صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / منابع فرهنگ مردم ایران / منابع معاصر / پژوهشهای ایران‌شناسان / ایران در قرن بیستم /

فهرست مطالب

ایران در قرن بیستم


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 12 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

ایرانْ دَرْ قَرْنِ بیسْتُم، پژوهشی از ژان پیر دیگار، برنار هورکاد و یان ریشار دربارۀ اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران طی سدۀ اخیر. 
دیدگاه مؤلفان این اثر دربارۀ تأثیر فضای فرهنگی و اجتماعی سرزمین ایران بر شرایط سیاسی روز و نیز تأثیرپذیری فرهنگی از وقایع سیاسی، آن را به منبعی قابل توجه در مطالعات اجتماعی و مردم‌شناسی سیاسی ایران معاصر تبدیل کرده است. مؤلفان این کتاب ازجملۀ مردم‌شناسان، جامعه‌شناسان و جغرافی‌دانان برجستۀ معاصر به‌شمار می‌آیند. 
ژان پیر دیگار (ز 1942 م / 1321 ش)، مردم‌شناس فرانسوی که تخصص او مطالعه دربارۀ اقوام و عشایر ایرانی است، کتاب فنون کوچ‌نشینان بختیاری ایران (1981 م / 1360 ش) را تألیف کرده است. افزون بر کتاب ایران در قرن بیستم (1996 م / 1375 ش)، آثار فراوانی از وی دربارۀ موضوعات متنوع مردم‌شناسی و نیز مطالعۀ حیوانات از دیدگاه مردم‌شناسی در دست است. 
برنار هورکاد (ز 1946م / 1325 ش در فرانسه) دربارۀ جغرافیای سیاسی ایران تخصص دارد و آثاری چون «ژئوپولتیک ایران» (2010 م / 1389 ش)، «اطلس کلان‌شهر تهران» (2005م / 1384ش) و «ایران: هویتهای جدید یک جمهوری» (2002 م / 1381 ش) را به تازگی منتشر ساخته است. 
یان ریشار (ز 1948 م / 1327 ش در فرانسه) نیز در رشتۀ جامعه‌شناسی دین تحصیل کرده و تخصص وی دربارۀ شیعۀ نوین و تاریخ و ادبیات معاصر ایران است. او آثار متعددی دربارۀ تاریخ و فرهنگ ایران تألیف و تدوین کرده است، ازجمله: «ایران: تولد جمهوری اسلامی» (2006 م / 1385 ش)، «ایران 1800 در روزگار ما» (2009 م / 1388 ش) و ایران و اقتباسهای فرهنگی شرق از مغـرب زمین (1989 م / 1368 ش) (بـرای اطلاعات بیشتر، نک‍ : «هورکاد ... »، npn.؛ دیوان‌آبادی، 7؛ اسحاقی، بش‍‌ ). 
کتاب ایران در قرن بیستم شامل یک مقدمه، 13 فصل در قالب دو بخش، سخن پایانی و چند پیوست و نمایه است. مؤلفان در مقدمۀ آن از ایران به‌عنوان یک کشور استثنایی یاد کرده و چکیده‌ای از تاریخ ایران با در نظر گرفتن ابعاد اجتماعی آن ارائه داده‌اند. از همین مقدمه به‌وضوح دیدگاه مردم‌شناسانۀ مؤلفان در تألیف این اثر هویدا ست. آنها ایران را با وجود تلاطمهای شدید تاریخی، کشوری قوی و مستقل می‌دانند و برخی از عللِ پایداری، یکپارچگی و استقامت آن را وضعیت حاشیه‌ای آن از نظر شیعه‌بودن مردمانش، ذخایر نفتی فراوان، مکانی به‌عنوان شاه‌راه تبادل آراء متفاوت، و تنوع فرهنگی حاصل از اقوام ساکن در آن مطرح کرده‌اند. آنها ایران را همچون انگلستان در اروپا به جزیره‌ای مستقل در خاورمیانه تشبیه می‌کنند. به گفتۀ ایشان ایران درواقع آزمایشگاه رویدادهای متنوع عصر حاضر بوده که الگوی سایر کشورهای مسلمان نیز شده است و مردم ایران همواره پیش‌قراول اتفاقات نو و انقلابی در منطقه بوده‌اند؛ هرچند خود هرگز از نظامهای خودکامه و اقتصاد عقب‌مانده رهایی نیافتند (ص10). از نظر مؤلفان، پایه‌های هویت نوین ایرانیان را 3 عنصر ایرانیت، تشیع و غرب‌گرایی تشکیل می‌دهند (ص 13-14). 
آنان در فصل نخست کتاب با عنوان «انقلاب مشروطیت» و در فصل دوم با عنوان «از انقلاب تا کودتا» تنها به ذکر گزارشهای تاریخی پرداخته، و به‌ندرت تحلیلی اجتماعی از قضایا ارائه کرده‌اند. این امر در فصول بعدی هم دیده می‌شود، مگر در مواردی چون بحث پیدایش اقتصاد نوین ایران که طی آن بـه بـافت جمعیتی ایران آن عصر در فصل سوم کتاب اشاره ـ می‌شود؛ به‌ویژه وضعیت نابسامان عشایر و کوچ‌روان که غالباً ترک‌زبان یا عرب‌زبان بودند و سیاست تخته‌قاپوکردن آنها که منجر به فقر و فلاکتشان گردید. همچنین در ادامه به تفاوتهای فاحش فرهنگی و اقتصادی میان شهرها و روستاها و ساکنان آنها توجه شده است (ص 72-73). 
در زمینۀ یکپارچه‌سازی قومیتها اشاره‌ای به سیاست رضاشاه برای شکل‌دهی به هویت ملی واحد شده است که بخشی از این سیاست، اجرای نظام‌وظیفۀ عمومی و درهم آمیختن افراد احضارشده از اقوام مختلف به خدمت سربازی و آشنا کردن آنها با مظاهر تجدد بود. همچنین اشاره‌ای به مخالفت همیشگی روحانیون با سیاستهایی شده است که تسلط ایشان را تضعیف می‌کرد (ص 79). مسیرتوسعۀ آموزش و پرورش از دیگر مباحث این فصل است. به گفتۀ مؤلفان فکر تأسیس دانشگاه در ایران برای نخستین بار از سوی اوژن بوره، بنیان‌گذار مدارس لازاریست در ایران، مطرح شد (ص ‌84). آنان در ادامه نقش دارالفنون را در ساختار اجتماعی ایران بررسی کرده‌اند. بحث تغییر نام پرشیا به ایران که رضاشاه در آغاز سال 1314 ش فرمان آن را صادر کرد، در راستای سیاست وی برای تطبیق کشور با دنیای خارج تحلیل شده است تا از این طریق، ذهنیت مردم جهان از این کشور به‌عنوان سرزمینی جادویی و افسانه‌ای تغییر یـابد و بدین‌وسیله مسیر تعامل بـا دیگر کشورها گشوده ـ شود (ص 90). 
پس از فصل سوم که به دوران رضا شاه مربوط است، دو فصل بعدی به دوران محمدرضا شاه می‌پردازد. هرچند بیشتر مطالب این دو فصل سیاسی و تاریخی است، اما در خلال آن می‌توان تجزیه و تحلیل جامعه‌شناختی گسترده‌ای را در توصیف فعالیت گروههای سیاسی مخالف رژیم پهلوی و دیدگاههای اجتماعی آنها یافت (ص 126-137). 
عنوان فصل ششم «انقلاب اسلامی» است. مؤلفان از این انقلاب به‌عنوان اتفاقی خاص در تاریخ جهان طی سدۀ اخیر یاد کرده‌اند. در این فصل عناصر فرهنگی جامعۀ ایران در لابه‌لای گزارشهای وقایع تاریخی و سیاسی، مورد توجه قرار گرفته است. همچنین نقش مذهب شیعه و ارکان آن چون عزاداریهای امام حسین (ع)، و طبقات سنتی ـ مذهبی این جامعه مثل بازاریان و واعظان تحلیل ـ شده است. 
از جملۀ مباحثی که در فصل هفتم مطرح می‌شود، بحث استقلال جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی و چالشهای پیش روی کشورهای جدید ترک‌زبانِ دارای فرهنگ ایرانی است. از فصل هشتم به بعد که بخش دوم کتاب با آن آغاز می‌شود، چشم‌انداز کنونی ایران ازجمله ترکیب ابعاد سیاسی، اقتصادی و حتى نظامی با مسائل فرهنگی و اجتماعی و تأثیر و تأثر آنها از یکدیگر، مورد بررسی قرار گرفته است؛ برای نمونه، مؤلفان در آغاز همین فصل، به پژوهش دربارۀ نقش ایلات کوچ‌رو بختیاری و عرب در منطقۀ نفت‌خیز مسجدسلیمان، یا ایجاد کولونیهای مدرن و اروپاییِ تأسیس‌شده توسط شرکت نفت انگلیس و ایران و اتحادیه‌های کارگری پرداخته‌اند (نک‍ : ص 225). 
در فصل نهم با عنوان «دولت‌سالاری و عقب‌ماندگی»، فضای حاکم بر جامعۀ ایرانی از آغاز قرن بیستم به‌خوبی به تصویر کشیده شده است. در این فصل، ترکیب جمعیتی استانهای کشور و تنوع فرهنگی و قومیتی آنها، موقعیت عشایر و کوچ‌روان، و وضعیت مهاجرت از کشورهای همسایه به ایران و از روستاها به شهرها طی دوره‌های خاص نظیر جنگ و پس از آن، بررسی شده است (نک‍ : ص 241-265). 
در آغاز فصل دهم با عنوان «معمای روستایی» می‌خوانیم: «ایران دارای یکی از بزرگ‌ترین شهرها (تهران)، یکی از زیباترین شهرها (اصفهان)، و نیز باستانی‌ترین آنها (اکباتان >همدان<، شوش، پارسه) در جهان است؛ با این حال، همواره کشوری روستایی بوده و خواهد بود» (ص 267). نویسندگان با ارائۀ آمار سرشماریهای دهه‌های مختلف به رشد مداوم جمعیت روستاها اشاره می‌کنند، هرچند کاهشی مستمر در درصد جمعیت ایشان به نسبت جمعیت کل کشور دیده می‌شود. در این فصل نظام کشاورزی و زندگی روستایی در سدۀ گذشته، نحوۀ استفاده از چاهها و قناتها، مسئلۀ تقسیم آب و نقش میراب، و همچنین اصطلاحاتی چـون سهم و بُنـه (یـا بَنکو در خـوزستان)، آبیـار، دَم ـ آبیار و برزگر شرح داده شده‌اند (ص ‌270-271). 
مؤلفان به جامعۀ ارباب ـ رعیتی چند دهۀ قبل اشاره‌ای دارند که به دو طبقۀ ارباب (مالک) و رعیت (برزگر) تقسیم می‌شد؛ این دو طبقه در قالب بهره‌بردار و بهره‌ده فعالیت می‌کردند و قشرهای دکان‌دار و خوش‌نشین نیز در جوار آنها بودند. آنان در ادامه به زندگی کوچ‌روی شبانی و ایلیاتی (عشیره‌ای و طایفه‌ای) به‌عنوان پدیده‌های اصیل در نظام اجتماعی ایران طی تاریخ می‌پردازند. به استناد آمار ارائه‌شده از سوی مؤلفان، 4 / 2٪ جمعیت ایران در 1366 ش / 1987 م، کوچ‌رو بوده است (ص 274)؛ آنها بر همین پایه، میزان پراکندگی این قشر اجتماعی را به‌ازای هر کمـ2، 5 نفر تخمین زده‌اند (همانجا). به گفتۀ آنان بزرگ‌ترین واحدهای عشایری بر روی زمین، در کشور ایران یافت می‌شود (ص275). 
درمجموع، این فصل یکی از منابع موثق برای مطالعۀ مردم‌شناسان دربارۀ ایلات و عشایر ایران و عناصر مختلف زندگی مادی و معنوی آنها ــ از نظام ایلی و سلسله‌مراتب رهبری گرفته تـا پـوشاک و خـوراک ــ به‌شمـار می‌آید. در ایـن فصل مبحثی با عنوان «دشمنی و هم‌بستگی» وجود دارد که یکی از عمیق‌ترین مباحث کتاب را در زمینۀ قوم‌پژوهی مطرح می‌کند. نویسندگان ضمن اشاره به روستاییان حاشیۀ کویر مرکزی، شالی‌کاران گیلک، صیادان کرانه‌های خلیج فارس، لرها یا ترکمنهای کوچ‌رو، ساکنان نخلستانهای خوزستان و مردمان دامنۀ البرز، وجوه اشتراک و افتراق آنها را نشان می‌دهند و معتقدند تفاوتهای اجتماعی میان آنها بیشتر از اشتراکات آنها ست (ص 279). 
سبک زندگی هریک از اقوام، برتری نسبی فارسی‌زبانان و ترک‌زبانان در ایران، پراکندگی گویشوران زبانهای ایرانی در مناطقی چون حاشیۀ دریای خزر و بلوچستان و کردستان و نواحی لرزبان، ایرانیان عرب‌زبان و همچنین تفاوتهای مذهبی، از دیگر موضوعاتی است که در این بخش از کتاب مورد تجزیه و تحلیل نویسندگان قرار گرفته‌اند. مطلب جالبی در این قسمت به چشم می‌خورد و آن نقطه‌نظر مؤلفان کتاب دربارۀ مطالعات قوم‌پژوهی در ایران است. از دیدگاه آنان، محققان قوم‌پژوه یا راه افراط را پیموده و ایران را جز دسته‌ای اقوام و مناقشات میان آنها چیز دیگری ندیده‌اند، و یا بر راه تفریط رفته و منکر وجود هرگونه قومیت با ویژگیهای متفاوت شده‌اند. از نظر مؤلفان، وجود اقوام مختلف در ایران به خودی خود مهم نیست، بلکه آنچه از اهمیت برخوردار است، تشخیص ماهیت و وزنۀ آنها ست (ص 280). زبان، مذهب، معیشت، پوشاک، خوراک و سایر عناصر فرهنگی، هرچند ارزش و اهمیت یکسانی ندارند، اما شاخصهای عینی برای مطالعۀ تطبیقی این اقوام محسوب می‌گردند. نگریستن به این عناصر به‌عنوان نماد هویت و تفاوت از دیگران، از اهمیت بسزایی برخوردار است. از سوی دیگر سطوح یکپارچگی جوامع روستـایی ــ بـا وجود تفـاوتهای موجود در آنهـا ــ در 4 سطح جمعیت‌شناختی (مسائلی چون نحوۀ اسکان، پراکنش و مهاجرت)، تقسیم جغرافیایی، دست به دست شدن داراییها، و نظام خـاصی از طبقـات اجتماعی تعریف می‌شود (نک‍ : ص 282-286). 
مسئلۀ تخته‌قاپوکردن کوچ‌روان و فرهنگ‌زدایی از عشایر، نظام بهره‌وری از زمینهای کشاورزی و شهرنشین‌شدن تقریباً تمامی کوچ‌روان در دهۀ نخست انقلاب اسلامی (ص 306)، و تغییر شیوه و سبک روستانشینی (ص 309) از مطالب قابل توجه فصل یازدهم است. از نظر نویسندگان این کتاب، هرگونه تلاش برای شناخت انقلاب اسلامی جز با توجه کردن به شهرنشین‌شدن مردم ایران ــ که برای نخستین‌بار در 1357 ش / 1979 م تعدادشان بیش از روستانشینان شد ــ میسر نیست (ص 313). به نظر آنها آنچه از این پس مهم است، هویت‌یابی شهرهای ایران است. 
روند گسترش شهرها چه از لحاظ شهرسازی و چه از لحاظ هجوم مهاجران روستایی به شهرها، نیز شکل‌گیری شهرهای حومه‌ای همراه با فرهنگ‌پذیریهای جدید و روند معیوب جابه‌جاییهای فرهنگی، از موضوعاتی است که در فصل دوازدهم به‌تفصیل به آنها پرداخته شده است. مؤلفان بر این اعتقادند که فـرهنگ مردمان مهاجری کـه در حومۀ شهرهای بزرگ اقامت ـ گزیده‌اند، تنها یک جابه‌جایی در رفتار روستایی به سوی شهری نیست، بلکه ترکیبی است از هویتی متشکل از سنن، رسوم و زبان به ارث رسیده از فرهنگ قومی، روستایی یا مذهبی با محتوایی جدید که به‌منظور پاسخ‌گویی به چالشهای برخاسته از رویارویی با فنّاوری نوین به کار برده می‌شود (ص 325). توصیف و تحلیل اقشار اجتماعی شهری نظیر دانشجویان، بازاریان جدید، کارمندان و طبقۀ متوسط، نیز مسئلۀ زنان از دیگر مباحث عمدۀ این فصل است. 
شاید بتوان فصل سیزدهم را با عنوان «فرهنگهای سه‌گانۀ ایران نوین»، به نوعی فصل نظریه‌پردازی مؤلفان در زمینۀ فرهنگ‌پژوهی ایران امروز برشمرد. عبارات آغازین این فصل قابل تأمل است: «به‌رغم تنوع زبانی و قومیتی موجود، اکثریت 60 میلیون ایرانی بر پایۀ زبان، هنجارها و فرهنگ خاص خود رفتار می‌کنند؛ به اسلام، توحید و تشیع ایمان دارند؛ زبان فارسی را که در مدارس می‌آموزند، به کار می‌برند؛ و بر هویتهای تاریخی و ادبی خود که موجودیت فردی و اجتماعی آنها را نشان می‌دهد، شناخت کافی دارند» (ص 341). نویسندگان در ادامه به شرح و تحلیل چگونگی فرهنگ‌پذیری ایرانیان (به‌ویژه جوانان نواندیش و تحصیل‌کرده) از دنیای بیرون و نوآوریهای آنها در تطبیق عرصه‌های نوین با داشته‌های سنتی خود ــ با وجود محدودیتهای داخلی و چالشهای بحران‌زای خارجی ــ پرداخته‌اند. به عقیدۀ آنها در کنار فرهنگ غربی و تجددگرایی، این فرهنگ فارسی و اسلام ایرانی است که بخش دیگری از هویت ملی ایرانیان را می‌سازد. در این میان، زبان فارسی به‌عنوان عنصری استوار و متحدکننده، نقشی اساسی ایفا می‌کند. اسلام ایرانی که همانا نفوذ و حضور تصوف و امامت در فرهنگ ایرانی است، از دیگر سنن معنوی و اعتقادی اصیل محسوب می‌شود که زیر لوای تشیع، بر استمرار هویت ملی تأکید می‌کند (نک‍ : ص 348). 
در این فصل از ابداع ملی‌گرایی ایرانی در اواخر سدۀ 19 م تـا تعـریف هویت ایـرانی ـ اسلامی پس از انقلاب اسلامی و ستیزه‌جویی با فرهنگ غربی در قالب ضدیت با غرب‌زدگی، همگی پدیده‌های نوظهور معاصر به‌شمار آمده‌اند. استفاده از مذهب یکی دیگر از ابزارهای مورد استفاده برای رویارویی با از خودبیگانگی بوده که گاه خود در مقابل فرهنگ ایرانی قرار می‌گرفته است (نک‍ : ص 355-360). 
یکی از پدیده‌های مسلط بر جامعۀ ایران که مؤلفان به تحلیل آن پرداخته‌اند، رواج دو نوع فرهنگ رسمی و فرهنگ جاری میان ایرانیان پس از انقلاب بوده است که آنها را مجبور به اتخاذ سیاستها و رفتارهای کاملاً متفاوت و متضاد در دو محیط خانه و اجتماع کرده است. نویسندگان کتاب برای شکافتن این پدیده، بر موضوع رسانه‌ها (صوتی، تصویری و نوشتاری) تمرکز کرده و جایگاه آنها را در بطن جامعه بررسی نمو‌ده‌اند (نک‍ : ص 360 ff.). نقش ادبیات در مبارزات اجتماعی و تأثیرپذیری فرهنگ ایرانی از روند جهانی‌شدن، ازجملۀ موضوعاتی است که این فصل با آنها خاتمه می‌یابد. 
در پایان، مؤلفان بحثی کوتاه را دربارۀ آیندۀ سیاسی ایران و جایگاه آن در نظام بین‌المللی پیش‌کشیده‌اند. گاهنامه‌ای از وقایع تاریخی مهم رخ‌داده در ایران از آغاز سلسلۀ قاجار تا 13 مرداد 1375 ش / 3 اوت 1996 م، و نیز منابع کتاب‌شناسی، آمارهای جمعیتی و نمایۀ کلی، پایان‌بخش این کتاب می‌باشد. 
ترجمه‌ای روان به فارسی در 1377 ش از این کتاب صورت گرفته است. مترجم در اندک مواردی به‌خصوص در برگردان نادرست ترکیبات «فارس» یا «فارسی» و «ایران» یا «ایرانی» و تداخل آنها با یکدیگر، متن را دچار اشکال کرده است (برای نمونه، نک‍ : ص 13، قس: ترجمه، 5، نیز ص 280، قس: ترجمه، 371).

مآخذ

اسحاقی،پیمان، «انسان‌شناسان متخصص ایران (19) ژان پیر دیگار»، انسان‌شناسی و فرهنگ (مل‍‌ )؛ دیگار، ژ. پ. و دیگران، ایران در قرن بیستم، ترجمۀ عبدالرضا مهدوی، تهران، 1377 ش؛ دیوان‌آبادی، عبدالله، «گزارشی روزنامه‌نگارانه از ایران در قرن بیستم»، جهان کتاب، تهران، 1376 ش، س2، شم‍ 13، 14؛ نیز:


Anthropology and Cultur, http://anthropology.ir/node/258; Digard, J. P. et al., L’Iran au XXe siècle, Paris, 1996; «Hourcade Bernard», Mondes Iranien et Indien, www.iran-inde.cnrs.fr / spip.php?article179&var_ recherche=hourcade&lang=fr.
پیمان متین

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: