ادریسیه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/Fa/article/229633/ادریسیه
دوشنبه 31 اردیبهشت 1403
چاپ شده
7
اِدْریسیه، یا احمدیه از شاخههای طریقت شاذلیه كه در اوایل سدۀ 13ق توسط احمد بن ادریس (نك : ه د، ابن ادریس) بنیاد نهاده شد و در مكه، یمن، سودان، مصر و لیبی انتشار یافت. ابنادریس طریقۀ شاذلیه و خُضرویه (یا خُضیریه) ــ از شاخههای طریقۀ شاذلیه ــ را از عبدالوهاب تازی و ابوالقاسم وزیر غازی اخذ كرد و سپس خود از مشایخ بزرگ این طریقه گردید (نبهانی، 1/ 567؛ زبّاره، 1/ 223؛ ظافر، 65؛ تریمینگام، اسلام...، 229 ، «طریقههای...»، 114). وی سعی داشت طریقهای بنا نهد كه جامع میان تمامی سلسله های صوفیه باشد (كرّار، 39). ابنادریس در 1213ق به مكۀ مكرمه سفر كرد و در آنجا طریقۀ ادریسیه را بنیان گذارد و شروع به تبلیغ و ترویج تعالیم و آداب این طریقه كرد و مریدان بسیار گرد آورد. در مدت اقامت خود در مكه سفری نیز در 1228ق/ 1813م به صعید مصر رفت و در آنجا یكی از مریدان خود به نام محمد عثمان میرغنی را برای تبلیغ و گسترش این طریقه به سودان فرستاد. سپس در 1232ق/ 1817م به مكۀ مكرمه بازگشت و تا 1244ق/ 1829م در آنجا ساكن شد و به تدریس و تربیت مریدان پرداخت. در همان سال یكی دیگر از مریدان خود بهنام محمد بن علی سنوسی را بهعنوان خلیفۀ خود در مكه تعیین كرد و خود رهسپار یمن شد و در صبیا اقامت گزید و روزگار خود را تا پایان عمر در آنجا سپری كرد (نبهانی، 1/ 569 -571؛ زباره، 1/ 223-224؛ صدیق حسن، 433-435؛ كرار، 17-20؛ نیز نك : تریمینگام، اسلام، 228-229 ). هرچند میان برخی تعالیم ابن ادریس و برخی از آراء و عقاید وهابیها تشابهاتی بود، لیكن برخلاف نظر برخی محققان، طریقۀ او را نباید با فرقۀ وهابیت مربوط دانست. ابن ادریس محمد بن عبدالوهاب را به عنوان یك مجدد و احیاگر ستایش میكرد، ولی تعصبها و زیادهرویهای وهابیت را ــ از جمله كافر شمردن مسلمانانی كه با آنان هم عقیده نبودند ــ مورد انتقاد قرار میداد. وهابیان نیز برخی از اعمال صوفیانه، از جمله بوسه زدن مریدان بر دست و زانوی شیخ را، مردود، و آن را نوعی اظهار خواری و ذلّت در برابر مخلوق میدانستند (كرار، 39-41؛ نیز نك : هالت، 53؛ تریمینگام، «طریقههای»، 115).
تعلیمات و نیز اوراد و احزاب این طریقه بیشتر در دو اثر معروف ابنادریس یعنی العقد النفیس (بولاق، 1315ق) و مجموعۀ احزاب و اوراد و رسائل (قاهره، 1940م) مندرج است. ابن ادریس در تعالیم خود بیشتر بهذكر، توكل و تقوا اهمیت میداد. تقوا را «مفتاح الولایۀ» و ذكر را افضل عبادات میدانست و بر آن بود كه تنها با مداومت در ذكر است كه سالك بهحق میرسد (كرار، 32- 34، 36). در این طریقه جلسات ذكر بهصورت دستهجمعی و در شبهای دوشنبه و جمعه برگذار میشود و لفظ جلالۀ «الله» ذكر مهم سالكان این طریقت است (همو، 36). ابن ادریس مانند بسیاری دیگر از صوفیه خلوت گزینی و حفظ لوازم و شرایط خاص آن را به مریدان خود سفارش میكرد (همو، 35) و آنان را از اینكه علم را وسیلۀ تجارت و كسب مال و منال دنیایی قرار دهند، بر حذر میداشت (همو، 37)، اما برخلاف بسیاری از متصوفه كه ترك دنیا را توصیه میكردند، وی بهره بردن از نعمتهای دنیا را بر مریدان خود مجاز و مباح میشمرد (همو، 34)، با اینهمه، برخلاف بسیاری از طریقههای تصوف، با سماع و غنای صوفیانه مخالف بود (تریمینگام، همانجا).
شخص طالب در بدو ورود به این طریقه، باید پس از نماز، اوراد وادعیهای را كه شیخ به او تلقین كرده است، بخواند و پس از درود و صلوات بر پیامبر(ص)، سرسپردگی خود را به سیداحمد بن ادریس اعلام كند و سپس شعار طریقۀ ادریسیه را كه به ذكر تهلیل («لااله الاالله، محمد رسولالله فی كل لمحة و نفس عدد ما وسعه علمالله») معروف است، 3 بار بخواند. پس از خواندن این ذكر است كه شخص از سالكان این طریقه بهشمار خواهد آمد (كرار، 28-29). در طریقت ادریسیه برای مریدان درجات و مراتب خاصی تعیین نشده، لیكن با توجه به رسائل و خطابههای ابن ادریس، به افراد مبتدی و كسانی كه تازه به این طریقه میپیوستند، «منتسبین» میگفتهاند و كسانی كه به عنوان مبلغ از طرف شیخ به نقاط مختلف فرستاده میشدند، به «خلفا» یا «نواب» موسوم بوده، و بزرگان و افراد شاخص این طریقه، «خلفای بزرگ» نامیده میشدهاند (همو، 38). در این طریقه لباس خاصی وجود ندارد و تنها نشانۀ آنان بیرق سبزی است كه شعار طریقه - كه همان ذكر تهلیل است - با رنگ سپید بر روی آن نوشته شده است (همو، 39). مرید مبتدی باید بعد از هر نماز، 3 بار ذكر تهلیل، یك بار ذكر «صلاة عظیمه» ــ كه دعای كوتاهی است و در طی آن مرید از خداوند دیدار حضرت رسول اكرم را طلب میكند ــ و نیز یكبار دعای كوتاه دیگری به نام «الاستغفار الكبیر» را بخواند (همو، 29، نیز برای متن صلاة عظیمه و الاستغفار الكبیر، نك : 133). اوراد و احزاب خاص این طبقه در مجموعهای با عنوان مجموعۀ احزاب و اوراد و رسائل جمع آمده است. مرید و سالك باید این اوراد را در اوقات معین و با طهارت و نیت بخواند (همو، 29-31).
در دوران حیات ابنادریس، این طریقه توسط خود او و نیز برخی از مریدانش، در مكه، صعید مصر، سودان و یمن انتشار یافت. بعد از مرگ ابنادریس میان مریدان او اختلاف افتاد، چنانكه برخی از آنان طریقههای جداگانه تشكیل دادند (تریمینگام، اسلام، 229، «طریقههای»، 115). معروفترین مریدان او كه مؤسس طریقهای مستقل بودهاند و یا طریقهای به آنان نسبت داده شده است، اینانند:
كه در مكۀ مكرمه با ابن ادریس ملاقات كرد و در سلك مریدان او درآمد و با توجه به تأكید ابنادریس به محمدعثمان میرغنی، مبنی بر پیوستن به محمد بن علی سنوسی بهنظر میرسد كه سنوسی برجستهترین مرید او بوده است (كرار، 56). محمد بن علی سنوسی پس از مرگ ابن ادریس در 1253ق، با گروهی از مریدان از صبیا به مكه بازگشت و خانقاهی بر روی كوه ابوقبیس تأسیس كرد و طریقۀ سنوسیه (ه م) را بنیاد نهاد. ظاهراً بیشتر مریدان او از عوام و تودۀ مردم بودند. وی از مكه رهسپار شمال افریقا شد و در لیبی، بهویژه در برقه (سیرنائیك) به نشر و گسترش طریقۀ سنوسیه پرداخت (استودارد، 1(1)/ 295-300؛ مخلوف، 399-400؛ شكری، 11، جم ؛ تریمینگام، همان، 120 -118 ؛ اوانسپریچارد، 1، جم ). سنوسی كتابی با عنوان الدرر السنیة فی اخبار السلالة الادریسیة، در طریقت ادریسیه نوشته كه به گفتۀ زركلی (6/ 299) چاپ شده است.
صاحب تفسیر تاج التفاسیر. وی پیش از اینكه ابن ادریس را ملاقات كند، در برخی از طریقتهای صوفیه ازجمله، نقشبندیه، قادریه و شاذلیه، وارد شد. سپس در مكه با ابن ادریس آشنایی یافت و به طریقۀ ادریسیه در آمد و پس از چندی به دستور استادش به نشر این طریقه در سودان، بهویژه در نوبه كُردفان و دنقله مشغول شد، ولی بعد از مرگ ابن ادریس، خود طریقۀ مستقلی را در مكه بهنام میرغنیه یاختمیه (نك : ه د، میرغنیه) بنیان گذارد كه بیشتر بزرگان از علما و شرفای مكه بدان پیوستند. محمدعثمان طریقۀ میرغنیه را بهكوشش مریدان خود در نقاط مختلف گسترش داد (نبهانی، 1/ 365-366؛ هالت، 53؛ محمود، 55؛ نیز نك : تریمینگام، اسلام، 231-235 ,229، «طریقههای»، 116-118). وی كتابی نیز با عنوان مناقب السید احمد بن ادریس در مقامات شیخ خود نوشته كه چاپ شده است (كرار، 161).
كه نخست در سودان با محمدعثمان میرغنی آشنا شد و در 1247ق به قصد حج رهسپار مكۀ مكرمه گردید و از آنجا به صبیا رفت و به گروه مریدان ابن ادریس پیوست و تا وفات شیخ، نزد او اقامت داشت. بعد از وفات ابنادریس به سبب اختلافاتی كه رخ داد، یمن را ترك كرد و به صعید مصر و از آنجا به شمال سودان سفر كرد، ولی پس از مدتی اقامت در آنجا به مكه بازگشت. در مكه مدعی جانشینی ابنادریس شد و در نشر تعالیم استاد خود كوشید. ابراهیم رشید طریقۀ مستقلی تشكیل نداد، لیكن شاخۀ رشیدیۀ این طریقه منسوب به اوست و با وجود مخالفتهایی كه با وی شد، خانقاههایی در مكه بنا كرد (تریمینگام، اسلام، 230-231، «طریقههای»، 121؛ كرار، 61-65). ابراهیم رشید صاحب اورادی است كه از ابنادریس فرا گرفته بود. مجموعهای از آنها در 1308ق در دمشق طبع شده است. آثار دیگری كه وی دربارۀ ابن ادریس و طریقۀ ادریسیه نوشته، اینهاست: عقد الدر النفیس، كه در شرح احوال ابن ادریس است (نبهانی، 1/ 573)؛ رسالۀ توثیق العری لمن اراد هدی خیر الوری فی تعالیم الطریق الاحمدی الادریسی، كه در اسوان به چاپ رسیده است. و نیز اعطار ازهار اغصان حظیرة التقدیس فی كرامات السید احمد بن ادریس، كه به تصحیح و كوشش صالح محمدجعفری در 1974م در قاهره به چاپ رسیده است (كرار، 159). این طریقه در سوریه، سومالی، حجاز، سودان، مصر و هند انتشار یافته است (همو، 65). طریقۀ دندراویه كه محمد دندراوی بنیانگذار آن بود، از طریقههای منشعب از شاخۀ رشیدیه است (همو، 67 -69؛ نیز برای شرح حال ابراهیم رشید، نك : مخلوف، 384؛ ظافر، 94- 95).
از دیگر مریدان ابنادریس بود كه به خاندان مجذوبیه تعلق داشت. او نیز نخست طریقۀ ادریسیه را از محمدعثمان میرغنی فراگرفت، سپس رهسپار مكه شد و در آنجا با ابنادریس ملاقات، و طریقۀ ادریسیه را بهكمال از او اخذ كرد. محمد مجذوب در عرفان به درجات عالی نایل آمد، تا آنجا كه ابن ادریس او را بسیار بزرگ شمرده، و در حق او گفته است: «فهو من الذین یأخذون بلاوساطة من علام الغیوب». سپس از مكه به سواكن رفت و در آنجا براساس تعالیم ادریسیه به ترویج طریقۀ مجذوبیه پرداخت (كرار، 53 -54؛ نیز نك : ه د، مجذوبیه).
ملقب به اسماعیل ولی. او نیز نخست طریقۀ ادریسیه را از محمدعثمان میرغنی در سودان فرا گرفت و سپس ابن ادریس را در صبیا ملاقات كرد و از او اجازۀ تبلیغ و ارشاد گرفت. سپس از یمن به سودان رفت و طریقۀ مستقلی بهنام اسماعیلیه بنا نهاد. این طریقه نخستین شاخۀ ادریسیه است كه به سودان وارد شد (كرار، 51 - 53؛ تریمینگام، اسلام، 235-236 ). یكی دیگر از بزرگان منتسب به طریقۀ ادریسیه، عبدالرحمان بن سلیمان اهدل (د 1250ق/ 1834م) فقیه، محدث و مفسر یمنی است كه نخست ابن ادریس را در مكه ملاقات كرد و او نیز در سفر به یمن مدتی در زبید نزد عبدالرحمان اقامت گزید. عبدالرحمان در كتاب خود النفس الیمانی و الروح الریحانی شرح حال ابن ادریس را آورده است (زباره، 1/ 223، 2/ 30-31؛ صدیق حسن، 433-434، 484-489؛ ریحانی، 1/ 301-302؛ نیز نك : كتانی، عبدالحی، 1/ 250-251). حسن بن احمد عاكش (د 1289ق/ 1872م)، عالم و مورخ یمنی نیز یكی دیگر از مشاهیر این طریقه است كه در زبید ابن ادریس را ملاقات كرد، از او معرفت آموخت و اوراد و احزاب و كتاب حكم عطائیه و رسالۀ قشیریه را نزد او فرا گرفت. او نیز در كتاب الدیباج الخسروانی به شرح احوال ابن ادریس پرداخته است (زباره، 1/ 223، 314- 318؛ صدیق حسن، 432؛ كحاله، 3/ 201-202). كتاب دیگری نیز با عنوان مناظرۀ سیدی احمد بن ادریس و فقهاء النجدیة تألیف كرده كه در 1937م چاپ شده است (كرار، 163). از دیگر مریدان ابن ادریس میتوان به اینان اشاره كرد: محمد عابد ابن احمدعلی سندی (د 1257ق/ 1841م)، فقیه حنفی و محدث؛ محمدحسن ظافر مدنی، از فقهای مالكی و از بزرگان مدینه؛ حاج حسن سنی و عبدالله ابوالمعالی (نبهانی، 1/ 571؛ كتانی، محمد، 85؛ كتانی، عبدالحی، 2/ 720-722؛ زباره، 2/ 279-280؛ ظافر، 66؛ كرار، 59 - 61).
بعد از وفات ابنادریس، دو فرزند به نامهای محمدو عبدالمتعال (عبدالعال) از او باقی ماند. عبدالمتعال در صبیا در 1246ق/ 1830م بهدنیا آمد. وی كه هنگام مرگ پدر 7 ساله بود، تحت تربیت و مراقبت مریدان پدرش واقع شد، قرآن و برخی از متون دینی را حفظ كرد و سپس در 1263ق/ 1847م به قصد ادای فریضۀ حج به مكۀ مكرمه سفر كرد. در آنجا محمد بن علی سنوسی را كه از جبل الاخضر به مكه آمده بود، ملاقات كرد و به حلقۀ مریدان او پیوست (كرار، 69 -70؛ تریمینگام، اسلام، 229، «طریقههای»، 120) و در 1269ق/ 1852م همراه محمد بن علی سنوسی به برقه (در لیبی) رفت. علاوه بر كسب علم طریقت، علوم ظاهر را نیز نزد محمد بن علی سنوسی فرا گرفت و تا وفات وی (در 1276ق) در جغبوب نزد او ماند. عبدالمتعال پس از وفات سنوسی سعی كرد كه طریقۀ ادریسیه را از نو احیا كند و بدینمنظور نخست آهنگ حجاز كرد. در راه به روستای زینیه در صعید مصر وارد شد و منزل پدرش را در آنجا زیارت كرد. كوشش او در این بود كه دو طریقۀ سنوسیه و میرغنیه (ختمیه) را در طریقۀ ادریسیه ادغام كند كه البته در این كار توفیقی نیافت. او 12 سال در زینیه اقامت كرد و سپس همراه فرزند خود محمد، از طریق سودان رهسپار یمن شد، ولی در این مسیر پس از 5 ماه اقامت در دنقله، در 1296ق/ 1878م از دنیا رفت و در مسجد آنجا به خاك سپرده شد. از او 8 فرزند باقی ماند كه از آن میان، محمد (د 1355ق/ 1936م) جانشین پدر شد و پس از محمد نیز فرزندان او احمد (د 1958م)، میرغنی (د 1959م)، حسن (د 1968م)، معزالدین (د 1971م)، شمسالدین (د 1975م)، و نیز ادریس و پس ازآنان فرزندانشان - تا زمان حاضر - از جمله سید انور بن میرغنی، محمد بن حسن و احمد بن ادریس به ادارۀ امور و ترویج طریقۀ ادریسیه كوشیدهاند (كرار، 69 -77؛ تریمینگام، اسلام، 230).فرزند دیگر ابن ادریس، محمد پس از مرگ پدر، ابراهیم رشید را كه ذكر او گذشت، به عنوان خلیفه و جانشین پدرش برگزید و از مریدان او شد (همو، «طریقههای»، همانجا، اسلام، 229؛ كرار، 45؛ نیز نك : حمزه، 363). از محمد بن احمد بن ادریس فرزندی بهنام محمد باقی ماند كه حكومت ادراسه را در عسیر یمن تأسیس كرد (همانجا، 363؛ حداد، 2/ 260-263). علاوه بر كتابهایی كه پیش از این نام برده شد. كتابهای دیگری نیز دربارۀ احمد بن ادریس و طریقۀ ادریسیه نوشته شده است كه از آن میان میتوان به كتاب المنتقی النفیس فی مناقب قطب دائرة التقدیس السید احمد بن ادریس اشاره كرد كه به قلم صالح محمد جعفری تألیف شده، و در 1975م در قاهره بهطبع رسیده است.
استودارد، ل.، حاضر العالم الاسلامی، ترجمۀ عجاج نویهض، قاهره، 1394ق/ 1973م؛ حداد، محمدیحیى، تاریخ الیمن السیاسی، بیروت، 1407ق/ 1986م؛ حمزه، فؤاد، قلب جزیرةالعرب، ریاض، 1388ق/ 1968م؛ ریحانی، امین، ملوك العرب، بیروت، 1967م؛ زباره، محمد، نیل الوطر، قاهره، 1348ق؛ زركلی، اعلام؛ شكری، محمدفؤاد، السنوسیة دین و دولة، قاهره، 1948م؛ صدیق حسنخان، محمد، التاج المكلل، بهكوشش عبدالحكیم شرفالدین، بمبئی، 1383ق/ 1963م؛ ظافر ازهری، محمد بشیر، الیواقیت الثمینة، قاهره، 1324ق؛ كتانی، عبدالحی، فهرسالفهارس و الاثبات، بهكوشش احسان عباس، بیروت، 1402ق/ 1982م؛ كتانی محمد، الرسالة المستطرفة، استانبول، 1986م؛ كحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، بیروت، 1957م؛ كرار، علی صالح، الطریقة الادریسیة فی السودان، بیروت، 1411ق/ 1991م؛ محمود، عبدالقادر، الفكر الصوفی فی السودان، دارالفكر العربی، 1968م؛ مخلوف، محمد، شجرة النور الزكیة، قاهره، 1350ق؛ نبهانی، یوسف، جامع كرامات الاولیاء ، بهكوشش ابراهیم عطوه عوض ، قاهره، 1409ق/ 1989م ؛ هالت، پ. م. و م.و. دالی، تاریخ سودان بعد از اسلام، ترجمۀ محمدتقی اكبری، مشهد، 1366ش؛ نیز:
Evans - Pritchard, E.E., The Sanusi of Cyrenaica, Oxford, 1949; Trimingham, J.S., Islam in the Sudan, London, 1965; id, The Sufi Orders in Islam, Oxford, 1971. محمدجواد شمس
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید