صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / منابع فرهنگ مردم ایران / منابع تاریخی / منابع ادبی / بسحاق اطعمه /

فهرست مطالب

بسحاق اطعمه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 8 دی 1398 تاریخچه مقاله

 بُسْحاقِ اَطْعِمه، جمال‌الدین، یا فخرالدین ابواسحاق حلاج اطعمۀ شیرازی معروف به بُسحاق اطعمه، شاعر و طنزسرای شیرازی قرن 9 ق / 15 م. آثار او گنجینه‌ای از آداب عامه دربارۀ شیوه‌های تهیۀ انواع غذا، پوشیدن لباس، حمام رفتن، شکسته‌بندی و جز آن را در ایران آن روزگار در اختیار ما می‌نهد.
دربارۀ تاریخ ولادت او اطلاعی در دست نیست، اما از آنجا که به گفتۀ دولتشاه سمرقندی (ص 276)، ندیم سلطان اسکندر بن عمر شیخ (مق‍ 817 ق / 1414 م) در شیراز بوده است، حدس زده می‌شود که ولادت او باید در اواسط سدۀ 8 ق و سالهای دهۀ دوم از نیمۀ دوم آن قرن رخ داده باشد (صفا، 4 / 246؛ قس: ایرانیکا، IV / 382).
از تصریح خود او می‌دانیم که در مدرسۀ سنغری شیراز مقیم بوده، و با دانشهای متداول روزگارش آشنایی داشته است. وفات او را 827، 830، 837 یا 840 ق نگاشته‌اند (رستگار، 31). مدفن او در تکیۀ چهل‌تنان شیراز قرار دارد که سنگ گور کهن آن را دزدان آثار عتیقه در 1368 ق ربوده‌اند (حکمت، 3 / 458، حاشیۀ 1). عامۀ مردم شیراز معتقدند که هرکس شب جمعه بر سر مزار شیخ حاضر شود و پس از خواندن فاتحه از او غذای خاصی را طلب نماید، به خواست خود می‌رسد (رستگار، همانجا).
بسحاق شاعری هزل‌سرا ست که در شعر خود به انواع خوراکها و برخی ابزار آشپزی آن عصر اشاره می‌کند. از آنجا که او در برخی ابیات خود را حلاج خوانده است، شماری از محققان حرفه‌اش را حلاجی دانسته‌اند (براون، 3 / 459؛ صفا، 4 / 245)، اما رستگار فسایی بر این گمان است که چون او شاعری نقیضه‌سرا بوده، این احتمال وجود دارد که کنیۀ حلاج را در تناقص با نام منصور حلاج و به منظور ملامت حلاجیان دوران خود به شکم‌بارگی برگزیده باشد (ص 19). شهرت او به اطعمه نیز به سبب همت گماشتن او برای به نظم کشیدن نام طعامها و خوراکیها ست. این لقب به نظام‌الدین احمد اطعمه، دیگر شاعر هم‌عصر او که به تقلید از وی به این کار می‌پرداخت، نیز داده شده است. به سبب نزدیکی زمان زندگی و یکسان بودن سبک شعری این دو، گاه اشعارشان به یکدیگر نسبت داده شده است و حتى برخی تذکره‌نویسان این دو را با هم خلط کرده‌اند (نک‍ : مدرس، 165؛ معصوم علیشاه، 3 / 50؛ قس: زمردی، 3 / 402، که از او با نام فخرالدین احمد حلاج شیرازی یاد می‌کند که گویا تلفیقی است از نام بسحاق و نظام‌الدین احمد اطعمه).
بسحاق را هم‌نشین شاه داعی شیرازی نیز دانسته‌اند (معصوم علیشاه، همانجا). در صورتی که به دلیل اختلاف زیاد سنی آنها این مصاحبت معقول نمی‌نماید، اما مؤانست نظام‌الدین احمد اطعمه با شاه داعی ممکن می‌نماید؛ چنان‌که شاه داعی (برای نمونه، نک‍ : 2 / 312-315) چندین مرثیه برای او سروده است.
سبک شعری خاص بسحاق به گونه‌ای است که شماری از محققان او را از طنزپردازان و منتقدان اجتماعی دانسته‌اند که فقر و ناداری مردم زمان خود و آرزوی آنها را برای خوردن یک شکم سیر غذا به این صورت بیان کرده است (حلبی، 74؛ نیز نک‍ : بسحاق، دیوان، 139). برخی نیز او را تنها هزل‌پردازی می‌دانند که فقط به عنوان شوخی و مطایبه و برای خنداندن مخاطب چنین اشعاری گفته است (اخوان ثالث، 120). با توجه به برخی گفته‌های خود شاعر، پذیرفتن اینکه او تنها برای شوخی به این شیوه شعر سروده باشد، کمی دشوار می‌نماید، زیرا او تصریح می‌کند که: «مزاحی مباح می‌خواستم بین جدّ و هزل» ( کلیات، 3).
بسحاق درعین‌حال، در مورد گرسنگی خود در شهری که ترکان غله‌اش را تاراج کرده‌اند، سخن می‌گوید و اینکه کتابش در چنین شرایطی آکنده از انواع خوراکیها ست (همان، 197). او از این ناراضی است که پس از این همه خیال‌پختنها و پرداختن به وصف خوراکهای مختلف، در واقعیت نصیبش نان جو و عدس است (همان، 199). افزون بر این، ذکر نام تکیه‌ها و لنگرها که در روزگار او مکانهایی برای تغذیۀ فقرا بوده است، وجه انتقادی شعر او را برجسته‌تر می‌نماید. از این رو، به سختی می‌توان پذیرفت که هدف او تنها شوخی باشد؛ هر چند که وجه انتقاد اجتماعی اشعار او نیز کم‌رنگ است. شعر او بیشتر به نوعی حدیث دل گفتن شبیه است و مفهوم مثل مشهور «وصف العیش نصف العیش» را تداعی می‌کند.
بسحاق یکی از نقیضه‌سازان ادب فارسی به شمار می‌آید که با تضمین اشعار مشهور شاعران بزرگ به گفتن نقیضه برای آنها همت گمارده است. ازجمله شاعرانی که بسحاق برای آنها نقیضه‌پردازی کرده است، می‌توان از حافظ، سعدی، مولوی، فردوسی، سلمان ساوجی و شاه نعمت‌الله ولی نام برد (صفا، 4 / 247).
کلیات بسحاق مشتمل است بر سفرۀ کنز الاشتهاء، قصاید، غزلیات، مثنوی مزعفر و بغرا، مثنوی چنگال‌نامه، رباعیات، مقطعات، مفردات، بُغرانامه، رسالۀ خوابنامه، فرهنگ دیوان اطعمه و قول جدید. در دیوان او اشعاری به کردی، لری، شیرازی و فهلویات نیز دیده می‌شود.
سفرۀ کنز الاشتهاء مقدمه‌ای به نثر دارد؛ سپس به 10 فصل تقسیم می‌شود که هر فصل نوعی از خوراکها را در بر می‌گیرد: فصل اول صفت آش؛ فصل دوم آشها؛ فصل سوم طعامهای بازاری؛ فصل چهارم آشهای ترش؛ فصل پنجم غذاها؛ فصل ششم میوه‌ها؛ فصل هفتم شیره‌ها و شربتها؛ فصل هشتم حلواها؛ فصل نهم دکان بقالی؛ فصل دهم نعمتهای ارزان.
با توجه به غذاهای ذکرشده در این رساله به نظر نمی‌رسد که بسحاق تنها به غذاهای عامۀ مردم و ناداری آنها نظر داشته است، زیرا مرغ مسمن ( کلیات، 20) یعنی مرغ، کبوتر، قرقاول، اردک، تیهو یا دراج شکم پُر بریان‌شده، غذایی نبوده که به سادگی در اختیار همه قرار داشته باشد؛ همین‌طور است حلوای مشکوفی (حلوایی است تهیه‌شده از بادام ساییده و شکر و مشک که امروزه به آن توت می‌گویند و در آن به جای مُشک از گلاب استفاده می‌کنند) (همان، 25) و نمکزی (= حلوایی با آرد، شکر یا عسل، مغز گردو و پسته و مشک و گلاب و بعضی میوه‌های خشک) (همان، 68؛ رستگار، 25، حاشیۀ 5). افزون بر این، نام برخی از این غذاها در متون پهلوی ازجمله در «خسرو قبادان و ریدک» (متون ... ، 73-76) نیز آمده است و گمان نمی‌رود غذایی که در دربار شاهان ساسانی خورده می‌شد، فقیرانه باشد.
از سروده‌های او چنین برمی‌آید که در روزگارش به طور کلی مواد مورد نیاز غالب غذاها را گوشت، دنبه، پیاز یا سیر، گندم، جو یا ذرت، کشک و ادویه تشکیل می‌داده است. غذای فقرا به جای گوشت، شکنبه و سیرابی و روده است؛ ارزن و بلوط نیز جای گندم و برنج را در آن گرفته است؛ هویج، شلغم، چغندر، ترب، کلم و تَره نیز ازجمله سبزیجات و مواد غذایی مورد استفادۀ فقرا ست. در میان غذاها بسیار کم از ماهی نام برده می‌شود، اما در این میان بسحاق با نفرت از غذایی تهیه‌شده با ماهی یاد می‌کند که غذای مردم لار است و معتقد است خانه‌ای که این غذا در آن پخته می‌شود، نکبت‌خانه است ( کلیات، 282).
خاستگاه برخی از غذاها یا دست‌کم نام شهرهایی که غذاها در آنها شهرت دارد، نیز در اشعار بسحاق آمده است، مثل آش سماق از عراق، گردۀ خانگی از یزد، کیپای چرب از ابرقوه، آش زیره از کرمان، هریسه از شوشتر، بریان و نان از بغداد و تبریز، بغرای خراسان و کاچی از اصفهان (همان، 75).
در کلیات او به جز نام غذاها، اسم برخی ابزار آشپزی و ادوات خوان نیز دیده می‌شود که از منظر زبان‌شناسی تاریخی و گویشهای محلی ایران قابل تأمل‌اند؛ از آن جمله است: لاک = تغار چوبین که در آن آرد خمیر کنند (ص 56)، چمچه = نوعی ملاقۀ بزرگ (ص 197)، خمره = محل نگهداری آرد (ص 56)، قاروره = شیشۀ مایعات (ص 155)، قرابه، قدح = کاسه (ص 59)، طَبَق = سینی، کفچه = کفگیر (ص 41)، طاس روبین برای نبات داغ، چاوُل = بوریایی که غله را روی آن پاک می‌کنند، سیرکوب، منقله = منقل (ص 80)، قزغان = دیگ (همانجا)، هاون، دیگ (ص 118)، سطل شراحی = ظرفی که مخصوص کباب کردن شراحی بود (ص 20)، ملعقه = ملاقه (ص 111)، یغلقو = یقلاوی (ص 121).
افزون بر اینها، نام لباسها و پارچه‌های مختلف، اصطلاحات نجومی، نظامی، پزشکی و جز آن نیز بر حسب موقعیت در اشعار او آمده است، همچون: جُلیل = چادر کوچکی که بر گهواره می‌انداختند (ص 111)، اطلس (ص 57)، تافته، اُلباغ = پیرایه‌ای که بر پشت یقۀ جامه دوزند (ص 47)، سقره یا سقرلات = منسوجی پشمین که در فرنگ و روم بافته می‌شده است، قلاووز = مقدمۀ لشکر (ص 79)، چغتول = فوجی که برای حفاظت لشکر از پس لشکر می‌آید (همانجا)، چریک (ص 75)، دیلماج (ص 74)، بتکچی = مأمور مالیات (ص 104)، گزیر = پیشکار (ص 15)، اَبرَش = اسبی که نقطه‌هایی خلاف رنگ بدنش دارد (ص 61)، قَشقَه = اسبی که پیشانی‌اش علامت دارد (ص 77)، کلکینه = اسباب حمام (ص 47)، تربیع (ص 247). برخی از این واژه‌ها ترکی هستند، برای نمونه قزغان (ص 80) واژه‌ای ترکی برای دیگ است، یا جَنَغی زدن به ترکی یعنی مشورت کردن (ص 229)، و کجین (ص 61) به معنای برگستوان اسب است.
نسخه‌های خطی متعددی که از کلیات و دیوان بسحاق و گزیده‌های آن وجود دارد، نشان می‌دهد که سروده‌های او از اقبال خوبی در میان مردم دوره‌های بعد برخوردار بوده است (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ مشخصات نسخه‌های خطی، نک‍ : منزوی، 3 / 1849، 2250).
کلیات بسحاق نخستین‌بار در 1303 ق در استانبول به کوشش میرزا حبیب اصفهانی چاپ شده است. اولین چاپ این کتاب در ایران به سال 1306 ق در تهران و به همت آقا علی صورت گرفت که بسیار مغلوط و بی‌نظم است. در 1320 ش کتابفروشی معرفت شیراز نسخۀ استانبول را به چاپ رساند. همین نسخه در 1360 ش دوباره تجدید چاپ شد. آخرین چاپ این کتاب در 1382 ش به کوشش منصور رستگار فسایی منتشر شده است که با مقابلۀ چند نسخۀ خطی صورت گرفته و مقدمۀ مفصلی نیز دارد.

مآخذ

اخوان ثالث، مهدی، نقیضه و نقیضه‌سازان، به کوشش ولی‌الله درودیان، تهران، 1374 ش؛ براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ترجمۀ علی‌اصغر حکمت، تهران، 1357 ش؛ بسحاق اطعمه، دیوان، شیراز، کتاب‌فروشی معرفت؛ همو، کلیات، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1382 ش؛ حکمت، علی‌اصغر، حاشیه بر از سعدی تا جامی (نک‍ : هم‍ ، براون)؛ حلبی، علی‌اصغر، مقدمه‌ای بر طنز و شوخ‌طبعی در ایران، تهران، 1364 ش؛ داعی شیرازی، محمود، کلیات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1339 ش؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعرا، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1366 ش؛ رستگار فسایی، منصور، مقدمه و حاشیه بر کلیات بسحاق اطعمه (هم‍‌ )؛ زمردی، حمیرا، «بسحق اطعمه»، دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1378 ش؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1363 ش؛ متون پهلوی، به کوشش جاماسب ـ آسانـا، تـرجمۀ سعید عریان، تهران، 1371 ش؛ مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، تهران، چاپخانۀ سعدی؛ معصوم‌علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1345 ش؛ منزوی، خطی؛ نیز:

Iranica.

ملیحه کرباسیان

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: