارس و در شهر‌های شیراز و ارسنجان، معمولاً حجله اتاقی رو به قبله‌ است که آن را طی مراسم «حجله‌بندان»، با شور و شکوه فراوان، با کاغذ و پارچه‌های رنگی و قدیمی مانند ترمه، چراغهای رنگی، آینه و شمعدان می‌آرایند. اولین پارچه را داماد بر دیوار نصب می‌کند و اطرافیان با کِلْ‌زدن و خواندن واسونک (نک‍ : ه‍ د، بیت‌خوانی) او را همراهی می‌کنند. همچنین رختخواب عروس و داماد که جنس آن از ساتن یا مخمل سرخ، آبی، سبز یا صورتی است، در گوشۀ اتاق، روی زمین و یا روی تختخواب گسترده می‌شود. گاه ظرفی کوچک از اسفند در کنار حجله قرار می‌دهند تا هنگام حجله‌بندان با دود آن، فضای حجله را معطر کنند. عروس و داماد را با نواختن آهنگهای شاد راهی حجله می‌‌کنند. در حجله، عروس و داماد با کنار هم گذاشتن دو انگشت کوچک دست خود دست به دست می‌شوند، درحالی‌که هر کدام سعی می‌کنند به نشانۀ برتری، انگشت خود را روی انگشت دیگری قرار دهد؛ سپس، با گلابی که از خانۀ عروس فرستاده شده است، انگشتهایشان را می‌شویند. پس از آن، حاضران و مطربها که در طول این مدت به دست‌زدن و خواندن واسونک مشغول بودند، حجله را ترک می‌کنند و تنها چند تن از زنان خویشاوند نزدیک عروس و داماد، پشت در حجله می‌خوابند. در حجله، داماد هدیه‌ای به نام «روگشا» به عروس می‌دهد. سپس، دستمالهایی را که از خانۀ عروس فرستاده شده است و تعداد آن معمولاً 3 تا 7 عدد است، بر بستر می‌اندازند. 
پس از زفاف (ه‍ م) و خروج داماد از حجله، زنانِ پشت در کِل می‌زنند و برای تبریک گفتن به دیدن عروس می‌روند. اولین زنی که وارد حجله می‌شود، باید خوشبخت و یک‌بخته باشد. روز بعد، پیش از طلوع آفتاب، یکی از بستگان نزدیک عروس دستمالها را به نشانۀ تبریک و روسپیدی برای مادر عروس می‌برد. داماد نشدن مرد در این شب موجب تمسخر و سرشکستگی او ست (رحیمی، 1 / 623-627؛ همایونی، گوشه‌ها ... ، 100-113، فرهنگ، 548-549؛ فقیری، «مراسم ... »، 79؛ برای آشنایی بیشتر با واسونکهای این مراسم، نک‍ : همایونی، «واسونک»، 44-47؛ فقیری، «واسونک»، 120 بب‍ ؛ خیر‌اندیش، 392). 
در سروستان، روز بعد از شب زفاف، مهمانان برای نخستین بار به دیدن عروس می‌روند و برای او هدیه می‌برند که آن را «تو‌حجله‌ای» می‌گویند (همایونی، فرهنگ، 550). رسم اهدای تو‌حجله‌ای میان اهالی ایزدخواست و اقلید هم رواج دارد (رنجبر، 321-322؛ خیراندیش، 386، 396). پس از آن، تا 3 روز متوالی، از خانۀ عروس صبحانه، ناهار و شام برای عروس و داماد فرستاده می‌شود که آن را «پس‌حجله‌ای» می‌نامند. در سروستان، عروس 7 روز در حجله می‌ماند و روز هفتم او را به حمام می‌برند (همایونی، همان، 550، 552). 
در داریون فارس، عروس پس از رفتن به حجله تا زمانی که از داماد هدیه‌ای به نام «کف‌دستی» یا «پا‌اندازان» نگیرد، نمی‌نشیند. در این هنگام حاضران می‌خوانند: «سر سرانداز می‌خواد / عروس پاانداز می‌خواد». شام عروس و داماد غذایی است که عروس همراه خودش آورده است و آن را «تو‌کمری» می‌نامند و معمولاً دو عدد نان، تخم‌مرغ پخته و گاه شامی و خوراک گوشت است. پس از شام، حجله خلوت می‌شود و از میان زنان تنها چند نفر از بستگان نزدیک و سال‌خورده پشت در می‌مانند. صبح روز بعد، عروس و داماد صبحانه را که حلوا، شیر و تخم‌مرغی است که از خانۀ عروس فرستاده شده، در حجله می‌خورند. نزدیکان و همسایگان درحالی‌که هدیه‌ای همراه دارند، وارد حجله می‌شوند تا به عروس تبریک بگویند. در داریون، عروس 3 تا 7 روز در حجله می‌ماند (بذرافکن، 137- 139). 
در کازرون، در لحظۀ ورود عروس و داماد به حجله، مادر داماد قفلی را که پیش از آن بسته‌اند، می‌گشاید تا عروس و داماد قادر به انجام عمل زناشویی باشند. این قفل را باید پیش از فرارسیدن چلۀ عروسی به ضریح یا درِ یکی از اماکن متبرکه ببندند تا چشم حسود و دهان بدگوی و جادوی بدخواهان بر روی عروس و داماد بی‌تأثیر شود. طبق رسم اهالی کازرون، زنی به نام «پس‌در‌نشین» پشت در حجله می‌ماند تا داماد از حجله درآید و دستمال را به او نشان دهد و او کِل‌زنان دستمال را به مادر داماد و سایر زنان نشان می‌دهد و همان موقع به خانۀ مادر عروس می‌رود و با دادن دستمال، مژدگانی دریافت می‌کند (حاتمی، 34-36). 
در میان اهالی منطقۀ فامور و دریاچۀ پریشان فارس در نزدیکی کازرون نیز مراسم شب زفاف و حجله که به آن «شو دومَی» می‌گویند، با آیینهایی خاص همراه است؛ ازجمله، دست‌به‌دست دادن عروس و داماد و حلقه کردن انگشتهای کوچک عروس و داماد در یکدیگر، که این عمل را ملا یا شیخی انجام می‌دهد و همو قطرۀ آبی روی انگشتانشان می‌ریزد. زنهایی که در حجله حضور دارند، برای اینکه عروس روی خود را باز کند، به او روگشون می‌دهند (ثواقب، 341-342).
در منطقۀ دوان در شمال کازرون، آماده نمودن عروس و داماد در حجله با شستن پای آنها آغاز می‌شود. یکی از زنان سال‌خورده با مشربۀ آبی که بر سر مجمعۀ عقد است، پای عروس و داماد را در‌حالی‌که دست هرکدام روی سر دیگری قرار دارد، می‌شوید. روز بعد از مراسم حجله، داماد به منزل پدر عروس می‌رود. پس از بازگشت وی، نوازندگان به مدت یک ساعت «پا‌حُجله» می‌نوازند و عروسی را به پایان می‌رسانند (لهسایی‌زاده، 145). در خفر، از بخشهای شهرستان جهرم، یک هفته بعد از جشن عـروسی، طی مـراسم «حجله‌کَنون»، شماری از زنـان وابسته بـه عروس و داماد حجله را برمی‌چینند (مختاری، 442).
در شاهرود، همین‌که پدر داماد عروس و داماد را دست‌به‌دست می‌دهد، داماد فوراً جوراب پای چپ عروس را در می‌آورد و پشت سر عروس می‌اندازد تا زبان عروس برای همیشه کوتاه شود. سپس خواهر داماد شست پای راست داماد را روی شست پای چپ عروس می‌گذارد و پای آنها را می‌شوید (شریعت‌زاده، 275).
در تویسرکان، پدر داماد و در غیاب او، عمو، دایی یا یکی از بزرگان فامیل، دست عروس را در دست داماد می‌گذارد و پس از آن، بالای سر عروس اناری به دیوار می‌زنند؛ گاهی این انار از آب نبات ساخته شده و با نقل پر شده‌است، به گونه‌ای که پس از برخورد با دیوار، آب نبات می‌شکند و نقلها روی تخت می‌ریزد (مرادی، 1 / 86؛ مقدم، 1 / 564). در پیرسواران همدان، یکی از مردان محرم عروس که یک‌بخته است و بیش از یک پسر دارد، پیش از ورودِ عروس به حجله، کمر او را با شال خود می‌بندد و کلاهش را نیز بر سر او می‌گذارد. سپس همه می‌روند، به جز خاله یا خواهر عروس و صمیمی‌ترین دوست او که برای راهنمایی می‌ماند. هم‌زمان، داماد به همراه پدرش برای کسب اجازه نزد فامیل عروس می‌رود و شخصی را به‌عنوان ضامن معرفی می‌کند که زود و سربلند بازگردد. راهنمای عروس در حجله، دست آنها را در دست یکدیگر می‌گذارد و خودش پشت در می‌ماند تا اگر کمکی خواستند، انجام دهد. اگر داماد در بازگشت از حجله تأخیر کند، ضامن داماد را جریمه و گاه فلک می‌کنند تا صدایش به گوش داماد برسد و زودتر «داماد» شود. با خاتمه یافتن زفاف، نوازندگان حاضر در مجلس با نواختن ساز و دهل همه را آگاه می‌‌کنند (رسولی، غلامحسن، 336- 337). در بروجرد نیز از طرف داماد ضامنی معرفی می‌شود، یعنی داماد یکی از رفقایش را به عنوان برادر داماد همراه می‌برد که در صورت تأخیر داماد، او را چوب می‌زنند (یاراحمدی، 138).
بختیاریها حجله را هَنجِله یا هِنجِله (ارشادی،740؛ سرلک، واژه‌نامه ... ، 284)، و شماری از لرها و لکها آن را «چیت‌جا» (چیت: حصاری بافته‌شده از نی و موی بز) (ایزدپناه، 44؛ امان‌اللٰهی، 120) می‌نامند. حجله‌آرایی و رسوم ویژۀ حضور عروس و داماد در آن، در میان طوایف مختلف بختیاری و اهالی مناطق مختلف لرستان و بختیاری نیز رواج دارد (حنیف، 54، 57، 65؛ در خصوص ایل بهمئی، نک‍ : رِستْرِپو، 104-105؛ برای آگاهی از رسوم لِرکیها، نک‍ : فاطمی، 60). 
در طایفۀ بامدی، چادر حجله بر‌خلاف سایر چادرها، سفید است. هنگام ورود عروس کنار آن آتشی روشن می‌کنند که عروس پیش از ورود به حجله باید دور آن بگردد. وظیفۀ دست‌به‌دست دادن داماد و عروس در حجله بر عهدۀ ساقدوش داماد است (رخش خورشید، 130). بختیاریهای روستای پاگچ، پیش از ورود عروس به حجله، گوسفند یا بزی را پیش پایش قربانی کرده و از خون قربانی به پای عروس می‌مالند. زنی از نزدیکان، عروس و داماد را دست‌به‌دست می‌دهد و سیبی را نصف می‌کند و به این نیت که فرزندشان پسر باشد، نیمی از آن را به عروس و نیمی را به داماد می‌دهد (کلکی، 39-40). 
در ایل قشقایی، حجله در کنار چادر سیاهِ بزرگ و تزیین‌شدۀ داماد برپا‌ می‌شود. داخل حجله را می‌آرایند و در کف آن شاخۀ درخت مورد می‌گذارند که هم معطر است و هم سریع ریشه می‌دهد؛ به این نیت که عروس و داماد نیز صاحب فرزندان بسیاری شوند (کیانی، 281). در حجله و روبه‌روی محل نشستن عروس، آینه و ظرفی آب می‌گذارند (همو، 293). 
در میان بختیاریهای چهار‌لنگ مرسوم است که عروس در حجله کفشهای خود را در نمی‌آورد تا زمانی که مادر داماد هدیه‌ای به عنوان «کوش‌کنون» به او بدهد. داماد همراه یکی از خویشان درجۀ اول خود وارد حجله می‌شود. آن شخص مقداری نبات در دست عروس می‌گذارد و سپس دستهای راست عروس و داماد را در دست یکدیگر می‌گذارد و آنها را دست‌به‌دست می‌دهد. پس از خلوت شدن حجله، داماد وضو می‌گیرد و روی چادر عروس دو رکعت نماز حاجت می‌خواند و سپس «ری‌گشونه» به عروس می‌دهد تا او حجاب از صورت خود بر‌‌دارد. هنگام خروج داماد از حجله، «پابئی» که در تمام مدت پشت در منتظر بوده، به همراه زنان دیگر شادی‌کنان وارد حجله می‌شود. پابئی دستمالهای زفاف را بر می‌دارد و ضمن نشان دادن به دیگران، نزد خود نگه می‌دارد تا چند روز بعد که عروس را به حمام می‌برند، آنها را به خانوادۀ عروس تحویل دهد (سرلک، آداب ... ، 41-42؛ در مورد این رسوم در بروجرد، نک‍ : کرزبر، 310؛ یاراحمدی، 138؛ حزین، 179). 
رسم اهدای روگشا به عروس در حجله با عنوان «رو‌گشون» یا «روگشان»، در میان اهالی کهگیلویه و بویراحمد هم رایج است. آنها دست‌به‌دست دادن عروس و داماد را «دوما و رو» به معنای روبه‌رو شدن داماد و عروس می‌نامند (غفاری، 17؛ مجیدی، 536). همچنین در گذشته، قشر اعیان ایل، حجله را با شاخه‌های درختان ترنج و نارنج و لیمو و مورد می‌آراستند و عروس با تشریفات ویژه‌ای به حجله می‌رفت. «گُوَشک گِرُون»، گوش ایستادن زنان خانوادۀ داماد پشت در حجله، از دیگر رسوم اهالی این منطقه است (همو، 536-537).
در میان کردها، زن مسنی از نزدیکان داماد را که به‌تنهایی برای انجام تشریفات حجله در آن محل می‌ماند، «پاخه‌سور»، «پاخه‌سو» یا «پاخسو» می‌گویند (معصومی، 61، 66؛ سعیدی، محمد‌صالح، 127). در ایل کلهر، عروس صبح روز عروسی، سوار بر اسب به سمت خانۀ پدر داماد حرکت می‌کند، داماد او را به آغوش می‌کشد، از اسب پیاده می‌کند و به حجله می‌برد. در حجله، مادر و نزدیکان داماد از عروس استقبال می‌کنند و داماد فوراً حجله را ترک می‌کند. عروس تا از پدر یا برادر بزرگِ داماد هدیه‌ای نگیرد، نمی‌نشیند. پس از آن، یکی از پسران نزدیک داماد شالی از ابریشم به کمر عروس می‌بندد و می‌گوید: «7 پسر و یک دختر آرزو می‌کنم». پس از خوردن ناهار، داماد به حجله باز می‌گردد. در این هنگام جز پاخسو (ینگه)، همه حجله را ترک می‌کنند. داماد تور را از روی صورت عروس کنار می‌زند، دستمال نانی را که به کمر عروس بسته شده است، باز می‌کند و هر دو چند لقمه می‌خورند. سپس، پاخسو پاهای آنها را می‌شوید؛ به این ترتیب که درون لگن، ابتدا پای راست عروس را زیر پای راست داماد و سپس پای چپ عروس را زیر پای چپ داماد می‌گذارد و آب می‌ریزد تا آنها پای یکدیگر را بشویند. آنگاه لگن را برمی‌دارد، از اتاق خارج می‌شود و پشت در اتاق در انتظار خبر کامیابی داماد می‌نشیند (معصومی، 64-66). 
در بیجار و حومۀ آن، قبل از ورود داماد به حجله، مادر و خواهر او و دو نفر از زنان همراه عروس در دو گوشۀ اتاق، دو میخ می‌کوبند و پردۀ [جهیزیۀ] (ه‍ م) عروس را به این دو میخ وصل می‌کنند و چند سنجاق قفلی هم از نخهای پرده می‌آویزند. همچنین، کفش پای راست عروس را از یکی از میخهای پرده آویزان می‌کنند و لنگۀ دیگر کفش را روی طاقچه می‌گذارند تا داماد ضمن موفقیت در شب عروسی، تا پایان عمر نیز تابع عروس بماند (هاشم‌نیا، 227). 
حجله را به گویش اصفهانی هَنجِله می‌گویند (کلباسی، 146). اهالی وزوان در شهرستان برخوار و میمۀ اصفهان، حجله را به‌صورت اتاق کوچکی برپا می‌کنند و دیوارهای آن را با چادر‌شب می‌پوشانند. هنگامی که عروس به در حجله می‌رسد، تخم‌مرغی را که بستگانش به او داده‌اند، بالای سر‌در می‌کوبد، به این معنی که آمده‌ام اموال شوهرم را مصرف، و در آن اسراف کنم (رسولی، عباس، 41-42). 
اهالی روستای اُردیب منطقۀ خور و بیابانک، حجله را «خُجله» می‌نامند. در این روستا، داماد در آستانۀ ورود به حجله، سر انگشتان پای راست خود را بر پشت پای عروس می‌گذارد تا سروری خویش را به او نشان دهد (طباطبایی، 98). همچنین در این مناطق، در حجله سورۀ الرحمٰن (55) تلاوت می‌شود (طباطبایی، 99؛ حکمت، 371). سپس، یکی از محارم سر عروس و داماد را به هم می‌زند تا شرمشان بریزد. عروس و داماد در حجله پای یکدیگر را می‌شویند و داماد آب آن را در 4 ‌گوشۀ خانه می‌ریزد. پس از زفاف نیز هدیه‌ای به نام «در حجلگی» به عروس می‌دهند (همو، 371-372). اهالیِ هر محله از روستای احمدآباد جرقویه، هدایای خود را در خانۀ یکی از اهالی محله، روی یک مجمعه جمع می‌کنند و به خانۀ داماد می‌برند. این هدایا را «رو‌حجله‌ای» می‌گویند (کریمی، زهرا، 60).
بلوچها حجله را «جُل» می‌نامند. در مراسم عروسی، بلوچها پیش از خواندن خطبۀ عقد و رفتن داماد به حجله، عروس را 6 شبانه‌روز در حجله نگه می‌دارند و در این مدت حتى مردان محرم مانند پدر و برادر هم نمی‌توانند او را ببینند. روز هفتم، پس از اینکه داماد از حمام برگشت و خطبۀ عقد خوانده شد، او را به حجله می‌برند. داماد و عروس کنار یکدیگر ــ داماد سمت چپ و عروس سمت راست ــ می‌نشینند. بر طبق رسوم، به داماد مخلوط شیر و شکر می‌دهند، و او نیمی از آن را می‌خورد و مابقی را به عروس می‌دهد (بیهقی، 463-464). در خاش و زاهدان، چادر حجله‌گاه را در فاصلۀ 500 گزی از سایر چادرها برپا می‌کنند. عروس و داماد 3 روز را در حجله‌گاه می‌گذرانند و سایر افراد طایفه به رقص و شادمانی می‌پردازند. پس از 3 روز، چادر حجله را در کنار سایر چادرها برپا می‌کنند که به معنای خاتمه یافتن عروسی است (ناصری، 112). 
در ایرانشهر، هنگام ورود داماد به حجله‌، زنی به نام کنیز راه او را می‌بندد و پس از دریافت مزدِ دربانی به او اجازۀ ورود می‌دهد. در حجله نیز زنی دیگر که آرایشگر عروس است، از باز کردن صورت عروس خودداری می‌کند تا انعامی از داماد بگیرد و پس از آن، عروس و داماد را در حجله تنها می‌گذارد (همو، 114). در برخی مناطق، زنی را که جلو حجله به انتظار عروس و داماد می‌ماند، «دم‌دری» می‌نامند (امان‌اللٰهی، 122).
در خوزستان و در روستای کهنک، هنگام ورود عروس به حجله، مرغی را پیش پای او سر می‌برند، به گونه‌ای که قطره‌ای از خونش بر زمین نریزد. در شوشتر، بزرگان فامیلْ عروس و داماد را در‌حالی‌که رو به قبله ایستاده‌اند، دست‌به‌دست می‌دهند. شماری از بستگان، همان شب برای هدیه‌دادن به حجله می‌آیند و در نهایت، همه حجله را ترک می‌گویند و تنها کیبنویی (= کدبانو) می‌ماند که همراه عروس از خانۀ پدرش می‌آید و باید زنی شوهردار و خانه‌دار و آداب‌دان باشد. روز بعد، باقیِ اقوام برای تبریک‌گفتن و هدیه‌دادن، به دیدار عروس می‌آیند و در همان حجله از آنها پذیرایی می‌شود (نیرومند، 40). 
در هرمزگان، در شب زفاف، شست پای عروس و داماد را با آب خوش‌بوشده با گل سرخ و مورد می‌شویند. زنانی که دختر دم‌بخت دارند، از این آب برمی‌دارند و به امید بخت‌گشایی، پای دختر خود را با آن می‌شویند (رضایی، 335). در شهر فین استان هرمزگان، اتاق حجله در خانۀ پدرِ عروس است. بنابر رسوم اهالی این شهر، هنگامی که عروس و داماد به حجله می‌روند، سر پسربچه‌ای را به سر آن دو می‌زنند، با این نیت که آنها صاحب فرزند پسر شوند (سایبانی، 126). در میناب، اتاقی را در خانۀ پدر عروس به‌عنوان حجله در نظر می‌گیرند. تزیین آن برعهدۀ فردی است که داماد به خانوادۀ عروس معرفی می‌کند و او با توجه به وضعیت مالی داماد، حجله را با انواع پارچه‌ها و زیورآلات و گل می‌آراید (سعیدی، سهراب، 234-235). 
بومیان جزیرۀ کیش برای تزیین حجله سقف و دیوارهای آن را با پارچه‌های رنگی می‌پوشانند. این پارچه‌ها را زنان با توجه به اندازۀ اتاق با دقت به هم می‌دوزند و سپس به سقف و دیوارها نصب می‌کنند و روی آن آینه، تابلو، گلهای مصنوعی و چیزهایی می‌آویزند که به آن رُمانیه می‌گویند. در حجله، 70 تا 80 آینۀ کوچک نصب می‌شود؛ سپس دورتادور اتاق، متکاهای کوچک رنگی، و روی تاقچه‌ها، گلاب‌پاش و لاله و تُنگهای قدیمی می‌گذارند. وسایل مورد استفاده در تزیین حجله بیشتر امانی‌اند (مختارپور، 541-542). شیعیان این جزیره، داماد را پیش از بردن به حجله به مسجد می‌برند تا دو رکعت نماز شکر بخواند؛ اما در میان اهل سنت، داماد نماز شکر را در حجله می‌خواند (همو، 554). 
به باور اهالی کیش، ورود زن مطلقه، عقیم، زنی که شوهرش جوان‌مرگ شده، و زنی که پی‌در‌پی بچه‌‌هایش را سقط کرده، به داخل حجله بدیمن است، زیرا ممکن است همان اتفاق برای عروس رخ بدهد. همچنین زائو را تا 40 روز بعد از زایمان ناپاک می‌دانند و او را نیز به حجله راه نمی‌دهند. ورود اهل زار نیز به حجله ممنوع است. در گذشته، در شب زفاف، زنی به نام دایه از حجله مراقبت می‌کرد و برای غسل روز بعد داماد هم آب گرم تهیه می‌کرد و دستمال روسفیدی عروس را نزد مادرش می‌برد. اما امروزه، دایه جز محافظت از حجله و جلوگیری از ورود افراد بدیمن، وظیفۀ دیگری ندارد (همو، 556-557). در میان اهالی بوشهر، بستن حجله بر عهدۀ مادر و خانوادۀ داماد است و در تزیین آن از گُرزِ سبزِ درخت خرما استفاده می‌کنند (احمدی، 1 / 91، نیز برای آشنایی با اشعاری که در بخشهای مختلف عروسی در بوشهر خوانده می‌شود، نک‍ : 1 / 81-89).
زردشتیان یزد هنگام ورود عروس و داماد به حجله، به آنان و سایر مهمانان «شربت در حجله» می‌دهند و مادرشوهر نیز هدیه‌ای به عروس می‌دهد (به‌آذین، 59). در عروسیهای روستاییان زردشتی یزد، داماد پس از برداشتن پردۀ روی عروس، یک لیوان از این شربت به او می‌دهد و مهمانان نیز پس از نوشیدن شربت، خانه را ترک می‌کنند (مهربان‌پور، 47). در حجله، عروس و داماد پای یکدیگر را با آب و شیر و مخلوطی از سبزی چمن که به آن مَرغ یا مرو می‌گویند، می‌شویند. سپس انار شیرینِ روی سفرۀ عقد را با هم می‌خورند تا مانند انار، صاحب فرزندان زیادی شوند. جمع‌کردن رختخواب عروس و داماد بر‌عهدۀ خواهر بزرگ‌تر داماد یا عروس است و داماد سکه‌ای در رختخواب می‌گذارد که او هنگام جمع‌کردن رختخواب، آن را بردارد (به‌آذین، 59-60؛ رمضانخانی، 233-235). 
در اردکانِ یزد، داماد پس از برداشتن چادر از سر عروس، به پشت‌بام می‌رود و آنجا دو رکعت نماز می‌خواند. اردکانیها در حجله، چراغ عسل و روغن می‌سوزانند و خواهر‌شوهر یا خالۀ عروس که تا صبح پشت پنجره نگهبانی می‌دهند، مژدۀ روسفیدی عروس را برای مادر عروس می‌برند و به عنوان مژدگانی، خلعت دریافت می‌کنند (طباطبایی اردکانی، 352).
در گیلان، یکی از اتاقهای خانۀ پدر داماد به عنوان حجله تعیین می‌شود. خانواده‌هایی که اتاق اضافی ندارند، یکی از اتاقهای همسایگانشان را برای حجله استفاده می‌کنند. در این اتاق، حصیری تازه و خوش‌بافت می‌گسترند و بر در و پنجره‌هایش هم پرده‌هایی گل‌دار و شاد می‌آویزند. اگر داماد، خواهر دم‌بخت داشته باشد، وی رختخواب عروس‌و‌داماد را به نیت بخت‌گشایی پهن می‌کند (بشرا، 97). در کومله در نزدیکی لنگرود، پیش از زفاف، مادر عروس در یک مجمعه، یک یا دو مرغ پخته در فسنجان برای عروس و داماد می‌فرستد تا در حجله و پس از زناشویی بخورند؛ پس از زفاف نیز برای سلامتی آنها حلوای کاچی می‌پزد (شهاب، 77؛ نیز نک‍ : پاینده، 69). 
در برخی از روستاهای گیلان، عروس و داماد هنگام ورود به حجله، میخی بر سر‌در ورودی می‌کوبند. در روستای تالش‌نشین رضوان‌شهر، عروس با انگشت خود مقداری عسل بر سر‌در ورودی اتاق می‌مالد تا در زندگی شیرین‌کام شوند (بشرا، 92). در کردکوی و برخی از روستاهای آن، حجله را با جهیزیۀ عروس می‌آرایند. عروس پیش از ورود به اتاق، به کاسه‌ای حاوی برنج که مادر داماد در ورودی اتاق قرار داده، لگد می‌زند و پس از گرفتن پاانداز می‌نشیند. گاه فرزند پسری را هم در آغوش او می‌نشانند تا در آینده صاحب فرزند پسر شود (فروتن، کردکوی ... ، 610-611، فندرسک ... ، 308-310). گاه نیز صرفاً بچه‌ای شیرخوار در بغل عروس می‌گذارند، به این نیت که عروس زودتر بچه‌دار شود. همچنین برادر داماد هنگام باز کردن سفرۀ حاوی نان و حلوای خانگی‌ای که مادر عروس تهیه کرده و به کمر او بسته است، دو تا 3 ضربه به کمر عروس می‌زند و 3 بار تکرار می‌کند: دو تا کیجا، 7 تا وچه، دو تا کیمیا، 7 تا وچه (خلعتبری، 177). در مشکین‌شهر، حجله را گَردَک (= قُرق) می‌گویند. عروس و داماد چند روز حق بیرون آمدن از آن را ندارند و سرانجام با برگزاری یک مهمانی مفصل از حجله خارج می‌شوند (ساعدی، 154). 
خبر کامیابی داماد در عمل زفاف به صورتهای گوناگون به اطلاع دیگران می‌رسد، از‌جمله: کوبیدن طبل‌ (آل‌احمد، تات‌نشینها، 82، اورازان، 55) یا کوبیدن خطیر، نواختن ساز و نقاره روی بام (بذر‌افکن، 138)، یا شلیک گلوله به دست خود داماد یا فردی که تفنگ در دست بر بام یا پشت در حجله منتظر است (کریمی، اصغر، 43؛ معصومی، 66؛ سعیدی، محمدصالح، 127؛ لهسایی‌زاده، 145). در سمنان، پس از خروج داماد از حجله، خبر دامادشدن او را با روشن کردن آتش بر پشت‌بام و یا دایره و تنبک‌زدن زنها روی بام ــ که آن را «پای تخت زدن» می‌گویند ــ اعلام می‌کنند (احمدپناهی، 258). 
در برخی از مناطق، اگر داماد در انجام عمل زناشویی موفق نباشد، او را نزد فال‌گیر می‌برند و دعایی برایش می‌گیرند، سپس سطلی آب سرد بر سرش می‌ریزند و یا همان نیمه‌شب او را به حمام، رودخانه یا کاریز می‌برند و یک‌باره به درون آب سرد می‌اندازند (ساعدی، همانجا؛ سالاری، 223). در سیرجان، انگشتری به نام «خلاص» به دست دامادی می‌کنند که موفق به زناشویی نشود. در صورت موفقیت، مشاطه که شب را در منزل داماد می‌گذراند، خبرِ عروسی را به مادر عروس می‌رساند و او حلوایی به نام «آبِ روغن» درست می‌کند و به منزل داماد می‌فرستد. اهالی این شهر هدایایی را که آشنایان و بستگان از فردای عروسی تا روز سوم، برای عروس و داماد می‌برند، «درِ حجله‌ای» می‌نامند (مؤید‌محسنی، 93-94). در شهر ابیانه، رسم حجله معمول نبوده است (خوانساری، 175).

مآخذ

  آل‌احمد، جلال، اورازان، تهران، 1357 ش؛ همو، تات‌نشینهای بلوک زهرا، تهران، 1352 ش؛ آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیر‌سیاقی، تهران، 1363 ش؛ احمد‌پناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ احمدی ری‌شهری، عبدالحسین، سنگستان، شیراز، 1382 ش؛ ارشادی، عیدی‌محمد، فرهنگ بختیاری، تهران، 1388 ش؛ امان‌اللٰهی بهاروند، سکندر، کوچ‌نشینی در ایران، تهران، 1360 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1382 ش؛ ایزدپناه، حمید، فرهنگ لکی، تهران، 1367 ش؛ بخشی‌زادۀ آلیانی، اسماعیل، سیری در زندگی تالشها، تهران، 1391 ش؛ بذرافکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، 1389 ش؛ برهان قاطع؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، آیینهای گذر در گیلان، رشت، 1389 ش؛ به‌آذین، داریوش، «مراسم ازدواج زرتشتیان»، هنر و مردم، تهران، 1348 ش، شم‍ 85؛ بهار عجم، لاله‌تیک چندبهار، به کوشش کاظم دزفولیان، تهران، 1380 ش؛ بیهقی، حسینعلی، «هنر و فرهنگ بلوچ»، هنر، تهران، 1364- 1365 ش، شم‍ 10؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، تهران، 1385 ش؛ حزین بروجردی، حسین، تذکره یا دورنمایی از شهرستان بروجرد، بروجرد، 1377 ش؛ حکمت یغمایی، عبدالکریم، بر ساحل کویر نمک، تهران، 1370 ش؛ حنیف، محمد، سور و سوگ در فرهنگ عامۀ لرستان و بختیاری، تهران، 1386 ش؛ خلج، حسین، «آیین زناشویی در آینه‌ورزان»، نشریۀ ادارۀ فرهنگ عامه، به کوشش صادق کیا، تهران، 1341 ش، شم‍ 2؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1387 ش؛ خوانساری ابیانه، زین‌العابدین، ابیانه و فرهنگ مردم آن، تهران، 1378 ش؛ خیام‌پور، عبدالرسول، «غلط مشهور»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، تبریز، 1327 ش، شم‍ 8 - 9؛ خیراندیش، مهدی، بل بر بلندای فارس، شیراز، 1389 ش؛ رحیمی، حبیب و سهیلا هاشمی، جام ارسنجان‌نما، قم، 1388 ش؛ رخش خورشید، عزیز و دیگران، بامدی، طایفه‌ای از بختیاری، تهران، 1346 ش؛ رسترپـو، اِلویـا، زنان ایـل بهمئـی، تـرجمۀ جلال‌الدین رفیع‌فر، تهـران، 1387 ش؛ رسولی، عباس، فرهنگ مردم شهر وزوان اصفهان، تهران، 1386ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رضایی، علی، «آب، آیینه و آیین (نقش آب در فرهنگ مردم هرمزگان)»، خلیج فارس فرهنگ و تمدن، تهران، 1387 ش؛ رمضانخانی، صدیقه، فرهنگ زرتشتیان یزد، یزد، 1387 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکین‌شهر، تهران، 1344 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سایبانی، احمد، فین بندرعباس، بی‌جا، 1369 ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهار‌لنگ، تهران، 1385 ش؛ همو، واژه‌نامۀ گویش بختیاری چهارلنگ، تهران، 1381 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سعیدی، محمدصالح، اویهنگ و آداب و رسوم مردم ژاورود و اورامان، سنندج، 1384 ش؛ شاکری، رمضانعلی، اترک‌نامه، تاریخ جامع قوچان، تهران، 1365 ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1335 ش؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ طباطبایی، لسان‌الحق، «عروسی در روستای اردیب»، فرهنگ مردم، تهران، 1393 ش، شم‍ 49 - 50؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، تهران، 1379 ش؛ غفاری، یعقوب، مراسم عروسی و دگرگونیهای آن در کهگیلویه و بویراحمد، اصفهان، 1390 ش؛ فاطمی، موسى، «لرکیها (آداب عروسی لرکیها از خواستگاری تا پاگشا)»، هنر و مردم، تهران، 1353 ش، شم‍ 148؛ فروتن، اشکان، فندرسک، تاریخ، سرزمین، فرهنگ، تهران، 1390 ش؛ همو، کردکوی، تاریخ، سرزمین، فرهنگ، تهران، 1390 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، «مراسم عروسی در شیراز»، هنر و مردم، تهران، 1355 ش، شم‍ 162؛ همو، «واسونک»، فرهنگ مردم، تهران، 1393 ش، شم‍ 49 - 50؛ قرآن کریم؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ کرزبر یار‌احمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنی‌زاده، تهران، 1388 ش؛ کریمی، اصغر، «کهنک»، هنر و مردم، تهران، 1348 ش، شم‍ 85؛ کریمی، زهرا و محمد اکبری، آداب و رسوم و فـرهنگ عامۀ احمدآباد جرقویه، تهران، 1388 ش؛ کلباسی، ایران، فارسی اصفهانی، تهران، 1370 ش؛ کلکی، بیژن، «عروسی بختیاریهای روستای پاگچ»، هنر و مردم، تهران، 1352 ش، شم‍ 133؛ کیانی، منوچهر، سیه‌چادرها، تهران، 1371 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ مجیدی کرایی، نورمحمد، مردم و سرزمینهای استان کهگیلویه و بویراحمد، تهران، 1393 ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مختاری باب‌اناری، بهنام، خفر، دیار ناشناخته، شیراز، 1380 ش؛ مرادی، صحبت‌الله، فرهنگ عامۀ خطۀ تویسرکان، کرمانشاه، 1375 ش؛ مرزبان بن رستم، مرزبان‌نامه، ترجمۀ سعدالدین وراوینی، به کوشش خلیل خطیب‌رهبر، تهران، 1363 ش؛ المعجم الوسیط، به کوشش ابراهیم انیس و دیگران، بغداد، 1972 م؛ معصومی، غلامرضا، «عروسی در ایل کلهر»، هنر و مردم، تهران، 1354 ش، شم‍ 159-160؛ مقدم گل‌محمدی، محمد، تویسرکان، تهران، 1378 ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش عبدالکریم سروش، تهران، 1375 ش؛ مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مؤید‌محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ مهربان‌پور، جهانگیر، «طرز عروسی زرتشتیان در دهات اطراف یزد»، مردم‌شناسی، تهران، 1335 ش، شم‍ 1؛ ناصرخسرو، دیوان، به کوشش مجتبى مینوی و مهدی محقق، تهران، 1357 ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، 1358 ش؛ نظامی گنجوی، مخزن الاسرار، به کوشش حسن وحید دستگردی، تهران، 1313 ش؛ نیرومند، محمدباقر، یادی از شوشتر، تهران، 1384 ش؛ هاشم‌نیا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ همو، گوشه‌هایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ همو، «واسونک»، شعر، تهران، 1376 ش، شم‍ 21؛ یاراحمدی، علیمراد، «مراسم عروسی در دهکده‌های بروجرد»، لرستان‌نامه، به کوشش فرید قاسمی، خرم‌آباد، 1375 ش، ج 1.

علی آخرتی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: