صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / زبان و ادبیات / داستان / افسانه /

فهرست مطالب

افسانه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 24 آذر 1398 تاریخچه مقاله

3. افسانه‌های عاشقانه

افسانه‌های عاشقانه از انواع مهم افسانه‌های ایرانی هستند. برخلاف مغرب‌زمین، در شرق و به‌ویژه در حوزۀ فرهنگ و تمدن ایرانی، این افسانه‌ها از دیرباز رواج عمومی داشته‌اند. وجود شماری افسانۀ عاشقانه ازجمله داستان زال و رودابه در حماسۀ ملی ایران‌زمین، مؤید دیرینگی این گونۀ ادبی در میان ایرانیان است. پژوهشگران از وجود چنین افسانه‌هایی در دورۀ مادها نیز یاد کرده‌اند که از جملۀ آنها افسانۀ زریادرس و اُداتیس است. این افسانه در میان مردم شهرت بسیار داشته و آن را بر دیوارهای معابد، کاخها و حتى خانه‌های شخصی نقاشی می‌کرده‌اند. همین افسانه بعدها به صورت داستان گشتاسب و کتایون در شاهنامه منعکس می‌گردد (تفضلی، 18؛ فردوسی، 5 / 63-64). علاقۀ مردم به این‌گونه افسانه‌ها باعث ـ شد که بسیاری از شاعران آنها را به نظم در آورند. فخرالدین اسعد گرگانی در مقدمۀ منظومۀ ویس و رامین به محبوبیت این داستان در میان مردم اشاره می‌کند (ص 26). داستان خسرو و شیرین نیز از نمونه‌هایی است که پیش از نظامی در میان مردم رایج بوده و روایتهای متعددی از آن، زبان به زبان می‌شده است (برتلس، 72؛ بصاری، 59). توجه شاعران به افسانه‌های عاشقانۀ رایج در میان مردم طی قرنها دوام داشته که یکی از نمونه‌های متأخر آن منظومۀ فلک‌نازنامه است (نک‍ : تسکین، سراسر کتاب). البته برخی از پژوهشگران پرداختن شاعران فارسی‌زبان را به این نوع ادبی از همان روزگار کهن «وجود داستانهای عاشقانه در ادبیات پهلوی و سرایت آن به ادب پارسی» دانسته‌اند (صفا، گنج ... ، 1 / هفتاد و سه).
تعریف افسانه‌های عاشقانه: افسانه‌ای که مبنای آن‌ عشق دو دلداده باشد، افسانۀ عاشقانه نامیده می‌شود. بنابراین، صِرف اینکه در افسانه‌‌ای عشق و مناسبات عاشقانه وجود داشته باشد، نمی‌توانیم آن را عاشقانه بنامیم. آنچه باعث تمایز افسانه‌های عاشقانه از سایر افسانه‌ها می‌گردد این است که در افسانۀ عاشقانه موضوع عشق و مناسبات عاشقانه در مرکز افسانه قرار ـ می‌گیرد و عامل پدیدآمدن حوادث افسانه و حرکت و تصمیمات شخصیتها می‌گردد، به‌گونه‌ای که حذف آن باعث اختلال اساسی در ساختار افسانه می‌شود و آن را از معنا و مفهوم تهی می‌کند. افسانه‌های عاشقانه از نظر ادبی، بخشی از ادب غنایی هستند. موضوع اصلی در ادبیات غنایی داستانی، بیان حالات و احساسات مربوط به وصال و فراق است (شمیسا، 145 بب‍‌ ). در میان بسیاری از اقوام و ملل، ادبیات غنایی را با نواختن ساز اجرا می‌کردند؛ برای نمونه در یونان باستان اشعار غنایی به همراه بربط (lura) خوانده می‌شد. نظامی در منظومۀ خسرو و شیرین، وصفی از مجلس‌آرایی خسرو در شکارگاه می‌کند و طی آن به توصیف شعرخوانی باربد و نکیسا به همراه ادوات موسیقی می‌پردازد. در این مجلس نکیسا از زبان شیرین، و باربد از زبان خسرو غزل می‌خوانند و وصف عاشق و معشوق می‌کنند (ص 232-244). این نوع قصه‌خوانی در ادب شفاهی ما ریشه‌های عمیقی دارد که قدمت آن به گوسانهای پارتی می‌رسد (بویس، 27-64). چرگرهای کردی (ایوبیان، 166)، عاشیقهای آذری و بخشیهای ترکمن نیز بی‌ارتباط با سنت یاد شده نیستند.
انواع افسانه‌های عاشقانه: پیش از پرداختن به انواع افسانۀ عاشقانه باید گفت که در همۀ انواع ادبیات داستانی و ازجمله در افسانه‌ها، مقوله‌ای به نام گره داستانی یا گره‌افکنی وجود دارد، و براساس آن، وضعیت و موقعیت دشواری پیش می‌آید که باعث گسترش داستان می‌شود و کشمکش نیروهای متقابل را در پی دارد (میرصادقی، 254). این مقوله در افسانه‌های عاشقانه جایگاه ویژه‌ای دارد، زیرا باعث توسعۀ افسانه می‌گردد و سبب ترغیب مخاطب به شنیدن ادامۀ افسانه می‌شود. در این افسانه‌ها گره اشکال متفاوتی دارد، اما در هر حال مانع وصال عاشق و معشوق می‌گردد، هرچند همۀ تلاشهای دو طرف اصلی افسانه‌، در راه برطرف کردن و بازگشایی این گره به کار بسته می‌شود. گره‌ گاهی به‌صورت اختلاف طبقاتی است؛ فی‌المثل در افسانۀ «عارف و مهتاب» یا «گل حسرت» که در منطقۀ خوزستان بسیار رایج است، پدر عارف، پینه‌دوز و پدر مهتاب، پادشاه کشور است؛ از همین‌رو «پادشاه عارش می‌آمد که دخترش را به عارف بدهد» (رحمانیان، 229 بب‍ ‍‌). گاهی نیز اختلافات قبیله‌ای و منطقه‌ای و زمانی هم بیگانه‌بودن عاشق، گره افسانه را شکل می‌دهد (رحمانی، 523 بب‍ ‌). پس از شکل‌گیری گره و اوج‌گیری کشمکشهای مترتب بر آن، نوبت به بازگشایی گره می‌رسد. باتوجه به‌اینکه گره‌گشایی به نفع عاشق و معشوق یا به زیان آنها باشد، افسانه‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: افسانه‌هایی که سرانجام خوش، و آنهایی که پایانی فاجعه‌بار و تراژیک دارند. در دستۀ اول، عاشق و معشوق پس از تحمل سختیهای فراوان، سفرهای بسیار و رنجهای 
دیگر سرانجام به وصال هم می‌رسند که بخش غالب افسانه‌های عاشقانه از این نوع هستند. اما در دستۀ دوم، عاشق و معشوق به‌رغم تحمل همه‌گونه سختی نه فقط توفیق وصال نمی‌یابند، بلکه معمولاً جوان‌مرگ نیز می‌شوند. در چنین مواردی رقیب توانگر و قدرتمندی در راه عاشق قرار دارد. هرچند معشوق علاقۀ مفرطی به عاشق دارد، بنا به‌ علل گوناگون نمی‌تواند از چنبر قدرت رقیب توانگر خارج گردد و به همین سبب معمولاً اقدام به نابودی خود می‌کند. عاشق نیز وقتی از این موضوع آگاه می‌شود به سر خاک او می‌رود و به وسیله‌ای خود را از بین می‌برد. گاهی نیز هر دو با هم دست به خودکشی می‌زنند تا اسیر لشکر رقیب نشوند (رحمانیان، 229-233).
ویژگیهای افسانه‌های عاشقانۀ ایرانی:
1. اولین ویژگی افسانه‌های عاشقانۀ ایرانی را می‌توان به بن‌مایه‌های اصلی آنها مربوط دانست، که رایج‌ترین آنها عاشق ـ شدن غیابی است: شاهزاده‌ای با شنیدن وصف زیباییهای یک دختر یا به‌خواب دیدن او یا مشاهدۀ تصویر او، بر آن دختر عاشق می‌شود. معمولاً این دختر در جایی دوردست زندگی می‌کند که همین فاصلۀ جغرافیایی باعث تحرک افسانه می‌شود (ثمینی، 262).
2. فاصلۀ جغرافیایی عاشق و معشوق سفر عاشق را در پی دارد که خود سبب ویژگی دوم افسانه‌ها ست. سفر جزو جدایی‌ناپذیر همۀ افسانه‌های عاشقانۀ ایرانی است. در کتاب جامع الحکایات که مجموعه‌ای از 46 افسانۀ ایرانی است و در قرن 11 ق / 17 م گردآوری شده، بیش از 20 افسانۀ عاشقانه دارد و در همۀ آنها قهرمان افسانه برای رسیدن به معشوق از سرزمین پدری سفر می‌کند (برای مثال، نک‍ : حکایتهای 11، 14 و 31). برخی پژوهشگران وجود بن‌مایۀ سفر را در این افسانه‌ها به‌سبب وسعت زیاد سرزمین ایران دانسته‌اند که دوری عاشق و معشوق را طبیعی جلوه می‌دهد (ثمینی، 61-62).
3. در این افسانه‌ها، قهرمانان نقشی بسیار فعال و پرتحرک دارند. عاشق دست به هر کاری می‌زند تا به محبوب خود برسد؛ از پادشاهی، پدر و مادر و سرزمین خود چشم می‌‌پوشد و مسافرت می‌کند، می‌جنگد و به زندان می‌افتد تا به وصال برسد. به همان میزان که عـاشق در رسیدن به وصال هرگونه سختی را متحمل ـ می‌شود، معشوق نیز فعال است و برای تحقق هدفش به عاشق یاری می‌رساند؛ این یاری می‌تواند هم به‌صورت پشت‌پازدن به زندگی پرنازونعمتِ خانوادۀ پدری و انتخاب زندگی سخت توأم با فقر در کنار عاشق باشد و هم به‌شکل فرار از سرزمین پدری به همراه عاشق. کهن‌‌ترین روایتی که می‌توان از نمونۀ اول آورد، مربوط به «گشتاسب و کتایون» است. برای نمونۀ دوم نیز از افسانۀ حیدربیک و سمنبر می‌توان یاد کرد. براساس این افسانۀ مربـوط بـه دورۀ صفوی «حیـدر‌بیک»، یکی از فرماندهان شاه ـ عباس، عاشق دختر قاضی کشمیر می‌شود، به آنجا سفر می‌کند، با تلاش فراوان خود را به دختر می‌رساند، و دختر با او به ایران می‌گریزد؛ آنها در راه مجبور می‌شوند با سپاه پادشاه کشمیر بجنگند (برای اطلاعات بیشتر در این باره، نک‍ : ه‍ د، حیدربیک و سمنبر).
4. از دیگر ویژگیهای این افسانه‌ها وجود فراوان شعر در متن آنها ست. عاشق و معشوق ضمن شعرخوانی، علایق و عواطف خود را نسبت به‌ هم ابراز می‌کنند. عاشق و معشوق در مناجاتهای خود و در برخورد با سایر شخصیتها نیز کم‌وبیش از زبان شعر استفاده می‌کنند. افسانه‌های عزیز و نگار (علیخانی، جم‍ ‌) و مغول دختر (خزاعی، افسانه ... ، 13). از این دست افسانه‌ها ست.
5. وجود شخصیتی به نام دایه یا پیرزن، که نقش دلاله و واسطه را میان عاشق و معشوق دارد، از دیگر ویژگیهای این افسانه‌ها ست. کار اصلی آنها رساندن همه‌گونه اخبار، ازجمله پیام دلدادگان به یکدیگر بود ( فردوسی، 3 / 316-321). این شخصیت اگرچه در بیشتر افسانه‌ها و منظومه‌های عاشقانه ظاهر می‌شود، نقشش بسته به اهمیتی که در این یا آن افسانه برعهده دارد، کم‌وبیش متفاوت است.
مقایسۀ افسانه‌های عاشقانۀ شفاهی با منظومه‌های کتبی: عاشقانه‌سرایی در ادب کتبی ایرانی بسیار رایج بوده است، به‌طوری که ذوالفقاری 360 منظومۀ عاشقانه را شناسایی کرده است (ص 86). برخلاف ادبیات شفاهی، در ادبیات کتبی داستانهای با پایان فاجعه‌بار بیشتر مورد توجه شاعران بوده است که از آن میان می‌توان به لیلی و مجنون اشاره کرد. این داستان را نظامی در قرن 6 ق / 12 م به‌نظم کشید و تا قرن 13 ق / 19 م، 60 نظیره برای آن سروده شد. 
منظومه‌های با پایان فاجعه‌آمیز در ادب فارسی، به شدت تحت تأثیر ادبیات غنایی عرب، به‌ویژه داستانهای عاشقانۀ دورۀ جاهلی است. رفتار عاشق در این‌گونه داستانها بسیار انفعالی است. او پیش از آنکه تلاشی درخور برای رسیدن به معشوق انجام دهد، با خون‌سردی و انفعال شدید در انتظار وقوع حوادث می‌نشیند؛ با نخستین مشکلی که برایش پیش می‌‌آید، به گوشه‌ای پناه برده و در عوالم درونی خویش غوطه‌ور می‌شود؛ اگر مشکلات ادامه یابد، انفعال و انزوایش شدت می‌گیرد تا اینکه به مرگ او منجر می‌شود. نماد کامل چنین عشقهایی در عرب جاهلی، جوانان بنی عذره بودند؛ به همین سبب عشقهایی از این دست به عشق عذری معروف شده‌اند (رضی‌الدین، 139- 148). 
در منظومۀ لیلی و مجنون، پس از آنکه پدر لیلی به خواستگاری قیس جواب منفی می‌دهد، قیس سرگشتۀ بیابانها می‌شود. انفعال او در همان ابتدا به جایی می‌رسد که حتى خوب و بد را از هم تشخیص نمی‌دهد و شنیدن پند را درد و رنج می‌داند. این مایه از انفعال و خود را به دست حوادث سپردن مربوط به ابتدای داستان است و هنوز رقیب او یعنی ابن سلام بغدادی وارد ماجرا نشده است. پس از این، کار قیس (مجنون) به هم‌نشینی با حیوانات می‌کشد. در افسانه‌های عاشقانه معشوق نیز کاملاً منفعل است. افسانه‌های عاشقانۀ هزار و یک شب مربوط بـه عرب جاهلی هم همیـن ویژگیها را دارد (نک‍ : 3 / 204، 243-245). 

4. افسانه‌های واقع‌گرا

در اصطلاح «افسانه‌های واقع‌گرا» تناقضی وجود دارد، زیرا افسانه و افسانه‌پردازی موضوعی است که ظاهراً با واقعیت و واقع‌گرایی فاصله دارد؛ از همین‌رو، اصطلاح یادشده با اندکی تسامح به‌کار می‌رود. در میان افسانه‌های ملتهای جهان افسانه‌هایی هستند که نسبت به سایر افسانه‌ها، به زندگی مردم نزدیک‌‌ترند. این گونه افسانه‌ها در حوزۀ فرهنگ و تمدن ایرانی نیز رواج فراوانی دارند. ویژگی متمایزکنندۀ این افسانه‌ها ارتباطشان با زندگی و مناسبات اجتماعی انسانها ست. این افسانه‌ها در فهرست آرنه ‌ـ تامپسون با عنوان «قصه‌هایی مانند داستان کوتاه» تبویب شده و کدهای 850 تا 999 به آن اختصاص یافتـه است (نک‍‌ : ص 435 ff.). اولریش مارتسلف نیز در طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی، بخشی از آنها را ذیل همین عنوان تبویب کرده است (ص 161- 189). چنین عنوانی البته تا حد قابل توجهی با ساختار و موضوع این‌گونه افسانه هماهنگی دارد، زیرا بسیاری از آن، شرح و توصیف واقعی گوشه‌هایی از زندگی مردم دوره‌های گوناگون جامعۀ بشری و بیان تجربۀ آنها ست. این شرح و توصیفها در بسیاری از موارد یادآور داستانهایی است که واقع‌گرایان نخستین از زندگانی مردم نوشته‌اند. در ایران پژوهش قابل توجهی دربارۀ این‌گونه افسانه‌ها صورت نگرفته است. تنها اثر قابل استناد در این باره، مقالۀ «دربارۀ افسانه‌های عامیانه» تألیف عبدالحسین زرین‌کوب است. او به‌درستی در این باره می‌نویسد: «افسانه‌هایی هستند که جنبۀ واقع‌بینی و حقیقت‌گویی دارند و از آنچه در زندگی مردم پیش می‌آید و روی می‌دهد، البته با اغراق و مبالغه‌ای که درخور قصه‌گویی است، سخن می‌گویند». همو سپس موضوعهای مهم این افسانه‌ها را ذکر و آن‌گاه از آنها باعنوان «نمونۀ ساده و عامیانه‌ای» از «نوول» یا «داستان‌ کوتاه» یاد می‌کند (ص 294-300). پژوهشگران تاجیک از اصطلاحات «رئالی‌ـ معیشی» و «معیشی‌ـ نوولی» برای این‌گونه افسانه‌ها استفاده می‌کنند. (اسراری، 232). البته آنها افسانه‌های عاشقانه و خنده‌آور (فکاهی) را نیز در همین گروه قرار می‌دهند.
بن‌مایه‌های پربسامد در افسانه‌های واقع‌گرا: در افسانه‌های واقع‌گرا، بن‌مایه‌های فراوانی وجود دارد که برخی از آنها بدین قرار است: 
الف‌ـ‌ ستایش کار و کوشش برای به دست آوردن زندگی بهتر و مذمت تنبلی؛ مانند کد 901B آرنه ـ تامپسون (کسی که کار نمی‌کند، غذایی هم نباید بخورد) (ص 477-478) که در کد 986 نیز همین بن‌مایه تکرار شده است (نک‍ : ص 560). در این افسانه، وقتی که کوچک‌ترین دختر پادشاه، برخلاف دیگر خواهران به پدرش می‌گوید که هرکس خود مسئول سرنوشت خویش است، پادشاه برآشفته می‌شود و برای مجازاتش، او را به عقد تنبل‌ترین جوان کشور درمی‌آورد؛ دختر با زیرکی و هوشمندی، شوهر تنبل را وادار به کار و کوشش می‌کند و به سفرهای تجارتی می‌فرستد. سرانجام شوهر او در یکی از مسافرتها به گنجی دست می‌یابد؛ دختر کاخی زیباتر از کاخ پدرش می‌سازد و آوازۀ آن در همه‌جا می‌پیچد. پادشاه به آنجا می‌رود و دخترش را می‌شناسد. سپس ضمن ابراز ندامت از کار خود، سخنان او را تأیید می‌کند (امینی، 1 بب‍ ‌). تحسین کار و کوشش در این افسانه‌ها به اندازه‌ای است که حتى برخی قهرمانان، پادشاه را هم به فراگیری شغل و پیشه ترغیب می‌کنند؛ مانند کد 888A آرنه ـ تامپسون (ص 467؛ نیز نک‍ : مارتسلف، طبقه‌بندی، 169)، که در آن دختری که پادشاه عاشق او شده است، از شاه می‌خواهد تا پیشه‌ای یاد بگیرد. پادشاه ناگزیر حرفه‌ای می‌آموزد و همین بعداً او را از مرگ نجات می‌دهد (سادات، 26-27).
ب‌ـ بن‌مایۀ دیگری که در این افسانه‌ها رواج نسبتاً فراوانی دارد، تقدیر‌گرایی است. شاه عباس با همۀ توانایی و قدرت، هرچه‌ تلاش می‌کند تا زندگی کفاش فقیری را رونق دهد، نتیجه‌‌ای نمی‌گیرد (انجوی، تمثیل، 1 / 50-67). در افسانه‌ای دیگر قدرت بلامنازع سیاسی و اقتصادی در مقابل تقدیر تسلیم می‌شود: پادشاهی می‌شنود که برای پسر مرد فقیری در هنگام تولد، پیشگویی کرده‌اند که داماد شاه خواهد شد. شاه دست به هر ترفندی می‌زند که از این کار پیشگیری کند، اما موفق نمی‌شود (شکورزاده، 342 بب‍ ‍‌). او سرانجام می‌فهمد که با تقدیر نمی‌تواند مقابله کند. در این افسانه‌ها، جان کلام آن است که ثابت شود در این جهان کار به‌بخت است، به کوشش سخت نیست (زرین‌کوب، 294-300). 
تقدیر‌گرایی از دیرباز یکی از عناصر تشکیل‌دهندۀ اندیشۀ ایرانیان بوده است به‌طوری که بازتاب آن را در متون پهلوی و نیز افسانه‌ها و اساطیر کهن ایرانی می‌توان دید. آنچه سیاوش به پیران می‌گوید، ناظر بر همین اندیشه است: تو پیمان چنین داری و رای راست / ولیکن فلک را جز این است خواست (فردوسی، 2 / 311). با استناد به همین اعتقاد است که فردوسی می‌گوید: «نداند کسی چارۀ آسمان» (2 / 353). این اندیشه در داستانهای دیگر شاهنامه مانند داستان سهراب، خاقان چین، جنگ بزرگ کیخسرو و حتى بخش تاریخی آن نیز وجود دارد (نک‍ : کوریاناگی، 437 بب‍ ‍‌). 
این بن‌مایه که در شماری از افسانه‌ها تکرار می‌شود، با اندیشه‌هایی که در بند الف آورده شد، تناقض دارد. وجود و حضور هم‌زمان این عناصر متناقض، در سراسر تاریخ ایران به چشم می‌خورد. این پدیده دلایل مختلفی دارد که اهم آنها عبارت‌اند از: موقعیت جغرافیایی ایران که در طول سده‌ها همچون پل ارتباط شرق و غرب عمل می‌کرده است؛ تاخت و تازهای مستمر اقوام بیگانه که پس از مدتی در فرهنگ ایرانی مضمحل می‌شده‌اند؛ همزیستی گروههای قومی، زبانی و مذهبی متفاوت در فلات ایران که باعث تداخل این فرهنگها و در نتیجه آمیزش چنان افکار متناقضی می‌شده است.
ج‌ـ تأکید و اصرار بر استفاده از تجربۀ زندگی و به‌کارگیری پند بزرگان، همچون ابزاری مهم در حل مسائل و مشکلات زندگی؛ مانند کـد 910A آرنه ـ تامپسون (ص 480-481؛ نیز نک‍ : مارتسلف، طبقه‌بندی، 176) که جوانی حاصل زحمات چندین سالۀ خود را به پیرمردی می‌دهد و در مقابل، 3 پند از او می‌گیرد به‌گونه‌ای که این پندها زندگی او را از بنیان تغییر می‌دهند (نادری، نمونه‌ها، 410، 412؛ سادات، 26-27).
دـ مکر زنان نیز از بن‌مایه‌های نسبتاً رایج در این افسانه‌ها است. البته مفهوم مکر در چنین افسانه‌هایی بسیار گسترده و متنوع است که هم شامل نیرنگهایی می‌شود که برخی زنان به‌کار می‌گیرند تا دست به کارهای غیر اخلاقی بزنند و هم کیاست و زیرکی آنها را در بر می‌گیرد. بخش مهمی از افسانه‌های مکر زنان در ادبیات شفاهی، ناظر بر مفهوم اخیر مکر است. از این نظر زن در ادبیات شفاهی نسبت به ادبیات مکتوب شأن و منزلت بیشتری دارد. بسا اتفاق می‌افتد که یک بن‌مایه به دو صورت کاملاً متفاوت و متضاد در ادبیات مکتوب و شفاهی روایت می‌شود؛ مانند افسانۀ «سه زن مکار» یا «مرا یاد، ترا فراموش» (انجوی، قصه‌ها، 2 / 133-141). این افسانه در همۀ روایتهای شفاهی، ناظر بر کیاست و زیرکی و در عین حال عفت زنان و همچنین افشای لاف‌وگزاف برخی مردان است؛ اما در روایتهای کتبی نشان‌دهندۀ فسق و فجور زنان است، به‌طوری که در یک روایت از کام جویی زنان (ظهیری، 188-191) و در روایتی دیگر از بیان زردوستی آنها سخن گفته شده است (عضد، 226-230).
افسانه‌های واقع‌گرا در ادبیات کتبی فارسی: در ادبیات گذشتۀ فارسی به‌ویژه در کتابهایی مانند سیاست‌نامه، تحفة الملوک، طوطی‌نامه‌ها، سندبادنامه‌ها، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، آداب الحرب و الشجاعة، فرائد السلوک و فرج بعد از شدت نمونه‌های فراوانی از افسانه‌های واقع‌گرا وجود دارد. حتى در کتابهایی مانند مرزبان‌نامه، کلیله و دمنه و انوار سهیلی که اساس آنها بر افسانه‌های تمثیلی است، نمونه‌هایی از این دست افسانه‌ها را می‌توان مشاهده کرد، که ازجملۀ آنها ست: بازرگان و دوست دانا (مرزبان بن رستم، 1 / 109)؛ سه انباز راهزن (همو، 133)؛ دو شریک زیرک و ساده‌لوح ( کلیله، 117 بب‍ ؛ کاشفی، 152 بب‍ ‍‌)؛ شاه فیروز ( فرائد، 321)؛ زاهد و دزد جامه و بیان مخافت هوای نفس (کاشفی، 92 بب‍ ‌)؛ پیری که سوگند خورده بود که در هیچ تشییع جنازه‌ای شرکت نکند (تنوخی، 2 / 708- 716)؛ کفاش و اذان بی‌وقت (نظام‌الملک، 66- 78).

5. افسانه‌های خنده‌آور

 برخی پژوهشگران این‌گونه افسانه‌ها را در کنار افسانه‌های واقع‌گرا، طبقه‌بندی کرده‌اند (اسراری، 234-235). در این افسانه‌ها افراد کودن زنجیروار اعمالی انجام می‌دهند که باعث خندۀ مخاطب می‌شود. مثلاً در تیپ «پس چه بگویم» کد 1696 آرنـه ـ تـامپسون (ص 909)، فـردی را می‌فـرستند که از نمک‌فروش بپرسد آبگوشت چه میزان نمک لازم دارد. فروشنده می‌گوید: «یک مشت». فرد کودن برای فراموش نکردن پاسخ، «یک مشت» را زمزمه می‌کند. در راه به کشاورزان صاحب خرمن می‌رسد، آنها برداشت دیگری از تکرار «یک مشت» فرد کودن می‌کنند و کتکش می‌زنند و می‌گویند باید جملۀ «خدا زیاد کند» را تکرار کند. او همین کار را می‌کند تا به مراسم ختمی می‌رسد؛ آنها نیز او را کتک می‌زنند و جملۀ دیگری به او یاد می‌دهند ... و این ماجرا همچنان ادامه می‌یابد (همایونی، 125-130؛ الول‌ساتن، توپوزقلی ... ، 247). 
در برخی از این افسانه‌ها، مناسبات اجتماعی یا برخی از نمادهای جامعه مورد تمسخر قرار می‌گیرند. دربارۀ این افسانه‌ها تاکنون فقط یک پژوهش در میان فارسی‌زبانان توسط فولکلورشناس تاجیک، داداجان عابدُف صورت گرفته و در 1978م، در دوشنبه چاپ شده است. او ضمن بیان ویژگیهای این گونۀ ادبی، برخی از آنها را هم تحلیل کرده است. شاید یکی از عللی که پژوهش‌ چندانی دربارۀ این افسانه‌ها صورت نگرفته است، شباهت آنها با گونه‌ای دیگر از نثر شفاهی، یعنی لطیفه‌ها، باشد. در فهرست آرنه‌ ـ تامپسون نیز کد 1200-1349 به افسانه‌های خنده‌آور و لطیفه‌ها اختصاص یافته است (نک‍ : ص 623-697)، در صورتی که این دو گونه با هم تفاوتهای جدی دارند. 
برای شناخت دقیق افسانه‌های خنده‌آور توضیحی مختصر دربارۀ این تفاوتها ضروری است: افسانۀ خنده‌آور مانند سایر افسانه‌ها ساختار معینی دارد که براساس کنش آدمها و عناصر این نوع افسانه شکل می‌گیرد، در صورتی که لطیفه بر گفت‌وگوی آدمهای آن استوار است؛ تعداد آدمها در افسانۀ خنده‌آور نسبت به لطیفه، بیشتر و این افسانه از نظر حجم نیز بلندتر از لطیفه است؛ افسانۀ خنده‌‌آور برخلاف لطیفه می‌تواند حوادث متعددی داشته باشد و در هر حادثه نیز با خنده همراه باشد، در حالی که لطیفه فقط در پایان، باعث خنده می‌شود؛ لطیفه بر یک حادثۀ معین یا یک جنبۀ معین از شخصیت موردنظر متمرکز می‌شود و از پرداختن به حوادث مختلف و جنبه‌های متعدد، آگاهانه پرهیز می‌کند، حال آنکه افسانۀ خنده‌آور این‌گونه نیست.

مآخذ

آزاده، حسین، قصه‌های فارسی، به‌کوشش عباس مخبر، تهران، 1380ش؛ ارجی، علی‌اصغر، افسانه‌های قوچان، به کوشش حمیدرضا خزاعی، مشهد، 1385 ش؛ اسماعیلی، حسین، مقدمه بر ابومسلم‌نامۀ طرطوسی، تهران، 1380 ش؛ الول ساتن، ل. پ.، توپوزقلی‌میرزا، به‌کوشش احمد وکیلیان و دیگران، تهران، 1386 ش؛ همو، قصه‌های مشدی گلین‌خانم، به‌کوشش اولریش مارتسلف و دیگران، تهران، 1374 ش؛ امینی، امیرقلی، سی‌افسانه از افسانه‌های محلی اصفهان، تهران، 1339 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، 1357 ش؛ همو، قصه‌های ایرانی، تهران، 1352- 1353 ش؛ همو، گل به صنوبر چه کرد، تهران، 1357- 1359 ش؛ اوئنز، لیلی، قصه‌ها و افسانه‌های برادران گریم، ترجمۀ حسن اکبریان طبری، تهران، 1383 ش؛ ایوبیان، عبیدالله، «چریکۀ کردی»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، تبریز، 1340 ش، س 13، شم‍ 2؛ بتلهایم، برونو، کودکان به قصه نیاز دارند، ترجمۀ کمال بهروزکیا، تهران، 1384 ش؛ بدره‌ای، فریدون، مقدمه بر ریشه‌های تاریخی قصه‌های پریان (نک‍ : هم‍ ، پراپ)؛ برتلس، ی. ا.، نظامی شاعر بزرگ آذربایجان، ترجمۀ حسین محمدزادۀ صدیق، تهران، 1355 ش؛ برهان قاطع؛ بصاری، طلعت، چهرۀ شیرین، اهواز، 1350 ش؛ بلوا، فرانسوادو، برزوی طبیب و منشأ کلیله و دمنه، ترجمۀ صادق سجادی، تهران، 1382 ش؛ بویس، مری، «گوسان پارتی و سنت نوازندگی در ایران»، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، بررسی و تحقیق (مجموعه مقالات)، به‌کوشش محسن باقرزاده، تهران، 1369 ش؛ بیهقی، حسین‌علی، چهل افسانۀ خراسانی، تهران، 1380 ش؛ پراپ، ولادیمیر، ریخت‌شناسی قصه‌های پریان، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران، 1368 ش؛ همو، ریشه‌های تاریخی قصه‌های پریان، ترجمۀ همو، تهران، 1371 ش؛ پزشکیان، محسن، قصه‌های مردم کازرون، به کوشش عبدالنبی سلامی، تهران، 1383 ش؛ پلووسکی، آ.، دنیای قصه‌گویی، ترجمۀ محمدابراهیم اقلیدی، تهران، 1364 ش؛ پوراحمد جکتاجی، محمدتقی، افسانه‌های گیلان، تهران، 1380 ش؛ پورنامداریان، تقی، رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی، تهران، 1364 ش؛ تاکه‌هارا، شین و احمد وکیلیان، افسانه‌های ایرانی به روایت دیروز و امروز، تهران، 1381 ش؛ تسکین شیرازی، یعقوب، فلک‌نازنامه، تهران، 1382 ش؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به‌کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1378 ش؛ تقوی، محمد، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، تهران، 1376 ش؛ تنوخی، محسّن، فرج بعد از شدت، ترجمۀ حسین بن اسعد دهستانی، به‌کوشش اسماعیل حاکمی، تهران، 1360 ش؛ ثغری، عماد، طوطی‌نامه (جواهر الاسمار)، به کوشش شمس‌الدین آل احمد، تهران، 1385 ش؛ ثمینی، نغمه، کتاب عشق و شعبده، تهران، 1379 ش؛ جامع الحکایات، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ آستان قدس رضوی، شم‍ 191؛ جعفری (قنواتی)، محمد، دو روایت از سلیم جواهری، تهران، 1387 ش؛ همو، روایتهای شفاهی هزار و یک شب، تهران، 1384 ش؛ همو، قصه‌ها و افسانه‌هایی از گوشه و کنار ایران، تهران، 1386 ش؛ چادویک، ه‍ . مونرو و ن. کرشاو چادویک، رشد ادبیات، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران، 1376 ش؛ حافظی، غلامرضا، «زال اسطورۀ خرد ایران‌زمین»، شاهنامه‌پژوهی، به‌کوشش محمدرضا راشد محصل، مشهد، 1385 ش؛ حسن‌زاده، علیرضا، افسانۀ زندگان، تهران، 1381 ش؛ حمیدیان، سعید، درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی، تهران، 1372 ش؛ خالقی‌مطلق، جلال، «مطالعات حماسی»، سیمرغ، تهران، 1357 ش، شم‍ 5؛ خدیش، پگاه، «نظامهای رده‌بندی قصه‌های عامیانه»، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، 1387 ش، س 7، شم‍ 26؛ خزاعی، حمیدرضا، افسانۀ شعرها، مشهد، 1385 ش؛ همو، افسانه‌های خراسان، مشهد، 1378 -1381 ش؛ داستانهای بیدپای ( کلیله و دمنه)، ترجمۀ محمد بن عبدالله بخاری، به‌کوشش پرویز خانلری و محمد روشن، تهران، 1361 ش؛ درویشیان، علی‌اشرف، افسانه‌ها، نمایشنامه‌ها و بازیهای کردی، تهران، 1366 ش؛ ذوالفقـاری، حسن، منظومـه‌های عـاشقـانۀ ادب فارسی، تهران، 1382 ش؛ رحمانی، روشن، افسانه‌هـای دری، تهران، 1374 ش؛ رحمانیان، داریوش، افسانه‌های لری، تهران، 1379 ش؛ رزمجو، حسین، انواع ادبی، مشهد، 1382 ش؛ رضوی نعمت‌اللٰهی، شمس‌السادات، افسانه‌های کرمان، تهران، 1385 ش؛ رضی‌الدین نیشابوری، محمد، «مکارم اخلاق»، دو رساله در اخلاق، به‌کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1341 ش؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، «دربارۀ افسانه‌های عامیانه»، سخن، تهران، 1334 ش، شم‍ 4؛ زنگنه، زهره، «گفت‌وگویی با شکوفۀ تقی در باب روان‌درمانی از راه قصه»، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، 1386 ش، س 6، شم‍ 23؛ سادات اشکوری، کاظم، افسانه‌های اشکوربالا، تهران، 1352 ش؛ ستاری، جلال، افسون شهرزاد، تهران، 1368 ش؛ همو، مقدمه بر زبان رمزی قصه‌های پریوارِ لوفلر ـ دلاشو، تهران، 1366 ش؛ سرمد، غلامعلی، روزی بود، روزگاری بود، تهران، 1382 ش؛ سفیدگر شهانقی، حمید، «عبارات آغازین و پایانی افسانه‌های آذربایجان»، مجموعۀ مقالات نخستین همایش ملی ایران‌شناسی (مردم‌شناسی و فرهنگ عامه)، تهران، 1383 ش؛ سنایی، حدیقة الحقیقة، به‌کوشش مدرس رضوی، تهران، 1368 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شمیسا، سیروس، انواع ادبی، تهران، 1370 ش؛ صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، تهران، 1363 ش؛ همو، گنج سخن، تهران، 1339 ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به‌کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ ظهیری سمرقندی، محمد، سندبادنامه، به کوشش محمدباقر کمال‌الدینی، تهران، 1381 ش؛ عضد یزدی، شمس‌الدین، سندبادنامۀ منظوم، به‌کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1381 ش؛ علیخانی، یوسف، عزیز و نگار، تهران، 1381 ش؛ عوفی، محمد، جوامع الحکایات، به‌کوشش امیر بانو مصفا و مظاهر مصفا، تهران، 1353 ش؛ فخرالدین اسعد گرگانی، ویس و رامین، به‌کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1338 ش؛ فرائد السلوک، به‌کوشش نورانی وصال و غلامرضا افراسیابی، تهران، 1368 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، قصه‌های مردم فارس، تهران، 1349 ش؛ فلاح، نادعلی، اوسنه‌های مازنی، آمل، 1382 ش؛ کاشفی، حسین، انوار سهیلی، تهران، 1362ش؛ کالوینو، ا.، شش یادداشت برای هزارۀ بعدی، ترجمۀ لیلی گلستان، تهران، 1375 ش؛ کلیله و دمنه، ترجمۀ نصرالله منشی، به‌کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1345 ش؛ کوریاناگی، ت.، «اعتقاد فردوسی به سرنوشت در شاهنامه»، فردوسی و شاهنامه، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1370 ش؛ کیا، خجسته، قهرمانان بادپا در قصه‌ها و نمایشهای ایرانی، تهران، 1375 ش؛ کیخا مقدم، احمد، افسانه‌های کهن نیمروز، زاهدان، 1385 ش؛ گری، ج. ا. ب.، قصه‌ها و افسانه‌های مردم هند، ترجمۀ ابراهیم اقلیدی، تهران، 1383 ش؛ لاریمر، د. ل.، فرهنگ مردم کرمان، به‌کوشش فریدون وهمن، تهران، 1353 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، تهران، 1349 ش؛ مارتسلف، اولریش، طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ همو، «قصه‌های عامیانه در مثنوی مولوی»، ترجمۀ مسعود صادقی، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، 1381 ش، س 1، شم‍ 3، 4؛ مجتبائی، فتح‌الله، «داستانهای هندی در ادبیات فارسی»، یکی قطره باران، به‌کوشش احمد تفضلی، تهران، 1370 ش؛ محجوب، محمدجعفر، دربارۀ کلیله و دمنه، تهران، 1349 ش؛ مختاری، محمد، اسطورۀ زال، تهران، 1369 ش؛ مرزبان‌ بن رستم، مرزبان نامه، ترجمۀ سعدالدین وراوینی، به‌کوشش محمد روشن، تهران، 1355 ش؛ مولر گوگنبول، فریتس، افسانه‌های مردم سوئیس، ترجمۀ مجتبى عبدالله‌نژاد، تهران، 1381 ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به‌کوشش نیکلسن، تهران، 1382 ش؛ مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ مید، مارگارت، آدمیان و سرزمینها، ترجمۀ علی‌اصغر بهرامی، تهران، 1382 ش؛ میرصادقی، جمال و میمنت میرصادقی، واژه‌نامۀ هنر داستان‌نویسی، تهران، 1388 ش؛ میرکاظمی، حسین، افسانه‌های شمال، تهران، 1372 ش؛ میهن‌دوست، محسن، اوسنه‌های خواب، تهران، 1380 ش؛ همو، سمندر چل گیس، تهران، 1352 ش؛ همو، سنت‌شکن، تهران، 1378 ش؛ نادری، افشین، نمونه‌هایی از قصه‌های مردم ایران، تهران، 1383ش؛ همو و سعید موحدی، شـوقـات، تهـران، 1380 ش؛ نظام‌الملک، حسـن، سیــرالمـلـوک (سیـاست‌نـامـه)،به‌کوشـش هیوبرت دارک، تهـران، 1347 ش؛ نظامی‌گنجوی، خسرو و شیرین، به‌کوشش وحید دستگردی، تهران، 1335 ش؛ وراوینی، سعدالدین، مقدمه بر مرزبان‌نامه (نک‍ : هم‍ ، مرزبان بن رستم)؛ وکیلیان، احمد، تمثیل و مثل، تهران، 1387 ش؛ همو، قصه‌های مردم، تهران، 1379 ش؛ همو و خسرو صالحی، حضرت علی(ع) در قصه‌های عامیانه، تهران، 1380 ش؛ هزارویک شب، ترجمه از الف لیلة ‌و لیله، به‌کوشش محمد رمضانی، تهران، 1315- 1316 ش؛ همایونی، صادق، افسانه‌های ایرانی، شیراز، 1372 ش؛ هنری، مرتضى، اوسونگون، تهران، 1352ش؛ نیز:

Aarne, A. and S. Thompson., The Types of International Folktales, Helsinki, 2004; Afandiev, P., Adabiat Shifahi Khalg Azarbijan, Baku, 1992; Asrari, V. and R. Amonov, Ejodioti Dakhanaki Khalki Tochic, Dushanbe, 1980; Cuddon, J. A., A Dictionary of Literary Terms, Penguin Books, 1984.

محمدجعفری (قنواتی)

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: