صفحه اصلی / مقالات / افشین /

فهرست مطالب

افشین


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 14 آبان 1398 تاریخچه مقاله

اَفْشین (د شعبان 226/ ژوئن 841)، سردار مشهور ایرانی در دستگاه خلافت مأمون و معتصم عباسی.
نام افشین در غالب منابع «خیذر» آمده، و ابوتمّام نیز در شعری كه پس از دستگیری یا قتل افشین سروده، همین نام را آورده است (2 / 198، 202؛ نیز نك‍ : طبری، 9 / 11؛ ابوالفرج اصفهانی، 8 / 250؛ مسعودی، التنبیه ... ، 169). در پاره‌ای دیگر از مآخذ، این نام به صورت «حیدر» آمده است (نك‍ : خلیفه، 2 / 787؛ بلاذری، 211؛ دینوری، 403)؛ و در مآخذ متأخرتر، برخی مؤلفان نامِ خیذر را به دقت حروف‌نگاری كرده‌اند تا از اشتباه آن با حیدر جلوگیری كرده باشند (ابن خلكان، 5 / 123؛ صفدی، 10 / 66). نام خیذر تا آنجا كه می‌دانیم، بی‌سابقه بوده، و هیچ وجهی نیز برای آن ذكر نشده است؛ اما نام «كیدر» كه با خیذر نزدیك به نظر می‌رسد، در منابع وجود دارد و دست كم چند تن از اهالی اسروشنه ــ زادگاه افشین ــ را می‌شناسیم كه بدان موسوم بوده‌اند (نك‍ : یعقوبی، 2 / 495؛ طبری، 9 / 259: كیدر بن عبدالله الاسروشنی، 9 / 30: مظفر بن كیدر، 9 / 60، 62: مالك بن كیدر؛ نیز نك‍ : اشپولر، 1 / 105، حاشیۀ 3). از میان منابع، تنها قدامة بن جعفر، افشین را كیدر نامیده است (ص 380، 412؛ نیز نك‍ : ابن بطریق، 60: كندرا). بنابراین، محتمل به نظر می‌رسد كه كیدر صورت اصیل‌تر خیذر باشد، اما اگر فرض كنیم كه خیذر صورت عربی شدۀ كیدر است، چرا این نام در مورد اشخاص یاد شده در متون عربی بی‌تغییر مانده، و تنها دربارۀ افشین به خیذر تبدیل شده است؟ می‌توان حدس زد كه به احتمال بسیار، نام افشین اصلاً كیدر بوده (طبق ضبط منابع عربی)، سپس كه به اسلام گرویده، به نام عربیِ نزدیك به آن، یعنی حیدر (به معنای شیر، كنایه از دلیر و جنگاور)، تبدیل شده است، اما پس از دستگیری و قتل او، برای طعن بر افشین، نام او را به نام بی‌سابقه و شاید بی‌معنای خیذر تبدیل كردند.
در مآخذ موجود، روایتی كه تاریخ تولد افشین را تعیین یا تحدید كند، وجود ندارد. وی بدان سبب كه فرزند پسری به نام حسن داشت (طبری، 9 / 106-107؛ مسعودی، مروج ... ، 4 / 357)، ابوالحسن كنیه گرفت (نك‍ : تنوخی، 2 / 71، 74؛ بیهقی، 214).
درست است كه عنوان «افشین» را اكنون تنها از آنِ افشینِ مشهور می‌دانیم، اما در واقع افشین لقب و عنوان عمومی امرای اسروشنه بوده است (نك‍ : ابن خردادبه، 40؛ خوارزمی، 119؛ نیز نك‍ : قریب، فرهنگ ... ، 26، شم‍ 678؛ اشپولر، 2 / 79، 149). نیاكان افشین در ناحیۀ اسروشنه ــ در منطقۀ سغدیان ــ همه به افشین موسوم بوده‌اند (بلاذری، 428، 431). واژۀ افشین از دیدگاه ریشه‌شناسی چندان روشن نیست. ممكن است «افشین» صورت دیگری از «پشین»، در زبانهای كهن ایرانی باشد و می‌دانیم كه نامِ پشین (یا پسین) میان ایرانیان رایج بوده، و در متون كهن ایرانی هم از آن یاد شده است (قس: كی پشین، فردوسی، 1 / 357، بیت 174، 2 / 217، بیت، 218؛ مجمل ... ، 29؛ نیز نك‍ : نولدكه، 53، شم‍ 5؛ دربارۀ پاسین، نك‍ : همو، 43، 56، شم‍ 21؛ یوستی، 252-253). گونۀ دیگر این عنوان كه در متون عربی به صورت «افشینه» آمده، نام جایی و احتمالاً تختگاه ملوك اسروشنه بوده است (طبری، 7 / 21؛ نیز نك‍ : اسمیرنووا، «دربارۀ تاریخ ... »، 54؛ برای نام افشین در متون و سكه‌های سغدی، نك‍ : قریب، «تعلیقات»، 88؛ اسمیرنووا، كاتالوگ ... ، 91).
خاستگاه افشین ناحیۀ اسروشنه بود كه در منطقۀ سغد، در شرق سمرقند و جنوب چاچ ــ تاشكندِ كنونی ــ قرار داشت. به نظر می‌رسد كه در اواخر دوران ساسانیان و سپس فتوحات اعراب، خاندان افشین گونه‌ای حكمرانی خانوادگی در آن ناحیه داشتند و برای خود عنوان شاهیِ «افشین» برگزیده بودند (برای تفصیل، نك‍ : همو، «دربارۀ تاریخ»، 40-41, 49-50؛ زیمل، 255-257). حكمرانان این ناحیه، در برابر یورش مسلمانان تا حدود سدۀ 3 ق مقاومت می‌كردند و در این كار گاه با هیاطله متحد می‌شدند (نك‍ : طبری، 7 / 122-123، 124-125؛ ابن اثیر، 5 / 205) و گاه نیز به صلح و آشتی پیش می‌آمدند (مثلاً نك‍ : بلاذری، 428؛ تاریخ الخلفاء، 424). سرانجام، در عهد مأمون، كاووس پدر افشین به این شرط كه مسلمانان به سرزمین او تعرض نكنند، پذیرفت كه خراج به بغداد بفرستد (بلاذری، 430؛ قدامه، 412). از این تاریخ به بعد می‌توان از افشینِ مشهور، در تاریخ سراغ گرفت. بنابه روایات، مدتی پس از صلح میان كاووس و مأمون، كاووس دوباره سر به مخالفت برداشت، اما فرزندش افشین، به بغداد رفت و خلیفه را به فتح اسروشنه برانگیخت و ضمناً راه آسان وصول به شهر را به او نشان داد (بلاذری، قدامه، همانجاها). روایت بلاذری نشان می‌دهد كه افشین پیش از این اقدام با پدرش اختلاف داشته، و حتى مدتی پنهان از او می‌زیسته، و پیش از آمدن به نزد مأمون به دین اسلام گرویده بوده است (بلاذری، همانجا؛ نیز نك‍ : بارتولد، 1 / 458). به هر حال، لشكری گران به سركردگی احمد بن ابی خالد از سوی مأمون با توجه به راهنمایی افشین، به اسروشنه یورش آورد. گرچه كاووس از هیاطله یاری طلبید، اما سرانجام، ناچار تسلیم شد و به بغداد رفت. در آنجا بنابر سیاست مأمون دربارۀ نجیب‌زادگان خراسان ــ كه ایشان را مطیع می‌كرد و می‌نواخت و حتى بر زادگاههای خود فرمانروایی می‌داد ــ مورد نوازش قرار گرفت. این روش موجب شد كه به تصریح منابع، بیشتر لشكریان خلافت در این زمان، از اهالی منطقۀ ماوراءالنهر باشند (بلاذری، 431؛ قدامه، همانجا). به هر حال، مأمون در اجرای سیاست یاد شده، كاووس را بر ناحیۀ اسروشنه حاكم گردانید و افشین را نیز جانشین او قرار داد
(همانجاها). روایات بلاذری (ص 425) و قدامه (ص 408) كه گویا عمدۀ مطالب خود را از ابوعبیده مَعمر بن مُثنّى گرفته‌اند، بسیار موجز است و تصویر روشنی از سبب اختلاف افشین و پدرش به دست نمی‌دهد، اما از آن داستان می‌توان حدس زد كه احتمالاً فضل برادر افشین، نزد پدر جایگاه بلندتری داشته، و جانشین او بوده است. اما افشین به سبب همكاری با مأمون، جانشینیِ پدر را به دست آورد و تا پایان زندگی مقام خویش را در ماوراءالنهر حفظ كرد و با مردم ناحیه ارتباط داشت. از آنجا كه این حوادث پس از ورود مأمون از خراسان به بغداد صورت گرفته، می‌توان تاریخ آن را پس از 204ق دانست (طبری، 8 / 574).
ظاهراً پس از صلح كاووس با مأمون، افشین با آنكه جانشین او شده بود، در دربار مأمون حضور مستمر داشت، زیرا مقارن سركوب شورش ابن‌عایشه (ه‍ م)، در حدود سال 210ق از حضور افشین در جمع فرماندهان ارشد یاد شده است (ابن ابی طاهر، 96). در حدود سال 215 ق / 830 م هم كه گروهی از اعراب و قبطیان مصر سر به شورش برداشتند، آن اندازه اعتماد به افشین وجود داشت كه خلیفه او را به سركوب آنها گسیل كرد. افشین در ذیقعدۀ 215 به مصر آمد و به فرونشاندن شورش مشغول شد. وی به یك یك شهرهای شورشی لشكر كشید، آنگاه تیغ در میان شورشیان نهاد و سپس در اسكندریه مقام گرفت تا خلیفه خود به مصر رسید (برای تفصیل، نك‍ : یعقوبی، 2 / 465؛ كندی، 189-191؛ طبری، 8 / 625، 627؛ ابن اثیر، 6 / 420-421؛ ابن تغری بردی، 2 / 212، 216).
در 220 ق / 835م، به روزگار خلافت معتصم، مأموریت افشین برای سركوب شورش بابك خرم دین پیش آمد. كامیابی افشین در این مأموریت، از سویی مایۀ شوكت او و از سوی دیگر موجب شگفتی شد. شرح جنگ و گریزهای افشین و بابك، كم و بیش با جزئیات آن در مآخذ تاریخی نقل شده است (برای تفصیل، نك‍ : ه‍ د، بابك خرم دین). جنبش بابك در ناحیۀ آذربایجان از حدود سال 200ق / 816م آغاز شد (طبری، 9 / 11) و لشكریان خلیفه همواره از سركوب جنبش او نـاتوان بودند (مثلاً نك‍ : مسعودی، مروج، 4 / 352). در جمادی‌الاول یا جمادی الآخر 220 / مه یا ژوئن 835 افشین در سمت فرمانروایی آذربایجان از سوی معتصم مأمور سركوب بابك شد (یعقوبی، 2 / 473؛ طبری، همانجا؛ ابن اعثم، 8 / 344). سپردن چنین مأموریتی به افشین كه مبارزه با بابك برای او جنبۀ مذهبی نداشت، می‌توانست برای عباسیان مایۀ دردسر بسیار شود، زیرا بیشتر لشكریان افشین از اهالی ماوراءالنهر بودند (طبری، 9 / 42، 49) و اتحاد میان افشین و سپاهیان بابك، قطعاً پایه‌های خلافت عباسی را به لرزه می‌افكند، چنانكه نمونۀ مشابهی سالیان بعد، در ماجرای بیعت با عباس بن مأمون پیش آمد (نك‍ : دنبالۀ مقاله). بنابراین، می‌توان گفت عباسیان به سببی كه دانسته نیست، دست كم تا این زمان، به سر سپردگی افشین اطمینان داشته‌اند. به هر حال، افشین با سپاه روانۀ آذربایجان شد (همو، 9 / 11) و نخست در ناحیۀ برزند اردو زد و سپس به ساخت و تهیۀ استحكامات نظامی پرداخت و بعضی از فرماندهان ارشد را به نقاط دیگر گسیل كرد (همو، 9 / 11-12). در نخستین درگیریها، افشین كامیابیهایی كسب كرد (همو، 9 / 13-15) و در 221ق توانست یكی دو تن از متحدان بابك را سركوب كند (همو، 9 / 28). دامنۀ نبرد بیشتر به سبب نامساعد بودن هوا و وضع منطقه، به اواسط سال 222 ق نیز كشید و شاید بدین سبب عباسیان به افشین بدگمان شدند و بیم داشتند كه میان او و بابك اتحادی صورت گیرد. وجود كسانی چون جعفر خیاط، ابودلف عجلی و برخی دیگر از سرسپردگان دربار عباسی كه فرمانهای جنگی افشین را گردن نمی‌نهادند، مؤید این معنی است (همو، 9 / 37)؛ حتى میان سپاهیان افشین شایع شده بود كه وی در سركوب بابك كوتاهی می‌كند (همو، 9 / 38- 39؛ نیز نك‍ : ابن اعثم، 8 / 347). ظاهراً افشین ناچار شده بود، علاوه بر دیگر اقدامات برای جلب اعتماد بیشتر ــ به ویژه در شرایطی كه جنگ فرسایشی شده بود ــ بابك را همچون دیگر مسلمانان «كافر» بخواند (طبری، 9 / 39). سرانجام در رمضان 222 افشین توانست با فتوح گام به گام خود، به قلعۀ بذ، جایگاه بابك دست یابد، اما بابك از معركه به سوی ارمنستان گریخت و در مرغزاری پنهان شد.افشین از طریق جاسوسان خود، از نهانگاه وی آگاهی یافت و آنجا را در محاصره گرفت. نخستین حیله برای دستگیری بابك، ارائۀ امان نامه‌ای از سوی معتصم بود، اما بابك نپذیرفت تا سرانجام، به حیلۀ ابن سنباط نامی كه به بابك پناه داده بود، دستگیر شد (همو، 9 / 31، 44- 49).
از برخی روایات چنین برمی‌آید كه رفتار افشین با بابك در زمان اسارت او بزرگوارانه بوده است (همو، 9 / 51). افشین در حالی كه بابك و یاران اصلی او را به اسارت داشت، در 3 صفر 223 به سامرا وارد شد (همو، 9 / 52). سركوب بابك به دست افشین چندان خلیفه را خشنود كرد كه گفته‌اند بر سر او تاج نهاد (دینوری، 405؛ مسعودی، مروج، 4 / 354؛ ابن اعثم، 8 / 353) و جواهر و اموال بسیار به او بخشید (طبری، 9 / 59؛ مسعودی، همانجا؛ ابن جوزی، 11 / 77؛ العیون ... ، 388). چند تن از شعرای دربار عباسی و از همه پیش‌تر ابوتمام (1 / 217 به بعد، 3 / 316 به بعد) در مدح افشین و ستایش از این فتح اشعار بسیار سرودند (نك‍ : دینوری، همانجا؛ مسعودی، همان، 4 / 356-357). حتى ابوتمام او را با «فریدون» در قیاس آورد (3 / 321؛ ابن فقیه، 555).
اندكی پس از سركوب بابك، فرمانروای روم به مناطقی از شام هجوم آورد. این نكته سخت قابل تأمل است كه این بار خلیفه برای رهایی از شر فرمانروای رومیان ــ كه گفته‌اند به تحریك بابك دست به چنین تحركاتی می‌زد (طبری، 9 / 56؛ ازدی، 424) ــ خود فرماندهی كل لشكر را به عهده گرفت و افشین را در همان نواحی، زیر دست خویش قرار داد، زیرا سطوت افشین به ویژه پس از سركوب بابك رو به فزونی نهاده بود (برای تفصیل در خصوص این جنگها، نك‍ : طبری، 9 / 57 به بعد؛ مسعودی، همان، 4 / 357- 359؛ گردیزی، 177- 179). به هر حال، خلیفه عَموریه را فتح كرد (طبری، 9 / 67- 69) و افشین هم فرمانروای روم را شكست و فرمانروا از برابر افشین كه شاید می‌توانست او را دستگیر كند، اما می‌گفت: «او پادشاه است و پادشاهان مراعات یكدیگر می‌كنند»، گریخت (مسعودی، همان، 4 / 358؛ صدیقی، 336). ملاحظۀ برخی نكات در لابه‌لای گزارشها چنین نشان می‌دهد كه برخی از نزدیكان افشین در لشكر خلیفه، در ورای این جنگ و گُریزها، درپی مقصود خاصی بوده‌اند و دست كم یك حادثه نشان داد كه حضور شخص خلیفه در این لشكركشی بی‌وجه نبوده است. طبق روایتها، ظاهراً حتى پیش از فتح عموریه، شمار بسیاری از لشكریان خلیفه با عباس بن مأمون ــ كه داعیۀ خلافت داشت و از آغاز زمامداری معتصم برخی بزرگان لشكر به او تمایل نشان می‌دادند (نك‍ : یعقوبی، 2 / 471) ــ به خلافت بیعت كرده بودند (طبری، 9 / 66؛ ازدی، 427) و قصد داشتند در موقع مقتضی خلیفه و دیگر بزرگان لشكر چون اشناسِ ترك ــ رقیب افشین ــ را به قتل رسانند (طبری، 9 / 72؛ نیز نك‍ : العیون ... ، 396-397). همراهان اصلی این توطئه، بیشتر از اهالی ماوراءالنهر و از نزدیكان افشین بودند و با آنكه نقش آشكاری از افشین در این توطئه دیده نمی‌شود، بعید به نظر می‌رسد كه بدون هماهنگی با او طرح‌ریزی شده باشد. سرانجام، راز توطئه از پرده برون افتاد و عباس ــ كه معتصم او را تحت اختیار افشین قرار داده بود ــ و سپس دیگر سركردگان نیز هریك به نحوی هلاك شدند (طبری، 9 / 71- 79؛ نیز نك‍ : گردیزی، 180؛ حمدالله، 317؛ نویری، 22 / 253). قتل بیشتر سركردگان لشكر ــ و غالباً اهالی فرغانه ــ موجب تحلیل نیروهای طرفدار افشین شد و می‌توان گفت كه افول شوكت او از این هنگام آغاز گردید.
از حدود سال 224 ق / 839 م كه معتصم به سامرا بازگشت، برای كاستن از شوكت افشین و سرانجام حذف او، دست به كار مجموعۀ اقداماتی شد. جزئیات این اقدامات در مآخذ به تفصیل ذكر شده است و البته در اعتماد بدانها باید سخت احتیاط ورزید. نخست باید به قیام مازیار ــ دهقان ناحیۀ طبرستان ــ اشاره كرد كه از پرداخت خراج به عبدالله بن طاهر، حاكم خراسان سرباز زد. گفته‌اند كه در این كار، تحریك افشین بی‌اثر نبوده است، زیرا وی از دیرباز طمع در ولایت خراسان داشت و چون احساس كرد كه روابط عبدالله بن طاهر با خلیفه چندان خوب نیست، مازیار را به قیام خواند و می‌پنداشت كه چون عبدالله بن طاهر از سركوب مازیار فرو خواهد ماند، خلیفه او را به آن ناحیه گسیل خواهد كرد (طبری، 9 / 80 به بعد). بعدها نیز، چنانكه مآخذ نشان می‌دهند، وقتی افشین را با مازیار رو‌به‌رو كردند، مازیار به مكاتبۀ برادر افشین با برادر خود اقرار كرد (همو، 9 / 109؛ مسعودی، همان، 4 / 359؛ نیز نك‍ : مینوی، 79-80). مطابق داستانی كه ابن اسفندیار نقل می‌كند، مازیار به وسیلۀ عبدالله بن طاهر ناچار از اعتراف به داشتن ارتباط با افشین شد (ص 219-220)؛ درحالی‌كه به گزارش مجمل التواریخ و القصص، مازیار گرچه برای اقرار، سخت شكنجه شد، اما سرانجام چیزی نگفت (ص 357- 358؛ نیز ن‍ك‍ : نویری، 22 / 257).
اینكه افشین با وجود تحلیل رفتن بیشتر نیروهایش و جذب آنها در سپاه معتصم، قصد داشت به بهانه‌ای از دسترس خلیفه خارج شود، منطقی به نظر می‌رسد، زیرا گفته‌اند كه حتى خط سیر خود را از شمال عراق تا بلاد خزر و سپس ماوراءالنهر معین كرده، و پنهانی اموال فراوانی به ناحیۀ ماوراءالنهر فرستاده بود (نك‍ : طبری، 9 / 104-105؛ نیز نك‍ : ابن تغری بردی، 2 / 242؛ قس: اشپولر، 1 / 113، حاشیۀ 1). اما داستان تحریك مازیار توسط افشین، اگر هم اصل اقرار مازیار حقیقت داشته باشد، تردیدآمیز به نظر می‌رسد و در این توطئه دست عبدالله بن طاهر ــ كه افشین صریحاً این «حیلت» را به او منسوب كرد ( مجمل، همانجا) ــ و احمد ابن ابی دؤاد ــ قاضی پر نفوذ دربار عباسیان ــ در كار بوده است (نك‍ : ابن جوزی، 11 / 98، به نقل از صولی). به‌ویژه كه به روایت نویری، عبدالله بن طاهر، مازیار را به وعدۀ وساطت نزد معتصم فریفته بود (22 / 257). ماجرای عداوت میان افشین و ابودلف عجلی (ه‍ م) ــ كه دشمنی میان آن دو از زمان جنگ بابابك آغاز شده، و گفته‌اند افشین قصد جان او كرده بود ــ و دست احمد بن ابی دؤاد در این قضیه، در بی‌اعتمادی خلیفه به افشین سخت مؤثر افتاد (برای تفصیل، نك‍ : ابوالفرج اصفهانی، 8 / 251-250؛ تنوخی، 2 / 66 به بعد؛ بیهقی، 213 به بعد).
همچنین در 224 ق / 839 م یكی از فرمانروایان، منكجور نام ــ برادر زن و نایب افشین در آذربایجان ــ بر خلیفه شورید و افشین نیز یكی از فرماندهان سغدی خود، ابوالساج (ه‍ م)، را به مقابلۀ او فرستاد. اما خلیفه، منكجور و ابوالساج هر دو را آلت دست افشین در شورش بر ضد خود می‌دانست (طبری، 9 / 102؛ نویری، 22 / 257- 258) و برای محو او دست به كار شد و در نخستین اقدام، افشین را از شغل فرماندهی نگاهبانان (= حرس) عزل كرد (طبری، 9 / 103). در 4 ذیقعدۀ 225 افشین خلیفه را به خانۀ مجلل خود در سامرا دعوت كرد. خلیفه با شماری از سپاهیان خود روانه شد. به روایت ابن‌اسفندیار افشین كسانی را در پس پرده وا داشته بود «تا چون معتصم فرو نشیند، از جوانب در آیند و شمشیر در او بندند» (ص 220). گفته‌اند كه افشین خبر چنین توطئه‌ای را به اطلاع مازیار رسانیده، و عبدالله بن طاهر اقرار مازیار را به این موضوع، به شتاب به خلیفه آگهی داده بود. بنابراین، خلیفه افشین را در دم دستگیر كرد و دستور داد خانۀ او را آتش زنند و اموال آن را به غارت برند. افشین را دست بسته به زندان بردند «تا

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: