صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / مردم شناسی / بابان /

فهرست مطالب

بابان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

بابان، نام یکی از خاندانهای حکومتگر کُرد که از اوایل سدۀ 11ق به مدت 200سال زیر نظر والی عثمانی بغداد و یا دولت ایران، به صورت خودمختار و گاهی نیمه مستقل، بر مناطقی از کردستان عراق حکمرانی می‌کردند. این خاندان در کشمکشهای میان دولتهای ایران و عثمانی شرکت فعال داشتند (هدایت، 9/ 413؛ ابوالحسن مستوفی، 654؛ منشی بغدادی، 59).
نام اصلی این خاندان بِبه یا بِبّه و بابون بود (محمد کاظم، 277؛ استرابادی، 20؛ ایرانیکا، III/ 307؛ ادمندر، 65، حاشیه). این شهرت را بزرگان و حکام کرد که از عشیرۀ پرشمار و نیرومند بابان گرفته بودند (بدلیسی، 34). بیشتر محققان این نام را به ببه سلیمان رئیس و پایه گذار این خاندان منسوب می‌دانند (نیکیتین، 353).

پیشینه

اصل و نسب بابانها به درستی معلوم نیست. برخی آنها را منسوب به عشیرۀ بنی خالد و قبیلۀ نورالدینی دانسته‌اند که در نسبت، با قبایل پیشدر (پشدر، پژدر) و بلباس (ﻫ م) مشترکند (عزاوی، عشائر...، 2/ 100؛ دفتر، 331)؛ برخی دیگر براساس شرف‌نامۀ بدلیسی آنها را جانشین عشیرۀ منقرض شدۀ سوران می‌دانند (ﻧﻜ : نیکیتین، نیز ایرانیکا، همانجاها). بدلیسی در ذکر حکام بابان، آنها را از حاکمان قدرتمند و پرشمار کردستان می‌داند و می‌نویسد: بابان به پیر بوداق ببئی، از بزرگان این خاندان منسوب است که حکمران شهر زور و نواحی مجاور آن بود. پس از پیر بوداق و برادرش، حکومت بابان از این خاندان بیرون آمد و چیزی جز نام از آنها باقی نماند (ص 362-363؛ نیز ﻧﻜ : عزاوی، همان، 2/ 98). از این رو، نمی‌توان بابانهای کنونی را به خاندان بابانهای عصر عثمانی ارتباط داد. بیشتر مورخان و محققان بر این باورند که فقیه احمد داریشمانه، جد اعلای حکام بابان در دورۀ عثمانی (همان، 2/ 98-99؛ جودت، 1/ 343؛ ادمندز، 239) و از دودمان رؤسای قبیلۀ پیشدر بود که در منطقۀ «شارباژیر» (شهر بازار، سلیمانیۀ کنونی) می‌زیستند (درّه، 76؛ جودت، همانجا). فقیه احمد مردی شجاع و اهل فضل بود. براساس افسانه‌ای، گفته می‌شود که او در جنگی تن به تن، توانست کیغان، دختر امپراتور فرانکها را شکست دهد (ﻧﻜ : ادمندز، همانجا). پس از فقیه احمد، فرزندش ماوند (ماودو) از نفوذو موقعیت خوبی در شهر بازار و مناطق مجاور آن برخوردار بود (دره، 77؛ جودت، همانجا؛ عزاوی، همان، 2/ 99). فرزند ماوند، سلیمان بیگ و معروف به ببه سلیمان (باباسلیمان) در نیمۀ دوم سدۀ 11ق در شهر بازار حکومت بابانها را پایه‌ریزی کرد (دره، همانجا، زکی، 1/ 198).

حکمرانان بابانی

مناصب حکومتی در این خاندان تقریباً موروثی بود، اما اختصاص به خانواده‌ای خاص نداشت. خانواده‌هایی مانند عزیزآغا، صاحبقران، احمدآغا و شیخ‌های برزنجی هریک در این خاندان صاحب منصب و نفوذ بودند. درباره ترکیب حکمرانی و سلسله ‌نسب دقیق حکام بابانی اختلاف‌نظر وجود دارد. به سبب اختلاف خانوادگی و نفوذ عوامل خارجی در میان آنها دوران حکومت بیشتر به حکمرانان بابان به‌طور منقطع و بیش از یک بار و گاهی حکومت در حکومت بوده است (ادمندز، 65-68-69). از این رو، قلمروحکمرانی بابانها گاهی بزرگ و گسترده، و گاهی کوچک و محدود بود (عزاوی، همانجا).
سلیمان بیگ پایه گذار حکومت بابان، در 1080ق/ 1669م قره چَوالان [به احتمال زیاد همان قلاچولان = قلعۀ چولان] در شهرزور عراق را مرکز حکمرانی خود قرار داد (جودت، عزاوی، همانجاها؛ ادمندز، 66؛ هدایت، همانجا؛ ریاحی، 239). این شهر تا تأسیس سلیمانیه در 1195ق/ 1781م مرکز بابانها بود (ادمندز، همانجا). سلیمان بیگ با حمایت و فرمان سلطان عثمانی قدرت و نفوذ خویش را گسترش داد (نیکیتین، 352-353) و بر قلمرو حکمرانی بابانها در شهربازار، شهر زور و نواحی مجاور آن افزود (مردوخ، 2/ 39) و جانشین حاکمان اردلان در منطقه گردید (دره، همانجا).
سلیمان بیگ برای گسترش قلمرو بابانها با سپاهی عظیم به وزیر عثمانی بغداد حمله برد و او را مغلوب کرد. آنگاه در 1105ق/ 1694م و در آغاز سلطنت شاه سلطان حسین صفوی به قصد تسخیر اردلان (کردستان کنونی ایران)، سپاه خود را به آن‌سو پیش بود و اورامان، مریوان و سقز را اشغال کرد (سنندجی، 59-61). سرانجام، سپاهیان ایران بر بابانها تاختند و آنها را شکست دادند و به سوی روم و قسطنطنیه راندند. عثمانیها به سلیمان‌بیگ و حکام دیگر بابان که مورد حمایت ترکان عثمانی بودند، لقب اشا، یا میرایمان داده بودند. بابانها در برابر معافیت از پرداخت خراج به دولت عثمانی، ناگزیر از کمک و همراهی با ترکان با جنگ بر ضد ایرانیها و تأمین نیرو و خواربار برای سپاه عثمانی مستقر در عراق بودند (نیکیتین، همانجا).
پس از مرگ سلیمان‌بیگ، میان پسران او برای تصاحب قدرت، اختلاف و درگیری ایجاد شد و به دنبال آن امارت بابان به دست زنگیها و طوایف دیگر تجزیه شد. چندی بعد بکر بیگ، یکی از فرزندان سلیمان‌بیگ، توانست قدرت را در دست گیرد و مثل پدر قلمرو حکمرانی خویش را گسترش دهد. در دوره حکمرانی بکر بیگ مناطق میان نهر سیروان و زاب صغیر و هضاب تا کوههای هورامات (اورامان) ــ که حدفاصل با اردلانیها بود ــ قلمرو بابانها قرار گرفت (دره، همانجا). با این حال، در این دورۀ اداره حکومت بابان نامنظم و متزلزل بود (EI2 ,I/ 845).
مداخلۀ روبه افزون حاکمان عثمانی بغداد بر شمال عراق (کرکوک و سلیمانیه) که از اوایل سدۀ 12ق/ 18م آغاز شده بود، رفته رفته از نفوذ و قدرت قبایل کرد کاست. در 1127ق/ 1715م ترکهای عثمانی پس از سرکوب کردهای ایل بلباس که در شرق اردبیل سکنى داشتند، به بابانها که در پی گسترش قلمرو خویش بودند، حمله کردند. بکر بیگ که بر ضد حکومت عثمانی بغداد شورش کرده بود، در یکی از این جنگها کشته شد و قلمرو حکومت بابانها زیر نفوذ خانه پاشا (خانک)، شاهزادۀ بابانیِ حامی ترکانِ عثمانی قرار گرفت. خانه پاشا کمکهای بسیاری به والی بغداد در جنگ با ایرانیها کرد (دره، نیز EI2، همانجاها).
در زمان اشغال ایران توسط افاغنه (سال سوم جلوس اشرف افغان)، احمد پاشا والی بغداد به سرکردگی سپاهی بزرگ و به درخواست و به حمایت از سلطان حسین صفوی، همراه خانک پاشا، حاکم بِبه (بابان)، عبدالرحمان پاشا، حاکم همدان، و قرامصطفى پاشا، حاکم موصل با اشرف‌افعان جنگیدند (استرابادی، 20). پس از خانه پاشا، والی عثمانی بغداد در همان سال خالد پاشا (خالد اول) را به جای او گماشت (ادمندز، همانجا). خالد از 1127 تا خود سال 1158ق حکمران بابان بود. پس از او، فرزندش سلیمان پاشای دوم حکومت بابان را به دست گرفت (زامباور، 398؛ نیز ﻧﻜ : نوار، 363). در همین ایام و در 1166ق/ 1753م سلیم پاشای بابان به کمک آزادخان ‌افغان بر کردستانِ سنه استیلا یافت (سنندجی، 103) سلیمان پاشا در 1171ق به حکومت بازگشت و تا 1177ق که به قتل رسید، بربابانها حکومت کرد (زامباور، همانجا، حاشیۀ 6).
پس از مرگ ابی‌ لیله، والی بغداد، سلیمان‌پاشا با سپاهی عظیم به سوی بغداد رفت و در حوالی کفرى جنگی بی‌حاصل میان او و مدافعان بغداد درگرفت؛ با اینهمه، سلیمان پاشا تا پاپایان عمر حاکم مستقل بابانها بود (زکی، 1/ 217). پس از او و به دنبال کشمکشهای بسیار و دست به دست شدن قدرت میان حکمرانان بابان ــ که اغلب ملازم دولت عثمانی و برخی مثل سلیم بیگ تابع دولت ایران بودند (جودت، 1/ 343؛ عزاوی، تاریخ...، 5/ 279) ــ سرانجام، ابراهیم‌پاشا پسر احمد پاشا در 1197ق/ 1783م به قدرت رسید (جودت، 1/ 344؛ نیز زامباور، همانجا، حاشیۀ 7). وی در 1209ق مرکزی امارت بابان را از قلاچوالان (قلعۀ چوالان) به دهکدۀ ملکندی واقع در آن سوی رشته کوه ازمر انتقال داد و شهرک جدیدی در آن بنا کرد و نام سلیمان پاشا وزیر وقت بغداد (و به قولی نام فرزند خود سلیمان پاشا و یا جدش سلیمان ببه) را بر آن نهاد و آن را سلیمانیه نامید (ادمندز، نیز EI2، همانجاها؛ بابانی، 103؛ نیکیتین؛ 353).
قلمرو حکمرانی بابانها در پهناورترین شکل خود شامل کوی و بانه در شمال و کفرى و قره تپه در جنوب بود و از سمت جنوب حتى مندلی و بدره را نیز در بر می‌گرفته است (ادمندز، 67).
عبدالرحمان پاشا یکی دیگر از حکمرانان بابانی بود که پس از دستیابی به قدرت بیشتر، با علی پاشا وزیر عثمانی بغداد به جنگ پرداخت (هدایت، 9/ 413). در دوران حکمرانی وی (1204-1227ق) که همزمان با سلطنت فتحعلی‌شاه ‌قاجار (1211-1250ق) بود، بابانها از استقلال و قدرت بیشتری برخوردار شدند، به‌طوری‌که روزگار حکمرانی عبدالرحمان پاشارا دوران استقلال و خودمختاری کامل بابانها و حتى کُردها دانسته‌اند (ادمندز، همانجا). در این دوره بابانها به حکومت ایران گرایش داشتند (اعتضادالسلطنه، 112-113). پس از عبدالرحمان، حکومت خودمختار بابان رفته‌رفته ضعیف شد و تا پایان روزگار این خاندان میان فرزندان عبدالرحمان‌ پاشا (محمود و سلیمان پاشای سوم) و فرزندان سلیمان‌پاشا ( احمد و عبدالله) دست به دست گشت (زامباور، 398؛ ادمندز، 66-67).
ادمندز به نقل از سیاحی که در1830م و در دوره حکمرانی سلیمان پاشای سوم (1248-1255ق) به قلمرو حکمرانی بابانها سفر کرده بود، می‌نویسد: حکمرانی بابان تابع هیچ‌یک از دولتهای عثمانی و ایران نبود؛ همچنین به نقل از سیاحی دیگر، از نفوذ رو به افزوه حکومت ایران در دربار و میان بابانها خبر می‌دهد. ریچ نیز از وقایع دربار محمود پاشا، پسر عبدالرحمان پاشا و دسیسه‌های شخصیتهای حکومتی و اختلافات خانوادگی وبرخی مراسم و بازیها و ورزشهای رزمی رایج میان بابانها گزارش داده است. سیاحان دیگر اروپایی چون فریزر در 1250ق/ 1834م وضعیت حکومت کوچک سلیمانیه را باشماری مشکلات و ناگواریها وصف می‌کند (همو، 67-68).
محمود پاشای بابان در دورۀ اول حکمرانی، برخلاف پدرش پیمان خود را با دولت ایران شکست و از عثمانیها حمایت کرد، ولی آنگاه که بر موصل دست یافت، به حکومت ایران نزدیک شد (کرکوکلی، 282-283؛ اعتضادالسلطنه، 142-143، 383؛ مفتون، 372). سیاستهای مداخله جویانۀ بریتانیاییها نیز در میان بابانها بی‌تأثیر نبود. آنها سعی داشتند تا از طریق راولینسن، سرکنسول بریتانیا در بغداد، به گونه ای از نفوذ عثمانیها بر بابانها بکاهند. بریتانیا از یک‌سو به دنبال تثبیت و تقویت حکومت مستقل و خودمختار بابان بود و از سوی دیگر تلاش می‌کرد تا با ایجاد فتنه و جنگ میان دو دولت ایران و عثمانی، منافع خود را تضمین نماید (دره، 69). این تحریکات و رقابتها ادامه یافت، تا اینکه دولتهای ایران و عثمانی برای حل نهایی اختلافات مرزی خود در 1239ق/ 1824م به توافق رسیدند و دولت ایران از مداخله در فراسوی مرزهای خود چشم پوشید. در جنگ میان احمد پاشا و نجیب پاشا در نزدیک کوی در 1847م، به رغم تلاش بابانها و حمایت عشیرۀ همه وند از آنها، احمد پاشا شکست خورد و برادرش عبدالله پاشا حاکم دست نشاندۀ عثمانی در سلیمانیه شد. دولت عثمانی عبدالله پاشا، آخرین حکمران بابان را در 1266ق/ 1850م از حکومت برکنار کرد و به این ترتیب، حکومت 200سالۀ حکام بابان همچون دیگر خاندان‌های حاکم کُرد مانند بوتان، حکاری و بادینان به سر آمد (زامباور، 398؛ ادمندز، 13، 50، 68؛ نیز برای اضمحلال امارت بابان، ﻧﻜ : بابانی، 169-171).
اکنون از نسل امرای بابان شمار بسیاری در سلیمانیۀ عراق و سنندج باقی مانده‌اند که برخی از آنها در عراق دارای مشاغل عالیۀ دولتی هستند (ادمندز، 69؛ آزادپور، 60، نیکیتین، 353). بابانهای سنه (سنندج) از 3تیرۀ پاشایان، بیگان و آقایان تشکیل می‌شوند. کارگذاریها یکی از شاخه‌های آقایان سنندج، و شعبۀ حاج داوودخان نیز از شعبه‌های بیگهای سنندج هستند (مدوخ، 2/ 39-40).

مآخذ

آزادپور، ناصر، تعلیقات بر تاریخ اردلان (ﻧﻜ : ﻫﻤ، سنندجی)؛ ابوالحسن مستوفی، گلشن‌‌مراد، به کوش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1369ش؛ ادمندز، سیسیل ج.، کردها، ترکها و عربها، ترجمۀ ابراهیم یونسی، تهران، 1367ش؛ استرابادی ، محمد مهدی، جهانگشای نادری، به کوشش عبدالله انواز، تهران، 1341ش؛ اعتضادالسلطنه، علیقلی میرزا، اکسیر التواریخ، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1370ش؛ بابانی، عبدالقادر، سیر الاکراد، به کوشش محمد رئوف توکلی، تهران، 1346ش؛ بدلیسی، شرف‌الدین، شرف‌نامه، به کوشش محمد عباسی ، تهران، 1343ش؛ جودت، احمد، تاریخ، استانبول، 1309ق؛ درّه، محمود، القضیة الکردیة، بیروت، 1966م؛ دفتر، محمد هادی و عبدالله حسن، العراق الشمالی،؛ بغداد، 1955م؛ ریاحی، محمد امین، سفارت ‌نامه‌های ایران، تهران، 1368ش؛ زامباور، معجم‌الانساب و الاسرات الحاکمة، ترجمۀ زکی محمد حسن و حسن احمد محمود بیروت، 1400ق/ 1980م؛ زکی، امین، کورد و کوردستان، بغداد، 1350ق/ 1931م؛ سنندجی، ماه‌شرف، تاریخ اردلان، به کوشش ناصرآزادپور، کرمانشاه، 1332ش؛ عزاوی، عباس، تاریخ العراق ، بغداد، 1372ق/ 1953م؛ همو، عشائر العراق، بغداد، 1366ق/ 1947م؛ کرکوکلی، رسول، دوحة‌الوزراء، ترجمۀ موسى کاظم نورس، بیروت، 1963م؛ محمد کاظم، عالم آرای نادری، به کوشش محمد امین ریاحی، تهران، 1364ش؛ مردوخ کردستانی، محمد، تاریخ، سنندج؛ 1351ش؛ مفتون دنبلی، عبدالرزاق، مآثر سلطانیه، به کوشش غلامحسین صدری افشار، تهران، 1351ش؛ منشی بغدادی، محمد، رحلة، ترجمۀ عباس عزاوی، بغداد، 1948م؛ نوار، عبدالعزیز سلیمان، داودباشا والی بغداد، دارالکاتب العربی، 1967م؛ نیکیتین، و.، کرد و کردستان، ترجمۀ محمد قاضی، تهران، 1366ش؛ هدایت، رضا قلی، روضةالصفاء، تهران، 1339ش؛ نیز:

EI2; Iranica.
جعفر اسحاقی ‌تیموری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: