صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / ازرو /

فهرست مطالب

ازرو


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 3 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

اَزْرو، شهر کوهستانی کوچکی در استان مکناس در مرکز مراکش، ازرو واژه‌ای بربری به معنی سنگ، ریگ و کلاً تخته‌سنگ است که بر بسیاری از روستاهای شمال افریقا که در دامنه یا بر فراز تخته‌سنگها و مناطق سنگی قرار گرفته‌اند، اطلاق می‌شود (EI2, S). 
این شهر در گذشته بخشی از ناحیۀ کهن فازاز شمرده می‌شد و نام آن در منابع عربی به صورت ازرور (ابوعبید، 156، 183؛ انصاری، 239؛ ابن خلدون، 7(2)/ 402، 416) و آصرو (سلاوی، 3/ 43، جم‍‌) نیز آمده است. ازرو در دامنۀ رشته‌کوههای اطلس میانه، در محل تلاقی دو شاهراه نوسازی شدۀ فاس به مراکش و مکناس به تافیلالت، در 70 کیلومتری جنوب شرقی مکناس به سوی میدلت، واقع شده، و جنگلهایی انبوه از درختان صنوبر و بلوط آن را در بر گرفته‌اند. ارتفاع شهر از سطح دریا 200‘1 متر است و جمعیت آن که در اوایل سدۀ حاضر میلادی به 500‘1 تن نمی‌رسید، اکنون به حدود 15 هزار تن رسیده است. شهر در ناحیه‌ای قرار دارد که زیستگاه قبیلۀ بنی مگیلد، از تیره‌های صنهاجه است. درآمد مردم شهر مبتنی بر تولید کالاهای غیرصنعتی، به ویژه قالیهای پشمی است که در تعاونیهای کارگری آن یافته می‌شود. ازرو بازار پررونقی نیز برای داد و ستد احشام شمرده می‌شود. چشم‌اندازهای دلکش و جنگلهای زیبا و معروف ازرو آن را به صورت یکی از مراکز مهم جهانگردی درآورده است (بن عربی، 51؛ EI2, S؛ لاروس بزرگ؛ لوی پرووانسال، 145، حاشیۀ 1). 
ازرو به سبب موقعیت جغرافیایی حساس خود بارها در کانون کشمکشهای سیاسی و نطامی در سده‌های گذشته قرار گرفته، و از این‌رو اهمیتی تاریخی یافته است: در 535ق/ 1141م، سپاهیان موحدون به فرماندهی خلیفه عبدالمؤمن ضمن پیشروی در سرزمین مغرب و پس از جنگ با یحیی بن سیر از امیران محلی و برادرش علی بن سیر که در ازرو پناه گرفته بود، وارد آن شدند و آنجا را قرارگاه خود ساختند. سپس خلیفه بانویی از مردم ازرو را به همسری برگزید و او مادر عبدالله بن عبدالمؤمن فرمانروای بجایه است (بیذق، 88-89؛ عنان، 1/ 235). در 674ث/ ژانویۀ 1276، در زمان فرمانروایی بنی مرین بر مغرب، هنگامی که سلطان یعقوب مرینی از لشکرکشی به اندلس به فاس باز می‌گشت، مردی از خویشان وی به نام طلحة بن محلی بطوئی بر او شورید و با گسستن ازقبیلۀ صنهاجه و پیوستن به قبیلۀ زناته، در ازرو پناه گرفت، ولی سلطان آن ناحیه را به محاصرۀ خود درآورد و چون طلحه تسلیم شد، وی از خطای او چشم پوشید (ابن ابی زرع، الانیس...، 321-322؛ الذخیرة...، 160؛ ابن خلدون، 7(2)/ 402؛ سلاوی، 3/ 43؛ نیز نک‍ : EI2, S). 4 سده بعد، در کشمکشی که در 1074ق/ 1663م میان محمد و رشید، فرزندان مولای شریف رهبر شرفای فلالی سجلماسه، درگرفت و به پیروزی رشید و قتل محمد انجامید، ازرو چندی پایگاه رشید بود (سلاوی، 7/ 28-31؛ قس: ابوالنصر، 226؛ EI2, S). پس از وفات رشید، جانشین او، مولای اسماعیل، برای حفظ قدرت و استواری دولت خویش، سپاه بزرگی از غلامان سیاه‌پوست با عنوان «عبید» تشکیل داد که هم در درون و اطراف پایتخت او مکناس و هم در پایگاههای نظامی نزدیک به پایتخت به پاسداری از قلمرو سلطان مشغول بودند. ازرو یکی از این پایگاههای مهم بود (ابوالنصر، 227). در 1095ق/ 1684م نیز که مولای اسماعیل برای پایان دادن به سرکشی قبایل بربر آیْت اِدراسِن در سائس، به کوهستانهای فازاز لشکر کشید، به فرمان او دو قلعه یا «قصبه» در آن نواحی برپا ساختند که یکی از آنها در ازرو بود. نیز هنگامی که وی عزم بازگشت کرد، نیرویی جنگی مرکب از هزار سوار در قلعۀ ازرو مستقر ساخت. بقایای این قلعه هنوز باقی است (سلاوی، 7/ 66؛ نیز نک‍ : EI2, S؛ لوی پرووانسال، همانجا)؛ ولی همین بربرهای آیت ادراسن که از برابر لشکر مولای اسماعیل گریختند و سپس از او امان خواستند (سلاوی، 7/ 66-67). در سدۀ 13ق/ 19م مولای سلیمان، یکی دیگر از شرفای بزرگ مراکش، را از مرگ رهانیدند و این بار نیز ازرو عرصۀ نبرد بود: در 1226ق/ 1811م، مولای سلیمان با گروهی بزرگ از جنگجویان عرب و بربر و سپاهیان عبید برای سرکوبی فتنۀ قبایل گِروان و آیْت یوسی به سوی آنان شتافت، اما سپاه وی که از سازماندهی منظم بی‌بهره بود، در نبردهایی خونین که در ازرو درگرفت، به سختی شکست خورد و فقط یاری بربرهای آیت ادراسن و آیت یمور بود که مایۀ نجات او و باقی‌ماندۀ سپاهش شد. این نبرد که نقطۀ عطفی مهم در حکومت مولای سلیمان شمرده می‌شود، در تاریخ مغرب به «وقعۀ ازرو» معروف شده است (همو، 8/ 115-117؛ نیز نک‍ : EI2, S). 
ازرو در اوایل سدۀ حاضر (20م) نیز شاهد برخی رویدادهای سیاسی و فرهنگی مهم بوده که مایۀ شهرت و اهمیت آن شده است: پس از آنکه فرانسه در 1912م مراکش را تحت‌الحمایۀ خود ساخت و در 1913-1914م به اشغال شهرهای واقع در نواحی اطلس میانه از جمله ازرو پرداخت، به موجب فرمانی (ظهیر) در 1914م، به جماعتهای بربر این نواحی نوعی استقلال اداری و قضایی اعطا شد که هدف از آن جلب اعتماد ایشان به سیاست فرانسه در مراکش بود. به موجب این فرمان، جماعتهای بربر از پای‌بندی به قوانین اداری و قضایی در جوامع عربی ـ اسلامی مراکش معاف شدند و بدین‌سان بربرهای بنی مگلید در ازرو نیز 
 از مرکزیت اداری تحت نظارت فرانسویان برخوردار گردیدند. با اینهمه، پس از جنگ جهانی اول، سیاست فرانسه بیشتر به یکپارچگی فرهنگی مراکش تأسیس شد که برنامه‌های آموزشی آنها را یکسره فرانسویان تنظین می‌کردند. این روند با تأسیس دانشسرایی فرانسوی ـ بربری در ازرو در 1927م به اوج خود رسید و به این شهر اعتباری تازه بخشید (ابوالنصر، 357-358؛ نیز نک‍ : EI2, S). 

مآخذ

ابن ابی زرع، علی، الانیس المطرب، رباط، 1972م؛ همو، الذخیرة السنیة، رباط، 1972م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابوعبید بکری، عبدالله، المغرب، به کوشش دوسلان، الجزیره، 1857م؛ انصاری دمشقی، محمد، نخبة الدهر، به کوشش مهرن، پترزبورگ، 1281ق/ 1865م؛ بن عربی، صدیق، المغرب، بیروت، 1404ق/ 1984م؛ بیدق، ابوبکر علی صنهاجی، اخبار المهدی ابن تومرت، به کوشش لوی پرووانسال، پاریس، 1928م؛ سلاوی، احمد، الاستقصا، دارالبیضاء، 1954-1956م؛ عنان، محمد، عبدالله، عصر المرابطین و الموحدین، قاهره، 1383ق/ 1964م؛ نیز: 

Abun-Nasr, J. M., A History of the Maghrib, Cambridge, 1971; EI2, S; Grand Larousse; Lévi-Provençal, E., Documents inédits d’histoire Almohade, Paris, 1928. 
مهران ارزنده

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: