صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / منابع فرهنگ مردم ایران / منابع معاصر / فیلمهای مستند / بلوط، فیلم /

فهرست مطالب

بلوط، فیلم


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 8 دی 1398 تاریخچه مقاله

بَلوط، عنوان دو فیلم مستند براساس مطالعات مردم‌شناختی دربارۀ مردم کهگیلویه و بویراحمد:

1. بلوط، به کارگردانی نادر افشار‌نادری

این فیلم نخستین فیلم مستند سینمای ایران است که در 1347 ش ساخته شد. افشارنادری به‌عنوان یک مردم‌شناس، توانست دیدگاهها و مباحث مردم‌شناختی را با مدیوم و زبان سینما تلفیق کند و فیلمی بسازد که به حوزۀ انسان‌شناسی تصویری یا فیلم اتنوگرافیک تعلق دارد.
افشارنادری که دکتریِ مردم‌شناسی خود را در 1343 ش / 1964 م از دانشگاه سوربن فرانسه گرفته بود (صفی‌نژاد، 8)، هدف فیلم مردم‌نگاری را ضبط پدیده‌هایی از فرهنگ یک جامعه می‌دانست که در معرض تغییر و تحول است. از نظر او در این نوع فیلم، دست‌بردن در واقعیات گمراه‌کننده و اشتباه است («فیلم ... »، 31). مهم‌تر از اینها، وی معتقد بود که ساختن فیلم مردم‌نگاری بدون مطالعۀ قبلی دربارۀ موضوع مورد نظر (همان، 27) ممکن است مردم‌نگاران را به نتایجی برساند که تحت نفوذ سنت مردم‌نگاریِ اواخر سدۀ 19 و اوایل سدۀ 20 م، به آن رسیده بودند و براساس آن، مغرب‌زمین مرکز تمدن، و انسان غربی نقطۀ پرگار تعقل منطقی تصور می‌‌شد و بومیان سرزمینهای کشف‌شده توسط غربیها وحشی و ابتدایی نام گرفته بودند (همان، 26؛ برای آگاهی بیشتر، نک‍ : ه‍ د، افشارنادری).
از این لحاظ، هنگامی که افشارنادری برای ساختن فیلم بلوط اقدام کرد، مصمم بود که از همۀ سنتهای ناپسند اوایل سدۀ 20 م پرهیز کند و فیلمش را مبتنی بر تحقیقهای مفصلی که انجام داده بود، بسازد. درواقع، فیلم بلوط برای او در امتداد پژوهشهایی بود که در گروه عشایری مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران انجام می‌داد. این گروه زیر نظر افشارنادری، در زمستان 1345 ش، در سفر مقدماتی 16روزه به کهگیلویه و بویراحمد، بررسیهای اولیه در 6 ایل منطقه را آغاز، و دربارۀ آن، گزارش مفصلی به سازمان عمران منطقه‌ای کهگیلویه و بویراحمد ارائه کرده بود. افشار نادری در این گزارش، ضمن معرفی و به دست دادنِ شناختی از زندگی کوچندگی عشایر، ضرورتِ مطالعۀ طرح جامع (مطالعۀ موردی یک‌ساله در منطقه) را پیشنهاد داده بود (صفی‌نژاد، 10).
فیلم بلوط حاصل طرح مطالعۀ جامع اجتماعی ایلات کهگیلویه است که در 1346 ش، توسط 12 پژوهشگر مرد و زن به سرپرستی افشارنادری انجام، و نتیجۀ نهایی تحقیقات در 1347 ش، در 9 جلد کتاب به‌صورت تکثیری منتشر شد (همانجا). این سفر برای گروه عشایری، فرصت مغتنمی بود تا با پیمودن حـدود 250 کمـ راه در کـوهستانهای بهمئی‌احمـدی، یـوسفـی و علاءالدینی، تقریباً با همۀ عشایر آن سرزمین روبه‌رو شوند و آنچه را در نظر داشتند، بپرسند و ببینند و در زندگی روزمرۀ آنها شرکت کنند (افشار‌نادری، مونوگرافی ... ، پنج). افشارنادری در این سفر، 40 حلقه فیلم ریورسالِ سه‌دقیقه‌ای و یک دوربین بولکسِ کوکیِ 16میلی‌متری و ضبط صوت اوهر به همراه داشت و همسرش الویا رسترپو ــ که او هم مردم‌شناس بود و پایان‌نامۀ تحصیلی‌اش را دربارۀ زنان ایـل بهمئی نـوشتـه بـود ــ به‌عنوان صدابردار با وی همکاری می‌کرد. افشارنادری برای ساختن بلوط، فیلم‌نامه‌ای در اختیار نداشت. اساس فیلمِ او مشاهدات گسترده‌اش در منطقه، و اطلاعاتی بود که دربارۀ درخت، میوه و کَلْگ (نان بلوط) کسب کرده بود (رسترپو، «روایت ... »، 323) و به طور کلی به این شرح بود:
زنان عشایر، بلوط را در میان بَردْلَه که همچون هاون سنگی است، آسیاب می‌کنند و روی بلوط آسیاب‌شده، آب جوش می‌ریزند و 3 شب در آب نگه می‌دارند؛ آن‌گاه آن را در سبدی که سَله می‌نامند، می‌ریزند و یک شب هم در آب روانِ رودخانه یا چشمۀ آب قرار می‌دهند که تلخی‌اش گرفته شود؛ سپس روی بَرْدْتخته که جای خمیرکردن است، از آن خمیری تهیه می‌کنند که به آن کلگ می‌گویند؛ نیز به اندازۀ خمیر بلوط، خمیر آرد گندم به آن می‌افزایند ــ که به آن کَلْ پَتیر می‌گویند ــ و با تیر چوبی روی ساج پهن می‌کنند؛ سرانجام آن را روی تابه / تاوه می‌پزند و این چنین نان بلوط که به رنگ قهوه‌ای سوخته است، آماده می‌شود.
بلوط استفاده‌های دیگری هم دارد؛ سر و ته آن را با چاقویی به نام وَرَنْجوک جدا می‌کنند و در خاکستر داغ می‌گذارند و پس از پختن می‌خورند که به آن بلیت بوهِل می‌گویند (کریمی، 39).
طایفه‌های لُر و بختیاری دربارۀ بلوط ترانه‌ها و مثلهای فراوانی دارند که برای نمونه به اینها اشاره می‌شود: یک لر 9 تا نان بلوط را با یک گنجشک می‌خورد؛ هر کجا که لر است بلوط هم هست و هرکجا که بلوط است لر هم هست؛ شابلوط، شابلوط تو بوای (پدر) لرها هستی، چقدر تو بچه‌های پابرهنه را می‌دوانی (رسترپو، زنان ... ، 70؛ برای آگاهی بیشتر، نک‍ : ه‍ د، بلوط، درخت).
عمدۀ صحنه‌های فیلم بلوط متعلق به قلمرو بهمئی است. صحنه‌هایی از فیلم در اطراف برم (دریاچۀ) الوان ــ که در منطقۀ یوسفی در نیمۀ جنوبی بهمئی، به نام بهمئی‌احمدی در سرآسیاب قرار دارد ــ و صحنه‌های پایانی آن (سوختن گاز طبیعی) در دوگنبـدان (گچسـاران) ــ واقع در جنوب کهگیلویه در دشت بلوط ــ فیلم‌برداری شده است (صفی‌نژاد، 20).
موضوع اصلی فیلم مراحل دشوار آماده‌ساختنِ بلوط و تهیۀ نان از آن است، اما افشارنادری کوشش کرده است تا زندگی روزانۀ عشایر کوچ‌نشین را نیز با تأکید بر نحوۀ تقسیم کار آنها در فصلهای مختلف سال نشان بدهد. ساختن چپق روی خاک زمین، شخم‌زدن با خیش چوبی و به کمک الاغ، بچه‌داری و خواباندن بچۀ شیرخواره در گهواره، دوشیدن شیر بز، گله‌داری، تهیۀ کره با مشک، دروکردن گندم و جو، بزمِ عروسی، سوارکاری، و در پایان کوچ یک «مال»، گوشه‌هایی از زندگی عشایر ایل بهمئی است که در فیلم بلوط ثبت شده است. او معتقد بود که در مردم‌شناسی نمی‌توان به یک جنبه از زندگی عشایر، جدا از بافت کلی آنها در اجتماع پرداخت (نفیسی، 316).
افشارنادری در جزوه‌ای تکثیری به زبان انگلیسی که هم‌زمان با نمایش فیلمش انتشار داد، نوشته است: «مهم‌ترین حوزۀ نفتی ایران در منطقۀ کهگیلویه واقع شده است». درواقع، افشارنادری به شیوۀ سینمای توصیفی، فقط شاهدبودن و مردم‌نگاری را کافی نمی‌داند و ازاین‌رو، بدون توسل به گفتار و با نشان‌دادن تصاویری از شعله‌های گازی که به هدر می‌رود، یادآوری می‌کند که این گروه از عشایر ایران با همۀ دشواریهای کار و زندگی و فقر و فاقه و محرومیتهایشان، در «سرزمین طلای سیاه» زندگی می‌کنند (تهامی‌نژاد، 86).
افشارنادری فیلمش را برای مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی تهیه کرد، اما به اصرار یکی از دانشجویانش فیلم را در اختیار تلویزیون ملی ایران، و برنامۀ ایران‌زمین قرار داد که دو بار نمایش داده شد: یک بار به صورت کامل، و بار دوم بدون صحنه‌های مربوط به شعله‌های گاز. ظاهراً مدیران ارشد تلویزیون متوجه جنبۀ کنایی و انتقادی این صحنه شده، و آن را سانسور کرده بودند.
افشار نادری با مسائل تکنیکی و مطالعات سینمایی آشنایی نداشت و از اصول فیلم‌سازی آگاه نبود. بلوط هر چند به‌عنوان نخستین فیلم مستند یک مردم‌شناس، از زندگی عشایر و نحوۀ تهیۀ نان بلوط، در تاریخ سینمای مستند ایران فیلم مهمی محسوب می‌شود، از حیث زیبایی‌شناسی بصری از چنان کیفیتی برخوردار نیست که نشان بدهد افشارنادری فیلم‌سازِ موفقی هم هست.
عمدۀ صحنه‌های فیلم بلوط با نماهای عمومی و نماهای خیلی دور، فیلم‌برداری، و به‌ندرت جزئیات زندگی و کار و تلاش عشایر نشان داده شده است. پاره‌ای نماهای عمومی که در آنها موقعیت کلی و عمومی منطقۀ بهمئی، خانه‌های عشایری، و عبور و مرور مردان و زنان در پیچ‌و‌خم راههای صعب‌العبور نشان داده می‌شود، در ترسیم جغرافیای منطقه مؤثر هستند. اما تصویر نزدیک از چهره و دستان پرتلاش عشایر به‌ندرت در فیلم دیده می‌شود. معدودی تصاویر نزدیک که در فیلم وجود دارد، به ارزشهای زیبایی‌شناختی آن افزوده است. برای نمونه، موقعی که دو زن رودرروی هم در هاون سنگی بلوطها را خرد می‌کنند، نماهایی از چین‌وشکنهای لباسهای بلند رنگارنگ و گل‌دار آنها گرفته شده است که با هر حرکت زنان، جلوۀ نظرگیری به تصویر داده است. مشابه همین نما در صحنۀ رقص زنان عشایر نیز تکرار شده است: زنها با همان لباسهای رنگارنگ، درحالی‌که نیم‌دایره‌ای تشکیل داده‌اند، دو دستمال به دست دارند و دست‌افشانی و پای‌کوبی می‌کنند. موج پایین لباسها و تکان‌دادن دستمالها در هوا زیبایی و طراوتی به تصویر داده که نظرگیر است. همچنین نماهای خیلی نزدیک از زینتهای نقره‌ای که زنان به گردن دارند یا به گوشۀ چهارقد خود بسته‌اند، نمونه‌های دیگری از چنین نماهایی هستند.
افشارنادری که گمان می‌کرد فیلمش به‌سبب نمایش زندگی سخت و فقیرانۀ عشایر، توقیف خواهد شد، حلقه‌های نگاتیو فیلم را پس از فیلم‌برداری، برای امور چاپ و لابراتوار به فرانسه فرستاد و به‌همراه همسرش یک ماه به‌عنوان مرخصی به فرانسه رفت. او فیلم را به تدوینگری فرانسوی سپرد، که بسیاری از راشهای آن را دور ریخت و فیلمی با زمانی حدود 33 دقیقه تدوین کرد. آنها در فرانسه در موزۀ انسان‌شناسی، فیلم را به ژان روش که تجربه‌های فراوانی در ساختن فیلمهای اتنوگرافیک داشت، نشان دادند تا از رأی و نظر انتقادی او استفاده کنند. نظر روش پس از دیدن فیلم، مثبت بود: «مشکل می‌شود قبول کرد که این اولین فیلمِ تو باشد. اگر بتوانی فیلم دوم را هم همین‌طور بسازی، باید واقعاً به تو دست مریزاد گفت!» (نک‍ : رسترپو، «روایت»، 323). روش به طور کلی معتقد بود که مردم‌شناسان معمولاً معترض جامعه‌ای هستند که در آن زندگی می‌کنند، و فیلم‌سازانی همچون او هم فیلم می‌سازند تا معترض مردم‌شناسی و دیدگاههای مردم‌شناختی باشند (ص 266).
بلوط نخستین‌بار در هشتمین کنگرۀ علوم انسان‌شناسی و علوم اجتماعی توکیو (شهریور 1347) نمایش داده شد (رسترپو، زنان، 67؛ صفی‌نژاد، 13). بعد از افشارنادری، در 1350 ش غلام‌حسین طاهری‌دوست هم فیلمی با همین نام، از مراحل تهیۀ نان بلوط ساخت.

مآخذ

افشارنادری، نادر، «فیلم مردم‌شناسی، با نگاهی به فیلم <علف>»، فرهنگ و زندگی، تهران، 1352-1353 ش، شم‍ 13-14؛ همو، مونوگرافی ایل بهمئی، تهران، 1347 ش؛ تهامی‌نژاد، محمد، سینمای مستند ایران، عرصۀ تفاوتها، تهران، 1381 ش؛ رسترپو، الویا، «روایت آخر»، درآمدی بر انسان‌شناسی تصویری و فیلم اتنوگرافیک، به کوشش ناصر فکوهی، تهران، 1387 ش؛ همو، زنان ایل بهمئی، ترجمۀ جلال‌الدین رفیع‌فر، تهران، 1387 ش؛ روش، ژ.، «فیلم می‌سازم تا معترض مردم‌شناسی باشم»، ترجمۀ محمد شهبا، فارابی، تهران، 1375 ش، شم‍ 1؛ صفی‌نژاد، جواد، «سال‌شمار زندگی دکتر نادر افشارنادری و گذری بر آثار تصویری آن مرحوم»، فصلنامۀ عشایری، تهران، 1381 ش، س 6، شم‍ ‍3-4؛ کریمی، اصغر، «نگاهی به زندگی و آداب و سنن در ایلات هفت‌لنگ و چهارلنگ»، هنر و مردم، تهران، 1350 ش، شم‍ 111؛ نفیسی، حمید، فیلم مستند، تهران، 1357 ش.

عباس بهارلو

2. بلوط، به کارگردانی غلام‌حسین طاهری‌دوست

این فیلم مستندی مردم‌شناختی است که در 1350 ش ساخته شد. طاهری‌دوست این فیلم را 3 سال پس از فیلم بلوط نادر افشارنادری (ه‍ م) ساخت. فیلم «بلوط» مراحل متنوع استفاده از میوۀ درخت بلوط را برای تهیۀ نان در یکی از روستاهای کهگیلویه و بویراحمد نشان می‌دهد.
بلوط در زندگی عشایر کوچنده نقش عمده‌ای دارد و مثلهای فراوانی دربارۀ این میوه بر سر زبان عشایر لر جاری است؛ برای نمونه: مو لُرِ بلیت خورُم؛ اگر شاه‌بلوطم بلوط بگیرد و اگر بُزم بزاید، همۀ آرزوهایم برآورده شده است؛ اگه بُزم بزایه، بلیتُم بگیره، چه منتُم به شایه (جعفری؛ نیز نک‍ : ه‍ د، بلوط، درخت).
طاهری‌دوست در فیلمش اهمیت این میوه را در میان عشایر بویراحمدی نشان داده، و مراحل تهیه و نحوۀ پختن نان بلوط را با نمایش جزئیات ثبت کرده است. او که دورۀ خدمت سپاهی دانش را در بویراحمد گذرانده و در مدت بیش از یک سال با زندگی عشایر بویراحمدی آشنا شده بود، پس از پایان دورۀ سپاهی دانش، در سازمان رادیو ـ تلویزیون ملی ایران استخدام شد (نفیسی، 318) و طرحی برای ساختن فیلم بلوط به آن سازمان ارائه داد. روایت است که یک سال قبل از ورود افشارنادری به روستاهای کهگیلویه و بویراحمد، سازمان عمران کهگیلویه پرسش‌نامه‌ای در اختیار طاهری‌دوست قرار داده بود تا دربارۀ زندگی عشایر منطقه تحقیق کند (تهامی‌نژاد، 81).
طاهری‌دوست براساس شناختی که از موقعیت جغرافیایی و زندگی عشایر محل خدمتش کسب کرده بود، به ساختن فیلم بلوط اقدام کرد. او مراحل تهیۀ کَلْگ بلوط را از ابتدا تا انتها مبتنی بر واقعیت، بازسازی کرد. از همان صحنه‌های آغاز فیلم معلوم است که زنان و مردان بویراحمدی جلو دوربین فیلم‌برداری او (فیلم‌بردار: ابوالقاسم ناسوتی) حضور یافته و بازی کرده‌اند تا مراحل سنتی تهیۀ نان بلوط را در زمستان 1350 ش بازسازی کنند.
در نمای مُعرّف فیلم، زنی بویراحمدی روی تابه‌ای بزرگ که زیر آن آتش افروخته، به پختن نان مشغول است که در واقع آخرین مرحله از کار دشوارِ تهیۀ کلگ بلوط است. به دنبال این صحنه، مراحل اولیۀ تهیۀ بلوط نشان داده می‌شود؛ مسیر پُرمشقتی که زنان و مردان عشایر دنبال می‌کنند تا از بلوط، نان تهیه شود:
پیرمردی در خانه‌ای که از سنگ ساخته شده، مقداری میوۀ بلوط روی پارچه‌ای سیاه‌رنگ می‌ریزد و با مهارت، با چاقویی به نام وَرَنْجوک پوست سبزِ میوه را که رونْگ می‌نامند، جدا می‌کند؛ عشایر عمل پوست‌گرفتن میوۀ بلوط را کیکه می‌گویند. در زیر رونگ، پوست دیگری به نام مازو یا جَفْت هست که برای جداکردنِ آن، میوه را روی‌ پشت‌بام پهن می‌کنند تا در معرض هوا و تابش نور خورشید قرار گیرد و از میوه جدا شود. دو زن جوان بلوطهای پاک‌شده را درون چاله‌ای به نام لهه که در آن آتش افروخته‌اند، می‌گذارند تا پخته شوند.
در مرحلۀ بعد، همان دو زن بلوطهای خشک‌شده را با نوعی آسیاب دستی به نام بَرْدَر که بسیار ساده و ابتدایی است، خرد می‌کنند. بردر از دو سنگ تشکیل شده است: سنگِ زیرین که ثابت و پهن و صیقلی است، و سنگِ بالایی که استوانه‌ای‌شکل و غلتان است. زنها که روبه‌روی هم نشسته‌اند، به‌تناوب بلوطها را زیر آن می‌گذارند و با گرداندن سنگ، آنها را آرد می‌کنند؛ به این عمل تِلو می‌گویند. آنها سپس آرد بلوط را با آب جوش خمیر می‌کنند و آن را در سبد بزرگی به نام سله یا سَلوت، که با پارچه‌ای سیاه به نام پَلاس پوشیده شده، 3 شبانه‌روز نگه می‌دارند؛ آن‌گاه صبح روز چهارم، آن را تا سرچشمۀ آبِ رودخانه حمل می‌کنند و با کاسه‌ای به‌تناوب، روی آن آب می‌ریزند تا خمیرِ تلخ تا حدودی شیرین‌تر شود، یعنی زیت که به رنگ سیاه است، از خمیر خارج، و آب آن پاک و صاف شود. آن دو زن با دستِ تر، خمیر را که به آن کلگ خام می‌گویند، گلوله می‌کنند و در مشک می‌ریزند و به خانه بازمی‌گردند. آنها زیر تابه یا تاوَک بزرگی آتش می‌افروزند و خمیر را به شکل ورقه‌ای نازک، روی ساج یا تاوه با کفگیری به نام اوسوم پهن می‌کنند تا پخته شود ــ مثل همان صحنه‌ای که در ابتدای فیلم نشان داده شده است ــ و بدین‌سان نان کلگ آمادۀ مصرف می‌شود (شرح تصاویر فیلم؛ نیز نک‍ : لمعه، 17- 18؛ کریمی، 39).
همۀ این فعالیتها که توسط زنانِ باتجربۀ عشایر انجام می‌شود، با جزئیات و صراحت در فیلم تصویر شده است. همچنین در لابه‌لای این تصاویر، فعالیت مردان در ذبح یک بز و پیچاندن پوستِ گرم آن به دور پای آسیب‌دیدۀ یک پیرمرد برای مداوای آن، نشان داده می‌شود. فیلم بلوط با خوردن کلگ و گوشت به‌عنوان شام به پایان می‌رسد (نفیسی، 319-320). نمای اختتامیۀ فیلم تصویری از پیرمردِ (بزرگ خانواده) رو به دوربین است که از کارگردان می‌پرسد: «تمومه آقا؟»، به این معنا که تمام این مراحل، بازی اعضای آن خانواده جلو دوربین، یا بازسازی طاهری‌دوست از مراحل تهیۀ نان بلوط بوده است.
ظاهراً طاهری‌دوست با همین نمای اختتامیه درصدد آن بوده است که تأثیر مداخله و آگاهی نسبت به دوربین فیلم‌برداری را در فیلم مستند نشان بدهد. اغلب فیلم‌سازانِ مردم‌نگار به دنبال ثبت رفتارهایی هستند که به طور طبیعی رخ می‌دهند. در تمام فیلمهای مردم‌نگارانه از دوربینهای قابل رؤیت استفاده شده است که این موضوع بر فضای رفتاری مردمی که از آنها فیلم‌برداری شده، تأثیر می‌گذارد (هایدر، 110) و به‌مثابۀ عنصری مزاحم، در جریان طبیعی زندگیِ آدمهای جلو دوربین اختلال ایجاد می‌کند. با وجود این، طاهری‌دوست موفق شده است فیلمی تقریباً واقعی از مراحل متنوعی که به پختن نان کلگ منتهی می‌شود و معمولاً ماهها به طول می‌انجامد، در مدت کمتر از 3 روز بسازد (نفیسی، 318).
همان‌طور که در فیلمهای افشارنادری و طاهری‌دوست نشان داده می‌شود، در عمدۀ مراحل تهیۀ نان بلوط، به‌جز مرحلۀ چیدن بلوط از درخت و پوست‌کندن آن که مردان مشارکت دارند، حضور و نقش زنان پررنگ‌تر است (نیز نک‍ : رسترپو، 182).
افزون بر اینها، در فیلم طاهری‌دوست نمونه‌هایی از روابط خانوادۀ هسته‌ای، تعاون و همکاری افراد، کیفیت مسکن عشایر، لباس و آرایه‌های زنان، و پاره‌ای از رفتارهای اجتماعی آنها ثبت شده است.
بلوط در قطع 16میلی‌متری، سیاه و سفید، برای سازمان رادیو ـ تلویزیون ملی ایران، و با مدت‌زمان 24 دقیقه ساخته شد و در 1973 م / 1352 ش، برندۀ پلاک طلایی اتحادیۀ آسیایی رادیو و تلویزیون (ABU) و مبلغ 000‘1 دلار جایزۀ نقدی، و همچنین برندۀ جایزۀ زرین بهترین فیلم به مفهوم مطلق برای ارائۀ تصویری از واقعیت شد (عصام، 29).

مآخذ

تهامی‌نژاد، محمد، سینمای مستند ایران، عرصۀ تفاوتها، تهران، 1381 ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد، یادداشتهای منتشرنشده؛ رسترپو، الویا، زنان ایل بهمئی، ترجمۀ جلال‌الدین رفیع‌فر، تهران، 1387 ش؛ عصام، مهدی، راهنمای فیلمهای برگزیدۀ ایرانی جشنواره‌های داخلی و خارجی، تهران، 1355 ش؛ فیلم «بلوط»، شرح تصاویر؛ کریمی، اصغر، «نگاهی به زندگی و آداب و سنن در ایلات هفت‌لنگ و چهارلنگ»، هنر و مـردم، تهران، 1350 ش، شم‍ 111؛ لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، تهران، 1349 ش؛ نفیسی، حمید، فیلم مستند، تهران، 1357 ش؛ هایدر، ک. ج.، فیلم مردم‌نگار، ترجمۀ مهرداد عربستانی و حمیدرضا قربانی، تهران، 1385 ش.

عباس بهارلو

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: