صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / اماکن / زیارتی و مذهبی / جلال الدین اشرف /

فهرست مطالب

جلال الدین اشرف


آخرین بروز رسانی : یکشنبه 8 دی 1398 تاریخچه مقاله

جَلالُ‌الدّینْ اَشْرَف، از مشهورترین و معتبرترین امامزاده‌های شمال ایران، که بنا به قول مشهور، فرزند امام موسى کاظم (ع) و برادر تنی امام رضا (ع) بوده است (مهدوی، 199، 229؛ جنگ‌نامه ... ، 8؛ بحر ... ، 230). شهر آستانۀ اشرفیه به سبب وجود این بقعه پنجمین شهر مذهبی و زیارتی کشور است (غلامی، امامزاده‌ها ... ، 88). 
سید جلال‌الدین اشرف در 180 ق / 796 م در مدینه متولد شد و در زمان ولایتعهدی برادرش، در 201 ق / 816 م، به بغداد رفت و پس از آن در 204 ق / 819 م با حرکت مأمون از مرو به طرف بغداد، وی نیز به شهر قم آمد و در 10 شعبان 206 ق / 8 ژانویۀ 822 م (همو، تاریخ ... ، 195-196) برای گسترش دعوت شیعی وارد شرق گیلان شد. وی پس از دو دهه تلاش، به دست چل‌گوش نامی ــ از فرمانروایان آنجا (فاخته، 16) ــ درحالی‌که 43 سال داشت، در 14 رمضان 223 ق / 9 اوت 838 م در جنگ شوم‌دشت به شهادت رسید (غلامی، همان، 207).
سید اعظم، قطب الاولیا، برهان الاتقیا، و امامزادۀ مغرب و مشرق، القابی است که به مقتضای مقام، در برابر نام وی می‌آورند. افزون بر این، برای او القابی چون سید جلال‌الدین اشرف، اشرف‌الدین، مرتضى و عبدالله نیز ذکر کرده‌اند؛ اما آنچه که مشهور است و در سراسر جنگ‌نامه (ادامۀ مقاله)، وی به آن لقب خوانده شده، حضرت سلطان سید ‌جلال‌الدین اشرف (ع) است (نک‍ : همان، 138- 139). 
در هنگام تعمیر بقعۀ جلال‌الدین اشرف در 1350 ش، لوحی پیدا شد که نشان می‌داد بنای اولیۀ این بقعه در 311 ق / 923 م و به دستور گوهر‌شاد خانم، دختر کیارستم، از خاندان شیعی آل بویه ساخته شده است (مهدوی، 235). این بقعه در مرکز شهر آستانۀ اشرفیه قرار دارد و مرکزیت آن باعث شده است که بقعه محور توسعۀ شهر آستانه شود. حرم در طول تاریخ، چندین بار بازسازی شده و گسترش پیدا کرده که آخرین بار آن در 1350 ش بوده‌است. همچنین از 1387 ش، عملیات گستردۀ عمرانی در صحن و خود ساختمان آن شروع شده‌است. این حرم حدود 000‘1 تن خادم افتخاری از همۀ اقشار، شغلها و مقاطع تحصیلی دارد، که بیشتر کارهای مربوط به آن را برعهده دارند. 

قصه‌ها و روایتها

مردم برای امامزاده‌ها روایتهای مختلفی تعریف می‌کنند. این روایتها یا از قدیم رواج داشته و یا در زمان معاصر ساخته شده‌اند؛ برخی با تاریخ، همسو، و برخی دیگر با افسانه آمیخته‌اند. در اینجا به برخی از روایتهایی که پیرامون این امامزاده وجود دارد، اشاره می‌کنیم:
روایت اول دربارۀ دلاوری و شجاعت سید جلال‌الدین اشرف در جنگ شوم‌دشت (223 ق / 838 م) ــ آخرین جنگ با کفار ــ است؛ جنگی که در آن وی به شهادت رسید. این دلاوری به شکلهای مختلف از زبان مردم بیان می‌شود. عده‌ای می‌گویند: حضرت 7 شبانه‌روز به تنهایی با لشکر کفار می‌جنگید و آنها را می‌کشت؛ برخی دیگر، این مدت را بین 3 تا 5 روز بیان می‌کنند؛ و بعضی نیز می‌گویند، ایشان سیل عظیمی از سربازهای لشکر چل‌گوش را به کام مرگ فرستاد. این نقل قولها با روایتهای کتبی از زندگی سید جلال‌الدین شباهت بسیاری دارد، چنان‌که در روایت شیخ مفید آمده است که حضرت 7 روز تنها با کافران جنگ کرد. ملا‌حسین سبزواری در کتاب بهجة نقل کرده‌است که وی 5 روز با 000‘40 ناکس تنها جنگ می‌کرد. اما شیخ ابوسعید خوارزمی نقل کرده، که 3 روز و 3 شب تنها شمشیر می‌زد تا که خود را به علمدار رسانید، و علم سپاه چل‌گوش را به زیر کشید (جنگ‌نامه، 195). در جای دیگر آمده است: وی چند ساعت به تنهایی شمشیر می‌زد تا سرانجام خودش را به علمدار سپاه دشمن رساند و علم سپاه آنان را سرنگون کرد (غلامی، همان، 125). همچنین می‌گویند حضرت در جنگ، 124 زخم برداشت؛ و در جنگ‌نامه نیز آمده است که 114 زخم بر پیکر ایشان بود، ولی به آن زخمی که چل‌گوش چمنی به پهلوی او وارد کرده بود، شهید شد (جکتاجی، 110؛ جنگ‌نامه، 196؛ عناصری، 3 / 184- 229).
در روایت دوم، مردم نقل می‌کنند که پس از شهید شدن حضرت، خطۀ گیلان به کم‌آبی و خشک‌‌سالی دچار شد و گذران زندگی برای مردم سخت گردید. «می‌گویند وقتی حضرت شهید شد، 3 روز و 3 شب یکی گردید. دو صاعقه به‌هم رسید و کس یکدیگر را نمی‌دید و کفار بترسیدند. 9 سال و به قولی، 3 سال باران نبارید و مردم متفرق شدند» (جکتاجی، همانجا؛ جنگ‌نامه، 197). 
روایت سوم دربارۀ چگونگی شهادت حضرت و نحوۀ انتقال پیکر وی به آستانۀ اشرفیه است. مردم محلی، با بیانهای مختلف، روایتی واحد از این ماجرا نقل می‌کنند که مضمون آن بدین شرح است: سید جلال‌الدین اشرف بعد از زخمی شدن در جنگ طاقت‌فرسا با سپاه کفر، برای آنکه جسدش به دست چل‌گوش و سپاهیان او نیفتد، میدان را ترک می‌کند؛ چون در آن دوره، کفار به جسد شیعیان اهانت می‌کردند و آن را می‌سوزاندند. وی بعد از ترک میدان نبرد، به خانۀ شیخ مفید واقع در یکی از روستاهای اطراف رودبار کنونی می‌رود و در منزل شیخ از شدت جراحت به شهادت می‌رسد. شیخ مفید طبق وصیت جلال‌الدین، پیکر او را داخل تابوتی می‌گذارد و آن را به سفید‌رود می‌سپارد. تابوت در ساحل کوچان (= آستانۀ کنونی) ــ که روستایی دارای سکنۀ شیعه و سادات بود ــ پهلو می‌گیرد. افراد روستا پیکر او را با کمال احترام در آنجا دفن می‌کنند؛ و بعدها، بر روی مزار ایشان بقعه‌ای درخور می‌سازند. بیشتر مردم، این روایت را با قصۀ به آب سپردن حضرت موسى (ع) در زمان نوزادی، توسط مادرش، مقایسه می‌کنند. 
روایت سوم که در حافظۀ جمعی مردم وجود دارد، کم‌و‌بیش، در روایتهای کتبی هم آمده است: «شیخ مفید‌الدین وصیت حضرت را به جای آورده، نعش وی را به آب داد؛ و بعد از چند روز او را در حوالی لاهیجان به محلۀ کچان [= کوچان] گرفته، دفن کردند» (جنگ‌نامه، 196-197؛ غلامی، تاریخ، 128- 129؛ جکتاجی، همانجا).
دربارۀ ظهور کرامات در شهر آستانه و بیان زائران و خادمان حضرت نیز حکایتهایی وجود دارد. بسیاری از مردم می‌گویند با دفن سید جلال‌الدین در آستانه، برکات فراوان به این مکان سرازیر شد (غلامی، همان، 129). مردم محل می‌گویند: افرادی حتى از نزدیکان خودشان که نابینا، ناشنوا، معلول یا مجنون بوده‌اند، در حرم او شفا یافته‌اند. 

آداب و رسوم

در حرم سید جلال‌الدین در همۀ روزهای سال و در هر 3 وقت، نماز به‌صورت جماعت و دقیقاً سر وقت خوانده می‌شود. برطبق گفته‌های مردم محل، مراجعان زوار حرم حضرت، 3 دسته‌اند: 1. مناسبتی: که در ما‌ههای محرم و رمضان و جشن نیمۀ شعبان و همچنین مراسم تحویل سال نو، این مکان شاهد سیل عظیم زائران است؛ 2. فصلی: فصل بهار و تابستان که شمار زائران بیشتر می‌شود؛ 3. هفتگی: که در روزهای پنجشنبه و جمعه، به صورت هفتگی جمعیت بیشتری نسبت به روزهای دیگر به حرم می‌آیند.
یکی از رسمهایی که یک روز قبل از محرم در حرم برگزار می‌شود، علم‌بندی است. در این مراسم دسته‌های عزادار و سینه‌زن با کرنا و طبل و سنج شروع مراسم را اعلام کرده، سپس به روش خاصی علم زیارتگاه را با نواری سبزرنگ به ستون یا درخت مقدس امامزاده می‌بندند که اغلب با اطعام همراه است. رسم است که در علم‌بندی، مداحان و نوحه‌خوانان سابقه‌دار حضور می‌یابند.
مراسم علم‌بندی، به منظور خبر‌رسانی محرم است. به گفتۀ مردم، این رسم حدود 60 سال است که در آستانه قدمت دارد. در آخرین روز ماه صفر، رسم علم‌واچینی (نک‍ : ه‍ د، خرمن، جشن) برگزار می‌شود. هیئتها پس از عزاداری علم را باز می‌کنند و به داخل انبار می‌برند. 
در حرم، از اول محرم، به مدت 60 شب با حضور وعاظ و مداحان، مراسم عزاداری برپا ست. شبها، هیئتهای گوناگون مذهبی به داخل صحن می‌آیند و به عزاداری می‌پردازند؛ تا روز هفتم و هشتم محرم، بیشتر هیئتها محلی‌اند، و پس از آن، هیئتهایی از شهرهای اطراف می‌آیند و به سوگواری می‌پردازند. در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی، همۀ هیئتها برای عزاداری به داخل صحن آمده و بقعه را دور می‌زنند و از در دیگر حرم خارج می‌شوند. معمولاً، برخی از هیئتها، عزاداری خود را تا بقعۀ آقا سید محمد ادامه می‌دهند. عزاداری محرم تا روز سوم شهادت امام حسین (ع) در حرم ادامه دارد. در روز چهلم (اربعین)، هیئتهای مذهبی در حرم امامزاده جمع می‌شوند و عزاداری می‌کنند. 
به گفتۀ مردم این منطقه مراسم جدیدی نیز از اربعین 1390 ش تاکنون در حرم برگزار می‌شود؛ به‌این‌صورت که در روز اربعین، همۀ هیئتهای مذهبی علم و کتلشان را کنار می‌گذارند و در زیر علم یک هیئت جمع می‌شوند و عزاداری می‌کنند.
از رسوم دیگر، مراسم آتش زدن خیمه‌ها ست که همه‌ساله پس از اقامۀ نماز ظهر عاشورا در حرم برگزار می‌شود؛ به گفتۀ مردم، این رسم در شهر آستانه بیش از 70 سال قدمت دارد. برگزاری این مراسم بر عهدۀ دو هیئت قدیمی این شهر ــ هیئت آل محمد و هیئت سید جلال‌الدین اشرف ــ است. تهیه و تدارک خیمه‌ها و دوخت‌و‌دوز پارچه‌ها بر عهدۀ هیئت سید جلال‌الدین است که وجوه آن عمدتاً از طریق نذورات مردم تأمین می‌شود. مراسم از ساعت 10‌ صبح با نوحه‌خوانی و سینه‌زنی آغاز می‌شود. در ساعت مقرر، شیپورها به صدا درمی‌‌آیند و سربازان ابن‌سعد چندین بار به خیمه‌ها حمله می‌کنند. آنها سرانجام خیمه‌ها را به آتش می‌کشند، گروهی از یاران امام حسین (ع) را می‌کُشند و مابقی را به اسارت می‌برند. در این زمان، مردم به همراه تعزیه‌خوانان به شیون می‌پردازند. آن‌گاه بقایای سوختۀ خیمه‌ها را به تیمن و تبرک می‌برند. تعداد خیمه‌ها 5 عدد است که به اسامی حضرت سید‌الشهداء، حضرت زینب، حضرت ابوالفضل، امام سجاد، و حضرت قاسم (ع) نام‌گذاری شده‌اند. 
در روز دوازدهم محرم نیز که مصادف با سومین روز شهادت امام حسین (ع) است، مراسم خاصی برگزار‌می‌شود. در این مراسم، قوم بنی‌اسد در حالی که لباسهای سفید و بلند پوشیده‌ و بیل و کلنگ به دست گرفته‌اند، به عزاداری می‌پردازند. آنها در حقیقت چنین می‌نمایانند که برای دفن شهیدان کربلا آمده‌اند. این مراسم ترکیبی از دسته‌گردانی (نک‍ : ه‍ د، دسته و دسته‌گردانی) و شبیه‌خوانی (نک‍ : ه‍ د، تعزیه‌خوانی) است (فقیه محمدی، 1 / 145).
در ‌گذشته، مراسم کرب‌زنی یا سنگ‌زنی (ه‍ م) نیز برگزار می‌شد. طبق گفته‌های افراد مطلع، در این امامزاده، قبلاً این مراسم برگزار می‌شد، ولی اکنون، حدود 20 سال است که به سبب مخالفت علما، این مراسم نه‌تنها در‌ اینجا، بلکه در هیچ کجای شهر آستانه برگزار نمی‌شود. همچنین، در بیست و هشتم صفر، روز رحلت پیامبر اسلام (ص) و شهادت امام حسن (ع)، مراسم عزاداری برگزار می‌گردد و مردم در این ایام اطعام می‌شوند. در روز شهادت حضرت فاطمه (ع) نیز مراسم روضه‌خوانی برگزار می‌شود، و آشی با عنوان آش حضرت فاطمه (ع) ــ که با امکانات خود مردم تهیه می‌گـردد ‌ــ عصر همان روز، بعد از مراسم روضه‌خوانی توزیع می‌کنند. 
از 1388 ش در شبهای ماه مبارک رمضان، از سوی مردم مراسم افطاری خانوادگی در حرم سلطان سید جلال‌الدین اشرف برگزار می‌گردد. این حرکت، به قدری گسترده است که صحن امامزاده مملو از جمعیت می‌شود. بیشتر این خانواده‌ها از شهرهای اطراف هستند. خادمهای حرم برای پذیرایی از روزه‌داران و تداوم این حرکت، همۀ امکانات اولیه را برای زائران فراهم می‌کنند. از 1385 ش تاکنون، در شب چهاردهم ماه رمضان، شب شهادت سید جلال‌الدین، با حضور مردم و خادمان ایشان، مراسم سخنرانی و عزاداری و اطعام مردم، به طور منظم برگزار می‌گردد. 
کَرِنا‌نوازی از آیینهای سنتی و بومی شهرستان آستانه و روستاهای همجوار است. کرنا (ه‍ م) از سازهای بومی منطقه است که تا پیش از این، برای اطلاع‌رسانی و اعلام خبر به کار می‌رفت، ولی امروزه، بیشتر به عنوان ساز مراسم مذهبی به کار می‌رود. چاووش‌خوانی و نوحه‌خوانی (ه‍ م‌ م) نیز از برنامه‌هایی است که در کنار کرنا‌نوازی اجرا می‌شود. کرنا‌نوازی به این صورت است که تک‌نواز گروه، مصیبتی از حضرت امام حسین (ع) را در کرنا دمیده و پس از آن، صدای «وای وای» از کرنای او به گوش می‌رسد. در این لحظه، گروه، نوای «حسین وای» را در کرنا می‌دمد؛ به این ترتیب، شنوندگان نوای «وای وای، حسین وای» را از تک‌نواز و گروه او می‌شنوند.
سید جلال‌الدین اشرف و بقعۀ وی در ادبیات شفاهی مردم منطقه بازتاب فراوانی دارد. قسم خوردن به سید جلال‌الدین یا به بقعۀ وی بسیار مرسوم است. در برخی از ترانه‌های محلی (پهلویات / گیلکی) نیز بازتاب آن دیده می‌شود که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود:
می‌یاری کو بُشو خواخور خونِ [mi yârey ko bušo xâxorxonə] (یارم کجا رفته؟ خانۀ خواهرش) / هرچی پیغام دهم ننه به خونِ [har či peyqâm dəhəm nanə be xonə] (هرچه برایش پیغام می‌‌فرستم، به خانه نمی‌آید) / / تی نامه فِدُم پیله آسون [ti nâmə fədəm pilə âsonə] (نامت را <نامه‌ات را> به آستانۀ بزرگ <آستانۀ اشرفیه> دادم) / می یاری بدین بیه به خونِ [mi yârəy bədinə biye be xonə] (تا اینکه یارم <آن را> ببیند و به خانه بیاید) / / ... خاری کیجا تَرَه انار هَدامَه [xârey kijâ tərə anâr hadâmə] (دختر خوب به تو انار دادم) / تَرَه قِسَم ساقه نپار هَدامَه [tərəh qesəm sâqə nəpâr hadâmə] (تو را سوگند به زیارتگاه بزرگ دادم) / / اگر کیجا خأنی بوی پشیمون [ agər kijâ xâni bəvi pəšimon] (دختر اگر خواهی پشیمان شوی) / ساقه نپار تَرَه کُند سَر‌گردون [sâqə napâr tərə konəd sərgərdūn] (امیدوارم زیارتگاه بزرگ تو را سرگردان کند) (پرچمی، 163، نیز 129). افزون بر این، مبارزه و شهادت سید جلال‌الدین موضوع یکی از مجالس تعزیه‌خوانی نیز هست (نک‍ : عناصری، سراسر کتاب). 
در کنار این موارد، به کتابی با عنوان جنگ‌نامۀ حضرت سید جلال‌الدین اشرف باید اشاره کرد که مؤلف آن زندگی‌نامه و شهادت وی را به صورت داستانی نقل کرده‌است. جنگ‌نامه‌نویسی که در حقیقت نوعی داستان‌نویسی تاریخی است، در ادبیات سابقه دارد و دربارۀ برخی از امامان و امامزاده‌ها نیز چنین متنهایی تهیه شده است که ازجمله به جنگ‌نامۀ امیرالمؤمنین و جنگ‌نامۀ محمد بن حنفیه می‌توان اشاره کرد. جنگ‌نامۀ حضرت سید جلال‌الدین اشرف را محمد روشن تصحیح و منتشر کرده است.

مآخذ

 بحر‌الانساب، منسوب به سید مرتضى، تهران، 1297 ق؛ پرچمی، محب‌الله، هزار ترانۀ گیل، تهران، 1375 ش؛ جکتاجی، م. پ.، فرهنگ عامیانۀ زیارتگاههای گیلان، رشت، 1387 ش؛ جنگ‌نامۀ حضرت سید جلال‌الدین اشرف، به کوشش محمد روشن، تهران، 1348 ش؛ عناصری، جابر، «شبیه‌نامۀ حضرت سید جلال‌الدین اشرف»، گیلان‌نامه، به کوشش م. پ. جکتاجی، رشت، 1371 ش؛ غلامی کفترودی، قاسم، امامزاده‌های گیلان، رشت، 1387 ش؛ همو، تاریخ انقلاب سید جلال‌الدین اشرف (ع)، رشت، 1379 ش؛ فاخته، قربان، تاریخ گیلان (پس از اسلام)، رشت، 1388 ش؛ فقیه محمدی جلالی، محمدمهدی، سیمای کوچان، قم، 1383 ش؛ مهدوی سعیدی نجفی، محمد، سادات متقدمۀ گیلان، لاهیجان، بی‌تا.

سعادت بخشی جعفر‌آبادی ـ ابوالقاسم پژوهشگر

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: