صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / گیاه شناسی / بابونه /

فهرست مطالب

بابونه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 12 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

بابونه، گیاهی معطر با مصارف درمانی. بابونه یا بابونج در تـاریخ اسلام و ایران بـا نامهای بسیار متنوعی شناخته شده ـ است؛ بابونک، بابونق، بابونۀ رومی، بابونۀ شیرازی (دوزی، I / 47؛ زاهدی، 25؛ شلیمر، 43) و قراص، قحوان، اُقحُوان و مُشرَف نیز از جملۀ اسامی بابونه به شمار می‌روند (صفی‌پوری، مادۀ قحو؛ زاهدی، همانجا؛ میدانی، 504؛ غیاث ... ). 
به‌جز اسامی کمتر رایج فارسی مثل بابونج سفید، گل خار مغیلان، گل بابونه و بابونۀ گاو (زمخشری، 86؛ برهان ... ، ذیل اقحوان)، انواع نامهای دیگر مثل الحمیر (در فاس مراکش)، مَقارجه (در اسپانیای مسلمان)، عین القِطّ، حَبق البقر، المؤنس، الخوعه (در یمن)، شجرةالکافور (در موصل) و نیز احداق المَرضى و خُبزالغراب برای نامیدن این گیاه به‌کار رفته است (تحفة ... ، 6؛ عیسى، 18؛ برهان، ذیل اقحوان). 
برخی منابع واژۀ بابونه را برگرفته از قریه‌ای به همین نام در عربستان می‌دانند (کندی، 239؛ هوپر، 139). همچنین «تُفّاح الارض» برگردان واژۀ خامایملُن یونانی به معنای سیب‌زمین است (لیدل، 1975). ظاهراً در فرهنگ یونانی این نام‌گذاری به سبب رایحۀ شبیه به سیب این گیاه و نیز استفادۀ سنتی از آن برای تولید 
رنگ سبز بوده است. عقیلی علوی شیرازی که در مخزن الادویه به اسامی عربی ـ فارسی و یونانی بابونه اشاره کرده است، اقحوان را همان بابونۀ «گاو چشم» و «بابونۀ گاو» و «کافوریه» دانسته که در یونانی به «اوبیانس»، «اوبانیس»، و در عبری به «فیفایفا» و در سریانی به «فشا» معروف است (ص 158). 
درهرحال، آنچه به‌عنوان کمومیل در جهان شهرت یافته، نامی است مشترک برای انواع گیاهان شبیه آفتابگردان. این گیاه که از تیرۀ کاسنیها محسوب می‌شود، دو گونۀ معروف دارد: یکی ماتریکاریا رکوتیتا (یا کمومیلا) که همان بابونۀ آلمانی یا آبی است که در چای مصرف می‌شود. دوم آنتمیس نوبلیس که همان بابونۀ رومی یا بابونۀ شناخته‌شده در ایران است. آنتمیس نامی است که در علم گیاه‌شناسی به این جنس اطلاق می‌شود که بیش از 100 گونه دارد. 39 گونۀ یک‌ساله و چند سالۀ آن در ایران رواج دارد. این گونه‌ها با نامهایی چون آنتمیس فونگوسا، مازندرانیکا، پرسیکا و گیلانیکا باز شناخته می‌شوند. خاستگاه جنس آنتمیس را نواحی مدیترانه به‌ویژه جنوب غرب آسیا تا شرق ایران می‌دانند. همچنین در شمال هند، افغانستان، پاکستان، آسیای مرکزی، قفقاز و ماورای آن نیز می‌روید (هوپر، همانجا؛ مظفریان، 45؛ شلیمر، همانجا). 
زرگری اشاره کرده که بابونۀ رومی در زمینهای بایر بیشتر نواحی جنوبی اروپا می‌روید، ولی در ایران دیده نشده است (3 / 531). این گیاه، چندساله است و ساقه‌ای به ارتفاع 30 تا 40 سانتی‌متر و کم‌وبیش خزنده دارد. برگهای آن دارای بریدگیهای باریک و متعدد است (همانجا). در جنس پیرتروم یا عاقرقرحا بریدگی برگها کمتر است و در جنس ماتریکاریا یا بابونۀ گاوی، ساقه‌ها بلند و معطر هستند (گل‌گلاب، 264-265). 
تکثیر بابونه از طریق قطعات سوش جداشده از گیاه و یا با کشت دانۀ آن صورت می‌گیرد. از ساقه‌های جوان و ریشه‌دار گیاه نیز برای تکثیر آن استفاده می‌شود. بدین نحو که هنگام برداشت محصول، پس از آنکه کاپیتولها چیده شد، ساقه‌های گیاه را بلافاصله از ناحیۀ مجاور زمین قطع می‌کنند. آن‌گاه ساقه‌های کوچک و متعددی در محل قطع‌شده به‌وجود می‌آید که پس از رشد کافی حالتی گسترده در سطح زمین پیدا می‌کند. به‌زودی این ساقه‌ها در نقاط مختلف خود دارای ریشه می‌شوند که قسمتی از آنها را از بقیه جدا می‌کنند و در ماههای آذر تا اسفند به محل مناسبی انتقال می‌دهند. تکثیر از طریق قطعات سوش نیز بدین صورت است که این قطعات را در پاییز از گیاه جدا کرده، در محل مناسبی می‌کارند. سپس در بهار آنها را که ریشه‌دار شده‌اند، بـه زمین اصلی کـه پیش‌تر آمـاده شـده اسـت، منتقل  می‌کنند (زرگری، 3 / 532-533). 
بابونه در آب و هوای نسبتاً گرم بهتر پرورش می‌یابد. زمین زراعتی آن نباید رطوبت مداوم داشته باشد. این زمین باید سیلیسی، کمی رستی و دارای کود کافی باشد (همو، 3 / 533). گلهای بابونه در انتهای ساقه‌های منفرد و در یک طبق به‌صورت مجتمع در هر تابستان ظاهر می‌شود. در هر طبق گلهای سفید در اطراف و گلهای زرد در وسط قرار می‌گیرند. این گلها اسانس روغنی آنته‌مین، تانن، فیتوسترول و ماده‌ای تلخ به نام اسید آنته‌میک دارند («کلیات ... »، بش‍‌ ). 
آنچه امروز به‌عنوان گل بابونه در ایران کشت می‌شود، همان جنس ماتریکاریا کمومیلا ست (کندی، 239؛ هوپر، 139) و این همان جنسی است که در منابع اسلامی از آن به عنوان «مفتاح الارض» یاد شده است (ابونصر، 104). با این حال، منابع کهن طبی و گیاهی اسلامی ضمن برشمردن انواع بابونه به تشریح منافع و فواید انواع بابونه پرداخته‌اند (برای مثال، نک‍ : ابن حشّاء، 4-5؛ غافقی، 2 / 71-72؛ ابن میمون، 7- 8؛ کاسانی، 79؛ ابن هبل، 2 / 23؛ انطاکی، 1 / 78؛ نویری، 11 / 286). 

طب سنتی

تقریباً همۀ منابع عمده و مهم طب سنتی ایران به بابونه (بابونج) یا اقحوان اشاره کرده‌اند. اصولاً تعریف و طبقه‌بندی علمی این گیاه با مطالعه در آثار دیوسکوریدس آغاز شد که جای جای به این دارو اشاره کرده است. او در اثر مشهور خود با عنوان ماتریا مدیکا، بخش مهمی را به آنتمیس و انواع آن با توضیحات مبسوط اختصاص داده است (برای مثال، نک‍ : III / 490, 527-529). گاه نیز بابونج و اقحوان را دو گیاه جداگانه دانسته‌اند، که بسیار به هم شبیه‌اند. مثلاً ابومنصور موفق هروی دربارۀ بابونج می‌نویسد: «بابونج گرم و خشک است، اندر درجۀ دوم و لطیف است و ماده‌ها را تحلیل کند، مَسامها را فراخ کند و رنجگی از مرد ببرد و دردها را ساکن کند و آماسهای سخت بگشاید و سُدَد نیز و مغز را قوی کند ... » (ص 56) و دربارۀ اقحوان چنین می‌گوید: «اقحوان گرم و خشک است، اندر درجۀ دومین و لطیف است و فضولهایی را که اندر مغز باشد، بکشد و فعلش قریب است به فعل بابونه و او را به پارسی کافور بوی خوانند و بابونه جنسی است از وی و او سددها را بگشاید و آماسهای سرد را بنشاند و بول و خون حیض را بگشاید و سنگ را اندر زهار بترکاند وکلی [کلیه] و مثانه را پاک بکند و معده را خوش گرداند و شهوت طعام آرد ... » (ص 25). 
یکی از عمده خواصی که در طب سنتی به بابونه نسبت داده می‌شود، نقش آن در کنار ادویه‌های دیگر چون اکلیل الملک و بنفشه و مرزنگوش در تسکین اختلالات مغز و اعصاب نظیر صرع، صداع، سرسام و مالیخولیا ست (برای مثال، نک‍ : ثابت بن قره، 27؛ اخوینی، 229، 236، 260، 263؛ ابن‌سینا، 2 / 84؛ قزوینی، 250؛ ابن ذهبی، 1 / 99). خواص درمانی اقحوان را چنین گفته‌اند: گرمی‌بخش، علاج انواع انسداد، قابض بودن، خشکانیدن، عرق آوردن، لطافت‌بخشی، خواب‌آور بودن، تسکین درد گوش، تسکین پیچ‌خوردگی رباطها، درمان ورمهای سرد، خشکانیدن زخم و قرحه، مُدِرّ، خرد کردن سنگ مثانه، روان کردن بول و حیض، باز کردن زهدان، ترکاندن بواسیر، درمان قولنج و درد مثانه (ابن‌سینا، 2 / 64). برای بابونه نیز همان خواص یادشده است؛ افزون بر آن تقویت اندامهای عصبی، رفع خستگی، تقویت مغز، مداوای سردرد، تخلیۀ سر از مواد ناسازگار، بهبود زخمهای دهان، درمان رمد (چشم درد) و تیرگی و جوش و خارش و جرب چشم، پاک کردن خون از سینه، از میان بردن یرقان، تخفیف تب و تقویت قوای جنسی (ثابت بن قره، همانجا؛ ابن ربن، 403؛ غسانی ترکمانی، 12؛ ابن‌سینا، 2 / 84). 
یکی از جامع‌ترین منابع طب سنتی دربارۀ بابونج در کتاب الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة که اثری است عربی، آمده است (ابن بیطار، 1 / 73-74). از سوی دیگر، در کتاب مخزن الادویه نیز شرحی مبسوط و نظام‌مند دربارۀ اقحوان آمده که بسیار جامع و کامل است. استفاده از اصطلاحات علمی روز در وصف و توضیح بابونه از دوران قاجار شروع شد (نفیسی، 124). 

فرهنگ مردم

گیاه بابونه همچون بسیاری از گیاهان بومی ایران در طی تاریخ نزد مردم دارای مصارف خوراکی (چه به عنوان طعم دهنده (چاشنی) و چه به عنوان درمان‌بخش) و دارویی (به اشکال مختلف جوشانده، دم کرده، ضماد، گرد و جز آنها) بوده است. حتى در سفرنامۀ پولاک از بابونۀ گاوی به عنوان معطرکننده و طعم‌دهندۀ تریاک در کنار بذر البنج، فلفل سیاه یا سفید و زعفران نام برده شده است (ص 434). ادوارد براون نیز آن را در زمرۀ داروهای گرم مثل گل گاو زبان و افسنطین برشمرده است (ص 317). 
در نظام کهن غذایی ایران و خوراکهای متنوع آن، بابونه همراه با برخی پلاوها (پلو) به کار می‌رفت. به‌عنوان مثال در دورۀ صفویه برخی پلوها همراه بابونه تهیه می‌شد، مثل شبت پلو (بابونه به جای شبت) و ترپلاو (ترپلو) که با اسفناج و بابونۀ تازه و کنگر خرد شده درست می‌شد (آشپزباشی، 11، 15). در برخی مناطق نظیر کرمان نیز بابونه به عنوان سبزی خوردنی در آشها و پلوها مصرف دارد (ستوده، 13). جدا از مصرف خوراکی، بابونه همراه با چای نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری از کشورهای جهان کاربرد دارد؛ دیگر کاربردهای عام آن بهداشتی و درمانی است. 
اعتقاد مردم به تأثیرات بابونه و خواص التیام‌بخش آن بیشتر ریشه در طب سنتی ایران دارد (نک‍ : مطالب پیشین). با این حال، برخی دستورالعملها، خاص باورهای بومی بوده است. مثلاً بوشهریها برای درمان سردرد گل بابونه و زردۀ تخم‌مرغ را با هم مخلوط می‌کردند و روی سر بیمار می‌گذاشتند. همچنین آن‌را به‌عنوان گیاهی مدر، معرق، بادشکن و اشتها‌آور که اثرات هضم‌کنندگی غذا، صفرابری، التیام‌بخشی، تسکین دردها و ضدعفونی‌کنندگی دارد، می‌شناسند (افشار، 166، 183؛ یا آنکه در منطقۀ دَوان (حومۀ کازرون) دم‌کردۀ آن را برای قطع تب می‌نوشند. اگر آن را با نعناع دم کنند، از درد معده می‌کاهد و عرق آن درد گوش را تسکین می‌بخشد (لهسایی‌زاده، 287). 
چنان که گفته شد، بسیاری از این باورها در طب سنتی ریشه دارد، هرچند دستورالعملهای محلی نیز بر آن افزوده شده است. در کتاب طهران قدیم شهری می‌خوانیم: «خوردن نیم مثقال از ساییدۀ او [بابونه] ساعتی قبل از غذا اشتها را برانگیزاند و چون مشتی از کوبیدۀ آن را در پارچۀ تمیز نازک پیچیده زن به خود بردارد، حیض بسته‌اش را گشوده، رحم را از آلودگیها و رطوبات و کثافات پاک گرداند. مالیدن از آب تازۀ او برکشالۀ رانها و آلت و بیضتین مقوی شهوت و باه بوده، قوت جماع را زیاد گرداند ... » (5 / 221). امروزه نیز توصیه‌های درمانی با توجه به خواص بابونه داده می‌شود. مثلاً اینکه برای تسکین درد در هنگام دندان درآوردن بچه‌ها به آنها چای بابونه داده شود، یا برای رفع بی‌خوابی و داشتن یک خواب آرام و راحت، 10 دقیقه پیش از رفتن به رختخواب یک فنجان چای بابونه نوشیده شود («کلیات»، بش‍‌ ). یکی از دستورالعملهای طبی برای درمان زخم معده چنین است: «یک لیوان چای غلیظ بابونه درست کنید. 4 قاشق چای‌خوری بابونه در یک لیوان آب‌جوش بریزید و ناشتا بخورید. سپس در رختخواب به پشت دراز بکشید و پس از 4 دقیقه بخوابید، 15 دقیقۀ بعد صبحانه بخورید. این کار را تا 2 هفته ادامه دهید تا زخم و ورم معده به کل خوب شود» (همانجا). 
دستورهای متنوعی برای تهیۀ اسانس بابونه، روغن بابونه و دم‌کردۀ آن موجود است. برای نمونه چای بابونه را با ریختن یک قاشق چایخوری گیاه بابونۀ خشک در یک فنجان آب‌جوش که به مدت 5 دقیقه دم کشیده می‌شود، تهیه می‌کنند. این دم‌کرده را برای قطع تب، گریپ و درمان مالاریا مفید می‌دانند. افزون بر آن ضدعفونی‌کننده، التیام‌بخش زخمها و درمان‌کنندۀ سوء هاضمه است. آب‌ریزش بینی را نیز از میان می‌بـرد («خواص ... »، بش‍‌ ). کشتن کرمهای بدن، التیام زخم دهان، روشن کردن پوست (همراه با سرکۀ کهنه یا آبلیمو)، رفع سردرد و تنگی نفس، دفع سنگ کلیه، تسکین درد کمر و تقویت آن، تقویت موی سر (همراه با حنا)، فراری دادن حشرات و ضدعفونی کردن محیط، فرونشاندن ورم، و ترمیم ترک پوست، ازجملۀ خواصی است که به بابونه نسبت می‌دهند (همانجا). اعتقاد بر این است که خوردن زیاد بابونه سبب استفراغ می‌شود و آن را نباید با گردو، پسته و گنه‌گنه مصرف کرد. همچنین گل آن سبب سقط جنین می‌شود (همانجا). 


مآخذ

آشپزباشی، علی‌اکبر، سفرۀ اطعمه، تهران، 1353ش؛ ابن بیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق، 1291 ق / 1874 م؛ ابن حشّاء، احمد، مفید العلوم و مبید الهموم، به کوشش کولن ورنو، رباط، 1941م؛ ابن ذهبی، عبدالله، کتاب الماء، به کوشش هادی حسن حمودی، بیروت، 1416ق / 1996م؛ ابن ربن، علی، فردوس الحکمة، به کوشش محمدزبیر صدیقی، برلین، 1347ق / 1928م؛ ابن‌سینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1370ش؛ ابن میمون، موسى، شرح اسماء العقار، به کوشش ماکس مایرهف، قاهره، 1359 ق / 1940 م؛ ابن هبل، علی، المختارات فی الطب، فرانکفورت، 1417ق / 1996م؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346ش؛ ابونصر، عادل، تاریخ النبات، بیروت، 1382 ق / 1962 م؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344ش؛ افشار سیستانی، ایرج، پزشکی سنتی مردم ایران، تهران، 1370ش؛ انطاکی، داوود، تذکرة اولی الالباب، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه؛ براون، ادوارد، یک‌سال در میان ایرانیان، ترجمۀ ذبیح‌الله منصوری، تهران، 1344ش؛ برهان قاطع؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361ش؛ تحفة الاحباب فی ماهیة النبات و الاعشاب، پاریس، 1353 ق / 1934 م؛ ثابت بن قره، الذخیرة فی علم الطب، قاهره، 1938م؛ «خواص دارویی بابونه»، شبکۀ تحقیقات گیاهان دارویی (مل‍ (؛ زاهدی، اسماعیل، واژه نامۀ گیاهی، تهران، 1337ش؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1352ش؛ زمخشری، محمود، مقدمة الادب، به کوشش محمد کاظم امام، تهران، 1342ش؛ ستوده، منوچهر، فرهنگ کرمانی، تهران، 1335ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383ش؛ صفی‌پوری، عبدالرحیم، منتهی الارب، تهران، سنایی؛ عقیلی علوی شیرازی، محمد حسین، مخزن الادویة، کلکته، 1844م؛ غافقی، احمد، منتخب کتاب جامع المفردات، به کوشش ماکس مایرهف و جورجی صبحی، قاهره، 1937م؛ غسانی ترکمانی، یوسف، المعتمد فی الادویة المفردة، به کوشش مصطفى سقا، بیروت، 1402ق / 1982م؛ غیاث‌اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، به‌کوشش منصور ثروت، تهران، 1375ش؛ قزوینی، زکریا، عجائب المخلوقات، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1361ش؛ کاسانی، ابوبکر، ترجمه [و تحریر] کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1352ش؛ «کلیات گیاه شناسی بـابونه»، پایگـاه جامع اطلاع‌رسانی پزشکـان ایـران (مل‍ (؛ گل‌گلاب، حسین، گیاه‌شناسی، تهران، 1326ش؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، 1370ش؛ میدانی، احمد، السامی فی الاسامی، تهران، 1345ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، پزشکی نامه، تهران، 1317ق / 1899م؛ نویری، احمد، نهایة الارب، قاهره، 1935م؛ نیز: 

Dioscorides, Materia Medica, tr. T. Osbaldeston, Johannesburg, 2000; Dozy, R., Supplément aux dictionaires arabes, Beirut, 1968; Hooper, D., Useful Plants and Drugs of Iran and Iraq, Chicago, 1937; Irteb, www.irteb.com / herbal / plantbank-chamomile.htm; Issa, A., Dictionnaire des noms des plantes, Cairo, 1930; Al-Kindi, Y., The Medical Formulary or Aqrābādhīn, tr. M. Levey, London, 1966; Liddell, H. G. and R. Scott, A Greek-English Lexicon, Oxford, 1968; Medicinal Plants Research Network, www.mprh.ir / display-news.php?id=5933; Mozaffarian, V., A Dictionary of Iranian Plant Names, Tehran, 2007; Schlimmer, J. L., Terminologie Medico-Pharmaceutique, Tehran, 1970.
پیمان متین

 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: