صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / هنرهای عامه / نمایش / جعفرخان از فرنگ آمده /

فهرست مطالب

جعفرخان از فرنگ آمده


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 7 دی 1398 تاریخچه مقاله

جَعْفَرْخانِ اَزْ فَرَنْگْ آمَده، نمایشی دربارۀ تضاد فرهنگ سنتی مردم ایران با تجدد فرنگی‌مآبانه، از حسن مقدم (1277-1304 ش). 
نمایش کمدی تک‌پرده‌ای جعفرخان از فرنگ آمده که اولین‌بار در تالار گراند هتل اجرا شد (مقدم، ص عنوان)، نخستین فعالیت تئاتری «مجمع ایران جوان» نیز محسوب می‌شد (آرین‌پور، 2 / 304)؛ جنبۀ انتقادی این اثر ــ یعنی انتقاد از نوع نگرش جامعه و اوضاع و احوال سیاسی وقت ــ در زمان خود چشمگیر بود (ملک‌پور، 3 / 186). کتاب جعفرخان از فرنگ آمده به مادام وارطوطریان، بازیگر حرفه‌ای تئاتر تقدیم شده (مقدم، همانجا؛ کوهستانی‌نژاد، گزیده ... ، 154) که نقش مادر جعفرخان را در نمایش بازی کرده است (مقدم، 1). خود مقدم نیز در این نمایش ایفای نقش نموده است (آرین‌پور، همانجا). 
در اعلانی با عنوان «نمایش عالی، معارف‌خواهان را بشارت» که دربارۀ اجرای این نمایش در روزنامۀ طوفان (ص 4) منتشر شده، چنین آمده است: «جعفرخان از فرنگ آمده که یکی از بهترین و باشکوه‌ترین نمایشهایی است که تاکنون کمتر نظیر آن دیده‌شده‌است، به‌توسط آکتریس معروف، مادام طریان و آکتر معروف، مسیو طریان و جمعی از آکترها و آکتریسهای معروف در شب 3 ربیع‌الاول [اول عقرب (آبان) 1301]، در سالن گراند هتل به منفعت قرائت‌خانۀ عمومی که توسط هیئتِ ترقی‌خواهان زردشتی عن‌قریب دایر خواهد شد [نمایش] داده می‌شود. معارف‌خواهان را به تماشای این نمایش باشکوه و معاونت با معارف دعوت می‌کنیم». 
درواقع بازتاب این نمایش در ایرانِ سالهای پس از نهضت مشروطه، چه از حیث مضمون و چه از حیث اجرا، تأثیری بسیار چشمگیر و کاملاً بی‌سابقه داشته است. ظاهراً نویسنده و عوامل اجرایی این نمایش به کیفیت انتقادی آن بیش از هر عامل دیگری نظر داشته‌اند. 
محسن مقدم، برادر حسن، گفته است که «[او] درواقع این نمایشنامه را نوشت و به اجرا درآورد تا گوشه‌ای بزند به سطحی‌بودن و برداشتهای سطحی جماعتی که می‌رفتند فرنگ و برمی‌گشتند و از این مسافرت فقط به ظواهر امر توجه داشتند و نه [به] معرفت و علم و دانش که آنها داشتند» (جمشیدی، 12، 14). درحقیقت، این نمایش با طرح انتقادات اجتماعی، به میزان فراوانی، مضامین مرام‌نامۀ «ایران جوان» را بازتاب می‌دهد؛ مضامینی که در اغلب نوشته‌ها و سخنرانیهای مقدم نیز دیده می‌شوند (برای آگاهی دربارۀ انجمن ایران جوان، نک‍ : همو، 12-22). 
مضمون نمایشنامه تعارض و تضاد دو بینش و نحوۀ زندگی است: تضاد میان تجدد و سنت یا تضاد میان «غرب‌زدگی» و «خرافات و تعصباتِ» عوامانه. جعفرخان، جوانی که برای تحصیل به فرنگ رفته است، پس از سالها به ایران بازمی‌گردد تا «مملکت را از معلومات و ثمرۀ تحصیلات خویشتن بهره‌مند [کند] و به اصطلاح، رنگ جهل را از روی آب‌وخاک و مرزوبوم بزداید» (کوهستانی‌نژاد، «برگ ... »، 175). 
اعضای خانواده چشم‌انتظار ورود جعفرخان‌اند و آنچه از این رویارویی پیش می‌آید، نمایشی از «اخلاق و احوال طبقۀ متوسط» در فضایی کمدی و طنزآمیز است. مادر جعفرخان مصمم است که به‌محض ورود پسرش، دخترعموی او را به عقدش درآورد. دختر که «زینت» نام دارد، از هر حیث مناسب این وصلت است. مادر جعفرخان زینت را این‌گونه وصف می‌کند: «میتونه توی خونه کمکی بکنه، سبزی پاک کنه، چیزمیز وصله کنه، اوتو بکشه، قرآن بخونه؛ یکی هم اینکه دخترعموی جعفره و از خودمونه؛ وانگهی، دخترعمو و پسرعمو عقدشون در عرش بسته‌شده» (مقدم، 6). 
وقتی جعفرخان با نیم‌تنه و شلوار «آخرین مد پاریس»، در پی «کارت ویزیتی» که پیشاپیش فرستاده است، همراه با سگش «کاروت» (= هویج) به خانۀ پدری قدم می‌گذارد، همه را دچار بهت می‌کند. او فارسی را با اشکال و لکنت حرف می‌زند و گفتارش آمیخته به کلمات فرانسوی است. آنها جعفرخانی را می‌بینند که تغییر شکل و ماهیت داده، و گویا «حلال و حرام» سرش نمی‌شود. اما همگی، به‌ویژه داییِ جعفرخان که آدمی متعصب و مدافع سرسخت سنت است، به صرافت اصلاح جعفرخان می‌افتند که درست و حسابی «آدمش بکنند». آنها او را وامی‌دارند تا سر سفره با دست غذا بخورد، دهانش را بعد از خوردن مشروب کُر بدهد، روی زمین و زیر کرسی بخوابد، سرداری بپوشد، کلاه سرش بگذارد و ... «هیچ‌وقت هم عقیدۀ شخصی نداشته باشد». این تقابل به سرانجامِ آشتی‌جویانه‌ای نمی‌رسد. رفتار فرنگی‌مآب و ناساز جعفرخان از یک طرف و زندگی سنتی و آمیخته به آداب‌ورسوم کهن خانواده از طرف دیگر، سرانجام به آنجا ختم می‌شود که جعفرخان چمدانش را بردارد و دوباره راهی فرنگ شود (آرین‌پور، 2 / 306). 
محسن مقدم گفته است: «جعفرخان از فرنگ آمده نمایشنامه‌ای است که حَسن آدمهایش را از نزدیک دید و اینها خیالی نیست؛ مثلاً مادر جعفرخان، مادر من و حسن است. نکتۀ جالب اینکه وقتی نمایشنامه در تهران سروصدا به پا کرد، عده‌ای فضول دور مادرم را گرفتند و گفتند که حسن تو را تئاتر کرده!» (نک‍ : جمشیدی، 16). 
اجرای نمایش جعفرخان از فرنگ آمده، چنان‌که در نخستین گزارشها دربارۀ این نمایش آمده است، با استقبال وسیع جامعۀ هنری مواجه می‌شود. در نخستین یادداشت بر این نمایش، با عنوان «در معرض افکار» که با تحسین نویسنده و عوامل نمایش آغاز شده، چنین آمده است: «شب چهارشنبه، برحسب دعوت (یا فضولی و طفیلی شدن!) به تماشاگاه، با حالت یأس دائمی که مقرون به اقدام و عمل است، حاضر شدیم. چه نمایشی است این؟ اخلاقی و ادبی، اجتماعی و سیاسی، یا فقط برای تسکین شهوت لهوولعب داده می‌شود؟ قبلاً، فقط به قصد تفرج و تفریح رفته، و بعد یقین کردم که من برای تحصیل دروس مفیده در آن مدرسۀ ارجمند که آن را نمایش می‌نامند، حاضر شده، و بسی استفاده کرده‌ام» (نک‍ : کوهستانی‌نژاد، «برگ»، 149). در خاتمۀ یادداشت یادشده، آمده است: «خلاصه، نمایش شب مزبور که عادات زشت و تقالید بد طرفین را مجسم و محسوس کرده، بس جالب بود. ما جوان فاضل، آقای حسن مقدم، معروف به علی نوروز را که مصنف جعفرخان است تقدیر نموده و توفیق اعضای ایران جوان را در تجدد و ترقی، خواهانیم» (نک‍ : همان، 151-152). 
منتقد روزنامۀ اتحاد نیز در تاریخ 27 حمل (فروردین) 1301 در نقدی مشفقانه، در دو صفحۀ کامل نمایش جعفرخان از فرنگ آمده را نمایندۀ «اخلاق، احوال، روحیه و احساسات طبقۀ متوسط تهران و به‌اصطلاح نوکر باب» دانسته، و اضافه کرده است که «معایب طبقۀ خود [نویسنده] را که جوانان فرنگ‌تحصیل‌کرده باشند، تا درجۀ بدون ملاحظه بیان کرده [است و] این قوت عزم لایق تحسین می‌باشد» (همان، 152، 154؛ « اتحاد ... »، 44). ظاهراً متن این نقد که در دو روزِ پی‌درپی انتشار یافته، از نظر رویکرد به هنر تئاتر در ایران، در جراید دورۀ مشروطیت بی‌سابقه بوده است (کوهستانی‌نژاد، گزیده، 1 / مقدمه، 35). در پژوهشی تفصیلی که بر روی اسناد مربوط به نمایش در ایران، از انقلاب مشروطیت تا 1304 ش، انجام گرفته، این نتیجۀ موثق حاصل شده است که منتقد «گمنامِ» روزنامۀ اتحاد کسی جز نویسندۀ نمایشنامه، یعنی حسن مقدم نیست؛ نویسنده‌ای که در همین روزنامه و روزنامه‌های دیگر نقدهای هنری بسیاری نوشته است. چنان‌که کوهستانی‌نژاد می‌گوید: به‌رغم تمامی تلاش و تأکید منتقد، در حاشیۀ یکی از ستونهای نقد مورد بحث، نوشته شده است: «م. ح.، منتقد گمنام اتحاد» و این «م. ح.» اسم مستعار کسی جز خود حسن مقدم نیست (همان، 1 / مقدمه، 35-36). 
نیمایوشیج در مقالۀ مبسوطی دربارۀ جعفرخان از فرنگ آمده، ضمن اظهار تأسف از اینکه اجرای نمایش را در حمل 1301 ندیده، راجع به آن نوشته است: «با کمال اختصار رنگ می‌زند. شیوۀ آب و رنگ کاریِ (= آکوارل) امپرسیونیستها را دارد. زود گرفته، و همان‌طور که گرفته است، بی‌غل‌وغش تحویل می‌دهد. اعمال و حرکات پابه‌پای طبیعت است. با فکر و درونهای اشخاص پیوستگی و تماس بارز دارد. چیزی نمی‌شود به پیکرۀ آن افزود یا از آن کاست. این پاکیزگی کار و حفظ تعادل بین اعمال و حرکات با گفتار و افکار شخصی، مکرر دیده می‌شود ... و میدان می‌دهد که تماشاچی به عمق دست بیندازد» (ملک‌پور، 3 / 185). 
محسن مقدم نیز دربارۀ استقبال مردم چنین گفته است: نمایش جعفرخان در همان اجرای اول، چنان مورد توجه قرار گرفت که مهم‌ترین موضوع بحث محافل تهران شد و هرکس که این نمایشنامه را می‌دید، دربارۀ آن بحث و گفت‌وگو می‌کرد. نام جعفرخان سر زبانها افتاده بود و نام حسن مقدم به‌عنوان نویسنده‌ای بسیار بااستعداد و نمایشنامه‌نویسی موفق در خاطره‌ها می‌رفت. کار به جایی رسیده بود که حتى مردم کوچه و بازار از جعفرخان و جعفرخانها حرف می‌زدند و عبارت «جعفرخان از فرنگ آمده» به صورت ضرب‌المثل درآمد (جمشیدی، 20). 
نمایش جعفرخان از فرنگ آمده با توجه به استقبال قابل توجهی که از آن شد، شهرت و موفقیت بسیاری برای نویسنده‌اش به همراه آورد و حسن مقدم را که به قول برادرش «عادت داشت آثارش را به زبان فرانسه بنویسد»، چنان بر سر شوق آورد که به فکر انتشار آثار دیگرش به زبان فارسی افتاد. او داستانی با نام «ملاحسن» نوشته بود که نگاهی انتقادی به آدمهای متنفذ و زاهدنمای جامعۀ سنتی و محرومیت‌کشیدۀ آن دوره داشت. «این داستان موجب جنجال بسیار شد» و برای نویسنده‌اش «حکم خودکشی را داشت» (نک‍ : همو، 26)؛ داستانهای کوتاهی نیز از حسن مقدم در مجلات پارس و فرنگستان منتشر شده است (آژند، 189). 
ایرانی‌بازی، نمایشنامۀ دیگری است که مقدم آن را در 4 پرده تنظیم کرده است (همو، 159؛ آرین‌پور، 2 / 310). آدم اصلی آن هم جعفرخان نام دارد. در این نمایش نیز، جعفرخان همان صفات و اخلاق جعفرخان از فرنگ آمده را دارد، ولی 80 سال از سلف خود جلوتر است؛ یعنی در 1420 ق / 1999 م ــ در آستانۀ سدۀ 21 م ــ از فرنگ وارد ایران می‌شود. تفاوت او با جعفرخان نخستین در این است که به جای خودنمایی در محیط یک خانوادۀ ایرانی در سالهای کودتا، این دفعه برای اینکه شغل مناسبی دست‌وپا کند، ادارات دولتی عهد جدید را یکایک زیر پا می‌گذارد (آرین‌پور، 2 / 310). او که دیپلم عالی از خارجه دارد و هیچ‌گاه دستکش قناری‌رنگ از دستش بیرون نمی‌آید و در علوم شناگری، آتش‌بازی، صید ماهی، مشت‌زنی و رقصهای گوناگون تخصص دارد، ناگزیر است با انواع آدمها که دون شأن اجتماعی او هستند، نظیر مستخدم، کاسب و لوطی حشرونشر کند (آژند، 159). تعارض او با آدمهای پیرامونش کمابیش همان تعارض جامعۀ سنتی با جامعۀ فرنگ‌رفته و متجدد است که عوارض بسیاری برای هر دو به‌بار می‌آورد. 
در این نمایش علاوه بر آدمها، اشیاء نیز از خود واکنش نشان می‌دهند؛ مثلاً نقشۀ اروپا از فرط تعجب به اهتزاز درمی‌آید، قلاب به جست‌وخیز می‌افتد و پرگار از خنده، بی‌اختیار و پی‌درپی شاخه‌های خود را باز کرده و می‌بندد (نک‍ : نوروز، 146-152). این ترفند نمایشی ازجمله نوآوریهایی است که مقدم برای اولین‌بار وارد صحنۀ تئاتر ایران می‌کند. 
محور و مدار اصلی این نمایش انتقاد از روابط و ساختار معیوب اداری ایران و ناهنجاریهای موجود در آن است. در این نمایش نیز مقدم با رویکردی انتقادی و طنزآمیز اخلاقیات ناساز جامعۀ سنتی ایران را واکاوی می‌کند. متن این نمایش، یا شوخی کوتاه، در نامۀ فرنگستان (همانجا) چاپ شده است. 
مقدم علاوه بر نوشتن آثار نمایشی و داستانی، در موضوع فرهنگ مردم و امثال‌وحکم و افسانه‌ها نیز تحقیق می‌کرد. در نوشته‌های او، به‌ویژه جعفرخان ... ، رویکرد به فرهنگ مردم و زبان زندۀ گفتاری کاملاً محسوس است؛ چنان‌که آرین‌پور نوشته است: اعضای خانوادۀ جعفرخان «همه از زن و مرد به طلسم و جادووجنبل و صبروجخد [جخد = عطسۀ دوم که باعث رفع نحوستِ عطسۀ اول (صبر) است] و نظرقربانی و قمر در عقرب اعتقاد دارند (ص 2 / 306) و این‌همه نمایندۀ آن است که نویسنده از احوال طبقۀ پایین جامعۀ خود دریافت روشنی داشته است. 
در اغلب آثـار مقدم ــ چه نمـایش و چـه داستـان و مقاله ــ مشاهدات و ملاحظات اجتماعی و دیدگاه انتقادی او به وضوح نمایان است. او که با اوضاع مدنی جوامع اروپایی و معارف ادبی و علمی جهان کمابیش آشنا بود، از عقب‌ماندگی جامعۀ ایرانی و جهل و خرافۀ مردم کوچه‌وبازار رنج می‌برد و سعی می‌کرد با حساسیت و قریحۀ ادبی و هنری خود که چاشنی طنزی نیز به آن می‌آمیخت، این وضعیت را توصیف کند. 

مآخذ

آرین‌پور، یحیى، از صبا تا نیما، تهران، 1350 ش؛ آژند، یعقوب، نمایشنامه‌نویسی در ایران، تهران، 1373 ش؛ « اتحاد (شمارۀ 150، 154، 155)»، جعفرخان از فرنگ آمده (نک‍ : هم‍ ، مقدم)؛ جمشیدی، اسماعیل، حسن مقدم و جعفرخان از فرنگ آمده، تهران، 1357 ش؛ طوفان، 1301 ش، س 2، شم‍ 20؛ کوهستانی‌نژاد، مسعود، «برگ زرین در نقدنویسی تئاتر»، فصلنامۀ تئاتر، تهران، 1380 ش، شم‍ 11-12؛ همو، گزیدۀ اسناد نمایش در ایران، تهران، 1381 ش؛ مقدم، حسن، جعفرخان از فرنگ آمده، تهران، 1301 ش؛ نوروز، علی [حسن مقدم]، «ایرانی بازی»، نامۀ فرنگستان، برلین، 1303 ش، س 1، شم‍ 3.

محمد بهارلو
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: