صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / گیاه شناسی / تاک /

فهرست مطالب

تاک


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 19 دی 1398 تاریخچه مقاله

تاک، یا انگور، گیاهی با پیشینۀ اساطیری، و کاربرد آیینی، طبی و خوراکی در فرهنگ مردم ایران. 
تاک درختچه‌ای است بالارونده با ساقه‌های گره‌دار، تنۀ ضخیم و برگهای متناوب، دارای دمبرگ دراز و 5 لوب دندانه‌دار. گلهای آن کوچک و به صورت خوشۀ مرکب است. میوۀ آن که انگور نام دارد، گوشتی است و پس از رسیدن، دارای طعم شیرین ملایم می‌شود و رنگهای آن به تناسب نژادهای مختلف، متفاوت است. شاخه‌های تاک به شکل علفی، ساقه‌راست و درختی است و گاهی به دهها متر می‌رسد (زرگری، 1 / 331-332). یک گونه از آن انگور وحشی نام دارد که به ارتفاع 10-15 متر با خوشه‌های بلند و نسبتاً تنک است (مظفریان، 979). 
تکثیر تاک از طریق کاشت بذر، قلمه‌زدن، خوابانیدن و پیوند‌زدن امکان‌پذیر است و بیشتر در زمینهای آهکی و آب و هوای معتدل رشد می‌کند (میرحیدر، 2 / 50). تاک دارای انواع تابستانی و زمستانی است، اما نوع تابستانی آن تنوع و کاربرد بیشتری دارد (کمالی‌نژاد، 84). فاضل هروی در ارشاد الزراعه یک فصل را به نشانیدن تاک و به دست آوردن محصول آن اختصاص داده است و در ضمن، نزدیک به 100 نوع از این گیاه را برشمرده است که مهم‌ترین آنها به این شرح است: یاقوتی، خلیلی، سرخک، خواجه، لعل، فخری، باخرزی، شاهانی، بلخی و جز آنها (ص 105-116). در سده‌های متأخر، به‌سبب زوال پرورش تاک، شمار انگورها به کمتر از 20 نوع رسیده است که شهری برخی از انواع آن همچون صحابی، ریش‌بابا، یاقوتی، عسکری، مهدیخانی و جز آنها را برشمرده است ( تاریخ ... ، 4 / 368- 369).
مهم‌ترین مناطق کشت تاک قزوین (فلاندن، 90)، اورمیه (جکسن، 88)، تبریز (همو، 41)، کازرون (مظلوم‌زاده، 62)، خراسان، شاهرود، اصفهان، ملایر (عدل، 2 / 1653)، و بیرجند (رضایی، 294) است. پتروشفسکی به نقل از کتاب علم فلاحت و زراعت، بهترین زمینها و شرایط را برای کشت تاک در عراق عجم، آذربایجان و خراسان می‌داند (1 / 389). نویسندۀ تاریخ بیهق نیز از وفور انگور در بیهق و نیشابور سخن گفته است (نک‍ : بیهقی، 279). در سفرنامۀ الُئاریوس آمده است که بهترین و شیرین‌ترین انگور در تبریز و شیراز یافت می‌شود (ص 405).
تاک واژه‌ای فارسی است که در بیشتر فرهنگهای لغت صرفاً برای نامیدن درخت انگور و شاخی که انگور بر آن می‌روید (برهان ... ؛ لغت‌نامه ... )، و به ندرت برای هرگونه درخت میوه به کار رفته است (نیز نک‍ : اوبهی). واژۀ تاک از فارسی میانه به شکل tāk، و ایرانی باستان به شکل *tāyāka- مشتق شده است (حسن‌دوست، فرهنگ ریشه‌شناختی ... ، 1 / 323). واژه‌های رز و مو، از مترادفات تاک، نیز در متون فارسی میانه به شکل raz و muy آمده و در نوشته‌های پارتی برای محصول آن واژۀ انگور / angur / به کار رفته است (مکنزی، 71؛ عریان، 79). تاک در فارسی با نامهای مو، رَز و درخت انگور (نفیسی، علی‌اکبر) آمده است. از مشتقات تاک، اِستاک و سِتاک، به معنای شاخۀ تازه‌روییده از درخت تاک‌اند (برهان، ذیل واژه‌ها). واژۀ تاکستان نیز در معنای باغ تاک است (نفیسی، علی‌اکبر، ذیل واژه). تاک در گویشهای مختلف اقوام ایرانی به نامهای میو (کردی)، مَل (مازندرانی)، می (خراسانی و خوانساری)، و مو (لری) آمده است (حسن‌دوست، فرهنگ تطبیقی ... ، 1 / 185). 
در ایران تاک‌نشانی به هزارۀ 1 ق‌م بازمی‌گردد (پتروشفسکی، 1 / 388). قدیم‌ترین یادکرد تاریخی دربارۀ تاک، گفتۀ هرودت است که می‌گوید: آخرین شاه ماد دختر خود را، که مادر کورش شد، به خواب دید که از شکمش تاکی رویید و سراسر آسیا را پوشانید (نک‍ : دبا، 14 / 341). 
در روایتهای دینی و متون مقدس، تاک گیاهی نیمه‌مقدس، و میوۀ آن بهشتی است. در بندهش انگور یکی از گیاهانی است که از گاو یکتا زاده شد و در ردیف به، سیب، انار و خرما میوه نام گرفت (ص 86-87). در آیین میترا چون میترا گاو را می‌کشد، معجزۀ تکوین به وقوع می‌پیوندد و از بدنش خوشه‌های گندم، درخت تاک و انواع گیاهان بیرون می‌آید (رضی، 182). در قرآن مجید نیز از انگور در زمرۀ میوه‌های بهشتی یاد شده است (بقره / 2 / 266). 
در افسانه‌ها و اسطوره‌های ایرانی نیز داستانهایی دربارۀ پیدایی تاک آمده است. در نوروز‌نامۀ منسوب به خیام، شناسایی تاک به پادشاهی افسانه‌ای به نام شمیران، از اعقاب جمشید منسوب است: در زمانهای قدیم در هرات پادشاهی بود که همۀ خراسان زیر فرمان او بود. وی روزی همایی را که ماری به گردنش پیچیده بود، نجات داد. همای در جبران این رهایی، سال بعد به همان مکان بازآمد و با خود چند دانه آورد و این دانه‌ها را چون کاشتند، از آن تاکی به وجود آمد (ص 89-92).
بنابر روایتی، آدم و حوا اول چیزی که در بهشت تناول کردند، انگور بود؛ لاجرم در عیش و نشاط افتادند. ازاین‌رو، گفته‌اند انگور سبب شادی و راحتی است ( آنندراج، ذیل انگور). در اساطیر ایرانی، انگور مظهری برای خون و نیروی اصلی حیات است (یاحقی، 170). 
از گذشته تاکنون تاک و محصولات آن نقش حیاتی در نظام معیشتی مردم داشته است تا بدانجا که در اسلام احتکار آن (مویز) به شدت منع شده است (نفیسی، ابوتراب، 175)، و بر آن (کشمش) زکات جاری است (محقق حلی، 1 / 153). اهمیت تاک تا به حدی بوده که در دورۀ ساسانی بر تاکستانها مالیات وضع می‌شده (طبری، 2 / 151؛ لمتن، 59) و تا دورۀ صفویه نیز این امر مشاهده شده است (همو، 240).
در فرهنگ مردم ایران قسمتهای مورد استفادۀ تاک برگ، ریشه، شکوفه، شیرۀ گیاهی و میوۀ آن است (زرگری، 1 / 332)، و مهم‌ترین محصولات آن انگور، برگ مو، غوره، آب‌غوره، گرد غوره، سرکه، کشمش، مویز، شیره، شیرشیره، شراب و رب انگور است که هر یک از آنها مصارف متعددی در نظام درمانی، خوراکی و آیینها و باورهای مردمی دارند. 
در طب قدیم، فراورده‌های تاک دارای ارزش درمانی بسیاری بوده و برای درمان درد مفاصل، تعادل اخلاط بدن، تصفیۀ خون، درمان ورم معده و روده، درمان اسهال خونی، یبوست و سیاه‌سرفه مفید بوده است (خوش‌بین، 1 / 96؛ برای اطلاعات بیشتر دربارۀ نقش تاک در طب قدیم، نک‍ : دبا، 14 / 337-342).
امروزه نیز در پزشکی مردمی، به خواص انگور و محصولات آن توجه شده است. اگر برگ رز را بکوبند و بر گزیدگی کژدم و زنبور نهند، درساعتْ درد زایل شود (شکورزاده، 256)؛ این نکته در فرخ‌نامه نیز آمده است (نک‍ : جمالی، 121). مردم خراسان بر این باورند که اگر زنی بخواهد بچه‌اش پسر باشد، غذاهای گرم همچون عسل و شیرۀ انگور بخورد (شکورزاده، 130) و هرکس در شب چله انگور بخورد، در تابستان سال بعد گرمازده نخواهد شد (همو، 227). در خراسان برای معالجۀ کهیر، شیرۀ انگور را با کمی خاکشیر مخلوط کرده، سر می‌کشند و بعد از آن در آب روان غوطه می‌خورند یا آنکه آجر نو را می‌سایند و نرمۀ آن را در شیرۀ انگور می‌ریزند (همو، 266). 
در فرهنگ مردم کازرون به پسربچۀ ختنه‌شده خوراکیهای شیرین ازجمله انگور و حلوا می‌دهند (مظلوم‌زاده، 275). کردها دم‌کردۀ برگ خشک انگور را برای معالجۀ ورم چشم، رفع اسهال و زردی و نازایی مفید می‌دانند (صفی‌زاده، 159). در کردستان آبغوره برای تصفیۀ خون، و آب انگور برای دفع یبوست و درد مفاصل مصرف می‌شود (همانجا). همچنین قطرات مترشح از شاخۀ مو برای درمان بیماریهای پوستی، تب‌خال، بیماریهای چشم و سنگ کلیه مفید است (همو، 160). در سیرجان برای درمان سردردهای شدید، محلول تریاک در آبغوره را بر پیشانی می‌مالند (مؤیدمحسنی، 387).
در لرستان و ایلام نهادن مخلوطی از کوبیدۀ سیر و خاکستر تاک و سرکه را بر موضع گازگرفتگی، در درمان هاری مؤثر می‌دانند (اسدیان، 276). مردم تهران قدیم خوردن انگور و عسل را با هم مضر سلامتی می‌دانستند (شهری، طهران ... ، 3 / 354). در احادیث نبوی و قول ائمه نیز به خوردن انگور برای رفع غم و اندوه سفارش شده است (دریایی، 390). 
مهم‌ترین نقش تاک در فرهنگ مردم ایران، کاربرد خوراکی آن است. در گذشته اهمیت انگور تا بدانجا بوده که زردشتیان نوبر آن را تقدیس می‌کردند (مزداپور، 54). انگور اغلب به اشکال تازه، خشک‌کرده، شیره یا سرکه استفاده می‌شود. در بیشتر مناطق ایران، انگور را برای مصارف زمستانی در انبار ذخیره می‌کنند. در تویسرکان انگور به دو روش خانه‌چینی و شیرشیره نگهداری می‌شود: در روش خانه‌چینی ابتدا کف اتاق را با برگ تازۀ مو مفروش می‌کنند، سپس روی برگها خوشه‌های انگور سالم را کنار هم می‌چینند. انتهای هر بند خوشه را به حبۀ انگور فرومی‌کنند. در روش شیرشیره خوشه‌های انگور را در کوزه یا خمره با دقت روی هم می‌چینند. سپس کوزه را از تفالۀ انگور پر می‌کنند و کمی آب جوشیده با نمک روی آن می‌ریزند و در کوزه را می‌بندند و از اوایل زمستان به تدریج آن را مصرف می‌کنند (مقدم، 1 / 419). در عمان (از توابع همدان) نیز خوشه‌های انگور را مرتب روی برگ نیمه‌خشک مو می‌چینند و به‌این‌ترتیب، انگور برای شب چله تازه می‌ماند (انجوی، 2 / 238). در الموت خوشۀ انگور را درسته داخل سرکه می‌اندازند و پس از رسیدن، مصرف می‌کنند که به آن «گِلِ ترشی» می‌گویند (حمیدی، 74). در دیگر مناطق نیز برای تازه ماندن انگور، آن را آونگی می‌کنند (نک‍ : صداقت‌کیش، 136- 138).
مهم‌ترین کاربرد خوراکی برگ مو تهیۀ دلمۀ برگ مو ست. در تهیۀ این غذا برگ مو را در آب ‌خیسانده و کمی می‌جوشانند. ترکیب سرخ‌شدۀ گوشت چرخ‌کرده، پیاز، برنج پخته‌شده، لپه، سبزی، روغن و ادویه را داخل هر برگ می‌ریزند و آن را می‌پیچانند و در ظرفی می‌پزند (دریابندری، 2 / 114-115؛ جامع ... ، 41). 
میوۀ نارس انگور را که ترش‌مزه است، غوره گویند. غوره (ه‍ م) در فرهنگ غذایی و دارویی مصارف فراوانی دارد. 
از شیرۀ انگور در مناسبتهای مختلف، به‌ویژه در اعیاد و شبهای ماه رمضان برای تهیۀ نان و شیرینیهایی همچون اشکنۀ شیری در سرایان فردوس (وکیلیان، 1 / 183)، برنج بلغور در طالقان (همو، 1 / 184)، حلوای نان در دره‌گز (همو، 1 / 188- 189)، قنبرپلو در شیراز (همو، 1 / 194)، قاووت در ملایر (مهدیان، 121)، حلوا در الموت (حمیدی، 429) و آفروشه در دیلم استفاده می‌شود (فقیهی، 7). 
شیرشیره ترکیبی از شیرۀ رقیق‌شدۀ انگور با سرکه است که به‌عنوان نوعی نوشیدنی یا شربت کاربرد دارد و به آن رب انگور نیز می‌گویند (حجازی، 132).
در فرهنگ مردم کازرون لورک را با انگور و پیاز تناول می‌کنند (مظلوم‌زاده، 59). خِمِس‌آبیج در گیلان انگور پختۀ برشته است که با نیمرو صرف می‌شود (برومبرژه، 115). جوکَل‌کو در گیلان خوراکی است که از دانه‌های رسیدۀ برنج که در مرحلۀ آخر با مغز گردوی آسیاب‌شده در آب انگور می‌پزند، تهیه می‌شود (همو، 124). در گیلان برای کاستن ترشی انگور و هنگامی که جوش می‌خورد، به آن خاکستر اضافه می‌کنند (همو، 125). از روغن انگور برای نقاشی و تهیۀ صابون نیز استفاده می‌شود (خوش‌بین، 1 / 97).
انگور افزون بر کاربرد خوراکی و طبی، نقش مهمی در آیینها، جشنها و باورهای مردم دارد. انگور به شکل تازه یا خشک‌شده (مویز) به‌عنوان شب‌چره و آجیل در شب‌نشینی، اعیاد و شب چله به کار می‌رود. از خوردنیهای شب چلۀ همدان انگور، مویز و کشمش سبز است (انجوی، 2 / 227). در اغلب مناطق همچون کهک و عَمان انگور به شکل تازه از پاییز برای شب چله نگهداری می‌شود (جعفرزاده، 35؛ انجوی، 2 / 238). مردم همدان شیرۀ انگور را در ظرفی سفالی نگه می‌دارند و شب چله با گفتن بسم‌الله در آن را باز می‌کنند (انجوی، 2 / 227- 228). در آذربایجان در شب چله برای دخترانی که نامزد دارند، از طرف نامزدشان، خوانچه‌ای که در آن 12 بشقاب خوردنی است، فرستاده می‌شود. در یکی از این بشقابها انگور نیمه‌خشک می‌گذارند (همو، 2 / 67). در خراسان نیز داماد در شب چله برای عروس خوانچه‌ای محتوی 7 میوه ازجمله انگور، هندوانه، سیب و جز آنها، و در دوران نامزدی به همراه هدایا، یک دستمال انگور نیز می‌فرستد (شکورزاده، 181). ارامنۀ ایران جشنی به نام تبرک انگور بر پا می‌کنند (مانوکیان، 256). مسیحیان ایران نیز همه‌ساله در 15 اوت طی مراسمی، انگور را در کلیسا تقدیس می‌کنند (رائین، 58).
در میان فرقۀ اهل حق و گورانیهای کردستان، هرگونه هدیه و زکات به پیشوای روحانی طریقت باید به صورت نقدی داده شود. پیر طریقت نیز میان آنها گوشت توزیع می‌کند و برای تبرک، شاخه‌هایی از مو و بید را بر روی سهم تعیین‌شده می‌‌کشد (افندی، 218).
در برخی فرهنگها چوب تاک دافع چشم‌زخم است. مثلاً در فرهنگ مردم راور چوب تاک را می‌تراشند و به گردن قوچ و گوسفندان چاق و فربه می‌اندازند تا از چشم‌زخم در امان باشند (ثواقب، 124). در گلباف پوست تخم‌مرغ یا نمک به تاکستان انگور آویزان می‌کنند تا بدین وسیله دفع چشم‌زخم شود (ذوالفقاری، فرهنگ باورها ... ، بش‍‌ ). 
در برخی مناطق کاشتن درخت تاک در خانه شگون ندارد. اهالی دهکدۀ آلونکِ فارس کاشتن تاک را جایز نمی‌دانند و معتقدند طبق سنن اجدادی‌شان، شراب خون غولانی است که می‌‌خواستند از آسمان بالا روند (میهن‌دوست، 63).
با توجه به اینکه در باور مردم ایران انگور میوه‌ای بهشتی است، از بیخ کندن یا قطع آن نهی شده است، زیرا شگون ندارد و بد‌یمن است (هدایت، 122)؛ اما در باور مردم آمل، اگر دانۀ انگور بر زمین افتاده باشد، آن را لگد می‌کنند، زیرا امام رضا (ع) را با آن مسموم کرده‌اند (مهجوریان، 22). 
انگور یکی از ارکان سفره‌های نذری از‌جمله سفرۀ حضرت ابوالفضل (ع) در ایران است (شکورزاده، 48). در خراسان در سفره‌های نذری، زنی به نام آتو در پایان سفره دست به دعا برمی‌دارد و از خدا برای کسانی که در سفرۀ نذری‌شان انگور می‌نهند، چشمانی بینا طلب می‌کند (همو، 301).
در ادبیات فارسی نیز واژه‌های تاک، می، انگور ــ به‌ویژه در ارتباط با شراب ــ اهمیتی خاص یافته است و مضامین بدیعی در ذهن شاعران به وجود آورده است. برخی شاعران قصاید مفصلی در توصیف انگور و می ‌سروده‌اند که در ادب فارسی به خمریه شهرت یافته است (یاحقی، 171؛ برای خمریات، نک‍ : رودکی، 137- 138؛ خاقانی، 125؛ صفا، 1 / 452). در آثار عرفا ازجمله مولوی، انگور نماد وحدت است (ص 283؛ نیز نک‍ : تاج‌الدینی، 106). 
تاک، انگور، مو و رز در انواع متفاوت ادبیات شفاهی نیز بازتاب فراوان یافته است. منظومه‌ای با عنوان مو و میش وجود دارد که در برخی مناطق جزو مواد درسی مکتب‌خانه‌ها بود. مضمون این منظومه مناظرۀ مو و میش است که طی آن هریک از این دو محاسن خود و معایب حریف را برمی‌شمارد. در پایان نیز مو بر میش غالب می‌شود. این منظومه را که در برخی روایتها از آن با عنوان رز و میش یاد شده است، می‌توان شکل دگرگون‌شدۀ منظومۀ پهلوی درخت آسوریک به شمار آورد (نک‍ : قیصری، 2 / 362؛ نیز نک‍ : ه‍ د، رز و میش). 
در گلپایگان با آمدن فصل بهار حکایتی دربارۀ پرندۀ ملیج بهار نقل می‌شود: در زمان حضرت سلیمان (ع) این پرنده به باغهای انگور آسیب می‌رساند؛ پیامبر نیز از خدا خواست تا رنگ آن پرنده را سیاه کند (احمدی، 20). حکایتی نیز در میان مردم سمنان با عنوان «زنبورها و انگورها» وجود دارد (نک‍ : احمدپناهی، 244). فروشندگان دوره‌گرد نیز در وصف انگور این ترانه‌ها را می‌خوانند: آی انگوری آی انگوری / مثل چراغ زنبوری / بیا که باغت آباد شه انگوری (شهری، تاریخ، 4 / 369). مثلهایی همچون: انگور از انگور رنگ می‌گیرد، همسایه از همسایه فهم؛ انگور بخور باغ نپرس؛ تاک داده و چرخُشت خریده؛ و جز اینها (ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ... ، 1 / 413، 684)؛ و چیستانِ «عجایب خلقتی دیدم در این دشت، سرش را می‌بریدی زنده می‌گشت» (پاسخ: تاک) (شاملو، 86)، از دیگر مصادیق بازتاب انگور در ادب شفاهی است. 
تاک در آثار معماری ایرانی و اسلامی نماد گیاه زندگی است. در آثار معماری دوران هخامنشی و ساسانی، در تزیین کاخها و ستونها از برگهای مو و خوشۀ انگور استفاده می‌شده است و حتى تاک را در کنار چنار، در خوابگاه شاهان می‌آویختند و یا بر روی پارچه‌ها نقش می‌کردند (ادی، 33-34). در گچ‌بری بناهای کیش که از دوران ساسانی برجای مانده، به خوبی نقش و برگ انگور مشخص است (بالتروشیتس، 612-615). در معماری دوران اسلامی نیز با به کارگیری برگهای مو به خوبی تأثیر هنر ساسانی آشکار شده است (زمانی، 137).
تعبیر دیدن تاک و انگور در خواب از موارد مهم در متون خواب‌گزاری است که با توجه به نوع انگور (سیاه یا سفید) و اجزاء آن، تعابیر متعددی از‌جمله: بیماری، مال حلال، زن نیکو، روزی حلال، علم، فرزند و جاه و مقام دارد (شهمردان، 486-487؛ خواب‌گزاری، 282). در کتاب معرفت فلاحت آمده که اگر قمر در قوس باشد، باران بسیار می‌آید و به انگورها آفت می‌رسد (نک‍ : بیرجندی، 8).

مآخذ

 آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1336 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ احمدی، سیف‌الله، «گذری بر آداب و آیینهای نوروز در دستجردۀ گلپایگان»، نجوای فرهنگ، تهران، 1387 ش، س 3، شم‍ 10؛ ادی، س. ک.، آیین شهرداری در شرق، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران، 1347 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ افندی بایزیدی، محمود، آداب و رسوم کردان، به کوشش الکساندر ژابا، تهران، 1369 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1354 ش؛ اوبهی هروی، حافظ سلطانعلی، فرهنگ تحفة الاحباب، به کوشش فریدون تقی‌زادۀ طوسی و نصرت‌الزمان ریاضی هروی، مشهد، 1365 ش؛ برومبرژه، ک.، «آشپزی در گیلان»، ترجمۀ آزیتا همپارتیان، خوراک و فرهنگ، به کوشش علیرضا حسن‌زاده، تهران، 1383 ش؛ برهان قاطع؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ بیرجندی، عبدالعلی، معرفت فلاحت، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1387 ش؛ بیهقی، علی، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1361 ش؛ پتروشفسکی، ا. پ.، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1344 ش؛ تاج‌الدینی، علی، فرهنگ نمادها و نشانه‌ها در اندیشۀ مولانا، تهران، 1383 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ جامع الصنایع، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1389 ش؛ جعفرزادۀ دستجردی، مصطفى، «زمستان در آیینها و باورهای مردم دستجرد کهک قم» (نک‍ : هم‍ ، احمدی)؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخ‌نـامه، بـه کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ حجازی، شبنم و علیرضا یاراحمدی، غذاهای محلی و سنتی استان مرکزی، تهران، 1383 ش؛ حسن‌دوست، محمد، فرهنگ تطبیقی ـ موضوعی زبانها و گویشهای ایرانی نو، تهران، 1389 ش؛ همو، فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، به کوشش بهمن سرکاراتی، تهران، 1383 ش؛ حمیدی، علی‌اکبر، مردم‌نگاری الموت، تهران، 1385 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، 1375 ش؛ خواب‌گزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ خوش‌بین، سهراب، گیاهان معجزه‌گر، تهران، 1389 ش؛ دبا؛ دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی، تهران، 1387 ش؛ دریایی، محمد، طب النبی و طب الائمه، به کوشش حسین روازاده، تهران، 1388 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ همو، فرهنگ باورهای مردم ایران، تهران، در دست چاپ؛ رائین، اسماعیل، ایرانیان ارمنی، تهران، 1349 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رضی، هاشم، آیین مهر، تهران، 1371 ش؛ رودکی، دیوان، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، 1373 ش؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1368 ش؛ زمانی، عباس، تأثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی، تهران، 1390 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1381 ش، حرف «ت»، دفتر اول؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شهمردان بن ابی‌الخیر، نزهت‌نامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، 1362 ش؛ صداقت‌کیش، جمشید، جشن یلدا، تهران، 1390 ش؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1356 ش؛ صفی‌زاده، صدیق، طب سنتی در میان کردان، تهران، 1361 ش؛ طبری، تاریخ؛ عدل، احمدحسین، «کشاورزی»، ایرانشهر، تهران، 1343 ش، ج 2؛ عریان، سعید، واژه‌نامۀ پهلوی ـ پازند، تهران، 1377 ش؛ فاضل هروی، ارشاد الزراعه، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1346 ش؛ فقیهی، علی‌اصغر، شاهنشاهی عضدالدوله، تهران، 1347 ش؛ فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمۀ حسین نورصادقی، تهران، 1324 ش؛ قرآن کریم؛ قیصری، ابراهیم، «منظومه‌ای به شعر دری نظیر درخت آسوریک»، مجموعۀ سخنرانیهای هفتمین کنگرۀ تحقیقات ایرانی، به کوشش محمدرسول دریاگشت، تهران، 1355 ش، ج 2؛ کمالی‌نژاد، محمد، برگ کهن (مفردات پزشکی)، تهران، 1390 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لمتن، ا. ک. س.، مالک و زارع در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، 1339 ش؛ مانوکیان، آرداک، جشنهای کلیسای ارمنی، تهران، 1389 ش؛ محقق حلی، جعفر، شرایع الاسلام، بیروت، 1389 ق / 1969 م؛ مزداپور، کتایون، «نگاهی به خورد و خوراک در ایران باستان»، خوراک و فرهنگ، به کوشش علیرضا حسن‌زاده، تهران، 1384 ش؛ مظفریان، ولی‌الله، درختان و درختچه‌های ایران، تهران، 1383 ش؛ مظلوم‌زاده، محمدمهدی، آشپزی در فرهنگ مردم کازرون، تهران، 1383 ش؛ مقدم، محمد، تویسرکان، تهران، 1378 ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش ر. ا. نیکلسن، تهران، 1378 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ مهجوریان نماری، علی‌اکبر، باورها و بازیهای مردم آمل، ساری، 1374 ش؛ مهدیان، قدرت‌الله، «آداب باغ اسپار کردن (بیل زدن) در درۀ چنار ملایر»، نجوای فرهنگ، تهران، 1388 ش، س 4، شم‍ 11؛ میرحیدر، حسین، معارف گیاهی، تهران، 1374 ش؛ میهن‌دوست، محسن، «نماد گیاه و گیاه‌درمانی در باور عامه»، رودکی، دوشنبه، 1385-1386 ش، شم‍ 12-13؛ نفیسی، ابوتراب، پژوهش در مبانی عقاید سنتی پزشکی مردم ایران، اصفهان، 1364 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، به کوشش علی حصوری، تهران، 1388 ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1370 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ یاحقی، محمد‌جعفر، فرهنگ اساطیر، تهران، 1369 ش؛ نیز:

Ackerman, P., «Textiles Through the Sāsānian Period», A Survey of Persian Art, ed. A. U. Pope, London / Tokyo, 1967; Baltrušaits, J., «Sāsānian Stucco», A Survey ... (vide: ibid); Jackson, A. V. W., Persia Past and Present, London, 1909; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Oléarius, A., Moskowitische und Persische Reise, Darmstadt, 1656. 

لیلا احمدی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: