اجاق
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 7 بهمن 1398
https://cgie.org.ir/Fa/article/238317/اجاق
جمعه 19 اردیبهشت 1404
چاپ شده
1
در چادر ترکمنها اجاق در کنار در ورودی قرار دارد که هم برای گرم کردن و هم برای پختوپز از آن استفاده میشود (اعظمیراد، 77). در آلاچیقهای عشایر منطقۀ سبلان محل اجاق حد فاصل میان در و مرکز چادر است (محسنزاده، 75). در ارتفاعات تالش برای پخت و پز و گرم کردن داخل پوری ــ مساکن موقت از جنس شاخه و برگ درختان ــ یک اجاق میسازند (سلیمیمؤید، معماری، 1 / 182). محل قرارگیری اجاق در داخل پوری را «کیه» مینامند (همو، «معماری»، شم 3، ص 23)؛ کیه در وسط پوری قرار دارد. در میان کردان قوچان، اجاق را در وسط چادر و متمایل به در ورودی قرار میدهند (پورکریم، همان، 26). در روستای سما در شهرستان نوشهر استان مازندران اجاق را هم در اتاق برای زمستان و هم در ایوان برای تابستان جهت پختوپز میسازند (همو، «دهکدۀ سما»، 33). در مطبخ ساکنان ده سلم در شهرستان نهبندان، اجاق یا «کورُش» در مقابل تنور قرار دارد (زمانی، 36).
عشایر منطقۀ سیرجان خاک و گل اجاق را برای درمان امراض به کار میبرند (بختیاری، علیاکبر، 313). در روستای صومعه زرین نزدیک شهرستان سراب بیماران را به اجاق پیر میبرند تا شفا یابند (فلسفی و سپهرفر، 61). در شاهرود و استهبان با خاکستر اجاق گل درست میکنند و برای رفع سردرد به سر بیمار میمالند (حسنی، مردمنگاری ... شاهرود، 352؛ ثابت قدم، مردمنگاری ... استهبان، 211). در شهرستان خلخال دوده و سیاهی اجاق را برای درمان سردرد به پیشانی میمالند (فلسفی و دیگران، مردم نگاری ... خلخال، 208، 212). در لنگرود سیر را با پوست زیر خاکستر اجاق قرار میدهند تا کمی داغ شود، بعد آن را آغشته به عسل کرده، برای تسکین گوشدرد روی لالۀ گوش بچه میگذارند (پژوهش، 125). در روستای ماهنشان در استان زنجان اگر کودکی دچار لکنتزبان شود، او را به اجاق روستا میبرند و طوافش میدهند تا لکنت او برطرف شود (اشجع، 30).در شهرستان اهر برای درمان برفک دهان کودک، بچه را به نزد زنانی میبرند که صاحب اجاق برفک هستند. این افراد کودک را 3 روز متوالی از دهانۀ تنور نسبتاً گرم داخل، و از قسمت هواکش آن خارج میکنند تا دانههای برفک در این 3 روز ناپدید شود؛ سپس به اندازۀ یک سکۀ کوچک از پشت پیراهن کودک را بریده و میسوزانند و خاکستر آن را به 7 بند (شامل پیشانی، مچ دستها و پاها، دور گردن و روی سینه) کودک میمالند (فلسفی و ابوالفتحی، 258). در روستای مریان تالش برای رفع خشکی صورت، بیمار را نزد فرد صاحب اجاق میبرند و صاحب اجاق با زغال بر روی صورت بیمار دایره کشیده، داخل آن علامت ضربدر (×) میگذارد. مردم بر این باورند که با این کار خشکی از صورت بیمار میرود (سلیمیمؤید، معماری، 1 / 136-137). در شهرستان آبدانان نیز برای رفع خشکی صورت خاک سوختۀ بستر اجاق را برداشته، میکوبند تا گرد نرمی شود؛ سپس با اضافه کردن مقداری آب به آن، گل درست میکنند و به پوست صورت میمالند (همو و دامیار، 2 / 189). در لنگرود برای تقویت قلب، سیبزمینی را زیر خاکستر اجاق میپزند و به مدت 90 روز به بیمار میدهند (پژوهش، 122).در سیرجان زن زائو نباید تا 40 روز نزدیک آتش برود و کنار اجاق بنشیند، چون «بند یرقان» او پاره میشود (بختیاری، علیاکبر، 284، 285). در روستای ایری بوجاق شهرستان اهر، بیمار مبتلا به یرقان را به اجاق ساریلیق میبرند و بعد از طواف اجاق مقداری مهرۀ زرد را ساییده به بیمار میخورانند تا بهبود یابد (فلسفی و ابوالفتحی، 254). در روستای نهند و مناطق عشایری شهرستان هریس آذربایجان شرقی بیمار را نزد درمانگران موسوم به اجاق میبرند، و درمانگر سیلی محکمی به صورت بیمار میزند تا بهبود یابد (همو و دیگران، مردمنگاری ... هریس، 305). در روستای سفیدکمر شهرستان ایجرود زنجان برای درمان یرقان، کودک را نزد افرادی با عنوان اجاق یا «صاحب اجاق» میبرند تا او سیلی به صورت کودک بزند تا رنگ صورت کودک برگردد (عبداللهپور و بهرامی، 345).در اردبیل برای درمان اسهال، بیمار را به اجاق «نیاز» میبردند و بندهای کودک را میگرفتند و به گردن کودک نخی از پشم شتر به رنگ زرد و سفید میبستند و همان شخصی که کار بند گرفتن را به عهده داشت، با خاک امامزاده گل درست میکرد و با آن کام کودک را برمیداشت؛ سپس بندهای او را از ناحیۀ پیشانی، روی دستها و پس گردن با گِل میپوشاند تا بهبود یابد. گاهی نیز دهان کودک را با پیشبند یا کلاهش تمیز میکردند و آن را روز شنبه یا چهارشنبه زیر سنگی در حیاط قرار میدادند و با خود عهد میکردند تا شنبه یا چهارشنبۀ هفتهای که در پیش است، اگر کودک بهبود یافت، او را دوباره به اجاق «نیاز» ببرند. در صورتی که کودک بهبود مییافت او را به اجاق «نیاز» میبردند و بندهای وی را میگرفتند. در برخی موارد کودک را به اجاق روستای سوما برده، دو نوار پارچه را به هم گره زده تاب میدادند، سپس گوشهای از آن را روی شعلۀ چراغ گرفته، شعلهور میکردند، آنگاه به رستنگاه مو در پیشانی کودک میزدند (سپهرفر و دیگران، 209).در اردبیل برای درمان سیاهسرفه اگر بیمار کودک باشد، او را به اجاق امام جمعۀ شهر میبرند، مقداری نیل روی مقبره میریزند و با خاک تربت مخلوط میکنند، بعد با آن کام کودک را برمیدارند (مقداری به کام کودک میمالند) و کمی هم به روی پیشانی و دستهای کودک میمالند (همان، 203-204). در گیلان برای درمان تب نوبه، معجونی از خاکستر اجاق، سبزیخوردن، نان خشک و جز آنها تهیه و تجویز میکنند (افشار، 619). در شهر اردبیل برای درمان بیماری گری مقداری از خاک اجاق سید را روی موضع میریزند (وجدانیفر، 331).در روستای نصیرآباد خلخال مارگزیده را به روستای بانلو به خانهای معروف به اجاق میبرند (فلسفی و دیگران، مردمنگاری ... خلخال، 216). سابقاً در آذربایجان شرقی و مشکینشهر مارگزیده را به اجاق میبردند و باور داشتند که مار هم به اجاق میرود و اگر مار زودتر از مارگزیده به اجاق برسد، مارگزیده میمیرد (همو و سپهرفر، 62). در مشکینشهر اگر کسی را سگ گاز میگرفت، او را به اجاق میبردند و نان فطیر (نوعی نان محلی) نذر میکردند (فلسفی و سپهرفر، همانجا). در آذربایجان شرقی هر کس دچار بیماری هاری شود، او را جلو اجاق میبرند تا خوب شود، در غیر این صورت، روی سرش خاکستر میریزند (افشار، همانجا).در آبدانان افراد نازا را اصطلاحاً «وجاقکور» مینامند (سلیمیمؤید و دامیار، 3 / 432). در روستای دماب در استان چهارمحال و بختیاری برای درمان زن نازا و مرد عقیم مقداری از خاک اجاق حاج سیدرضا را به دهان میگذاشتند تا بچهدار شوند (میرزایی، 350). در مشکینشهر زنان نازا نذر اجاق داشی (پیر) میکردند تا صاحب اولاد شوند (فلسفی و سپهرفر، 65). در روستای ماهنشان زنجان اگر زنی نازا بود، او را به اجاق روستا میبردند و چای و نان به نیت حضرت علی (ع) پخش میکردند. برخی نیز پارچه به اجاق نذر کرده، آن را به اجاق گره میزنند، یا اینکه گهوارهای با عروسک چوبی را به اجاق برده، به جای بچه آن را تاب میدهند (اشجع، 29، 30).در روستای دماب برای درمان سختزایی، شجرهنامۀ حاج سید رضا (صاحب اجاق) را گرفته بالای سر زائو میبردند و زیر شجرهنامه اسم نوزاد را اضافه میکردند. برخی نیز از خانۀ صاحب اجاق پنجۀ مریم (ه م) گرفته، آن را بالای سر زائو در آب میانداختند (میرزایی، همانجا). در استان اردبیل جهت درمان بیماریهای روانی اسپند دود میکنند و بیمار را به اجاق (مقبرۀ پیران) میبرند (قلیپور و دیگران، انسان ... ، 78). در روستای چدرویۀ جهرم، بیماران را کنار اجاق خانوادهای که صاحب اجاق بوده، میبرند و از غذای آن خانواده به او میخورانند تا شفا یابد (عزیزی، 70). در روستای جن قشلاقی شهرستان اردبیل بیمار را به اجاقهای «کوپلا» و «پرگوش» در حاشیۀ روستا میبرند (سپهرفر و دیگران، 201).در روستای اسمعلیکندی اردبیل برای درمان جنزدگی، سنگهای اجاق را به رودخانه میاندازند (قلیپور، همان، 74). در روستای ایری بوجاق شهرستان اهر، آلزده را به جایی که در آن اجاقی به نام «اجاق هال» (آل) قرار دارد، میبرند و یک روسری را دور اجاق طواف داده، به گردن زائو میبندند (فلسفی و ابوالفتحی، 310). در کوهپایۀ تالش مرکزی، برای رفع چشمزخم از دامها، چوپان نزد صاحب اجاق میرود و صاحب اجاق 3 مرتبه، 3 قطعه زغال گداخته شده را به نوبت در آب میاندازد و در نهایت اورادی خوانده، در زغالها میدمد و چوپان آب را میبرد و روی دامها میپاشد (سلیمیمؤید، تالش، 2 / 324).
اجاق به عنوان کانون و مرکز زندگی در خانهها در مراسم مربوط به عزا و عروسی نقش دارد. مثلاً در بسیاری از مناطق ایران هنگام بردن عروس به خانۀ شوهر، او را به دور اجاق یا حوض چندبار میگردانند.
با توجه به اینکه آتش و آب، اساس هستی و جانمایۀ زندگی، باروری، پایندگی و ایمنیاند، گرداندن عروس دور اجاق یا گرد چاه و حوض نشان از اهمیت این عناصر دارد (اسدیان، 96). مردم ایل پاپی لرستان قبل از حرکت عروس، او را 7 بار به دور تژگاه خانۀ پدر میگردانند و با گفتن «قهر و نازت برای خانۀ پدر ــ خیرت برای خانۀ شوهر» او را آماده برای رفتن به خانۀ شوهر میکنند. همچنین پس از مرگ مرد و بزرگ خانواده در اجاق آب میریزند (رخشا، 211، 268). وقتی دختر بختیاری به خانۀ بخت میرود، قبل از رفتن 3 بار به دور اجاق پدر میگردد و انگشتی از خاکستر اجاق را به دهان میگذارد تا خوشبخت شود (طبیبی، 137). در طایفۀ ناوکی از ایل بچاقچی سیرجان در مراسم عروسی، نان و پنیر در بقچه گذاشته، به کمر عروس میبندند، با نیت اینکه عروس برکت به خانۀ داماد ببرد. در همین حال زنها، همصدا اشعاری با آهنگ مخصوص میخوانند: نونی ببند به کمرت / ببوس اجاق پدرت / الان میآن میبرنت. در بین عشایر بافت کرمان مخصوصاً 14 تیرۀ افشار، در مراسم عروسی رسم بر این بود که اجاقی بر بالای تپهای میساختند و در آن آتش میافروختند. داماد در کنار اجاق لباسش را عوض میکرد، سپس عروس و داماد چند دور گرد اجاق میگشتند، آنگاه به خانۀ خود میرفتند (بختیاری، علیاکبر، 311-313). در غالب نقاط برای افزایش خیر و برکت، عروس را به دور اجاق یا تنور طواف میدهند، ولی در شهرستان لنگرود عروس را بر گرد سفرۀ نان، و چاه آب خانه طواف میدهند (ابوالفتحی، 444). در شهر خمین وسط حیاط خانۀ داماد آتش روشن میکنند و عروس و داماد 3 بار برگرد آن طواف میکنند. در روستای دره شور علاوه بر آتش یک طشت آب نیز میگذارند که عروس پس از 3 بار طواف به دور آتش، با پا ضربهای به طشت میزند تا طشت برگشته و آب آن کاملاً خالی شود (حسنی، مردم نگاری ... خمین، 278- 279). در محسنآباد شهرستان آشتیان، عروس قبل از ترک خانۀ پدری به دور کرسی یا چالۀ آن میگردد (همو، مردمنگاری ... آشتیان، 271). در شهرستان ابهر در شب عروسی، قبل از آنکه عروس برای آخرین بار از خانه بیرون برود، پدر عروس دست او را میگیرد و 7 بار به دور تنور یا اجاق خانه میچرخاند (عبداللهپور، 552). عشایر منطقۀ فیروزآباد فارس، هنگام بردن عروس او را 3 بار دور اجاق خانۀ پدری طواف میدهند و عروس به علت تقدس اجاق، آن را میبوسد (ثابتقدم، مردمنگاری ... فیروزآباد، 291، 296). در شهرستان نورآباد لرستان هنگام بردن عروس، برادر یا پدر او دست عروس را میگیرد و به دور آتشدان خانه موسوم به گُوَر طواف میدهد و عروس از روی عقدنامۀ خود عبور میکند (رشیدی مفرد، 2 / 451-453). در شهرستان الشتر عقدنامه (نکانومه / نکاحنامه) را کنار آتشدان خانه (گُیَر) میگذارند، و عروس 3 بار از روی آن عبور کرده، به دور آتشدان طواف میکند، به نیت اینکه مهر و گرمای زندگی بین او و همسرش افزایش یابد (فرزین، 212). در روستای حاجیآباد و بشنه از توابع شهرستان نیریز مرسوم است که پس از صرف شام، پدر و برادر عروس دست عروس را میگیرند و او را به دور اجاق خانه طواف میدهند و همزمان میخوانند: عروس که کردم خبرت / ببوس اجاق پدرت (قلیپور و دیگران، مردمنگاری ... نیریز، 2 / 526). در روستای چناره از توابع کرمانشاه، مادر عروس قرص نانی را به همراه سر کلهقند روی شال یا پارچهای میگذارد و به دست برادر داماد میدهد. او نیز 3 بار بسته را دور اجاق خانۀ پدر عروس طواف میدهد و به کمر عروس میبندد، آنگاه او را از زیر قرآن عبور میدهند و عروس راهی خانۀ شوهر میشود و در نهایت داماد شال را از کمر عروس باز میکند (جواهری، 290). در روستاهای اسماعیلآباد، خافتر، و شهر باب انار چنگال و بسیاری از نقاط شهرستان جهرم، پدر عروس نان و خرما به کمر عروس میبندد و عروس را 3 بار دور اجاق خانهاش طواف میدهد. آنگاه عروس رو به قبله میایستد و اجاق را میبوسد. مردم بر این باورند عروس با این کار خیر و برکت به خانۀ داماد میبرد (عزیزی، 311). قشقاییها وقتی میخواهند عروس را به خانۀ داماد ببرند، نخست 3 بار او را دور اجاق خانۀ پدر میگردانند و سپس دختر انگشتی از خاکستر اجاق، به دهان میگذارد تا بدین وسیله از زحمات پدر قدرشناسی و تشکر کند (کسبیان، 25). در بین لرکیها هنگام خداحافظی عروس، در وسط حیاط یا جلوی چادر خانۀ پدر دختر، تاوۀ نانپزی قرار میدهند که این تاوه به منزلۀ اجاق پدر است و باید از اجاق پدر خداحافظی کند؛ سپس عروس را 3 بار دور اجاق پدر میچرخانند و رو به قبله مینشانند و دختر اجاق پدر را میبوسد (فاطمی، 59).
پس از خاکسپاری مرده، بازماندگان تا مدتی خود غذا نمیپزند و خویشان و اقوام از آنان پذیرایی میکنند. در لرستان عزاداران تا 3 شبانه روز دست به پختوپز نمیزنند و اجاق خانه را روشن نمیکنند و مهمانِ خویشان و دوستانِ نزدیک هستند. گاه صاحب عزا با آب، اجاق خانه را خاموش میکند که به آن «آوبیه دِتَژْگاش» (یعنی آب به اجاقش ریخته شده = عزیز و صاحب خانه از میان رفته است) میگویند (اسدیان، 125، 126). مردم در شهر اردبیل شب پنجشنبه حتماً غذا درست میکنند، چون معتقدند روح اموات در این روز آزاد است و هر مردهای به خانۀ خود میآید. هنگام غذا پختن وقتی که نمک را اضافه میکنند، نام اموات خود را به زبان میآورند و بر آنها رحمت میفرستند و میگویند اگر مردهای در این اجاق چشم داشته باشد بیاید، و شاد برود (وجدانی فر، 799). در آبدانان اگر مرده صاحب فرزند ذکور نباشد، پس از مرگش آب در اجاق او میریزند (سلیمیمؤید و دامیار، 3 / 478).
سوختهچالیهای سیرجان گوسفندان نذری خود را به کنار اجاق نوروز علی برده، ذبح میکنند. مردم ایل قرائی نیز برای اجاق حاج امیر بیگ قربانی نذر کرده، در کنار اجاق نذر خود را ادا میکنند (بختیاری، علیاکبر، 312).
در روستای تنگ چنار شهرستان مهریز، شب اول اسفند ماه آش گندم میپزند، زیرا بر این باورند که اگر آش نخورند، پیرزنی در اجاق خانۀ آنها ادرار خواهد کرد (جانباللٰهی و کاسب، 126). همچنین در شهر مشکان از توابع نیریز یک ماه قبل از عید نوروز (اول اسفند ماه) آشی به نام «پیرزن» میپزند و به مدت یک شب آن را روی اجاق میگذارند، صبح اهل خانه آش را میخورند و یا به همسایگان میدهند. آنان بر این باورند که پیرزن شبهنگام به خانۀ آنان سر میزند و اگر آش روی اجاق آنها نباشد، داخل اجاق استفراغ میکند و این عمل پیرزن باعث میشود خیر و برکت از آن خانه برود (قلیپور و دیگران، مردمنگاری ... نیریز، 2 / 558). در اقلید فارس مرسوم است که شب اول اسفند ماه هر سال هلیم بپزند. بنابر باور آنها اگر هلیم نپزند، گربه در اجاق آنها ادرار میکند و باعث نکبت و بدبختی خانوادۀ آنها میشود. هلیم شب تا صبح بر روی اجاق میماند (ثابتقدم، مردم نگاری ... اقلید، 406-407).
در شهرستان کوهبنان کرمان، روز چهلم بهار مطابق با نهم اردیبهشت، زمان شیردوشی و کرهگیری و تولید لبنیات است. در این روز غالباً گوسفندی را قربانی و گوشت آن را بین دیگران تقسیم میکنند و برای دور ماندن از چشم بد به دور دیگ و اجاق خط میکشند (رهجو، 581).
در شهرستان نیشابور اگر در قسمتی از مزرعۀ گندم، انبوهی از خوشهها درهم تنیده شده باشد، آن را اجاق مینامند و بر این باورند که اینجا حضرت خضر(ع) (ه م) نظر کرده است. ازاینرو، هنگام درو آن قسمت را برداشت نمیکنند و گوسفندی را با عنوان قربانی برگرد آن قسمت طواف داده، ذبح میکنند و خون قربانی را دور تا دور خوشههای گندم (اجاق) میریزند؛ سپس گوشت را قطعهقطعه، و میان دیگران تقسیم میکنند (قندهاریزاده، 131). در شهرستان شاهیندژ استان آذربایجان غربی اگر در مزرعهای ساقههای گندم طاق زده باشد، آن را در نقاط ترکزبان «اجاق وورما» یا «کُل وورما»، و در مناطق کردزبان «کولَک» مینامند. در چنین حالی مردم بر این باورند که محصول پربرکت خواهد بود و ازاینرو، غالباً یک رأس بز یا گوسفند و گاهی مرغ یا خروسی را قربانی میکنند (علیاکبرزاده و سپهرفر، مردم نگاری ... شاهین دژ، 394).
در بسیاری از مناطق ایران عزاداری ماه محرم در پیرامون یکی از اجاقهای تقدیسشده انجام میگیرد. مثلاً اجاق حسینیۀ پاریز مورد احترام بسیار است و مردم برای آن نذر میکنند و در شب یازدهم ماه محرم بوتههایی را که قبلاً آوردهاند، آتش میزنند و بر گرد آن عزاداری میکنند (بختیاری، علیاکبر، 312).
در شهر گِرمی مغان آتش و خاکستر اجاق را روز چهارشنبهسوری بیرون نمیریزند، زیرا بر این باورند که دولت و برکت خانه از بین میرود (سپهرفر و قندهاریزاده، 228).
اجاق خانه، در شب عید اول سال باید حتماً روشن باشد تا برکت به آن رو کند (شاملو، 1 / 125). در روستای آرپاچایی شهرستان خلخال هنگام تحویل سال به مدت 24 ساعت اجاق خانه را روشن نمیکنند (فلسفی و دیگران، مردمنگاری ... خلخال،313-314). در شهرستان فسا بر این باورند که در آخرین شب سال، اجاق خانه باید روشن باشد، زیرا خانهای که اجاق آن خالی و بدون غذا باشد، در سال پیش رو بیخیر و برکت خواهد بود (حسنی، مردمنگاری ... فسا، 2 / 439). در روستای چناره از توابع کرمانشاه، شب اول اسفند که «دده کیوانو» یا «دایه له» نامیده میشود، خانوادهها موظفاند غذایی خوب درست کنند تا دده کیوانو از آن بخورد. اگر دده کیوانو چیزی نخورد، اعضای خانواده را خفه کرده یا میسوزاند. ازاینرو، بعد از پخت غذا مقداری از آن را در ظرفی جداگانه برای مادر اول بهار (در بعضی نقاط شب اول اسفند، شب اول بهار کردی) کنار میگذارند یا اطراف اجاق میریزند، تا دده کیوانو (کدبانو) بخورد و بهار خوبی داشته باشد (جواهری، 290).
در روستای قیام و ممبی شهرستان کهگیلویه زنان در شب سیزدهبدر سنگ اجاق خانههای خود را بیرون از خانه میاندازند و شعری بدین مضمون میخوانند: سفرک و در مولی و تو / درد و بلام دیرم بشو. در همین شب مرغ یا گوسفندی را ذبح میکنند و خونش را در اجاق خانه میریزند وگوشت آن را میان همسایگان تقسیم میکنند (مزارعیان، 417).
در فرهنگ مَثَلهای مردمی ایران اجاق و اصطلاحات و عبارات مربوط به آن بسیار پر بسامد است. اجاق در معنای ادامۀ زندگی و تداوم نسل، مضمون امثال فراوانی است. در اینجا به برخی از مهمترین امثال و حکم مرتبط با اجاق اشاره میشود: در روستای دماب میگویند: «اول اجاق کور، آخرم اجاق کور»، یعنی انسان در اول و آخر عمرش تنها میماند (میرزایی، 419). در شهرستان رامسر این مثل عمومیت دارد: «وقتی انبر را داخل اجاق میگذاری، بز لنگ پایش را بلند میکند»، یعنی وقتی صحبت گناهی میشود، شخص گناهکار و شرمنده به خود نسبت میدهد (ترابزاده، 221). «اجاقش کور است»، یعنی فرزندی ندارد، نیز وقتی که پدری فرزند یا فرزندانی داشته باشد که هیچیک لیاقت حفظ نام و احترام خانوادۀ پدر را نداشته باشند همین مثل را به کار میبرند (امینی، 36). در استان سمنان برای کسی که اجاقش کور است اصطلاحاً میگویند «چراغش کور است». در مثل دیگری آمده است: «تنورش (اجاق خوراکپزی خانۀ او) دود میکند»، کنایه از کسی که در فقر و ناداری به سر میبرد (عندلیب، 326، 347). همچنین مثل «اجاق روشنکن است» کنایه از فرزندی است که نام خانواده را زنده نگاه میدارد (امینی، همانجا؛ انوری، 1 / 249). در سیرجان اگر فرزند پسر زرنگ و کاری باشد و بتواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد، خطاب به پدر خانواده میگویند: «اجاقش روشن» است (بختیاری، علیاکبر، 311). در ایل سرخی «اجاق پدر را روشنکردن» به معنی داشتن فرزند صالح است و اصطلاح «اجاق پدر را خاموشکردن»، یعنی داشتن فرزند نااهل. به صورت عامتر اگر کسی ننگی برای طایفه به بار بیاورد، او را خاموش کنندۀ اجاق طایفه خطاب میکنند (شهبازی، ایل، 74).
در موارد بسیار ملاحظه میشود که مردم بهسبب حرمتی که برای اجاق قائلاند، به آن سوگند میخورند. ازجمله «به اجاق پدرت قسم» (هدایت، 77). لرکیها میگویند: «اجاق پدرت معجزه کند این کار درست شود، چقدر خوب است» (فاطمی، 59). در سیرجان ناسزا گفتن به اجاق کسی بزرگترین توهین به شمار میرود. همچنین قسم خوردن به اجاق مرسوم است. سوخته چالیهای سیرجان نیز به اجاق نوروزعلی قسم میخورند (بختیاری، علیاکبر، 311، 312). قشقاییها اجاق یا کانون پدری را محترم و مقدس میدانند تا جایی که بزرگترین سوگند آنها، «اجاق پدری» است (کسبیان، 25). در سنگسر به اجاق گرم و خورشید و ماه و خمیر سرد و تنور گرم و روشنی چراغ قسم میخورند (اعظمی، 54).
در میان ایل سرخی درمقام نفرین میگویند: «اجاقش به کمرش بزند» که در این تعبیر اجاق به نوعی، توتمی است که عضو طایفه یا اولاد را حفظ میکند و هر نوجوانی باید بکوشد تا با پایبندی به اخلاق ستوده، خود را نمونه سازد و اجاق طایفه را روشن کند و به شیوهای سلوک نماید که مورد نفرین اجاق قرار نگیرد (شهبازی، همانجا). در شهرستان آبدانان برای نفرین کسی میگویند: «اجاقت کور!»، یعنی صاحب اولاد ذکور نشوی. گاهی نیز جملۀ «اوده تش» را به کار میبرند که معنی آب به اجاق را میدهد. این نوع نفرین بالاتر از اجاق کور است و در نظر نفرینکننده، معنایش این است که علاوه بر اینکه نسل فرد نفرینشونده از بین برود، بلکه خود نیز نابود شود و بمیرد (سلیمیمؤید و دامیار، 1 / 317). در باور مردم ایل پاپی گفتن «آب در آتشدان پدرت ریخته شود»، یعنی که با مرگ تو اجاق خانۀ پدرت خاموش شود (رخشا، 241).
اجاق در فرهنگ باورهای مردم شهرها و روستاهای ایران بهطور نمادین تجلی کرده است و در رابطه با آن یا آتش و ابزار و مصالح پیرامون اجاق مجموعه باورهایی موجود است که در اینجا به بخشی از آنها اشاره میشود: در شهرستان اهر برای بارانخواهی سنگ اجاق بیوه زنی را در آب جاری میاندازند تا باران ببارد (فلسفی و ابوالفتحی، 365). در روستای نعیمآباد شهرستان مرودشت برای بندآوردن باران مقداری از آب گلآلود باران را دورتادور اجاق میریزند تا بهمرور خشک شود. آنان با این کار باور دارند که باران قطع میشود (اسماعیلزاده، 406).اگر کسی به اجاق گرم آب بریزد جنی خواهد شد (شاملو، 1 / 125). اجاق خانه از آن مرد خانه است؛ هرچه از نیکی و بدی که به خواب از اجاق خانه ببینند، به مرد آن خانه مربوط خواهد بود. اگر در خواب اجاق خانه را پر آتش ببینند، تعبیر آن غم و اندوه است، و هرچه آتش آن بیشتر، آن اندوه بیشتر. اگر زنی اجاق را به خواب دید هر چه صلاح و فساد و خیر و شر که در آن ببیند، بدان زن بازگردد. اگر در اجاق آتش باشد، دلیل ضلالت و بیکاری است (همو، 1 / 126). مردم شهرستان کردکوی بر این باورند که اگر کسی بر روی آتش، آب بریزد و بسم الله نگوید، اجاقش کور میشود (منوچهری، 152). ساکنان شهرستان ایوان بر این باورند که آتش را نباید با آب خاموش کرد، مخصوصاً آتش اجاق خانه، چون شگون ندارد و اگر لازم باشد، باید بسمالله گفت (ملک احمدی، 75). اگر آتش اجاق خانهای جرقه بزند و صدا کند، نشانۀ بدگویی همسایه از او ست (کریمی، 44).در خراسان زائو نباید تا 40 روز پای اجاق برود، زیرا دچار حملۀ غش و یا مرض صرع میشود (شکورزاده، 611). در سیرجان اگر واقعۀ ناگواری برای کسی رخ میداد و بیدرنگ دفع میگردید، دفع آن را از اجاقش میدانستند (بختیاری، علیاکبر، 313). مردم ایل سرخی نیز بر این باورند که اجاق، آنها را حفظ میکند و یا اگر از فقر و درماندگی رهایی یابند میگویند اجاق، آنان را کمک کرده است (شهبازی، ایل، 74). در شهرستان آبدانان بر این عقیدهاند که تمام اجاقها به حضرت علی (ع) تعلق دارند (سلیمیمؤید و دامیار، 2 / 296). در پندار مردمان ایل تولِ هشتپر گیلان، اجاق از حضرت محمد (ص) به یادگار مانده، و احترام به آن بر تمام انسانها واجب است. همچنین باور دارند در روزهای شنبه و چهارشنبه نباید روی اجاق آب بریزند، زیرا به فرزندانِ «از ما بهتران» آسیب میرسد و آنها نیز به بچۀ کسی که آب ریخته است آسیب میرسانند (سلیمیمؤید، «پندار ... »، 177، 196، 198). سوخته چالیهای سیرجان معتقدند که گرگ از شدت سرما به اجاق نوروزعلی پناه آورده است و از اینجا ست که آنها به اجاق احترام میگذارند. اجاق حاج امیربیگ نیز مورد احترام مردم ایل قرائی سیرجان است و بر این باورند که زمانی در آبانماه که ایل از ییلاق به قشلاق میرفته، در این اجاق آتش افروختهاند و پس از بازگشت از قشلاق (60 روز بعد از عید نوروز) آتش اجاق هنوز روشن بوده است (بختیاری، علی اکبر، 312). در شهرستان آبدانان ایلام ریختن آب در اجاق بسیار بدیُمن است، چنانکه عشایر کوچرو برای جلوگیری از ورود آب به داخل اجاق، هنگام ساخت دقت میکنند تا اجاق از کف سیاهچادر بالاتر باشد تا در صورت ورود آب به چادر، دچار آب گرفتگی نشود (سلیمیمؤید و دامیار، 3 / 478). همچنین عصر روز تاسوعا و شب قبل از روز عاشورا را شب عزا «هیله» مینامند. این شب را اصطلاحاً «اوده تش» (یعنی آب به آتش (اجاق) ریخته) مینامند. به همین سبب به احترام امام حسین (ع) از شب عاشورا تا شب شام غریبان اجاق و تنور روشن نمیکنند. زیرا عقیده دارند امام حسین (ع) در این مدت به تنور یا اجاق پناه میبرد. اگر اجاق و تنور روشن یا دارای خاکستر داغ باشد، تن امام حسین (ع) میسوزد (سلیمیمؤید، همان، 3 / 493). اجاقهای خانه را در شب شام غریبان نباید روشن کرد (هدایت، 64؛ شاملو، 1 / 125)، چون معصیت دارد (شاملو، همانجا).از دیگر مصادیق باورهای عامه دربارۀ اجاق میتوان به این موارد اشاره کرد: برای اینکه بخواهند مهمان برود، دستۀ هاون در اجاق راست میکنند (هدایت، 72؛ شاملو، 1 / 125). بچۀ پسر اجاق مرد را روشن میکند. هرکس آب در اجاق (دیگدان) بریزد، جنزده میشود. اگر بنّایی که ساختمان خانهای را تمام کرده است، اجاق آشپزخانه را هم بسازد، آواره میشود و به قولی میمیرد (هدایت، 60) و به همین سبب معمولاً اجاق خانۀ نوساز را بنای دیگری تمام میکند. کف روی دیگ را اگر پشت اجاق بریزند، کار مرد خانه پس میرود؛ باید آن را جلو اجاق بریزند تا کارش پیش برود. اگر ترکهای را با دُم گربه اندازه بزنند و آن را بگذارند کنار اجاق، گربه در آن خانه پابند میشود و همانجا میماند (شاملو، 1 / 125-126).
ابوالفتحی، مریم و دیگران، مردمنگاری شهرستان لنگرود، 1382ش (نک : هم ، پژوهشها)؛ اسدیان خرمآبادی، محمد، آیینهای گذر در ایران، تهران، 1384ش؛ اسماعیلزاده، فرزاد و دیگران، مردمنگاری شهرستان مرودشت، 1376ش (نک : هم ، پژوهشها)؛ اشجع مهدوی، مجتبى و علی فلسفی میاب، مردمنگاری روستای ماه نشان، زنجان، 1373ش، همان؛ اعظمی راد، گنبد دُردی، نگاهی به فرهنگ مادی و معنوی ترکمنها، مشهد، 1382ش؛ اعظمی سنگسری، چراغعلی، «باورهای عامیانۀ مردم سنگسر»، هنر و مردم، تهران، 1349ش، شم 92-93؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، 1350ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1382ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1370ش؛ بازن، مارسل و دیگران، گیلان و آذربایجان شرقی، ترجمۀ مظفرامین فرشچیان، تهران، 1365ش؛ بایندر، هنری، سفرنامه، ترجمۀ کرامتالله افسر، تهران، 1370ش؛ بختیاری، حسین، «باستانشناسان پردههای فراموشی از روی بندر سیراف کنار زدند»، هنر و مردم، تهران، 1355ش، س14، شم 167؛ بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378ش؛ برومبرژه، کریستیان، مسکن و معماری در جامعۀ روستایی گیلان، ترجمۀ علاءالدین گوشهگیر، تهران، 1370ش؛ بویس، مری، تاریخ کیش زردشت، ترجمۀ همایون صنعتیزاده، تهران، 1374ش؛ پژوهش، زهرا، مردمنگاری شهرستان لنگرود، 1387ش (نک : هم ، پژوهشها)؛ پژوهشهای بایگانی شده در پژوهشکدۀ مردمشناسی سازمان میراث فرهنگی؛ پورکریم، هوشنگ، «آیین جشن چهارشنبه سوری در ایران»، هنر و مردم، تهران، 1347- 1348ش، شم 77 و 78؛ همو، «دهکده حجیح»، همان، 1345ش، شم 47؛ همو، «دهکدۀ سما»، همان، 1349ش، شم 95- 98؛ همو، «کردان باچوانلویی قوچان»، همان، تهران، 1348ش، شم 88؛ پیشدادفر، فرخنده، فرهنگ مردم در توجان، اصفهان، 1382ش؛ ترابزاده، عباس و دیگران، مردمنـگاری شهـرستان رامـسر مـازندران، 1381ش (نک : هم ، پـژوهشها)؛ ثـابتقدم، مژگان و دیگران، مردمنگاری شهرستان استهبان فارس، 1381ش، همان؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان اقلید فارس، 1385ش، همان؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان فیروزآباد فارس، 1381ش، همان؛ جانباللٰهی، محمدسعید، مساکن سنتی عشایر بلوچ، 1373ش، همان؛ همو و سلیم سلیمیمؤید، مردمنگاری شهرستان ایرانشهر، 1374ش، همان؛ همو و عباس کاسب، مردمنگاری شهرستان مهریز، 1370ش، همان؛ جواهری، شهلا و دیگران، مردمنگاری روستاهای شهرستان کرمانشاه، 1380ش، همان؛ حسنی، حمیدرضا و دیگران، مردمنگاری شهرستان آشتیان، 1378ش، همان؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان خمین، 1373ش، همان؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان شاهرود، 1382ش، همان؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان فسا، 1383ش، همان؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان کردکوی گلستان، 1383ش، همان؛ حمیدی، علیاکبر و دیگران، مردمنگاری شهرستانهای بهار و اسدآباد همدان، 1373ش، همان؛ رخشا، معصومه، خانواده و نظام خویشاوندی در ایل پاپی، پایاننامۀ دورۀ کارشناسی ارشد، رشتۀ مردمشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، 1379ش؛ رشیدی مفرد، ناهید و عزتالله شاهکرمی، گزارش مردمنگاری و تکمیلی شهرستان نورآباد، 1383-1385ش (نک : هم ، پـژوهشها)؛ رهجو، مریم و دیگران، مردمنگاری شهرستان کوهبنان، 1385ش، همان؛ زمانی، روحانیه، «ده سلم»، هنر و مردم، تهران، 1351ش، شم 119-120؛ سپهرفر، حسن و دیگران، مردمنگاری شهرستان اردبیل، 1375ش (نک : هم ، پژوهشها)؛ همو و فرزاد قندهاریزاده، مردمنگاری شهرستان مغان، 1373ش (دستنویس)، همان؛ سلیمیمؤید، سلیم، «پندار، باور و اعتقادات ایل طول گیلان نسلی بر جای مانده از دورۀ پیش از تاریخ در ارتفاعات تالش مرکزی»، مجموعه مقالات دومین همایش فرهنگ و تمدن تالش، تهران، 1385ش؛ همو، تالش مرکزی، 1378ش (نک : هم ، پژوهشها)؛ همو و محمد دامیار، مردمنگاری شهرستان آبدانان، 1379ش، همان؛ همو، مردمنگاری شهرستان کرج، 1380ش، همان؛ همو، معماری و مسکن در کوهپایۀ تالش مرکزی، 1380ش، همان؛ همو، «معماری و مسکن در کوهپایۀ تالش مرکزی»، تحقیقات تالش، تالش، 1380ش، س 1، شم 2، 1381ش، س 1، شم 3؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمدعباسی، تهران، 1336ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه (حرف الف)، تهران، 1377ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363ش؛ شوالیه، ژان و آلن گربران، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سودابه فضایلی، تهران، 1384ش؛ شوهانی، فرانک و دیگران، مردمنگاری روستاهای شهرستان ایوان ایلام، 1383ش (نک : هم ، پژوهشها)؛ شهبازی، عبدالله، ایل ناشناخته، تهران، 1366ش؛ همو، مقدمهای بر شناخت ایلات و عشایر، تهران، 1369ش؛ طبیبی، حشمتالله، مبانی جامعهشناسی و مردمشناسی ایلات و عشایر، تهران، 1371ش؛ طلاییان پور، پرویز و غلامحسین شعیبی، مردمنگاری شهرستان دشت آزادگان خوزستان، 1379ش (نک : هم ، پژوهشها)؛ عباسی، هوشنگ و رقیه محمدی، مردمنگاری شهرستان آستارا، 1386ش، همان؛ عبداللهپور، محرم، بازنگری مردمنگاری شهرستان ابهر، 1387ش، همان؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان سرپل ذهاب کرمانشاه، 1380ش، همان؛ همو و فرشته بهرامی، مردمنگاری شهرستان ایجرود زنجان، 1385-1386ش، همان؛ عزیزی، هجیر و دیگران، مردمنگاری شهرستان جهرم فارس، 1383ش، همان؛ عسکری خانقاه، اصغر، روستای قاسمآباد گیلان، شیراز، 1372ش؛ علی اکبرزاده، سیروس و حسن سپهرفر، مردمنگاری شهرستان خوی آذربایجان غربی، 1375ش (نک : هم ، پژوهشها)؛ هماندو، مردمنگاری شهرستان شاهین دژ، 1375ش، همان؛ همو و علی فلسفی میاب، مردمنگاری شهرستان قروه، 1374ش، همان؛ عندلیب، خسرو، فرهنگ جامع اصطلاحات و ضربالمثلهای سمنانی، به کوشش مصطفى جباری، سمنان، 1385ش؛ غفاری، هیبتالله، ساختارهای اجتماعی عشایر بویر احمد، تهران، 1368ش؛ فاطمی، موسى، «لِرکیها: آداب عروسی لرکیها، از خواستگاری تا پاگشا»، هنر و مردم، تهران 1353ش، شم 148؛ فرزین، علیرضا و دیگران، مردمنگاری شهرستان الشتر، 1375ش (نک : هم ، پژوهشها)؛ فلسفی میاب، علی و حسن سپهرفر، مردمنگاری شهرستان مشکینشهر، 1372ش، (دستنویس) (نک : هم ، پژوهشها)؛ همو و مریم ابوالفتحی، مردمنگاری شهرستان اهر، 1378ش، همان؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان خلخال، 1374ش، همان؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان هریس، 1380ش، همان؛ قلیپور کالمرزی، فاطمه و دیگران، انسان، محیط، دانش پزشکی (طب سنتی) در استان اردبیل، 1378ش، همان؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان سوادکوه، 1379ش، همان؛ همانها، مردمنگاری شهرستان نیریز، 1383ش، همان؛ قندهاریزاده، فرزاد و هجیر عزیزی، مردمنگاری شهرستان نیشابور،1374ش، همان؛ کابلی، میرعابدین، «مساکن مردم شهداد و مقایسۀ آن با سکونتگاههای جنوب شرق ایران در چهار هزاره»، مجموعه مقالات کنگرۀ تاریخ معماری و شهرسازی ایران (ارگ بم کرمان)، تهران، 1375ش؛ کریمی، اصغر، «کهنک»، هنر و مردم، تهران، 1348ش، شم 85؛ کسبیان، حسین، «زندگی قشقاییها»، همان، تهران، 1341ش، شم 4؛ کیانی، محمد گلزارخان، «هخامنشیان در پاکستان»، همان، 1348ش، شم 84؛ محسنزاده، آرمین و بهنام حسینپور معتمد، مساکن سنتی عشایر منطقۀ سبلان، 1373ش (نک : هم ، پژوهشها)؛ مزارعیان، خداداد و هجیر عزیزی، مردمنگاری شهرستان کهگیلویه، 1375ش، همان؛ معروفی، سیروس، طرح مردمنگاری سرزمین شهرستان بانۀ کردستان، 1376ش، همان؛ معصومی، غلامرضا، «معرفی دهکدۀ باستانی حسنلو و کاوش در تپـۀ باستانی حسنلو»، هنر و مردم، تهران، 1355ش، شم 163؛ مکاری، محمد و فرزاد قندهاریزاده، مردمنگاری شهرستان سرخس، 1373ش (دستنـویس) (نک : هم ، پـژوهشهـا)؛ ملـکاحمـدی، نـریمان و شیمـا رشنـوادی،مردمنگاری شهرستان ایوان، 1380ش، همان؛ منوچهری، حمید، نگرشی بر باورها اعتقادات و آداب و رسوم مردم شهرستان کردکوی، پایاننامۀ دورۀ کارشناسی ارشد، رشتۀ مردمشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، 1377ش؛ مهیار، عباس، «افسانههای دیار ما، توفارقان»، هنر و مردم، تهران، 1355ش، س 15، شم 173؛ میرزایی، شهرداد و دیگران، مردمنگاری روستای دماب، 1385-1386ش (نک : هم ، پژوهشها)؛ میرشکرایی، محمد و علی زیبا کناری، چای در ایران، تهران، 1378ش؛ نظری داشلی برون، زلیخا و دیگران، مردمنگاری روستای ابیانه، 1379ش (نک : هم ، پژوهشها)؛ نوایی، عبدالحسین، ایران و جهان از قاجاریه تا پایان عهد ناصری، تهران، 1369ش؛ نوبان، مهرالزمان و دیگران، مردمنگاری شهرسـتـان نـطنـز، 1385ش (نک : هم : پـژوهشها)؛ وجـدانیفـر، نـادر و دیگـران، مردمنگاری شهر بزرگ اردبیل، 1385ش، همان؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1356ش؛ «هفت تپه»، هنر و مردم، تهران، 1345ش، شم 43؛ نیز:
Xenophon, Cyropaedia, tr. G. Dakyns, Oxford, 2010.سلیم سلیمیمؤید
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید