بهمن روز، سفره
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 11 دی 1398
https://cgie.org.ir/Fa/article/239444/بهمن-روز،-سفره
شنبه 20 اردیبهشت 1404
چاپ شده
بَهْمَنْروز، سُفْره، از آیینهای نذری زردشتیان. این سفره در گویش دری زردشتی، «وامِرو» و «وَهْمِرو» خوانده میشود که کوتاهشدۀ «وَهْمَنروز» است و همچنین به نام «سفرۀ بهمنِ اَمشاسپند» (مِهین فرشتگان در آیین زردشتی) شناخته میشود (بویس، 89؛ مزداپور، کتایون، 208؛ خنجری، ناهید، بش ).بهمن یا وهمن در اوستا بهصورت «وُهومَنه»، و در متون پهلوی «وُهومَن» آمده که مرکب است از دو جزءِ «وهو» (خوب، نیک) و «منه»، از ریشۀ «مَن» (اندیشیدن)، و در کل به معنی منش نیک یا بهمنش است. امشاسپندِ بهمن نخستین صادر از نورالانوار است. او در عالم روحانی مظهر اندیشۀ نیک، خرد و دانایی هرمزد است. بهمن از همۀ ایزدان به هرمزد نزدیکتر است و فرزند او محسوب میشود. در عالم مادی، حمایت از جانورانِ سودمند به او سپرده شده است. او انسانها را از خرد، عقل، فهم و تدبیر بهرهمند میسازد و مانع از جنگ و خصومت و کینه میان مردم میشود، و با آشتیدادن آنان، سبب نابودی اهریمن و دیوان میگردد. یازدهمین ماه از سال و دومین روز از هر ماه منسوب به او ست. ستایش فرشتۀ بهمن از زمانهای بسیار قدیم در ایران مرسوم بوده و در روز دوم از ماه بهمن (از تقویم قدیم زردشتی)، جشنی به نام «بهمنگان» (ه م) برگزار میشده است ( گاتها، یسن 31، بند 5، 8؛ بندهش، 110؛ صد ... ، 70؛ سهروردی، 230؛ پورداود، 88-89؛ برای تفصیل بیشتر، نک : دبا، ذیل بهمن).سفرۀ وهمرو هر ماه در بهمنروز بهطور ساده و مختصر گسترده میشود و سالی یکبار در ماه بهمن، روز بهمن که از روزهای عزیز است، مراسم گستردن سفرۀ اصلی برگزار میگردد. در این سفره که آیینی رازورانه دارد، کوشش میشود تا نمادین و رازآمیز بودن آن نشان داده شود. جز مؤمنان حقیقی کسی در روز برگزاری این آیین، در مکان سفره حضور ندارد (مزداپور، فرنگیس، 384-385).یکی از مکانهایی که این سفره در آن گسترده میشود، زیارتگاه «پیرِ وهمرو» است که در خانهای قدیمی و چهارایوانی در روستای خرمشاه یزد قرار دارد و متعلق به زنی است که بچهدار نمیشده است. درون عبادتگاه که اتاقی معمولی، کوچک، تاریک و بدون پنجره است، عروسکهای نذری دستساز و زیبایی، در دو گهوارۀ تزیینشده قرار دارند. این سفره را بیشتر، کسانی که طالب فرزند هستند، میگسترند. مراسم آیینی گستردن سفره در این مکان در 3 روزِ اولِ بهمن برگزار میشود. در روز اول (روز هرمزد)، از نذوراتی چون گوسفند و مرغ، خوراکی تهیه، و بین مردم بهخصوص سالخوردگان و بیماران توزیع میشود. در روز دوم (روز بهمن)، مراسم اصلی سفره در عبادتگاه برگزار میشود. صبح زود سفرۀ نسبتاً بزرگی از پارچۀ سفید به نشانۀ امشاسپندارمذ میگسترند و سفرۀ سبز کوچکی نیز به نام «کالای سبز»، به نشانۀ برکت، در وسط آن پهن میکنند. در 4 گوشۀ کالای سبز، 4 چراغِ روغنی یا شمع، روشن میکنند. در کنار هر چراغ ظرفی محتوی مخلوط کشمش، کنجد، شیرینی، و بادام قرار میدهند. در وسط سفرۀ سبز، چراغ روشن و ظرفی از گردو، بادام، نبات و قند میگذارند و کلهقندی که با پوشش سبزرنگی از کاغذ یا پارچه تزیین شدهاست، در کنار آن قرار میدهند. کمی آویشن در 4 گوشۀ سفرۀ سبز میریزند و یک کاسۀ مسی (نماد امشاسپند شهریور)، محتوی آب (نشانۀ امشاسپند خرداد) هم در وسط آن میگذارند. همچنین شیر (نماد امشاسپند بهمن)، شربت و جوشاندهای به نام نُفْتَه، هر کدام را در یک ظرف، در سفرۀ سفید میچینند. نفته مرکب از جوشاندۀ گلگاوزبان، برگ سیاوشان، عناب، چهارتخمه، و 3 شیرینی شامل قند، نبات و شکر است. نیز سُرمهدان، گلابپاش، آینه، عکس آشو زردشت، گلدانِ گل، گیاهِ مورد (نماد امشاسپند مرداد)، و آتشدانی با بوی خوش (اسفند یا کندر) روی آتش (نماد امشاسپند اردیبهشت) را روی سفره میگذارند. یک ظرف شکر هم روی سفره قرار میدهند و باور دارند که صاحب سفره، که زنی اساطیری و معجزهگر است، روی آن نشان میگذارد. خوراکیهایی مانند آش رشته، آبگوشتِ مرغ، پلو، دال (خورشی سنتی مرکب از انواع صیفیجات)، سیروک (نوعی نان پختهشده در روغن)، شوربای سروشِ ایزد (ترکیبی از پیاز، نعناع خشک، زردچوبه و آب انار) و حلوای شکری در 4 گوشۀ سفرۀ سفید میگذارند. جز اینها میوههای گوناگون و نان و پنیر و پشمک را با نعناع در کنار سفره قرار میدهند (بویس، 66؛ مزداپور، کتایون، 211؛ سروشیان، مهوش، 636، 646؛ خنجری، ناهید، بش ؛ نیکنام، 30-31).این سفره تا قبل از ظهر برای زیارت پهن است. طی این مدت هرکسی بهتنهایی کنار سفره میرود، دعا میخواند، نیت میکند و اگر نذری دارد، آنرا روی سفره میگذارد. نزدیک به ظهر، بانی سفره به همراه دیگران کنار سفره مینشیند و قصۀ معینی را که در روستای خرمشاه، «ماهبانو» نام دارد، به شیوۀ آیینی در مقابل آینه نقل میکند؛ روایت این قصه از واجبات سفره است. این قصه در نقاط مختلف ایران نامهای متفاوتی دارد. برای مثال، در نیشابور به «حیدرمار و بیبینگار» و در بجنورد به «سلطانمار» معروف است (بویس، 66-67, 89-90؛ خزاعی، 171؛ انجوی، 1 / 8؛ خنجری، ناهید، بش ؛ خنجری، خداداد، 187).«ماهبانو» قصۀ پیرمرد فقیری است که زندگی خود و 3 دخترش را روزها با کندن ژاژ (گیاهی با ساقههای سفیدرنگ و خاردار) از بیابانها، تأمین میکند. غروب یکی از روزها ماری از زیر بوتۀ ژاژی بیرون میآید. پیرمرد قصد کشتن او را میکند، ولی مار با صدای انسانی اطمینان میدهد که کاری با وی ندارد. پیرمرد در پاسخ به پرسش مار که چرا ژاژ میکند، حکایت خود و 3 دخترش را میگوید. مار از او میخواهد که یکی از دخترانش را به وی بدهد. پیرمرد میگوید که باید از خودشان بپرسد و موضوع را با دختران در میان میگذارد. دختر کوچکتر به نام ماهبانو به این ازدواج راضی میشود. در شب اول از پوست مار جوانی زیبا و رعنا بیرون میآید. جوان صبح، قبل از خارجشدن از خانه، به صورت ماهبانو میدمد تا ماجرای شب گذشته را از یاد ببرد. این کار هر شب و هر روز تکرار میشود تا اینکه ماهبانو به تحریک خواهرانش سبب فرورفتن او را در پوست مار میپرسد. خواهران میفهمند که شوهر او نه مار است و نه آدم، بلکه فرشته است و اگر این پوست با مقداری پوست سیر روی آتش بیفتد، میسوزد. آنها با استفاده از سادگی خواهر کوچکتر، پوست را به دست میآورند و در آتش میاندازند. مرد جوان بیدار میشود و با دمیدن در ذرۀ باقیماندۀ پوست، آن را به صورت اول باز میگرداند و سپس از آنجا میرود. ماهبانو بهدلیل فاشکردن راز، مورد غضب قرار میگیرد و مجبور میشود در پی یافتن و دیدار مجدد شوهرش، 7 سال، 7 جفت کفش آهنین پاره کند تا زندگی خوشی را از نو شروع کنند (همو، 187- 198).بانی سفره پس از نقل این قصه برمیخیزد و قاشقی از آب کاسۀ مسی را در کف دست هریک از شرکتکنندگان میریزد. آنها آب را یا میخورند و یا به صورت خود میزنند. همچنین بانی به هریک از آنها مشتی از آجیل سفره میدهد. اتاق خالی میشود و بانی درِ اتاق را تا صبح روز بعد میبندد. فقط هنگام غروب در را بازمیکند و مقداری بوی خوش روی آتش میگذارد و در چراغها روغن میریزد. صبح روز سوم (روز اردیبهشت)، خوراک گوشت به همراه سایر خوراکهای سفره بین آشنایان پخش میشود. خوردن این خوراکها (مِیزَد) بهعنوان تبرک، از رسمهای کهن ایرانی است. اگر کسی نذر داشته باشد، مرغی را روز اول که از روزهای «نابُر» یا «نَبُر» نیست، سر میبرند و میپزند و روز دوم (روز بهمن) آن را سر سفره میگذارند. زردشتیان در روزهای چهارگانۀ ماه، یعنی روزهای بهمن، ماه، گوش و رام کشتار نمیکنند و گوشت نمیخورند؛ این روزها را نبُر و ناخور میگویند. آنها بر این باورند که ایزدانماه، گوش و رام، همکاران بهمن هستند که از حیوانات سودمند مراقبت میکنند. آنها رعایت این 4 روز را باعث حفظ بقای چهارپایان و مفید برای سلامتی انسان میدانند (بویس، 67؛ شهزادی، 11؛ سروشیان، جمشیدسروش، 160، 161؛ نیکنام، 31؛ خنجری، ناهید، بش ؛ آزاد، بش ).در قصۀ سفرۀ بهمنروز، مار، یعنی جوانی که پوست مار پوشیده، نقش اصلی را دارد و شخصیت مرموز و مقدس قصه است. در آغاز قصه، مار خود را فرشته معرفی میکند. فرشته در فارسی به معنی فرستاده، موجودی روحانی و مجرد، غیرمادی یا مادی و واسطِ میان انسان و خدا ست. این نقش مقدس (فرشتهای در پوست مار) با دیدگاه رسمی زردشتی مغایرت دارد؛ زیرا مار را از جانوران اهریمنی و زیانبار میدانند و کشتن آن را کرفۀ (ثواب) بزرگ به شمار میآورند که هرکس این کار را انجام دهد، از پاداش مینوی برخوردار خواهد شد (صد، 34؛ اوشیدری، 368؛ مزداپور، کتایون، 211-212). هرودت نیز گزارش میدهد که ایرانیان در کشتن خزندگان، مار و جز آن پافشاری دارند (I / 179, 181).
آزاد، علی، «باورها و سفرههای زرتشتیان»، پرشین بلاگ (مل )؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، قصههای ایرانی، تهران، 1352 ش؛ اوشیدری، جهانگیر، دانشنامۀ مزدیسنا، تهران، 1371 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ پورداود، ابراهیم، تعلیقات بر یشتها، تهران، 1347 ش، ج 1؛ خزاعی، محمدرضا، زیباترین افسانهها «پریان»، مشهد، 1383 ش؛ خنجری، خداداد، «افسانۀ ماهبانو»، مجموعۀ سخنرانیهای ششمین کنگرۀ تحقیقات ایرانی، تبریز، 1357 ش، ج 2؛ خنجری، ناهید، نامۀ الکترونیک به مؤلف؛ دبا؛ سروشیان، جمشیدسروش، فرهنگ بهدینان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1335 ش؛ سروشیان، مهوش، «خوراکهای آیینی و سنتی زرتشتیان در ایران»، سروش پیر مغان، به کوشش کتایون مزداپور، تهران، 1381 ش؛ سهروردی، یحیى، حکمة الاشراق، ترجمۀ جعفر سجادی، تهران، 1355 ش؛ شهزادی، رستم، «هفت امشاسپند یا قانون جاویدان اهورایی»، وهومن، تهران، 1370 ش، س 1، شم 1؛ صد در نثر و صد در بندهش، به کوشش دابار، بمبئی، 1909 م؛ گاتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، بمبئی، انجمن زرتشتیان ایرانی؛ مزداپور، فرنگیس، «درآمدی بر سفرههای مقدس زرتشتی»، یاد بهار (یادنامۀ دکتر مهرداد بهار)، به کوشش علیمحمد حقشناس و دیگران، تهران، 1376 ش؛ مزداپور، کتایون، «مار جادو و زیبایی پروانه»، فرهنگ مردم، تهران، 1387 ش، س 7، شم 27- 28؛ نیکنام، کورش، از نوروز تا نوروز، تهران، 1390 ش؛ نیز:
Boyce, M., A Persian Stronghold of Zoroastrianism, Oxford, 1977; Herodotus, The History, tr. A. D. Godley, London, 1964; Persianblog, http: / / activation.persianblog.ir / post / 56 (acc. Aug. 7, 2012).
فرزانه حاتمپور کنی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید