آل بوسعید
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 30 آذر 1398
https://cgie.org.ir/Fa/article/237609/آل-بوسعید
سه شنبه 23 اردیبهشت 1404
چاپ شده
1
سلطان که در 1214ق / 1799م اقتدار خود را در عمان کاملاً استوار ساخته بود در پی تسخیر بحرین، ارزشمندترین بازار مروارید منطقه برآمد، اما تلاش وی به جایی نرسید و تنها نتیجۀ این کار آن بود که آل خلیفه به ایران روی آوردند (لاریمر، I / 423). از این پس حملۀ وهابیان به عمان آغاز شد و سلطان اگرچه در 1215ق / 1800م برای مدتی کوتاه بحرین را گرفت، اما به ناچار از آن چشم پوشید (همو I / 424؛ قس: مایلز، 294). وهابیان در 1215ق / 1800م به فرماندهی الحارق به بُرَیمی تاختند و توانستند قبایل نَعیم و بنیقتب و دیگر قبایل منطقۀ ظاهره را که با حکومت مرکزی عمان روابط دوستانهای نداشتند به مذهب خود متمایل سازند. سلطان پس از مصالحه با شیخ رأسالخیمه به بُرَیمی تاخت، اما در بیرون راندن نیروهای وهابی ناکام ماند و ناگزیر با الحارِق پیمان متارکۀ جنگ بست و به صحار بازگشت (همانجا؛ لاریمر، I / 424). سلطان بار دیگر در پی تسخیر بحرین برآمد، اما اینبار وهابیان به یاری آل خلیفه برخاستند و سلطان از ایران کمک خواست و همراه با نامهای که به شیخ نصر والی بوشهر نوشت سفیدمهری فرستاد و بدینسان هرگونه شرطی را از جانب ایران، برای اعزام نیروهای کمکی، از پیش پذیرفت. سرانجام آل خلیفه ناگزیر شد سلطۀ عمان را به رسمیت بشناسد، اما موضع تهاجمی آل خلیفه و ضرورت دفاع داخلی سلطان را از یکسره کردن کار باز داشت (مایلز، 295).سلطان در جریان دشمنی میان امیر وهابی و شریف مکه جانب شریف را میگرفت، از اینرو امیر عبدالعزیز به مسقط اعلام جنگ کرد. سلطان که علیرغم همپیمانی با ایران و پاشای بغداد در برابر وهابیان تنها مانده بود، ناچار در پی دلجویی از دشمن برآمد و مأمورانی به درعیه فرستاد و در ازای پرداخت مالیات سالانه 000‘12 دلارِ ماریاترزا و استقرار یک نمایندگی وهابی در مسقط با وهابیان صلح کرد، اما حتیٰ این شرایط نیز امر عبدالعزیز را از اندیشۀ تسخیر عمان باز نداشت. سرانجام در شمال سُوَیْق جنگی روی داد که به شکست عمانیان انجامید. سلطان در برکا شورای جنگ تشکیل داد و شیوخ هر 2 فرقه را در برابر دشمن مشترک متحد ساخت. در این میان خبر مرگ عبدالعزیز سعودی، الحارِقِ را واداشت تا به بریمی بازگردد (همو، 298).در جمادیالآخر 1217ق / اکتبر 1803م، ناپلئون، هیأتی به ریاست کاوِنیاک به مسقط فرستاد، اما سلطان به خاطر تعهداتش با انگلستان از پذیرش نمایندگی فرانسوی در مسقط خودداری کرد (ویلسن، 269).در 1219ق / 1804م وهابیان تلاش خود را برای فتح کامل عمان از سر گرفتند. سلطان میخواست در برابر وهابیان با ترکها کنار آید، اما پاشای بغداد اگرچه تصمیم به همکاری با او داشت، به انتظار از پا درآمدن وی نشست. از اینرو سلطان به بریتانیا روی آورد، اما نتیجهای نگرفت، با این همه توانست از پیشروی به وهابیان به سوی پایتخت پیشگیری کند. سلطان در جمادیالآخر 1219ق / سپتامبر 1804م برای اطمینان از تدارکات نظامی پاشا در جنگ با وهابیان به بصره رفت و در راه بازگشت گروهی از قواسم که با وهابیان همپیمان بودند بر او تاختند و او در این درگیری (شعبان 1219ق / نوامبر 1804م) کشته شد (مایلز، 302-303؛ لاریمر، I / 434؛ اقبال، 123).5. سید سعید بن سلطان (حکومت: 1222-1273ق / 1807-1856م). مرگ سلطان سبب آشفتگی در عمان و کشمکش بر سر فرمانروایی در درون خاندان آل بوسعید شد. همچنین بازگشت بدر بن سیف به عمان که پس از کوششی ناکام برای دستیابی به قدرت در 1218ق / 1803م به وهابیان پناهنده شده بود، به دخالت مستقیم وهابیان انجامید.سلطان پیش از عزیمت به بصره محمد بن ناصر جابری را به سرپرستی پسرانش، سالم و سعید گماشت. محمد بن ناصر پس از آگاهی از مرگ سلطان، سعید را برای انتقام از قواسم به قشم فرستاد، اما سعید به هدف خود دست نیافت. در این میان قیس بن احمد حاکم صحار همراه با برادرش محمد در اواخر 1219ق / آغاز سال 1805م از کرانۀ باطنه به مطرح تاخت و آن را به آسانی گرفت و سپس مسقط را به محاصره درآورد. محمد بن ناصر پس از مشورت با موزه خواهر منتفذ سلطان، بدر بن سیف را به کمک خواند و او به یاری وهابیان به صحار، قلمرو قیس تاخت (مایلز، 304). قیس برای بیرون راندن وهابیان به ناچار از محاصرۀ مسقط دست کشید، اما امیر سعودی که نمیخواست رقابتی میان بدر و قیس برخیزد آنان را با یکدیگر آشتی داد. درنتیجه مطرح در دست قیس ماند و بدر به پرداخت حقوق ماهانه 000’1 دلار ماریاترزا به او متعهد شد (لاریمر، I / 437). آنگاه برای بیرون راندن ملاحسین مَعِینی که در پی مرگ سلطان به بندرعباس تاخته بود، آماده گشت. در این میان بریتانیاکه نمایندگی خود را مجدداً در 1220ق / 1805م در مسقط مستقر کرده بود و خواستار این بود که فرمانروای دوفاکتوی عمان پیمانهای 1213ق / 1798 و 1800 را به رسمیت شناسد به کاپیتان دیوید استون نمایندۀ سیاسی مقیم خود که در آوریل 1220ق / 1805م به مسقط آمد، دستور داد که با بدر روابط دوستانهای در پیش گیرد. بدر پیمانهای سلطان را به رسمیت شناخت و هم از اینرو در بازپسگیری بندر عباس و توابع آن از شیوخ بنیمعین و تمدید اجارۀ آنها (صفر تا ربیعالاول 1220ق / مه تا ژوئیۀ 1805م) از یاری بریتانیا برخوردار شد (همو، I / 438-439).سید سعید در چنین شرایطی و در 17 سالگی به قدرت رسید و تا 1236ق / 1821م که برادر بزرگش، سالم، درگذشت با او به شرکت فرمان راند، اما سالم نفوذی ناچیز داشت. او پس از کشتن بدر که ابزار دست وهابیان بود، از خونخواهی آنان بیمناک شد. از اینرو به عنوان نخستین کار دوران فرمانروایی خود نامهای به امیر سعود نوشت و محمد بن ناصر را کشندۀ بدر شناساند و به ناگزیر همۀ تعهدهای بدر ازجمله پرداخت مالیات را پذیرفت (مایلز، 310). سعید که در جستجوی پشتیبانی نیرومند برای رهایی از اقتدار بریتانیا بود نامهای به بناپارت نوشت و در 9 جمادیالاول 1222ق / 17 ژوئیۀ 1807م با حکمران فرانسوی جزیرۀ رئونیون پیمان دوستی و بازرگانی بست. در جمادیالاول 1223ق / ژوئیۀ 1808م نیز پیمان تازهای بسته شد و دالونز به عنوان نمایندۀ کنسولی فرانسه به مسقط آمد، اما بعد از آنکه بریتانیا بر رئونیون و جزایر کرانۀ شرقی آفریقا مسلط شد، سعید به ناچار به بریتانیا روی آورد (اقبال، 125؛ مایلز، 311). سعید در ربیعالاول 1223ق / مۀ 1808م با عمویش قیس برای سرکوب قواسم که راه بازرگانی دریایی عمان را بسته بودند به خورفکّان تاخت، اما شکست خورد و قیس نیز در این گیرودار کشته شد (لاریمر، I / 442). محمد بن ناصر که از اتهام سعید دلسرد شده بود به درعیه گریخت و سعود او را با کارآمدترین فرمانده خود، مطلق مُطَیْری، به تسخیر عمان گسیل داشت، اما پیش از رسیدن نیروهای وهابی، ناوگان بریتانیا با همکاری سعید و سالم رأسالخیمه را در شوال 1224ق / نوامبر 1809م و شِناص و خورفکّان را در 1225ق / 1810م تصرف کرد و سعید در صحار با مطلق جنگید، اما شکست خورد و به مسقط عقب نشست. با این همه مطلق فرمانبرداری عمانیان را که به عقاید اباضی دلبسته بودند، دشوارتر از آن یافت که میپنداشت و مسقط با آنکه به دست وهابیان غارت شد، همچنان استوار ماند (مایلز، 311-318). سعید در این اوضاع خواستار کمک نظامی حکومت بمبئی شد، اما پاسخی نشنید، پس گروهی را به ریاست برادرش سالم به شیراز فرستاد (نک: سدیدالسلطنه، 209-210، متن فرمان فتحعلی شاه). دولت ایران به سودای تصرف عمان یا به انگیزۀ کینهای که از رفتار 1217ق / 1802م وهابیان در کربلا به دل داشت، 1500 تن سرباز به فرماندهی سعدیخان قاجار به کمک فرستاد و نیروی مشترک، حصن سَمایِل و نَخل را برای مدتی کوتاه بازپس گرفت (فسائی، 1 / 260؛ مایلز، 318؛ لاریمر، I / 444). ولی سرانجام سعید ناچار شد که با پرداخت 000’40 دلار و اظهار فرمانبرداری نسبت به وهابیان از آنان دلجویی کند. بدینسان مطلق به نجد بازگشت، اما سعود که از این نرمش ناخشنود بود، بیدرنگ ابن عَزدَکه را به عمان گسیل داشت. او در راه بریمی به دست گروهی از قبیلۀ بنییاس کشته شد و در حمله بعدی وهابیان به فرماندهی مطلق در ذیقعده 1228ق / نوامبر 1813م مطلق نیز در برخورد با گروهی از هَجریان به قتل رسید. با مرگ سعود در 1229ق / 1814م خطر حملۀ وهابیان از راه زمین منتفی شد، ولی عبدالله جانشین سعود، گاه به گاه دریازنان قواسمی را علیه عمان برمیانگیخت، (همو، I / 445). هم از اینرو سعید تا ربیعالاول 1235ق / دسامبر 1819م که بریتانیا به رأسالخیمه تاخت و قواسم را مطیع گرداند، 3 بار به رأسالخیمه که برای بازرگانی دریایی عمان بسیار مهم بود، حمله کرد (مایلز، 231؛ لاریمر، I / 446). مرگ عَزّان بن قیس در صفر 1229ق / آغاز 1814م در مُخا، منطقۀ صُحار را به قلمرو سعید افزود. سعید که همواره در اندیشۀ تسخیر بحرین بود در رجب 1231ق / ژوئن 1816م با پشتیبانی ایران به بحرین تاخت، اما ناموفق ماند و حامد برادر جوانتر او در این جنگ کشته شد. تنها نتیجۀ این حمله استقرار سلطۀ او در نخل بود که خاندان یعاربه در آن نفوذی بسیار داشتند (فسائی، 1 / 265؛ لاریمر، I / 450). در 1237ق / 1822م کاپیتان مارسبی به مسقط آمد و پیمانی پیرامون ممنوعیت تجارت برده با سعید بست، اما این پیمان بهطور جدی اجرا نشد (مایلز، 328).در 1238ق / 1823م تلاشی پنهانی از سوی ایران انجام گرفت تا بندرعباس و توابع آن از اجارۀ سعید بیرون آید، اما سعید پس از مذاکره با حکومت شیراز و نیز رشوهدهی و قول افزایش مالیات برای 2 سال، موفق شد که تیول ارزشمند خود را نگاهدارد. همچنین وی برای تحکیم موقعیت خود دختر حسینعلی میرزا فرمانفرما، والی شیراز را به زنی گرفت، (سدیدالسلطنه 279؛ لاریمر، I / 449؛ اقبال، 130-132).سعید که در سالهای 1226 و 1231ق / 1811 و 1816م موفق به تسخیر بحرین نشده بود (لاریمر، I / 447)، سال 1242ق / 1827م را به تدارک حملهای دیگر گذراند و در جمادیالاول 1244ق / نوامبر 1828م به بحرین تاخت، اما با تلفات سنگین به مسقط بازگشت و سرانجام در جمادیالآخر 1245ق / دسامبر 1829م پیمان صلحی میان وی و آل خلیفه منعقد شد که بر اساس آن سعید از ادعای گرفتن مالیات دست کشید. او چندی بعد با محمد بن ناصر جابری آشتی کرد و پس از آسودگی از گرفتاریهای داخلی تلاش اصلی خود را در راه گسترش قلمرو خود در آفریقای شرقی بهویژه زنگبار و مومباسا به کار بست.نخستین تلاش سعید برای تسخیر مومباسا ناکام ماند و او پس از دیدار از زنگبار به مسقط بازگشت (مایلز، 332). در غیاب سعید، سیده جوخه خواهر هلال، شورشی در باطنه برانگیخت. حامد بن عزان بن قیس نیز صحار و خابوره و شناص را گرفت. محمد بن سالم نایبالسلطنه که به پشتگرمی سیدطالب ــ عموی سعید ــ والی رستاق و عمهاش سیده موزه و محمد بن ناصر جابری در برابر شورشیان ایستادگی میکرد از سعید خواست تا بازگردد و از بریتانیا نیز کمک گرفت (لاریمر، I / 452). سعید در ذیقعدۀ 1245ق / مۀ 1830م بازگشت، اما تنها توانست شِناص را پس گیرد و در رمضان 1246ق / فوریۀ 1831م در صحار از حامد شکست خورد (مایلز، 332).سعید در اواسط 1247ق / آغاز 1832م بار دیگر به شرق آفریقا رفت تا عملیات خود را علیه مومباسا از سر بگیرد. سرانجام سالم بن احمد حکمران مومباسا در مقابل شرایطی همچون موروثی شدن فرمانروایی در خاندان وی، و تقسیم مساوی درآمد گمرکی، حاکمیت سعید را به رسمیت شناخت (همانجا؛ لاریمر، I / 451). سعید سپس به زنگبار عزیمت کرد و در واقع از این پس آن را به عنوان پایتخت خود برگزید (پیرس، 117). این بار نیز در عمان میان سعود بن علی والی برکا و محمد بن سالم نزاعی درگرفت که به سرعت فراگیر شد. از سوی دیگر سلطان بن صقر قواسمی، دَبّه و خورَفکّان و غالّه، مناطقی از ساحل شمالیه، را محاصره کرد و مسقط تنها به یاری نیروی دریایی بریتانیا در امان ماند (مایلز، 332-334؛ لاریمر، I / 452-453). سعید در 13 ربیعالآخر 1248ق / 10 سپتامبر 1832م از زنگبار بازگشت، اما بریتانیا مانع باز پس گرفتن مناطق تسخیرشده گردید (مایلز، 334). در این دوره وهابیان به گونهای چشمگیر در شرق عربستان نفوذ یافته بودند و به عمان نیز چشم داشتند. سعید که نیروی کارآمدی برای مقاومت نداشت، به توصیۀ مقامات بریتانیا راه دوستی پیش گرفت و پس از مذاکره با سعد بن مطلق در رجب 1249ق / نوامبر 1833م، پذیرفت که سالانه 000’5 دلار به عنوان زکات به حاکم نجد بپردازد، به شرط آنکه تمامیت ارضی طرفین محترم شمرده شود و نیز در شورشهای داخلی به یکدیگر کمک کنند (همانجا؛ لاریمر، I / 456)، اما هیچ نشانهای نمیتوان یافت که نشان دهد پرداخت این مالیات تا کی ادامه داشته است (همو، I / 457).در همین دوران، نخستین پیمان میان عمان و یک قدرت بزرگ امضاء شد: رشد اهمیت مسقط و زنگبار به عنوان انبارهای بازرگانی مایۀ جذب بازرگانان بیگانه شده بود. بازرگانان هندی که از دیرباز بخش بزرگ بازرگانی و درآمد گمرکی این بنادر را در دست داشتند از موقعیتی تثبیتشده برخوردار بودند، اما بازرگانان آمریکایی که از آغاز رابطۀ بازرگانیشان با زنگبار چیزی نمیگذشت از فشار اخاذیها و اشکالتراشیها به دولت خود شکایت بردند. از اینرو مستر رابرتس نمایندۀ تامالاختیار ایالات متحده برای بستن قرارداد حُسن تفاهم و بازرگانی به مسقط آمد (مایلز، 335؛ لاریمر، I / 468). این قرارداد که در شعبان 1249ق / دسامبر 1833م به امضاء رسید، رویداد چشمگیری را در زندگی سید سعید میتوان به شمار آورد، و بعدها الگوی قراردادهای بازرگانی انگلستان و فرانسه با مسقط در سالهای 1255 و1260ق / 1839 و 7844م شد (مایلز، 335).سومین سفر سعید به زنگبار از رجب 1249 تا ذیحجۀ 1250ق / نوامبر 1833 تا آوریل 1835م به درازا کشید. در این سفر بار دیگر به مومباسا که قبیلۀ مَزاریع در غیاب وی آن را باز پس گرفته بودند، حمله برد، اما به موفقیتی دست نیافت و با سران مومباسا صلح کرد (لاریمر، I / 451).در غیبت سعید که پسرش ثُوَیْنی عمان را اداره میکرد، حامد بن عَزّان سر به شورش برداشت و بر صحار و رستاق چیره شد، ولی ثوینی به کمک بریتانیا از گسترش دامنۀ نفوذ او جلوگیری کرد (مایلز، 337-338؛ لاریمر، I / 454). سعید پس از بازگشت همراه با سعد بن مطلق برای بیرون راندن حامد، عملیاتی را آغاز کرد، اما از بیم استیلای وهابیان آن را ناتمام رها ساخت. سرانجام با میانجیگیری حکومت هند، پیمانی نوشته شد و حامد به گردن گرفت که از آن پس به سُوَیق، قلمرو هلال بن محمد نتازد (مایلز، 339).در چهارمین سفر سعید، از شعبان 1252 تا رجب 1255ق / نوامبر 1836 تا سپتامبر 1839م، قلعۀ مومباسا تسخیر شد و خالد پسر سعید، رشید و دیگر سران مزروعی را اسیر کرد (1253ق / 1837م). سعید آنان را به بندرعباس گسیل داشت، برخی در راه به دریا افکنده شدند و دیگران در زندان از گرسنگی مردند. بدینسان سلسلۀ مزروعی یا مزاریع که بیش از یک سده دوام آورده بود، از میان رفت (پیرس، 117؛ مایلز، 34).سعید در بازگشت از این سفر در پی آن برآمد که طرحهای خود را برای تسخیر بحرین از سر بگیرد. از اینرو نخست خواست تا با محمدعلی پاشا کنار آید، بهویژه آنکه عملکرد خورشیدپاشا به او امکان میداد که بحرین را تسخیر کند و به مصر مالیات بپردازد (همو، 342)، اما با آگاهی از احساسات ضدمصری بریتانیا این طرح را کنار گذاشت و به اتخاذ تدابیری برای مقاومت در برابر پیشروی مصریان اندیشید (لاریمر، I / 457). سرانجام هماهنگی نیروهای نظامی انگلیسی و عثمانی، دست محمدعلی پاشا را از عربستان کوتاه کرد و عمان از خطر حملۀ مصر به دور ماند. در 16 شوال 1255ق / 23 دسامبر 1839م، حامد که خود را به انگلیسیها نزدیک کرده بود با میانجیگری نمایندۀ مقیم بریتانیا در مسقط، پیمانی با سعید بست که بر پایۀ آن وضع موجود تثبیت شد و صحار و رستاق در دست وی ماند، اما در جریان سفر پنجم سعید به شرق آفریقا که از 1256 تا 1267ق / پاییز 1840 تا بهار 1851م طول کشید، ثوینی با نقض این پیمان به صحار تاخت و سرانجام حامد در جمادیالآخر 1266ق / آوریل 1850م در زندان مسقط مرد (همو، I / 455).از 1261ق / 1845م وهابیان بار دیگر به تهدید عمان پرداختند و امیر فیصل، سعد بن مطلق را به بریمی گسیل داشت. سعد از ثوینی و حامد حاکم صحار سالانه 000’20 و 000’5 دلار مالیات خواست، اما نمایندۀ مقیم بوشهر اعتراضنامۀ تندی به امیر وهابیان نوشت و یک کشتی جنگی به کرانۀ باطِنه فرستاد. سعد ناگزیر خواستههایش را کاهش داد و به 000’5 دلار بسنده کرد (همو، I / 457؛ قس: مایلز، 344).روابط سعید با ایران از 1244ق / 1829م رو به تیرگی فزایندهای گذاشت. در سالهای 1246 و 1247ق / 1830 و 1831م ستیز میان شیخ عبدالرسول و تیمورمیرزا ــ برادران سعید ــ بار دیگر اوج گرفت. سعید کشتیهایی به یاری تیمورمیرزا فرستاد، اما در پی توصیۀ نمایندۀ مقیم بوشهر و حاکم بمبئی از مداخله در اوضاع داخلی ایران خودداری ورزید. در 1255ق / 1839م جمالخان نامزد حکومت بوشهر که سعید او را برای بستن یک پیمان دریایی به ایران روانه کرده بود به دست یکی از سران رقیب کشته شد. اینبار نیز توصیۀ بریتانیا او را از حمله به بوشهر بازداشت. از اینرو نامهای به شاه نوشت که در پاسخ آن به او وعدۀ تنبیه قاتل داده شد (لاریمر، I / 459). در سالهای 1261 و 1262ق / 1845 و 1846م روابط تیرهتر شد و والی فارس سپاهی به بندرعباس گسیل کرد تا از سیف بن نَبْهان حاکم عمانی، مالیاتی گزاف بگیرد، اما میانجیگری نمایندۀ مقیم بوشهر وضع را آرام ساخت. سعید در 1263ق / 1847م دومین شاهزادهخانم ایرانی نوۀ فتحعلیشاه را به زنی گرفت، اما این کار نیز ارزش سیاسی چندانی نداشت (همو، I / 459-460).سعید در 17 رجب 1267ق / 16 مه 1851م به عمان بازگشت و به قیس بن عزان و قواسم حمله برد، اما سرانجام توافق شد که صحار به سعید بازگردد، اما رستاق در دست قیس بماند. بدینسان عمر استقلال ایالت صحار به پایان رسید و قدرت سعید از سالهای پیش افزونتر شد (همو، I / 456؛ مایلز، 349).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید