صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادیان و عرفان / حیدری و نعمتی /

فهرست مطالب

حیدری و نعمتی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 7 دی 1398 تاریخچه مقاله

حِیْدَری و نِعْمَتی، پیروان دو فرقه‌ای که در بسیاری از شهرهای ایران در عصر صفوی و پس از آن با یکدیگر رقابت، دشمنی و درگیری مداوم و شدید داشتند. 
حیدریان یا میرحیدریها مریدان شیعه‌مذهبِ سید میرقطب‌الدین حیدر تونی (د 830 ق/ 1427 م) بودند که در باکو به دنیا آمد و بیشتر عمر خود را در تبریز گذراند و در همانجا درگذشت (ابن‌کربلایی، 1/ 467؛ حشری، 37- 38). این حیدریان متفاوت و متأخر از گروه حیدریان سنی‌مذهبِ پیرو قطب‌الدین حیدر زاوه‌ای (د ح 618 ق/ 1221 م)، مدفون در زاوه، تربت حیدریۀ کنونی، بودند که با اوصافی شبیه به قلندران، از سده‌های 6- 9 ق/ 12-15 م در نقاط مختلف خراسان، هند و آسیای صغیر یافت می‌شدند. احوال این دو صوفی در برخی از منابع کهن و معاصر به هم درآمیخته است (نک‍ : ه‍ د، حیدر، شیخ قطب‌الدین). 
نعمتیها یا نعمت‌اللٰهی‌ها نیز ظاهراً در آغاز از پیروان شاه نعمت‌الله ولی (د 834 ق)، صوفی نامدار سدۀ 8 و 9 ق/ 14 و 15 م بودند که شرح احوال و فعالیتهای او در خانقاهی که در کرمان بنیاد نهاد، در بسیاری از منابع آمده است (نک‍ : ه‍ د، شاه نعمت‌الله ولی). به این ترتیب، با توجه به اینکه شاه نعمت‌الله ولی و میرحیدر تونی هم‌دوره بودند، می‌توان با اطمینان بیشتر حیدریانی را که در برابر نعمتیها قرار داشتند، مریدان میرحیدر تونی به شمار آورد. 
اگرچه خانقاههای این دو صوفی چندی پیش از تشکیل حکومت صفویه، یکی در کرمان و دیگری در تبریز ایجاد گردید، اما به نظر می‌رسد که مریدان هر دو شیخ نخست در شهر تبریز ــ نخستین پایتخت صفویان ــ با هم روبه‌رو شدند و اختلاف اولیۀ آنان نیز احتمالاً نوعی اختلاف مذهبی، و بر سر تشیع و تسنن بود؛ اما این نزاع مذهبی نمی‌توانست چندان ادامه یابد، زیرا با به سلطنت رسیدن شاه اسماعیل صفوی (سل‍ 907-930 ق/ 1501-1524 م) و به‌کاربستن سیاستهای گوناگون توسط او، جامعۀ ایران به‌تدریج رنگ شیعه به خود گرفت. 
از سوی دیگر، در این دوره سلسله‌های صوفیه مورد بی‌مهری قرارگرفتند و تضعیف شدند، تا آنجا که نعمت‌اللٰهی‌ها رفته‌رفته به سرزمین هند مهاجرت کردند. حیدریان نیز که مدتها با مناقب‌خوانی و ترویج تعصبهای مذهبی پیروانی یافته بودند، پس از روی کار آمدن صفویان به تدریج به عیاران و بعدها به لوطیان نزدیک شدند و از زندگی ساده و صلح‌جویانۀ قلندرانۀ کهن خود فاصله گرفتند و شاید از همین‌رو بود که شاه عباس فرمان بستن تکیۀ میرحیدر در تبریز را به اتهام آلایش به فسق وفجور داد (حشری، 38؛ سجادی، 48- 49؛ زرین‌کوب، 369-370). 
از ایـن رو، آنچه بـا عنـوان درگیریهای حیـدری ـ نعمتی در دورۀ صفویه و پس از آن در شهرهای مختلف ایران روی داد، ارتباطی با تصوف و جریان قلندری نداشت و از نوع نزاعهای شهری بود که میان عیاران و جوانمردان محله‌های گوناگون هر شهر در می‌گرفت (همو، 370؛ میرجعفری، 746)، با این تفاوت که در این دوره دو گروه متخاصم نام حیدری و نعمتی را برای خود برگزیدند، بی‌آنکه هیچ کدام از خاستگاه و منشأ نام خود آگاه باشند. عضویت در هر یک از دو گروه نیز متضمن هیچ‌گونه وابستگی فرقه‌ای، اجتماعی و سیاسی نبود و غالباً تنها به محل اقامت هر فرد در محلۀ خاصی از شهر بستگی داشت (پری، «حیدری ... »، VII(1)/ 71، «به‌سوی ... »، 51)
از اواخر سدۀ 9 ق/ 15 م تا دورۀ معاصر، بسیاری از شهرهای ایران به دو بخش مجاور هم تقسیم می‌شد که یکی حیدری‌خانه (یا حیدرخانه) و دیگری نعمتی‌خانه (نعمت‌خانه) نام داشت و در شهرهای بزرگ، هرکدام از چند محله تشکیل می‌شد. ساکنان این دو بخش در هر فرصتی، به‌ویژه در ماه محرم با یکدیگر درگیر می‌شدند که گاه به نزاعهای بزرگ و خون‌بار می‌انجامید. موقعیت حیدری‌خانه‌ها و نعمتی‌خانه‌ها (که گاهی تا روستاهای مجاور نیز ادامه می‌یافت)، و همچنین ترکیب اعضای آنها در شهرهای گوناگون از قاعدۀ خاصی پیروی نمی‌کرد (میرجعفری، 741؛ پری، «حیدری»، VII(1)/ 70-71). 
وینچنتسیو دالساندری، سیاح ایتالیایی که در 979 ق/ 1571م، در زمان شاه طهماسب صفوی (سل‍ 930-984 ق/ 1524-1576 م) به تبریز سفر کرده بود، به دو دستگی و اختلاف میان حیدریها و نعمتیها در این شهر اشاره می‌کند. به روایت او، دو گروه در 9 محله اقامت داشتند، چنان که یکی در 5 محله، و دیگری در 4 محله مستقر بود و بیش از 30 سال بود که با یکدیگر دشمنی می‌کردند (سفرنامه‌ها ... ، 445). گزارش دالساندری نشان می‌دهد که پدید آمدن این دو فرقه به پیش از زمان صفویه باز می‌گردد. 
یک سدۀ بعد، ژان شاردن، سیاح سرشناس فرانسوی، در سفرنامۀ خود تبریز را همچون آنچه در گزارش دالساندری آمده است، وصف می‌کند و می‌افزاید که چنین وضعیتی تقریباً در تمام شهرهای ایران دیده می‌شود (2/ 403). به گزارش او، شهر اصفهان به دو بخش تقسیم می‌شد؛ یکی منطقۀ «جوبارۀ نعمت‌اللٰهی» در شرق، و دیگری منطقۀ «دردشت حیدریه» در غرب که به ترتیب به نعمتیها و حیدریها اختصاص داشت. این دو گروه در مراسم رسمی، اعیاد، عزاداریها و هرگونه گردهمایی همگانی به بهانۀ برخورداری از حق تقدم، به جان هم می‌افتادند و در روزهای عادی نیز کشتی‌گیران و پهلوانان یکدیگر را به مبارزه می‌طلبیدند. گاه صدها تن از دو طرف در میدان اصلی شهر با یکدیگر درگیر می‌شدند که بیشتر از طبقات پایین جامعه بودند و برای نزاع تنها از سنگ و چوب بهره می‌گرفتند. در این نبردهای شهری هر بار شماری کشته، و چندین تن مجروح می‌شدند (7/ 61-63). 
ژان باتیست تاورنیه، سیاح فرانسوی دیگری که در سدۀ 11 ق/ 17 م به ایران سفر کرد، نیز از نزاع حیدری و نعمتی چنین گزارش می‌دهد که اهالی اصفهان همچون مردم بیشتر شهرهای ایران به دو طایفه و گروه تقسیم می‌شدند. زمانی که مردم به تماشای جنگ حیواناتی چون شیر، خرس، خروس و جز آنها مشغول بودند، این دو دسته با یکدیگر بر سر پیروزی و شکست این حیوانات شرط‌بندی می‌کردند (ص 385). 
نکته‌ای که در بیشتر این‌گونه گزارشها یافت می‌شود، ماهیت متناوب، دوره‌ای و وابسته به مناسبتهای مذهبیِ این درگیریها ست؛ چنان‌که در بیشتر شهرها این‌گونه رویاروییها گاه تکرار می‌شد و به‌طورکلی، احتمال وقوع نزاعهای خشونت‌بار در اعیاد و عزاداریها بیشتر بود؛ برای نمونه، به گزارش میرزا حسن فسایی در شیراز در اوایل سدۀ 11 ق/ 19 م این درگیریها 3 یا 4 بار در سال روی می‌داد (2/ 22). 
بر اساس گزارش رابرت واتسن، وابستۀ سفارت انگلیس در ایران، در اوایل دورۀ ناصرالدین شاه نیز، در حاشیۀ شهر شیراز رویارویی خشونت‌بار حیدریها و نعمتیها هر جمعه برقرار بود (ص 79). در عید قربان در اصفهان هم بنا بر سنتی که از عصر صفویه رایج بود، حیدریها و نعمتیها در برگزاری عید با یکدیگر به رقابت می‌پرداختند. از 6 مُچه‌دار شتر (صاحبان قسمت در قربانی که هرکدام یک مچه یا یک جزء از اجزاء شتر قربانی را سهم می‌برد) نیمی از حیدری‌خانه و نیمی از نعمتی‌خانه بودند. دسته‌های مچه‌داران برای نمایش عمومی در شهر ظاهر می‌شدند و طرف‌داران هر دسته، که شمارشان بیش از هزار تن بود، آنها را همراهی می‌کردند. هر یک از دسته‌ها جداگانه در شهر به راه می‌افتادند و در میدان اصلی شهر جمع می‌شدند. آن‌گاه از برابر حاکم می‌گذشتند و پس از گذر از کنار رودخانه، به محل قربانی می‌رسیدند. به رغم حضور نگاهبانان و لشکریان، آنان اغلب با یکدیگر درگیر می‌شدند و به ویژه در هنگام تقسیم گوشت قربانی، نزاعی شدید در می‌گرفت که هرساله به کشته یا مجروح‌شدن شماری از آنها می‌انجامید (تحویلدار، 88-90). 
افزون بر این، در شهرهای گوناگون هنگام عزاداریهای محرم و به‌ویژه در روز عاشورا که هیجان و اندوه عمومی برانگیخته می‌شد، کار به تقابل خشونت‌بار این دو گروه می‌کشید (کمپفر، 111؛ بلاغی، 1/ 218-219؛ ملکم، 843؛ فلور، 89). جالب توجه آنکه بنابر گزارشهای موجود، این نزاعها جنبۀ خون‌خواهی و انتقام‌جویی برای کشته‌شدگان و مجروحان درگیری پیشین را نداشت و هر رویارویی ظاهراً موردی جداگانه به‌شمار می‌آمد که خون‌خواهی در آن نقشی ایفا نمی‌کرد (پری، «به سوی»، 58). 
چنین به نظر می‌رسد که برخی حکمرانان و پادشاهان، همچون شاه عباس اول، خود این دو دستگی را به وجود می‌آوردند و یا آن را تقویت می‌کردند و با این کار به دنبال آن بودند که نیروی انباشته‌شدۀ نارضایتی مردم را تخلیه کنند و با ایجاد نزاعهای شهریِ نسبتاً قابل مهار، آنان را از توجه به مسائل سیاسی باز دارند (کالمرد، 145؛ کروزینسکی، I/ 90-96). ملا جلال‌الدین یزدی، منجم مخصوص شاه عباس در شرح وقایع سال 1003 ق/ 1595 م گزارش می‌دهد که در میدان سعادت قزوین (پایتخت صفویه: ح 962-996 ق/ 1555- 1588 م)، به دستور شاه میان حیدریها و نعمتیها نبردی راه افتاد که در آن، جماعت میرحیدری آشکارا به پیروزی رسیدند. جنگ دیگری نیز به دستور شاه در محل مزار شاهزاده حسین برپا شد (منجم، 131). پیترو دلاواله، سیاح ایتالیایی که در 1026 ق/ 1617 م (در زمان شاه عباس اول) به ایران آمد نیز به این موضوع اشاره دارد که شاه برای تفریح خود این دو دسته را به جان هم می‌انداخت (میرجعفری، 747). 
انگلبرت کمپفر، سیاح آلمانی که از 1094 تا 1096 ق/ 1683 تـا 1685 م در ایران اقـامت داشت، نیز بـه نزاع حیدری ـ نعمتی اشاره می‌کند. او در کتاب خود حیدریها را مردمانی با عمامه‌ای پنج ترک بر سر وصف می‌کند که پشت خود را با پوست دباغی‌نشدۀ گوسفند می‌پوشاندند و در یک دست چوب‌دست و در دستی دیگر یک بوق داشتند، اما از نظر او ظاهر نعمتیها کمتر عجیب و غریب بوده است. به گفتۀ وی، شاه سلیمان صفوی خود از طرف‌داران حیدریها بوده است (ص 137- 138؛ میرجعفری، همانجا). برخی از صاحب‌منصبان نیز گاه جانب یکی از این گروهها را می‌گرفتند؛ برای نمونه، حاجی ابراهیم پیش از آنکه کلانتر شیراز، و سپس وزیر آقا محمد خان قاجار شود، کدخدای حیدری‌خانۀ شیراز بود (نادرمیرزا، 268-269). در نیمۀ دوم سدۀ 13 ق/ 19 م نیز درگیریهای حیدری ـ نعمتی میان لوطیان دو گروه در دزفول درگرفت؛ ظاهراً به تحریک قدرتهای رقیب محلی آغاز شد که بیرون از شهر اقامت داشتند، چنان‌که شیخ خزعل طرف‌دار نعمتیها، و خانهای بختیاری هوادار حیدریها بودند (فلور، 90). 
نزاع حیدری و نعمتی در عصر قاجار نیز ادامه داشت. سر جان ملکم که در زمان فتحعلی‌شاه قاجار به ایران آمد، از ادامۀ این تقابل، و اینکه حکومت برای توقف آن اقدامی نمی‌کرد، سخن می‌گوید. به گفتۀ وی، این درگیریها در ماه محرم شدت می‌یافت و هر یک از دو طرف می‌کوشید تا آذین‌بندی تکیه‌های طرف مقابل را برچیند (ملکم، 843). 
در فارس‌نامۀ ناصری هم به تقسیمات حیدری و نعمتی شهر شیراز در دورۀ ناصرالدین شاه اشاره شده است. بر این اساس، از 11 محلۀ شیراز، 5 محله نعمتی، و 5 محله حیدری بودند و محلۀ یهودیان در شمار هیچ‌یک قرار نمی‌گرفت (فسایی، 2/ 22). ظاهراً در این هنگام از شدت نزاع این دو گروه کاسته شده بود، زیرا فسایی می‌گوید که به همت دولت ناصرالدین شاه 40 سال است که این رسم نادانی از میانۀ حیدریها و نعمتیها برداشته شده است (فسایی، همانجا). با این همه، چنین دسته‌بندیها و تقسیمات محله‌ای ظاهراً در طول دورۀ قاجار در شهرهای مختلف ایران، همچون دزفول، نائین، شوشتر، اردکان (یزد)، بهبهان، اردکان (فارس)، اصفهان و جز آنها نیز وجود داشت (بلاغی، 1/ 218- 219؛ کسروی، 195-197؛ میرجعفری، 750؛ پری، «حیدری»، VII(1)/ 72؛ فلور، 85)
اگرچه نزاع حیدری ـ نعمتی اساساً پدیده‌‌ای مربوط به طبقات پایین اجتماع بود، اما خود به خود به خاندانهای اشرافی که در یکی از این دو بخش اقامت داشتند، نیز کشیده می‌شد. هنگامی‌که شاهزادۀ قاجار، مسعود میرزا ظل السلطان (1266-1336 ق/ 1850- 1918 م) در 1291 ق حاکم اصفهان شد، در همان آغاز شاهد نزاعی میان حیدریها و نعمتیها بود. هنگامی که حاکم جدید از نزدیکان خود سبب این درگیری را پرسید و دریافت که بر اساس تقسیم‌بندی شهر، خود در محلۀ حیدریها ساکن است، جانب آنان را گرفت و با نعمتیها از در مخالفت درآمد (میرجعفری، 749). 
حیدریها و نعمتیها در دورۀ انقلاب مشروطه نیز همچنان با یکدیگر در تقابل بودند، تا آنجا که هنگام سفر ستارخان به اردبیل، به وی پیشنهاد شد که به‌عنوان میهمان در خانۀ کسی منزل نکند، زیرا اگر در خانۀ فردی از هر یک از این دو گروه منزل می‌کرد، واکنش گروه مقابل را برمی‌انگیخت (امیرخیزی، 486). در اردبیل، نائین و شهرهای دیگر نیز درگیری میان حیدریها و نعمتیها با جانب‌داری هر یک از آنها از استبداد یا مشروطه، به‌تدریج به برخورد میان طرف‌داران استبداد و هواداران مشروطه تبدیل شد (کسروی، بلاغی، همانجاها؛ فلور، 91). امروزه در شهرهای بزرگ ایران نشانی از اختلاف حیدری و نعمتی باقی نمانده است، اما نمونه‌هایی از این دست اختلافات هنوز در شهرهای کوچک و روستاهای ایران دیده می‌شود (میرجعفری، 751). 

مآخذ

ابن‌کربلایـی، حـافظ حسین، روضات الجنان، به کـوشش جعفـر سلطان ـ القرایی، تهران، 1344ش؛ امیرخیزی، اسماعیل، قیام آذربایجان و ستارخان، تبریز، 1339ش؛ بلاغی، عبدالحجت، تاریخ نائین، تهران، 1369 ق؛ تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ترجمۀ ابوتراب نوری، به کوشش حمید شیرانی، اصفهان، 1363 ش؛ تحویلدار، حسین، جغرافیای اصفهان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1342 ش؛ حشری تبریزی، محمدامین، روضۀ اطهار، به کوشش عزیز دولت‌آبادی، تبریز، 1371 ش؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، 1357 ش؛ سجادی، ضیاءالدین، کوی سرخاب تبریز و مقبرة الشعراء، تهران، 1336 ش؛ سفرنامه‌های ونیزیان در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، 1349 ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1335-1345 ش؛ فسایی، حسن، فارس‌نامۀ ناصری، تهران، 1313 ق؛ کسروی، احمد، تاریخ مشروطۀ ایران، تهران، 1353 ش؛ کمپفر، ا.، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1363 ش؛ ملکم، جان، تاریخ ایران، ترجمۀ اسماعیل حیرت، به کوشش علی‌اصغر عبداللٰهی، تهران، 1380 ش؛ منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، به کوشش سیف‌الله وحیدنیا، تهران، 1366 ش؛ میرجعفری، حسین، «حیدری و نعمتی»، آینده، تهران، 1362 ش، س 9، شم‍ 10 و 11؛ نادر میرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنۀ تبریز، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، 1373 ش؛ واتسن، رابرت گرانت، تاریخ قاجار، ترجمۀ عباسقلی آذری، تهران، 1340 ش؛ نیز: 

Calmard, J., «Shiʿi Rituals and Power ... », Safavid Persia: The History and Politics of an Islamic Society, ed. Ch. Melville, London/ New York, 1996; Floor, W. M., «The Political Role of the Lutis in Iran», Modern Iran, eds. M. E. Bonine and N. R. Keddie, New York, 1981; Krusinski, The History of the Revolution of Persia: tr. J. –A. Du Cerceau, London, 1728; Perry, J. R., «Ḥaydari and Neʿmati», Iranica; id, «Toward A Theory of Iranian Urban Moieties: The Ḥaydariyyah and Niʿmatiyyah Revisited», Iranian Studies, eds. R. D. Mc Cheseney, New York, 1999, vol. XXXII(1). 
محمدرضا عدلی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: