صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادیان و عرفان / آخرالزمان /

فهرست مطالب

آخرالزمان


آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 12 بهمن 1401 تاریخچه مقاله

در میان كتابهای رسمی عهد عتیق، موضوعات مربوط به احوال آخرالزمان و ظهور منجی و رستاخیز مردگان و كیفر اعمال، از همه‌جا صریح‌تر و روشن‌تر در كتاب دانیال نبی آمده است. این كتاب در دوران سلطنت آنتیوخوس اپیفانس، فرمانروای سوریه و فلسطین (175-164 ق‌م) و در هنگامی كه جامعۀ یهود از درون در معرض تأثیرات افكار بیگانه (یونانی و ایرانی) قرارگرفته و از بیرون گرفتار آزار و شكنجۀ عمال دولتی شده بود، نوشته شده و شامل پیشگوییهایی است دربارۀ آیندۀ جهان، ظهور پادشاهی «همجون فرزند انسان» كه «با ابرهای آسمان» می‌آید، و آغاز سلطنتی جاویدان و بی‌زوال كه حكومت «مقدسان حضرت اعلى» و تحقق ملكوت الٰهی بر روی زمین است (44:2، 13:7-14، 27). در این زمان مردگان از خاك برمی‌خیزند و براساس كتابی كه همۀ نامها در آن ثبت است نیكوكاران و گناهكاران از هم جدا می‌شوند، و هر گروه به پاداش و كیفر شایستۀ خود می‌رسند (1:12-4؛ نك‍ : چارلز، 211-212).
چنانكه ملاحظه شد، افكار وتصورات مربوط به این موضوع در كتابهای عهد عتیق به‌تدریج رشد و بسط یافته و «روز یهوه»، كه در اصل روز انتقام خداوند از گنهكاران و پیمان‌شكنان و كافران، و هنگام استقرار حكومت یهوه بر قوم «برگزیدۀ» خود در همین جهان بوده است، در دوره‌های بعد از زمان اسارت (دوران پراكندگی) معنایی وسیع‌تر به خود گرفته و به یك تحول بزرگ‌ «آخرالزمانی» به معنای فرجام‌شناسیِ آن، مبدل شده است. پاداش و كیفر، دیگر خاص زندگان و «بقیۀ» قوم نیست، بلكه عام و كلی است و همۀ مردگان از آغاز تاریخ دوباره زنده می‌شوند و به داوری نهایی و به سعادت یا شقاوت ابدی می‌رسند و كسی كه طلیعه‌دار این تحول بزرگ است، دیگر پادشاهی كه بر بنی‌اسرائیل حكومت كند نیست، بلكه كسی است كه دروازه‌های ملكوت الٰهی و عالم باقی را ــ كه جز این عالم است ــ می‌گشاید.

در كتابهای بین‌العهدین

در فاصلۀ میان آخرین بخش كتاب عهد عتیق (كتاب دانیال) و ترتیب و تدوین اناجیل و رسالت عهد جدید، شماری كتب در میان یهودیان تصنیف شد كه اصطلاحاً آنها را «نوشته‌های بین‌العهدین» می‌نامند. بعضی از این كتب جنبۀ تاریخی و داستانی دارد، برخی دیگر اندرز و سخنان حكمت‌آمیزی است كه به انبیا و بزرگان زمانهای گذشته نسبت داده شده است و بعضی از آنها «مكاشفات» و پیشگوییهایی است دربارۀ جهان و سرانجام آن. این كتابها در شمار اسفار و صحف رسمی عهد عتیق قرار ندارد، و كلیسای پروتستان نیز آنها را به رسمیت نمی‌شناسد، ولی كلیسای كاتولیك و كلیسای ارتودوكس شرقی چند كتاب از این گروه را كه در ترجمۀ قدیم یونانی عهد عتیق، معروف به ترجمۀ «هفتادی» و ترجمۀ لاتین آن آمده است، به رسمیت پذیرفته و در كتاب مقدس گنجانیده‌اند. علل رد یا قبول كتابها از طرف یهودیان و مسیحیان هرچه باشد، شك نیست كه چگونگی عقاید و جهان‌بینی یهودیان در این دوره و در یكی دو قرن بعد از انهدام معبد دوم (70م) به روشنی تمام منعكس است. موضوع «آخرالزمان» و آثار و علائم آن در این نوشته‌ها در حقیقت بسط و ادامۀ همان اشاراتی است كه در بخشهای آخر عهد عتیق دیده می‌شود، با تفصیل و تنوع بیشتر.
از علائم آمدن «روز یهوه»، گذشته از تغییرات عظیم كیهانی، چون تاریك شدن خورشید و ماه، افتادن ستارگان از آسمان، حدوث طوفانها و زلزله‌های دهشتناك، بروز قحط و طاعون، درگرفتن جنگهای سخت با نیروهای ظلم و شر و فساد است. مهم‌ترین این وقایع هجوم سپاه یأجوج و مأجوج و فتنۀ مسیحای دروغین (دجّال) است كه مظاهر قدرتهای شیطانی‌اند. سرانجام قدرت و مشیت الٰهی بر قوای اهریمنی غالب می‌شود و عالمی نو كه عدل و رحمت الٰهی بر آن حاكم است، آغاز می‌گردد. در اغلب نوشته‌های بین‌العهدین مهم‌ترین علامت پایان زمان، ظهور «منجی» است. كه از او به نامهایی چون  «مسیحا»، «برگزیده»، «پرهیزگار»، «پسر انسان»، «پسر خدا»، و «انسان» یاد شده است. وی وجودی است ازلی، كه پیش از خلق جهان، موعد ظهور او و آنجه باید بكند، معلوم و مقرر بوده (خنوخ، 1:46-3) و اكنون واسطۀ آن تحول بزرگ و تبدیل عالم شر و گناه و مرگ به عالم خیر و سعادت و سُرور ابدی، هم اوست، ولی دوران حكومت او با آغاز رستاخیز و داوری بزرگ پایان می‌پذیرد و از آن پس حكومت جاوید و بی‌زوال و بی‌منازع خداوند شروع می‌شود.
این طرح كلی در همۀ نوشته‌های بین‌العهدین یكسان نیست و عمومیت ندارد. در بعضی از این آثار نیروهای شیطانی بر «منجی» خروج می‌كنند و به دست او نابود می‌شوند و داوری بزرگ را او انجام می‌دهد و اوست كه بر جهان پاك شده از گناه و مرگ حكومت ابدی خواهد داشت. در برخی دیگر از این نوشته‌ها پیش از «منجی» یكی از انبیای گذشته (موسى، ارمیا و یا الیاس) ظهور می‌كند و راه را برای آمدن او هموار می‌سازد (مكّابی دوم، 14:15؛ حكمت یشوع بن سیراخ، 10:48-11). در مكاشفات عزرا (29:7-33) «منجی» كه پادشاهی از نسل داوود است، 400 سال حكومت خواهد كرد و همۀ عوامل ظلم و تباهی را برخواهد انداخت، و سرانجام در پایان دوران این جهان وی و همۀ خلایق خواهند مرد و پس از 7 روز باز در روز داوری بزرگ و آغاز جهان آتی همه دوباره زنده خواهند شد (نك‍ : چارلز، 342).
در «مكاشفات» به‌طوركلی زمان و جهان هستی به 2 بخش تقسیم می‌شود: این جهان و زمان جاری كه پر از شر و فساد و ظلم و گناه است و شیطان و عوامل او در آن پیوسته در كار و فعالیتند؛ و جهان و زمانی آتی كه سراسر نور و سرور است و جاویدان و ابدی است و عدل و رحمت الٰهی بر آن حكومت دارد. در بعضی از این نوشته‌ها جهان آتی ادامۀ همین جهان است و تاریخ آن در طول همین تاریخ و زمان متعارف ماست و به اصطلاح كاملاً تاریخی است، ولی در بعضی دیگر جهان آینده در عالمی دیگر و زمانی دیگر و در آن سوی تاریخ و زمان متعارف و به اصطلاح فراتاریخی4 است. بسیاری از محققان معاصر معتقدند كه وجه اول، كه در كتب عهد عتیق پیش از دوران اسارت نیز دیده می‌شود، در میان قوم یهود و در نتیجۀ احوال و شرایط تاریخی خاص آن قوم پدید آمده است، و وجه دوم به اقتضای همان شرایط و برحسب نیازهای روحی برخاسته از آن، از فرجام‌شناسی ثنوی ایرانی تأثیر پذیرفته و با آن درآمیخته است (موینكل، 271, 277؛ گینیوبر، 141, 153-154, 180؛ و مراجعی كه وی در یادداشتهای شمارۀ 426، 472، 474 و 580 ذكر می‌كند).
از خصوصیات «مكاشفات» تقسیم طول تاریخ جهان به دوره‌های معین، و پیش‌بینی آخرالزمان یا عصر مسیحاست. در كتاب یوبیل5 كه به «مكاشفات موسى» نیز معروف است، تاریخ جهان از آغاز آفرینش تا پایان آن به دوره‌های 50 ساله و در مكاشفات عزرا معروف به عزرای چهارم (11:14) و زندگینامۀ آدم و حوا (24) به 12 دورۀ 400 ساله تقسیم می‌شود (چارلز، 342؛ جودائیكا، 6 / 874) و در مكاشفات خنوخ (معروف به خنوخ دوم) تاریخ عالم 000‘6 سال است، زیرا خداوند عالم را در 6 روز خلق كرد، و چون هر روزِ خداوند 000،1 سال است (مزامیر، 4:90-5) پس عمر جهان هم 000،6 سال خواهد بود و چون خداوند روز هفتم را «استراحت» كرد، پس قبل از آنكه عمر جهان به پایان رسد و خلق جدید و جهان باقی آغاز شود، یك دوران هزارسالۀ صلح و داد و آرامش، كه عصر حكومت مسیح در آن است طی خواهد گشت و داوری بزرگ و رستاخیز در پایان آن واقع خواهد شد (چارلز، 315).
در طومارهای بحر میت كه به یكی از فرقه‌های یهودی این دوران، شاید «اسنی» یا فرقه‌ای نزدیك بدان (نك‍ : رینگرن، 233-242؛ آلبرایت، 11-25)، تعلق داشته و اخیراً در ناحیۀ «خربة كُمران» فلسطین، در سواحل شمال غربی بحرمیت، از زیر خاك بیرون آمده است، «روز داوری» و «روز خداوند» بسیار نزدیك تصور می‌شود، و «جامعه» هر لحظه باید منتظر فرا رسیدن آن باشد. این گروه كه ظاهراً به سبب غلبۀ بیگانگان بر اورشلیم در اواخر سدۀ 2ق‌م و افتادن معبد در دست عوامل دولت روم، از شهر بیرون شده و طبق گفتۀ اشعیاءِ نبی (3:40) «راه خدا را در بیابان بگشایید» به صورت گروهی و با قواعد و ضوابط دشوار زهدآمیز زندگی می‌كردند، خود را همان «قوم برگزیده» و «بقیۀ اسرائیل» می‌دانستند و طبعاً همۀ‌ اقوام دیگر، حتى یهودیانی را كه از آنها جدا بودند، دشمنان خدا و «فرزندان ظلمت» می‌شمردند. یكی از این طومارها كه «جنگ فرزندان نور با فرزندان ظلمت» نام دارد، شرح جنگ بزرگی است كه در آخرالزمان میان نیروهای خیر و شر درمی‌گیرد و سرانجام پس از 40 سال «فرزندان نور» به یاری خداوند و فرشتگان بر «فرزندان ظلمت» و نیروهای شیطانی كه سپاه یأجوج و مأجوج نیز در شمار آنهاست، غالب می‌شوند. در طومار دیگری (سرود شكرگزاری) به آفتها و بلاهایی كه از هجوم نیروهای شیطانی پیش از مغلوب شدن بر جهان وارد می‌شود (همچون روان شدن رود عظیمی از آتش كه همه‌چیز را می‌سوزاند و كوهها و صخره‌ها را ذوب می‌كند) و نیز به داوری بزرگ و پاك شدن جهان از گناه و فساد و مرگ و نو شدن هستی (خلق جدید) اشاره شده است (نك‍ : رینگرن، 156-166). در نوشته‌های این فرقه نیز (چنانكه در كتاب زكریا، 14:4 دیده می‌شود) از 2 مسیحا سخن می‌رود: «مسیحای اسرائیل» كه رهبر سیاسی و نظامی است و «شمشیرش بر همۀ اقوام داوری خواهد كرد» و «مسیحای هارونی»، از نسل هارون، كه مقام دینی و روحانی دارد و كاهن بزرگ است و در آخرالزمان آداب و اعمال دینی را اجرا می‌كند. علاوه‌بر این دو، یك «نبی» نیز در این زمان ظاهر می‌شود كه شاید كسی باشد كه چون الیاس در نوشته‌های عهد عتیق و بین‌العهدین، راه را برای آمدن مسیح هموار می‌كند. چنین به نظر می‌رسد كه این فرقه در حدود 70م مورد هجوم سپاه روم قرارگرفته و به‌كلی مضمحل شده است، لیكن تأثیرات برخی از آراء خاص آنها در دوره‌های بعد هم در مسیحیت و هم در دین یهود آشكار است (رینگرن، 243-254؛ بلك، 79-106).
در تلمود: موضوع آخرالزمان و علائم آن در تلمود ادامه و بسط همان مطالبی است كه در ادبیات بین‌العهدین دیده می‌شود. به‌طوركلی در نوشته‌های این دوره (از سال 70م تا سدۀ 6م) مدت عمر جهان را از آغاز آفرینش 000،6 و گاهی 000،7 سال دانسته‌اند، و دورانی كه زمان دنیا را از زمان عالم آخرت جدا می‌كند «ایام مسیحا»ست، و مدت آن گاهی 40 سال، گاهی 70 سال، گاهی 365 (به تعداد روزهای سال)، گاهی 400 و گاهی 000‘1 سال حساب می‌شود. در این دوران است كه آشفتگیهای بزرگ در اوضاع طبیعی، حوادث خونبار و فتنه‌های صعب، ظهور جانوران دهشتناك، و جنگهای سخت با یأجوج و مأجوج و سایر قدرتهای شیطانی روی خواهد داد و سرانجام خداوند جهان را از این بلاها پاك و هستی را نو خواهد كرد.
شرایط دشواری كه بعد از تخریب معبد به دست عمال دولت روم در سال 70م بر قوم یهود تحمیل شده بود و پریشانیها و آوارگیها و تیره‌روزیهای روزافزون آنان و یأس و حرمانی كه از شكستها و سركوب‌شدنهای پی‌درپی در دل و جانشان جای گرفته بود، ‌این‌گونه تصورات و آرزوها را در میان آنان تشدید و تقویت می‌كرد و كسانی بودند كه با یقین تمام وقوع این تحول بزرگ را بسیار نزدیك می‌دیدند و با بی‌صبری حتى روز و ساعت آن را پیش‌بینی و تعیین می‌كردند. ولی هنگامی كه پیش‌بینیها یكی پس از دیگری بی‌نتیجه ماند و از شدت آزارها و شكنجه‌ها چیزی كاسته نشد، ربانیان و علمای یهود هرگونه پیش‌بینی را در این باب مذموم و ناصواب دانستند و گفتند كه زمان بازگشت حكومت «داوودی» و زوال حكومتهای ظلم و جور از اسرار الٰهی است و هیچ‌كس بر آن آگاهی ندارد (جودائیكا، 6 / 880).
یكی از نكاتی كه در نوشته‌های تلمودی تازگی دارد و ظاهراً برخاسته از وقایع سیاسی و تاریخی این دوران است، انتظار ظهور 2 مسیحا در آخرالزمان است. یكی «مسیحا بن یوسف» از نسل یوسف پیامبر كه در جنگ با یأجوج و مأجوج كشته می‌شود و دیگری «مسیحا بن داوود»، از نسل داوود كه كار را به پایان می‌رساند و داوری بزرگ را آغاز می‌كند. برخی از محققان معاصر معتقدند كه «مسیحا بن یوسف» در حقیقت تصویری است از «باركوكبا»، رهبر شورشیان یهودی، كه از 132-135م با حكومت روم به نبرد برخاست. «باركوكبا» در این پیكار كشته شد. ظاهراً در میان یهودیان كسانی بودند كه جنگ با رومیان را جنگ آخرالزمانی با نیروهای شیطانی تصور می‌كردند و شهادت «باركوكبا» را مقدمۀ ظهور مسیحا در پایان جهان می‌دانستند (نك‍ : كلاوسنر، 400-401, 483-501).
دربارۀ جنبشهایی كه به نام طلوع ایام مسیحا در دوره‌های بعد پدید آمد، در مقالۀ «مسیح» گفت‌وگو خواهد شد (نك‍ : قیامت، مسیح، یأجوج و مأجوج).

مآخذ 

جودائیكا، ذیل Eschatology؛ كتاب مقدس (عهد عتیق)؛ هیستینگز، ذیل Eschatology؛ نیز:

Albright, W. F. and Mann, C. S., «Qumran and the Essenes», in the Scrolls and Christianity, London, 1969; Black, M., «The Dead Sea Scrolls and Christian Origins», Ibid; Charles, R. H., Eschatology the Doctrine of Future Life in Israel, Judaism and Christianity, New York, 1963; Guignebert, Ch., Le mond juif vers le temps de Jésus, Paris, 1969; Klausner, J., The Messianic Idea in israel, London, 1956; Mowinkel, S., He That Cometh-The Messianic Concept in the Old Testament and Later Judaism, London, 1956; Ringgren, H., The Faith of Qumran-Theology of the Dead Sea Scrolls (Eng. Trans.), Philadelphia, 1963.

فتح‌الله مجتبایی

III. مسیحیّت
نظریاتی كه دربارۀ آخرالزمان در بخشهای مختلف كتاب عهد جدید آمده است یكسان و یكنواخت نیست و به دشواری می‌توان تصویری روشن و هماهنگ از آنها در این باب به دست آورد. علت این امر آن است كه اولاً هر 4 انجیل و بخشهای دیگر كتاب عهد جدید نقل اقوال و گزارشهایی دربارۀ اقوال و اعمال عیسى(ع) است كه از قول شاگردان و نزدیكان او روایت شده و طبعاً تصورات و دریافتها و سوابق ذهنی ناقلان و نیز زمینه‌های فكری و فرهنگی شنوندگان در محیطهای متفاوت، در اشكال و معانی روایات مؤثر بوده است.
چنانكه گفته شد، در یكی دو قرن پیش از میلاد مسیح و در طول قرن اول انتظار ظهور منجی یا مسیحایی از نسل داوود، در میان قوم یهود شدت تمام گرفته بود و به اشكال و صور گوناگون جلوه‌گر می‌شد. در نظر نخستین پیروان عیسى و مسیحیان اولیه، عیسى انسانی بود برگزیدۀ خدا، مسیحای موعود و منتظر، كه گناهان همۀ گنهكاران را بر خود گرفت، آزار دید، مصلوب شد و روز سوم از گور برخاست و به آسمان صعود كرد و به زودی «رجعت» خواهد كرد. اوست كه باید جهان را از ظلم و فساد پاك كند، بندگان خدا را از غلبۀ‌ نیروهای شیطانی رهایی بخشد و راه رستگاری نهایی را بگشاید. با مرگ عیسى كه قربان شدن اوست، میثاق جدیدی میان انسان و خدا بسته می‌شود. پس از آنكه مسیحیت به سرزمینهای غربی راه یافت و در محیط فكری و فرهنگی یونانی رو به رشد و گسترش نهاد، سخنان منسوب به عیسى كه در اصل به زبان آرامی بود، به زبان یونانی ترجمه شد و پیام او، كه دنبالۀ نبوتهای پیشین بود و از افكار منعكس در «مكاشفات» یهود و تعلیمات كسانی چون یحیی بن زكریا (معمدان) مایه می‌گرفت، در قالب تعبیرات و تصورات دینی مردم آن سرزمینها جای گرفت و با مقولات فكری و فلسفی یونانی آمیخته شد (هچ، خصوصاً گفتارهای 5, 7-9, 10, 11؛ بولتمان 175 به بعد، 196 به بعد؛ ناك، 106 به بعد).
با اینكه نویسندگان انجیلها و نامه‌ها و سایر بخشهای كتاب عهد جدید همگی عیسى را همان مسیحای موعود آخرالزمان می‌دانستند، ظاهراً در هیچ‌یك از سخنانی كه از او نقل كرده‌اند (جز در انجیل یوحنا كه جدیدترین انجیلهاست و از افكار یونانی متأثر است) وی خود را صریحاً «مسیحا» نگفته و هیچ‌یك از القاب و عناوین خاص آن («آنكه می‌آید»، «پسر انسان»،‌ «پسر خدا»، «انسان») را مستقیماً بر خود اطلاق نكرده است و به نوعی بدانها اشاره می‌كند كه گویی مقصود كس دیگری جز خود اوست (بولتمان، 90؛ انسلین، 161-163). او همیشه از این عناوین به صورت سوم شخص (غایب) سخن می‌گوید، ولی در عین حال و در اغلب موارد، فحوای كلام و مضمون عبارات به روشنی حاكی از آن است كه مرجع این‌گونه اشارات شخص اوست. علاوه بر این، پاره‌ای از سخنانی كه در انجیلها از عیسى(ع) نقل شده است، نشان می‌دهد كه وی خود را آغازگر تحولی بزرگ و آورندۀ عصری جدید و منجی آخرالزمان می‌شناخته است. اینكه عیسى یحیى معمدان را همان الیاس پیغمبر می‌داند (متی، 17: 11-13؛ مرقس، 11:9-13) كه ظهورش مقدمۀ ظهور مسیحاست، نیز ناظر بر همین معنی است.
در بخشهای مختلف كتاب عهد جدید دربارۀ آخرالزمان و هنگام رسیدن آن، چندگونه قول و روایت دیده می‌شود:
1. عیسی كه خود یك‌چند از پیروان یحیى بود و به دست او غسل تعمید یافته بود، در آغاز مانند او پایان جهان را بسیار نزدیك می‌دید و مردمان را به «توبه» و بازگشت به سوی خدا دعوت می‌كرد و می‌گفت كه تنها كسانی بخشوده و رستگار خواهند بود كه پیش از رسیدن آن روز خود را از گناه شسته و شایستۀ برخورداری از رحمت الٰهی باشند (مرقس، 14:1-15؛ متى، ‌2:3، 6). بنابر روایت مرقس و متى، الیاس كه باید پیش از آمدن مسیح بیاید و ظهور وی وقوع داوری بزرگ را اعلام كند، هم‌اكنون آمده است. عیسى در جواب شاگردان خود كه از آمدن الیاس سؤال كرده بودند، گفت: «البته الیاس می‌آید و تمام چیزها را اصلاح می‌كند. لیكن به شما می‌گویم كه الحال الیاس آمده است؛ و او را نشناختند بلكه آنچه خواستند با وی كردند... آنگاه شاگردان دریافتند كه دربارۀ یحیى تعمیددهنده بدیشان سخن می‌گفت» (مرقس، 11:9-13؛ متى، ‌11:17-13). بدین‌سان، پایان جهان امری بود قریب‌الوقوع و هر لحظه انتظار آن می‌رفت كه صور به صدا درآید و قیامت آغاز شود.
2. بعد از مرگ عیسى و رستاخیز  صعود او، این آیندۀ نزدیك طبعاً به آیندۀ دورتری، یعنی به بعد از رجعت1، و به زمانی كه هنوز بعضی از شاگران او زنده خواهند بود موكول شد: «هر آینه به شما می‌گویم بعضی از ایستادگان در اینجا می‌باشند كه تا ملکوت خدا را كه به قوت می‌آید نبینند ذائقۀ موت را نخواهد چشید» (مرقس، 1:9؛ متی، 16: 28؛ لوقا، 27:9). گاهی نیز از رجعت او در آینده‌ای بسیار دور، پس از ظهور مسیحان دروغین و وقوع جنگها و قحطها و حوادث دیگر، سخن می‌رود (متى، 3:24-24) و در مواردی دیگر به آینده‌ای نامعلوم، كه هیچ‌كس جز خداوند (پدر) از آن آگاه نیست اشاره می‌شود (مرقس، 32:13؛ متى، 36:24 و 13:25). به گفتۀ پطرس رسول (9:3) این تأخیر نشانۀ رحمت الٰهی است و نباید موجب شك و تردید شود؛ زیرا كه خداوند به بندگان خود مهلت داده است تا توبه كنند و از گناه پاك شوند.
3. رجعت عیسى و آغاز روز بزرگ و داوری نهایی، واقعه‌ای است ناگهانی و هیچ علامتی از وقوع آن خبر نمی‌دهد (مرقس، 35:13؛ متی، 1:25-13؛ لوقا، 35:12-46): «كمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید... مستعد باشید، زیرا در ساعتی كه گمان نمی‌برید پسر انسان می‌آید» (لوقا، 35:13-40)؛ «ملكوت خدا با مراقبت نمی‌آید... زیرا چون برق كه از یك جانب زیر آسمان لامع شده تا جانب دیگر زیر آسمان درخشان می‌شود، پسر انسان در یوم خود همچنین خواهد بود» (لوقا، 20:17-24)؛ «در لحظه‌ای، در طرفةالعینی، به مجرد نواختن صور اخیر، زیرا كرنا صدا خواهد داد و مردگان بی‌فساد برخواهند خاست و ما متبدل خواهیم شد» (رسالۀ اول پولس به قرنتیان، 51:15-52).
4. ولی در موارد دیگر از علائمی كه رجعت عیسى و وقوع آخرالزمان را خبر می‌دهد و از حوادثی كه پیش از آن روی خواهد داد، به تفصیل سخن می‌رود: بشارت عیسى به سراسر جهان خواهد رسید. پیغمبران كذاب و مسیحان دروغین ظاهر خواهند شد، قحطها و وباها و زلزله‌های بزرگ و جنگها و بلاهای سخت روی خواهد داد، آفتاب و ماه تاریك می‌شوند و ستارگان فرو می‌ریزند، اساس افلاك متزلزل می‌شود، برادر برادر را و فرزند پدر را به هلاكت می‌سپارد و پدر فرزند را به قتل می‌رساند،‌ «اما همۀ اینها آغاز دردهای زه است» (مرقس، 13: 4-27؛ متى، 3:24-31؛ لوقا، 21: 8- 28). در پایان این احوال علامت پسر انسان بر آسمان پدیدار و مسیح «در جلال خود در ابرها» (متى، 3:24، 64) و یا «با فرشتگان قدرت خود و در آتش مشتعل» (رسالۀ دوم به تسالونیكیان، 7:1- 8؛ رسالۀ اول به قرنتیان، 13:3). ظهور خواهد كرد، دشمنان خدا و دجال فریبكار را كه معجزه‌های دروغین می‌آورد و مردم را به گمراهی و ارتداد می‌كشاند، نابود خواهد كرد (رسالۀ دوم به تسالونیكیان، 1: 8- 9، 3:2- 9)، و دشمن آخرین كه مرگ است نابود خواهد شد (رسالۀ اول به قرنتیان، 26:15). سپس مردگان با پیكری روحانی1 زنده خواهند شد (رسالۀ اول به قرنتیان، 44:15-45) و مسیح داوری بزرگ را برقرار خواهد كرد، بدكاران در آتش خواهند سوخت و مؤمنان و پاكان «چون آفتاب رخشان خواهند شد» (متى، 41:13)، زمین و آسمان نو می‌شود و خلق جدید آغاز خواهد شد (متی، 19: 28؛ رسالۀ دوم پطرس، 13:3).
 

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: