صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / فولکلور مراسمی / بازی‌ها و سرگرمی‌ها / الک دولک /

فهرست مطالب

الک دولک


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 24 آذر 1398 تاریخچه مقاله

اَلَکْ دولَک، ازبازیهای کهن رایج در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران. فرهنگهای فارسی این بازی را به صورتهای «لاوه»، «چالیک»، «آلاوه» و «کورشت» نیز آورده‌اند ( فرهنگ رشیدی، 2 / 1280؛ فرهنگ جهانگیری، 1 / 288؛ برهان ... ، 1 / 56). الک دولک در شمار بازیهایی است که توسط کودکان و نوجوانان اجرا می‌شود، چنان‌که مولوی در این باره می‌سراید: «طفلی است سخن گفتن، مردی است خمش کردن / تو رستم چالاکی، نی کودک چالیکی»؛ و یا «گه تاج سلطانان شوم، گه مکر شیطانان شوم / گه عقل چالاکی شوم، گه طفل چالیکی شوم» (3 / 176، 5 / 257؛ نیز نک‍ : پروین گنابادی، 52) 
با توجه به برخی از منابع تاریخی جلوه‌ای از این بازی کودکانه در شبه جزیرۀ عربستان وجود داشته است؛ چنان که زمخشری در الفائق فی غریب الحدیث می‌نویسد: «بازیهای عَظِّم وضّاح و قُلّه‌بازی در عربستان میان کودکان رواج داشت. به روایتی پیامبر اکرم (ص) در دوران کودکی بازی عظم وضاح می‌کردند. این بازی مخصوص شب بود. استخوان سفیدی را به جایی پرتاب می‌کردند. بازیکنان برای یافتن آن به جست‌و‌جو می‌پرداختند. بازیکنی که آن را می‌یافت، برنده بود و هم‌بازیهایش او را بر پشت خود سوار می‌کردند و به او کولی می‌دادند (نک‍ : 3 / 3؛ نیز نک‍ : ابن‌منظور، ذیل عظم؛ فرهنگ‌نامه ... ، 6 / 62). بچه‌ها معمولاً در آغاز فصل بهار در فضایی باز همچون کوچه‌ها و میدانهای روستا به صورت دسته جمعی به این بازی می‌پرداختند (سالاری، 306). به نظر می‌رسد بازی عظم وضاح همان بازی الک دولک ایرانی است که با اندکی تغییر در عربستان بازی می‌شده است.  

ابزار بازی

معمولاً ابزار این بازی در میان کودکان دو پاره چوب و دو تا سنگ است. دو پاره چوب به الک دولک مشهور است، به این ترتیب که چوب بلند‌تر را (تقریباً به طول 75 سانتی متر) «دولک»، وچوبی که کوچک‌تر و سبک‌تر است (به طول 12 تا 15 سانتی متر) «الک» می‌نامند. نام بازی هم از نام همین دو چوب گرفته شده است. سنگی که الک را روی آن می‌گذارند، دو پاره آجر به فاصلۀ 5 سانتی متر است (میرنیا، 275-276؛ شاملو، 3 / 753؛ محتاط، 312). در فرهنگ مردم عرب چوب بزرگ را که 3 وجب است، «مِقلاة» و چوب کوچک را که مقدارش یک قبضه است، «قله» می‌نامند (برهان، 2 / 615؛ نیز نک‍ : پروین گنابادی، 51). 

شرح بازی

بازیکنان به دو دستۀ مساوی تقسیم می‌شوند. در صورت کم بودن شمار یک طرف، به طرف دیگر طوری اضافه می‌کنند که دو دستۀ حریف از حیث نیرو مساوی شوند. معمولاً اصطلاحی در این باره به کار می‌برند که «یک یار در شکم» است و این یار در شکم را مطابق زور و قوۀ حریفی که در قسمت دیگر بازی است، از میان بازیکنان طرف دیگر انتخاب می‌کنند. او حق دو بازی را دارد: یکی برای خودش و دیگری به عنوان فردی که دستۀ او کم دارد و فرض بر این است که این بازیکن «در شکم دسته» است. پس از تنظیم و ترتیب عده ، با «شیر یا خط»، «تر یا خشک» و یا «طاق یا جفت»، دستۀ آغاز‌کنندۀ بازی تعیین می‌شود. این دسته در بالای زمین و دستۀ دیگر در پایین زمین قرار می‌گیرند. دستۀ بالای زمین دو چوب در اختیار دارند. چوب کوتاه (الک) روی دو سنگ قرار می‌گیرد. سپس یک فرد را به عنوان سرگروه انتخاب می‌کنند و چوب بلند (دولک) را به او می‌دهند تا چوب الک را به هوا پرتاب کند. اگر دستۀ مخالف چوب مزبور را در هوا بگیرند، صاحب امتیاز می‌شوند که به آن «بُل گرفتن» می‌گویند. در صورت بل گرفتن بازیکنان دستۀ پیروز جای خود را با بازیکنان دستۀ اول عوض می‌کنند. در غیر این صورت هر جا که چوب الک به زمین برخورد کند، یکی از بازیکنان دستۀ مخالف در همان‌جا می‌ایستد و آن چوب را به سوی چوب درازتر (دولک) که بازیکن بر زمین نهاده است، می‌اندازد؛ اگر الک به دولک برخورد کند، فقط همان بازیکن بازنده است و نفری دیگر از دستۀ او جانشین می‌شود ( لغت نامه ... ؛ داعی‌ الاسلام، 1 / 401؛ معین، 1 / 284). 

اشکال بازی

در شیراز هر بازیکن می‌تواند تا 3 مرتبه با مسه (چوب بزرگ) زیر چلک (چوب کوچک) بزند. اگر در این 3 مرتبه نتوانست چلک را تا مسافت دو متر که در آنجا دو نیمه آجر گذاشته‌اند، پرتاب کند، می‌بازد و در اصطلاح بازی می‌گویند «قومه شده» و باید نفر دوم، بازی را شروع کند. کسانی در این بازی هستند که نقش خوش نشین را در بازی ایفا می‌کنند و به آنها «همیشه بهار» می‌گویند. همیشه بهار دائم در دستۀ بالا ست و به دستۀ پایین نمی‌رود (فقیری ، 73). تفاوت شیوۀ این بازی در کازرون این است که مقدار مسافتی که کیلی (چوب کوچک) به دور می‌افتد، اندازه گیری می‌شود و سپس اندازه‌ها با هم جمع می‌شوند. هر گروه که بتواند زودتر حد نصاب را به دست آورد، دوباره «کیلی کیلی» می‌کند و به شمار ضرباتی که در هوا به «کیلی» زده می‌شود، کیلی را به دور می‌اندازد. پس از همان نقطه‌ای که کیلی می‌افتد، با ضربت دیگری به دور پرتاب می‌شود. این ضربات به شمار همان ضرباتی است که در کیلی کیلی محاسبه شده است و به دست آورده‌اند. در آخرین نقطه‌ای که کیلی می‌افتد، نشان می‌گذارند. بازنده‌ها باید بی‌آنکه نفس بکشند «زی الله، زی الله» گویان آن کل مسافت را بپیمایند. هر مقدار از این مسافت که توسط بازنده‌ها پیموده نشود، موظف خواهند بود برنده‌ها را بر دوش خود تا باقی‌ماندۀ مسافت حمل کنند. نام این بازی «الک دولک زوئی» است (حاتمی، 17؛ شاملو، 3 / 755-757؛ حکمت، 77-79). 
کودکان بیجار همانند کودکان شهرستانهای دیگر به این بازی می‌پردازند. با این تفاوت برای آنکه بتوانند «اَل» (چوب کوچک) را تا مسافت بیشتری دور کنند، هر بار که به اَل می‌زنند، می‌گویند: «اَله گَم اَلانی قور بوسه، اَلَه گَم دولانی قور بوسه، اَلَه گَم سه لانی قور بوسه». در این 3 بار هر قدر که ال از مقر بازی دور شود، یکی از بازیکنان گروه مقابل می‌رود و آن را بر می‌دارد و یک نفس می‌گوید: «اَلَه گَم، دو لَه گَم، چرخ فَلَکَم، یا علی می‌گویم وزَنبَلَه زو» که بیشتر تأکید روی «زو» است (هاشم نیا، 80). 
آغازگر بازی در بوشهر «کلم کلو» نام دارد که چوب بلند را در یک دست و یکی از چوبهای کوتاه را در دست دیگر می‌گیرد و آن را به بالا پرتاب می‌کند تا بازی شروع شود. (لیراوی، 54). کلیت بازی در بلوچستان نیز مشابه جاهای دیگر است؛ با این تفاوت که آغاز‌کنندۀ بازی چوک (چوب کوچک) را روی «گودک» می‌گذارد و چوب‌دستی خود را از قسمت سر زیر چوک می‌گذارد و برای هشدار به بازیکنان دستۀ رقیب فریاد می‌زند: آی وی (یعنی بروید کنار، بازی شروع شد). این بازیکنان اگر حاضر باشند، می‌گویند: آی وی و در صورتی که هنوز آماده نباشند، می‌گویند: نه آی وی. پس از اعلام آمادگی، آغاز‌گر بازی با نیرویی هر چه بیشتر ضربه‌ای (گال) به چوک می‌زند. اگر موفق شدند چوک را بگیرند، پرتاب کننده پوچ می‌شود و از بازی خارج می‌شود و نوبت به دیگری می‌رسد (آذر‌خرداد، 188- 189). 
کودکان طالب آباد (سابقاً روستایی بر سر راه شهر ری به ورامین) در دو سه قدمی از اجاق، سنگی را به نام نشانه می‌گذارند و به آن «مُرده» می‌گویند. شدت ضربۀ الک باید به قدری باشد که الک از این مُرده رد شود وگرنه زنندۀ بازی می‌سوزد. اگر زننده به گونه‌ای ضربه بزند که الک بالای سر یاران خودشان رود و یاران خود بُل بگیرند، همۀ یاران حذف شده، دوباره به جریان بازی راه می‌یابند که به اصطلاح به آن می‌گویند: «مرده‌ها زنده شدند». اگر با دولک، الک را به هوا اندازند و ضربه‌ای به آن زده نشود، یعنی چوب به قصد خوردن به الک حرکت نکند، بار دیگر اجازۀ ضربه زدن را دارد و جزو سوختگان (بازندگان) محسوب نمی‌شود. در این هنگام گروه پایین همگی چشم به الک می‌دوزند و دستهای خود را آمادۀ گرفتن آن می‌کنند و برخی کت خود را وارونه می‌پوشند و یا دامن کت را چون سفره‌ای می‌گسترند، تا الک در آن بیفتد. این بازی به الک دولک سر‌سنگی نیز مشهور است. در مقابل آن الک دولک سر‌دستی است که الک را به جای سر ‌اجاق گذاردن به دست چپ می‌گیرند و با دست راست بدان ضربه می‌زنند (صفی‌نژاد، 350-351). 
برای شروع بازی، کودکان شاهرود دو استاد تعیین می‌کنند. استاد دسته‌ای که باید بازی را شروع کند، به استاد دیگر می‌گوید: «زِمین هُخوایی (می‌خواهی) یا خدا؟» دیگری می‌گوید: «زمین». استاد چوب را محکم به زیر چوب کوچک که روی دو پایه قرار دارد، می‌زند و آن را به جلو پرتاب می‌کند. بعد چوب بزرگ را از انتهای چوب کوچک اندازه زده، اندازۀ اول را به نام «خداوند»، اندازۀ بعدی را به نام «زمین» می‌زند. اندازه‌ها به ترتیب خدا و زمین محاسبه می‌شود تا برسد به آخرین اندازه، چنانچه اندازۀ آخر از میزان اندازۀ چوب بزرگ کمتر باشد، برنده است. برای شروع بازی دستۀ بازنده در فاصلۀ 5-6 متری دستۀ برنده می‌ایستد و استاد از طرف دستۀ برنده چوب بزرگ یا گُل را به زیر چوبی که روی پایه قرار دارد، می‌زند. «گل چو» به نقطه‌ای پرتاب می‌شود. چنانچه گل به «گل چو» نخورد، به اصطلاح یک «گُمبِل» محسوب می‌شود. اگر 3 مرتبه این عمل تکرار شود، زننده از دور بازی خارج می‌شود و نوبت به یار بعدی می‌رسد (شریعت زاده، 438). کلیت این بازی در دیگر استانها و شهر‌ها همچون لرستان، سیرجان، ایلام، اصفهان، مشهد، آلاشت و اراک و جز آنها با اندک تغییری واژه‌ای به همین شکل است (محتاط، 312؛ پهلوان، 154؛ عسکری خانقاه، 265؛ محمدی، 1 / 6؛ مؤید محسنی، 604؛ نظری، 14؛ علمداری، 67- 68؛ قزل ایاغ، 139، 375-376). 

الک دولک در گویشهای محلی

 مردم ایران این بازی را در گویشهای محلی خود با نامهای گوناگون می‌خوانند که در اینجا برخی از آنها ذکر می‌شود: 

 

مآخذ

آذر خرداد، محمد و دیگران، فرهنگ مکران، زاهدان، 1384ش؛ ابن منظور، لسان؛ برهان قاطع، محمد حسین بن خلف تبریزی، تهران، 1331ش؛ پروین گنابادی، محمد، «بازیهای محلی در ایران»، سخن، تهران، 1332ش، شم‍ 11؛ پهلوان، کیوان، فرهنگ‌عامۀ آلاشت، تهران، 1348ش؛ حاتمی، حسین، «بازیهای محلی کازرون (3)»، پیام نوین، تهران، 1338ش؛ حکمت، علی اصغر، «بازی الک دولک»، یادگار، تهران، 1326ش، س 4، شم‍ ، 1 و 2؛ داعی الاسلام، محمد علی، فرهنگ نظام، تهران، 1362ش؛ زمخشری، محمود، الفائق فی غریب الحدیث، بیروت، دارالمعرفه؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1377ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1361ش؛ شریعت زاده، علی اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371ش؛ صفی نژاد، جواد، طالب‌آباد، تهران، 1345ش؛ عسکری خانقاه، اصغر، فرهنگ و زیست، تهران، 1380ش؛ علمداری، مهدی، فـرهنگ عـامیـانۀ دمـاوند، تهران، 1379ش؛ فـرهنگ جهـانگیـری، حسین بـن حسن انجـو شیرازی، مشهد، 1351ش؛ فرهنگ رشیدی، عبد‌الرشید تتوی، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1337ش؛ فرهنگ‌نامۀ کودکان و نوجوانان، تهران، 1382ش؛ فقیری، ابو‌القاسم، «گوشه‌هایی از بازیهای محلی شیراز»، هنر و مردم، 1348ش؛ قزل ایاغ، ثریا، راهنمای بازیهای ایران، به کوشش شهلا افتخاری، تهران، 1379ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لیراوی، الله کرم، 70 ورزش بازی سرگرمی، بوشهر، 1382ش؛ محتاط، محمد رضا، سیمای اراک، تهران، 1368ش؛، محمدی (کلهر)، آیت و فاطمه محمدی، فرهنگ بازیهای محلی ایلام، تهران، 1383ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1382ش؛ مولوی، کلیات شمس، تهران، 1363ش؛ مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیر‌جان، کرمان، 1381ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم (فولکلور ایران)، تهران، 1369ش؛ نظری، محمد‌رضا، بازیهای لرستان، خرم آباد، میرنیا، 1381ش؛ هاشم نیا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، تهران، 1380ش.  

فاطمه شعبانی اصل

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: